چرا هیچ مردی راضی نمیشه زنش عضو این کانال بشه 😳
هر زنی عضو این کانال شده زندگیش دگرگون شده🧿
یعنی چی میتونه باشه 👇📵
https://eitaa.com/joinchat/1844904645C57201642e2
فقط خانم های متاهل بیان🚷♨️👆
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 امروز؛ صفحه هشتاد قرآن کریم
سوره مبارکه النساء
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
Quran-page-080.mp3
2.7M
📢 هر روز #یک_صفحه_قرآن بخوانیم
🔹 صفحه هشتاد قرآن کریم، سوره مبارکه النساء
با صدای عبدالباسط محمدعبدالصمد بشنوید.
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید
#دعا_درمانی 🌱
#بخت_گشایی
♦️برای پسران و دخترانی که امر ازدواج بر آنها سخت شده است و با مشکل مواجه شده اند ختم شریفه ذیل که مجرب است و مدت آن یک هفته است پیشنهاد میشود🔻
🌹هفتاد مرتبه آیه الکرسی بخواند.
🌹هفتاد مرتبه سوره اخلاص قرائت کند.
🌹هفتاد مرتبه سوره شریفه ناس را قرائت کند.
🌹هفتاد مرتبه سوره شریفه فلق را قرائت کند.
🎗این ختم مجرب است و به اذن خداوند تبارک و تعالی نتایج سریع دارد.🎗
🌿🌺🌿
#ایمن_از_شر_دشمن
♦️برای امن شدن از شرّ دشمن نوشته را با خود حمل کنید. مجرب است🔻
🎗بسم اللّه الرحمن الرحیم
له له له له له له له الا الا الا الا الا الا الا الا الا الها الها الها الها الها الها الها الها الها الها اصا اصا اصا دت له له لا او او کاما حی قیوم🎗
📚مخزن الاوفاق
🌿🌺🌿
👌 اعمالی که موجب بی برکتی ، فقر و قفل شدن زندگی میشوند👌
▫️ غذا خوردن بدون شستن دست.
🌺 غذا خوردن بدون گفتن بسم الله.
▫️ غذا خوردن در تاریکی
🌺 غذا خوردن درحالت تکیه
▫️ نوشیدن درحالت ایستاده
🌺 خوردن نوشیدن درحالت جنابت
▫️ استفاده از ظروف شکسته
🌺 قطع کردن نان با دندان
▫️ خوابیدن بعد نماز صبح تا طلوع خورشید.
🌺 خوابیدن بین مغرب وعشاء
▫️ ادرارنمودن زیردرخت
🌺 ادرار نمودن درحالت ایستاد
▫️ ادرار نمودن درحمام
🌺 جارو زدن منزل موقع شب
▫️ شانه کردن زنان سر خود را درحالت ایستاده
🌺 دعا نکردن برای پدر مادر
▫️ کوتاه کردن ناخن با دندان
🌺 صدا زدن پدر مادر با اسم آنها
▫️ گذاشتن تار عنکبوت در خانه
💙👈 گنجینه اسرار💥
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
۰۶
🗓 #تقویم_روز
🗓 #شنبه ۶ مرداد | اسد ۱۴۰۳
🗓 ۲۱ محرم ۱۴۴۶
🗓 ۲۷ جولای 2024
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🌹 امروز متعلق است به:
🔸 #پبامبر گرامی اسلام حضرت #محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🗞 وقایع مهم #شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
📆 روزشمار:
▪️4 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام
▪️14 روز تا #شهادت حضرت #رقیه_خاتون سلام الله
▪️29 روز تا #اربعین_حسینی
▪️37 روز تا #شهادت حضرت #رسول و امام حسن
▪️39 روز تا شهادت امام رضا علیه السلام
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
❇️ #ذکر روز #شنبه ۱۰۰ مرتبه : یا رَبِّ الْعالَمِین "ای پروردگار جهانیان"
❇️ این #ذکر که مربوط به روز #شنبه است به نام رسول خدا صل الله و علیه و آله و سلم میباشد، روایت شده است که هر کس این ذکر را بخواند #بی_نیاز می شود و در این روز #زیارت حضرت رسول الله (صل الله و علیه و آله و سلم) خوانده شود.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
✅ برای #حجامت و #خون دادن روز مناسبی است.
