#احکام_دین ☀️🍃 عوامل ارث 🌸🍃 پرسش :چه عواملی باعث می شود که دو نفر از هم ارث ببرند؟ پاسخ :۱- نسب (ارتباط خویشاوندی) ۲. سبب (زوجیت، ضمان جریره، ولاء امامت) بیان ارث از طریق نسب🌸🍃 پرسش :چه کسانی از طریق نسب ارث می برند؟ پاسخ :سه گروه از طریق نسب (خویشاوندی) ارث می برند که اصطلاحاً به آنها طبقات سه گانه ارث می گویند. کسانی که از طریق سبب ارث می برند 🌸🍃 پرسش :چه کسانی از طریق سبب ارث می برند؟ پاسخ :سبب بر دو گونه است : زوجیت دائم، ولاء؛ که شامل «ولاء عتق» و «ولاء ضمان جریره» و «ولاء امامت» می باشد. (که البته ولاء عتق در زمان حاضر موضوعیت ندارد) گروه ارثی که ضامن جریره در آن قرار میگیرد🌸🍃 پرسش :ضامن جریره در کدام یک از طبقات ارث قرار مى گیرد؟ پاسخ :ضامن جریره در ردیف متأخّر از طبقات سه گانه ارث است. تکلیف اموال میت اگر متوفی ورثه ای نداشته باشد🌸🍃 پرسش :اگر میت هیچ ورثه ای نداشته باشد، اموالش به چه کسی می رسد؟ پاسخ :ارث او به امام (علیه السلام) یا جانشین او مى رسد که در زمان ما باید به حاکم شرع (مجتهد یا مرجع تقلید) داده شود. تقسیم ارث اگر وارث متوفی فقط همسرش باشد🌸🍃 پرسش :اگر تنها ورثه میت همسرش باشد اموالش به چه کسی می رسد؟ پاسخ :هر گاه زوج یا زوجه از دنیا برود و وارث دیگرى نباشد، اگر زوجه از دنیا برود تمام مال از آنِ زوج است، و اگر زوج از دنیا برود، یک چهارم مال از آنِ زوجه، و بقیّه به امام(علیه السلام) تعلّق مى‌گیرد؛ و در زمان ما باید به دست حاکم شرع برسانند. و اگر واقعآ آن زن نیازمند باشد، حاکم شرع مى‌تواند همه یا قسمتى از آن را به او بازگرداند. رعایت ترتیب طبقات ارث حتی اگر وارث در یک طبقه از بستگان مادری فقط باشد🌸🍃 پرسش :با توجه به مساله ۲۳۵۲ رساله تا یک نفر از گروه دوم موجود باشد افراد گروه سوم ارث نمی برند. حال سوال اینجاست آیا اگر این نفر فقط مادری باشد باز مانع ارث برای گروه سوم خواهد بود؟ مثلاً اگر وارث زید متوفى یک خواهرزاده مادرى باشد، از طرف دیگر سه تن از عموزادگان او در قید حیاتند، ارث زید چگونه تقسیم مى شود؟ پاسخ :با وجود خواهر زاده به عموزاده ها ارثى نمى رسد، و اگر وارث دیگرى نیست، باید تمام مال را به همان خواهرزاده داد. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

#داستان_زندگی 🌸🍃 عاطفه بغضم مانع حرف زدنم می‌شد که عزیز گفت چای شم که نخورد این بچه عزیز لیوان چای رو آورد سمتم و گفت وقت خوردنش می‌خوای برات نبات بریزم ؟ هرچی زور زدم نتونستم یهو بغضم ترکید و به گریه افتادم عزیز سرمو به آغوش کشید و گفت قربون دلت برم مادر خوشحال باش خوشحال باش که رفیقت داره عروس می‌شه شب بی‌توجه به حضور خانواده مرندی و محمود آقا و زن و بچه‌اش توی خونه گوشه‌ی اتاقم کز کرده بودم و غرق روزهایی بودم که سه‌نفری با فریبا و فریبرز توی حیاط خونه‌شون وسطی بازی می‌کردیم یاد حرف‌ها و شوخی‌ها مون وقتی سربه‌سر هم می‌ذاشتیم وقتی درس می‌خوندیم و شیطنت می‌کردیم وقتی سر خوردن خوراکی‌ها مسابقه می‌ذاشتیم چقدر دل‌تنگ اون روزها بودم چقدر دلم می‌خواست همه‌چی برمی‌گشت به قبل کاش فریبا اینا از این محل نرفته بودن کاش خبری از عمه بهجتش و شاهرخ پسرش نبود حاضر بودم هزار بار دیگه طعمه بشم برای دیدار بین فریبا و سروش حتی تو شام غریبان ولی فریبا هنوز بود حاضر بودم هر کاری بکنم ولی حس فریبرز بهم خواهرانه باشه چند ضربه به‌در اتاق خورد و باعث شد من به خودم بیام آهسته گفتم بفرمایید با دیدن کوثرخانوم زن محمود اقا بلند شدم که گفت می‌تونم باهات حرف بزنم؟ گفتم بله بفرمایید نزدیک‌تر شد که اشاره کردم و گفتم راحت باشید هر دو نشستیم که گفت منو محمود چند تا عذرخواهی به تو بدهکاریم به‌خاطر ما دستت این‌طوری شد لبخند غمگینی زد و گفت شاید خودت ندونی ولی تو لطف بزرگی به ما کردی به من به بچمون اگه اون‌شب ما این‌جا نبودیم ممکن نبود پسرم سالم به دنیا بیاد محمود همین امشب میره پاسگاه و هرچی درمورد اون گروه می‌دونه می‌گه گرفته گفتم اما خودشون ؟ ثریا گفت دیگه خیالش از جانبما راحته خوب می‌دونه منو پسرم در امانیم اون دوست نداره به‌خاطر خودش زندگی دیگران به خطر بیفته اگه تا همین امروزم این کارو نکرده به‌خاطر ما بوده اه ریزی کشید و ادامه داد آخه منو محمود بجز هم کسی رو نداریم اگه هم رفت دنبال خلاف به‌خاطر سیر کردن شکممون بود اون خیلی دنبال کار گشت اما خوب پیدا نکرد و مجبور شد با اون گروه همکاری کنه ولی خدا شاهده از روزی‌که فهمید بچه‌دار شدیم دیگه یه،یه ریالی هم پول حروم نیاورد سر سفره ثریا به روم لبخندی زد و گفت تو کمک بزرگی به ما کردی هم ازت ممنونم هم ازت معذرت می‌خوام لبخندشو با لبخندی پاسخ دادمو گفتم خواهش می‌کنم فقط اگر محمود آقا نباشن شما کجا می‌رین؟ غمگین گفت آقای مرندی و خانوادش انقدر به منو پسرم لطف دارنکه ازم خواستن پیششون بمونم ولی خوب نمی‌شه نمی‌تونم همیشه مزاحمشون باشم ان‌شاءالله یه جایی پیدا می‌کنم برای زندگی خدا بزرگه فکری به ذهنم رسید که البته بدون مشورت با عزیز نمی‌تونستم بازگوش کنم به‌همین خاطر سکوت کردم که بلند شد و گفت امیدوارم ما رو بخشیده باشی متقابلاً بلند شدم و گفتم اتفاقی نیفتاده که مقصرش خودمم بودم اون لحظه بود که منم همراه ثریا خانوم از اتاق بیرون رفتم و با همه احوال‌پرسی کردم عزیز موافق پیشنهاد من یعنی جابجا کردن کارگاه به یکی از اتاق‌های بالا و دادن زیرزمین به محمود آقا و خانمش بود درسته دل‌خوشی از خودش نداشتم ولی اون حاضر شده بود به خاطر همه ما اطلاعاتی رو که در دست داشت در اختیار پلیس قرار بده روزهای سرد زمستون با تغییرات زیادی در زندگی هر کدوم از ما از راه رسید روزهای متفاوتی که با جشن نامزدی فریبا شروع می‌شد هیچ‌وقت از خاطرم نمی‌ره اون‌شب به‌قدری برف باریده بود که کل زمین رو سفیدپوش کرده بود با پوشیدن اون لباس آستین پفی پرچین عزیز بهم زل زد و آه کشید شاید یاد خودشو شب عروسی اشرفی افتاده بود حال منم با اون‌شب عزیز فرقی نداشت همراه عزیز سوار ماشین آقا حجت شوهر آتنا شدیم و همه با هم راه افتادیم سمت خونه آقای شاکری به‌قدری توی افکارم غرق بودم که مژگان تکونم داد و گفت خاله نگاش کردم و گفتم جانم گفت مگه می‌خوای گریه کنی . سر تکون دادم و گفتم نه چرا باید گریه کنم؟ گفت چون خوشحال نیستی و هی نفس عمیق می‌کشی آتنا فوری گفت خاله خوشحال دخترم خیلی هم خوشحاله عزیز گفت حواسش نیست چون داره  ته دلی فقط برای خوشبختی رفیقش دعا می‌کنه عزیز نگام کرد و گفت مگه نه عاطفه؟ سر تکون دادم و گفتم همین‌طوره دیدن یه رفیقه صمیمی ده‌ساله توی اون لباس نامزدی آدمو به وجد میاورد درسته هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم به این سرعت همه‌چیز پیش بره و فریبا ازدواج کنه ولی به قول خودش شاهرخ به‌خاطر اون یک ماه دیگه هم ایران مونده بوده و زمان زیادی سپری کرده بود تا به فریبا برسه تصورم ازش این نبود همیشه فریبا رو در کنار عشقش یعنی سروش دیده بودم ولی اون‌شب کسی که کنار فریبا ایستاده بود و لبخند به لب داشت شاهرخ بود #ادامه_دارد

