شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 مرجان بعد از اون روز رابطه من و علی جدی تر شد و یه مدت بعدش صیغه خوندیم و محرم ش
#داستان_زندگی 🌸🍃
مرجان
به علی گفتم دکتر چی گفته و گفتم یه روزعصر بیا خونه ما، بیا دیدن مامانم و الکی بگو میخوای بیای خواستگاریم، اومدی اجازه بگیری، ما ام قرار خواستگاری رو میزاریم برای بعد وقتی که مامانم حالش بهتر شد، به علی گفتم میدونم تو اصلا قصد ازدواج نداری منم نمیخوام ازدواج کنیم فقط میخوام روحیه مامانم بهتر شه..
علی قبول کرد و چون مامان تا حالا علی رو ندیده بود قرار شد نگیم که علی برادر جاری مریمه.
یه روز عصر که مامانم یه کم سرحال تر بود رفتم کنارش نشستم و گفتم که مامان چند وقته میخوام باهات حرف بزنم ولی فرصت نمیشه، دیدم الان بهترین فرصته، مامان که انگار فهمیده بود چی میخوام بگم چشماش برق زد وبا اشتیاق زل زد به دهنم،
گفتم چند وقتیه بایکی از مراجعای بانکمون حرف میزنم و یکی دوبارم منو دعوت کرده بیرون،
شرایط علی رو گفتم و گفتم حالا میخواد بیاد خواستگاری ، ازم خواسته یه جلسه بیاد هم شمارو ببینه هم اجازه بگیره برای خواستگاری.
مامانم با خوشحالی استقبال کرد
برای عصر پس فرداش با علی قرار گذاشتم، از صبحش خونه رو تمیز کردم و آماده شدم. علی سفارش کیک خونگی داده بود، یه کیک پختم و چایی دم کردم.به پیشنهاد مامان چون هوا خوب بود روی تراس فرش انداختم و پشتی ها رو اوردم تو تراس و گوشه تراس یه میز کوچیک گذاشتم و روش رومیزی ترمه انداختم و ظرف کیک و میوه رو با پیش دستیا گذاشتم روش.
مامانم حالش خیلی مساعد نبود و رنگش زرد شده بود و لباش کبود بود و چشماش گود رفته بود و پای چشماش سیاه بود،خودش اومد گفت مادر یه کرمی چیزی بیار یه کاری کن یه کم قیافم بهتر شه، این پسره میاد نمیخوام منو اینجوری ببینه.لوازم ارایشمو اوردم و ارایشش کردم، هی میگفت رژ نزن برام سر پیری زشته ، و هرچی میزدم با پشت دست پاک میکرد.
بالاخره علی اومد ، خوش تیپ کرده بود و یه دسته گل بزرگ خریده بود.
تو تراس نشستیم و علی از شرایطش گفت و ازینکه دخترش با زنش زندگی میکنه ولی خرجش با علیه و اخر هفته ها و تعطیلات میاد پیش علی. مامان ازش پرسید شما بعد ازدواج قصد بچه دار شدن داری؟ اخه دختر من خیلی دوست داره مادر بشه یکی از دلایلی که از شوهر قبلیش که شوهر خواهرشم بود طلاق گرفت همین بچه نخواستن اون بود، علی یه نگاهی به من کرد و با لبخند گرمی گفت والا حاج خانوم ما که سنمون واسه بچه دار شدن بالاست ولی اگه خدا خواست و بهمون بچه داد رو چشمم میزارمش.
معلوم بود مامان از علی خوشش اومده، علی ام انگار خیلی دلش برای مامان سوخته بود.
مامان به علی گفت دختر من سختی زیاد کشیده ایشالا که این ازدواج شروع راحتیش باشه. علی گفت من همه تلاشمو میکنم حاج خانوم خیالتون راحت. اون روز عصر یکی از بهترین روزای زندگی من بود، کنار مامان و علی چایی و کیک خوردیم و قرار خواستگاری روواسه کقتی گذاشتیم که مامان بهتر شد، هرچند مامان اصرار داشت زودتر همه چی برگزار بشه، همه چی انقدر خوب بود که دلم میخواست اون لحظات هیچ وقت تموم نمیشد
مریم گفت اگه منو به بزرگتری قبول داری من مخالف این ازدواجم اگه ام نه که برو هرکار میخوای بکن.
اون شب علی زنگ زد خیلی ناراحت بود ، گفت آبرومو جلو خواهرت بردن انگار من جوون هجده ساله ام که خیر و صلاح خودمو ندونم.
نمیدونستم چی باید بگم.گفتم اگه با من ازدواج نکنی امکانش هست برگردی به زندگی قبلیت؟ علی گفت نه، من از کارای سارا خسته ام دیگه اون که عوض بشو نیست تازه اگه من برم بهش رجوع کنم بدترم میشه ، میشناسمش، میگه تو رفتی دیدی بی من نمیتونی زندگی کنی برگشتی، علی عصبی بود و میگفت من که کار خودمو میکنم میخواستم با حضور اونا باشه، نمیخوان ، خودم انجام میدم
احساس میکردم علی افتاده رو دنده لج.
به چند وقت بعدش علی گفت دوباره بیاد خواستگاری ولی تنها، وقتی به مریم گفتم لصلا قبول نکرد و گفت من به جاریم گفتم مخالف این ازدواجم و هیچ کمکی به شما نمیکنم. من نمیزارم خوایتگاری تو خونه من باشه،هرحا دیگه ام باشه شرکت نمیکنم.
وقتی به علی گفتم مریم چی گفته گفت عیبی نداره، ما میخواستیم به اونا احترام بزاریم ولی خودشون نخواستن. ما برای ازدواج به اونا احتیاج نداریم. هیچکدوممون، خودمون میریم محضر عقد میکنیم اونام مجبورن قبولمون کنن.
بعد ازون باهم رفتیم ازمایشگاه و ازمایشامونو انجام دادیم، باهم رفتیم حلقه و لباس عقد خریدیم. با محضر هماهنگ کردیم و روز قبل عقدمون من به رفتم خونه مریم و بهش گفتم که ما قراره فردا عقد کنیم. مریم عصبانی شد و گفت من نمیام. دوباره داری گند میزنی به زندگیت. گفتم وظیفه من بود که دعوتت کنم توام یا وظیفه خواهریتو به جا میاری و میای یا تنهام میزاری. هرچند من عادت دارم به تنها بودن.
#ادامه_دارد....
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نکات_سلامتی 🍎
🥘غذاهای اصلی طب اسلامی از سفره ی ماه رمضان، حذف نشود.
🔶🔹🌼تلبینه(آرد کامل+شیر محلی)
🔶🔹🌼آش(بدون مواد فرنگی با ادویه طب اسلامی)
🔶🔹🌼حلوا(آرد کامل+شیره انگور+شحم)
🔶🔹🌼شله زرد(برنج غیرتراریخته+شکر نیشکر)
🔶🔹🌼حلیم(گندم دیم+گوشت خروس،بوقلمون یا گوسفند)
🔶🔹🌼زولبیا و بامیه(روغن شحم یا کنجد+آرد کامل+شکر سرخ نیشکر)
🔶🔹🌼بستنی و فالوده(ثعلب+زعفران+شیرمحلی)
🔶🔹🌼شربت زبیب(آب+مویز)
🔶🔹🌼شربت سکنجبین(سرکه طبیعی+عسل)
🔶🔹🌼شربت لبعسل(شیر+عسل)
🔶🔹🌼شربت امام رضا وامام صادق علیهما السلام
🔶🔹🌼شربت شیره ها(آب+شیره انگور، انجیر، توت، خرما)
🔶🔹🌼کمپوت میوه ها(پختن ساده ی میوه سیب، گلابی، به، زردک+شکر سرخ یا عسل)
🔶🔹🌼چای و شربت ادویه طب اسلامی(دمکرده ی زعفران، دارچین، زنجفیل، هل، بادرنجبویه، گزنه و... +گرما یا خنکی)
📚مطالب آموزنده:
👈 فواید روزه گرفتن از نظر علم پزشکی:
✍ در ۶ روز نخست ماه مبارک رمضان حرارت بدن حدود ۱/۵ درجه پایین می آیدو افرادی که دارای عفونت هستند، عفونت بدنشان کاهش پیدا می یابد .
✍ از روز ۶ اُم ماه مبارک رمضان تا ۱۰ اُم، عفونت های بدن دفع می شوند و نیز کلسیم مازاد از بدن خارج می گردد، معده پاکسازی می شود وتمام مواد زائد را خارج می کند .
✍ از روز ۱۰ اُم تا ۱۴ اُم ماه مبارک رمضان، پاکسازی و تقویت سیستم عصبی انجام می گیرد .
✍ از روز ۱۴ اُم تا ۲۱ اُم ماه مبارک رمضان پاکسازی عروق و قلب انجام می گیردو غلظت خون نیزبرطرف می گردد .
✍از ۲۱ اُم تا ۳۰ اُم ماه مبارک رمضان تمامی عفونت ها و مواد زائد ازتمامی سطح بدن بیرون می رود .
✍ در پایان ماه مبارک رمضان با بدنی سالم و تصفیه شده از مواد زائد روبرو می شوید(به شرط تغذیه ای صحیح ومتعادل درطول ماه مبارک رمضان).
لطفا آن را👆برای دوستان وعزیزانتان ارسال کنیدتا آن هاهم ازاین مطالب آموزنده آگاه شوند .
➖➖➖➖➖➖➖➖
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#حرف_اعضا ❤️🍃
سلام حبیبه خانوم گل🌹 خسته نباشید.
خدا خیرتون بده که بیشتری ازاسترسها مردم راباسوال وجواب گروه حل میشه.جبران کارخیرتون راخداکنه🤲
من درجواب اون خانم که گفتنددرآزمایش بارداری بچه شون سندرم دان داره
خواهرمن کلا درایران چون اول ازطریق سن مادرمهم ترین مدرکشون هست.
وقتی سن مادر۳۰به بالا باشه.
حتما وحتما این جوابهاراتوی آزمایش بارداری داره.
یکی خودمن درغرباگری اول سونوگرافی خوب بودولی آزمایش گفته سندرم داره خواستم بندازم ولی چون قانونی نبودپولش نداشتم.