✅ برای #اصلاح #سر و #صورت روز مناسبی است.
⛔️ برای گرفتن #ناخن روز مناسبی نیست.
⛔️ برای #زایمان روز مناسبی نیست.
⛔️ برای #ازدواج و #خواستگاری روز مناسبی نیست.
⛔️ برای #برش و #دوخت #لباس روز مناسبی نیست.
✅ امشب برای #مباشرت خوب است.
⛔️ برای #مسافرت رفتن روز مناسبی نیست.
🔰 زمان #استخاره : از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🔹 #امروز روز مناسبی است.
🔹امروز برای شروع کارها روز خوبی است.
🔹دید وبازدید با دوستان و #خویشاوندان خوب است.
🔹کسی که در این روز #بیمار شود خیلی زود بهبود یابد.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🔸کسی که امروز گم شود، زود پیدا میشود. ان شاء الله.
.
🔸قرض دادن و قرض انجام شود پسندیده است.
🔸برگزاری مجالس #عروسی و جاری ساختن صیغه ی عقد،انجام نشود پسندیده تر است.
🔸 #کشاورزی و #باغبانی و #آبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است.
🔸 #خرید و #فروش با سود همراه است.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🔹میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان خوب است.
🔹در این روز، سفر انجام نشود.
🔹رسیدگی به #ایتام ونیازمندان و بیچارگان خوب است.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🔹 #صدقه دادن خوب است.
🔸 #حجامت وفصد(فصد=رگ زنی)، در این روز باعث صحت بــدن است.
🔸امروز،سر تراشیدن، خوب است.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🔸رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در «کف پا» است. باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد.
🔸 #خواب در این شب درست نیست.
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🔸مسیر رجال الغیب از میان #غرب و #شمال میباشد : بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که #حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید : چون کسی در نزد شروع در شغلی و #سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت): بسم الله الرحمن الرحیم، السلام علیک یا رِجالُ الغیب. السلام علیک ایتها الارواح المُقَدّسه. اَغیثونی بِغَوثه و اُنظروا اِلَیَّ بِنَظره یا رُقبا یا نُقبا یا نُجبا یا ابدال یا اوتاد یا غوث یا قُطُب💥و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد. ان شاءالله》
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
☜ #اوقات_شرعی_به_افق_تهران
☜ #اذان صبح 03:30 اذان ظهر 12:11
☜ اذان مغرب 19:33 طلوع آفتاب 05:09
☜ غروب آفتاب 19:13 نیمه شب 00:21
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🌼 #بسیار_مجرب_جهت_حاجت_روایی
🌼 نماز حضرت ابوالفضلالعباس علیہالسلام :گویند در میان نماز مغرب و عشاء دو رڪعت نماز #حاجت بہ جاے آورد در همان #شب شروع به این ختم ڪه منسوب به #حضرت_ابوالفضل_العباس(ع) است بنماید وتا چهل و یڪ شب به انجام رساند بدون تغییر وقت ادامه دهد، ولی خواندن را در شب آخر گرو نگه دارد تا وقتی ڪہ #حاجت روا شود و بعد، آن را نیز بخواند و #ختم چنین است «امن یجیب المضطرّ إذا دعاه و یکشف السوء یا ربّ یا ربّ یا ربّ یا عبّاس بن علی بن ابی طالب الامان الامان الامان ادرکنی ادرکنی ادرکنی!» #ذڪر هر یڪ از ڪلمات «الامان» و «ادرڪنی» را تڪرار ڪند تا نفس قطع شود، انشاءالله تعالی بہ مقصود میرسد. #منابع : وسائل #الشیعه
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ 🌸 ✺≽ ⊱━━━⊱
🗓 #ذات_الکرسی مخصوص روز #شنبه است.