#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام وقتتون بخیر لطفاً منم راهنمایی کنید من سه تا بچه دارم دخترم ازدواج کرده پسرم دانشجو ودختر دیگه ام تازه وارد دبیرستان شده از نظر مالی ضعیف هستم اما مشکل من دختر بزرگمه که ازدواج کرده دوتا بچه داره شوهرش پولداره واهل کار اما هر چی در میاره صرف خواهر و برادرهایش می کنه همه رو آورده دور خودش دختر من مثل کلفت از اونها پذیرایی می کنه تا هفته پیش که دیدم پسرم دیوانه وار اومده خونه دنبال چاقو وچوب میگرده سر و صدا کردم دیدم میگه برادر شوهر دخترم بهش نظر داشته اونو تو خونه تنها گیر آورده و خواهرش برای برادرش گریه می‌کرده به هر قیمتی که بود نذاشتم پسرم کار بی بازگشت انجام بده اما هم خودم هم پسرم داغون شدیم خانواده دامادم فهمیدن اما انگش رو به دخترم زدن هر چی به دخترم میگم بیا برگرد خونه خودمون نمیاد موندم چه کار کنم پسرم از شدت فشار عصبی مریض شده لطفاً راهنمایی کنید ممنون ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خسته نباشید من خانم هستم ۳۷ساله سردمزاجی شدید دارم این مشکل باعث شده تورابطه زناشویی به مشکل بربخورم وهمسرم خیلی ناراحته ازاین بابت میترسم این مشکل به زندگیم لطمه واردکنه وباعث بشه همسرم ازم زده بشه لطفا راهنماییم کنید اگه دارویی هم هست بهم معرفی کنید ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام آقام به تریاک اعتیاد آره ۵۴سال سن داره ترک هم نمیخادبکنه هرچی بهش میگم میگه نمیتونم مریضم فشارخونی هست قندداره میگه اگرترک کنم عمرم هم تموم میشه لطفاراهنماییم کنید واقعاً الان بااین گرونی با۳تابچه واقعاسخته ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام پیام منم لطفا بزار کانال،سلام دوستان از دوستانه آبیکی راهنمایی میخوام آیا دکتر تک دهقان آلرژیه پوستی رو میتونه درمان کنه لطفا جواب بدین ممنون❤️🙏 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خسته نباشید .من سوال دارم خودم ی کوجولو بینی کجه چکارش کنم ک صافش کنم .الان دخترم ک ۱۱سالشه نگاهش میکنم بینیش رو ب کجی میره خیلی ناراحتم لطفا اگه راه حلی دارین بگین ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام به همه عزیزان من تا اون جایی که اطلاعات دارم به پرسش‌های شما عزیزان جواب میدم حالا یه سوال دارم که روح وروان منو به هم ریخته لطفا صادقانه جواب بدید مخصوصا کسی که مشکل منو داشته ویا دیده والان حل شده دخترم وقتی ۱۲سال و۳ماه داشتن پریود شدن وباقد۱۴۸ اصلا فکرش رو هم نمیکردم این همه زود پریود بشه چون خودم و دختر بزرگم تو سن ۱۴ سالگی پریود شدیم قدخودم ۱۶۳وقددخترم ۱۶۷ وقد همسرم هم ۱۷۴ هست الان مشکل من قدش هست که میگن بعد از پریود نهایت ۷سانت قد میکشه به حدی استرس کشیدم که تمام زندگیم رو به هم