بازهم درغربالگری دوم هم همین جواب داده.😔
وبعدبرام آزمایش سلفری خارجی دادن که خوشبختانه گفته ۹۹درصدسالمه
بازهم آنومالی رفتم که ازم نگرفتن گفتن همون درسته.
خدامیدونه توی این چندماه چیییییی کشیدیم من وخواهرام 😔
خونه خواهرم که بودم دوستش گرگانی بودزن شیعه نبود بهم گفته خودت ودخترت رابه حضرت مریم واگذارکن
که من دلم گرم شده خودم رااز همه چیز رهاکردم.سپردمش به دستان پاک خدا
نذرچهل شب خوندن سوره مریم کردم که خوشبختانه🥰😍هم جواب داده
الان دخترم ۴ساله ش هست کوچکتر ین مشکلی ندارد.خداراصدهزاران هزاربارشاکرم.
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
وازخدامی خواهم برای هیچ مادری مشکل پیش نیاید.ان شالله حاجت دل شما خواهربر آورده بشه و بادلخوش وشکرپروردگارعزیز یک روزی باسلامتی کامل فرزندت روبه روبشی وهمچون متنی بنویسی
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
ودرضمن همین مشکل برای دوستم پیش آومده واونم خوشبختانه پسری ۳سالهداره مثل ماه
خواهرم حتما آزمایش خارجی بگیرتاخیالت راحت بشه.که ان شاءالله هم میشه.
وجاداره ازخانم دکتر عطابخشی عزیز درشهرچالوس ازهمین جاتقدیر وتشکرکنم.
که دلگرمی کامل بهم میداد ومیگفت خیالت راحت باشه.
ببخشید عزیزان هم گروهی عزیز که متنم زیادشده.
الهی همیشه بادل خوش ویادخدا زندگی تون زیباوخوش وسرتاسرآرامش و آسایش باشه🤲🤲
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
Tahdir-(www.DaneshjooIran.ir) joze1.mp3
4.13M
[تندخوانی جزء یک قرآن کریم 🌱
بانوای استاد معتزآقائی🎤]
#ماه_رمضان 🌙
#ماهِ_مهمانی_خدا 💛
🍃🌸لطفا بعد از قرائت...
دعا برای تعجیل در فــــرج مولامون
آقا صاحب الزمان(عج)
فراموش نشه...
📖جز 1️⃣قرآن هدیه به امام زمان(عج)
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
علاّمه بزرگوار حضرت آقاى شيخ حسن فريد گلپايگانى كه از علماى طراز اول تهران هستند نقل فرمود از استاد خود مرحوم آيت اللّه حاج شيخ عبدالكريم يزدى حائرى - اعلى اللّه مقامه - كه فرمود اوقاتى كه در سامرا مشغول تحصيل علوم دينى بودم ، وقتى اهالى سامرا به بيمارى وبا و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عده اى مى مردند.
روزى در منزل استادم مرحوم سيد محمد فشاركى - اعلى اللّه مقامه - جمعى از اهل علم بودند ناگاه مرحوم آقاى ميرزا محمد تقى شيرازى - رحمة اللّه عليه - كه در مقام علمى مانند مرحوم فشاركى بود تشريف آوردند و صحبت از بيمارى وبا شد كه همه در معرض خطر مرگ هستند.
مرحوم ميرزا فرمود اگر من حكمى بكنم آيا لازم است انجام شود يا نه ؟ همه اهل مجلس تصديق نمودند كه بلى ...
سپس فرمود من حكم مى كنم كه شيعيان ساكن سامرا از امروز تا ده روز همه مشغول خواندن زيارت عاشورا شوند و ثواب آن را هديه روح شريف نرجس خاتون والده ماجده حضرت حجة بن الحسن عليه السّلام نمايند تا اين بلا از آنان دور شود. اهل مجلس اين حكم را به تمام شيعيان رساندند و همه مشغول زيارت عاشورا شدند.
از فردا تلف شدن شيعه موقوف شد و همه روزه عده اى از سنى ها مى مردند به طورى كه بر همه آشكار گرديد.
برخى از سنى ها از آشنايانشان از شيعه پرسيدند سبب اينكه ديگر از شما كسى تلف نمى شود چيست ؟ به آنها گفته بودند زيارت عاشورا. آنها هم مشغول شدند و بلا از آنها هم برطرف گرديد.
جناب آقاى فريد - سلمه اللّه تعالى - فرمودند وقتى گرفتارى سختى برايم پيش آمد فرمايش آن مرحوم به يادم آمد از روز اول محرم سرگرم زيارت عاشورا شدم روز هشتم به طور خارق العاده برايم فرج شد.
