#پرسش_اعضا 💜🍃
باسلام خ مت شما حبیبه خانم مهربان ودوستان دانای مجازی گروه لطفا خواهش میکنم سوال بنده حقیر هم لطفا بزارین سوال من این است آیا شما درباره بیماری ژنیتکی گوشه چیزی میدونید آیا این بیماری قابل درمانه من پسر خواهرم درگیر این بیماری است خوب بود ولی الا ن تمام بدنش لمس شده وحرکت نداره کم اشتها شده وبدنش میلرزد لطفا براز تموم مریضها دعا کنید وبرای این عزیز ما با تشکر از همه
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
سلام دوستان به راهنمایی وکمکتون نیازدارم دختری دارم 25ساله وکارمند
با آقایی 30ساله برا ازدواج اشنا شدن الان مدت 5ماه ازآشنایی میگذره درهفته دوبار باهم به گردش وتفریح میرن دخترم خیلی به این اقا وابسته شده البته اون اقا هم دخترم روخیلی دوست داره برا دخترم طلا لباس وخیلی خرج های دیگه انجام میده من چون خودم خیلی مقیدم ازاین کارها رنج می برم وچند سری با دخترم سرهمین بیرون رفتنا دعوا کردم حتی شوهرم ازاین رابطه خبر نداره چون اصلا اجازه نمیده
درضمن دخترم میگه من باید با این اقا تا یکسال در ارتبا ط باشم تا خوب بشناسمش
منم از آبروم میترسم در ضمن این آقا هم دیگه حرف خواستگاری نمی زنه میگه باید تا یکسال بگذره تا باهم شناخت پیدا کنیم دوستان به راهنمایتون احتیاج دارم با تشکر🙏🙏🙏🙏
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
حبیبه خانوم یک خواهش هم دارم تو رو خدا هر عزیزی توی تهران یا تبریز دکتر خوب کلیه سراغ دارن ادرسشو بدن پسر دایی دارم دکتر گفته دوتا کلیش خراب شده تو رو خدا هرکس این مشکل داشت خوب شده لطفا بگن هم آدرس دکتر بدن خدا خیرتون بده اخه بنده خدا یک دونه بچه داره جوون 😔😔
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام به دوستان عزیزم
من یه دختر دارم که بیست ساله
هست با قد 150
آیا راهکاری هست که قد دخترم
یه مقداری بلندتر بشه البته
تو همین گروه خوندم که باید
حجامت کنند ولی دخترم به
هیچ عنوان قبول نداره
اگه راه حلی دیگه ای هست
لطفاً منو راهنمایی کنید
ممنون از همگی خواهران
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وقتتون بخیر ممنونم از کانال خیلی خوبتون برای رفع تیرگی زیر بغل و کشاله ران راهکاری دارید خیلی زیاد از تیرگیش رنج میبرم و باعث شده جلو همسرم اصلا اعتماد به نفس نداشته باشم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام ممنون از کانال خوبتون از دوستان در باره خلط پشت گلو سوال دارم خیلی اذیت میشم ممنون از راهنمایتون
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام دوستان عزیزم یه سوالی داشتم اگر کسی تجربه ای داره ممنون می شم راهنمایی کنه، بچه خواهر من ۵۳ روزشه . تو خونه ی خودشون بی نهایت بچه ی بی قراریه خوب نمیخوابه همش در حال گریه و بی قراریه مخصوصا از ساعت ۸ شب به بعد که دیگه غیر قابل کنترله اما وقتی خونه ی ما میاد بی نهایت آروم میشه خواب راحتی داره وقتی بیداره کاملا آرومه حتی شب . به نظرتون دلیلش چی میتونه باشه ؟ ؟؟ نیاز به دعایی چیزی داره که تو خونشون ارامش داشته باشه؟
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
یه سوال دیگه ای هم داشتم. مادرم یک سال پیش بیماری زونا گرفت تو قسمت پهلو و شکمش و پوستش به شدت آسیب دید . الان بعد از گذشت یک سال تو همون قسمت ها هنوز خیلی درد داره. اگه کسی تجربه ای تو این زمینه دارد لطف کند و راهنمایی کند. متشکرم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خدمت هم گروهی های عزیز و ادمین جان خانما ها برای اینکه پوست جنین سفید بشه خانم باردار چی بخورد که خوب باشه تشکر از همه عزیزان مامان یاسین
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام اون خانمی که رابطه داشته با برادر شوهر درسته توبه کنه خدا میبخشه اما اگر همسرش بفهمه چطور میتونه ببخشه همسر من توبه کرده وازم خواست ببخشم اما من نمیتونم
لطفا راهنماییم کنید همسرم حرف نمیزنه ولی من از گذشته میترسم میگم شاید یکبار نبوده
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام
یک دختر ۱۱ ساله دارم.
خیلی لاغره و غذا زیاد نمیخوره موهاش کم پشته بشدت. وبیشتر وقتها ریزش هم داره. قدش هم نسبت به هم سالاش کوتاهه .
