eitaa logo
کانال ادبی از سبوی عشق سروده‌های محمد رضا قاسمیان_ بشرویه
207 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
97 ویدیو
21 فایل
#از_سبوی_عشق #اشعار #قصیده #غزل #ترکیب_بند #ترجیع_بند #قطعه #دو_بیتی #رباعی #مثنوی #سه_گانی #شعر_ولایی #شعر_مقاومت #سپید #سپکو #سروده #شاعر #محمد_رضا_قاسمیان #شهرستان_بشرویه #خراسان_جنوبی #عضو_جمعیت_شاعران_آزاد_ایران #تصاویر #کلیپ #مطالب_ارزشمند
مشاهده در ایتا
دانلود
voice.ogg
424.9K
هر روز اگر ناله و افغان داریم در غزه اگر شام غریبان داریم اما به طلوع فجر، ایمان داریم
آسمان را به زمین می‌دوزم برای در آغوش کشیدن خورشید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر که از واقعه‌ی کرببلا یاد کند یاد از درد دل حضرت سجاد کند او که با اشک، فنا، خانه‌ی بیداد کند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آه! ای سروش غیب! ز راز نهان، بگو از ماه پشت ابر! بیا و عیان، بگو از سرو قد کشیده به گلزار عشق ما از ماه روی دلبر ابرو کمان، بگو پژمرده از جفای خزان، لاله‌های باغ این داغ بی‌بهار، به آن باغبان، بگو ما دست و پا زنان زمینیم، بی‌شما ای ماه من! بیا تو هم از آسمان، بگو رو کرده‌ام به سوی تو ای قبلگاه عشق! وقت اذان رسیده بیا و اذان، بگو الغوث و العجل شده ذکر و دعای ما یارب! خودت، به حضرت صاحب زمان، بگو ۱۴۰۳/۰۴/۲۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای کربُبلا ز دوریت دلگیرم بی‌تو بنگر چگونه من می‌میرم زانوی غمی که در بغل می‌گیرم
گه با هم و گه جداجدا باید رفت از راه زمین و از هوا باید رفت ای همسفران! به کربلا باید رفت
دلتنگی هم حکایتی دارد مثل حکایت عشق و عطش.‌‌.. سخت است دلتنگی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کنمت مدح، خدایا! که سزاوار ثنایی همه مخلوق تو هستیم و تو هستی که خدایی تو سلامی، تو کلامی، تو خداوند به نامی تو همان آب حیاتی، که پر از عشق و صفایی تو نه زاده شده‌ای از کس و کس از تو نزاده همه جا هستی و عالم همه حیران که کجایی!؟ تویی آن خالق یکتا که تو را نیست مثالی به قدَر بوده مدبّر، تو خداوند قضایی ازلی بوده و هستی، ابدی بوده و باشی همگی اهل فنا و تو فقط اهل بقایی همه عدلی، همه دادی، ز تو هر توشه و زادی تو همان منبع جودی، تو همان کان سخایی همه محتاج عطایت! همه مشتاق لقایت! تو درِ رزق، گشودی، تو درِ فضل، گشایی همه رنجم، همه دردم، بنگر چهره‌ی زردم تو که بر درد دل خسته‌ی مجروح، دوایی! منگر بار گناهم، منگر روی سیاهم ز کرَم کن تو نگاهی، که خودت گنج عطایی تو شدی راهنمایم! مکن از خویش جدایم به همان جا برسانم که خودت نیز رضایی ۱۴۰۳/۰۴/۲۹