شكى نيست كه مقام ميرزاى شيرازى از اين بالاتر است كه پيش خود چيزى بگويد و چون اين توسل يعنى خواندن زيارت عاشورا تا ده روز در روايتى از معصوم نرسيده است شايد آن بزرگوار به وسيله رؤ ياى صادقه يا مكاشفه يا مشاهده امام عليه السّلام چنين دستورى داده بود و مؤ ثر هم واقع شده است ، مرحوم حاج شيخ محمد باقر شيخ الاسلام سابق الذكر نقل نمود كه مرحوم ميرزاى شيرازى در كربلا ايام عاشورا در خانه اش روضه خوانى بود و روز عاشورا به اتفاق طلاب و علما به حرم حضرت سيدالشهداء عليه السّلام و حضرت اباالفضل العباس عليه السّلام مى رفتند و عزادارى مى نمودند و عادت ميرزا اين بود كه هر روز در غرفه خود زيارت عاشورا مى خواند، سپس پايين مى آمد و در مجلس عزا شركت مى نمود روزى خودم حاضر بودم كه پيش از موسم آمدن ميرزا ناگاه با حالت غيرعادى پريشان و نالان از پله هاى غرفه به زير آمد و داخل مجلس شد و مى فرمود امروز بايد از مصيبت عطش حضرت سيدالشهداء عليه السّلام بگوييد و عزادارى كنيد.
تمام اهل مجلس منقلب شدند و بعضى حالت بى خودى عارضشان شد، سپس با همان حالت به اتفاق ميرزا به صحن شريف و حرم مقدس مشرف شديم گويا ميرزا ماءمور به تذكر شده بود بالجمله هركس زيارت عاشورا را يك روز يا ده روز يا چهل روز به قصد توسل به حضرت سيدالشهداء عليه السّلام (نه به قصد ورود از معصوم ) بخواند البته صحيح و مؤ ثر خواهد بود و اشخاص بى شمارى بدينوسيله به مقاصد مهم خود رسيده اند.
مرحوم ميرزا محمدتقى شيرازى در سنه 1338 در كربلا وفات و در جنوب شرقى صحن شريف مدفون گرديد.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا ❤️🍃
سلام خسته نباشید حبیبه خانم لطفا سوالم رو اورژانسی بزارین چون واقعا دیگه دارم اذیت میشم از اطرافیان من از سال 1400ک واکسن زدم و یریودیم داغون شد و نمیاد بزور آمپول و قرص میمود ولی الان با قرص و آمپول هم نمیاد قصد بارداری هم دارم یک دونه پسر دارم ولی خانواده شوهرم همش میگن چرا بچه نمیاری 42سالمه و تنبلی تخمدان هم دارم خواهشاً از اعضای محترم گروه میخوام هرکس مشکل من رو داشته راهنمایم کنن ممنون ازتون برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان صلوات
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام عزیزم لطفا این سوال هم تو گروه قرار بده خدا خیرتون بده .اون عزیزی که گفتن شوهرش. هپاتیت ب داشته با چهل روز خام خواری خوب شده لطفا ببشتر توضیح بده که دقیقا چیا مصرف کرده به صورت خام اون وقت این چهل روز نباید گوشت مرغ ماهی بخورن لطفا بیشتر توضیح بده اگه عکس برنامه غذایی دارید تو گروه بفرستید
❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خدمت حبیب خانم عزیز دوستان یه کمک ازتون می خوام من بچه دادشم ۲۱ سالشه پسر زرنگ وکاری هست دوست نداره بیکار بگرده همش به فکر اینده اش هست ولی مشکلی که داره مثلا سر هر کاری که میره پنج ماهی یا شش ماهی میره دیگه نمیره میگه این کار خوب
نیست باید برم یه کار دیگه تا حالا چندتا کار عوض کرده شرمنده طولانی شد میشه یه ذکری بگین که دلگرم بشه تشکر از همگی
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام
خانمای گروه ممنون از پاسخگویی همه عزیزان.
ممنون از ادمین محترم.
من روی پاهام پراز جوش های خیلی ریز هست وخوب هم نمیشه.
همیشه بغل پاهام بود الان کامل تا روی ران پا هم اومده.
ممنون اگه راهکاری بدین
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام من خانمی هستم ۴۳ساله نزدیک یک ساله که مشکل عصب یک گوشم ضعیف شده وگوشم صدامیده دارو میخورم ولی گاهی صداها جوری میشه که اعصابم خراب میشه خیلی توسرم صدامی ده من ۵تافرزنددارم اگرکسی چنین مشکلی داره لطفا کمکم کنه ممنون مال روستاهای خراسان رضوی هستم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خانمها همراهان گروه پسرم ۱۵سالشه دائما سردردداره چشم پزشکی ویا دکتربردمش میگن میگرن عصبیه عکس سرشم انداختم شکرخداهیچی نشون نمیده. ولی الان ۲ماهه سردردداره میبرم دکترمیگن الان سرماخورده دیگه بایدخوب بشه یاعصبی تاچندروز راهنمایی بفرمائید باتشکر از مهربانی شما
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وقت بخیر...
سوال اورژانسی ::
دکتر پوست رفتم بهم گفت بیماری پوستی ماکولار دارم، داروی ساختنی بهم داد و گفت که این بیماری متاسفانه درمان کاملی نداره...
بشدت ناراحتم و مجرد هستم. محض رضای خدا اگه راه درمانی میدونین بهم بگین .