ممنون میشم راهنماییم کنید
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام دوستان دوتا پسر دارم ۶و ۳ساله.مشکل من اینه که خیلی بهم وابستن طوریکه تا سوپرمارکت سر کوچه میرم باید باهام باشن دیگه کلافه شدم کار بانکی کار اداری یا تشییع حتی آرایشگاه هرجا برم باید باهام باشن البته پسر بزرگم قبلا اینجور نبود پیش مامانم میموند ولی از وقتی کوچیکه بدنیا اومده بد قلق شده اگه بزرگه بمونه کوچیکه هم میمونه مشگل بزرگست.شغل شوهرمم جوریه که فقط سر ظهر همه جا تعطیله اون خونست .کسی بوده اینجوری بوده باشه؟
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام به همه دوستان وممنون ازگروه خوبیون ببخشیدمامان من چندماه که کف پاهاش ودست هاش خیلی شدیدمیسوزه دکترم رفته ازمایشم داده قندچربیش خوبه البته فشارخون همیشه داره وقرص فشارمصرف میکنه اماتاثیری روپاهاش نداره وخیلی میسوزه لطفاهرکس میدونه راهنمایی کنه بنده خدابخداخواب نداره تاصبح تورخت خواب میشینه ممنون ازهمه اجرهمه شماباخانم فاطمه زهرا(س)
#ایدی_ادمین_پاسخگو 👇❤️
@adminam1400
#چالش_مهربانی 😍❤️
سلام.درمورد چالش مهربونی میخواستم بگم که مهربونترین آدم زندگیم بعداز ازدواج مادرشوهرمه.ماطبقه ی دوم خونه ی مادرشوهر پدرشوهرم نزدیک به۱۵ سال زندگی میکنیم.ایشون درمدت این سالها خیلی خیلی به من لطف داشتن.مثل یک مادر بامن مهربون بودن اگربخوام از خوبیهاشون بگم یه کتاب میشه.انشاالله خدا سایشون رو ازسرماکم نکنه.برای سلامتی وفرج آقامون صلوات.🙏ازطرف ح.آ
💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜
سلام وعرض ادب خدمت شما دوستان عزیز در مورد چالش مهربانی خواستم بگم اول خدا توزندگی من در حق من خیلی مهربان بوده جایی که به صفر رسیدم امیدی نداشتم کسی را نداشتم از ته دل صداش زدم گفتم ایاک نعبد وایاک نستعین به همون خدا اون جور درو برام باز کرد وکمکم کرد بلندم کرد نزاشت منت کسی رو سرم باشه نزاشت کسی از ناراحتی های زندگیم خبر دار بشه همیشه میگم خدایا شکرت ممنونم که بنده حقیر را فراموش نکرده ویه مادرم داشتم فرشته بگم کم گفتم خدا رحمتش کنه من حامله بودم بچم دختر بود پیش مادر شوهرم زندگی می کردم بهم نمی رسیدن بیشتر موقع ها گرسنه بودم مادرم با برادرم زندگی می کرد سهم غذا ومیوه خودش برام می آورد خدا مادرم رحمت کنه حقشان حلال کنه این یه نمونه از کاراش بود مادر م گل بود حیف که دیگر نیست آخه من پدرم موقعی که در شکم مادرم بودم از دست دادم مادرم هم پدر بود برای شش تا فرزند هم مادر خدا همه ماران آسمانی رحمت کنه لطفا اگر مقدور هست برای مادر من وهمه مادر های آسمونی فاتحه بخونن بخونید اسم مادرم ترنج هست ممنون
💜💜💜💜💜💜💜💜💜
سلام
برای چاله ش مهربانی نوشتم ما پنج تا خواهر برادریم که خیلی باهم مهربونم از بچه گی پدرمون از دست دادیم برادر کوچکم شش ماهش بود الان همه باهم خیلی مهربونم
هممون دستمون تنگ چوزو خانواده های کم درامدیم ولی باز هم هوای هم داریم برادر کوچکمان وز مالی بهتری داره وبه همه ما کمک می کنه به مادرم به برادرم خیلی مهربون
از همون بچه گی نصبت به ما مهربوتر بود ما همیش دعاش می کنیم؟؟؟ ولی زنش که ما چند وقت پیش رفتیم خونش خیلی با ما بد حرف زد و گفت شوهر من مرکز بهزیستی که به شما ها کمک می کنه خیلی دل ما شکست
چون ما از بچه گی همه حامی هم بودیم ما دخترا قالی می بافتیم تا زندگیمون بگزره مثلا
مادرم با کار کردن توی خونه مردم ما را بزرگ کرده حالا یک از راه رسیده این توری میگه ما همیش داداشمون دعا می کنیم ولی از خدا می خوام که جواب حرف زنش بده
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
روزى اشعث بن قيس (سردسته منافقان ) وارد مسجد كوفه شد، ديد اميرمؤ منان على (ع ) بالاى منبر است و عجم ها، اطراف منبر را گرفته اند، از روى توهين به عجم گفت : ((اين عجم ها كيستند كه تو آنها را در اطراف خود جمع كرده اى ؟))
حضرت على (ع ) شديدا پاسخ او را داد و حتى سخنى فرمود كه از آن استفاده مى شود كه ((اشعث )) شكم گنده بود، آنگاه فرمود: ((همين عجم ها هستند كه روزى شما را به انگيزه برگرداندن شما به اسلام خواهند زد، همان گونه كه شما (عرب ها) در آغاز اسلام آنها را براى دعوت به اسلام زديد)).
به راستى امروز مصداق سخن على (ع ) در ايران آشكار شده ، كه عجم ها (ايرانيان ) به عنوان دفاع از اسلام ، با حكومت هاى مزدور عرب و مزدوران آنها در جنگند و رو در روى آنها تا سر حد شهادت ، ايستاده اند كه از اسلام عزيز حمايت نمايند، آيا اين پيشگويى يك معجزه نيست ؟!
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
از ((خرائج و جرائح )) نقل شده كه اشعث بن قيس اذن خواست كه در منزل على (ع ) وارد شود، قنبر او را اذن نداد، و لذا او بر بينى قنبر كوفت و از بينى او خون آمد.
حضرت از منزل بيرون آمد و گفت : (مالى و لك يا اشعث )؟ اى اشعث ، من با تو چه كرده ام كه چنين مى كنى اى اشعث ؟ به خداى كه اگر از پهلوى غلام ثقيف عبور كنى ، موهاى اسافل اعضاى بدن تو به لرزه درمى آيد.
گفت : غلام ثقيف كيست ؟
فرمود: غلامى است كه حكومت آنها را به دست مى گيرد، و هيچ خانه اى در عرب باقى نمى ماند مگر آن كه ذلت و خوارى و پستى را در آن وارد مى سازد.
راوى در اين خبر مى گويد: مراد از غلام ثقيف ، حجاج بن يوسف ثقفى است كه در سنه هفتاد و پنج به ولايت كوفه رسيد و بيست سال حكومت كرد و در سنه نود و پنج از دنيا رفت .
