eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
165.7هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال تعبیر خوابمون 👇🤍 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
❌❌مهم حتما بخونید لطفا❌❌❌ سلام خدمت دوستان عزیز و اعضای بزرگوار کانال ایام به کام دوستان گلم به دلیل حجم بالای پاسخ اعضا و محدودیت در ارسال روزانه یه تصمیمی گرفتیم 👇 پاسخ هایی که شما به سوالات میدین ممکنه چند روز طول بکشه که در کانال ارسال بشه چون باید به جز پاسخ اعضا مطالب دیگه ای هم در کانال بزاریم و به این خاطر که اعضای محترممون زودتر به پاسخشون برسن تصمیم گرفتیم یه کانال دیگه اختصاص بدیم به این قضیه یعنی اونجا فقط مختص پاسخ اعضا باشه پاسخ هایی که توی کانال اصلیمون جا نداریم بزاریم رو اونجا قرار میدیم یعنی یه بخشیش در همین کانال و تعدادی دیگه ش در کانال دیگه ای قرار میگیره فقط دقت کنید عزیزان هردو کانال رو چک کنید حتما ❌❌❌👆👆چون در هر دوکانال پاسخها تکراری نیستند ممنون میشم همگی اون کانال هم عضو باشید برای دسترسی بهتر به پاسخها✅✅✅👇👇👇👇 در ضمن اینجا مخزن میشه برای دسترسی بهتر به مطالبی که میخواید بعدا پیداشون کنید😍✅ https://eitaa.com/joinchat/3518169438Cd5294f4139 عضو بشید همگی🙏👆 کانال خصوصیه دوستان و مختص اعضای خودمونه🌸 🙏🌸
🤩راه حل صورت تپل و خوش فرم و پیدا کردم🤩 صورتم افتضاح لاغر بود😔😭 خیلی ناراحت بودم و اعتماد به نفسم اومده بود پایین 😐 خیلی دنبال راهکار بودم چون از تزریق و ژل خیلی میترسیدم 😬 من یه راهکاری میخواستم ک برگشت نداشته باشه تا اینکه با یه کانالی آشنا شدم و ازشون مشاوره گرفتم الانم صورتم خیلی پر و خوش فرم شده😍👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2187657822C241cd92d7a
⭕️سنگسار شدن یک زن توسط شوهرش ساعت 7:30 😔 دیروز تو تهران میخواستن حکم رو اجرا کنن، خیلی وحشتناک بود! زن رو گذاشته بودن تو چاله و تا سینه زیر خاک بود به شوهرش التماس میکرد که ببخشتش، اما مرد دستش را پر از سنگ کرده بود و منتظر دستور قاضی بود و با تمام انزجار نگاهش میکرد و میگفت که باید قصاص بشه زن التماسش میکرد، اما مرد فقط دنبال قصاص بود و فریاد میزد و به زن لگد میزد... کاملا دچار جنون شده بود و میگفت مگه من چیکارت کرده بودم و خودش رو میزد. خیلی دردناک بود... ترس در چشمان زن موج میزد و با صدای بلند داد میزد که منو ببخش، بخاطر دختر کوچیکمون منو ببخش، قول میدم که جبران میکنم... عده ای داد میزدن ببخشش و عده ای دیگر میگفتن بکشش! شوهر رو به قاضی کرد و گفت حکم رو اجرا کن، قاضی به زن گفت که وصیتی نداری؟ زن گفت فقط به من اجازه بدید یک بار دیگه بچه ی خودم را شیر بدم... بچه ی ۲۰ ماهه را براش آوردن و زن را از خاک بیرون کشیدن تا به بچه شیر بدهد. اما در عین ناباوری ....👇🔞 https://eitaa.com/joinchat/3123708404C390120cf85 چه صبری داری خدا😭👆