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام وعرض ادب خدمت شما ودوستان عزیز لطف میکنید سوال بنده رو هم بزارید تو گروه من دوتا زایمان داشتم که باعث شده شکمم بزرگ بشه وافتاده به جز عمل آیا راهکاری هست تا هم کوچیک بشه هم افتادگیش خوب بشه
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خدمت تک تک عزیزان گروه ومدیر گروه عزیزتشکر از کانال مفیدتون
عزیزان اگر کسی میتونه منو راهنمایی کنه
من با جوهر نمک یعنی با شوینده من سنگهای پاگردو شستم شفافیت سنگا از بین رفته حالا نمیدونم چکار کنم
ممنون از لطفتون
#ایدی_ادمین_پاسخگو 👇❤️
@adminam1400
❌❌مهم حتما بخونید لطفا❌❌❌
سلام خدمت دوستان عزیز و اعضای بزرگوار کانال
ایام به کام
دوستان گلم به دلیل حجم بالای پاسخ اعضا و محدودیت در ارسال روزانه یه تصمیمی گرفتیم 👇
پاسخ هایی که شما به سوالات میدین ممکنه چند روز طول بکشه که در کانال ارسال بشه چون باید به جز پاسخ اعضا مطالب دیگه ای هم در کانال بزاریم
و به این خاطر که اعضای محترممون زودتر به پاسخشون برسن
تصمیم گرفتیم یه کانال دیگه اختصاص بدیم به این قضیه
یعنی اونجا فقط مختص پاسخ اعضا باشه
پاسخ هایی که توی کانال اصلیمون جا نداریم بزاریم رو اونجا قرار میدیم
یعنی یه بخشیش در همین کانال و تعدادی دیگه ش در کانال دیگه ای قرار میگیره
فقط دقت کنید عزیزان هردو کانال رو چک کنید حتما ❌❌❌👆👆چون در هر دوکانال پاسخها تکراری نیستند
ممنون میشم همگی اون کانال هم عضو باشید برای دسترسی بهتر به پاسخها✅✅✅👇👇👇👇
در ضمن اینجا مخزن میشه برای دسترسی بهتر به مطالبی که میخواید بعدا پیداشون کنید😍✅
https://eitaa.com/joinchat/3518169438Cd5294f4139
عضو بشید همگی🙏👆
کانال خصوصیه دوستان و مختص اعضای خودمونه🌸
#ارادتمند🙏🌸
#حبیبه
#داستان_مریم_عباس 🌸🍃
برای یک لحظه نگاهم کرد و جوابم رو داد .. وقتی در رو بستم هر دو نمیدونستیم چکار کنیم .. وسط اتاق ایستاده بود ..
با دست اشاره کردم و گفتم بفرمایید بشینید من الان میام ..
به سمت آشپزخونه میرفتم که گفت من چیزی نمیخورم ..
برگشتم و با فاصله ازش نشستم .. قلبم طوری خودش رو به سینه ام میکوبید که میترسیدم صداش رو بشنوه .. با انگشتم با گلهای فرش بازی میکردم .. حس کردم نگاهم میکنه .. سرم رو بلند کردم برای یک لحظه چشم تو چشم شدیم .. ته دلم لرزید .. چقدر جذاب بود، حتما زنش هم خوشگله .. نگاهش رو ازم دزدید .. گوشه ی سبیلهاش رو گرفته بود و بازی میداد ..
چند دقیقه هر دو تو سکوت نشسته بودیم .. نفس بلندی کشید و گفت میشه یه لیوان آب بیاری ..
بلند شدم و گفتم بله .. حتما .. هنوز قدمی برنداشته بودم که گفت قراره همش با چادر بگردی ؟؟ مگه من نامحرمم
گفتم آخه.. خجالت میکشم ..
با جدیت گفت خجالت میکشیدی چرا قبول کردی؟ من الان دیگه شوهرتم
از لحنش ناراحت شدم .. بدون حرف ، چادرم رو رها کردم و بدون چادر رفتم یه لیوان آب آوردم ..
برگشتم و همون جای قبلی نشستم ..
کمی از آب خورد و اومد نزدیک من نشست
با اینکه حس خوبی بهش پیدا کرده بودم ولی معذب بودم و سرم رو کمی عقب بردم با اخم گفت مگه نامحرمم که فرار میکنی؟👇👇👇
ادامه شو اینجا بخونید👇❌
https://eitaa.com/joinchat/1844904645C57201642e2
داستان جنجالی مریم وعباس🙈🔞👆
سنجاق شده ها👆😍
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام خسته نباشید حبیبه خانم لطفا سوالم رو اورژانسی بزارین چون واقعا دیگه دارم اذیت
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
سلام به همه، برا اون خواهر عزیزی که گفتن حامله ان ویار شدید دارند، من خودمم همینطور بودم تا پنج ماه آبم میخوردم میاوردم بالا، یه دونه میوه به، رسیده بزار رو شعله پخش کن بعد بزار روی گاز با حرارت ملایم بپزه، یا یه بزار وسط یه فویل تو ماکروفر تا بپزه بعد نصفش بخور،صبح زود قبل از بلند شدن از رخت خواب یه قاشق رب انار شیرین یا ملس بخور، و من خودم با قطره ضد تهوع متوکلوپرامید و رعایت این موارد خیلی خیلی بهتر شدم، انشاالله که انجام بدین و نتیجه بگیرید، (به امید ظهور آقامون امام زمان)
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
سلام خانمی که شیر نجوشیده خورده عزیزم اصلا به دلت بد راه نده.