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
هنگامى كه دختر يزدگرد بر عمر وارد شد، دوشيزگان مدينه (براى ديدنش ) از بامها سر برآوردند، و چون داخل مسجد شد، مسجد به نور جمالش روشن شد، تا آن جا كه فرمود: پس اميرالمؤ منين (ع ) به عمر فرمود: او را مخير كن تا مردى از مسلمانان را اختيار كند و به جاى غنيمت آن مرد حسابش كن (يعن بابت سهم او از غنايم جنگ حساب كن ) پس (عمر وى را مخير كرد و) او خدمت امام حسين (ع ) آمد و دست بر سر او گذاشت ، اميرالمؤ منين (ع ) فرمود: نامت چيست ؟ عرض كرد: جهان شاه ، فرمود: بلكه شهربانو است و سپس به حسين (ع ) فرمود: اى اباعبدالله فرزندى كه بهترين اهل زمين است از اين زن نصيب تو خواهد شد، و على بن الحسين (ع ) از او متولد شد، و به آن جناب مى گفتند پسر دو انتخاب شده ، چون كه از ميان عرب بنى هاشم انتخاب شده و از ميان غير عرب فارس .
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#عباس و #مریم ❤️
هیچ وقت به گوشی عباس دست نمیزدم ولی اون روز بلافاصله بعد از رفتنش موبایلش رو که هنوز توی بازی بود رو برداشتم و رفتم توی پیامهاش ..
اسم نرگس رو مامان پسرم سیو کرده بود .. دستهام میلرزید .. پیامهای اخیرشون رو خوندم .. نرگس تو همه ی پیامهاش عباس رو عباس جونم خطاب کرده بود و دلم میخواست الان نزدیکم بود و تکه تکه اش میکردم ..
آخرین گفتگوشون همین یک ساعت پیش بوده که نرگس گفته بود نگرانم بچه به دنیا بیاد و یک دونه لباس نداره تنش کنیم ..
عباس جواب داده بود نگران نباش نرگس گلی فردا میریم هر چی لازمه میخریم ..
دیگه چیزی نمیدیدم .. عباس .. عباس من .. به کسی غیر از من هم گفته بود گلی ... مگه من فقط گل عباس نبودم ..
دیگه حتی یک ثانیه نمیتونستم و نمیخواستم عباس رو ببینم .. سریع ساک کوچکی برداشتم و وسایل شخصیم رو جمع کردم ..
در تمام این مدت اشکهام بی اختیار میریخت و باعث کند شدن کارم شده بود .. وسط سالن مانتو میپوشیدم که عباس برگشت ..
با تعجب نگاهم کرد و پرسید مریم .. چی شده .. چرا گریه میکنی ..
قدمی به سمتم برداشت که بلند داد زدم سمت من نیا ..
عباس هم با صدای بلند پرسید چی شده؟ کی بهت حرفی زده؟
با دست اشاره ای به موبایلش کردم و گفتم اون ... حرفهای خصوصیت با نرگسسس گلییی جونت رو بهم گفت ..
ساکم رو برداشتم و دیگه منتظر یک کلمه حرف از جانب عباس نشدم و از خونه زدم بیرون .. 👇👇👇
ادامه 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2674983167C1a6cf754d5
داستان #زندگی عباس و مریمه ها😍🙈👆🏻
ترکونده کل #ایتا رو💪🏻
از دستش نده این داستان #جذذذذذابو😍🔞👆🏻👆🏻
کاملش سنجاق شده✅✅
#داستان_یک_اشتباه ❌
شش ماهی از زایمان ناموفقم گذشته بود ولی نمیدونستم چرا انقدر حالت تهوع دارم
همسرم مدام بغلم میکرد و میگفت حتما خبراییه عشقم
همیشه م بهم روحیه میداد و میگفت تو دوباره مادر میشی
بهترین مادر دنیا هم میشی
بعدشم چشمکی بهم میزد و میگفت تو جواب دعاهای مادرمی
اما انگار خبری نبود چند بار ازمایش داده بودم منفی بود یه روز رفتم دستشویی که یه دفه مثل چند دفه ی قبل که سقط داشتم همون حالتا برام پیش اومد با وحشت همسرمو صدا کردم تا بیاد کمکم کنه. رنگ به رخسار نداشتم با کمک همسرم سرپا ایستادم
بوی خیلی بدی توی دستشویی پیچیده بود جوری که نمیشد نفس کشید وقتی چیزی رو که سقط شده بود دیدیم شاخ دراوردیم . من غش کردم ولی صدای همسرم رو میشنیدم که سریع زنگ زد به پلیس...👇🏻🔞
https://eitaa.com/joinchat/2311979298C8b0197e42c
کانال مخصوص #متاهلین میباشد❌❌❌
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 باسلام خ مت شما حبیبه خانم مهربان ودوستان دانای مجازی گروه لطفا خواهش میکنم سوا
#پاسخ_اعضا 💜🍃
سلام حبیبه خانم خداقوت.. تشکربابت تمام زحماتتون.. خواهری که گفتن یبوست دارن وهمه راهها رورفتن درمورد بواسیر که توکانال راههای زیادی هست توهمین کانال جستجوکنند.. ولی حرف من اینه که عزیز شماکه میگین چهل دقیقه باید توی دستشویی بشینی برای دفع وزانوهات هم خراب شده خب از توالد فرنگی استفاده کن. اگه توالد فرنگی ثابت هم نداری از اون پلاسیکی ها بگیر هم از کمر درد وهم از زانودرد نجاتت میده لااقل بیشتر از این آسیب نمیبینه خداخیرت بده.