🍎 💠 سردی معده:  علائم: نفخ (باد معده، آروغ) ترش کردن درد معده سوء هاضمه (هضم نشدن غذا) رفلاکس صدای معده (قار و قور!) تهوع و استفراغ مکرر (به خصوص بعد از خواب) دل پیچه سوزش سر دل (که همراه با دیگر علائم سردی باشد) درمان سردی معده: ♻️پرهیزات: 👈 سردی‌ها (ماست و دوغ، ترشیجات، خیار و گوجه و سالاد، مرغ و ماهی). 👌سردی‌ها باید ترک شود تا داروها نتیجه بدهد. این موارد برای درمان کفایت می‌کند: 1. زنجبیل 2. آویشن 3. نمک از یکی از موارد فوق یک قاشق چایخوری ده دقیقه جوشانده شود، ناشتا میل شود. یا یک قاشق چایخوری از آن روی غذا ریخته شود و میل شود. 4. زیره 5. زنیان 6. رازیانه (مخصوص بانوان) 7. مرزنجوش 8. نغناع از یکی از موارد فوق، یک قاشق مرباخوری ده دقیقه جوشانده شود و صبح ناشتا میل شود، یا یک قاشق غذاخوری همراه غذا میل شود. 9. یک قاشق بارهنگ داخل نصف لیوان جوشانده آویشن، یا زنیان، یا زیره یا رازیانه یا نعنا ده دقیقه بجوشد و شب هنگام خواب یا صبح ناشتا میل شود. 10. نسخه بسیار قوی برای سردی معده: نصف قاشق چایخوری زنجبیل داخل نصف لیوان جوشانده زنیان یا زیره یا رازیانه یا نعنا ده دقیقه بجوشد، شب هنگام خواب یا صبح ناشتا میل شود. 11. ناشتا سه عدد کندر ده دقیقه جویده و قورت داده شود. 12. سه قاشق غذاخوری سویق گندم خشک، در ناشتا میل شود. 13. از ترکیب آویشن و نمک یک قاشق چایخوری قبل هر غذا میل شود. 14. ترکیب آویشن، زنیان و سیاهدانه یک قاشق چایخوری قبل هر غذا میل شود. 15. یک عدد انار یا سیب یا به یا گلابی بعد از هر وعده غذا میل شود. 16. ترکیب گردو و زنیان دو قاشق غذاخوری شب هنگام خواب میل شود. 17. هر شب روی معده روغن سیاهدانه بمالید ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام وقت بخیریه سوالی داشتم کسی اگ اطلاعی داره جوابمو بده ممنون میشم من ازکانال یه
❤️🍃 سلام خانمی که خارش مقعد دارن عرق بید وکیالک بگیرید ازهرکدوم نصف استکان روزی دوبار وگل ختمی سفید هم بجوشانید عصر یک استکان بخورین 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 سلام برای خانمی که گفتن دخترشون انگشتش میخوره وگوشه ناخنش زخم میشه لاک تلخ ازداروخونه بگیر براش بزن تا عادت اینکه انگشتش میخوره قطع بشه وناخنش هم پماد تتراسایکلین بزن 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 سلام برای خانمی که قابلمه روحیش سیاه شده داخلش شیر بپز یا خورشت هم درست کنی داخلش سفیدمیشه 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 سلام به همه دوستان عیدتون مبارک در پاسخ به خانمی که دکتر متخصص غدد در اصفهان می خواستند ،دکتر مریم حیدری بسیار دکتر خوبی هستند من تعریفشون را زیاد شنیده بودم تا خودم بهشون مراجعه کردم وبا اینکه دکتر های دیگه با انسولین نتوانسته بودند قندم را کنترل کنند ایشون با قرص قندم را کنترل کردند ،برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا صلوات 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 سلام و خسته نباشی خدمت خانمی گل گروه و ادمین جان عید همگی مبارک خانمی که گفتین میخواین لباسشویی و ظرفشویی بخرین بستگی به توان مالی تون دارد اگه خارجی بخواین بخرین خوب بوش از همه بهتره ولی یه لول پایین تر سامسونگ و ال جی و بازم پایین تر به نظره من پاکشوما خیلی ظرفشویی و لباسشویی خوبی هستن من خودم پانزده ساله دارم همش استفاده میکنم خدا را شکر چیزی شون نشده به شرط اینکه از شوینده های خوب استفاده کنید انشاالله بتونین بهترین را بخرین پیشا پیش تبریک میگم مبارکتون باشه🌸 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 سلام.