شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌻🍃 سلام وقتتون بخیر خداقوت به همگی من یه خانوم ۳۱ساله هستم میخواستم بارداربشم برااولی
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
سلام
خدمت خانمی که گفتن برا شفا پسرش چه ذکری بخونه
عزیزم متوسل شو به شهدا
مثل شهید ابراهیم هادی خیلی خیلی حاجت میده دورکعت نماز براش بخون بعد یه دور تسبیح صلوات یا زیارت عاشورا
یا چله براش بردار
خیلی شهدا حاجت میدن
برا منم دعا کن
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام
خدمت خانمی که گفتن
دخترش حامله هس نمیتونه دارو بخوره
عزیزم سیر رنده کن بذار رو دندونش یا میخک پودر کن بذار رو دندونش
دختر خواهرمن فقط سیر میگذاشت
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام
خدمت خانمی که گفتن شبا استرس میگیرن وحالت خفگی بهشون دست میده
عزیزم
سرشب بهار نارنج ،به لیمو،،گل گاوزبان ،،بابونه،،دم بده بخور
موقع خواب سوره یس بخون
ذکر الا بذکرالله تطمعن القلوب رو زیاد بگو
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام برتمامی دوستان درموردخانمی ک شوهرشون بازنشستن وازمادرشون سه روزهفته پرستاری میکنن می خواستم ب عنوان خواهرکوچیکترشون بگم عزیزدلم چراخلق خودت وشوهرتوتنگ می کنی درموردجوونتون اگه بخوادبیکاری باباشوالگوکنه محبت ب مادرشونم الگومیکنه شماب بقیه خواهرهای شوهرتون چیکاردارین هرکسی بذری بکاره همونودرومیکنه خدمت ب مادرنصیب وروزی هرکس نمیشه شکرخداکنین من شوهرم مادرش مریضه ب من میگه وظیفته پرستاری کردن ازمادرم باتوجه ب صحبتاتون اون بنده خدا ازشماانتظاری
نداره صبورباشین براارامش خودتون سوره نورروزیادبخونین خدابحق اهل بیت حاجت رواتون کنه
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام خدمت دوستان و ادمین عزیز.برای درمان بواسیر گردو و زنیان رو به میزان مساوی پودر کنید و با هم ترکیب کنید و هر شب یک قاشق بخورید درمان میشود به خواست خدا
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام دخترای عزیزم اینقدر دنبال مدرک خواستگاراتون نباشید بنظرم پسر خوب و خانواده داری که زود رفته دنبال سربازی و یه کار آبرومند پیدا کرده خیلی بهتر از پسری هست که با پول باباش رفته دانشگاه الانم بیکاره و سنشم رفته بالا .تو زندگی اخلاق مهمه خانواده مهمه ولی مدرک که نشه باهاش یه کاری دست و پا کرد چه فایده داره آخه فقط باعث شده سن ازدواج بره بالا .الهی که همه جوونها خوشبخت و عاقبت به خیر بشن
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام خانم 38ساله که شبها شوک عصبی بهتون دست میده و خس خفگی دارید ،این بیماری اسمش پانیک هست منم دچار شدم باید برید پیش متخصص اعصاب و روان دارو میدن زود خوب میشین .تا چندماه دارو مصرف میکنید بعد دکتر کم کم قطعش میکنه و کامل خوب میشید .من 10ماه دارو مصرف کردم و خداروشکر الان خوبم .اصلا نترسید زود خوب میشید با دارو ان شاء الله
🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸
سلام وقت بخیر در جواب خواهری که گفتن حالشون بد میشه و نمیتونن نفس بکشن احتمالا حمله پانیک بهشون دست میده به دکتر مغز و اعصاب مراجعه کنند و دارو مصرف کنند آن شاالله بهتر میشن،در طب سنتی این بیماری ناشی از سودای زیاد میشه،سودابر استفاده کنید ،امیدوارم سلامتی مهمون تنتون بشه
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی ❤️🍃 عاشقانه های شهدا ( منوچهر و فرشته)💜 گفت «نه ، نه، دستتان درد نگند. فقط زود از
#داستان_زندگی ❤️🍃
عاشقانه های شهدا
( منوچهر و فرشته) 💜
.