⏰ ذات الکرسی عمود ۱۹:۱۶
🤲 دعا خواندن در زمان ذات الکرسی #مستجاب میشود.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#چله_شهدا
روز بیست و نهم ✅
شهید ابوالفضل نیکزاد ❤️
ذکر صد صلوات 🌱
و زیارت عاشورا🌱
به نیت ظهور اقا امام زمان
و شفای بیماران
بخت گشایی
و رفع گرفتاری 🤲
حتما انجام بدید ان شالله
Ziarat_e_Ashoura.mp3
28.69M
قرائت زیارت عاشورا ❤️
صوتی 🌱
با نوای حسین حقیقی 🌸🍃
تاریخ تولد: 1363/00/00
تاریخ شهادت: 1395/04/23
محل تولد: ایران - مازندران - نور - اوزکلا
محل شهادت: سوریه طول مدت حیات: 32 سال
مزار شهید: بهشت زهرا(س)-تهران
زندگینامه
ابوالفضل در سال 1363 در روستای اوز بلده شهرستان نور به دنیا آمد. مثل همه کودکان به مدرسه رفت. در جوانی به استخدام سپاه پاسداران در آمد ودر 24 خرداد ماه مصادف با هفتمین روز از ماه مبارک رمضان برای دفاع از حرم عقیله بنیهاشم، داوطلبانه به سوریه اعزام شد که در روز چهارشنبه 23 تیر ماه سال 1395 ، در اثر اصابت تیر تک تیراندازهای حرامی داعشی، در سن 32 سالگی جام شهادت را نوشیده و به آرزوی خود می رسد.
مزارش در بهشت زهرا قرار دارد. از او یک پسر به نام علی به یادگار ماند.
کمک به نیازمندان
ابوالفضل، کلاس سوم یا چهارم ابتدایی بود که از من درخواست پول کرد من گفتم: باید از بابا پول تو جیبی بگیری بعد متوجه شدم یکی از همکلاسی هایش موقع بازی فوتبال، عینکش میشکند و از آن جایی که وضع مالی خانوادهاش طوری نبود که برای او عینک بخرند، چند روزی را بدون عینک به مدرسه رفته و نمیتوانسته تخته را ببیند. این پول را میخواست تا برای او عینک بخرد.
ابوالفضل، مرد بود.
روی بازوبندش نوشته بود:
«یا قاهر العدو یا والی الولی یا مظهر العجائب یا مرتضی علی»
و همیشه شعر: «علوی میمیرم» را می خواند.
راوی: مادرشهید
عشق به زندگی
بعضی از انسانها از زندگی سیر هستند، به واسطه مشکلاتی که دارند و تمایل چندانی به ادامه زندگی ندارند، انگار هدف و برنامه خاصی برای زندگی ندارند. اما ابوالفضل اصلا این طور نبود. آدمی نبود که فقط به دنبال این باشد که برود و جان خود را از دست بدهد و همه بگویند که شهید شده، اتفاقا خیلی هم عاشق زندگی کردن بود. خیلی وقتها از برنامههای خود برای پنج سال آینده حرف میزد. آدمی نبود که یک جا بنشیند. برای تک تک لحظههایش برنامه داشت شور زندگی به تمام معنا در وجودش تجلی داشت این طور نبود که از زندگی سیر باشد و در این مسیر قدم بردارد.
آقا ابوالفضل قبل از رفتن سعی کرد از پسرمان علی رضایت ضمنی بگیرد. بارها پیش میآمد که به علی میگفت:علی آقا بابا بره سوریه مدافع حرم بشه؟ علی هم میگفت: بله! در حال حاضر هم با کلام کودکانه اش میگوید بابام رفته مدافع حرم شده.