اینقدر قیمت گاو گرون هست که گاوداري ها مرتب گاوهاشون را چک میکنن و دامپزشک دارن که یه وقت مریض نشن...
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
سلام خانمی که برادرشون پیسی دارن یه سری امپول هست یه مقدار گرونه ولی بزنن پیسی ازبین میره ,ببرن دکتر پوست,سردیجات هم نخورن ,واینکه موقع حمام اون قسمتها که پیسی داره لیف رو نمالن که به بقیه جاها منتقل بشه , اللهم اشف کل مریض
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
خانمی که یبوست دارن ودرددارن ,من اینجوری خوب شدم,خوردن شربت انجیر یا انجیرخشک,شیاف انتی همورویید ,ده تا هرشب یه دونه,پماد کالاندولا به مقعدبزنن,خوردن سبزی خوردن و پیاده روی,اب ولرم وعسل یا اب ولرم وخاکشیر ناشتا,اللهم اشف کل مریض ,التماس دعا دارم برای سلامتی دخترام,من مامان دو گلدختر
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
خانمی که با بچش رفتاربدی داره ,حتما حتما ساعاتی رو به خودش اختصاص بده تنها بره بیرون خرید پیاده روی یا کلاس هنری , حتما پیش روانشناس هم بره ,صحبت کنه ,
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
سلام خانمی که پاشون بخیه داره وعفونت میده ۲۲سالشه هم میتونن پماد تتراسایکین بزنن هر ۱۲ساعت ,یا عسل بمالن وروش رو ببندن
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
سلام درجواب خانم عزیزی که دختر 16سالشون مشکل یادگیری داره والکی میخنده این شماره ی خانم توحیدی توی زنبیل آباده کارشون عالیه تماس بگیرید مشکلتون رو بگید بهتون میگن که درمانشو میدونن یانه
0912 759 2166
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 مرجان به علی گفتم دکتر چی گفته و گفتم یه روزعصر بیا خونه ما، بیا دیدن مامانم و
#داستان_زندگی 🌸🍃
مرجان
مریم با عصبانیت گفت چون تو تصمیم گرفتی گند بزنی به زندگیت نباید از ما بخوای باهات همکاری کنیم. برو هر کار دلت میخواد بکن. خداروشکر دیگه پدر و مادری ام نداری که بالاسرت باشن اختیارت دست خودته، قرار عقد میزاری سر خود، پس مثل بی کس و کارا ام برو محضر عقد کن.
اون روز با ناراحتی از خونه مریم بیرون اومدم و تا خونه گریه کردم، چرا قرار نبود یه بار با دل خوش و مثل همه زنای عالم عقد کنم؟
فرداش صبح زود مریم زنگ زد و آدرس محضرو گرفت و گفت فردا میان دنبالم که ببرنم محضر، خوشحال شدم.
فرداش لباس پوشیدم ، اماده شدم، مریم اینا اومدن و رفتیم محضر، مریم ناراحت بود، تو خودش بود و انگار منتظر تلنگری بود که اشکش بیاد.
علی تنها اومده بود. یه بار دیگه نشستم پای سفره عقد بازم مثل بقیه عروسا نبودم ولی دلم به حضور علی گرم بود..
خطبه عقد خونده شد، یه نگاهی به علی کردم ، واقعا دوسش داشتم، علاقه ای که این بار فقط از سر شناخت بود، این بار کنار مردی بودم که اول شناختمش بعد عاشقش شدم. پس این بار قرار بر خوشبختی بود. چشمامو بستم و مامان و بابا و مینا رو دیدم که کنار مریم وایساده بودن و به ما نگاه میکردن، گفتم خدایا به امید خودت و بله رو گفتم. مریم و احمد اقا دست زدن، صحنه عجیبی بود، مریم دست میزد ولی جلوی اشکاشو نمیتونست بگیره. خواهرم نگران اینده من بود.
بعد از عقد علی از همه دعوت کرد برای ناهار ولی مریم و احمد نیومدن و من و علی رفتیم ناهار خوردیم و بعدش رفتیم سر خاک مامان و بابا و مینا و بعدم سر خاک بابای علی شیرینی خریده بود و تو بهشت زهرا پخش میکرد ومی گفت زنده هاشون که نیومدن عروسی ما ، ما عروسیمونو آورریم پیش مرده هاشون، گفتم علی میگم بدشگون نباشه بعد عقد اومدیم قبرستون؟ علی گفت چه شگون بدی؟ اومدیم پیش کسایی که دوستمون داشتن، مطمئن باش دعاشون پشتمونه همشونه.
بعد از اون باهم برگشتیم خونه ما
علی یه کیک خریده بود و داده بود روش بنویسن پیوندمان مبارک، گلم خریده بود،دوربین عکاسیشم آورده بود، اون شب برای خودمون اهنگ عروسی گذاشتیم و رقصیدیم و مراسم عقد گرفتیم، کیک خوردیم و کلی عکس یادگاری انداختیم. حتی علی دو تا حبه قند بالاسرمون گرفته بود و بهم میسابید و میگفت عروس رفته گل بیاره.
