eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
166.1هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_هشتاد مادر و مرضیه از اتاقش بیرون اومدند و مادر با عصبانیت گفت خوشم باشه.. آفرین.. این چه وض
با ترس دو سه بار پرسید آقا تو رو خدا ، قراره کجا بریم ؟ چه بلایی میخواهی سرم بیاری؟؟ جوابش رو نمیدادم .. وقتی به خونه نزدیک شدیم .. با صدای لرزون گفت آقا تو رو خدا مادرتون منو میکشه .. منو خونتون نبرید.. ماشین رو نگه داشتم و از آستینش کشیدم و گفتم یک کلمه حرف نمیزنی خودت میدونی چه غلطی کردی ، پس فقط ساکت ، هر کاری میگم انجام میدی.. پیرزن بقچه اش رو سفت چسبید و گفت چشم .. سلطانعلی تا در رو باز کرد با نگرانی پرسید آقا یوسف یه کلام بگید چی شده؟ خانم کوچیک چطوره؟ به خدا مردیم از نگرانی.. زدم رو شونه اش و گفتم خوب میشه ایشالا.. مادر روی ایوون نشسته بود .. با دیدن قابله کنار من ، ترسید و خیره نگاهمون کرد .. داد زدم .. آفت.. کجایی.. زود بیا کارت دارم.. آفت از مطبخ دوان دوان به سمتم اومد و گفت جانم .. بفرما... به مادرم اشاره کردم و گفتم تمام وسایل اینو جمع کن بزار تو ماشین .. به قابله نگاه کردم و گفتم تو هم برو کمکش.. زود باش.. مادر نیم خیز شد و پرسید چیکار داری میکنی؟؟ مرضیه رو صدا کردم .. خواب آلود از اتاقش بیرون اومد .. به شکمش نگاه کردم و نفس آسوده ایی کشیدم و گفتم خداروشکر این بچمو نکشته .. حالت خوبه.. مرضیه کنار حوض اومد و گفت خوبم .. مادر از پله ها پایین اومد و با انگشتش زد به سینم و گفت با تو ام .. چی کار میکنی ... حتی از نگاه کردن بهش هم حالم بد میشد .. پشتمو کردم و روی لبه حوض نشستم و گفتم میبرمت خونه خودت.. جایی که نتونی به کسی آسیب بزنی .. این پیرزنه هم میمونه کنارت .. مادر یکی دو قدم به سمتم اومد و گفت یوسف .. تو داری منو از خونه ی خودم بیرون میکنی ؟ +آره.. چون با وجود تو، جون هممون تو خطره .. مادر مستاصل به مرضیه نگاه کرد و گفت تو یه چی بگو .. من چی کار شما دارم؟ مرضیه سرش رو پایین انداخت و گفت من دخالت نمیکنم .... از پشت به مادر نزدیک شدم و گفتم بخاطر مرضیه ، بچمو کشتی ؟؟ مادر داد زد کدوم بچه؟ پیرزنه گفت مریضه نگفت حامله است .. با تاسف سرمو تکون دادم و داد زدم سلطانعلی درشکه کرایه کردم الان میاد بیا وسایل اون دو تا اتاق رو بار بزنم زودتر بریم .. مادر نشست زمین و گفت من هیچ جا نمیرم .. هیچ جا .. بعد از جمع شدن همه ی وسایل به آفت گفتم چادر مادر رو آورد و سرش انداختم .. از بازوش گرفتم و کنار گوشش گفتم بیشتر از این آبروریزی نکن .. با التماس به چشمهام نگاه کرد و گفت یوسف من تنهایی چیکار کنم ؟ به خدا دق میکنم .. یک لحظه ته دلم لرزید و کم مونده بود پشیمون بشم ولی وقتی یادم افتاد که صنم رو به حال مرگ انداخته بود و حتی از اتاقش بیرون نیومد.. چشمهام رو بستم و گفتم راه بیوفت .. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ سلام خانم ها.