بعد از ظهر برگشت، با يك كولهي خاكي رنگ. گفتم «اين را براي چه گرفتهاي؟»
گفت «آماده شو، با مريم و رسول ميخواهيم برويم بيرون».
دوستم، مريم با رسول تازه عقد كرده بودند. شب رفتيم فرحزاد دور ميز نشسته بوديم كه منوچهر گفت «ما فردا عازميم».
گفتم «چي؟ به اين زودي؟»
گفت «ما جزو همانهايي هستيم كه اعلام شده بايد برويم».
مريم پرسيد « ما كيه؟»
گفت « من و داداش رسول».
منوچهر شش ماه نيامد. من سال چهارم بودم. مدرسه نميرفتم. فقط امتحانها را ميدادم. سرم به بسيج به امدادگري گرم بود با دوستانم ميرفتيم بيمارستان خانواده. مجروح ها را ميآورند آنجا. يك بار مجروحي را آوردند كه پهولش تركش خوردهبود و استخوان دستش فرو رفته بود به پهلوش. به دوستم گفتم «من الان دارم اين را ميبينم. حالا كي منوچهر را ميبيند؟» روحيهام را باختم آن روز. ديگر نرفتم بيمارستان.
شب سال تحويل هر كس ميخواست من را ببرد خانهي خودش. نرفتم. نگذاشتم كسي هم بماند. سفر انداختم و نشستم كنار سفره. قرآن خواندم و آلبوم عكسهامان را نگاه كردم. همان جا كنار سفره خوابم برد. ساعت سه ونيم بيدار شدم. يكي ميزد به شيشهي پنجرهي اتاق. رفتم دم در. در را كه باز كردم، يك عروسك پشمالو آمد توي صورتم يك خرس سفيد بود كه بين دستهاش يك دسته گل بود. منوچهر آمده بود. اما با چه سرو وضعي. آن قدر خاكي بود كه صورت وموهايش زرد شده بود.
از دو هفتهي بعد، زمزمههاش شروع شد. به روي خودم نميآوردم. هيچ وقت به منوچهر نگفتم برو، هيچ وقت هم نگفتم نرو.
علي چهارده روزه بود. خواب و بيدار بودم. منوچهر سر جانماز سرش به مهر بود و زار زار گريه ميكرد. ميگفت خدايا، من چي كار كنم؟ خيلي بيغيرتي است كه بچهها آن جا بروند روي مين، من اين جا پيش زن و بچهم كيف كنم. چرا توفيق جبهه بودن را ازم گرفتهاي؟» عمليات نزديك بود. امام گفته بودند خرمشهر بايد آزاد بشود. منوچهر آرام شده بودف كه بلند شدم. پرسيدم «تا حالا من مانعت بودم؟»
گفت «نه».
گفتم «ميخواهي بروي، برو. مگر ما قرار نگذاشته بوديم جلوي هم را نگيريم؟»
گفت «آخر تو هنوز كامل خوب نشدهاي».
گفتم «نگران من نباش».
فردا صبح رفت. تيپ حضرت رسول تشكيل شده بود. به عنوان آرپي جي زن و مسئول تداركات گردان حبيب رفت.
پدر بزرگ منوچهر سيد حسيني بود. سالها قبل باكو زندگي ميكردند. پدر و عموهاش همان جا به دنيا آمده بودند. همه سرمايهدار بودند و دم و دستگاهي داشتند. اما مسلمانها به شان حق سيدي ميدادند. وقتي آمدند ايران باز هم اين اتفاق تكرار شده بود. به پدربزرگ برميخورد و شجرهنامهاش ر اميفروشد. شناس نامه هم ميگيرد، سيد بودنش را پنهان ميكند. منوچهر راضي بود از اين كار پدربزرگ. ميگفت «يك چيزهايي بايد به دل ثابت باشد. نه به لفظ».
