#نامه_های_آسمانی 🪶🕊
وصیت نامه شهید کاظم رستگار
انا لله و انا الیه راجعون
ستایش خدای عزوجل را که مرا از امت محمد ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و شیعه علی ـ علیه السّلام ـ قرار داد و سپاس خدای را که با آوردن حق از ظلمت به روشنایی و از طاغوت نجاتم داد و مرا از کوچکترین خدمتگزاران به اسلام و انقلاب اسلامی قرار داد.
امیدوارم که خداوند متعال رحمت خود را نصیب بنده گناهکار خود بفرماید و مرا به آرزوی قلبی خود، یعنی شهادت فی سبیلالله برساند که تنها راه نجات خود میدانم و آرزوی دیگرم این است که اگر خداوند شهادت را نصیب بنده گناهکار خود کرد، دوست دارم با بدنی پاره پاره به دیدار الله و ائمه معصومین بهخصوص سیدالشهدا ـ علیه السّلام ـ بروم.
من راهم را آگاهانه انتخاب کردم و اگر وقتم را شبانهروز در اختیار این انقلاب گذاشتم، چون خود را بدهکار انقلاب و اسلام میدانم و انقلاب اسلامی گردن بنده حق زیادی داشت که امیدوارم توانسته باشم جزء کوچکی از آن را انجام داده باشم و مورد رضایت خداوند بوده باشد.
پدر و مادر و همسر و برادران و خواهران و آشنایانم مرا ببخشند و حلالم کنند و اگر نتوانستم حقی که بر گردن من داشتند ادا کنم، عذر میخواهم برای پدر و مادر و خواهران و برادرانم از خداوند طلب صبر مینمایم و امیدوارم تقوا را پیشه خود قرار دهند.
از همسرم عذر میخواهم که نتوانستم حقش را ادا کنم و چه بسا او را اذیت فراوان کردم و از خداوند طلب اجر و رحمت برای او میکنم که در مدت زندگی صبر زیاد به خاطر خداوند انجام داد و رنجهای فراوان کشید.
از تمام اقوام و آشنایان و دوستان طلب حلالیت و التماس دعا دارم؛ به علت وضعیت جنگ مدت سه سال که در جبهه بودم، نتوانستم امر واجب خدا یعنی روزه را انجام بدهم. همچنین در رابطه با خرید خانه به مبلغ 223 هزار تومان از علی تاجیک و 65 هزار تومان از حسین کاوکدو و 10 هزار تومان از حاج محمد علی دولابی قرض کردم و مبلغ 30 هزار تومان از همسرم که خانه برای همسرم است و موتورم را برای جبهه در نظر گرفتم.
والسلام
کاظم نجفی رستگار
ساعت 9 شب مورخ 3 اسفند 1362
شرق بصره (جفیر)
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#عاشقانه❤️
رسالت
تازه اسم نوشته بودم دبیرستان. وقتی می رفتم کلاس، زینب رو می سپردم دست مادرم و می رفتم. یه روز که از کلاس بر گشتم دیدم علی داره لباس کثیف زینب رو عوض می کنه و رفتارش مثل همیشه نیست. شَستم خبردار شد که علی به خاطر اینکه زینب رو گذاشتم و رفتم مدرسه ناراحته.
گفت: «دلت میاد زینبو تنها بذاری؟» گفتم: «توقع داری دست از کار و زندگی بکشم و این بچه رو حلوا حلوا کنم؟».
تا دید به هم ریختم و حال خوبی ندارم، با نرمی و لطافت خاصی گفت: «رسالت اصلی تو تربیت زینبه، سعی کن ازش غافل نشی». آرامش و نرمی کلامش آرومم کرد.
شهید علی بینا
سیره پیامبرانه شهدا، صفحه112
مقام معظم رهبری
سعی شما این باشد که در تمام دوران زندگی، به خصوص سال های اول، این چهار پنج سال اول با هم سازگاری داشته باشید. این طور نباشد که یکی اندکی ناسازگاری نشان داد، آن دیگری هم حتماً در مقابل او ناسازگاری نشان بدهد. نه! هر دو با هم سازگاری نشان بدهید و اگر دیدید همسرتان ناسازگاری کرد، شما سازگاری نشان دهید.