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
سلام خدمت دوستان
خانمی که گفتن مامانجون دندون مصنوعی عوض کردن مادر من هم همین مشگل را داشتن فقط باید با شربت دیمن هیدرانات غر غر کنند ودهنشون را بشورند دیگه خوب میشه
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
سلام دوست عزیز برای روفرشی دور کش بگم یکی از دوستام از روفرشی های ضخیم یزدی خرید داد دور شو پارچه برزنت که برای پرده ویا چادر ماشین میدوزن برد اونچا براش دوختن وکش رد کرداز دورش خیلی هم قشنگ شد و اصلا تکون نمی خوره وقشنگه دقیقا دورش مثل همون رو فرشی ها شده
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
حبیبه خانم عزیز ممنون از کانالتون خیلی خوبه فقط یه مسئله
برای بعضی از سوالات تا چند روز مرتب پاسخ میاد برای بعضی سوالات هم اصلا پاسخ نمیاد 🥴 بنظرم اگه افراد میبینن به تعداد کافی پاسخ یه سوال اومده دیگه جواب تکراری نزارن
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
سلام وقت بخیر
درباره خانمی که گفتن دختر ۱۳ ساله دارند که کمر درد داره ، عزیزم دختر یکی از اطرافیان همین مشکل رو داشت ارتوپد تصویربرداری از ستون فقرات نوشت براشون ، تو همین تصویربرداری معلوم شد دخترشون انحراف ستون فقرات داشتن من عکس دخترشون رو دیدم انحراف به سمت راست و چپ ،دخترتون رو ببرید متخصص ارتوپد
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
و به اون خواهری که گفتم مادرشون خیلی معده درد دارن و حالشون خیلی بده عزیزم متخصص طب سنتی میگه اگه معده شما هر مشکلی داشته باشه اگه ۲۱ روز تخم بارهنگ یک قاشق مرباخوری عرق نعنا یک لیوان به اندازه ده دقیقه بزارید بجوشه و بعد ی قاشق عسل و ی کم گلاب بهش اضافه کن بخوره هرمشکلی داشته باشه برطرف میشه انشاالله البته اگه شب ساعت قبل خواب بخوره بهتره فرج آقا صاحب الزمان صلوات
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
سلام خدمت دوستان و مدیر عزیز گروه خاستم به اون خواهری که گفتن خلط پشت حلق دارن سر درد دارن عزیزم امکان داره شما بلغم بدنتون زیاد شده باشه به احتمال زیاد سردی زیاد مصرف میکنید به دکتر طب سنتی مراجعه کن
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
سلام وعرض ادب وخسته نباشید خدمت شما چه چله یا ختم برداشتین برا رزق وروزی خوب جواب گرفتین ممنون بابت پاسخگویتون اجرتون با اقا امام حسین 🙏🙏
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
سلام در مورد اون خانم که بعداز زایمان طبیعی بچه هاشون مشکل ادرای و واژن پیدا کردن باید بگم من هم بعد از تولد بچه دومم دقیقا اینطور شدم که همش بخاطر بی تجربگی بود دکتری که بچم رو بدنیا آورد انگار دکتر نبود و دانشجو بود آنقدر بخیه زد که دادم در اومده بود اون خندید گفت از خدات باشه زیبایی انجام دادم برات ولی متاسفانه در اثر بخیه بیش از حد تقریبا بسته بودتم وهر بار ، معذرت میخوام دستشویی میرفتم مکافات داشتم آنقدر فشار میومد و بخیه ها پاره میشد کل دستشویی پر خون میشد خلاصه در آخر آنقدر بخیه ام پاره شد مثل شما گشادی واژن پیدا کردم که اون هم مشکلات خاص و ناجور خودش رو دارشت آخر مجبور شدم برم دوباره عمل کنم البته من بیمارستان دولتی رفتم و خدا خیرش بده اون دکتر رو ، مجانی برام عمل زیبای اوصولی ودرست انجام داد خدا رو شکر مشکلم حل شد
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
سلام پاسخ من به خانمی هست که دخترشان گوشش جرم ساز است
پسر من هم گوشش جرم ساز بود
ودایم عفونت میکرد
اول قطره عفونت ریختیم تا عفونت خوب شد و بعد قطره نرم کننده جرم گلیسرین بعد از ساکشن این کارها رو انجام دادیم
بعد از هر حمام بعد از خشک کردن گوش با پارچه نخی (به هیچ وجه از مکنده یا گوش پاککن استفاده نکنید )باد گرم سشوار را روبه روی مجرای گوش بگیرید به طوری که نسوزه (چند ثانیه )
تا زمانی که خودش احساس کرد ته گوشش گرم شده و خشک شده
اگر گوش درد هم همراه جرم سازی هست عنبر نسا دود کنید و زیر گوش بگیرید
یا یک حبه سیر متناسب با مجرای گوش (کمی بزرگ باشد که داخل نرود )
با با چاقو یک یا دو سوراخ بزنید و سیر را طوری بگذارید در گوش که سوراخ ایجاد شده در مقابل مجرا قرار بگیرد
(مک زدن عفونت و جرم توسط سیر احساس میشود)
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
سلام خسته نباشین به اون خانمی که مادرشون دندون مصنوعی دارن عرض میکنم که باید مراجعه مکرر داشته باشن به دندونسازشون تا دردشون برطرف بشه .
#نکات_سلامتی 🍎
🔴 مجرب ترین تدابیر #سرماخوردگی و #آنفولانزا
🔹سرماخوردگی را نباید درمان کرد زیرا امان از بیماری های ژنتیکی ، خود ایمنی و ... است. در وهله اول و شروع بیماری شخص باید تا سه روز استراحت کند ر غیر اینصورت بیماری طولانی می شود
ممکن است افراد دارای ایمنی قوی با نیم روز استراحت نیز درمان شوند. مصرف مرتب و روز یک بار داروی امام کاظم برای تقویت ایمنی بسیار مفید و مجرب است
🔹 هنگام بیماری در سفر و ... بهتر است سه روز داروی امام کاظم مصرف شود
🔹 خلط ها را مرتب تخلیه کنید
🔹 مصرف آب سیب کم کم برای سرماخوردگی، ویروس و تب بسیار مفید است
🔹 مصرف شلغم با عسل
🔹 در صورت بدن درد و تشدید بیماری پس از سه روز جامع رضوی با آب جوش عسل میل شود همچنین ترکیب دو واحد نمک طبیعی و پنج واحد عسل یک ضد عفونت قوی است
🔹 گلو درد : قرقره:( آب ولرم + عسل + نمک + سرکه + پودر آویشن)،سه بار قرقره شود و بیرون ریخته شود.بار چهارم قورت داده شود
🔹 مصرف خوراکی و بخور دادن ترکیبی از آویشن + گل ختمی + بابونه + نفشه + پنیرک + عناب + پونه یا برخی از اینها و بعد از بخور استفاده از عطسه آور ( پس از سه روز اول)
نکته: برای افراد دارای بیماری مرتبط با سیستم ایمنی و بیماری های قلبی درمان از روز اول شروع شود
🌺توصیه به ترک شام خیانتی بزرگ!
✔️وقت آن رسیده که از خواب غفلت بیدار شوییم و فکری به حال خودمان بکنیم!!