پسرم به تازگی یاد گرفته که نام پدرش را درست تلفظ کند، اگر ابوالفضل بود، حتما از شنیدن نامش از زبان علی خیلی خوشحال میشد.
یادم میآید یک بار که از سوریه زنگ زده بود و با علی صحبت میکرد با کلی شوق و ذوق به من گفت علی در این مدتی که من نبودم چقدر شیرین زبان شده است.
راوی: همسرشهید
هدیه
علاقه بسیاری به کتاب و کتاب خوانی داشت. یک بار وقتی به اتاقش رفتم دیدم که کتابخانه بزرگی دارد؛ انواع و اقسام کتابها با موضوع شهدا را از انتشارات سوره تهیه کرده و در کتابخانهاش داشت. به ابوالفضل گفتم چرا این همه کتاب شهدا را این جا گذاشتی؟ گفت: ما این جا کار فرهنگی میکنیم وقتی که مهمان داریم؛ این کتابها را به عنوان هدیه به مهمان هایمان میدهیم.
راوی: مادرشهید
عاشق رهبر معظم انقلاب بود
همیشه در زندگی احساس رضایتمندی داشت؛ در سختترین شرایط هم اهل جزع و فزع نبود. با همه مشکلات و مسائلی که پیش میآمد بسیار منطقی برخورد میکرد. همیشه راضی به رضای خدا بود و من همیشه او را به خاطر داشتن چنین روحیهای ستایش میکردم. از هر عنوان کتابهای دفاع مقدس چند جلد تهیه میکرد، یک جلد آن را در کتابخانه شخصی خود نگه میداشت و بقیه کتاب ها را به عنوان هدیه به دیگران میداد و همیشه میگفت دوست دارم حتی در هدیه دادن هم کار فرهنگی کرده باشم.
همسرم عاشق رهبر معظم انقلاب بود؛ آنقدر عشق و ارادتش به ایشان زیاد بود که حرف ایشان را حجت میدانست. در هر کاری نگاه میکرد ببیند نظر حضرت آقا بر چه موضوعی است. آقا ابوالفضل بسیار احساساتی بود، شاید در نگاه اول از چهرهاش چنین برداشتی نمیشد. دوستانش میگفتند روز آخر از خوشحالی انگار که پرواز میکرد و با اشتیاقی وصفنشدنی به نبرد علیه باطل میرفت.
راوی: همسرشهید
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#حرف_اعضا 💜🍃
سلام به ادمین وهمه اعضای گروه خانمی الان پیامتو دیدم مادرش به رحمت خدا رفته و زن بابا راهش نمیده وزنداداشاش بدن خواهرشم سرزنشش میکنه عزیزم منم مثل توام غصه نخور منم پدرمو سال۱۴۰۰ ازدست دادم ازلحظه ای بابام رفت مامانم شد زن بابا بخصوص به ما دوتا دختر رو نمیداد حرصمون میداد خلاصه زنداداشم که ازاسمش معلوم تا۵ داداش دارم یکی ازیکی بدتر بی رگ تر البته داداش بزرگ خداییش بهتره ولی چون طبقه پایین مامانم زندگی میکنه ومامانم بااونا خیلی بده جرات به خونه رفتن اونم ندارم گاهی اوقات اون به ما سرمیزنه خانمش خداییش بهتر ازاون زنداداشام ولی خوب به همین دلیلی که گفتم خیلی نمیشه رفت خونش داداش وسطی پیش بابا کارمیکرد همه چیو کشید بالا منو خواهرم رفتیم شکایت کردیم دیگه مامانمم بدتر کرد یه وضعی روزگارمونو سیاه کرده میگه بذارید اون بخوره چرا رفتید شکایت خلاصه میگم آخرالزمونه دروغ نیست کاش بهدمادرم برسه که انقدر خودش میکشه اره خواهر منو خواهرمم مثل توییم بجز خودمون دوتا کسی نداریم یوقتایی میبینم دخترا میان خونه باباهاشون مامانشون چقدر دلسوزن خیلی غصم میشه ولی چاره ای نیست گفتی خواهر ،خواهر بزرگ ماهم آدم فروش ازکاردراومد پشت مادر وبرادر دزدم موند وماروفروخت زمونش اینجوریه خواهر غصه نخور بگو خدارو دارم امام زمانو دارم سخته میدونم ولی دیگه چکارکنی چاره ای هست به دخترتم حالی کن من به بچهام حالی کردم مادرم پشت برادرمو گرفت ومنو نمیخواد اونام دیگه پیله نمیکنن من سرم بادعا قران گرم کردم پنج شنبه هام که میرم سرخاک بابا کلی حال دلم خوب میشه انگارازهمونجا نازمونو میخره من پنج شنبه ها باید هرجور شده دوساعتی برم پیش بابا باخواهرم دوتایی میریم کلی حالمون حوب میشه عزیزم برادرارو کلا بیخیالشو چون ماهم انگارنداریم بیخود هی نرو طرفشون کوچیکت میکنن مال منم همینن غصه نخور یکیشون سه سال خبرندارم هرچیم محبت کردیم سگ خورد وبردشوهرتم محل نده میتونی برو باشگاه سرگرمی درست کن براخودت ازفکربیرون بیا قالی بلدی گلدوزی هرچی کلا خودتو به کاربگیر فکرت هرز نره حدای ماهم بزرگ بذار مدیونمون باشن توقران سفارش شده به دخترها ومادرها خواهرها حتی عمع وخاله برسید اون دنیا سرراهشونو میگیریم به حکم قرآن بسپربخدا بخودت برس منم خودم بدترازتوام ولی چاره چیه بااین روزگار بدخودمونو پیرکنیم شوهرامونم برن دنبال یکی دیگه چه خاکی به سرمون بریزیم پس وقتتو وبابچهات وشوهرت خوب وبد پرکن زیرسایه امام زمان باشی.برای ظهور آقامون صلوات
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
ادمین. لطف کنید گلم ب این خانم های گروه بگید.دست از،قضاوت ها تون بردارید منظورم من این بود ک .۲۰ سال پیش یک زن وارد زندگی من شد و زندگی منا نابود کرد و دو تا بچه ی منا اواره کرد .من تقریبا خیلی کوتاه و مختصر ابروش را بردم ..و بیست سال زمان برد و خدا منا در جای گاه همون زن قرار داد و چون زن اول این اقا ابروم را برد ب ناحق .این اقا ب واسطه یک نفر ب خاستگاری من امده بود و زنش ب من تهمت زد و خانوادم بخاطر ابروشون ب من گفتن قبول کن چون دیگه این زن ابروتا بردهو کسی زیر بار نمیره .من حرفم اینه حتی اگه زنی وارد زندگیتون شد نباید قضاوت کنید چون خبر نداری اون چطورشده ک ب این اوضاع راضی شده .خانمی نفرین کرده بود من و زن های دوم را .بدون نفرین بر میگرده ب خودت من زنی را ک زندگی من و دو تا بچم را نابود کرد خیلی بهتر از من و با ارامش زندگی کردولی من داغون شدم اون هنوز ی ۳۰ ساله بنظر میاد در صورتی ک ۴۷ سالشه.بعد هم زنی اه و نفرینش میگیره ک واگذار کنه ب خدا .نکه خودش هر بی ابرو بازی در بیارع و تهمت بزنه و ب ناحق بندال بشه ن .خداوند خودش جای حق نشسته پس خیلی ادای زن خوبا را در نیارید چون زن اول هستی و فکر میکنید حق با شماس .زن با ابرو و بی ابرو فرقی نمیکنه زن اول باش یا دوم .شاید زن اول ی بی ابرو و کثیف باش همه ی بیماری ها با ی نسخه پزشک درمان نمیشن .زندگی ها ا باهم مقایسه میکنید باید خدا قضاوت کنه ک خود خدا هم در قران گفته مرد ۴ تا زن میتونه اختیار کنه در صورتی ک فرق و تبعیض قائل نشه.حالا این زن ها نفرین ک میکنن قضاوت هم میکنن و دم از خدا میزنن.