مطلع عشق، صفحه 89
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫
#داستان_زندگی 🌸🍃 مریم رفتم خونه دیدم تو جیب مانتوم یه کاغذ هست توش یه شماره نوشته بود اون مو
#داستان_زندگی 🌸🍃
مریم
شمارشو از یکی از هم دانشگاهیا گرفتم و بهش پیام دادم
بهش گفتم بهش علاقه دارم
میخوام باهاش اشنا بشم
اونم قبول کرد
من اولین بار حجت رو توی دانشگاه دیده بودم
ولی اون می گفت من و خانوادم رو میشناسه
اینقدر دوستش داشتم که حد نداشت
یه چیزیم بگم من تموم این سال حداقل هفته ای یکی دوبار میرفتم سر خاک شهریار
ما هیچ وقت قرار نزاشتیم
اون تو دناشگاه بهم توجه نمی کرد ولی تو مجازی خیلی ابراز علاقه می کرد
یک ماه-یک ماه و نیم بعد آشنایی اون درسش تموم شد
همیشه هم 300-400 تومن که سال 96 برابر یکی دو مبلیون الانه به حسابم پول میزد
بعدا فهمیدم قبلا تو عقد یکی رو طلاق داده
ولی به روش نیاوردم
بعد متوجه ذهنیات نژاد پرستانه اش شدم
چون نامزدش یه زبون دیگه داشت و نمی تونست درست به زبون ما حرف بزنه طلاقش داده بود
بالاخره بعد از چند ماه ارتباط تلفنی و چت تو فضای مجازی
با خودم خیلی کلنجار رفتم تا مهرشو از دلم بیرون کنم
بالاخره بعد پنج ماه از همه جا بلاکش کردم ،حس بدی داشتم
حتی بعدش خطمم عوض کردم
سال 97 دانشگام تموم شد
من رفتم تو بخش اختلال یادگیری دوره ی ابتدایی
بچه هایی رو می آوردن که ب رو از پ تشخیص نمی دادن
تو کلاس جمعی اینطور بود
ولی تو انفرادی حداقل با زور هم شده می شد یه چیزایی یادشون داد
یاد و خاطره این که شهریارم یه زمانی تو دانشسرا تدریس می کرد باعث می شد مصمم تر بشم تو کار معلمی
23 سالم بود که برام یه خواستگار اومد
منو وابسته کرد
بعد یه پیام به گوشیم اومد که رضا شوهرمه و اومده خواستگاری تو
اولش باور نکردم
بعد یه دلایل و مدارکی آورد که قانع شدم
خواستگارم رضا زد زیرش
ولی من دیگه از چشمم افتاده بود و حتی به حرفاش توجهی نکردم
زمستون 99 بود
25 سالم شده بود و خیلی نسبت به قبل پخته و فهمیده شده بودم
کلی پیشنهاد ازدواج داشتم
زمستون 99 یه پسری رو می دیدم که همیشه نگام می کرد
پسر پسردایی مامانم بود
ولی من اهمیتی بهش نمی دادم
با اینکه فامیل بودیم دوسه بار بیشتر ندیده بودمش
یه شب
تو خیابون گفت میشه شماره مو داشته باشی
گوشیمو درآوردم و گفتم بگو
اون گفت ولی من ننوشتم الکی بود دست به سرش کردم رفت
دو هفته بعدش دیده بود زنگ نمیزنم شمارمو از دوستم گرفته بود بهم زنگ زد
خیلی پسر خوبی بود
متولد اسفند 74 بود یعنی سه ماه کوچیکتر از من
عقلم می گفت ولش کن
دلم می گفت باهاش ادامه بده
اسمش سینا بود
گفت قصدم ازدواجه
همینطورم بود
دو سه ماه بعدش
بعد عید اومدن خواستگاری
تو همون روزا من از اختلال یاد گیری اومدم بیرون و تو اداره آموزش و پرورش استخدام شدم
اونم آخرای ترم آخر دانشجو حقوق بود
پنج شنبه هفته پیش
30 اردیبهشت عقد کردیم
من تو روابطم پستی و بلندی های زیادی دیدم
همه جور آدمی دیدم
ولی بالاخره ، کسی رو که واقعا عاشقم بود و منم دوستش داشتم رو پیداکردم
فقط میخاستم به دخترا بگم لطفا اشتباه منو تکرار نکنن و با پسرا ارتباط نگیرن چون فقط روحشون داغون میشه بزارن به وقتش عشق خودش سراغشون میاد من خیلی اشتباه کردم و پشیمونم
#پایان ✅
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا 💜🍃
اورژانسی...اورژانسی....سلام به همه دوستان عزیزم...خواهرم سقط کرده..مقداری از بقایا مونده...چه چیزای مصرف کنه که زودتر دفع بشه وکارش به کورتاژ نکشه....ممنون میشم خیلی زود جواب بدید