✔️توصیه به ترک شام قطعا از خائنانه ترین و بدترین توصیه ها در طب جدید است. طبی که در توصیه های پیش گیرانه بسیار ضعیف است و حتی قدرت ندارد سرطان را مهار کند چه رسد به دیگر بیماری ها، چه خوبی و چه هدیه ای برای بشر دارد؟! بله قطعا زحمات زیادی کشیده شده اما سر خط سلامتی از جای دیگری باید شروع شود نه از آنجایی که امروزه پیگیری می شود.
✔️توصیه ها به خوردن شام و خصوصا ترک نکردن آن در طب اسلامی به قدری زیاد است که می توان شام را مهمترین وعده غذایی و حتی یکی از ارکان سلامتی در طب اسلامی دانست.
✔️⏪روایات این مسئله خود گویای اهمیت مطلب است:
✅امام صادق علیه السلام : هر کس یک شب شام نخورد ، رگى در بدنش مى میرد و دیگر هرگز زنده نمى شود. [مکارم الأخلاق : ج 1 ص 424]
✅پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر کس شب شنبه و یکشنبه ، پشت سر هم ، شام نخورد ، از وجود او چیزى مى رود که تا چهل روز باز نمى گردد (جبران نمى شود) .[مکارم الأخلاق : ج 1 ص 424]
✅امام صادق علیه السلام : هر که خوردن شام را ترک کند ، مقدارى از نیرویش کم مى شود و دیگر به او باز نمى گردد .[محاسن : ج 2 ص 198]
✅کافى ـ به نقل از سلیمان بن جعفر جعفرى ـ : ابوالحسن علیه السلام خوردن شام را فرو نمى گذاشت ، و اگر شده ، یک عدد کلوچه تناول مى کرد ، و مى فرمود : «شام ، نیروى بدن است» و به گمانم فرمود : «و مایه توانایى بر آمیزش است».
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#همسرداری ❤️
💜 ویتامین همسرانه”م”
💕 قطعاً در طول روز هم شما و هم همسرتان خسته خواهید شد. چرا از ویتامین”م” استفاده نمیکنید⁉️
💕 ویتامین “م” یکی از مهمترین و ضروریترین ویتامینهای مورد نیاز همسران است. برای رساندن ویتامین “م” به همدیگر دنبال زمان خاصی نباشید.
💕 هروقت کنار هم نشستهاید یا مشغول تماشای تلویزیون هستید از این ویتامین امیدبخش و شادکننده استفاده کنید.
💕 ویتامین “م” یا ماساژ دادن یکی از مهمترین راههای ارتباطی همسران است که تا حد بسیار زیادی به اصلاح روابط زوجین کمک میکند.
💕 همدیگر را ماساژ بدهید تا خستگیهایتان از بین برود و نشاط جایگزین آن شود.
💕 استفاده از ویتامین “م” میتواند هم آنقدر کوتاه باشد که ظرف ۳۰ ثانیه تمام شود و هم میتواند بهاندازه ۱۵ دقیقه طولانی باشد تا تمام عضلات را شامل شود و حسابی خستگی را از تن به درآورد.
💕 مصرف این ویتامین را در طول روز برای خود اجباری کنید؛ حتی اگر فقط بهاندازه ۳۰ ثانیه و در حد ماساژ شانهها باشد.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
در هنگام غر زدن خانومها چه کنیم؟!
مردی که زیرکه، عاقلانه رفتار میکنه و وقتی میبینه خانومش شروع به غُرغُر کردن کرده، قبل از هر چیزی گارد نگیره و جلوی حسهای منفی که در وجودش داره شکل میگیره رو بگیره.
اولین قدم اینه که، مرد با کلام خودش حسهای منفی خانوم را کم کنه. یعنی اینکه با خانومش هم حسی کنه
جملاتی ساده مثل ؛
👈🏻«منم متاسفم»
👈🏻«حق با توئه»
👈🏻«من حرفت را میفهمم عزیزم»
👈🏻«از من چه کاری برمیاد تا انجام بدم»
این جملات از سمت آقا میتونه اوضاع را تغییر بده، چون در کاهش احساسات منفی خانم خیلی موثره.
دومین قدم این که میتونید در طولانی مدت علتهای احساسات منفی خانم را متوجه بشید و اونو رفع کنید. مثلا در مورد اینکه خانوم خونه از کارهای خونه خسته شده بود، آقای خونه میتونه با تقدیر و تشکرهای که از خانم داره و یا بر عهده گرفتن کارهای کوچیک خونه در ایجاد نشدن این حس در همسرش جلوگیری کنه
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
#سیاستهای_همسرداری
❣ گاهی اشتباهی که ما در رابطه با ...
همسرمون میکنیم اینه که با حرف هامون یه جوری #احساس بی لیاقتی و کوچیک بودن و #حقارت بهش میدیم...
⚀مثلا وقتی یه کاری میکنه یا یه چیزی میگه میگیم:
✖یکم منطقی فک کن!
✖آخه چرا انقد بی فکر و ساده ای؟
✖چرا میذاری انقدر راحت گولت بزنن؟؟؟
✖چقدر بچه گانه فکر میکنی!
و.....
🔷 وقتی اینجوری میگیم دو تا عکس العمل ممکنه ببینیم:
🔶 یا شوهرمون برای اثبات خودش لجبازی رو در پیش میگیره و تازه اول ماجراست!