به چشم من كه منوچهر يك مومن واقعي بود و يسد بودنش به جا ميديدم حساب و كتاب كردنش را. منطقه كه ميرفتيم، نصف پول بنزين را حساب ميكرد.
هدي فروردين به دنيا آمد. منوچهر روي پا بند نبود. توي بيمارستان همه فكر ميكردند ما ده ـ پانزده سال است ازدواج كردهايم و بچهدار نشدهايم دو تا سيني بزرگ قنادي شيريني گرفت و همهي بيمارستان را شيريني داد. يك سبد گل ميخك قرمز آورد. آن قدر بزرگ بود كه از در اتاق تو نميآمد.
از وقتي هدي به دنيا آمد، ديگر نرفتيم منطقه. علي همان سال رفت مدرسه. عمليات كربلاي پنج، حاج عباديان هم شهيد شد منوچهر و حاجي خيلي به هم نزديك بودند. مثل دو تا مريد و مراد. حاجي وقتي ميخواست قربان صدقهي علي برود. ميگفت «قربان بابات بروم!» منوچهر بعد از او شكسته شد. تا آخرين روز هم كه ميپرسيدي «سختترين روز دوران جنگ برايت چه روزي بود؟» ميگفت «روز شهادت حاج عباديان». راه ميرفت و اشك ميريخت و آه ميكشيد. دلش نميخواست برود منطقه جاي خالي حاجي را ببيند. منوچهر توي عمليات كربلاي پنج بدجوري شيميايي شد. تنش تاول ميزد و از چشمهاش آب ميآمد. اما چو با گريههايي كه ميكرد هم راه شده بود، نميفهميدم.
#ادامه_دارد...
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#احکام_دین ☀️🍃
قرض ربوی قیم پدری که محجور است به فرزندانش 🌸🍃
پرسش :آیا قیم پدرى که محجور است ،میتواند از طرف پدر به فرزندان آن پدر، قرض ربوى بدهد؟
پاسخ :در صورتی که به مصلحت پدر باشد مانعی ندارد.
شرط جبران کاهش ارزش پول در ضمن عقد خارج لازم🌸🍃
پرسش :آیا شرط جبران کاهش ارزش پول (نه در ضمن عقد قرض بلکه در ضمن عقد خارج لازم دیگر) در شرایط تورمی شدید از مصادیق حیل ممنوعه ربا محسوب می شود یا از مصادیق حیل شرعیه است؟
پاسخ :اگر در عقد خارج لازم دیگری باشد مانعی ندارد.
شرط تعلیم قرآن در قبال قرض 🌸🍃
پرسش :اگر کسى پولى به دیگرى قرض دهد و بگوید به شرطى به تو قرض مى دهم که تو نیز در مقابل به فرزندان من قرآن را تعلیم دهى آیا این کار جایز است؟
پاسخ : احتیاط در ترک چنین شرطى است.
شرط کمک به فقرا در قبال دریافت وام قرض الحسنه 🌸🍃
پرسش : یکى از صندوقهاى قرض الحسنه که وامهاى بدون بهره در اختیار افراد قرار مى دهد با توجّه به کثرت متقاضى وام در نظر دارد (در صورت عدم مانع شرعى) اعلام نماید کسانى که مقدارى به واحد امور خیریّه صندوق (که به افراد بى بضاعت و مستمند کمک بلاعوض مى نماید) کمک نمایند بدون نوبت و با تسهیلات بهتر وام قرض الحسنه دریافت مى نماید، حکم شرعى این مسأله چیست؟
پاسخ :در فرض سوال اشکالى ندارد.
اخذ خسارت تاخیر به صورت شرط ضمن عقد 🌸🍃
پرسش :اگر خسارت تأخیر پرداخت دین به صورت شرط ضمن عقد لازم باشد اخذ آن جایز است؟
پاسخ :اگر در ضمن عقد خارج لازم شرط بشود جایز است.
شرط ماندن پول در صندوق های خانگی 🌸🍃
پرسش :آیا شرط ماندن پول برای مدتی در صندوق های خانگی ربا محسوب می شود؟
پاسخ :در صورتی که فرض این بوده باشد که آن پول را به دیگران وام بدهند ربا محسوب نمی شود.