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خدمت دوستان عزیز میخواستم لطف کنن بنده رو راهنمایی کنن من الان ده هفته باردارم که شوهرم اصرار به سقط داره منم بهش گفتم سقط میکنم به شرطی که اول تقاضای طلاق بدی بعد سقط چون من بعد از این قضیه محاله که باهات زندگی کنم وقتی الان بچه ی خودتو نخای فردا منم نمیخای وضع مالی بدی هم نداره ضمنا یه پسر ۱۲ ساله ام دارم والان ۹ روزه که اومدم خونه پدرم که تکلیفم مشخص بشه تورو خدا کمکم کنین
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام سوالی ک داشتم خواهرمن مشکلم برام حل کنید اگه کسی میدانه من ۱۵ سال ازدواج کردم بادوتا بچه .پیش مادرشوهر زندگی میکنم توی حیاط واقعا دیکه خسته شدم چکارکنم ک شوهرراصی بشه ازاین حیاط و محله بریم .دیگه مادرشوهرخیلی ب بچه هام حرف میزنه تحمل ندارم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خدمت خانم مدیر عزیز شرمنده مزاحم شدم یک عرض کوچک داشتنم خدمدتون که دور 2سال است که شوهرم به علت مشکلات زیاد نماز ش گذاشته کنار وهرچی هم من درباره نملز خواندن باهاش صحبت میکنم اصلا به صحبتهای من اهمیت نمیده حالا میخواستم که اگه شما راهکاری دارید به من بگید که اجرا کنم حتی فرزندانم هم از نماز کناره گیری کردند ووقتی بهشون میگم نماز بخونید میگوین تا پدرمان نماز نخواند ماهم نمیخوانیم شرمنده مزاحم شدم اگه جواب من رو بدید دعاگواز شما سپاسگزارهستم اجرتون بتمولا علی😭😭😭😭😭🌺🌺🙏🙏🙏🙏التماس دعا
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
عزیزای بودن گفتن رفتن قم قائم شهر پیش خانم دکتر تنبلی تخمدان میشه ادرس یاشماره تلفن بذارن ممنون میشم🌷
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
باسلام من یه پسر ۱۲ ساله ودختر ۴ساله دارم هردو خیلی لاغرند میخاستم ازتون در مورد پودر جنسینگ بپرسم ببینم کسی استفاده کرده خوبه یا نه عوارض نداره با تشکر
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام عزیزم وقتتون بخیر
ممنونم بابت کانال خوبتون 🙏
میشه پیام منم بزاری کانال
خواهر زاده من (پسر )مریضی میاستنی گراویسه داره ،۱۱سالش هست
اگه کسی به این مریضی مبتلا شده ،چه راه کارایی بکار برده ،دکترا همش میگن باید تا آخر عمر دارو بخوره
احتمال فلج شدن بدنش هست
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام عزیزم امیدوارم که سوال من سادات را درگروه بگذارید وخواهرای عزیزم راهنمایی بکنند چون چند بار سوال گذاشتم و نگذاشتید گروه
صورتم خیلی لاغر وهرچه سیب زمینی ابپز ژله جوانه گندم استفاده کردم فایده نداره توراخدا راهکار بدهید
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام دوستان گلم یک مشکلی دارم می خوام بهم کمک کنید شوهرم می خواد خونه را بفروشه و در به درمون بکنه دعای چیزی اگر هست تا مانعش کنه فقط خونه را نفروش خیلی ناراحتم زود جواب بدین
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
۰باسلام خدمت همه عزیزان برا بار دوم سوالم رو میپرسم 'خواهرم پاش واریس داره کسی میدونه باید چی کار کنه اخه زالو انداخت خوب نشد 'ولا تو گروه ب یک سوال ده نفر جواب میدن حداقل ب سوالات دیگه هم ی نگاهی بندازید ممنون میشیم
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
آهن بدن من خیلی پایینه جوری هست که همش پشت سرم درد میگیریه
شما چه راه حلی دارید؟
#ایدی_ادمین_جهت_ارسال_پرسش_پاسخ 👇💜
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#چالش_نفرین 🌻🍃
باسلام و خداقوت به شما بابت کانال آموزنده و خوبتون،
درباره چالش نفرین میخواستم بگم.