✔یا اینکه شوهرمون از ما دور میشه و برای اینکه #سرزنش نبینه و نشنوه ترجیح میده یکم مخفیانه تر اقدام کنه و شرح کارها و حرف هاش رو دیگه به ما نمیگه
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#درد_دل_اعضا ❤️🍃
من خانم ۲۴سالمه وهمسرم ۳۱سالش.۶ساله ازدواج کردیم ویک دختر۴ساله داریم.ازدواج ماازاول سنتی بودوبیشترتحت تاثیر خانواده ها بود.چون شوهرم میگه من قصد نداشتم و فقط بخاطر حرف مادرش بوده ومن انتخاب مادرش بودم.مااول تحقیق کردیم ولی توتحقیقات همه ازخوبی وپاکی خودش وخانوادش میگفتن.ظاهراهم همینطور بود.ازاولم اختلاف زیادداشتیم وبیشتردعواهامون سر خانواده همسرم بوده و هست بخاطردخالتهاشون.همیشه هم توهمه دعواهای منوشوهرم من مقصربودم حتی اگه تقصیرخودش وخانوادش بوده من کوتاه اومدم.ولی مشکل الان من اینه که شوهرم بهم خیانت کرده و در خفای من صیغه کرده وسه سال باهم بودن.اماجوری عادی برخوردمیکردوروال زندگیش عادی ومثل همیشه بودکه من حتی یدفه هم شک نکردم.ناگفته نماندکه شوهرم بعنوان شغل دوم عصرامیرفت آژانس کارمیکرد.وهمه میگفتن چجورجرعتی داری که میذاری تواین زمونه که گرگ زیاده شوهرت بره توآژانس.منم بخاطراعتمادی که به پاکی شوهرم داشتم میگفتم نه.تاخودش نخوادهیچکی نمیتونه سرشو از راه بدرببره.بخاطرهمین حرفا شک میکردم بهش وگیرمیدادم بهش.تااینکه یه خانم مطلقه سرراهش قرار میگیره وبین خودشون صیغه میخونن که مثلاکارشون شرعی باشه.ناگفته نماند که خانم براخادمی میخونه وخیلی اهل نمازوشرع واسلامه مثلاً!!!تااینکه سه سال ادامه میدن ومن امسال تو محرم وقتی ظهرازسرکاربرگشت پیاماشودیدم.قربون امام حسین برم که اینجوری راحت رسواش کرد..چون یجوری مرموزهمه چیومخفی میکردولی اونروزانگاریادش رفته بودوپیاماشو پاک نکرده بود ومن دیدم.خدامیدونه چی بهم گذشت.دنیاروسرم آوارشد.اونهمه اعتمادوعلاقه بشوهرم تو یک روز دودشدرفت هوا.شوهرم اول میگفت دوسه ماه بیشترنشده وخداروشکرکه توفهمیدی وخدانذاشت بیشترازین پیش برم.تااینکه خودم رفتم تو همراه من وپیاماوتماساشو دیدم که مال یکی دوماه نیست ومال چندماه.بعدکه بهش گفتم گفت آره چندماه ولی بخدافقط پیام وزنگ بوده.دستشوروقران گذاشت و گفت بجان دخترم بهمین قرآن قسم دیگه قیدشومیزنم.منم باورکردم که چون میدونستم شوهرم جون بچمونو الکی قسم نمیخوره.تااینکه بازم همراه من رفتم و دیدم نه هنوز دارن زنگ میزنن وپیام میدن که حالم داغون شد.همونموقع زنگ زدم شوهرم گفتم حالم بده بیاخونه.اومد وبهش گفتم تومگه قسم نخوردی مگه قول ندادی؟گفت بخداپام گیربود وتااخرهمین ماه صیغش تموم میشد.گفتم بخاطراینکه ازسرم بازش کنم وآبروریزی نکنه فقط تا تاریخ موعدصیغش فقط پیام وزنگ میزنم بعدش دیگه بهونه ای نداره که بخوادبگه نه..اونروزم تقریبا روزای آخربود.بشوعرم گفتم خطاطوخاموش کن وخطتوعوض کن تااگه راس میگی که اون هی پیگیرته دست برداره..اونم همون موقع خطشودراورد وشکوند.بعدش رفتیم باهم خط جدیدگرفتیم.تااینکه اون خانم میبینه که چندروزه خطش خاموشه وخبری ازش نیست و یه نامه میبره میده به حراست ادارش که بدست شوهرم برسونن.بعدازظهرکه اومدخیلی ناراحت بودوگفت آمده نامه داده و فامیل منواشتباه روزنامه نوشته ونامه اشتباهی بدست یه همکاردیگش که همون فامیل بوده رسیده واونم نامه روخونده.نامه روآوردخوندم خیلی حرفانوشته بود که من تواین سه سال بدتو نخواستم من دوستت داشتم چراخطتوخاموش کردی مجبور شدم نامه بیارم اداره..وقتی چشمم خورد به سه سال حالم دست خودم نبود.همش میگفتم چجوری شوهرم سه سال منوبازی داده ومن نفهمیدم.تواین سه سال مارابطه جنسیمون زندگیمون همه چیمون روال عادی داشت ومن اصلاگمان نمیکردم که داره خیانت میکنه.وقتی بهش میگم چرابعم دروغ گفتی میگه چون میدونستم اگه حقیقتو بدونی حالت میشه حال الان.میگفت من پشیمونم وجبران میکنم برات.میگفت بخداچندماهی بود ب دلم افتاده بود که خودم تموم کنم همه چیو ولی اون همش تهدید میکرد که آبروتو میبرم.منم هی راه اومدم تاالانکه توفهمیدی وبهش گفتم من قسم خوردم وبخانمم قول دادم که دیگه سمت اینکارانرم.دوسه دفعه نامه فرستادودید جوابی نمیبینه دیگه خبری نشد.تااینکع الان بعدچندماه همش از شماره های مختلف بگوشی شوهرم تک میزنه وقطع میکنه.تهدیدش کردم گفتم اگه دوباره بفهمم داری توزندگیم موش میدوونی آبروبرات نمیذارم توهمون اداره ای که خادمیشومیکنی ولی حس میکنم دست بردارنیست.عین بختک چسبیده به زندگیم وول کن نیست.ازشوهرم تاحدودی مطمعنم که بیخیال شده ولی اون دست بردارنیست.از یطرفم میگم شماره هاروببرم ازش شاکی شم.شوعرم میگه بذارزنگ بزنه بذارهرکارمیخوادبکنه وقتی میبینه من جواب نمیدم دست برمیداره.میگه اگه تو بری شاکی شی وابروشو ببری اونم آبروی منو به باد میده..ازیطرفم میدونم دست بردارنیست.بخدانمیدونم چیکار کنم.موندم بااین زندگی که توش بلاتکلیفم.شوهرم میگه بیابرابچه اقدام کنیم تا ازین حال و هوا دربیای ولی من نمیتونم اعتماد کنم چجوری باشوهری که بهم خیانت کرده حالابازبچه بیارم...توروخدا بگین من چیکار کنم.همش میگم طلاق بگیرم ولی بخاطر دخترم موندم.