پسرم هفت سالشه هنوز زبون باز نکرده گفتار درمانی واعصاب روان بردمش ولی خوب نشده وبه مدرسه استسنایی میره یکی از معلم هاش دکتر احمدناظمی مشهد ک طب سنتی هست رومعرفی کرده .ایا کسی ایشون رو میشناسن چجور دکتری هستن...وازتون خواهش میکنم برای شفای پسرم یک صلوات بفرستین و به شهدا هدیه کنین ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام خدمت شما وادمین بزرگوارعزیزانم پسر من کمی لکنت داره ۱۱ سالشه مثلآ وقتی می خواد بگه تو میگه ت ت تو خواستم ببینم دارویی دعایی تجربه ای اگه دارید در اختیارم بزارید و اینکه تخم کبوتر تا ثیری داره یا نه ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام لطفا اگه کسی کلاس مجازی حفظ قرآن جزء 6 در اصفهان سراغ داره به من معرفی کنه ممنون میشم ❤️❤️❤️❤️ سلام من اولین باره مشکلم رو میگم لطفاً بزارید کانال❤️ من یه دختر ۱۷ ساله هستم که امسال یازدهم رو تموم کردم و تو شاهد درس میخونم و رقابت های خییییییییییلی شدید توی کلاس ما هست جوری که سر ۲۵ صدم نمره اضافه کار به بیمارستان و اینا میرسه... من از عید امسال (۱۴۰۰) سردرد های خفیف و سرگیجه داشتم گذاشتمش به پای فشار دروس ولی آزمایش خون هم رفتم گفتن که اصلا کم خونی ندارم،،،،چند روز پیش ضربه بدی به سرم خورد و سرم محکم کوبیده شد دیوار از اون روز به بعد سردرد هام به شدت شدید شدن و احساس میکنم مغزم تو سرم تکون میخوره انگار مغزم رو ویبره هست و سرگیجه هام طوری شده که حتی وقتی دراز میکشم هم سرم گیج میره ،،،، بعد عید هم همزمان با سردرد هام لکنت زبان هم سه بار گرفتم و هر سه بار بعد یه هفته خوب شدم و بعد عید اختلال خواب هم پیدا کردم. از یه طرف دیگه هم میترسم برم دکتر بگه سرت یه مرضی داره اگه پزشکی در کانال هست یا فردی که قبلاً اینطور شده و الان بهبود یافته ممنون میشم راهنمایی کنید😢 عاجزانه به کمکتون نیاز دارم😔😔❤️💋 ❤️❤️❤️❤️ خداقوت ببخشید یه سوال داشتم من خانم خانه دار هستم دو تا سزارین داشتم اول تیر امسال رفتم تو ۴۷ سالگی از ۲۳ خرداد که قرار بود عادت بشم نشدم ..یعنی ممکنه یائسه شده باشم ؟ لازمه برم دکتر که سونو بنویسه؟گاهی هم خوابیدم بیدار میشم میخوام به پهلو بچرخم انگار یه چیز سنگین طرف پهلوی راستم سنگینی میکنه کمی هم درد همون لحظه دارم...ممنون میشم جواب منو بدید🙏🙏🙏 ایدی ادمین 👇🏻🌹 @habibam1399 نوبت دهی طب اسلامی👇🏻🌹 @vizit1400 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#دردو_دل_اعضا ❤️ سلام و خسته نباشید.من داستان های دوستان رو میخونم با خیلی ها هم همزاد پنداری میکنم
