eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
167.1هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
🍎 🧐 :     -ریزش مو: کمبود ویتامین‌های B2، B5، بیوتین، روی و ویتامین D -خشکی موها: کمبود ویتامین‌های A و E، امگا3، پروتئین، سلنیوم و بیوتین -شوره زدن موها: کمبود سلنیوم، امگا3 و ویتامین A -سیاهی و پف‌آلودگی زیر چشم: کمبود آب در بدن، عدم تحمل برخی مواد غذایی مانند لاکتوز لبنیات و حساسیت -کاهش قدرت دید: کمبود ویتامین A -قرمزی مداوم مویرگ‌های چشم: کمبود ویتامین C -نزدیک‌بینی: کمبود ویتامین D -پوسته‌ریزی در اطراف پلک: کمبود آهن -افسردگی: کمبود ویتامینD، B1، B5 و بیوتین -زوال عقل: کمبود ویتامین‌های B1، B3، B12، اسیدفولیک و امگا3 -زودرنجی: کمبود ویتامین‌های B1، B5 و B6 -بی‌خوابی: کمبود ویتامین‌های B3، B5، B6 و D -سرگیجه: کمبود ویتامین‌های B2 و B6 -خونریزی لثه: کمبود ویتامین C و اسیدفولیک -به هم چسبیدن دندان‌ها: کمبود ویتامین D و K -گلو‌درد: کمبود ویتامین‌های B3، B12، اسیدفولیک و کلسیم -آفت دهانی: کمبود ویتامین B2 -ضعیف شدن مینای دندان: کمبود ویتامین‌ A، K، D و کلسیم -التهاب زبان: کمبود ویتامین‌های B2، B3 و اسیدفولیک -کاهش حس چشایی: کمبود روی -جوش‌های پشت بازو: کمبود ویتامین‌ A -پوسته‌ریزی و خشکی پوست: کمبود ویتامین‌های A و E -خونریزی بی‌علت از بینی: کمبود ویتامین‌ C -کبودی مداوم پوست: کمبود ویتامین‌ C -جوش زدن در دوران عادت ماهانه: کمبود ویتامین‌ B6 -التهاب پوست: کمبود ویتامین‌های B2، B3 و بیوتین -قاشقی شدن ناخن‌ها: کمبود ویتامین B12 و آهن -ظهور خطوط سفید روی ناخن: کمبود کلسیم و روی -پوسته‌ریزی اطراف ناخن: کمبود آهن و بیوتین -شکنندگی ناخن‌ها: کمبود کلسیم و منیزیم -چندشاخه‌‌شدن پوست اطراف ناخن: کمبود پروتئین -گرفتگی عضلانی: کمبود منیزیم و ویتامین‌های B1، B2 و B6 -انقباض ناگهانی ماهیچه‌ها: کمبود ویتامین‌های B1، B2، B3، B6، B9، D و منیزیم و کلسیم -تورم مفاصل: کمبود ویتامین‌های B1، B6 و پروتئین -قفل شدن ناگهانی مفاصل: کمبود منگنز -پوکی استخوان: کمبود کلسیم و ویتامین D -صدا دادن مفاصل: کمبود ویتامین‌های B5 وB12 🤔کدام ویتامین‌ها را از کدام منابع غذایی دریافت کنیم؟ 1- منابع ویتامین A:👈 کره، خوراکی های نارنجی و زرد مانند هویج و زردآلو . 2- منابع ویتامین B:👈 تمام سبزیجات برگ سبز تیره، غلات، حبوبات . 3- منابع ویتامین B12:👈 انواع گوشت‌، لبنیات، تخم‌مرغ . 4- منابع ویتامین C:👈 پیاز، فلفل، مرکبات، گوجه‌فرنگی . 5- منابع ویتامین D:👈 نورآفتاب، قارچ، تخم‌مرغ، ماهی‌های چرب، لبنیات غنی‌شده . 6- منابع کلسیم و ویتامین K:👈 انواع لبنیات، کلم بروکلی، اسفناج . 7- منابع روی:👈 انواع گوشت‌، حبوبات، غلات . 8- منابع منیزیم:👈 انواع مغزها و دانه‌های خام، ماهی، حبوبات، ماست، موز و شکلات تلخ . 9- منابع منگنز:👈 بادام، کدو تنبل، اسفناج، ماست، انجیر، موز، انگور . 10- منابع اسیدفولیک:👈 سبزی‌های برگ سبز تیره، مرکبات، غلات سبوس‌دار، حبوبات . 11- منابع بیوتین:👈 تخم‌مرغ، بادام، غلات سبوس‌دار، اسفناج، قارچ، شیر . .᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
6.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ــ🌺🍃┅═ঊঈ 🌺﷽🌺ঊঈ═┅"" ✍ نحــــوه از بین بردن شپشک برنج‼️ 🎥 تـــــرفندی ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 ساناز بنده خدا مامانم انقدر ساده و بی سر و زبون .... نکرده یه زنگ بزنه ...