🌹 روز مرد مبارک
❗️ بخاطر اینکه ۷۰سال است با استکبار #مثل_مرد مبارزه میکنی و در عین حال مهربانترین پدر برای تمام ایرانیها و مسلمانان هستی!
✅ برای تو که پدر مهربان ما هستی روز پدر هم مبارک🌸🌸
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#نکات_سلامتی 🍎
#خونریزی_زایمان
❤️خونریزی بعد زایمان با نگاهی به طب سنتی چیست
🌷۱-بخشی از خونریزی های رحمی نتیجه تغذیه زیاد گرم و خشکه پس مصرف آب سماق رقیق + یا عدسی + یا اب انار یا رب انار+ کاهش مصرف گوشتهای گرم مثل شترو بوقلمون مگر با پودرسماق توصیه میشود
🌸۲-بنانیست موارد بالا همه با هم اجرا شود و ضرورت دارد که بصورت نوبه نوبه مصرف شود
🍀۳- اب سیب با پوستش در قطع خونریزی موثراست .
✅۴-استفاده از سویق عدس(عدس را پخته و آب آن را گرفته و دور میریزیم ,عدس را خشک میکنیم و بعد از خشک شدن تفت میدهیم تا برشته شود ,عدس را پودر می کنیم) پودر حاصله را روزی یک یا دو بار یک قاشق مرباخوری تا غذاخوری دو ساعت بعد از غذا(میان وعده)مصرف کنید.
❣۵-دم کرده برگ بارهنگ
💜۶- ضماد حابس(پوست انار+ عدس + مورد با هم همه را بکوبید با سرکه انگور خمیر کنید و زیر شکم ببندید)
🌺۷- دم کرده زرشک پلویی که برعکس زرشک سیاه قابض است
🌸۸-شربت انار
❣۹- شربت به یا چای به
💞۱۰- صبحانه یک لیوان شیر جوشیده شده گاو با عسل همراه مربای به
❤️۱۱- آبزن (نشستن در جوشانده گیاه): به مدت ۲۰ دقیقه
آبزن پوست انار +پوست میوه بلوط (جفت بلوط)+مازو همه را مساوی با هم بجوشانید صاف کنید و در آن بنشینید
🌼۱۲-عسلاب با گلاب روزی یک لیوان
❌پرهیزات:
فست فود-قند و شکر -اسانس های شیمیایی-گرمی جات –ادویه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟣هفت نکته درباره #آرامش_روان
#حکیم_خیراندیش
🔰نکته 1
#حکیم_خیراندیش
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#درد_دل_اعضا ❤️🍃
مهیلا✨
سلام دوستان داستان زندگی من
توسن 17سالگی با ی پسر 20ساله ازدواج کردم کلا رسممون همین هس تو سن کم ازدواج میکنیم زندگی رویایی همسر خوب اخلاق همه چی خوب از نظر من شاگرد باباش بود بعد از دوسه ماه خودش واس خودش مغازه زد اخرین عروس و اولین فرزند خونوادم بودم با مادر شوهر زندگی میکردم شوهرم خیلی منو دوست داشت منم همین طور اصلا بهمدیگه بی احترامی نمیکردیم حتی شوخی هامون هم محترمانه بود اما خیلی ب من گیر میداد اوایل موبایل نداشتم بازار نمی زاشت باورتون نمیشه اصلا اجازه هیچ جایی نداشتم میگف خودم میبرمت اوایلش خیلی سختم بود اما از بس دوسش داشتم برام مهم نبود منو هرجا میبرد وقتی جای میرفتیم باید ماسک میزدم حجابمم خداروشکر خوبه اما گیر میداد مثلا اون اقاداره از روبرو میاد تو برو اونطرف روبروت نباشه 😒
جلو برادرام زیاد نباش 😒