❤️ خواهرم کاملا مشخصه مادرشما یک آدم روان پریش .بیمارروحی است ازاین قبیل بیماران توقع مهربانی ،درک وهمیاری نداشته باشید به هیچ وجه تحمل این همه دردورنج قلبم به درد آمد فاصله تان رابامادرتان حفظ کنید تاازاثرات بد روحی درامان بمانید ولی دورادور ایشان رادرنظرداشته باشید برای رضای خدا ولی خودتان رادرگیرش نکنید مگر اینکه مطمعن باشید که سلامت روانتان به خطر نمی افتد ❤️❤️❤️❤️ سلام خدمت اون خانمی صبوری که در مقابل رفتار های ناشایست مادرشون کم اوردن عزیزم اول از همه به خاطر وجود پدر و همسر خوبت خدارو شکر کن فکر کن اگه همسرت انسان خوبی نبود و مث خیلی از شوهر ها درک نمیکرد زندگیت سخت میشد گلم خیلی خوبه که شما در مقابل مادرت سکوت میکنی مطمئن باش این کار شما پاداش خیلی زیادی داره بهتون بگم که شما نباید به خاطر مادرتون زندگی الان رو خراب کنید و حوصله ی داشان فرزند دیگه رو نداشته باشی ببینید مادرتون اعصاب و روان شما رو خراب کرد درست اما شما با افسردگی هاتون و بی اعصابی هاتون همون کاری رو که مادرتون در حق شما کرده در حق بچه ی خودتون میکنید لطفا صبور باشید و کمتر به مادرتون فکر کنید مادر شما قطعاااااااااا مشکل اعصاب و روان دارن و شما بهتره که همین رفتار یعنی سکوت رو در مقابلش داشته باشین فکر کنین که شما اگه یه خواهر یا برادر داشتین‌ شاید اوضاع بهتر بود و فرزند شما هم یه خواهر یا برادر نیاز داره نباید به خاطر اعصای شما از این نعمت محروم‌بشه ببخشید طولانی شد خدا نگه دار 🌺🌺 ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام درمورد اون خانم که با مادرش مشکل داره خییییلی صبورید واقعا آفرین که دراین شرایط بازم باهاش خوبی یادداستان یک پیزن افتادم که چون بچش مسلمان شده بود خیلی باهاش بدرفتاری می کرد مثلا ظرف ادراری که زیرش می آورد خالی می کرد روی پسرش و نمیدانم پیش پیامبر رفتن یا یکی از امامان گفت که مادرم اینکارو می کنن من باید چیکار کنم گفتن که مادر هست و در اسلام احترامش واجب است وبخاطر خوش رفتاری پسرش اخرش مسلمان شد... من اگر جای شما بودم حتما می رفتم پیش مشاور تمام مسائل را باهاش در میان می‌گذاشتم مشاور راهکار بهتر از ما بهتون میده واقعا خیلی سخته من اگر جای شما بودم به خلاف کشیده می شدم حتماً با مادرم قطع رابطه می‌کردم ولی رفتار شما نشان می دهد که قلب خیلی بزرگی دارید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
دوستان عزیزی که منتظر و ی پزشک طب اسلامی در کانالمون بودن برای نوبت دهی به ادمین محترم مراجعه کنن👇🏻🌹 @habibam1399 این همه و مشکلات جسمی فقط با استفاده از دیگران حل نمیشه باید درمان اساسی صورت بگیره😢✅ ما رو براتون آسونتر کردیم 👆🏻😍
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۱۸۵🌹 @azsargozashteha💚
4_452715601975052638.mp3
1.56M
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۱۸۵🌹 @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام خانم ها.پسرم هفت سالشه هنوز زبون باز نکرده گفتار درمانی واعصاب روان بردمش ولی خ