گفتم علی ما بی کس ترین عروس و داماد دنیاییم، علی گفت خودمون میشیم کس خودمون.
خیلی غریب بودیم اون شب، ولی دلمون بهم گرم بود، من دلم نمیخواست عروسی بگیریم، ولی علی گفت چند ماه بعد یه مهمونی کوچیک بگیریم بعد من برم خونه علی زندگی کنیم، گفت تا اون موقع وسایلامو جمع کنم و برای خونه یه فکری بکنم. با علی قرار گذاشتیم خونه مامان اینا رو بازسازی کنیم و بدیم اجاره.
پنج شنبه ها علی همیشه میرفت دنبال آوا دخترش و اخر هفته باهم بودن و جمعه غروب میبرد میذاشتش خونه مادرش.
اولین پنج شنبه بعد عقدمون گفت توام بیا بریم باهم اوا رو ببریم بیرون، اوا ام تورو ببینه.
گفتم نه این هفته رم تنها برو دنبالش بذار فرصتی باشه تنهایی باهاش حرف بزنی و ذهنشو اماده کنی. علی موافقت کرد و تنها رفت و منم موندم خونه تا کارامو بکنم. یکی دو ساعت بعد علی تنها برگشت، گفتم چرا تنهایی ؟ گفت دیوونه بچه رو نداد، گفت من نمیزارم بچم یه لحظه ام کنار زن تو باشه، دیگه برو ور دل زنت فکر بچه منم از کلت بیرون کن.اگه میخواستم میتونستم برم کلانتری مامور بگیرم بچرو تحویلم بدن ولی گفتم ولش کن
علی گفت این الان خبر عقد مارو شنیده لجش دراومده میخواد حرصشو اینجوری خالی کنه. گفتم اگه دیگه بچه رو نده چی؟ گفت نمیتونه که، بعدم من اونو میشناسم دو روز بگذره به خاطر خود اوا ام که شده کوتاه میاد.
تو اون مدت بیشتر شبا علی پیش من بود و اگر کاری پیش می اومد میرفت خونه خودش.
حدود یه ماه از عقدمون گذشته بود و تو اون مدت علی اصلا خونه مادرو خواهراش نرفته بود. و هربار که زنگ میزدن و میگفتن بیا دلمون برات تنگ شده میگفت من بدون زنم نمیام، زنگ بزنیم قشنگ زنمو دعوت کنین باهم بیایم اونجا.
یه بار خودم شنیدم مادرش گفت زن تو مارو ادم حساب نکرده، نگفته این مرد یه خانواده ای ام داره ، پاشده همینجوری اومده محضر عقد کرده. انگار همه لنگه خودش بی کسن.
دلم خیلی شکسته بود ولی سعی میکردم جلوی علی بروز ندم. دلم میخواست بی دردسر میرفتیم سر خونه و زندگیمون حالا دیگه فهمیده بودم که همه اینا میتونه رو زندگیم تاثیر بزاره برای همین برام مهم نبود در موردم چی فکر میکنن یا پشت سرم چی میگن فقط میخواستم دشمنی رو کنار بزارن و منو به عنوان عروسشون بپذیرن، دلم یه زندگی اروم و بی حاشیه میخواست ولی میدونستم حاشیه های زندگی علی خیلی زیاده. علی شوهر خوبی بود بهم محبت میکرد و براش مهم بودم ،ولی تو این مدت یه چیزو خوب فهمیده بودم، اینکه دنیای من اول از من شروع میشه، این منم که به اطرافیانم اجازه میدم چطور باهام برخورد کنن
#ادامه_دارد....