ریخته خواهش میکنم اگه کسی خودش یا دخترش ویا از نزدیکانش دیده که رشد قدی بالای ۱۰ سانت داشتن راهکار بدن تا من هم برا دخترم انجام بدم ان شالله خداوند مشکل همه ما رو به لطف خودشون حل کنند ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام وقت بخیر خداوندا خودت همه راهدایت کن تو اقوام همسرم کسی هست که باهم مدتی کدورت داریم وایشان همش درحال بد گویی از من هستند راهکاری دارین دعایی چیزی که فتنه ایشان به خودش برگردد یادعای نفرین چون واقعا ازش خسته شدم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام وقت بخیر من یه مدته فشار خونم دائم پایینه سرم سنگین چشام سیاهی میره در ماه چندبار زیر سرم هستم میخواستم ببینم کسی مثل من بوده اکثرا الان فشار خون شون بالاست دکترا هم میگن مشکلی نداری ولی من خونه نشین شدم هر جایی میرم با استرس دائم باید حواسم به فشارم باشه قبلا اینجوری نبودم نمیدونم چیکار کنم دیگه اینا علائم سحر و جادو هم هست دشمنم زیاد داریم هر چی چله گرفتم دعا خوندم فایده نداره ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام وعرض ادب عزیزان برادر من روی لاله ی گوشش یه دونه بود که اونا کند و زخم شد این زخم خوب نشد تا الان که رفته نمونه برداری گفتن باید لاله ی گوشش برداشته بشه بعد هم ببینن نیاز به پرتو درمانی داره یانه میخاستم ببینم از شما عزیزان کسی چیزی دراین مورد میدونه یا دیده به من هم کمک کنه ممنون ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام چند سالی است که خیلی از جاده ومسافرت میترسم یعنی تو مسافرت تپش قلب میگیرم عزیزان کمکم کنید چه کار کنم #ایدی_ادمین_پرسش_پاسخ 👇💜 @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

پاسخ اعضا🌱❤️ سلام و خسته نباشید به آدمین کانال خوبی دارید بلاخره تجربه دیگران درسی میشه برای آیندگان می خواستم بگم خانمی هستم 48 ساله تا چشم باز کردم خواستم از دوران نوجوانی لذت ببرم یک مرد قول چوماق بالای سرم بود که بهم گفتن باید بهش بگی شوهر چیزی نمی فهمیدم درکی هم از زندگی مشترک نداشتم احترام خاصی هم سرم نمی شد که بتونم مادر را از مادر شوهر تشخیص بدم یک دفعه دیدم خودم بچه هستم یک بچه اومد تو زندگیم .تو سن پایین 16 سالگی نمی فهمید مادر شدن یعنی چه سرتون را درد نیارم خواهران گرامی این رو بگم بهتون که الهی هیچ کس گیر نامرد نیفته که به هیچ وجه نمیشه ازش یک مرد ساخت خوبه که خواهران از شوهر شون تعریف می کنن و دوست شون دارن تو زندگی دوست و داشتن و عشق حرف اول را می زنه من که تجربه نکردم و نمی فهم عشق را ولی هر کس شوهر شو دوست داره واقعا قدر بدونه این بهترین نعمتی هست که خدا نصیب بنده می کنه ما که سوختیم و ساختیم خدارا شکر که گذشت باز هم می گذرد ولی دخترا قدر بدونی زندگی تون را الان دخترا دانشگاه میرن و خودشون شریک زندگی شون را انتخاب می کنن این خیلی عالیه ببخشيد حرف و حدیث زیاده ولی کو گوش شنوا معذرت خواهی می کنم اگر پر حرفی کردم‌ 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹 سلام برای اون عریری ک میخواد حامله بشه نگرانه ویارشه برااینکه تو ویارت حالت تهوه نداشته باشی کلم بنفش رنده کن با آبلیمو بخور یا توی ماست بریز وسالاد درست کن باش دختر خواهرم میگفت با این