eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
165.9هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#نامه_های_آسمانی 🕊 وصیت نامه شهید مصطفی چمران وصیت می‌کنم … وصیت می‌کنم به کسی که او را بیش از
🕊 از درخت لذات زندگی میوه چیده، از هر چه زیبا و دوست داشتنی است برخوردار شده، و در اوج کمال و دارایی همه چیز خود را‌‌‌ رها کرده و به خاطر هدفی مقدس، زندگی دردآلود و اشکبار و شهادت را قبول کرده است. آری‌ ای محبوب من، یک چنین کسی با تو وصیت می‌کند … وصیت من درباره مال و منال نیست. زیرا می‌دانی که چیزی ندارم، و آنچه دارم متعلق به تو و حرکت و مؤسسه است. از آنچه به دست من رسیده، به خاطر احتیاجات شخصی چیزی بر نداشته‌ام. جز زندگی درویشانه چیزی نخواسته‌ام. حتی زن و بچه‌ها و پدر و مادر نیز از من چیزی دریافت نکرده‌اند. آنجا که سر تا پای وجودم برای تو و حرکت باشد، معلوم است که مایملک من نیز متعلق به تو است. وصیت من درباره قرض و دین نیست. مدیون کسی نیستم، در حالی که به دیگران زیاد قرض داده‌ام. به کسی بدی نکرده‌ام. در زندگی خود جز محبت، فداکاری، تواضع و احترام نبوده‌ام. از این نظر نیز به کسی مدیون نیستم … آری وصیت من درباره این چیز‌ها نیست … وصیت من درباره عشق و حیات و وظیفه است … احساس می‌کنم که آفتاب عمرم به لب بام رسیده است و دیگر فرصتی ندارم که به تو سفارش کنم. وصیت می‌کنم، وقتی که جانم را بر کف دستم گذاشته‌ام، و انتظار دارم هر لحظه با این دنیا وداع کنم و دیگر تو را نبینم…. تو را دوست می‌دارم و این دوستی بابت احتیاج و یا تجارت نیست. در این دنیا به کسی احتیاج ندارم. حتی گاهگاهی از خدای بزرگ نیز احساس بی‌نیازی می‌کنم … از او چیزی نمی‌طلبم و احساس احتیاج نمی‌کنم. چیزی نمی‌خواهم، گله‌ای نمی‌کنم و آرزوئی ندارم. عشق من به خاطر آن است که تو شایسته عشق و محبتی، و من عشق به تو را قسمتی از عشق به خدا می‌دانم. همچنانکه خدای را می‌پرستم و عشق می‌ورزم، به تو نیز که نماینده او در زمینی عشق می‌ورزم. و این عشق ورزیدن همچون نفس کشیدن برای من طبیعی است … عشق هدف حیات و محرک زندگی من است. زیبا‌تر از عشق چیزی ندیده‌ام و بالا‌تر از عشق چیزی نخواسته‌ام. عشق است که روح مرا به تموج وا می‌دارد، قلب مرا به جوش می‌آورد، استعدادهای نهفته مرا ظاهر می‌کند، مرا از خودخواهی وخودبینی می‌رهاند، دنیای دیگری حس می‌کنم، در عالم وجود محو می‌شوم، احساسی لطیف و قلبی حساس و دیده‌ای زیبابین پیدا می‌کنم. لرزش یک برگ، نور یک ستاره دور، موریانه کوچک، نسیم ملایم سحر، موج دریا، غروب آفتاب، احساس و روح مرا می‌ربایند و از این عالم به دنیای دیگری می‌برند … این‌ها همه و همه از تجلیات عشق است … به خاطر عشق است که فداکاری می‌کنم. به خاطر عشق است که به دنیا با بی‌اعتنایی می‌نگرم و ابعاد دیگری را می‌یابم. به خاطر عشق است که دنیا را زیبا می‌بینم و زیبائی را می‌پرستم. به خاطر عشق است که خدا را حس می‌کنم، او را می‌پرستم و حیات و هستی خود را تقدیمش می‌کنم … می‌دانم که در این دنیا به عده زیادی محبت کرده‌ام، حتی عشق ورزیده‌ام، ولی جواب بدی دیده‌ام. عشق را به ضعف تعبیر می‌کنند و به قول خودشان زرنگی کرده از محبت