#احکام_دین ☀️🍃
حکم تیمم در صورت عجز از گرفتن نائب
پرسش :اگر کسى که معذور و ناتوان باشد و از گرفتن نائب نیز عاجز گردد، یا چنین کارى براى او شاقّ و همراه با عسر و حرج باشد چه وظیفه ای دارد؟
پاسخ :در فرض سوال، تیمم از او ساقط است و بدون طهارت نماز بخواند؛ چون مصداق فاقد الطهورین است. باید توجه داشت که فاقد الطهورین اگر فوت کرد نیاز به قضاء نمازهاى او نیست. البته اگر در زمان حیاتش عذر برطرف شد، بنابر احتیاط واجب قضاى این نمازها را بجا آورد.
عدم دسترسی بر چیزی که تیمم بر آن صحیح است
پرسش :اگر چیزی که تیمم بر آن صحیح است پیدا نشود تکلیف چیست؟
پاسخ :هرگاه چیزهایى که تیمم بر آن صحیح است پیدا نشود، باید برگرد و غبارى که روى لباس و مانند آن است تیمّم کند و چنانچه غبار پیدا نشود باید بر گِل تیمّم کند و اگر گل هم پیدا نشود احتیاط واجب آن است که نماز را بدون تیمّم بخواند و بعداً قضاى آن را نیز به جا آورد و چنین کسى را «فاقد الطّهورین» نامند.
انجام عبادات با تیمم در اول وقت توسط معذور
پرسش :آیا کسی که عذر شرعی دارد می تواند عبادات خود را اول وقت و با تیمم بجا بیاورد؟
پاسخ :مبادرت صاحبان عذر به انجام عبادات در اول وقت در یک صورت جایز نیست و آن در جایی است که می دانند در آخر وقت عذر برطرف می شود و در سایر صور مجاز است.
تیمم پیش از وقت نماز
پرسش :آیا تیمم پیش از وقت نماز صحیح است؟
پاسخ :کسى که وظیفهاش تیمّم است نباید پیش از وقت نماز تیمّم کند، ولى اگر براى کار واجب دیگر یا کار مستحبى تیمّم کند و تا وقت نماز عذرش باقى باشد مىتواند با همان تیمّم نماز بخواند.
کفایت یک تیمم از جنابت گذشته تا برطرف شدن عذر
پرسش :شخص جنب وقتی چند نوبت آب برای غسل نداشته باشد و تیمم بدل از غسل کند آیا بعد از نوبت اول باید دوباره تیمم کند یا فقط باید وضو بگیرد؟
پاسخ :بعد از نوبت اول یک وضو کافی است.
انجام عباداتی که در آن وضو و غسل شرط است با تیمم
پرسش :اگر مکلف تیمم کند می تواند عباداتی که در آن وضو و غسل شرط است را بجا آورد؟
پاسخ :کسى که وظیفهاش تیمّم است اگر براى کارى تیمّم کند تا تیمّم و عذر او باقى است مىتواند تمام کارهایى را که وضو و غسل در آن شرط است به جا آورد، حتّى اگر تیمّم را به خاطر تنگى وقت نماز گرفته باشد دست گذاردن روى خط قرآن و مانند آن براى او جایز است.
خواندن نمازهای مستحب با تیمم توسط فرد معذور از وضو
پرسش :آیا خواندن نمازهای مستحبی با تیمم جایز است؟
پاسخ :کسى که نمىتواند وضو بگیرد یا غسل کند جایز است نمازهاى مستحبى را با تیمّم بخواند، حتّى اگر مثلًا براى انجام نماز شب وقت تنگ است مىتواند تیمّم کند.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 مهسا اصلا من به کنار فکر کردی اون داداش منصور ولت میکنه ؟...مامانش چی؟...اونا م
#داستان_زندگی 🌸🍃
مهسا
حس کردم جلوی چشمام داره سیاهی میره ولی به خودم مسلط شدم و گفتم مهسا...مهسا نباید بیهوش شی ...باید با چشمای خودت ببینی منصور رو چجوری داری از دست میدی !
دکترا شو.ک میدادن ولی منصور برنمیگشت !
با خودم گفتم تموم شد ... امیدم...عشقم...زندگیم...پناهم رفت!
فقط یه لحظه سرم رو گرفتم بالا و گفتم خدایا ...تورا به بزرگیت قسم یه بار دیگه ...فقط یه بار دیگه !...منصور رو به من ببخش بابت بوسیدن من !...خدایا لطفا!
که یهو زیر لب مامان منصور گفت :برگشت و بعد با صدای بلند تر رفت تو بغل فرشید و بلند گریه کرد و گفت پسرم برگشت!
فرشیدم سرش رو بوسید و گفت مامان آروم باش ...تموم شد ...
یه نگاه به اتاق منصور انداختم یه نفس راحت کشیدم
منصور به زندگی برگشته بود !
آروم گفتم خدایاشکرت !
کا یهو فرشید بهم توبید و گفت بایدم بگی خدایا شکرت !...اگه کوچیک ترین اتفاقی برای برادرم بیفته نمیزارم رنگ آرامشش ببینی!...کاری میکنم که روزی هزار بار آرزوی مر..گتو کنی!
بغض کردم مامانم دستم رو گرفت و گفت بیا بریم مهسا !
یه نگاه به منصور انداختم و توی دلم گفتم فکر نکن تنهات گذاشتم !...به یادتم ...از خدا میخوام زود تر خوب بشی !
اینارو گفتم و با مامانم راه افتادیم
بابام ولی طول کشید که بیاد
رفتم تو اتاق وسایل رو جمع کردم تا بعد بابام اومد که مشخص نبود کجا بود !
سوار ماشینش شدیم ...البته ماشین اون نه ؟ماشینی که منصور براش خریده بود و تکلیفش روشن نبود !
به سمت تهران راه افتادیم
برگشتن منصور رو به معجزه میدونستم
آخه همون لحظه از خدا خواستم به زندگی برگشت
به خاطر این یکم دلم آروم تر شد و گفتم اتفاقی برای منصور نیفته و تا تهران خوابم برد و یکم استراحت کردم
به خونه که رسیدیم مامانم پیاده شد سریع اومد سمتم کمکم کنه که پیاده شم مامانم زیر بغلم رو گرفت و پیاده شدم که یهو دیدم یه ماشین آشنا پشت ماشین ما وایساده و مادر شوهرم(مادر محسن)ازش پیاده شد و گفت خاک تو سرت دختره ی احمق ...نوه ام به خاطر تو به دنیا نیومد
اصلا دوست نداشتم با مادر محسن دهن به دهن شم بخاطر همین به مامانم گفتم
مامان توروخدا ببا بریم زودتر داخل!