وقتی اعتراض میکردم میگف از دوست داشتنه میگفتم من این دوس داشتنو نمیخوام اما ی بهانه ای میساخت
شبا دیر میومد روزها سرکار دیر میرف میگفتم چرادیر میای میگف کار دارم و....ب مادرش میگفتم میگف بهش گیر نده مرده و...نمیدونستم چیکار کنم😞
همش جلوش گریه میکردم ک همه خونوادت کنار همسرشونن وقت عید یا دعوتی تونیستی من تنهام یا دیر میایی ولی همیشه یا دعوا رامینداخت یا گل میگرف منم سنم با اینکه کم بود گول نمیخوردم بعضی وقت ها بوی دود میداد میپرسیدم میگف اتیش کردیم منم لباسام بو گرفتن یا لباساش ریز ریز سوخته بود میگف من از کجابدونم . پدرش ی زن دیگه داشت توی ی حیاط بزرگ هردوزن یخونه داشتن من حتی ب پدرش چیزی نمیگفتم وقتی دعوا میکردیم جلو بقیه خودمو سرحال نشون میدادم تا نفهمن اتفاقی افتاده حتی مادر شوهرم ک باهم بودیم من همش غصه میخوردم و بهش شک داشتم واونم الکی قسم میخورد ی بار دست روی قران گذاشت ک من هیچ کاری نمی کنم تو داری الکی خودتو اذیت میکنی از کار بی کارشد گف من ی مریضی مردانه دارم برادر بزرگم در جریانه باید برم دکتر و..هرچی سوال کردم جواب ندادتا اینه بعد سه ماه برگه تجویز دکتر رودیدم ک زیرش ادرسش نوشته بود چن روز گذشت بهش گفتم این چیه گف منشیه برگه نداشت رف از ی جایی برگه بگیره من نمیدونم والا من چیزی نگفتم همش باخدا حرف میزدم نماز میخوندم از خداکمک میخواستم استخاره میگرفتم چیکار کنم برم یا بمونم گذشت و وقت ب دنیا اومدن بچم رسید از ی طرف درد زایمان و از یطرف درد دیر اومدن و لباس های سوراخ شده و لک افتاده منو بردن بیمارستان خداروشکر بچم ب سلامتی ب دنیا اومد ❤️خونه مامانم اینا بودم 15 شب گذشت هیچ وقت توجیب هاش نگاه نمیکردم کنارم خواب بود ب بچع داشتم شیر میدادم نمیدونم چیشد ک رفتم تو جیباش نگاه کردم وای خدا نه نه این رو دیگه طاقت ندارم😳😳😔ی بسته سیاه بوگندو و فندک اینا از کجا دست و پاهام یخ کردند قلبم میخواست از دهنم بیرون بیاد لکنت گرفتم یواش بچه روخوابوندم و بهش گفتم بلندشو گف چی چیشده گفتم بلند شو کارت دارم انگار فهمید گفتم این چیه گف مال من نیس مال دوستمه گفتم توجیبت مال دوستت توچته هزار قسم و قران و ...زنگ زد ب عموش گف من ازت ی بسته گرفتم مگه مال دوستم نیس اونم از همه جابی خبر الکی گف اره فهمیده بود ک گند زده نخواست دعوا بشه منم شک داشتم باور نکردم توی خونه بابام بودم گفتم بهش اگه اعتیاد داری خودم پشتتم کمکت میکنم نمیزارم کسی بفهمه گف من مشکلی ندارم
#ادامه_دارد...
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌻🍃 سلام وقتتون بخیر خداقوت به همگی من یه خانوم ۳۱ساله هستم میخواستم بارداربشم برااولی
#پاسخ_اعضا ❤️🍃
سلام به دوستان
خواهری که گفتن مادرم یک ساله سکته کردن و زخم بستر و فراموشی
گرفتن و خواهر برادرا ازدواج کردن و رفتن....