قابلمه روحی که سیاه شده،یه جایی گفتن مقداری سس کچاپ یا رب گوجه داخلش بریزین،و چندقاشق هم آبلیمو تازه،به همه جای ظرف بمالید،کمی بمونه وبعدبااسکاچ نرم بشویید.سفیدمیشه. 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 خانمی که مارک لباسشویی و ظرفشویی میخواستند.من ظرفشویی ندارم ولی لباسشوییم پاکشوما هست،و سیزده ساله ازش استفاده میکنم راضیم.حتی به یه نفر دیگه هم پیشنهاددادم،خریده وراضیه خدارو شکر. 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 سلام به همه وتشکر از حبیبه خانم،برا سفید کردن قابلمه روحی آب با یکی دو قاشق آبلیمو بزار داخلش بجوشه سفید میشه،یا با وایتکس بشور 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 سلام منم برا دخترم کلیپ نوزادیش رومیزارم گریه میکنه مامانم میگه حسودیش میشه ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
💜🍃 سلام، دوباره تشکر میکنم از کانال خوبتون اینجا خیلی خوبه اگه کسی سوالی داره ونمی دونه چطوری و چطور مشکل شو حل کنه ویا درد دل کنه بدونه اینکه کسی بشناستش سوال یا درددل کنه منم ی مشکل یا درددل دارم از شما دوستان راهنمایی می خوام وممنون میشم کمک کنید من و( خانواده خودم یعنی پدر و مادر و خواهر و برادرم ) کسی چشم دیدن ما نداره و خانواده شوهر و عروسی مان و حتی عمه و خاله و دایی و عمو چشم دیدن ما ندارن 😔و به هر طریقی که میشه میخوان به ما از نطر روحی لطمه بزنن و مارو پیش دیگر اقوام خراب کنن و بگن ببین اینا چطور آدم های هستن در حالی که ما اصلا با کسی کاری نداریم و سرمان تو زندگي خودمن هست و برای پیشرفت خودم تلاش می‌کنیم اما این خانواده شوهر و عروس های مان نمی دونم چرا به هر طریقی که شده می خوان ما خراب کنن 😔و برای ما میرن پیش دعا نویس برای بهم خوردن زندگي ما و مشکل افتادن تو زندگي ما دعا میگیرن ما اصلا به دعا اعتقاد نداریم و می دونیم تا خدا هست و امیدمون به خدا هست کسی نمی تونه کاری از پیش ببره 🤲 اما وقتی به ی طریقی متوجه میشیم خیلی ناراحت میشیم و دلمان می‌شکند که در آستین خودمون مار پرورش میدیم و قصه می خوریم 😔الان باز متوجه شدیم که داماد بزرگمان رفته و برای پدرم و مادرم و خواهرم و شوهر و بچه های من دعا گرفته آخه برای چی ؟ وقتی متوجه شدیم خیلی ناراحت شدیم برای چی این همه هزینه رفته کرده که چی بشه ! متوجه شدیم برای هر نفر یک میلیون پانصد هزار تومان داده که دعا بنویسن آخه ارزش داره از خدا نمیترسی تازه نماز و روزه هم می خونه و میگیره 😔پدرومادر خیلی به او کمک‌ کردن و خونه دادن رایگان نشسته‌ و هر کاری برای خواهرم و دخترش انجام میدن بعد اون این کارو با ما میکنه از شما میخوام این پیام مت تو گروه بزارین چون خیلی دلم سوخته و ناراحت هستم 😔🥺😭و از همه اعضای گروه خواهش میکنم برای ما دعا کنن التماس دعا 🤲 ببخشید که اینقدر پیامم طولانی شد 🙏 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
8.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام این فیلم را در جواب خانمی که میخوان لیزر کنن ممنوعیت لیزر موهای زائد از نگاه طب سنتی ‌ ✅در این ویدیو با حضور استاد تاجبخش در مورد اینکه لیزر و حذف موهای زائد به دلیل اینکه موهای زیر بغل و اطراف ناف فضولات مغز، قلب و کبد هستند در طب سنتی توصیه نمی شود صحبت می کنیم. این پست رو با عزیزانتون به اشتراک بذارین ❤️