روش کلا حالت تهوم از بین رفت انشالله ک تجربه مفیدی باشه وتوهم برای دخترام دها کنی سفید بخت شن 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹 سلام اون خانمی که گفتن بچشون ۸ سالشه بلوغ زود رس گرفته بله که بلوغ زود رس بد هست چون دخترتون پریود میشه و قدش رشد نمیکنه به دکتر غدد اطفال ببرید تا درمان بشه با چند تا امپول و دارو رفع میشه از لحاظ غذایی هم لطفا مراعات کنید اما حتما پیگیر باشید 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹 سلام به خواهرای گلم درجواب اون خواهری که گفتن همسرشون خونه به نامشون نمیزنن اصلا برات مهم نباشه چون منم ۲۷ سال ازدواج کردم وهمون سالهای اول با فروختن طلاهای عروسیم خونه خریدیم وبعد ازاون هم دوباره همسرم خونه خرید بازهم طلا فروختم اما خونه به نامم نزد چندبارهم بهش گفتم ودرجواب بهم گفت من وتو نداریم منم اصلا راضی نیستم اما بیخیالش شدم دیگه هم برام مهم نیس چون مرد باید خودش این کارو انجام بده یه بار خیلی عصبانی شدم ازدستش ودوباره بهش گفتم ودر جوابم گفت چرا اینقدر اصرارمیکنی چون خیلی عصبانی بودم از دستش بهش گفتم هروقت مردی با خودت خونه هات روهم ببر اون دنیا در جوابم گفت من اصلا خونه به نام زن نمیزنم که اگه خدایی نکرده زودترازمن مرد خانوادش خونه رو بالا بکشن در این حد این مرد جنسش خرابه اصلا برات مهم نباشه من و شما که بچه هامون بزرگ شدن دیگه باید بیخیال خونه و دعوا بشیم چون مرد خودش باید بفهمه که اگه حمایت های زنش نباشه اصلا نمیتونه حتی یک متر زمین بخره جاریم ۱۴ ساله عروسی کرده واحد مادرشوهرم میشینه کرایه خونه هم نمیده اونقدر بریز به پاش داره که همیشه قرض داره و برادر شوهرم جونش براش درمیاد مرد باید خودش ذاتش خوب باشه و اینکار رو با میل خودش انجام بده زورکی نمیشه بهشون گفت باید خونه به نام زنش بزنه اصلا ناراحت نباش شماهم از این به بعد برا خودتون پس انداز کنید حتی اگه ناچیز باشه ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

#یک_نکته_از_هزاران 🌱 اسماعيل خان نوايي نقل كرد: مـادري داشتم كه در كمالات و حالات معنوي از اكثر زنان اين زمان ممتاز بود و اوقات خود را در طـاعـات و عبادات بدني صرف مي كرد. گناه و معصيتي مرتكب نمي شد و اززنهاي صالحه عصر خود محسوب مي شد و بلكه كم نظير بود. مادر بزرگم (والده او)نيز زني صالحه بود و از نظر مالي وضـعيت خوبي داشت ، به طوري كه مستطيع شد وعازم حج بيت اللّه الحرام گرديد. مادر مرا هم بـا آن كه در اول تكليف ، يعني ده ساله بوداز ثروت خود مستطيع كرد و با خود برد و با سلامتي از حج مراجعت كردند. مـادرم مـي گـفت : پس از ورود به ميقات و احرام عمره تمتع و داخل شدن به مكه معظمه ، وقت طـواف تـنـگ شـد، بـه طـوري كـه اگـر تاخيري صورت مي گرفت ، وقوف اختياري عرفه فوت مـي گـشت و به وقوف اضطراري تبديل مي شد به همين جهت حجاج مضطرب بودند تا طواف و سعي صفا و مروه را تمام كنند. از طرفي تعداد آنهادر آن سال از سالهاي ديگر بيشتر بود، لذا والده و من و جمعي از زنان همسفر،راهنمايي براي آموزش حج گرفتيم و با عجله تمام به قصد طواف و سـعـي خـارج شـديـم بـا حـالـتي كه از اضطراب گويا قيامت بر پا شده است ، همان طوري كه خـداوندتعالي بعضي از حالات آن روز را فرموده كه : يوم تذهل كل مرضعة عما ارضعت (درآن روز مادر، بچه شيرخواره خود را فراموش مي كند. ) وقتي والده و ديگر همراهان مشغول انجام وظايف خود بودند، به كلي مرا فراموش كردند. در اثناي راه نـاگاه متوجه شدم كه با والده و بقيه همراهان نيستم . هر قدر دويدم و فرياد زدم ، كسي از آنها را پـيـدا نـكـردم و مـردم هم چون به كار خود مشغول بودند به هيچ وجه به من اعتنايي نداشتند. ازدحـام جمعيت هم مانع از حركت و جستجومي شد. از طرفي چون همه يك شكل لباس پوشيده بودند، نمي توانستم از اين طريق هم به جايي برسم . راه را نمي دانستم و كيفيت اعمال را هم بدون راهـنـمـا نـيـامـوخته بودم و تصور مي كردم كه ترك طواف در آن وقت باعث فوت كل حج در آن سـال مـي شـود و بـايد اين مسير پر خطر و پر زحمت را دوباره طي كنم و يا تا سال آينده درآن جا بمانم . به هر حال نزديك بود عقل از سرم برود و نفس در گلويم حبس شود و بميرم . بالاخره چون ديدم فرياد و گريه فايده اي ندارد خود را از مسير عبور مردم به كناري رسانيدم كه لااقل از فشار حجاج مـحـفـوظ بـمـانـم و در گـوشه اي مايوس و نااميد توقف كردم . درآن جا به انوار مقدسه و ارواح معصومين (ع ) متوسل شدم و عرض مي كردم : ياصاحب الزمان ادركني و سر را بر زانو نهادم . نـاگـاه بـعـد از توسل به امام عصر (ع ) و سر بر زانو گذاشتن ، صدايي شنيدم كه كسي مرابه اسم خودم مي خواند. وقتي سر برداشتم ، جواني نوراني را با لباس احرام نزد خودديدم فرمود: برخيز بيا و طواف كن . گفتم : شما از طرف والده ام آمده ايد؟ فرمود: نه . گـفـتـم : پـس چـطور بيايم ؟ من اعمال طواف را بلد نيستم . تازه به تنهايي نمي توانم خودم را از جمعيت حفظ كنم . فرمود: اينها با من . هر جا كه من رفتم بيا و هر كاري كه مي كنم بكن . نترس و جرات داشته باش . بـا ايـن گفته ، غصه ام از بين رفت و قلب و اعضايم قوتي گرفتند، لذا برخاستم و با آن جوان به راه افـتادم . چيزهاي عجيبي از ايشان ديدم ، گويا به هر طرف كه رو مي آوردمردم بي اختيار راه را باز مـي كـردنـد و بـه كـنـاري مـي رفتند، به طوري كه با اين همه جمعيت من اصلا احساس فشاري نمي كردم . تـا اين كه بالاخره وارد مسجد الحرام شده و به محل طواف رسيديم . جوان به من روكرد و فرمود: نـيت طواف كن و براه افتاد. مردم اين جا هم بي اختيار راه مي دادند. تاآن كه به حجرالاسود رسيد. حجر را بوسيد و به من نيز اشاره فرمود: حجر را ببوس . من هم آن را بوسيدم و روانه شد تا آن كه به جـاي اول رسـيـد و توقف كرد و اشاره فرمود كه نيت را تجديد كن و دوباره حجرالاسود را بوسيد. هـمـيـن طور تا آن كه هفت شوط (هر شوط، يك بار دور زدن به گرد خانه كعبه است ) طواف را تـمـام كـرد و در هربار حجر را مي بوسيد و به من مي فرمود كه ببوسم و معمولا اين سعادت براي همه كس ميسر نمي شود، مخصوصا اگر بخواهد بدون مزاحمت و فشار باشد. به هر حال براي نماز طواف به مقام حضرت ابراهيم (ع ) رفتند و من هم با ايشان بودم . پس از نماز فرمودند: برنامه طواف ، ديگر تمام شد. مـن بـه خاطر تشكر و قدرداني ، چند تومان طلايي كه با خود داشتم ، بيرون آوردم و باعذرخواهي تمام ، نزد ايشان گذاشتم كه قبول كنند. اشاره فرمودند: بردار. از اين كه تعدادشان كم بود، معذرت خواستم . فرمودند: براي دنيا اين كار را نكردم .