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام عزیزم الهی خدا خیر دنیا و آخرت بهت بده ک کانالت باعث شده خیلی ها بهم کمک کنند
پاسخ اعضا🌸
سلام خدمت همگی
میخواستم به خواهری که از محصولات عطار باشی پرسیده بودن جواب بدم
منم دو هفته ای هست استفاده میکنم کرم شب و کرم باکس روزش راضی هستم فعلا
زن داداش دوستم خودش سفارش قبول میکنه تو این محصولات میگفت تو جلساتشون که تو مشهد برگزار میشه شرکت کرده میگفت با اطمینان میگم ۸۰ تا ۹۰ در صد گیاهی هست کاملا مطمئنه این محصولات
خودش هم استفاده میکنه میگفت تحقیق زیاد کرده جای نگرانی نیست
منم قبلا کرم های دیگه استفاده میکردم
صورتم قرمز میشد وقتتو آفتاب میرفتم ولی این کرم ها برام خوبه این اثر رو نداشت
کاملا خوبه
در ضمن امگا ۳ هم برای صورت و پف چشم خیلی خوبه
من امگا از محصولات فوراور استفاده میکنم
اینو برای کسی میگم که از پف چشم شکایت داشت شما یه مدت از امگا استفاده کنید
شاید نتیجه گرفتید انشا الله
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
سلام درجواب اون خانم عزیزی که بچه سوم حامله شده و وضع اقتصادیش خرابه نیت سقط نداشته باش عزیزم درحال حاضر خیلی هستن صاحب بچه نمیشن توفامیل اعلام کن بگو این بچه رو میدم یا به زایشگاه بسپار کسی بچه خواست میدم
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
سلام درجواب خانومی که گفت از سینه هاش شیر میاد احتمالا هورمون پرولاکتینش بالاست حتما برو دکتر غدد و پیگیری کن سریعتر که درمان رو زود آغاز کنی
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
سلام وقت بخیر
خانمی که میگی عضو کانالهای همسریابی هستی و شوهر خواهرت از روی موبایلت فهمیده...عزیزم این کار شما بسیار اشتباهه هیچ کس با اینطور کانالها شوهر نکرده و یه عده معتاد و خلافکار و سواستفاده کن عضو این کانالهای ازدواج هستن که از دخترا سواستفاده میکنن...خوب معلومه که داری با این کارت آبروی خودت و خانواده ت رو میبری. و الان دامادتون فکر میکنه که شما چه کاره ای؟؟اگرم تا حالا شانس داشتی که دامادتون برات خواستگار پیدا کنه دیگه اون اعتماد رو هیچوقت به شما نمیکنه...من خودم هیچوقت اینطور دخترایی رو برای اقوام و فامیل معرفی نمیکنم چون کم کم داخل این کانالها فاسد میشن و به ارتباط با نامحرم عادت میکنن...میدونی ارتباط با نامحرم حرامه؟؟چون اونا که قصد ازدواج ندارن با این کار و پیام در فضای مجازی خودشون رو ارضا میکنن...مراقب آبروی خودت و خانواده ات باش...یه موقع دیر نشه پشیمان بشی...دست از این کارت بکش...ازدواج آخر خوشبختی نیست...اون هم از این ازدواجها که معلوم نیست اون شخص تو فضا داره چه چیزایی رو راست و دروغ میگه...