سوءاستفاده می‌نمایند! اما این بی‌خبران نمی‌دانند که از چه نعمت بزرگی که عشق و محبت است، محرومند. نمی‌دانند که بزرگ‌ترین ابعاد زندگی را درک نکرده‌اند. نمی‌دانند که زرنگی آن‌ها جز افلاس و بدبختی و مذلت چیزی نیست … و من قدر خود را بزرگ‌تر از آن می‌دانم که محبت خویش را از کسی دریغ کنم. حتی اگر آن کس محبت مرا درک نکند و به خیال خود سؤاستفاده نماید. من بزرگ‌تر از آنم که به خاطر پاداش محبت کنم، یا در ازاء عشق تمنایی داشته باشم. من در عشق خود می‌سوزم و لذت می‌برم. این لذت بزرگ‌ترین پاداشی است که ممکن است در جواب عشق من به حساب آید … می‌دانم که تو هم‌ ای محبوب من، در دریای عشق شنا می‌کنی. انسان‌ها را دوست می‌داری. به همه بی‌دریغ محبت می‌کنی. و چه زیادند آن‌ها که از این محبت سوءاستفاده می‌کنند. حتی تو را به تمسخر می‌گیرند و به خیال خود تو را گول می‌زنند … تو این‌ها را می‌دانی ولی در روش خود کوچک‌ترین تغییری نمی‌دهی … زیرا مقام تو بزرگ‌تر از آن است که تحت تأثیر دیگران عشق بورزی و محبت کنی. عشق تو فطری است. همچون آفتاب بر همه جا می‌تابی و همچون باران برچمن و شوره زار می‌باری و تحت تأثیر انعکاس سنگدلان قرار نمی‌گیری … درود آتشین من به روح بلند تو باد که از محدوده تنگ و باریک خودبینی و خودخواهی بیرون است و جولانگاهش عظمت آسمان‌ها و اسماء مقدس خداست. عشق سوزان من فدای عشقت باد، که بزرگ‌ترین و زیبا‌ترین مشخصه وجود توست، و ارزنده‌ترین چیزی است که مرا جذب تو کرده است، و مقدس‌ترین خصیصه‌ای است که در میزان الهی به حساب می‌آید … ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 زهرا .اجازه كتبي بابا هم حاضر شدو همگي راهي محضر شديم.سالار و فاطمه نشستن،بالاي
🌸🍃 زهرا .منشي صدامون كرد گفت شما ميتونيد بريد فقط شير خشك يا شير مادر برسونيد تا بچه تغذيه كنه.اومديم بيرون سوار شديم تازه وجود سالارو كنار خودم حس كردم بي تفاوت بيرونو نگاه ميكردم،كه گفت:تو هنوز از من ناراحتي؟گفتم واسه چي؟گفت واسه همه چي.گفتم هر چي بوده تمام شده،گفت خوبه كه اينقدر راحت اين حرفو ميزني.ميخواستم جيغ بزنم بگم نگو راحت من روزي هزار بار مردمو زنده شدم،اصلا حرف نزن،اما لال شده بودم.كه گفت كاش اينهمه خوب نبودي،كاش فاطمه مثل تو بود.نگاه تندي بهش انداختم ساكت شد.خواستم پياده شم گفت اين وسط من بدجور باختم زهرا.تو كه راحت داري زندگيتو ميكني فردا روزي هم...گفتم آره شوهر ميكنم ميرم همه چي يادم ميره.ببين سالار سعي كن فاطمه رو خوشبخت كني چون اگر اين كارو هم نكني من هيج وقت تو رو نميبخشم.رفتم تو...ديگه سعي ميكردم با سالار رو در رو نشم ازش فرار ميكردم.روزي كه آرين مرخص ميشد فاطمه و آمنه هم اومدن يه ني ني تازه به دنيا اومده بود اتاقو واسش تزئين كرده بودن آمنه نگاهي كرد به فاطمه گفت ايشالا روزي تو.فاطمه هم خودشو انداخت تو بغل سالار گفت بابايي ياد بگير.سالار خنده تلخي زدو همگي برگشتيم خونه.برگشتيم روستا مامان چند باري تو حرفاش از اختلافات فاطمه با  سيما گفته بود اما من فرار ميكردم از هرچي كه ختم ميشه به سالار.تلفن كشيده بوديم تا مامان از نگراني فاطمه و آمنه در بياد.فاطمه زنگ زد با گريه كه مادر شوهرم فوت كرد.