آموزگار ابتدایی - بانک تست.pdf
29.73M
✍تست جامع حیطه عمومی و اختصاصی آموزگارابتدایی همراه با پاسخنامه ┄┅┅┅❅🍃🌸🍃❅┅┅┅-- سلام.دوست عزیزی که منابع آزمون آموزگارابتدایی آموزش وپرورش میخواستند.من دارم براتون ارسال میکنم.انشاالله که موفق باشید.برامنم دعا کنید که قبول بشم.التماس دعا🙏براسلامتی وفرج آقامون صاحب الزمان.وحاجت روایی همگی صلوات🙏ازطرف ح.آ❤️
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 گلرو چشمی گفتم و رختخوابمو پهن کردم ... فانوس رو خاموش کردم و سعی کردم بخوابم
🌸🍃 گلرو من بخاطر اینکه باید از خاله خانم مراقبت میکردم نمیتونستم باهاشون برم پس گفتم : ببخشید اگر میشه عروس رو بیارید اشاره ای کردم به سمت خاله خانم و گفتم ببینید حالش خوب نیست شاید اگر من بیام توی این فاصله اتفاقی واسش بیوفته خانم جوان : نگران نباشید ما خودمون یکی رو میذاریم بجای تو ازش پرستاری کنه بیا بریم من : پس چرخ و وسایلام چی ؟ خانم جوان :تا برسیم وسایلت هم میرسه نگران نباش از کلبه زدیم بیرون و بر خلاف جهت روستا از تپه پایین رفتیم کامل از کوه خارج شده بودیم از چند تخته سنگ گذشتیم و وارد یه محوطه باز شدیم که پر از خونه بود خونه های کاه گلی اما ساختشون خیلی متفاوت بود و مثل متروکه های ما بود هیچکسی نبود ... پرسیدم :همیشه اینجا اینقدر خلوته ؟ خانم جوان: الانم خلوت نیست ... و خنده ای کرد به خانه ای شیک و بزرگی رسیدیم و وارد شدیم گویا خونه ی رییس اونجا یا کدخداشون بوده از حیاط گذشتیم و وارد عمارت شدیم همه جا تمیز بود با کاشی های سفید و مشکی بر خلاف خونه های متروکه ی روستاشون وارد اتاقی شدیم از اون لحظه همه افراد حاضر در اونجا رو محو میدیدم چندتا خانم بودند دور یه دخترک که گویا عروس بوده جمع شده بودند و آواز میخوندند و میرقصیدند چشمم به گوشه ی اتاق خورد که چرخم با وسایل خیاطیم اونجا بود تعجب کردم و از خانم جوان پرسیدم : عجیبه که وسایلم جلوتر از خودم رسیدن عروس جلو آمد و گفت لباسی برایم بدوز که در تمامی قلمرو تک باشه از مال دنیا بی نیازت میکنیم اندازه اش رو گرفتم و مشغول دوختن شدم پارچه های حریر طلا کوب شده که نظیرشون رو ندیده بودم 2 روز مشغول دوختن بودن هر وعده غذایی بهترین غذاهایی که در تمام عمرم نخورده بودم رو برایم حاضر میکردند تا بلاخره دوخت لباس به اتمام رسید عده ی زیادی از زنان که در نظرم محو میامدند با ساز وارد شدند و عروس شاداب و خندان وارد شد برای پوشیدن لباسش وقتی که لباس رو تن کرد همه از خوشحالی فریاد زدند و شروع به رقص کردند عروس نزدیکم شد و گفت تو بهترین لباس رو برایم دوختی نمیدونم چطوری برایت جبران کنیم هرچی که میخوای بگو لحظه ای سکوت کردم سرم رو پایین انداختم و یاد کاری که حشمت با من کرد افتادم عروس: در چهره ات غمی سنگین نشست چی شده ؟ من: پدرم من رو به یه مردی که همسن خودش بود شوهر داد و اون مرد شبی که کسی نبود ... به من نزدیک شد ... و زدم زیر گریه میترسم دوباره به سراغم بیاد عروس: گریه نکن هیچ وقت دیگه اذیتت نمیکنه بهت قول میدم الان دیگه میتونی به خانه ات برگردی وسایلت به همراه مقداری میوه و خوراکی برات میفرستیم... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