سال۱۳۶۶پدرم که تازه وارد نظام ارتش شده بود و چهره زیبایی داشت به خاستگاری مادرم که ۱۶سالش بود رفت و مراسم عقد رو گرفتن،خاله های من از روی لج و کینه و حسادت مدام به مادرم گوشه و کنایه میزدند و مدام باحرفای بدشون مادرم رو آزار میدادند،همیشه و هرروز به مادرم میگفتن ان شاءالله بیوه بشی بچه دار نشی مادرشوهرت گیساتو دربیاره و بیرونت کنه....مادرم نفرین نکرد ولی دل کوچیکش درد اومد شاید با همون دل آه کشید شاید،سالها گذشت و ۴خاله من بیوه هستند و تنها دامادی که از این خانواده زنده س خداروشکر پدره منه،یعنی خدا همه خاله هامو بیوه کرد که بیاد بیارن چه چیزهایی و حرفهایی به مادر بیگناهم میگفتن و خدا جای حقه پدرم زنده ست و بقیه خاله ها بدون شوهر و بیوه.
شکرخدا مادرم تا الان سایه شوهر رو سرشه،داماد داره سه تا نوه سالم و زیبا و یک نوه تو راهی.
مراقب دلهای همدیگه باشیم آهشون دنیا رو میسوزونه.
مادرمحمد صدرا هستم از کرج
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
سلام شب همگی بخیر منم خواستم راجع به زندگیم و چالش نفرین براتون بگم 😔واقعا چوب خدا صدا نداره اینو باچشمای خودم دیدم ...ازوقتی ازدواج کردم یکی از خواهرشوهرام باهام لج میکشید و بد بود ولی با جاریم خیلی خوب بود مادرشوهرمم اولش کنایه هاشو داشت چند بار با خواهرشوهرم و مادرش بحثمون میشد خیلی دلم میشکست ۴تاخواهرشوهردارم آخری بدجور دلم و میشکست کم کم مادرشوهرم دست به کار شد و طلسماش شروع شد😔چه قدر بخاطر دعاهایی که میگرفت منو شوهرم و به جون هم انداخت فقط و فقطم قصد داشت که ما طلاق بگیریم شوهرم ازم سرد بشه .دقیقا دخترش الان ۷ سال عروسی کرده و شوهرش خون به دلش کرده بود و عذابش میدادولی بخاطر اینکه خودش خواسته بود و پدرشوهرم ناراضی هیچی نمیگفت تازد شوهره ورشکست میشه و دیگه نمبتونه تحملش کنه طلاقشو میگیره ...چیزی هست که مادرش برامن و پسرش میخواست برگشته بود برا دخترش .هرچی دعا میکرد برعکس شد طرف دخترش 😑درسته منم بخاطر اون دعاها سختیهایی کشیدم ولی زندگیم بایه بچه ازهم نپاشید خدا گذاشت تو کاسه خودش .مامانم و خالم همون اول که منو اذیت میکردن گفتن دختر آخریش ان شالله به سرش میره که چوبشم خوردن .به قول بابا بزرگم بد نکن بدی هم نبین سرتو راحت بذار روبالش و بخواب 😏😌
یا خدا
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
در مورد چالش اره برا منم اتفاق افتاده من چهار سال و نیم بچه نداشتم یعنی بچه دار نمیشم دکترم رفتم گفت مشکلی نداری باید صبر کنی. یکروز که خونه مادر شوهر بودیم جاری کوچکه هم بود آقام نهارشوخورد کشید کنار گفت سردردم.