❤️🍃 ساناز یکی از بحث هامون دم بله برون بابای من می خواست شام بده .... بعد ازش میپرسیدم چند نفرید اول گفت شش نفر و خودمون هستیم فقط ... بعد شد ده تا ... بعد بیست تا .... بعد ... ما هم می خواستیم سفارش بدیم رستوران چون ده نفری هم از فامیل های خودمون اومده بودن و مسافر بودن بابام بنده خدا رفت به رستورانی گفت سی تا بزن ولی آماده باش که تا اومدن تعداد دقیق میگم بالاخره یکی دوساعت حرف میزنیم تو اون فاصله شما غذا را آماده کن دوباره دم اومدنشون بابام به پدرش زنگ زد اونم اول گفت شش تا بعد زنگ زد گفت ده تا .... چشمتون روز بد نبینه وقتی اومدن مثلا پنج شش نفر اومدن تو .... بعد در اتاق داداشم خواست ببنده یکی شون گفت نه نبند همه نیومدن هنوز هی دیدیم همینطور داره مرد وارد خونه میشه هااا از زن فقط مادرش و دو تا خواهرش و یه خواهر باباش ولی مرد کل فامیل از دایی و عمو هاش و شوهر عمه و .... دیگه بابام نزدیک فکر کنم چهل تا کلا سفارش داد    دیگه چون زیاد بودیم خونه ما هم بزرگ نیست دور تا دور خونه نشستن و دیگه خونه تکمیل شد خخ بعد وقتی اومدن تو .... به جای اینکه چیزهایی که آوردن هر کسی یه چیزی دستش بگیره شوهر من مثلا گل آورد گذاشت بعد کلی پله های خونمون رفت پایین یکی یکی وسایل می آورد فقط خواهرشون زحمت کشیده بودن حلقه گذاشته بودن تو کیفشون نکرده بود یه جعبه خوشگلی یه تزیینی .... و یکی از نشونه ها هم اونجا بود که شوهرم برای هر مراسمی فقط و فقط کار می کنه هیچ کس کمکش نمی کنه .... ببخشید انگار خادمشون کله قندم راستی خیلی قشنگ تزیین شده بود از شوهرم بعید بود .... درسته خودش درست نکرده بودا ولی انتظار این کله قند نداشتم بعد چادر و با کله قند تو یه خنچه گذاشته بودند و چادر همینطوری گذاشته بود کف سینی خخخ دخترا مردم براشون چادر بادبزنی و غیره درست می کنند خخ گل هم یه گل تو یه قاب شیشه ای آورده بود کوچیک آجی خودم یه جعبه خیلی خوشگل برای حلقه درست کرده بود اون آورد حلقه توش گذاشتیم دفتر بله برون هم برام گرفته بود البته به سختی هر جا رفته بوده دفتر نداشتن یا قشنگ نبوده نمی دونستم این تلاش ها و انجام خواسته هام فقط تو همین مجلس هست     در مورد اینکه چرا قبول کردم  اصلا موقع خواستگاری اینطوری جلو نیومدن  مادرش که لام تا کام حرف نمیزد (حالا صدای مردونه اش میگیره رو سرش و دستاش رو هوا یرا من تکون میده و شش متر زبان داره) پدرش هزار تا وعده داد هزارتا  هرچی بخوای، ماشین میگیرم، مغازه میگیرم و . خودش منعطف... هر چی شما بگی .. چشم چشم  من احساس کردم کمی از لحاظ فرهنگی پایین تر ولی نه انقدر  فکر نمیکردم همه وعده ها دروغ باشه  حتی قبل عقد خواستم بهم بزنم سر اینکه مثلا قرار گذاشتیم طلا بریم مرکز طلای اصفهان اون گفت نه محله ما (اطراف اصفهان) صحبت کردیم و راضی شد بعد دیدم نه دوباره همون حرف خودش  دوباره سر محل ازمایشگاه اون محله خودش  کلا از دنیا فقط محل شون میخواد کارهاش انجام بده پاشون نمیخوان بذارن بیرون  بهش میگم خب زن هم از همون جا میگرفتی  بعدها مادربزرگش به شوهرم  گفت:  برو به مادرت بگو هرجا رفتی تو محل عروس بهت ندادن پس انقدر این(یعنی من) اذیت نکن  من تنها عروسی هستم غریبه ام  کل خاندان شون حتی فامیل درجه سه شون هم از همون محل ازدواج کردند یک بار زنذایی ش تو جمعی که اونا نبودن بلند گفت: موندم چطوری اینو شکار کردن  ببین فامیل هاشون هم مال همون محل هستند ولی مثل این ها نیستند این ها رو بعدا فهمیدم که حتی فامیل شون هم ازشون شاکی ان  خلاصع که عقد کردم و الان پشیمونم و ناراضی😔 فقط خواستم بگم دخترا با خودتون و زندگیتون تعارف نکنید حرف یک عمر زندگی ممنونم که حرفامو خوندید❤️ پایان✅✅✅ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 شهید محمد ولی پیرداده بیرانوند