فرداش عمو اينا هم اومدن مامانو برداشتنو رفتن تهران من نرفتم.زنگ زدم به فاطمه خبر بدم جواب ندادن شب سالار گوشي رو برداشت تو صداش غمو حس ميكردم.بهش تسليت گفتم تشكر كرد خواستم قطع كنم گفت تو چرا نيومدي؟گفتم ننه آقا تنها بود.گفت از اوني كه ميترسيدم سرم اومد.تلفنو كه قطع كردم خيلي دلم براش سوخت.تقريبا هشت ماه از فوت مامان سالار گذشته بود كه آمنه زنگ زد هميشه از زبون آرين حرف ميزدگفت سلام خاله جونم،گفتم سلام عشق خاله.قربونت برم لپتو بچسبون به گوشي برات هلاكم،گفت بهم مژده گوني بده خبر خوب دارم.گفتم حتما داري راه ميري گفت نه راهم ميرم اما بدون تنها تو نيستي كه خاله شدي ماماني منم خاله شده.هنگ كردم گفتم كي ؟فاطمه؟آمنه صداشو يكم آرومتر كرد گفت مردن مامان سالار بدكم نشدا،فاطمه راحت شد از مريض داري،ببين فوري گذاشت حامله بشه.به زور يكم حرف زدم قطع كردم.نشستم همونجا فلج شدم پاهام جون نداشت،درد عجيبي بود،فك ميكردم فاطمه حاملس ذوق ميكردم يادم به سالار ميفتاد بغض داشتم.علي هنرستان شبانه روزي درس ميخوند آخر هفته ها ميومد خونه.تعطيلاتش تموم شده بود بايد ميرفت مدام از تو اتاق صدا ميزد زهرا حولم كجاس،لباسام كو.ديد جواب نميدم اومد تو سالن ديد من به حالت زانو بغل كرده افتادم.صدا كرد ننه آقا و مامان اومدن.كمكم كردن بشينم.ننه آقا گفت مال فصله ننه نترس،همين كه مامان و علي بلند شدن گفت پسر رحمان شوفر خيلي ساله رفته كويت اونجا تاكسي تلفني داره،خداي زمين و ملك  و دارايي داده براش خريدن.لنگ يه زنه كه بشه خانوم خونش.تو رو پسند كردن ننه به مادرت نگفتم كه نندازه به بوق و كرنا،صلاحته تا بگم بيان،آقا،سربه زير عين ننه خدابيامرزش...دلم از دنيا گرفته بود دلم ميخواست برم تو يه بيابون اينقد داد بزنم شايد آروم شدم.ننه ديد حرف نميزنم گفت فكراتو بكن بلند شد كه گفتم بگين بيان،برگشت نگام كرد گفت ايشالا خير باشه.پس به مادرتم بگم تا بگه عموت بزرگترته بيان،نگن دختره بي كسو كاره.رفتم تو اتاق زير پتو زار زدم.دستام مدتي بودم ميلرزيد خيلي كم حرف تر از قبل شده بودم،فقط ميرفتم مدرسه بعدم خونه.اونشب تو حياط داشتم رختخوابارو پهن ميكردم ديدم مامان از پشت بغلم كرد،گفت كاش ننه بزرگ عفريته گور به گور شدت زنده بود ببينه چه دخترايي بزرگ كردم چه كسايي كه نيومدن از تهرونو كويت در خونم...نخواستم بزنم تو ذوقش دلش به اين چيزا خوش بود،كم سختي نكشيده بود.لبخندي زدمو گفتم شما نبودين معلوم نبود چي به سر ما ميومد خداروشكر رو سفيد شدين.آواز ميخوندو بشكن ميزد.اونشب بچه فاطمه و سالارو تجسم ميكردم اينكه دختره،پسره،چه شكلي ميشه.مدتي گذشت فاطمه تو ماه چهارمش بود اومد روستا اصلا نشون نميداد حاملس خيلي تنبل و كسل بود اصلا غذا نميتونست بخوره هنوز ويار داشت،شبا كه پيش هم ميخوابيديم ميگفت زهرا،يادته آمنه همش ميگفت بچم تكون ميخوره چرا من اصلا نميفهمم بچه تو شكمم هست.مامان همه اهل و دنيارو مثال ميزد كه خيلي ها اينجوري بودن.ده روزي موندو رفت.يه روز دلشوره عجيبي داشتم دلدرد شديد كمر درد راه گلوم ميگرفت گريم ميومد،صدقه گذاشتم ذكر گفتم.دو روز بعدش سالار زنگ زده بوده به آمنه كه فاطمه دو روزه بيمارستان بستريه فك كردم چيز مهمي نيست اما الان حالش خوب نيست ....