ممکنه اون پسرا اصلا بعضی هاشون متاهل باشن...بعضی ها دزد و بیکار و شما داری به اینا اعتماد میکنی و اونا رو به خانه تون که حریم خصوصی شما هست راه میدی...این مطالب رو جدی بگیر و مخاطبم تمام دخترای عزیزی هست که میخان از طریق فضای مجازی ازدواج کنن ...این هشداره واقعیه که تو اقوام دیدم این ماجرا حتی منجر به قتل شده.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
خانمی که درد شدید رحم داری سالی یکی دوبار در حدود 20 دقیقه...عزیزم این دردها نشانه ی کیست رحم هست...برو پیش زنان بگو برات سونوگرافی بنویسن ...سونو مشخص میکنه که دلیلش چیه .اونوقت با دارو برطرف میشه.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
خانمی که 38 سالش بوده و دوران کرونا عقد کرده و فکر میکنه داماد بزرگ خانواده از اون بدش میاد و بعد عقدشون خانواده ش کرونا گرفتن و گفتن قدم داماد بد بوده....عزیزم هیچ پدر و مادری از بچه ش بدش نمیاد.تو خودت اعتماد به نفست ضعیفه قوی و محکم باش و از هیچ حرفی ناراحت نشو.شما هم هر شب با همسرت برو خانه ی پدر مادرت و هر کس هر چه گفت اهمیت نده ...اینقدر برو و اهمیت نده که اونها خودشان از اذیت کردن شما دست بردارن...تو خودت میدان رو برای اونا خالی کردی ...و هر روز آیه ی 28 سوره ی رعد رو 7 مرتبه بخوان و به سینه ات دست بکش.آرامش پیدا میکنی و استرس هات میره
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 عاطفه چشام پر از اشک شد و گفتم نه خدا نکنه آتنا گفت چیه حالا که فرستادیش توی
#داستان_زندگی 🌸🍃
عاطفه
گفتم
این رو نگفتم که عذرخواهی کنی اونی که باید ببخشه من نیستم درسته من اشتباه کردم اما برای اشتباهم دلیل داشتم
با آرامش اما کوتاه گفت
میدونم
کلافه گفتم
میشه خواهش کنم اینطوری حرف نزنی؟
لبخند کمرنگی زد و گفت
شام بخوریم؟
نمیدونم چم شده بود اما حس میکردم هر آن ممکنه بغضم بترکه شاید زیاده خواهی بود اما دلم رفتار و گفتار سروش همیشگی رو میخواست
با مکث و سکوتی که بینمون شده بود دستش رو سمتم دراز کرد چشم برهم زد و گفت
بیا فراموشش کنیم
با تردید اما دستم رو توی دستش گذاشتم و اشک هام سرازیر شد...
زندگی مشترک ما تو یه خونه روستای بازسازی شده توسط اهالی شروع شد
منو سروش روزها و شبهای زیادی کنار هم کار کردیم و برای محقق شدن هدفمون دست از تلاش بر نداشتیم
سروش مرد آرومی بود که مشکلات رو با صبر و حوصله کنار میزد
خانواده مرندی هم درست مثل همیشه نسبت به من که عضو جدید خانواده شون شده بودم خوب و مهربان بودن
اون روزها من توی زندگی چیزی کم نداشتم
شاید مقدمه همه خوشبختی هامم عشق بود
عشق به عزیز عشق به خانواده ام عشق به همسرم و کارم .....