سردردشم بخاطر دعوای بود که تو خونشون شده بود من هنوز داشتم نهار میخورم قاشق بردم بالا که مادر شوهرم به پسرش گفت برو یه بچه از پرورشگاه بیار خوب میشی من قاشق گذاشتم تو بشقاب ونخوردم که جاریم هنوز میگه بعد همون سال ما رفتیم زیارت حضرت رقیه من نه ماه بعد زایمان کردم و دوباره پشته سرش حامله و زایمان ولی خواهر شوهرم الان هفده ساله بچه نداره ونمیشه
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
عالم رباني آقا ميرزا حسن آشتياني ، كه از جمله شاگردان فاضل شيخ انصاري (ره )است فرمود: روزي بـا عده اي از طلاب در خدمت شيخ انصاري (ره ) به حرم حضرت اميرالمؤمنين (ع ) مشرف شديم .
بـعـد از دخول به حرم مطهر، شخصي به ما برخورد و بر شيخ انصاري سلام كرد و براي مصافحه و بـوسـيـدن دست ايشان جلو آمد.
بعضي از همراهان براي معرفي آن شخص به شيخ عرض كردند: ايشان نامش فلان و در جفر يا رمل ماهر است و ضمير اشخاص را هم مي گويد.
شـيـخ چـون ايـن مـطلب را شنيد، متبسم شد و براي امتحان ، به آن شخص فرمود: من چيزي در ضميرم گذراندم اگر مي تواني بگو چيست ؟ آن شـخص بعد از كمي تامل ، عرض كرد: تو در ذهن خود گذرانده اي كه آياحضرت صاحب الامر (ع ) را زيارت كرده اي يا نه ؟ شـيـخ انـصاري (ره ) وقتي اين را شنيد حالت تعجب در ايشان ظاهر گشت ، اگر چه صريحا او را تصديق نفرمود.
آن شخص عرض كرد: آيا ضمير شما همين است كه گفتم ؟ شيخ ساكت شد و جوابي نفرمود.
آن شـخص اصرار كرد كه درست گفتم يا نه ؟ شيخ اقرار كرد و فرمود: خوب ، بگو ببينم كه ديده ام يا نه ؟ آن شخص عرض كرد: آري ، دو مرتبه به خدمت آن حضرت شرفياب شده اي : يك مرتبه در سرداب مطهر و بار دوم در جاي ديگر.
شـيـخ چـون ايـن سـخـن را از او شـنـيـد، مثل كسي كه نخواهد مطلب بيشتر از اين ظاهرشود، براه افتاد
كمال الدين ج 2، ص 73، س 11.
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
شيخ جليل فاضل ، شيخ علي اكبر روضه خوان فرمود: من دو مرتبه خدمت حضرت ولي عصر عجل اللّه تعالي فرجه الشريف مشرف شدم
مـرتـبـه اول ، شبي در مسجد كوفه در مقام حضرت صادق (ع ) خسته شده بودم و ازشدت گريه پـوسـتي بر صورت انداخته و به ديوار مسجد سمت حرم حضرت مسلم (ع ) تكيه داده بودم .
ناگاه نـظـرانـداخـتم در آن دل شب چند قدم دورتر از مقام حضرت صادق (ع ) در فضاي مسجد، شبح شخص بزرگواري ظاهر شد كه نور بر زمين افكنده و گويا چراغي در زير عبا دارد.