☀️🍃 قطعات کفن✅ پرسش :قطعات کفن میّت را بیان فرمانید؟ پاسخ :واجب است میت مسلمان را با سه پارچه که یکى را لنگ و دیگرى را پیراهن و دیگرى را سرتاسرى مى‏نامند کفن کنند. مقدار واجبی که هر قطعه کفن باید بپوشاند✅ پرسش :قطعات کفن تا چه حدی از بدن میّت را باید بپوشاند؟ پاسخ :«لنگ» باید از ناف تا زانو تمام اطراف بدن را بپوشاند و بهتر آن است که از سینه تا روى پا برسد و بنا بر احتیاط واجب «پیراهن» باید از سرشانه تا نصف ساق، تمام اطراف بدن را بپوشاند و بلندى «سرتاسرى» بنا بر احتیاط واجب باید به‌قدری باشد که بستن دو سر آن ممکن شود و پهناى آن به‌اندازه‏اى باشد که یک‌طرف آن روى طرف دیگر قرار گیرد. مقدار ضخامت کفن✅ پرسش :ضخامت کفن میت باید به چه مقدار باشد؟ پاسخ :احتیاط واجب آن است که هریک از سه پارچه کفن به‌قدری ضخیم باشد که زیر آن پیدا نباشد. شرایط لازم در کفن میّت✅ پرسش :اگر میّت را با پارچه‌ی غصبی یا نجس و مانند آن کفن کنند چه حکمی دارد؟ پاسخ :کفن کردن با پارچه غصبى جایز نیست، هرچند چیز دیگرى پیدا نشود و نیز کفن کردن باپوست مردار و چیز نجس، جایز نیست و احتیاط واجب آن است که با پارچه ابریشمى خالص، یا پارچه طلا بافت و پارچه‌ای که از پشم و موى حیوان حرام‌گوشت گرفته‌شده باشد کفن نکنند، مگر این‌که ناچار باشند. میتی که با پارچه غصبی کفن‌ودفن شده✅ پرسش :اگر میت را با پارچه غصبی کفن و بعد دفن نیز کرده باشند تکلیف چیست؟ پاسخ :چنانچه با پارچه غصبى کفن‌کرده باشند و صاحب آن راضى نشود، باید از تنش بیرون آورند، اگرچه او را دفن کرده باشند و این بر عهده کسى است که این کار را کرده. حکم کفن کردن باپوست حیوانات✅ پرسش :کفن کردن میّت باپوست حیوان حلال‌گوشت یا پارچه‌ای که از پشم حیوان حلال‌گوشت تهیه‌شده است چه حکمی دارد؟ پاسخ :کفن کردن در پوست حیوانات هرچند حلال‌گوشت باشد در غیر حال‏ ضرورت اشکال دارد، ولى کفن کردن با پارچه‏اى که از پشم یا موى حیوان حلال‌گوشت تهیّه شده اشکال ندارد، اگرچه احتیاط مستحب ترک آن است. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
💜🍃 سلام به مدیرگروه حبیبه خانم ممنون ازکانال خوبتون نمازروزتون قبول باشه ،یه سوال داشتم دختری هستم ۴۴ ساله میخوام ازدواج موفق کنم برم سرزندگیم یاخواستگارخوب نیومده برام یااومده رفته دیگه نیومدن یابیرون گفتن وخونه نیومدن ،کتاب سربازکنا بهم چن تاگفتن طلسمت خیلی سنگینه دوسه تاگفتن بایدخون بریزی قربونی کنی برامون پول واریزکن مابرات انجام بدیم یا گفتن شمع روشن میکنیم برات طلسمتومیشکنیم فلان قدرپول میخوادواریزکن برات انجام بدیم من هم ازهمشون صرف نظر کردم حالا ازشماعزیزراهنمایی وکمک میخوام ممنون ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام ممنونم بابت کانال خوبتون لطفا سوال منو تو کانالتون بزارید از زمان بارداریم 3 سال میگذره اونموقع یبوست گرفتم گفتن‌ تو بارداری طبیعیه ولی هنوز هم ک سه سال گذشته همونجوری هستم خیلی اذیت میشم داروهای فراوانی امتحان کردم ک فقط برای چند روز خوب بوده