دوم فروردین ۱۳۴۳، در روستای تپه گنجی از توابع شهرستان خرم آباد به دنیا آمد. پدرش شیرمحمد و مادرش زینب نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. کشاورز بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیستم اردیبهشت۱۳۶۱، در خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار وی در زادگاهش واقع است. شهید محمد ولی پیرداده بیرانوند ای امت مسلمان سخنان امام و رهبر را گوش کنید و به آن عمل نمائید، اگر افتخار شهادت نصیبم گردید به خانواده ام دلداری دهید و پردم را یاری کنید. دوروغ مگوئید تهمت نزنید مردم را بهد اسلام دعوت کنید و با شدت با منافقین رفتار کنید. روحش شاد و یادش گرامی. بسیجی دلاور، شهید محمد ولی پیرداده بیرانوند گل خوش عطر و بوی بوستان ایثار و شهادت، در یکی از روستاهای شهرستان خرم آباد به نام چغابل دیده به جهان گشود. در دامن دشتهای سبز و پر برکت و زلال چشمه ساران دیارش پرورش یافت و در سایه صفا و پاکی والدین مومن و زحمتکش خود تربیت کرده گردید. همراه با درس و تحصیل پا به پای والدین کشاورز خویش کار و تلاش میکرد و در کلیه امور زندگی، جوانی یاری رسان و دلسوز برای اعضای خانواده و جامعه خود به شمار می رفت. خلق و خوی پسندیده، مهربانی و ادب از او جوانی نمونه ساخته بود. اهل نماز شب و خلوت با خدای خود بود و دیگران را تشویق و ترغیب به رعایت و انجام وظایف شرعی و دوری از گناه و محرمات می نمود. ا ین جوان فرهیخته در کلیه فعالیت های مذهبی، فرهنگی و انقلابی حضوری فعال داشت. و موسس انجمن اسلامی ایران و بسیج همگانی برای مقابله با متجاوزین به فرمان رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خمینی(ره)، این شهید والامقام عاشقانه و جان برکف به عضویت نیروهای مخلص بسیج درآمد و در اولین فرصت بسوی جبهه های نبرد حق علیه باطل شتافت؛ و با اینکه جزء نیروهای پشتیبانی بود ولیکن با اصرار و تلاش بسیار همراه رزمندگان سپاه اسلام به خط مقدم جبهه اعزام در عملیات ها شرکت نمود و پس از مدتی رزم بی امان بر علیه دشمن و دفاع از خاک میهن اسلامی اش، سرانجام در سن 18 سالگی در جبهه خرمشهر قهرمان، عاشق و سبک بال، به سوی معبود ازلی خویش پرکشید و تا قیامت شاهدی جاودان گردید. این شهید بزرگوار در فرازی از وصیت نامه خویش می فرماید: ای امت مسلمان سخنان امام و رهبر را گوش کنید و به آن عمل نمائید، اگر افتخار شهادت نصیبم گردید به خانواده ام دلداری دهید و پردم را یاری کنید. دوروغ مگوئید تهمت نزنید مردم را بهد اسلام دعوت کنید و با شدت با منافقین رفتار کنید. روحش شاد و یادش گرامی. آمین... ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❣️⁉️ناباروری درمان شد⁉️❣️ ⊑❤️⊒اگر قصد داشتن فرزند داری‌‌و تا حالا نشده ⊑❤️⊒ برای اولین بار بدون نیاز به IVFوIUI و روش های شیمیایی و هورمونی درمانتو انجام بده https://survey.porsline.ir/s/TqELr8dY ⊑❤⊒ درمان ناباروری آقایان‌ و بانوان ‼️یائسگی زودرس ‼️تنبلی تخمدان ‼️آتروفی بیضه ‼️انواع کیست ‼️اسپرم صفر ‼️هیدروسل ‼️اسپرم ضعیف ‼️واریکوسل 🖇 لینک کانال : https://eitaa.com/joinchat/4080337752C68fc5f9236