هر چه نظر را بـالاتـر بردم به همين شكل نورمي ديدم و گويا سرپوشي بر روي او گذارده اند كه وي را پوشانده اسـت ، لـكـن روشـني آن نيز نمايان مي نمود و همين طور تمام قامت ايشان كامل و به اين صورت مشخص بود.
از مـشاهده آن شبح ، محو تماشا شدم و ابدا خيالي در ذهنم خطور نمي كرد.
نفهميدم كه آيا ايشان مشغول عبادتند يا فقط ايستاده اند؟ مـدتـي بـديـن منوال گذشت تا آن كه حركت كردند و از روبروي من به طرف پشت سرم رفتند، چـون بـرگـشتم كسي را نديدم .
برخاستم و به سمت صحن حضرت مسلم (ع )دويدم ، اما اثري از ايشان نديدم .
بلافاصله به سمت حرم جناب هاني (ره ) دويدم ،ولي باز اثري نديدم .
دوباره به سمت مسجد مراجعت نمودم و از شدت ناله وافسوس از درون فرياد كشيدم .
والده از حجره بيرون آمد و به من فرمود: تو را چه مي شود؟ حكايت را براي ايشان بيان نمودم .
مـرتـبـه دوم ، در حـرم مطهر حضرت ثامن الحجج (ع ) در طرف پايين پا، متحيرانه ايستاده بودم و انتظار جايي خالي را مي كشيدم ناگاه ديدم بزرگواري عمامه سياهي برسر دارد و رداي عزت بر تن نموده و در نهايت جلالت و بزرگي و رشادت ، از محل خود حركت فرمود و به من خطاب كرد كه : بيااين جا.
مـن ، از اشـتـيـاقي كه به جاي خالي داشتم و اين كه مبادا كس ديگري سبقت بگيرد و آن مكان را اشغال كند، متوجه آن بزرگوار نشدم و با آن كه از پهلوي من گذشت و شايدلباس آن سرور هم با مـن تماس گرفته باشد، در نهايت به ايشان التفات نكردم و اين تشرف را غنيمت نشمردم يعني با خـود گـفتم خودم را به جاي خالي برسانم بعدا به آن بزرگوار نظر كنم .
همين كه در جاي خود قرار گرفتم ، نظر كردم ، ولي او را نديدم .
آن وقت متوجه شدم و با سرعت به دنبال آن سرور از اين طـرف بـه آن طـرف مـي دويدم وواله و حيران به اين و آن تنه مي زدم ، اما اصلا و ابدا كسي را كه شـبـاهـت بـه آن سـرورداشـتـه بـاشـد، نـيـافـتـم و آن شب را به تحير و سرگرداني و نااميدي گذراندم
كمال الدين ج 1، ص 109، س 14.
.#داستان_عباس_مریم ❤️
تو مسیر برگشت به این فکر کردم که اصلا لباس مناسبی ندارم .. برای خودم دو تا تی شرت و تاب و شلوار خریدم .. مدتها بود که برای خودم خرید نکرده بودم و همین چند تکه لباس کلی حال دلم رو خوب کرد ..
با یادآوری اتفاقی که قراره امشب بیوفته طپش قلبم تندتر شد و تو یه لحظه تصمیم گرفتم خرید کنم .. دو تا ست رنگی خریدم .. درسته ازدواجمون موقته ، ولی مرد جوونی که امروز برای اولین بار دیدم برخلاف انتظارم مرد خوشتیپ و جذابی بود و نمیخواستم برای همیشه با یادآوری من حالش بهم بخوره ..
چشمهام رو که باز کردم غروب شده بود .. سریع بلند شدم و کمی خونه رو مرتب کردم و یه دوش گرفتم ..