دوباره همون آش و همون کاسه خواهشا بگین چکار کنم بخدا خیلی عذاب میکشم گاهی 1 هفته شاید بیشتر شکمم کار نمیده چ دکتری برم اگر ساکن مشهد هستید لطفا دکتر معرفی کنید ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام وقت بخیر ممنون میشم سوال منو تو گروه بزارید.. ما ۶ ساله با شوهرم ازدواج کردیم تا الان گوشی شوهرم رمز داشت ولی به منم رمزش رو گفته بود جدیدا گوشی خریده رمز گذاشته به منم نمیگه... خیلی حساس شدم هر چی میگم بهم بگو میگه عمرا نمیگم... کلا میخام یه دعایی چیزی بگین بخونم که شوهرم به حرفم گوش بده... گستاخ نباشه... احترامم رو نگه داره...ممنون میشم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام باتشکر از گروه خوبتون پسری دارم ۱۲ سالشه ۲ سال پیش متوجه شدم وسواس گرفته طوری بود که وقتی خواهرش کنارش رد میشد میگفت پاد را زدی به کتاب من یا دستشویی میرفت پاچه هاش را بالا میزد خیلی دیر از دستشویی بیرون میومد خودکارش را برمی‌داشتم بایه دستمال پاک می‌کرد وبعد استفاده میکرد خلاصه خیلی زندگیم را مختل کرده بود بردمش دکتر قرص سرترالین تجویز کرد خدایی خوب شد وزیر نظر پزشک الان روزی نصف قرص میخوره تواین ۲ سال هر کاری کردم کم کم دارو را کم کنم وقطع کنم نشد چیکار کنم که به درمان کامل برسم آیا کسی مثه بچه من بوده خوب شده باشه ودیگه دارو نخوره راهنماییم کنید کجا یا پیش چی کسی باید ببرم ازخمینی شهر اصفهان هستم در ضمن پسر من یکم اجتماعی نیست خیلی بابچه ها بازی نمیکنه توقعتش زیاده اگه چیزی را پیله کنه بخاد تا نخریم یا به دست نیاره ول کن نیست اگه میشه راهنماییم کنید آیا بچه اینجوری داشتید خوب شده باشه بایدمن چیکار کنم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام کسانی که رماتیسم دارن چه جوری درمان شدن مادرم ۵۵سالشه بیماریش کنترل نمیشه در کردستان زندگی میکنه ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سوال دارم عزیزان یه دختر۱۶ساله دارم که دستهاش قسمت آرنج وقتی دستاش بازمیکنه خیلی میزنه میره بیرون استخوان آرنجش وخیلی ازلحاظ ظاهری دستاش زشت میشه خواستم ببینم کسی تجربه ای داره دراین زمینه یادکترخوب توی تهران سراغ دارن که ببرم نشون بدم چن دفعه دکتربردم میگن مشکلی نداره ولی ازلحاظ ظاهری زشته 👇💜 @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ جناب شيخ محمد حسين فرمود: شبى دو ساعت از شب گذشته به قصد خريد ترشى از خانه بيرون آمدم و دكان ترشى نزديك دروازه شهر بود (سابقا شهر نجف اشرف حصار و دروازه داشته و دروازه آن متصل به بازار بزرگ و بازار بزرگ متصل به درب صحن مقدس و درب صحن محاذى ايوان طلا و درب رواق بوده است به طورى كه اگر تمام درها باز بود، شخص از دروازه ، ضريح مطهر را مى ديد) و شيخ مزبور هنگام عبور مى شنود عده اى پشت دروازده در را مى كوبند و مى گويند: ((يا على ! انت فك الباب ، يعنى يا على ! خودت در را باز كن )). و ماءمورين به آنها اعتنايى نمى كنند، چون اول شب كه در را مى بستند تا صبح باز كردنش ممنوع