☀️🍃 حداقل فاصله چاه آب و چاه توالت پرسش :فاصله چاه دستشویی تاچاهی که آبش برای حمام وشستشو استفاده میشود چه قدر باید باشد تا چاه آب نجس نشود؟ پاسخ :در زمین سفت حداقل دو و نیم متر و در زمین سست حداقل سه و نیم متر. طهارت چاقویی که با ذبیحه کفار تماس داشته پرسش :چاقو با ذبیحه کفار در تماس باشد بعد با آن نان و امثال آن را ببرند پاسخ :(اگر ذبیحه نجس العین نبوده) اشکال ندارد مگر آنکه بدانید ذراتی از آن گوشت با چاقو به نان منتقل شده است. خون کمتر از درهم پرسش :آیا اگر خون کمتر از یک درهم هم باشد باعث نجس شدن اشیا می شود؟ پاسخ :نجس می شود ولی می توان با آن نماز خواند. نجس شدن دریاچه های مضاف پرسش :با توجه به اینکه دریاچه هایی مانند ارومیه و امثال آن مضاف هستند اگر نجس شوند چه حکمی دارد؟ پاسخ :ما معتقدیم در آب های مضاف اگر وسیله گسترده باشد تمام آن نجس نمی شود. نجاست تمام بشکه شیر یا دوغ پرسش :یک بشکه دوغ بمقدار صد و شصت کیلو؛ بعد متوجه شدم دستم خونی بوده ومقداری کمی سطح دوغ خونی شد و چون بشکه لب به لب پربود کاملا سطح دوغ را با دست زدم رفت بفرماید این دوغ پاک است یا نجس؟ پاسخ :باید از آن دوغ اجتناب نمود. باقیمانده محصولی که خوک خورده پرسش :اگرگندم رو بعد از درو که خوشه ای جمع کرده باشیم وخوک قسمتهای از آن را خورده باشد حکم مابقی چیه آیا حرامه یا خیر میشه نان یا حلیم درست کرد؟ پاسخ :اگر یقین ندارند که باقیمانده، آلوده به آب دهان آن شده باشد نجس نیست. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام وقت بخیریه سوالی داشتم کسی اگ اطلاعی داره جوابمو بده ممنون میشم من ازکانال یه
❤️🍃 سلام،خدا قوت ،با تشکر فراوان از شما برای اون خانم عزیزی که دکتر غدد خوب تو اصفهان میخواستن ،برای پسرشون که دیابت گرفته ،دکتر سعید بهراد منش ،فوق تخصص غدد هستن،خیابان آمادگاه،در اصفهان حرف اول رو میزنن،کارشون خیلی خوبه،من بچم مریضشونه، و تأییدشون میکنم،نوبت دهیشون اینترنتی هست و فقط ساعت ۸ شب چهارشنبه سایتشون باز میشه و برای یه هفته آینده نوبت داده میشه، 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱 سلام به ههمه ی خواهر های صبور وگلم .ماه شب چهارده عزیز بنده ساکن قم هستم حتما یکی به نیت شما ویکی به نیت همه ی اعضای گروه حدیث شریف کسا را یا در حرم یادر جمکران میخوانم. به امید ظهور نور چشم زهرا ع یک گل صلوات بفرستیم. 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱 (=^ェ^=): با عرض سلام و وقت بخیر میخواستم بپرسم.میشه بپرسین یه دعای یا چیزی هست که گره از مشکلم وا کنه. آخه هر چی دعا میکنم و به خدا و ائمه متوسل میشم جواب نمیگیرم. و الان دو سال درگیر این مشکلم هستم و یه ذره از گرفتاریم حل نشده. راستش به رفیقم چند تا چک دادم اونهم داد به بیرون.الانم گرفتار شدم.رفیقم هی امروز و فردا میکنه میگه مشکلم حل شد میدم و فردا میدم.هفته بعد میدم و....ولی همش حرفش دروغ میشه.