روح الله از از پنجره فاصله گرفت و گفت
پس هیچ وقت از پدر و مادرم خبری نشد؟
غمگین سر تکون دادم و گفتم
هیچ وقت
صندلی مقابلمو عقب کشید و گفت
به نظرت اونها منو رها کردن ؟
سر تکون دادم و گفتم
نه مطمئنم تو ثمره عشق اونها بودی
اهی کشید و گفت
حالا که همه چی رو برام گفتی می خوام آیدا رو امشب اینجا دعوت کنم از نظر تو مشکلی نداره؟
با لبخند گفتم
خیلی مشتاقم با کسی که دوستش داری آشنا بشم
سیبی از روی میز برداشت و گفت
آیدا دختر امروزیه نمیدونم با گذشته من کنار میاد یا نه
گفتم
بسپر به من من باهاش حرف میزنم
روح الله هم لبخندی زد و گفت
با وجود نبود پدر و مادرم من خیلی خوشبخت بودم که خواهری مثل تو داشتم تو همیشه پشتم بودی
آهسته به دستش ضربه زدم و گفتم
تو تنها کسی هستی که من همه گذشته رو براش تعریف کردم حتی سروش به بعد این همه سال زندگی از حس واقعی من قبل ازدواج در مورد خودش نمیدونه
روح الله گازی به سیب دستش زد و گفت
شانس بیاری من چیزی بهش نگم
بلند شدم و گفتم
اون وقت خودت هم با آیدا حرف میزنی
بلند خندید و گفت
نه نه قول میدم رازدار خوبی باشم
گفتم
حالا که شب مهمون داریم باید بری خرید سروش امروز کنگره داره خونه نمیاد دلم میخواد خیلی خوب از همسر آیندت پذیرایی کنم
گوشیشو برداشت و گفت
بزار قبل هر کاری به خودش بگم ببینم اصلاً قبول میکنه بیاد اینجا
حرف های محمود آقا اون شبی که رفت چیزی نبود که من از یاد ببرم
توی همه این سالها نهایت تلاشم رو برای موفقیت برادرم یعنی روح الله انجام داده بودم
حالا بعد از ۲۰ سال گذر زمان اون در رشته مهندسی دانشجوی سال آخر بود و به دختری هم رشته خودش علاقهمند شده بود
روح الله روحیه شوخ طبع و بلندپروازی داشت که عزیز همیشه از این بابت نگرانش بود
اون خیلی ساده تر از اون چیزی که ما فکرش رو بکنیم از کنار مسائل مهم زندگیش گذر می کرد و حالا که از من خواسته بود همه گذشته رو براش بگم تا به دختر مورد علاقش از خودش و آنچه برایش اتفاق افتاده بگه جای تعجب داشت
همونطور که بهش گفته بودم خیلی مشتاق بودم دختر مورد علاقه شو ببینم به همین خاطر تدارک حسابی برای شب و آشنا شدن با آیدا دیدم
حالا که بازنشست شده بودم وقت زیادی به جز تایم کوتاهی از صبح که به کارگاه قالی بافی سر میزدم داشتم
روح الله همونطور که جلوی آینه مشغول خشک کردن موها بود بی وقفه پاسخگوی سر به سر گذاشتن های فاطمه هم بود
کلافه از سر و صدایی که ایجاد کرده بودن بهشون توپیدم
وای بچه ها سرم رفت
فاطمه به روح الله اشاره کرد و گفت
آخه مامان دایی یه جوری داره به خودش میرسه انگار قراره براش بریم خواستگاری
روحالله سشوار رو خاموش کرد و گفت
مگه من توی وزه رو با خودم میبرم خواستگاری ؟
فاطمه گفت
حالا بزار ببین اصلا مامان برات میره خواستگاری
روحالله حوله رو پرت کرد سمت فاطمه و گفت
خواهر من به این مظلومی زبونتو به کی رفته خدا عالمه
فاطمه حوله رو توی هوا گرفت و با خنده گفت
دایی زشت نباشه آیدا خانم داره میاد اینجا ما گاوی گوسفندی چیزی براش قربونی نمیکنیم میخواین سفارش بدم اسماعیل همونطور که داره میاد یه برهای چیزی برداره بیاره
روح الله به من نگاه کرد و گفت
تحویل بگیر اینه نتیجه ۱۸ سال زحمتت این بچه باباش کجاست من یه صحبتی در مورد دخترش باهاش بکنم
با شنیدن صدای سر رفتن شیر های جوشیده روی اجاق گاز غر زدم
وای از دست شما دوتا من امشب یه عالمه کار ریخته رو سرم جای سر به سر گذاشتن هم یکیتون بیاد کمک من
روحالله گفت
فاطمه پاشو پاشو اینقدر زبون نریز برو کمک مامانت منم برم کم کم آماده شم به آیدا گفتم ساعت ۷ میرم دنبالش
#ادامه_دارد