❤️🍃 سلام خدمت امین و. دوستان مجازی خواستم تشکر کنم. که عزیران جواب بنده رو دادن که فیبرم و پولیپ داشتم یکی از دوستان نوشته بودن قرص کمر بزنم کمرم شول شده قرص کمر از کجا باید تهیه کرد اسمش چیه ممنون توضیح بیشتر بدن و گفتن زاج استفاده کنم رفتم دکتر از دکتر پرسیدم گفتن خیلی مراجعه کننده. داریم که استفاده کردن و اونجاشون. شروع به جیزولیز کردن. و عفونت بعصب ها. هم گفتن که اون عفونت نیست. در واقع. دیواره. رحم. که میریزه نمیدونم انحام بوم یا نه و زاج زمان پریودی استفاده کنیم یا بعد پاکی. ممنون ممنون توضیح بیشتر بدن و من اللن کلا چندروز هست زودتر از موعد پریودشدم ولی انگار مثل روز اول باز نمیشه پریودی دوستان میدونن علت جیه مثل لخته دفع میشه. و انگار روز اول چطوری میاد اونطوریم الان مدت ۶ روزه ❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام به دوستان عزیز خیلی خوشحالم که با گروه آشنا شدم می خواستم درموردمشکل خواهرم راهنمایی کنید الان مدت سه سالی میشه که خواهرم ازطرف سینه وزیربغل سمت چپ دچار سوزش میشه تمام آزمایشات و آندوسکوپی و ام ارآی نیزداده شده میگن هیچ مشکلی نداره به تمام دکترا شهرمون واستانمون بردیم میگم اصلا مشکلی نداره بیشتر مربوط به اعصاب هست الان مشکل اینه که تو ماه چندین باردردسینه میگیره هیچی هم خوبش نمی کنه تاسه چهارروزمرتب گریه می کنه واقعاً خیلی برامون سخته دردکشیدنشوببینیم اینم بگم خواهرم سال۹۶تنهابچه اش دراثرسرطان ازدست داده و دیگه بچه دار نشده وقبلا هم بمدت ۱۲سال نازایی داشتن واین بچه هم بدون هیچ دارو و درمانی بدنیاآمده اگه کسی دارو و درمانی سراغ داره ممنون میشم راهنمای کنید ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام.من همسرم تو خونه کبوتر نگه داری میکنه وهرچی باهاش صحبت میکنم قبول نمیکنه آنهارا بندازه حتی از خونه متنفرشدم به نظرتون چه کار کنم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام. دوستان مجازی خسته نباشید دختر خالم ۱۰ ساله عروسی کرده بچه دار نمیشه دکتر خوب تهران کی میشناسع لطفا آدرسش بده اجرتون با امام زمان ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ با سلام خدمت تمامی اعضای گروه.و همچنین مدیر عزیز. خواهشا خواهشا این پیامم را تو کانال بگذارید. ی مشکلی دارم، از تمامی عزیزانی ک میتونند وتجربه دارند کمکم کنند.نزدیک22سال ک ازدواج کردم.مسئله ای ک هست اینه ک شوهرم فردی ب شدت گرم مزاجه. بنده متاسفانه خیلی سرد هستم.ایشون خواستار هفته ای 3 الی 4مرتبه درخواست رابطه دارد، درحالی ک بنده ماهی یکبارهم ب این کار رغبت ندارم.وهمین مسئله باعث شده ک تو زندگی ب مشکل بربخورم.حتی شوهرم حاضره تو رابطه اینقدر وقت صرف من بکند تا بنده نیز لذت ببرم،اما من خودم هییییچ علاقه ای ب این کار ندارم🥴.شاید خیلی از شما خانمها بگید خوش بحالت با وجود همچین شوهری😅اما متاسفانه من خییییلی سردم. خواهش میکنم راهنماییم کنید ک چکارکنم تا بنده نیزخوب بشوم.با تشکر از همه دوستان❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام من یه خانوم ۲۵ساله هستم .۷ساله ازدواج کردم صاحب دو فرزند یه پسر یه دختر هستم . مادرشوهرم از اول عقدم تا به همین الان خیلی نیش وکنایه میزنه همش بهم تیکه میندازه بااینکه ازدواجمون سنتی بوده میگ من راضی نبودم به تو از این حرفا بماند .شاید باورتون نشه مراسم جایی که می‌رفتیم دوسه بار چند نفر بهم نشون میداد می‌گفت شوهرت عاشق این بوده می‌گفته برو برا من اینو بگیر از این حرفا بماند که شوهر من اصلا اهل این حرفا نیست. سر زایمان اولم چند روز مونده بود تا زایمانم بهم گفت یکی بچه اش به دنیا اومده چهار تا چشم داشته تو نمیترسی .منم گفتم هر چی خدا بخواد همون میشه.موقع زایمان دومم تا ۱۰روز خونه ام بود وقتی شوهرم خونه بود هم مادرشوهرم هم خواهر شوهرم کار میکردن شوهرم کم خونه بود به خاطر کارش وقتی می‌رفت خودم کارامو میکردم دیگ خیلی اذیتم خونه شوند میرم جواب سلامم و نمیده پدرم معتاده همش منو میبینه میگه پادردم مثل این معتاد ها که ترک میکنن همش دلمو خون می‌کنه جاریم همسایمه با اون خیلی خوبه میاد خونه من میشینه به جاریم میگ برو چایی بزار من اینجا نمیشینم زیاد. ولی خدایش شوهرم خیلی آقاهه .