❤️ سلام در مورد اون دوستمون که مدرسه شاهده و سرشون ضربه خورده ببین عزیزم منم عین ت مدرسه شاهدم و امسال هم یازدهم میرم به دوازدهم و کنکوردارن به نظر من شما اصلا کاری به همکلاس هات نداشته باش اخه ۲۵صدم نمرست که سرش رقابته😐 اول از همه خودتو درگیر اینجور مسائل چرت نکن چون کنکور زمین تا آسمون با این امتحانا ی که خودمون میدیم فرق میکنه و داخل کنکور مهارت و قدرت تشخیص خیلی مهمه بخون درستو ولی به اندازه ایی که میتونی به خودت فشار نیار والا ارزش ندار شما ۷/۰۰۰هزار بیاری با دوهزار هیچ فرقی نداره از نظر من هر رشته ایم که دلت بخواد میتونی بری البته داخل کنکور تجربی فرق میکنه پس خودتو اذیت نکن بعدم برا سردت برو دکتر ترس برادر مرگه خدا همیشه حواسش به بنده هاش هس و بهترین چیزارو براشون در نظر گرفته پس فکرای یخود بی جهت نکن و برو دکتر امیدت ب خدا باشه و برای موفیقت ما هم ور کنکور یه صلوات لطفا بفرستید🌹💫 ❤️❤️❤️❤️ سلام د مورد اون دختر خانم کلاس یازدهمی عزیزززم چرا اینکارو میکنی شاید الان یه مشکل کوچولو باشه و بشه با قرص و دارو حلش کرد ولی بعدن ممکنه منجر به عمل و .. بشه دست دست نکن توی اولین فرصت پیش دکترو برو سلامت باشی ❤️❤️❤️❤️ سلام، دختر خانم 17ساله ای که سردرد داره عزیزم این مدلی که نمیشه برای سردرد شما نسخه پیچید ان شاءالله که چیزی نیست ترس و نگرانیتو بزار کنار و حتما برو پیش دکتر مغز و اعصاب، کاملا چکاپ میشی و اگر خدای نکرده چیزی هم باشه زود رفع میشه، فقط نزار دیر بشه ان شاءالله بزودی شفا پیدا کنی عزیزم🌺 ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام خانمی که حفظ مجازی میخاید تو واتساب گروه های مختلفی به اسم حَمَلهُ القرآن هست که هر جزء شروع میشه لینک گروه رو میزارن برنامه روزانه هست و مباحثه https://chat.whatsapp.com/KVzUZYQ21VR9UUjKY6YSpa ان برا یکی از گروه ها ست عضو بشید شاید مشکلتون برطرف بشه ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام برای کسی که اموزش مجازی جزء ۶ قران و میخاستن:تو گوگل سرچ کنین جامعه القرآن. بعد شماره شهر خودتون و پیدا کنین. من پسرمو شعبه تهران مجازی ثبت نام کردم. بی زحمت برا حاجت منم دعا کنین.ممنون😊 ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام خانمی که پرسیدن یائسه شدن یا نه عزیزم مشاوره دیگران به دردشما نمیخوره.شما باید بری دکتر.خدای نکرده مشکلی توی تخمدانتون نباشه. ❤️❤️❤️❤️❤️ دوست عزیزی که پسرشون لکنت دارن عزیزم خانم دکتر استکی تلفن٢٢٧٧۶٨٣۵ ایشون با دوره های صوت درمانی درمورد مشکل گفتار کودکان و نوجوانان و مشکلات و اختلالات رفتاری و ... کار میکنن.ایشون توی تهران هستن.انشالله برای پسر شما هم بتونن کار کنن.ممکنه لکنت پسرتون بخاطر اضطراب باشه. اون خانم مشهدی هم که پسرشون صحبت نمیکنن.عزیزم پیشنهاد می کنم شما هم با ایشون تماس بگیرین.میتونید ازشون بخواهید که مشاوره اول را مجازی برگزار کنن و نظرشون را بگن. بچه های زیادی را دیدم که پیش ایشون رفتن و خوب شدن.انشالله برای بچه های شما هم بتونن کاری کنن. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام آبرسان بعدازحمام سینره خیلی عالیه فقط مال بعد از حمام نیست هرموقع میخواید میشه استفاده کرد من از تمام آبرسان ها استفاده کردم از همه بهتره ❤️❤️❤️❤️❤️ کسی که میخواستن به عشقشون برسن چله نادعلی بگیرن خیلی مجربه ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام لطفا به طب اسلامی مراجعه کنن برای پادرد مادرشون خوب جواب می ده ❤️❤️❤️❤️❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_هشتادو_یک با ترس دو سه بار پرسید آقا تو رو خدا ، قراره کجا بریم ؟ چه بلایی میخواهی سرم بیاری؟