#درد_دل_اعضا ❤️🍃
سلام دوستان میخام هم باهاتون درد و دل کنم هم راهنمایی بخوام
من یه دختر مجرد 29ساله هستم تو زندگی خیلی سختی کشیدم که الان بخوام بگم خیلی زیاد میشه تو زندگیم به هیچ کدام از آرزوهام نرسیدم خیلی ناراحتم همش فکر میکنم چه فرقی بین من و بقیه بوده مگه دیگران چ خوبی کرده بودن که من نکردم وقتی به همسن و سالام نگاه میکنم که الان همشون ازدواج کردن و سر خونه زندگیشون هستن یا به شغلی که دوست داشتن رسیدن برای خودم خیلی ناراحت میشم من تلاش زیاد کردم برای رسیدن به خواسته هام اما هیچوقت نشد نمیدونم چ حکمتی توش بوده ولی رو روحیه ام تأثیر خیلی بد گذاشته برای ازدواج هم که انگار هیچوقت هیچکس منو نمیبینه از نظر ظاهری متوسط هستم ولی دختر سربراهی بودم و از این مدل دخترایی نبودم که تو زندگی اهل دوست پسر و رابطه هستن،خب وقتی به بقیه نگاه میکنم که با وجود اینکه خیلی از چیزایی که من دارم ولی اونا ندارن بازم با این وجود دیده میشن و پسندیده میشن دلگیر میشم ،آخه فرق من با بقیه چیه،فقط چندتا خواستگار داشتم که اونا هم پیشنهادی بودن و به نتیجه نرسیده.خیلی گلایه میکنم از خدا که فرق من با بقیه چیه که به خیلی چیزا تو زندگیشون دارن ولی من هیچی ندارم ،اینم بگم که خیلی دختر مقیدی بودم همیشه نماز اول وقت ،روزه،اهل حلال و حرام،محرم و نامحرم بودم الانم خیلی چیزا برام مهمه ولی سه سال هست نماز نمیخونم خیلی از این بابت ناراحتم ولی از زمانی که به خواسته هام نرسیدم گذاشتم کنار،الان دیگه ازدواج کردن برام اصلأ مهم نیست چون احساس میکنم قسمتم نبوده و نیست که ازدواج کنم خودمم دیگه دلسرد شدم بس که برای همه چی دعا کردم و هیچچ نتیجه ای ندیدم ،بعضی وقتها با خودم فکر میکنم خدا باهام قهره که جواب دعاهام رو نمیده خستم بخدا اینقدر از زندگی خستم که روزی صدبار آرزوی مرگ میکنم ،با خودم فکر میکنم چرا باید زنده باشم برای چی وقتی تو زندگیم هیچی ندارم ،بودن یا نبودنم تو دنیا چ فرقی داره
از شما عزیزان میخواهم برام از ته دل دعا کنید شاید خدا جواب دعاهای شما رو بده😭
ی مشکل دیگه که دارم اینکه مدت س سال هست ریزش مو شدید دارم دکتر هم مراجعه کردم نتیجه نگرفتم و الان بحدی موهام ریخته که به مرز کچل شدن رسیدم ،تنبلی تخمدان و کیست ریز زیاد دارم ،هورمون هام هم بهم ریخته هست ،کبدمم یکم چربه ،نمیدونم بر اثر اینا هست یا نه،ینفر گفته بودن برای تنظیم هورمون رازیانه خوبه ولی ینفر دیگه گفته بودن که اگه کیست داشته باشی نباید استفاده کنی میخاستم اگر کسی راهکار خوبی که هم برای ریزش مو و هم مواردی که گفتم دارن بهم بگن و کامل برام توضیح بدن و ی سوال دیگه اینکه چطور بفهمیم طبع سرمون سرد هست یا گرم
ترو خدا راهنماییم کنید که از این زندگی سیر شدم،خودتون میدونید که برای ی دختر پوست و مو چقدر مهمه دارم میمیرم
لطفاً سر نمازاتون برام دعا کنید اسمم باشه (تنهاترین)
#ایدی_ادمین_پاسخگو 👇❤️
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#احکام_دین ☀️🍃
روزهی زن مستحاضه
پرسش :روزه گرفتن برای زن مستحاضه چه حکمی دارد؟
پاسخ :روزه زن مستحاضه صحیح است. مستحاضه قلیله نیازی به غسل کردن ندارد ولی مستحاضه کثیره در صورتی روزه او صحیح است که غسل نماز مغرب و عشای شبی که میخواهد فردای آن را روزه بگیرد بهجا آورد و همچنین غسلهای روزی را که روزه است (بنابر احتیاط واجب).
حکم روزه زن حائض در صورت قصد اقامت ده روز و انصراف قبل از پاکی
پرسش :اگر زن حائض قصد ده روز کند و در روز پنجم عادت ماهیانه برای ماندن ده روز مردد شود نماز و روزهاش چه حکمی دارد؟
پاسخ :اگر نماز چهار رکعتی نخوانده نماز شکسته است و روزه نمیتواند بگیرد.
حکم روزه با استفاده از قرص و مشاهدهی لکههای پیدرپی
پرسش :آیا زنان میتوانند برای اینکه بتوانند روزه را کامل بگیرند، از قرصهای جلوگیری استفاده نمایند؟
پاسخ :درصورتیکه ضرر مهمی نداشته باشد اشکالی ندارد و چنانچه لکههایی ببیند ولی سه روز اول متصل و پیدرپی نباشد حکم استحاضه را دارد.
استحباب ترک مبطلات روزه در صورت پاک شدن زن حائض
پرسش : چنانچه زن حائض در وسط روز پاک شود، آیا میتواند روزه بگیرد؟
پاسخ :اگر زن بعد از اذان صبح از خون حیض یا نفاس پاک شود نمیتواند روزه بگیرد، هرچند مستحب است اعمالى که روزه را باطل میکند ترک کنند.
حکم روزه در صورت مشاهدهی خون حیض و قطع آن توسط آمپول
پرسش :اگر خانمی عادت ماهیانه شده ولی در همان روز اوّل یا دوّم با آمپول یا قرص قطع نماید، آیا روزه امروز او صحیح است؟
پاسخ :روزه صحیح است.
حکم روزه در صورت زایمان بدون خارج شدن خون
پرسش :اگر زن روزهدار بچهای سقط کند و یقین به خارج شدن قطرهای خون نداشته باشد روزهاش باطل نیست؟ (صرف زایمان و سقط مبطل نیست)
پاسخ :روزه صحیح است.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