نمیدونم چیکار کنم 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱 رها جان واقعا ناراحت شدم برات یعنی من داستانتو با استرس می خوندم ولی اینو بدون عزیزم شوهرت دوستت داشته که طلاقت نداده حتی همون م‌وقع که اذیتت میکرد مطمئن باش داشته دنبال بهونه میگشته برای اینکه ثابت کنه بی گناهی می دونم سخته و اذیت شدی خیلی هم اذیت شدی ولی تو اون دخترو بخشیدی که زخم عمیق بهت زد پس بهتره شوهرت رو هم ببخشی و از خدا بخای دوباره مهرتون رو دوباره تو دل هم بندازه به خاطر دختر چون اونم میفهمه که رابطه تون سرده 😘☺️☺️ 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱 سلام میناخانم اصلانترس شجاع باش زندگیتوبکن منم مثل شما بودم ولی الان اینقدرشجاع هستم اجازه نمیدم کسی حتی به دهنش بیادکه قبلانامزدداشتم خداروشکرشوهرمم وقتی میبینه اینقدرشجاعم افتخار می‌کنه اینقدربه این شوهرت مهربانی واینقدربالاببرش که همه ی فامیل بدونن چقدرخوبه ازاونی که هست بالاترش ببرمن الان 3فرزنددارم خیلی هم زندگیم عالیه شماهم خوشبخت بشی که میشی🌹🌹🌹 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱 خانمی که گوشه ی ناخن بچه شون زخم است آبگوشت کله وپاچه خوبش است بادست بخورد وهمه ی انگشتهاش باآبگوشت خیس کند 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱 سلام خوبید عزیزان من الان چن سال از ماشین لبا سشویی دو استفاده میکنم عالیه بخر انشا الله مبارکه 🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱 سلام خانمی که تو قابلمه روحی چغندر پخته قابلمه سیاه شده تو قابلمه روحی هرچی میخواهی بپزی مثل شلغم. لبو سیب‌زمینی تخم مرغ...... وقتی آب می‌ریزی تو قابلمه چند قطره آبلیمو هم بریز اونم بستگی به کوچیک بزرگی قابلمه داره قابلمه بزرگتر آبلیمو بیشتری میخواد وقتی که اونا پخته شدن قابلمه هات اصلا سیاه نمیشه که هیچ سفیدتر هم میشه چون آبلیمو اسیدی هست قابلمه رو سفید میکنه آب برنج هم ممکنه قابلمه رو سیاه کنه اگر آبلیمو به آب برنج اضافه کنی اصلا سیاه نمیشه ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 نوجوان بسیجی دستش را به طرف مجید دراز كرد.  مجید دست او را در دستش فشرد و تبسم كرد و گفت: «بقایی هستم!» بعد قوطی كنسرو را به طرف او گرفت و تعارف كرد: - بسم الله.  نوجوان بسیجی قوطی كنسرو را گرفت و خیره تر از لحظات قبل به مجید نگاه كرد: - من شما را كجا دیدم برادر بقایی؟ - خُب،اگر شما خودت را معرفی كنی شاید یك چیزهایی به یادم بیاید.  نوجوان بسیجی لقمه ای را كه مجید به طرف او گرفته بود به دهان گذاشت.  هنوز در ذهنش به دنبال نشانی از آشنایی گذشته می گشت: - من هم آلو گردی هستم! بعد خندید و ادامه داد: «مطمئنم كه فامیلی ام را یادتان نمی رود.  هر وقت آلو دیدید، آلو گردی را یاد كنید!» مجید از رفتار ساده نوجوان بسیجی خوشش آمده بود.  دوباره برایش لقمه گرفت و كفت: «اتفاقاً فامیلی قشنگی است، اصلاً چه فرقی می كند؟ مهم این است كه زدیم به سیم آخر...! با آمدن عبدالله مجید پرسشگر نگاهش كرد: - چه خبر؟ عبدالله دو زانو نشست و زیپ بادگیرش را پایین كشید: - قرار شد با تیپ عاشورا برویم.  آلوگردی چشمان پر از تعجب خود را به مجید دوخت و گفت: چه جالب! من هم قرار است با تیپ عاشورا بروم! عبدالله كه شوخی اش گل كرده بود چشمانش را گشاد كرد و خندید: - نه داداش،عملیات جای بچه ها نیست! مجید ابرو گره كرد و لبش را گزید.  