سلطانعلی با درشکه پشت سرمون اومد .. کمک کرد اثاثیه رو چید.. مادر مثل خواب زده ها وسط حیاط ایستاده بود و به اطراف نگاه میکرد.. انگار باورش نمیشد که قراره باقی عمرش رو تو این خونه بگذبود .. تا منو دید سرش رو گذاشت روی سینه ام و با گریه گفت یوسف .. چرا من اینقدر سیاه بختم .. چرا بچه ی من .. چرا .. سرش رو بوسیدم و گفتم گریه نکن.. دوباره حامله میشی .. سرش رو عقب برد و گفت یکی از پرستارها بهم گفت شاید هیچ وقت حامله نشم .. +پرستار بیخود کرد به تو همچین حرفی زد .. اگر خدا بخواد، هر ناممکنی شدنی میشه .. خیالت راحت .. دکتر برای معاینه و مرخص کردن صنم اومد .. صنم طاقت نیاورد و گفت آقای دکتر .. ممکنه من حامله بشم ؟ دکتر نگاهی به من انداخت و گفت به شوهرتم گفتم امکان داره نشه .. ولی ناامید نشید.. فقط .. دیگه هیچ وقت پیش این قابله های تو خونه نرو .. واسه هر مشکلی که داشتی پیش دکتر بیا ، یا من ، یا دکترهای دیگه صنم مغموم چشمی گفت و همراه هم به خونه برگشتیم. آفت کاچی پخته بود . وقتی صنم تو رختخواب جابه جا شد توی سینی آورد و با دلسوزی گفت بخور بزار جون بگیری .. صنم به کاچی نگاه کرد و با بغض گفت مگه زاییدم کاچی پختی؟ آفت کنارش نشست و گفت من که اجاقم کور بود نمیدونم ولی از این و اون شنیدم میگن ده بزایی دردش کمتر از یه دونه بچه انداختن... مخصوصا که بچه جاش سفت باشه و به زور بیوفته.. صنم با تعجب پرسید مگه بچه ی من به زور افتاده؟؟ آفت لبش رو گزید و گفت خدا لعنت کنه اون قابله ی خدانشناس رو .. اشاره کردم به آفت و گفتم برو شام رو تدارک ببین ، به مرضیه هم سر بزن .. تنهاست... صنم نگاهم کرد و گفت مگه مادر خونه نیست؟؟ باز به آفت که کنجکاو نگاهمون میکرد، نگاه کردم و گفتم هنوز که وایسادی ، برو کارت رو بکن .. همین که آفت از اتاق بیرون رفت نفسم رو پرصدا بیرون دادم و گفتم صنم .. باید بدونی تو این یکی دو روزه ، چه اتفاقهایی افتاده... به صورت پرسشگر صنم خیره شدم و گفتم شاید کمتر مردی این کار رو بکنه .. ولی میخوام آدمهای اطرافت رو بهتر بشناسی و حواست رو جمع کنی... صنم کاسه ی کاچی رو زمین گذاشت و گفت چی شده؟ یوسف... تمام اتفاقها رو براش تعریف کردم .. صنم قطره های اشکش رو پاک کرد و نالید یعنی مادرت بچه ی ما رو کشته؟ باورم نمیشه.. صنم های های گریه میکرد .. آفت در رو باز کرد و لیوان دمنوش رو به طرف صنم گرفت و گفت آقا.. آقا... الان وقت گفتن بود؟ .. این دختر کم از دیروز سختی کشیده؟ .. بدون حرف از اتاق بیرون اومدم .. رو لبه ی حوض نشستم .. همون لحظه مرضیه از اتاقش بیرون اومد .. آروم سلام داد .. از پله ها با سختی پایین اومد و به توالت رفت .. دلم میخواست کمکش کنم ولی از برخوردش میترسیدم ... منتظر شدم از دست به آب برگشت .. گفتم مرضیه... ایستاد و نگاهم کرد.. بلند شدم و بهش نزدیک شدم .. کمی خودش رو عقب کشید .. دستی به صورتم کشیدم و گفتم یه سوال میپرسم فقط راستش رو میگی.. چون به هر حال خودم میفهمم .. تو از کار مادرم خبر داشتی؟ حرفی به تو نزده بود؟ مرضیه دستش رو گذاشت روی شکمش و گفت به جان بچم من خبر نداشتم .. نگاهش رو پایین انداخت و ادامه داد درست که من از صنم متنفرم ولی هیچ وقت راضی به مردن یه بچه نمیشم .. اگه میدونستم هر طور شده جلوش رو میگرفتم یا به صنم خبر میدادم .. دم و بازدمی کردم و گفتم اینطوری به نفع خودتم شد .. مرضیه قدمش رو ، روی پله ی اول گذاشت بازوش رو گرفتم و گفتم وقت شام .. کجا میری؟ مرضیه با نفرت دستش رو عقب کشید و گفت من ضعف داشتم شامم رو خوردم الانم میرم بخوابم .... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ سلام، ادمین عزیز، امیدوارم این مطلبو تو کانال بذارید دوست دارم کمکی به این عزیزمون کرده باشم... عزیزم مادره خلاصه، دورشو خط نکش ولی دلیلی نداره بخوای کلی باهاش صمیمی باشی و غیره... که مطمئنم نمیتونی خداروشکر شهرتون فاصله داره و دیر به دیر میبینیش عزیزم اون داره کارما پس میده نه اینکه آه تو اونو گرفت، پس خودتو ناراحت نکن اما همیشه واسش دعا کن ادم درستی بشه، حتی اگر واسه تو فایده نداشته باشه...راستی کارما یکی از قانونای طبیعت و کائنات هست که پس گرفتن کاریه که در حق کسی کرده( هر چه کنی به خود کنی) به نظرم بازم نی نی بیار تا بتونی با مهربونی و بی حسرت بزرگش کنی تا یه ادم خوب مهربون و بدون حسرت به جامعه مون اضافه بشه، یا بچه های بیشتر😉🌸👍 میدونی که جامعه از همین یکی دوتا ادم هاست که کوچیک یا بزرگ، بد یا خوب میشه...پس اگه قدرت تربیت درست فرزند خوب و شیعه رو داری، این بدی رو در حق جامعه مون که کوچیک و پر از آدمای غمگین بشه نکن قدر شوهرتو و پدرتو بدون و بچه تو، یا در آینده بچه هاتو😉خوب بزرگ کن و هواشونو داشته باش🌸🌸مادرت هم بخشش چون بخشش از بزرگان است، البته همیشه هم براش دعا کن😘 ❤️❤️❤️❤️❤️ درجواب اون خانمی که عاشق پسرعمه شونه عزیزم شماحرمت طلبگیتو نگه دار طلبه بودن حرمت خاصی داره کسی که واردش میشه باید خط قرمز هایی داشته باشه که با این کارتون همه طلبه ها واستادان حوزه رو انگشت نما و زیر سوال ببرند وبعدم نباید یک خانم بره ابراز علاقه به یک مرد کنه زن باید غرور داشته باشه شاید اون پسره خوبی نباشه و به درد شمانخوره یا کسی دیگه‌ای روبخواد و اگه خیلی دوستش دارید هرشب نماز استغاثه حضرت زهرا بخونید اگه خدا بخواهد به هم میرسید انشاءالله ولی هیچ وقت نباید به یک مرد ابراز علاقه کنید خیلی عواقب داره ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام درمورد خانمی که مادرش اذیت میکرد ۱۶ ساله