همه ی خواهر برادرا جمع کنید وبا همه صحبت کنید و شرایط رو بگید
اونا هم وظایفی در قبال مادر دارن نوبتی بیان به شما کمک کنن در نگهداری از مادر ،،، اگه نمیتونن بیان
همه پول بذارن پرستار بگیرین
درسته شما کوتاهی نمیکنی و دلسوز
مادر هستین ولی به مرور خسته میشی و انرژی کم میشه
من خودم مادرم سکته کردهبودن۱ یا۲ سال زمین گیر بودن ما ۳ تا خواهر نوبتی می رفتیم
کمک میکردیم زیر بغلش رو میگرفتیم
راه میبردیم تا وقتی که بهتر شد و خودش میتونست بلند شه
نا گفته نماند مادرم با برادرم زندگی
میکند و بد اخلاقی میکرد ،،، صبح می رفتیم و شب بر می گشتیم خیلی سخت بود کار های مادر به کنار بد اخلاقی برادر قوز بالا قوز ،،،،اینقدرررر دعا
کردم که خدا میدونه و بس،،، یک روز
که خونه ی مادرم بودم خیلی گریه کردم تلوزیون روشن بود نزدیک اذان
نمیدونم کدوم سوره بود آیه ی : ان مع العسر یسرا... رو داشت میخوند
شرایط مادرم کم کم بهتر شد ،،،ایمان آوردم قطعا با هر
سختی آسانی ست
شما حتما از خواهر برادرا کمک بگیرید
چون دست تنها سخته
خدایا همه ی مریض هارو خودت شفا
بده🤲🤲🤲🤲🤲🤲
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام خانمی که ۳۸ سال دارن وتوی خواب احساس خفگی دارن و نفس کم میارن وضربان قلب بالا می ره
عزیزم یک آزمایش برا تیروئید بدین
احتمال داره کم کاری تیروئید باشه
چون خواهرم کم کاری تیروئید داره
از ناحیه گلو احساس خفگی میکنه
دکتر گفته این موقع حتما باید بشینی
دارو مصرف میکنه
در پناه خدا سلامت باشید🤲🤲
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام به دوستان
خانمی که همسرش چک دادن برا
خرید خونه خواهرو۴۰۰ کم بوده همسر شما دادن
عزیزم اگه منطقی نگاه کنیم ،،، شما
و همسر محترم هیچ کار اشتباهی
نکردین،،، تازه در حق خواهر لطف کردین ،،، متاسفانه بعضی آدما خوبی
حالیشون نمیشه ،،، ی مدت بهش توجه نکنین
در پناه خدا سلامت باشین انشاءالله
🤲🤲🤲
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام بهترین دکترریه هادراصفهان دکترمیرعلایی دکتربقایی دکترمنصورشهپریان ورامین قاسمی هستند کسی که سراغ گرفته بودند
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام به همه عزیزان
برای اون خانمه که ۳۸سال دارند و شب ها استرس میگیرن مینویسم
من خودم مثل شما بودم شب ها تو خواب ضربان قلبم بالا میرفت احساس میکردم دارم جون میدم دست و پاهام یخ میشد سریع نصف شب میرفتیم دکتر حتی نمیتونستم تو سالن بشینم ولی وقتی میرفتم پیش دکتر دکتر میگفت هیچی نیست ،من خوب میشدم
یک بارساعت چهار نصف شب با پسرم رفتیم دکتر ، دکتر دعوام کرد گفت بچه رو چرا میترسونی تو هیچیت نیست آدم با این حالت ها نمی میره فقط حمله عصبی هست، الان خیلی خوب شدم اگه اون حالت بهم دست بده چند تا صلوات میفرستم و به خودم میگم من خوبم و چنتا نفس عمیق بعد واقعا خوب میشم
☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃
سلام خدمت تمام عزیزان برای خواهری ک پسرش لکنت زبان گرفته پسرمنم تا سه سالگی خیلی روان صحبت میکرد بعد چند وقتی بود شبها خواب ترسناک میدید گریه میکرد صحبت میکرد کم کم لکنت زبانش شروع شد به قدری که برادر شوهرم مادر شوهرم مصخره میکردن میخندیدن خیلی عذاب میکشیدم گفتار درمانی بردم خوب نشد پیش دعا نویس بردم فرق نکرد تا ۶ سالگی ادامه داشت تا این که یک دوستی بهم گفت بهش گرمی جات بده ویک دعای ترس براش بگیر دیگا منم شروع کردم تا ۱ سال کارم ادامه داشت الان که ۱۱ سالش هست خوب شده فقط گاهی اوقات ک به حرف من گوش نمیده سردی میخوره روش گرمیجات نمیخوره یه کوچولو زبونش میگیره ببخشید طولانی شد
🌹 روز مرد مبارک!