بعد به سمتي اشاره نموده و فرمودند: مادر وهمراهانت آن جا هستند به آنها ملحق شو. وقتي متوجه آن طرف شدم و دوباره به سمت ايشان نظر انداختم كسي را نديدم . باسرعت خود را بـه هـمـراهـان رسـانـدم ديدم آنها ايستاده و نگرانند. وقتي مادرم مرا ديدخوشحال شد و از حالم پرسيد. واقعه را نقل كردم . همه تعجب كردند مخصوصاآن كه در هر دور حجرالاسود را بوسيده ام و احساس فشار و مزاحمت نكرده ام . و اين كه نام خود را از آن شخص شنيده ام . از راهنمايي كه با ايشان بود، پرسيدند: آيا اين شخص را مي شناسي ؟ و آيا از جمله راهنماهاي اين جا است ؟ گفت : اين شخص كه مي گويد از جمله اين راهنماها و آدمها نيست ، بلكه او كسي است كه پس از ياس و نااميدي دست اميد به دامن او زده شده است . هـمگي نظر او را تحسين كردند. خودم هم بعد از دقت و توجه به مشخصات قضيه ،يقين كردم كه او امام زمان (ع ) بوده است كمال الدين ج 2، ص 196، س 13

پاسخ اعضا🌱❤️ سلام وادب خواهری که گفتن پسرشون ابله گرفته والان کل بدنش میخاره عزیزم حتما حتما حجامت انجام بده خارش بدن ممکنه از غلظت خون باشه واز خاکشیر توآب گرم میل کنه من خودم خارش بدن داشتم چند بار حجامت انجام دادم خوب شدم واینکه عزیزی هم گفتن شوره سر دارن خاکشیر صبح ناشتا بریزین تو یه لیوان آب جوش وقتی ولرم شده میل کنن حداقل تا یک ماه برای شوره سر خیلی خوبه ومادر گلی که گفتن سینه دخترشون کوچیک هست من چون یائسگی زود رس گرفتم واز رازیانه شنبلیله شوید استفاده کردم برای پریودی حدود دوماه استفاده کردم خیلی سینه هام بزرگ شد خواهری هم که گفتن یائسه شدن رازیانه. شنبلیله. شوید خشک. عرق فراسیون یه این صورت که روز اول یک قاشق رازیانه بایک لیوان آب جوش بزارید باشعله کم فقط5 دقیقه بجوشه (حتما تا قبل از غروب آفتاب) شب 2 قاشق غذا خوری شوید خشک با 2 لیوان آب با شعله ملایم نه کم نه زیاد تا جایی بجوشه که 2 لیوان بشه یک لیوان بعد با یک قاشق مربا خوری عسل شیرین کنید ومیل کنید روز دوم یک قاشق شنبلیله بایک لیوان آب جوش با شعله ملایم فقط 3 دقیقه بجوشه نه بیشتر با یک قاشق مربا خوری عسل میل شود یک روز رازیانه یک روز شنبلیله به صورت ثابت هم دمنوش شوید شبها میل شود تا زمان پریودی زمانی که پریود شدید رازیانه شنبلیله قطع شود فقط تا 3 شب دمنوش شوید استفاده شود حتما حتما دمنوش ها باید ولرم باشه نه سرد یک استکان عرق فراسیون صبح ویک استکان عصر مصرف شود اگر دیدید تا دوره بعد باز پریود نشدید میتونید دمنوش ها استفاده کنید هر کدام از عزیزان جواب گرفتن هم خودم وهم دخترمو دعا کنید انشالله بهترینها براتون اتفاق رقم بخوره 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹 سلام وعرض ادب خدمت حبیبه خانم واعضای کانال برای خانومی که تازه نامزدکردن وجاریشون عقدشون نیومده عزیزم چراسعی نمی‌کنید طرف مقابل رویکم درک کنیدفکرکنیدطرف جاریتون نه خواهرتونه اگرخواهرخودتون هم بودبااون وضعش که آخرین روزای بارداریش هست وحتی حرکت کردن ونفس کشیدن براش سخته بازم توقع میکردین که توعقدتون شرکت کنه بااینکه خیلی براش سخته واینکه بدون هماهنگی خونه ی کسی که تازه زایمان کرده رفتیدواقعاکارتون اشتباه بوده ناراحت نشی عزیزم وتواون موقعیت که بنده خداوقت سرخاروندن هم نداره فکرکن چه اشکالی داره که لیوان یکبارمصرف سرسفره گذاشته خیلی هم عادیه خوب بیچاره نمیتونه وقت زیادی برای کارهاش بذاره واینکه ایشون شمارودعوت نکرده بودکه آمادگی مهمان روداشته باشه چیزی براتون خریده یاآماده کرده باشه به عنوان پاگشااولاشایدهمون روتوخونش داشته بعدشم شایدبراتون بعداجبران بکنه سرزده رفتیدتازه تیکه