مامانم گفت باشه دخترم و خواستیم بریم داخل خونه که صدای بابام مانع شد!
وایسین ...کجا؟
نگاهی با ترس همراه بود به بابام انداختیم که بابام گفت حرمت مادرشوهرتم نداری ؟...
مادرشوهر مثل مادر آدم حساب میشه!..این زن داغ دیده اس!...هنوز غم علی و فراموش نکرده غم نوه اشو گذاشتی به دلش!
سریع برو دستش رو ببوس عذر خواهی کن!
نگاهم رو از بابام گرفتم و به مامانم نگاهی انداختم که مامانم آروم گفت
حرف باباتو گوش کن مهسا !...جایی برای رفتن نداری نزار لج کنه!
راست میگفت !..واقعا جاییو نداشتم اونم با دست و پای شکسته!
با خودم گفتم اگه منصور بود مجبور به این کار نبودم و اشک توی چشمام جمع شد!..چشمام رو بستم تا مادر محسن گریه ام رو نبینه ولی یه قطره اشک از چشمام به سمت پایین جاری شد!
با اونم دستم که سالم بود فوری پاکش کردم و یه نفس عمیق کشیدم و گفتم
مامان کمکم کن!
مامانم کمکم کرد و به سمت مادرشوهرم راه افتادیم!
مامانش با غرور وایساده بود که یهو دیدم محسن توی ماشینه!
از شدت اعصبانی.. یت نمیدونم چیکار کنم با خودم گفتم بابا باز چه خوابی برام دیدی!
ولی میدونستم مخالفتم مسایه با آواره شدنم.. با خودم گفتم یکم تحمل میکنم تا دست و پام خوب شه و به مامانش گفتم ببخشید..ببخشید که به خاطر من چشمتون با دیدن نوه اتون پرنور نشد!
مامان محسن باز بهم توپید و گفت حق الناسه!...تو منو چشم به راه گذاشتی...من بچه از زن علی میخواستم توی گوو.. رر آروم بگیره!..ولی با مرد غریبه تصادف کرده!خاک تو سرت..اگه امانت علی نبودی و علی برام عزیر نبود چشم پوشی نمیکردم!
زیر لب گفتم مثلا میخواستی چع غلطی کنی!
آروم گفتم و فکر نمیکردم بشنوه که یهو با سیلی که خوردم فهمیدم شنیده!
با چشمای قرمز بهم زل زد و گفت همینو که دیدی...اینکارو میکنم !
مامانمم بخاطر اینکه از بابام میترسید لا اینکه اشکاش ریختن گفت بسه دیگه مهسا بریم داخل !
ولی من همون لحظه توی دلم قسم خوردم کا تااااوان کارایی که با من کردن رو ازشون میگیرم!
با مامانم رفتیم داخل و رفتم توی اتاقم
نمیخواستم با بابام دهن به دهن شم ...میخواستم از این به بعد یه بارم شده حداقل انداره توانم عاقلانه رفتار کنم !
به مامانم گفتم مامان توروخدا یه کاری کن زودتر دست و پای من توب شه!
مامانم با دلسوزی نگام کرد و گفت دختر بد شانسم!...میرم قلم میخرم سوپ قلم درست میکنم !
مامانم رفت و چیزایی که تقویتی بود رو برام خرید منم تند تند میخورم تا زودتر خوب شم
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 مهسا حس کردم جلوی چشمام داره سیاهی میره ولی به خودم مسلط شدم و گفتم مهسا...مهسا
بکی دو هفته گذشت !...از همه جا بیخبر بودم !
حتی از منصور!
توی اتاقم فقط میخوابیدم و بیرون نمیرفتم و فقط شاید یه دستشویی میرفتم که چشمم به چشم بابام نمیخورد!
نه از محسن نه حمید نه منصور نه بیتا و مرجان خبری نبود!
حال جسمانیم خیلی بهتر شده بود !
ودر.د کمتری میکشیدم و دکتر گفته بود یکی دو هفته دیگه میتونم گچارو باز کنم !
دلم شور منصور رو میزد !....نمیدونستم از کی سراغش رو بگیرم !
و تنها کسی که به ذهنم رسید حمید !
اصلا دوست نداشتم باهاش صحبت کنم اونم مخصوصا بعد از قضیه مرجان !
ولی مگه میشد ؟
آنقدر دلم نگران منصور بود که برام غرور معنایی نداشت و سریع شماره ی حمید رو گرفتم هنوز دوتا بوق نخورده بود که فوری گوشیو برداشت !
با صدایی که انگار خوشحال بود گفت مهسا ...خوبی؟....سلام دلم شاد شد و گفتم شاید خوشحالش واسه منصوره !
گفتم سلام ممنون ...انگار خیلی خوشحالی !...حال منصور خوب شده !
تا اینو گفتم صداش تغییر کرد و گفت خدارو شکر
چیزی از حال منصور نگفت و باز دل نگران شدم
تا باز پرسیدم منصور چیزیش شده حمید ؟
حمیدم با سردز گفت نه ...فکر کردم براری چیز دیگه ای زنگ زدی !
توی ذهنم علامت سوال شکل گرفت !...چیز دیگه؟...آخه چی؟
سکوت کردم که گفت مهسا منصور توی همون وضعه ولی از شمال آوردنش تهران توی بیمارستان خوب بستری کردن و بهترین پزشکان بالا سرشن!...ولی وضعیت قلبش بهتر شده و این خبر خوبیه چون دیگا واینمیسه!
پرسیدم:نگفتن خوب میشه یا نه ؟
حمید گفت مهسا میخوام باهات صادق باشم ...پزشکا گفتن منصور ممکنه قلبش از کار واینسه ولی این احتمال هست که هیچ وقت به هوش نیاد و برای همیشه توی کما ! بمونه !
#ادامه_دارد
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