ازدواج کردن ببین گلم مادرمنم دست کمی ازمادرتون نداره قبلا کارهای خونه رومیکردم میگف دستت دردنکنه چه تمیز شده ولی حالا چندماهه خواهربزرگم گفته اجازه نده کارکنه من بیام کارکنم کم کم ازچشمش منو انداخته خواهرم بد بود ازبچگی الان هم چندین برابر گذاشته روش مادرمنم ازاول به من نفرین میکنه ولی قربون صدقه خواهرم ودخترش میره دوماه پیش گف خداکنه سنگ کلیه بگیری رفتم دکتر گف برای اینکه کلیه هات سنگ نیاد هرسه ماه بیا کنترل قطع رابطه بامادرت هم خودت میدونی ولی به نظر من وقتی میری کم کارکن قدر شوهرت روبدون ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ سلام به همگی. من یه سوالی داشتم نمیدونم گفتنش درسته یا نه. اما کلافگی مجبورم کرد. من تقریبا یکسال پیش با خانمم ازدواج کردم.و الان دو ماهی میشه که عروسی گرفتیم و خونه خودمون هستیم. من عاشق خانمم هستم.اما یه چیزی منو خیلی اذیت میکنه.و اینه که خانمم به هیچ وجه حاضر به این نیس که من سمتش برم .دوران عقد یجوری منو از سر خودش وا میکرد. منم به خودم میگفتم شاید عقد هستیم دوست نداره.هرطوری بود عروسی رو گرفتم اما بازهم درست نشد چند بار دعواش کردم چند بار با مهربونی بهش فهموندم.اما اصلا راضی نمیشه. تا دستم بهش میخوره گریه میکنه بغض میکنه.دوستش دارم دلم به حالش میسوزه ولش میکنم. واقعا موندم چیکار کنم. چند بار گفتم ببرمت پیش دکتری مشاوری.میگه نه من هیجا نمیام. لطفا کمکم کنید. ممنون. بازم عذرخواهی میکنم🙏🙏 ایدی ادمین 👇🏻🌹 @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ سلام من سمانه هستم متولد سال۷۲. ۱۵ ساله که بودم بابام پاشو کرد تو یه کفش که زن پسر دوستش بشم اما من دوست داشتم درس بخونم.. مامانم دوسال جلوی بابام وایساد اما آخرش حریف نشد تو ۱۷ سالگی قبل از اینکه بتونم دیپلم بگیرم عقدم کردن، ۴ ماه بعد برام عروسی گرفتن رفتم خونه بخت شوهرم میعاد اون زمان سرباز بود صبحا میرفت پادگان بعدازظهر میومد واسه کنکور میخوند دوسال پشت کنکور مونده بود، منم از صبح تا شب به مادرش کمک میکردم مادرش زن بدی نبود اما چون هیچ کار خونه بلد نبودم یه وقتا دعوام میکرد من حتی از رابطه زناشویی چیزی نمیدونستم میعاد خودش همه چیز بهم یاد داد کم کم بزرگ تر شدم با ازدواجم کنار اومدم میعادم پسر بدی نبود دوسم داشت بهم محبت میکرد سربازیش که تموم شد زود کار پیدا کرد دانشگاهم قبول شد همش میگفت بالاخره پولاشو جمع میکنه برام خونه جدا میگیره منم به امید اینکه خونه مستقل داشته باشم روز و شب میکردم تا اینکه برادر کوچیکش میلاد دوسال بعد از عروسی ما زن گرفت مادرش براش دختر خواهرشو گرفت جاریم چون دختر خواهر مادرشوهرم بود از همون اول بینمون فرق میزاشتن البته پدرشوهرم نه واسش منو اون فرق نداشتیم اما مادرشوهرم حسابی فرق میزاشت مثلا موقع کار کردن نمیزاشت جاریم دست به چیزی بزنه من باید کار میکردم از شانس بد من اونم آوردن تو همون خونه چون میلاد هم بچه بود کار بار درست نداشت که بره