موهام رو سشوار کشیدم .. خواستم کمی آرایش بکنم ولی خجالت میکشیدم .. موهام رو از پشت ساده بستم و یکی از تیشرتهایی که ظهر خریدم رو پوشیدم .. از ساعت هشت بیکار نشستم و تلویزیون نگاه کردم .. چشمهام تلویزیون رو میدید ولی هواسم به قدری پرت بود که نمیفهمیدم چی نشون میده .. تو دلم رخت میشستند .. نکنه حامله نشم و بخواد پولی که داده رو پس بگیره .. نکنه حامله بشم و یه وقت مامان بیاد تهران و بفهمه .. نفهمیدم کی زمان گذشت .. با صدای زنگ از جا پریدم ....👇👇👇👇👇
ادامه در اینجا👇👇👇❤️
https://eitaa.com/joinchat/1844904645C57201642e2
داستان زندگی مریم و عباس 👆🏻😍
همون که ایتارو ترکونده😍😍
کاملش سنجاق شده👆🌸
ماجرای شفاعت حضرت زهرا از جوان فاسد
اون وقتا يه خونه مجردي با رفيقامون درست کرده بوديم،که شده بود خونه گناه و معصيت.. شب عاشورا ...ماشينو برداشتم برم يه گشتي بزنم.توی راه یه دخترخانم چادري داشت ميرفت حسينيه.اومدم جلو و سوار ماشينش کردم،به بهونه ی ميرسونمت و این حرفا...ولی بردمش توي اون خونه ي مجردي....اينم مثل بيد ميلرزيد و گريه ميکرد و ميگفت مگه تو غيرت نداري؟ آخه شب عاشوراست!!!! بيا به خاطر امام حسين حيا کن.گفتم برو بابا ،من به امام حسين شما کار ندارم .....توي گريه یهو گفت که: خجالت بکش من اولاد زهرام، به خاطر مادرم فاطمه حيا کن!!! من اين کاره نيستم...گفتم من فاطمه ی زهرا هم نميشناسم، من فقط يه چيز ميشناسم:...بعد هم پاشدم که چادرشو از سرش بکشم ولی یهو دیدم دختره ...👇😭
https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf
#یا_زهرا😔👆
🔴دعای وفاداری ، دعایی برای زن دوم نگرفتن همسر 🔴
فردی که نمیخواهد شوهرش همسر دوم اختیار کند و میخواهد که زندگی اش
از دوام و استحکام بهتری برخوردار باشد، و مهر و محبت شوهرش هم
نسبت به او بیشتر شود. اگر دعای شریفه ی
زیر را با گلاب و زعفران در سه
برگه نوشته، اولی را به همسر
بنوشاند. برگه دوم را داخل
بالش او بگذارد و برگه سوم را با خود همراه داشته باشد
،ان شاء الله به
خواست خود خواهد رسید...👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf
انقدر قویه این دعا که یک روزه اثرشو میبینید😳👆
💕 دعـاۍ بخــت گشایۍ و
ازدواج سریـع 💕
❤️❣ برای ازدواج سریع دختر خانمها، به اذن خداوند تبارک و تعالی دعای ذیل را بر روی کاغذ بدون خط ترجیحا با گلاب و زعفران بنویسد و در جیب خود به همراه داشته باشد.
ان شاء الله پس از چهل روز در صورتی که مانعی مثل سحر یا بستگی وجود نداشته باشد ازدواج خواهد نمود.
متن دعا👇👇👇❤️
https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0
خیلیا ازش حاجت گرفتن👆💯⭕️
⭕️اهل شدن فرزند سرکش⭕️
از حضرت امام صادق (ع) نقل است
که اگر فرزندتان سرکش شده
اخلاق و رفتارش تغییر کرده و به حرف شما گوش نمیدهد
با اعتقاد تام و باور کامل ،
این سوره مبارکه را(107) مرتبه
با نیت خالص و توجه به خدا بخواند
فرزندان وی مطیع و فرمان بردار آنها میشوند👇👇💯
https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0
کمتر از۲۴ساعت اثرشو میبینید😳👆خیلیا باهاش حاجت گرفتن🤲
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد♨️🚫
#پرسش_اعضا 💜🍃 اورژانسی...اورژانسی....سلام به همه دوستان عزیزم...خواهرم سقط کرده..مقداری از بقایا
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
سلام درپاسخ خواهری که گفتن ،کمدم رطوبت داره ولحافم کپک میزنه،منم همین مشکلو داشتم،فویل کلفت وضخیم بگیرید وباپونز بدیوار وهرجایی نم داره بچسبانید،دیگه کپک نمیزنه
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
خانم که گفتن فرشش سوخته،مغازه هایی هستن که میتونن رفو کنن یاقسمتی که سوخته روقیچی کنن قالی کوچیک میشه اماقابل استفاده هست میتونید دایره یابیضی برش بدیدلبه اش رودوخت بزنن یاریشه،خوب میشه
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
سلام
جهت خلط گلو هروز ۱ ق سرکه در یک استکان آب هر روز دوبار صبح وشب غرغره کنند.