عبدالله دستش را به سینه گذاشت.  بعد خم شد و پیشانی آلوگردی را بوسید: - شوخی كردم رزمنده! اتفاقاً عملیات جای شما و دكتر بقایی است.  نه جای بنده سراپا تقصیری مثل من...  آلوگردی با شنیدن این حرف،ناگهان از جا بلند شد.  عبدالله حیرت زده نگاهش كرد و ناخودآگاه زیپ بادگیرش را بالا كشید: - چی شد؟ چرا یكهو فیوز پراندی؟! آلوگردی در حالی كه سعی می كرد به خودش مسلط باشد لبخند زد.  هنوز بهت و حیرت در صورتش پیدا بود: - گفتم كه شما را یك جایی دیدم.  شما دكتر بقایی هستید؟ فرمانده سپاه شوش! درست می گویم؟ مجید دست او را گرفت و لبخند زنان سر تكان داد: - حالا چرا تعجب كردی؟ یعنی به ما نمی آید بزنیم به قلب دشمن؟! عبدالله كه تازه فهمیده بود بدجوری بند را به آب داده،سرش را به زیر انداخت.  مجید قمقمه آب را به طرف او گرفت و لبخند زد: - بخور آقا عبدالله برای ضعف اعصاب خوب است.  فقط مواظب باش هیچوقت اسیر نشوی، چون مجبوریم كُلِ منطقه را از نیرو خالی كنیم...  آلوگردی قطره اشكی را كه گوشه چشمش جا خوش كرده بود، پاك كرد.  مجید دوباره لقمه ای برایش آماده كرد و گفت: «بخور تا قدرت بگیری.» رمز عملیات طریق القدس اعلام شده بود.  هوای آذر ماه سوز داشت و نم نم باران بوی خاك خیس خورده را به مشام می رساند.  از هر طرف صدای رگبار گلوله و انفجارهای پی در پی به گوش می رسید.  فرمانده گفته بود دهكده مگاسیس باید از دشمن باز پس گرفته شود برای همین بود كه گروهان به طرف غرب سوسنگرد راه افتاد.  - برادرها مواظب باشند، اینجا كانالهای فرعی زیاد است.  اگر اشتباهی بروید گم می شوید...  همه هشدار راهنمای كانال را شنیده بودند.  عبدالله گاهی مجید را صدا می كرد.  همه جا تاریك بود و می خواست مطمئن بشود كه فاصله زیادی با هم ندارند.  هر چه جلوتر می رفتند رگبار گلوله ها در ارتفاع كمتری از بالای سر آنها می گذشت.  عبور از كانال به سختی انجام می گرفت.  خاكریزهای عراقی زیر نور منورها به خوبی پیدا بود.  در این میان راهنما ناخودآگاه فاصله اش را با ستون نیروها بیشتر كرده بود.  صداها در میان شلیك تیربارهای عراقی به سختی به گوش می رسید.  ناگهان صدایی بالاتر از همه صداها نیروها را متوجه كرد: - راهنما شهید شد! خبر دردناك بود عبدالله چند بار اسم مجید را با صدای بلند فریاد كشید.  همه در گیر نبرد بودند.  مجید رفته بود و عبدالله خوب می دانست كه در این اوضاع دیگر نمی تواند او را پیدا كند.  برای همین با اولین گروه برای شكار تیر بارچی های دشمن به راه افتاد.  خبر سقوط خاكریزهای دشمن خیلی زود به گوش رسید.  سربازان عراقی در حالی كه دستها را پشت سر گذاشته بودند.  دسته دسته اسیر نیروهای اسلام شدند.  چهار ساعت از شروع عملیات می گذشت.  عده ای از نیروها متفرق شده بودند.  عبدالله نشسته بود و به جایی دور نگاه می كرد.  ناگهان از جا نیم خیز شد.  گلویش پر از طعم باروت بود.  آنچه را كه می دید باور نمی كرد.  فریاد كشید: - دكتر آقا مجید! مجید با شنیدن صدای آشنا برگشت.  با دیدن عبدالله لبخند زد.  خسته و خاك آلود همدیگر را در آغوش گرفتند.  حرف های زیادی برای گفتن داشتند، امّا وقت تنگ بود.  ... ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