هم بهشون انداختیدخوب چه اشکالی داشته که باشماکه جاریش هستیداحساس راحتی کرده حمام رفته غریبه که نبودیدزشته واقعاکمی فکرکنیدبخدامن همین الان میرم خونه جاریم ببینم خونش بهم ریختس شروع میکنم جمع کردن ظرف داشته باشه میشورم بنده خدابچه کوچیک داره زیادوقت نمیکنه درحالی که بیادخونم نمیذارم به چیزی دست بزنه جاری وخانواده شوهررویکم برامون بدتوصیف کردن همه انسانیم سعی کنیم سطح توقعمون روازهمه پایین بیاریم ودرکمون بیشترباشه انشالله که خوشبخت بشی عزیزم🌺 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

❌❌مهم حتما بخونید لطفا❌❌❌ سلام خدمت دوستان عزیز و اعضای بزرگوار کانال ایام به کام دوستان گلم به دلیل حجم بالای پاسخ اعضا و محدودیت در ارسال روزانه یه تصمیمی گرفتیم 👇 پاسخ هایی که شما به سوالات میدین ممکنه چند روز طول بکشه که در کانال ارسال بشه چون باید به جز پاسخ اعضا مطالب دیگه ای هم در کانال بزاریم و به این خاطر که اعضای محترممون زودتر به پاسخشون برسن تصمیم گرفتیم یه کانال دیگه اختصاص بدیم به این قضیه یعنی اونجا فقط مختص پاسخ اعضا باشه پاسخ هایی که توی کانال اصلیمون جا نداریم بزاریم رو اونجا قرار میدیم یعنی یه بخشیش در همین کانال و تعدادی دیگه ش در کانال دیگه ای قرار میگیره فقط دقت کنید عزیزان هردو کانال رو چک کنید حتما ❌❌❌👆👆چون در هر دوکانال پاسخها تکراری نیستند ممنون میشم همگی اون کانال هم عضو باشید برای دسترسی بهتر به پاسخها✅✅✅👇👇👇👇 در ضمن اینجا مخزن میشه برای دسترسی بهتر به مطالبی که میخواید بعدا پیداشون کنید😍✅ https://eitaa.com/joinchat/3518169438Cd5294f4139 عضو بشید همگی🙏👆 کانال خصوصیه دوستان و مختص اعضای خودمونه🌸 #ارادتمند🙏🌸 #حبیبه

🧞‍♀طلسم جدایی بین دو نفر حرام ۲۴ ساعته 🧞‍♀بازگشت معشوق و بختگشایی 🧞‍♀دفع_دعا و جادو و چشم نظر 🧞‍♀فروش_ملک و آپارتمان معامله 🧞‍♀جذب پول و رونق کسب و کار 🧞‍♀گره_گشایی در مشکلات زندگی ⛱دفع اجنه و شیاطین از منزل با قران https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 ♦️همین الان عضو شو پیام بده 👆

🔴دعای وفاداری ، دعایی برای زن دوم نگرفتن همسر 🔴 فردی که نمیخواهد شوهرش همسر دوم اختیار کند و میخواهد که زندگی اش از دوام و استحکام بهتری برخوردار باشد، و مهر و محبت شوهرش هم نسبت به او بیشتر شود. اگر دعای شریفه ی زیر را با گلاب و زعفران در سه برگه نوشته، اولی را به همسر بنوشاند. برگه دوم را داخل بالش او بگذارد و برگه سوم را با خود همراه داشته باشد ،ان شاء الله به خواست خود خواهد رسید...👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 انقدر قویه این دعا که یک روزه اثرشو میبینید😳👆

❌#داستان_واقعی ❌ پدربزرگم می گفت یه روز بعد از آبیاری مزارع داشتم برای ناهار برمی گشتم طرف خونه، زمین بغلی تپه مانند بود ،دیدم یه چوپان قد بلند بالای تپه خوابیده و کلاهشو هم کشیده رو صورتش ... پدربزرگم می گفت من فکر کردم حتما این چوپان از ده بغلی اومده و اینجا خوابیده . می گفت هرچی چوپان رو صدا زدم که چرا اینجا خوابیدی و اهله کدوم دهی؟هیچ جوابی نداد و کوچکترین اعتنایی به من نکرد بنابراین یه سنگ برداشتم و به طرفش پرتاب کردم . می گفت سنگ به چوپانه نخورد ولی یکدفعه چوپانه مثل دیوونه ها از زمین بلند شد . پدربزرگم می گفت تا چوپانه از زمین بلند شد دیدم از دستاش ...👇⛔️ https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf پرام ریخت😰

**مرگ تلخ عروس و داماد جوان در اتاق عقد + اخرین عکس عروس و داماد** ❌👇 https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf ماجرا چه بود👆🔞