جهت لوزه که عمل نکنند اولین چیز صبحها ۱ق عسل خالی بخورند تا نیم ساعت چیزی نخورند .شب هم بعد از مسواک زدن ۱ ق عسل بخورند دیگر چیزی نخورند تا صبح.عسل بعد مسواک دندان را خراب نمی کند .عسل خودش ضد عفونی کننده هست .
برای پرشدن صورت لاغر گندم راتمیز کنند بشویندبگذارید جوانه بزند ولی سبز نشود .جوانه یعنی ریشه سفید بزند.بعد در سبد ریخته سبدی که پایه داشته باشد از زیر هوا بخورد جلو پنکه یا در سایه.خشک که شد پودر کرده در شیشه ریخته در یخ چال نگه داری کنید .صبح وشب ۱ قاشق بخورین .
برای پر شدن صورت برای خانمها هر شب ۱ استکان عرق رازیانه بخورین در ایام پریود عرق رازیانه نخورید .آقایان نباید عرق رازیانه بخورند.
صورتهایی که چاله چوله داره .باقالی بگیریدبشویید خلالی نازک برش دهید خشک کنید پودر کنید .هفته ای دوبار شبها خمیر کرده رو ی صورت گذاشته تا خشک شود بعد شسته.
برای خشکی لب و پوست هرشب و هر صبح ناف را روغن مالی کرده روغن نارگیل یا بادام شیرین
🌱🌻🌱🌻🌱🌻🌱
سلام
در جواب خانمی که فرمودند پسرشون تو مدرسه خودش را به دیگران میماله یا بالش وسط پاش میزاره،یا خانمی که گفتند پسر من خود ارضایی داره
باید بگم پسر منم تو پنج سالگی همینجوری بود،دو سه تا روانشناس و روانپزشک بردم،آخرش معلوم شد این بچه هم کمبود ویتامین داره هم استرس خیلی بالایی داره،چون من تو حاملگی به خاطر ورشکستگی همسرم خیلی ناراحتی کشیدم
برای رفع اینکار دکتر چند تا توصیه به من کرد
۱_تغذیه اش کنترل بشه،مواد قندی خصوصا کاکائو و موادی که رنگ خوراکی مصنوعی دارند مثل اسمارتیز و شکلات خودداری بشه،مواد کنسروی و نوشابه ممنوع،حتما و حتماکمبود ویتامین اگر داره جبران بشه خصوصا با خوراکی و میوه های تازه
۲_بهش کارهای جذاب و متنوع بدید،نگذارید بیکار بمونه و اگر خسته شد باهاش زیاد حرف بزنید قصه بخونید فیلم ببینید
۳_اصلا مشکلات و مسایل اقتصادی و اختلافات فامیلی را پیش بچه بازگو نکنید،تو خونه آرامش باشه
۴_بهش حریم خصوصی را یاد بدید باید بگید هر فردی یک عضو خصوصی تو بدنش داره که هیچکس حق دیدن ولمس کردن آن را ندارد مگر مادر یا پدر و دکتر آن هم وقتی که مریض شده باشی،هم تو باید مراقب عضو خصوصی خودت باشی هم دیگران، اگر هم کسی در این زمینه اذیتت کرد باید بیای حتما بگی
۵_اگر فرزند تون پسره حتما با پدرش برای تعمیرات ماشین دوچرخه،خرید منزل و حالا کارهای مردانه با پدرش بفرستید و جلوی فرزند تون لباس مناسب به تن کنید
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