الان چند وقت خیلی دارم حرص میخورم واقعا اعصابم بهم ریخته بعضی وقتا هم سر شوهرم غر میزنم اون طفلکم چیزی نمیگه دلم میسوزه برازندگیم توروخدا کمکم کنید بگید چکار کنم.درسته مادرش احترامش واجبه شوهرمم خیلی آقاهه وادم معتقدی ولی خیلی دلم خون کرده نمیتونم ببخشمش ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام به ادمین محترم و دوستان مجازی من الان یک ماه بوی خاک حس میکنم خونمون هم تمیز و همیشه گردگیری میکنم حتی خونه بابام وبیرون هم برم بوی خاک حس میکنم تنگی نفس هم گرفتم کسی بود این جوری شده خواهش میکنم راهنمایی کنید 👇🌻 @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانمایی که موی پرپشت میخوان❌ دیگه نیازی نیست بخاطر ریزش مو خجالت بکشی😊 منم قبلا موهام کم پشـــــــــت بود و ریزش داشت هرجا میرفتم روم نمیشد روسریمو از سرم دربیارم😢⛔️ ✅اما الان جوری موهام خوشگل شده که همه ازم میپرسن چیکارکردی؟🧐 منم آدرس کانال این طبیب رو میدم بهشون ، خودت بیا ببین👇 https://eitaa.com/joinchat/2433090155Cc6c16e5897 تادیرنشده توام بیا موهاتو نجات بده👆
❌ شش ماهی از زایمان ناموفقم گذشته بود ولی نمیدونستم چرا انقدر حالت تهوع دارم همسرم مدام بغلم میکرد و میگفت حتما خبراییه عشقم همیشه م بهم روحیه میداد و میگفت تو دوباره مادر میشی بهترین مادر دنیا هم میشی بعدشم چشمکی بهم میزد و میگفت تو جواب دعاهای مادرمی اما انگار خبری نبود چند بار ازمایش داده بودم منفی بود یه روز رفتم دستشویی که یه دفه مثل چند دفه ی قبل که سقط داشتم همون حالتا برام پیش اومد با وحشت همسرمو صدا کردم تا بیاد کمکم کنه. رنگ به رخسار نداشتم با کمک همسرم سرپا ایستادم بوی خیلی بدی توی دستشویی پیچیده بود جوری که نمیشد نفس کشید وقتی چیزی رو که سقط شده بود دیدیم شاخ دراوردیم . من غش کردم ولی صدای همسرم رو میشنیدم که سریع زنگ زد به پلیس...👇🏻🔞 https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf کانال مخصوص میباشد❌❌❌
💜🍃 لطفا بچه هاتون رو محدود نکنید سلام من یه دختر 18 ساله ام. شاید وقتی عنوان مطلبمو خوندید به فکر محدود نکردن در پوشش و حجاب و انتخاب رشته تحصیلی و اینا افتادین اما موضوعی که میخوام بگم هیچ کدوم از اینا نیست. هر کدوم از ما تو زندگیمون با آدم های مختلف تو نقش های مختلف رو به رو میشم: خانواده، همکلاسی، همکار، معلم و ... اما به جرات میتونم بگم یه گروه از این آدم ها هستن که یه چیز دیگ هستند و اون فامیل های ما هستن ( منظورم بیشتر فامیل نزدیکه ). کسایی که از بچگی اون ها رو میشناسیم و شاید باهاشون بزرگ شدیم، با هم هزار تا خاطره داریم، خیلی زیاد هم رو میشناسیم و درک همدیگه برامون آسون تره چون فرهنگ ها و جو خونوادگی مون بهم شبیه تره، نون و نمک هم رو خوردیم از هم قرض گرفتیم دور هم جمع شدیم و جلوشون لازم نیست خودمون رو بگبریم یا خیلی چیزها رو پنهان کنیم چون به هم نزدیکیم. اما خیلی وقت ها پدر مادرها حق برخورداری از چنین نعمت هایی رو از بچه هاشون میگیرن. مثالش شاید خود من ! از شما میپرسم چند بار تا حالا توی خونه مادر بزرگ تون خوابیدین ؟ ( قبل چهار پنج سالگیم که یادم نمیاد ولی بعدش فقط یه بار ). چند بار تا حالا سرزده خونه فامیل تون رفتین و سر سفره هر چی بوده با هم خوردین؟ (یادم نمیاد).  چند بار تا حالا با بچه های فامیل تون دختر و پسر تو یه اتاق وقتی بچه بودین بازی کردین یا تو حیاط یا کوچه گرگم به هوا و دوچرخه بازی کردین؟ (؟؟؟) چند بار تا حالا مادر پدرتون به خانواده همسرش زنگ زده چون دلش براشون واقعا تنگ شده و خیلی وقت بوده از هم بی خبر بودن؟ (والا نمیدونم یه بار یا هیچ بار ) شاید الان بگین بابا ما هزار بار این کار ها رو کردیم و این ها برای ما همش خاطرست ولی برای من آرزوست . انقدر با فامیل هامون کم رفت و آمد میکنیم که من جلوشون خیلی وقت ها یه آدم دیگه میشم. والا من معلم های پیش دانشگاهیم رو بیشتر از اینا میدیدم. حالا شاید بپرسین چرا آخه برای چی؟ خیلی وقت ها دلایل مسخره، زن عموم و دختراش ، عمه م تو یه مهمونی شلوغ رفتن تو یه اتاق به حرف زدن و برای من و مامانم دعوتنامه نفرستادن که بریم پیش شون. خاله بزرگم با اینکه پنجاه سال بیشتر داره رفته گونه هاشو بزرگ کرده و این رو من و خواهرم اثر بد میذاره و ازش الگو میگیریم ( آخه ما کوریم این همه آدم تو خیابون و تلویزیون و اینترنت نمیبینیم بوتاکس و اینا کردن و خودمون انقدر بچه ایم و ذهنمون بسته که اگه الان بن لادنو ببینیم فردا خودمون رو منفجر میکنیم).  یا پسر خاله من که بیست پنج سالشه و خیلی خجالتی و ساکته تو مهمونی با بابام گرم نگرفته و همش پای موبایلش بوده (تاییدش نمیکنم ولی حالا که چی ) ، میبینید پدر مادرها؟ خیلی وقت ها همین چیزهای کوچیک و بی اهمیت رو تو ذهن تون جمع میکنید و نه تنها به زندگی مشترک تون بلکه به بچه هاتونم ضربه میزنید. مگه بچه های امروزی چند تا خواهر برادر دارن ؟ یا چند تا عمو و خاله و اینا دارن ؟ اکثرا یکی دو تا ، حداکثر سه تا . والا من وقتی میرفتیم مهمونی ( که کم هم میرفتیم ) بابام از قبل باهامون اتمام حجت میکرد که نرین تو اتاق با پسرا ( حالا مثلا چند تا دختر بودیم دو تا پسر اونم تو پنچ شش سالگی ) یا ال نکنین بل نکین هنوز حسرتش رو دلمه. اینکه من برادر ندارم و کی از پسر خاله ، پسر عموی همسن خودت بهتر که لااقل تو بچگی مثل برادر باشه برات. اینکه با هم بازی کنین اینکه و خیلی اینکه های دیگه. تو رو خدا از کاه کوه نسازید. تو رو خدا سخت گیری بیجا نکید تو رو خدا اگه با فامیل تون مشکل بزرگی ندارید باهاشون و قطع ارتباط نکنید. تو رو خدا بچه هاتون رو محدود نکنید . ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌻🍃 در مورد خانمی که پسر نوجوانی داره که علاقه ای به درس نشون نمیده باشماره ای 1480 تماس بگیرید در مورد هر چیزی بهتون مشاوره میدن مشاوره رایگان داره. ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام در رابطه با خانمی که زییا و مذهبی هستن و از نامزدشون گفتن من ۴ساله ازدواج کردم ۲۹،سالمه مردها هررررگز درست نمیشن کسی ک عصبی میشه هیچ وققققت نمیتونه درست شه اگر رفتارهای نامزدشون از ایده آل خانم دور هست دل به درست شدن نبندن و تمومش کنن طبق تجربه خودم و اطرافیانم دارم میگم 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ روی صحبتم با دختر عزیزم که ۲۷ سالشون هست و تازه ازدواج کردن و الان نخواسته باردار هستند. واقعا تبریک .تبریک . هیچ اتفاقی بهتر از این نمیتونست بیافته .دخترم تو دیگه کم سن نیستی که بگی زوده ماشاالله ۲۷ سالته . خجالت هم نداره .تازه از اونجایی که من خودم مادرم اطمینان دارم به مادرت بگی از خوشحالی بال در میاره به خودت برس .زیبا بپوش و زیبا زندگی کن که خدا نعمت بزرگی بدون منت بهت داده . برای کم شدن بدحالی سیرابی بخور .چای زنجبیل هم خوبه .حتما مادرت رو در جریان بزار . اصلا هم نگران کارت نباش . خوب بود یک عمر خرج دوا و دکتر میدادی تا بچه دار بشی؟؟؟؟؟؟ 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام راجع ب پسرده ساله که لثه عفونت کرده وکشمش وخرماگزاشتن سربازکرده سوراخ شده و عفونتاش خارج میشه.این خیلی خوبه اون سوراخ راه عفونت بازکرده خارج میشه.هنوز خونابه میاد باید همش بیان تاخوب شه .منم یه دفعه لب بالا ورم کرد زیرلب لثه سوراخ شد خیلی عفونتاش خارج شد تادوسه هفته عفونت خارج شد بعد خوب خوب شدم.خداراشکر درضمن درکنارش چرک خشکن ومترونیدازول هم دوسه هفته خوردم تااینکه کلاعفونت خشک شد سوراخ لثه بهم اومد. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام لطفا اگر هیچ پیامی از من نمیزارید این را بزارین این ماجرای ساناز خیلی رو مخ هست و ای کاش زودتر تموم میشد من که احساس میکنم راوی یه طبل تو خالی و از خانواده خود راضی هست قشنگ معلوم با ذره بین زوم کرده رو رفتار دیگران بعد هر ده تا جمله یه بار میگه ما خانواده ای جوری هستیم سرمون تو کار خودمون اگر این قد سرتون تو کار خودتون بود این قد همه چیز با جزئیات تو ذهنتان نمیکنند خودتون چند بار گفتین واس داداشتون رفتین خواستگاری دویست خرج کردین معلوم که شما هم تو خساست چیزی از خانواده شوهرتون کم ندارین والا این دویست تومن این قد میخ رو مختون نبود ...والا ما هم برا داداشم چند جا رفتیم خواستگاری خیلی بیشتر از اینا خرج کردیم نوش جونشون ....به نظرم شما دچار خود برتر بینی هستین....انشا الله در ادامه داستان متوجه بشم من اشتباه برداشت کردم😒 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام به کل اعضا وادمین محترم الهی همتون زیر سایه آقا امام زمان عجل سالم و سلامت باشین من همیشه به کانال سر می زنم خانمی که گفته بودند چند ماه ازدواج کردند وتو محلشون رسمه که زود بچه بیارن ولی بچه دار نمیشن وخانمی هم گفته بودند 42سال سن دارند و خیلی دکتر رفتند یایسه شدن ودوست دارند پریود بشه و خیلی مریض های در هر زمینه تاکید می کنم هر زمینه حتما حتما عضو کانال سیاهدونه بانوان بشن حتما مشگلشون حل میشه از نازایی گرفته تا درمان یایسگی خانم های بودند چندین سال دکترا قطع امید کردند ولی در کانال سیاهدونه بانوان با کمترین هزینه صددر صدددرمان شدند بچه دار شدند کیست های رحمی وکیست سینه را درمان می کنه خدای نابغه اس در کار خودش اینم لینکش 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام درجواب خانم عزیزی که ۴ماه هست جلوگیری نمیکنن ولی هنوزحامله نیستن من خودم بچه اولمو ۶ماه کشید تا جواب آزمایش مثبت شد همسایمم ۲سال طول کشید ولی چیزی که دکتر گفت استرس سمه اصلا نباید خودتونو ببازید باید روحیه داشته باشید آشناهامون حدود ۱۰سال بود بچه دار نمیشدن آخرش بچه آوردن ۲ یا۳ماه بعدش خودش حامله شد دکتر گفته بود چون حالا اعصابت آروم بود و ببخیال شده بودی حامله شدی پس ببینید چقدآرامش تاثیر داره درضمن بعداز رابطه نیم ساعت تایک ساعت پاهاتونو کنار دیوار بالا نگه دارید که خاطرتون جمع بشه ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 ساناز یکی از بحث هامون دم بله برون بابای من می خواست شام بده .... بعد ازش
❤️🍃 ستاره سلام از وقتی که با حمید آشنا شدم دقیقاً از همون اول آشناییمون  حمید ذهنش همیشه درگیر کار بود خیلی کم پیش میومد که حرف از چیز دیگه‌ای بزنه تنها دغدغه زندگی حمید فقط و فقط کار کردن بود، اون موقع دانشجو بودیم و سن مون هم کمتر فکر می‌کردم که حمید اینجوری مرد مسئولیت پذیریه وقتی که باهام حرف از ازدواج زد برای مادرم تمام خصوصیات اخلاقی حمید رو تعریف کردم اونم بهم گفت اینکه همش ذهنش دنبال کاره یعنی مرد کاریه و به فکر زندگیشه بیخودی به خودت استرس نده از این مردا کم پیدا میشه سریع بهش جواب مثبت بده و باهاش ازدواج کن بهش گفتم استرس دارم و میترسم اما دروغ چرا خیلی دوسش دارم، بهم گفت  مردم دغدغه و ناراحتیشون اینه که شوهراشون سر کار نمیرن حالا یه همچین جواهری گیرت اومده داری ناز میکنی؟ اصلاً از دستش نده دخترم شانس یه بار در خونه آدم رو می‌زنه رو حساب تجربه زندگیی که مادرم داشت و نصیحت‌هاش به حمید جواب مثبت دادم وقتی که اومد خواستگاریم پدر و مادرمم از حمید خوششون اومد و مشکلی با ازدواجمون نداشتند به جز  برادرام، دو تا برادر و یه خواهر دارم خواهرم کلاً سرش به کار خودش بود و فقط درس می‌خوند اما برادرام از همون اولم می‌گفتن حمید به درد زندگی نمی‌خوره برادر بزرگم معتقد بود آدم کار می‌کنه که زندگی کنه نه اینکه زندگی کنه که کار کنه میگفت حمید فقط برای کار کردن زنده است پدر و مادرمم بهش گفتن تو داری اشتباه می‌کنی و حمید مرد زندگیه. بالاخره به هر شکلی بود عقد کردیم بعد از عقدمون حمید بیشتر زمانش رو سر کار بود خیلی کم پیش می‌اومد که خودش پیشنهاد بیرون رفتن بهم بده هر وقت بهش اعتراض می‌کردم که چرا برام وقت نمی‌ذاری می‌گفت من دارم کار می‌کنم و می‌خوام یه زندگی عالی برات درست کنم الان شاید سختی بکشیم ولی بعداً راحت زندگی می‌کنیم اما تو باید توی این مسیر به من کمک کنی و بهم فشار نیاری با این توضیحات حمید منم جوگیر می‌شدم تشویقش می‌کردم که بیشتر کار کنه.   مادر حمید خیلی از من خوشش نمی‌اومد از همون اول رابطه مون شروع کرد به کم محلی کردن من خیلی تحویلم نمی‌گرفت   حتی برام عیدی هم نمی‌آورد و می‌گفت ما رسم عیدی دادن نداریم مهریه‌ام رو هم نذاشتن زیاد بگیم گفتن ما رسم مهریه کم داریم خیلی از خانواده‌ها موقع ازدواج بخشی از وسایل بزرگ جهیزیه رو می‌ اندازن روی دوش داماد اما مادر حمید خیلی رک به ما گفت که ما رسم نداریم و تمام کمال جهیزیه دختر به گردن پدرشه.  منم مثل هر دختر دیگه‌ای آرزو داشتم برام همه چی انجام بشه اما انگار شدنی نبود با اینکه حمید خودش برام تنهایی عیدی‌ها رو می‌آورد و نمی‌ذاشت کمبودی رو حس کنم ولی من دلم می‌خواست این احترام از طرف خانواده شوهرم باشه بالاخره با وجود تمام این مشکلات حمید برای من یه عروسی خیلی خوب و آبرومندانه گرفت و رفتیم سر زندگیمون.  متاسفانه بعد از ازدواجمونم بهانه حمید این بود که باید از الان پس‌انداز کنیم برای بچه‌هامون و سخت باید کار کنه بیشتر وقتها حمید سر کار بود وقتی هم که بهش اعتراض می‌کردم با پول و خرید چیزهای مختلف دهنم رو می‌بست در واقع انگار بهم رشوه می‌داد که بتونه به علاقه اصلیش یعنی کار کردن برسه منم دیگه اعتراضی بهش نمی‌ کردم کم کم به این روابطمون تن داده بودم که حمید همیشه کار کنه و من همیشه تنها توی خونه بشینم. رفتم سراغ دوستام با اونا وقتم رو پر می‌کردم می‌رفتیم کافه خرید رستوران یا یه وقتا همدیگرو دعوت می‌کردیم خونه‌هامون هرجوری که بود هم خودم رو سرگرم می‌کردم حمیدم خیلی راضی بود و بهم ازادی داده بود، به پیشنهاد مادرم برای دل بسته کردن حمید به خونه و اینکه دست از کار بکشه بچه‌دار شدیم وقتی خبر بارداریم رو به حمید می‌دادم خیلی خوشحال شد و همش برای بچه نقشه می‌کشید که چه کارایی براش انجام بدیم و هیچی کم نداشته باشه این ۹ ماه هم مثل قبل گذشت حمید همیشه سر کار بود و من درگیر دوستام یا توی تنهاییم بودم فکر می‌کردم بچه که به دنیا بیاد از تنهایی در میام و همینم شد بعد از ۹ ماه خدا بهمون یه دختر خیلی خوشگل تو دل برو داد اسمش رو مثل چهره‌اش گذاشتیم دلربا، زیبایی دخترم به مادر شوهرم کشیده بود موهای طلایی و چشمهای رنگی داشت که هر کسی رو به خودش جذب می‌کرد زندگی من شده بود دلربا حمید فقط از صبح تا شب کار می‌کرد و کار انگار تنها نیاز زن و بچه‌اش فقط پول بود توی تمام مهمونی‌ها همه با شوهرشون بودن انگار منو دلربا تنها خانواده همدیگه بودیم و شوهرم حضور فیزیکی نداشت وقتی هم که مهمونی می‌دادم از خجالت آب می‌شدم همه مدام سراغ شوهرم رو می‌گرفتم اما شوهرم خونه نبود وقتی که بهش زنگ می‌زدم می‌گفت الان میام یه وقتا مهمونا می‌رفتن و شوهرم تازه میومد خونه یه وقتا هم آخر مهمونی می‌رسید همیشه پیش همه خجالت زده بودم بهم می‌گفتن چه جوری تحمل می‌کنی ... ... ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️