بود. آقاى شيخ مى رود ترشى مى خرد و برمى گردد چون به دروازه مى رسد، اين دفعه عده زوارى كه پشت در بودند شديدتر ناله كرده و عرض مى كنند: يا على ! در را باز كن و پاها را سخت به زمين مى كوبند. آقاى شيخ پشت خود را به ديوار مى زند كه از طرف راست چشمش به سمت مرقد مبارك و از طرف چپ دروازه را مى بيند، ناگاه مى بيند از طرف قبر مبارك ، نورى به اندازه نارنج آبى رنگ خارج شد و داراى دو حركت بود، يكى به دور خود و ديگرى رو به صحن و بازار بزرگ و باكمال آرامى مى آيد. آقاى شيخ نيز كاملا چشم به آن دوخته است با نهايت آرامش از جلو روى شيخ مى گذرد و به دروازه مى خورد ناگاه در و چهارچوب آن از ديوار كنده مى شود و به زمين مى افتد. عرب ها با نهايت مسرت و بهجت ، به شهر وارد مى شوند. و هنوز بعضى از رجال علم كه مرحوم محمد حسين را ديده و اين مطالب را بلاواسطه از او شنيده اند، در قيد حياتند. بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ سلطان سليمان كه از سلاطين آل عثمان و احداث كننده نهر حسينيه از شط فرات بود، زمانى كه به كربلاى معلّى مى آمد، به زيارت اميرالمؤ منين (ع ) مشرف مى شد، در نجف نزديكى بارگاه شريف علوى ، از اسب پياده شد و قصد نمود كه محض احترام و تجليل تا قبه منوره پياده رود. قاضى عسكر مفتى جماعت هم بود در اين سفر همراه سلطان بود، وقتى از قصد سلطان مطلع شد، با حالت غضب به حضور سلطان آمد و گفت : تو سلطان زنده هستى و على بن ابى طالب مرده است تو چگونه از جهت درك زيارت او پياده رفتن را عزم نموده اى ؟ (قاضى ناصبى بود و نسبت به حضرت شاه ولايت عناد و عداوت داشت ) در اين خصوص قاضى با سلطان مكالماتى نمود تا اين كه گفت : اگر سلطان در گفته من كه پياده رفتن تا قبه منوره موجب كسر شاءن و جلال سلطان است ترديدى دارد به قرآن شريف تفاءّل جويد تا حقيقت امر مكشوف گردد، سلطان سخن او را پذيرفت و قرآن مجيد را در دست گرفته و تفاءلا آنرا باز نمود و اين آيه در اول صفحه ظاهر بود: فاخلع نعليك انك بالواد المقدس ‍ طوى . سلطان رو به قاضى نمود و گفت : سخن تو برهنگى پاى ما را مزيد بر پياده رفتن نمود پس كفش هاى خود را هم درآورده با پاى برهنه از نجف تا به روضه منوره راه را طى نمود به طورى كه پايش در اثر ريگ ها زخم شده بود. پس از فراغت از زيارت ، آن قاضى عنود نمود پيش سلطان آمد و گفت : در اين شهر قبر يكى از مروجين رافضى ها است ، خوب است كه قبر او را نبش نموده و به سوختن استخوان هاى پوسيده او حكم فرمايى ! سلطان گفت : نام آن عالم چيست ؟ قاضى پاسخ داد: نامش محمد بن حسن طوس است . سلطان گفت : اين مرد مرده است و خداوند هر چه را كه آن عالم مستحق باشد از ثواب و عقاب به او ميرساند، قاضى در نبش قبر مرحوم شيخ طوسى مكالمه زيادى با سلطان نمود، بالاخره سلطان دستور داد هيزم زيادى در خارج نجف جمع كردند و آنها را آتش زدند آنگاه فرمان داد خود قاضى را در ميان آتش انداختند و خداوند تبارك و تعالى آن ملعون را در آتش دنيوى قبل از آتش اخروى معذب گردانيد. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❌❌مهم حتما بخونید لطفا❌❌❌ سلام خدمت دوستان عزیز و اعضای بزرگوار کانال ایام به کام دوستان گلم به دلیل حجم بالای پاسخ اعضا و محدودیت در ارسال روزانه یه تصمیمی گرفتیم 👇 پاسخ هایی که شما به سوالات میدین ممکنه چند روز طول بکشه که در کانال ارسال بشه چون باید به جز پاسخ اعضا مطالب دیگه ای هم در کانال بزاریم و به این خاطر که اعضای محترممون زودتر به پاسخشون برسن تصمیم گرفتیم یه کانال دیگه اختصاص بدیم به این قضیه یعنی اونجا فقط مختص پاسخ اعضا باشه پاسخ هایی که توی کانال اصلیمون جا نداریم بزاریم رو اونجا قرار میدیم یعنی یه بخشیش در همین کانال و تعدادی دیگه ش در کانال دیگه ای قرار میگیره فقط دقت کنید عزیزان هردو کانال رو چک کنید حتما ❌❌❌👆👆چون در هر دوکانال پاسخها تکراری نیستند ممنون میشم همگی اون کانال هم عضو باشید برای دسترسی بهتر به پاسخها✅✅✅👇👇👇👇 در ضمن اینجا مخزن میشه برای دسترسی بهتر به مطالبی که میخواید بعدا پیداشون کنید😍✅ https://eitaa.com/joinchat/3518169438Cd5294f4139 عضو بشید همگی🙏👆 کانال خصوصیه دوستان و مختص اعضای خودمونه🌸 🙏🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌞روزی یک صفحه قران بخوانیم🌞 سوره ❤️ جزء 🍃 صفحه ی ۵۸۳🌼 @azsargozashteha
2856039.mp3
3.89M
🌞روزی یک صفحه قران بخوانیم🌞 سوره ❤️ جزء 🍃 صفحه ی ۵۸۳🌼 @azsargozashteha
🌱 اطلاع از آینده🌸🍃 هر کس می خواهد از اینده خودش اطلاع پیدا كنه نیمه شب بلند شه وضو بگیره دو رکعت نماز به نیت نیازش به در گاه حقتعالی بخونه بعد از نماز سه صلوات بر خاتم صلی الله بفرسته و بعد از ان هر کدام از اسماءزیر را ۱۰۰مرتبه بخوانه « یا هادی اِهْدِنی یا عَلیمُ عَلِّمْنی یا خَبیرُ اَخْبِرْنی یامُبَیِّنُ بَیِّنْ لی.» و در همان مصلی (جایی که نماز خوانده و اذکار گفته شد)بخوابه انچه مطلوب هست از غیب در خواب به شما نشان میدهند درمان بیماری ها و ایجاد شادی 🌸🍃 از رسول گرامی اسلام نقل شده است: هركس سوره «عنكبوت » را نوشته و پس از شستن، از آب آن بنوشد همه دردها و بیماری ها از او زایل می شود. امام صادق علیه السلام نیز فرموده اند: اگر این سوره را بنویسند و آنگاه آن را شسته و از آب حاصل از آن بنوشند تب، سردی و درد از آنها برداشته می شود و از هیچ دردی جز درد مرگ كه چاره ای از آن نیست، غمگین نمی شوند و در زندگی به شادی فراوانی دست می یابند منابع:تفسیرالبرهان، ج4، ص301 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
📅 🗓 ۲۹ فروردین | حمل ۱۴۰۳ 🗓 ۸ شوال ۱۴۴۵ 🗓 17 آوریل 2024 🌹 امروز متعلق است به: 🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام 🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام 🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام 🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام 🗞 وقایع مهم شیعه: 🔹سالروز تخریب قبور ائمه علیهم السلام در بقیع، 1343ه-ق 📆 روزشمار: ▪️7 روز تا شهادت حضرت حمزه و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی علیهما السلام ▪️17 روز تا شهادت امام صادق علیه السلام ▪️22 روز تا ولادت حضرت فاطمه معصومه س و آغاز دهه کرامت ▪️32 روز تا ولادت امام رضا علیه السلام ▪️51 روز تا شهادت امام جواد علیه السلام ❇️ روز ۱۰۰ مرتبه: یا حَیُّ یا قَیّومُ ای زنده،‌ ای پاینده ❇️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه که موجب عزّت در دین میگردد ❇️ روز به اسم موسی بن جعفر (ع) و علی بن موسی (ع) و محمد بن علی (ع) و علی بن محمد (ع) است. روایت شده در این روز این چهار امام خوانده شود. ذکر روز چهارشنبه می‌شود. ⛔️ برای و دادن روز مناسبی نیست. ⛔️ برای و روز مناسبی نیست‌‌‌‌‌‌. ⛔️ برای گرفتن روز مناسبی نیست. ✅ برای و روز مناسبی است‌‌‌‌‌‌. ✅ برای روز مناسبی است‌. ✅ برای و روز مناسبی است‌‌‌. ✅ امشب برای خوب است. ⛔️ برای رفتن روز مناسبی نیست. 🔰 زمان :از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر. 🔸امروز روز خوبے است. 🔸امروز براے شروع کارها، مناسب است. 🔸دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان خوب است. 🔸کسے که در این روز بیمار شود به زودے بهبود یابد. إن شاءالله. 🔹کسے که امروز گم شود پس از چند روز پیدا میشود.ان شاء الله. 🔹قرض دادن و قرض گرفتن خوب است. 🔹کشاورزے و باغبانے وآبیارے و خرید و فروش محصولات زراعے خوب است. 🔹خرید و فروش و تجارت،خوب است. 🔸میانجیگیرے براے اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان خوب است. 🔸رسیدگے به ایتام  ونیازمندان و بیچارگان خوب است. 🔸صدقه دادن خوب است. 🔹رَڪ اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در « بیـنے » است.باید مراقب بود که امروز به آن آسیبے نرسد. 🔹 خواب در این شب، درست  است. 🔹مسیر رجال الغیب از سمت شمال میباشد.بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانے که حاجتے دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یارے بطلبید. چون کسے در نزد شروع در شغلے و سفرے روے خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت):بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبِ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب و به هر زبانے که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد.  ☜ ☜ اذان صبح 4:00 اذان ظهر 12:04 ☜ اذان مغرب 18:58 طلوع آفتاب 05:29 ☜ غروب آفتاب 18:40نیمه شب 0:20 🔮 🔮 بی‌قرار کردن و دیوانه کردن معشوق اگر خواهی که کسی را در عشق خود بی‌قرار گردانی باید این دعا را بخوانی بر شکر و دمیده بر آن کس بدهی تا بخورد دیوانه و بی‌قرار گردد : بسم الله الرحمن الرحیم، قَالُوا نُرِيدُ أَنْ نَأْكُلَ مِنْهَا وَتَطْمَئِنَّ قُلُوبُنَا وَنَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنَا وَنَكُونَ عَلَيْهَا مِنَ الشَّاهِدِينَ، باسم فلان بنت فلان علی حب و عشق فلان بن فلان الساعة الساعة الساعة باوضو وطهارت روبه قبله 🗓 مخصوص روز است‌‌. ⏰ ذات الکرسی عمود ۲:۱۶ 🤲 دعا خواندن در زمان ذات الکرسی میشود.