خونه بگیره. بخوام راست بگم خیلی وقتا بخاطر رفتار مادرشوهرم با جاریم ناراحت میشدم حسادت میکردم اما میعاد همیشه میگفت بالاخره یه روز از اونجا میریم منم دلگرم میشدم تا اینکه جاریم یه سال بعداز عروسیش حامله شد همین عزیزترش کرد.... آخه من قبل از اون عروس شده بودم اما حامله نشده بودم، دیگه مادرشوهرم ول ‌کن نبود چپ میرفت راست میومد میگفت تو نازایی بچت نمیشه همش جاریمو میزد تو سرم میگفت ببین معصومه تا عروسی کرد حامله شد اما تو حامله نمیشی حتما باید پسرم کلی دوا درمونت کنه تا بچه بیاری.. من فقط غصه میخوردم جواب نمیدادم اما حسادتم نسبت به جاریم بیشتر میشد میعاد که دید اوضاع خونه برام خیلی سخته رفت برام گوشی گرفت تا بتونم باهاش وقت بگذرونم کمتر غصه بخورم دیگه گوشی شد همدم تنهاییام هروقت کارام تموم میشد میرفتم با گوشیم وقت میگزروندم تا محبتای مادرشوهرم به جاریم نبینم. دو هفته بعداز من جاریم گوشی گرفت برادرش گوشی فروشی داشت تو همه چیز خیلی وارد بود یه روز که مادرشوهرم خیلی طعنه بهم زده بود دلم گرفت اونموقع لاین بود اونجا پیام دادم به دخترخالم یکم باهاش درد دل کردم.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ سلام خداقوت ..خواستم از دوستان با تجربه یه راهنمایی بخوام...با عرض معذرت من کمرم یکم لَقه،یکم بیشتر کار کنم،یا سنگینی بلند کنم،یا بیشتر راه برم خلاصه کمرمو خسته کنم یا کمی بهش فکر کنم باعث میشه عادتم رو جلو بندازم،خیلی از این مسئله ناراحتم،خانوادم دیر به دیر یا حداقل به موقع میشن،منم از بچگی که لاغر و ضعیف بودم اینطوری بودم،الانم که حدودا دوسالی میشه زایمان کردم،وزنمم از قبل از بارداری خیلی بیشتر شده یعنی لاغر دیگ نیستم،پیش دکتر هم رفتم مشکلی نبوده خدا روشکر،هر کانال و سایتی گشتم،چیزی که کمکم کنه پیدا نکردم،خواستم از شما بخوام از طریق سنتی و طبیعی،خوراکی و یا چیزی هست که تاثیر بزاره حداقل تنظیم باشم و جلو نندازم البته به غیراز جوشونده رازیانه که بخورم شاید بدتر بشه یعنی میترسم اینجور شه...ممنونم بابت راهنماییاتون🌹 ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام خدمت همگی دوستان کسی کا ردرمنزل به صرفه در اصفهان یا خمینی شهر سراغ نداره واقعا واقعا بهش احتیاج دارم صاحبخونه اجاره را برده بالا واقعآ موندیم توش گفتم یه کمک خرجی بشم ممنون از همگی ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام خانمی۲۵ساله هستم.مدت ۶_۷سال میشه که بعضی ازفصلها مث همین فصل تابستان دور دهانم اول سیاه وکدرمیشه وبعد پوسته پوسته میشه دکتر طب سنتی رفتم حجامت چانه انجام دادم ،یه مدت خوب بودم،باز دوباره همون شد دکترای دیگه رفتم اصلا تاثیری نداشته وقتی اینطوری میشم اعتمادبنفسم میاد پایین وحدالامکان از خونه بیرون نمیرم لطفا اگه کسی اینطور بوده و کاری انجام داده که نتیجه مطلوب گرفته،منو راهنمایی کنه سپاسگزارم 🌹🌹 ایدی ادمین 👇🏻🌹 @habibam1399 کانال مشاوره طب اسلامی👇🏻🌹 @vizit1400