❗️ بخاطر همه قولهایی که دادی و #مثل_مرد پاش واستادی🌸
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#پرسش_اعضا 💜🍃
✨قناری ✨
سلام خسته نباشید و خداقوت ب دوستان مجازی و ادمین عزیز❤️❤️❤️❤️
دوستان من قدم 158هست وزنم 53موهام خیلی بلنده زیر زانومه تو 12سالگی از بس پرحجم بود کم حجم کردم البته ب اصرار مامانم 😢
🌼🌼🌼
الان خیلی موهام میریزه خیلی کم حجم شدند بعد از حموم موهامو خشک میکنم روغن سر میزنم بعد شونه میکنم اما خیلی میریزن کوتاه کردم تا کمر😭تا پرحجم بشن اما دوماه هس اصلا رشد نکردند یعنی توی خونمون همش موی منه با اینکه توحموم شونه میکنم و میبافم هنوز میریزه راه کاری دارید؟؟؟« ازمایش ندادم»
💞
ومشکل دوم لاغر بودنمه خیلی لاغرم اصلا ب من نمیخوره 53کیلو باشم صورتم استخونیه اشتها زیاد ندارم از قرص اینا میترسم اما ی سری گین آپ خوردم براعید صورتم زیادنه ولی یکم چاق شد قرص رو ادامه ندادم دوباره عین روز اول شد 😐😐😐
شوهرم چیزی نمیگه اما ادمهای دوروبرم میگن خیلی لاغری 😒😒
اعتماد ب نفسم خیلی اومده پایین اصلا دوس ندارم جایی برم وقتی برم همه میگن لاغری و من فقط لبخند غم زده میزنم😕
هیچ مشکلی ندارم اما اشتها ندارم وقتی چیزی میخورم باید زود برم سرویس ، انگار رودم راسته 😉
پوستم سفیده اما کلا اعتمادبنفسم اومده پایین
ب نظرتون میتونم شیرخشک بخورم
جوانه گندم خوردم حال ب هم زنه
س شیره ب نظرتون خوبه لطفا راهکار بدید ی ماه دیگه مراسم داریم
اگه ژل تزریق کنم امکان داره جذب پوستم بشه توروخدا کمک کنید 💐💐💐
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت ادمین محترم گروه و سلام خدمت اعضای محترم گروه که با صبر و حوصله پیامها رو میخونن و هر کس در حد توانش پاسخگو هست خیلی خوشحال میشم که جوابی هم برای مشکل من بدید دوستان گلم من ۵۳ ساله هستم و همسرم ۵۷ ساله هردو بازنشسته هستیم دوتا دختر دارم و دوتا نوه مشکلم اینه که همسرم اعتیاد داره از همون شب اول عروسی فهمیدم ولی اون زمان ترسیدم به کسی چیزی بگم این درد بزرگ رو با خودم حمل کردم به امید اینکه یکروز ترک کنه و من روی دیگه زندگی رو ببینم متاسفانه هر روز بدتر شد که بهتر نشد خدا رو شکر چون خودم حقوق داشتم نزاشتم بچه هام کمبود داشته باشن بزرگشون کردم ازدواج کردن و بچه دار شدن حالا که همسرم سنی ازش گذشته میگه دیگه نمیتونم ترک کنم ناگفته نمونه که چه کتکهایی بی دلیل خوردم و چه تهمتهایی که بی دلیل شنیدم واگذارش کردم به خداوندی که احکم الحاکمین هست الان دیگه بیماریهای زیادی به سراغش اومده و همه حقوقش برای دکتر و درمان و اعتبادش خرج میشه من در تمام این سالها سوختم و ساختم ولی اگه پشتیبان داشتم واندکی جرات هرگز این زندگی رو تحمل نمیکردم اینو نوشتم برای عزیزانی که جوان هستن و میخوان ازدواج کنن اگه ذره ای به طرف مقابل شک دارین اصلا ازدواج نکنین اگه هم گفت ترک میکنم باور نکنین هر چند که چه بسیارن افرادی که اراده خوبی داشتند و برای همیشه ترک کردن خوش بحال زن و بچه هاشون خواستم یکم درد دل کنم ببخشین طولانی شد یا حق🙏
❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓
سلام خدمت حبیبه جان وهمگروهای عزیزم ما یه گربه داریم که ازبچگی بزرگش کردیم گربه معمولی است دیروز دخترم اومده بود خونهی ما دو ساله گربه داریم برای اولین بار اومد گربرو ناز کنه گربه یهو آروم گاز گرفت گازی که موقع شوخی میگیره واین دخترم خیلی خیلی ترسو است دستشو کشید خیلی کوچولو خش افتاد 28سالشه دو تا بچه هم داره امروز زنگ زده میگه حالم خیلی بده چکار کنم می خام گریه کنم میگه برم واکسن بزنم باز خودش میگه هیچی رد نمونده چی نشون بدم میگه بدنم خالی شده حالت تهوع دارم من گفتم از بس که ترسویی خیلی ترسیدی درضمن گربه همه ی واکسناش وزدیم درضمن شوهرش از گربه خبری نداره چون بفهمه دیگه قطع رابطه میکنه چون شوهرش رو بچه هایش خیلی حساسه دعوا میکنه حالا از شما خانمهای عزیز کمک میخام چکارش کنم که اینقدر ترسو است حساس خیلی از مرگ میترسه یکسره برای هر چیزی براه دکتره موقع کرنا زن و شوهر تا جایی که امکانش بود از خونه بیرون نمرفتن شوهرش که سرکار میرفت وقتی می اومد توی راه پله ها لباساشو عوض میکرد بعد میآمد داخل خونه ولی لاین حال دو بار کرونا گرفتن بد جور شما بگین که با این ترسش چکار کنم پیش چی دکتری باید بره بهش میگم اگه خدای نکرده یه مریضی خطر ناکی بگیری چکار میکنی میگه هیچی سکته میکنم مادر شوهرم سرطان مری گرفته بود بعد سه ماه فوت کرد دخترم چند وقت بود که گلوش درد میکرد ونمی تونست آب بخوره سریع میگه منم حتماً مثل مادرجان سرطان گرفتم ببخشید طولانی شد مامان امیرحسین از مشهد
#ایدی_ادمین 👇🌻🌻
@adminam1400
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
بكوش تا خير دنيا و آخرت را در خواندن مستمر زيارت عاشورا به دست آورى كه اول صبح هر روز فضيلت خواندن آن مى باشد. در حالات شهيد محراب آيت اللّه اشرفى اصفهانى نقل شده است كه 60 سال مستمر هر صبح پس از نماز به قرائت آن مى پرداخته است . اگر هر روز نمى توانى برنامه اى تنظيم كن كه هفته اى سه بار آن را بخوانى . و بعد كه بدان عادت كردى كم كم آن را در روزهاى ديگر هم بخوان باشد تا ان شا اللّه با امام حسين عليه السلام محشور گردى .
در فضيلت زيارت عاشورا همين بس كه از سنخ ساير زيارات نيست كه به ظاهر از انشاء و املاى معصومى باشد (هر چند كه از قلوب مطهر ايشان چيزى جز آنچه از عالم بالا به آنجا برسد بيرون نيايد) بلكه از سنخ احاديث قدسيه است كه به همين ترتيب از زيارت و لعن و سلام و دعا از حضرت احديت به جبرئيل امين و از او به خاتم النبيين رسيده و به حسب تجربه ، مداومت آن در چهل روز يا كمتر، در بر آورده شدن حاجات و نيل به مقاصد و دفع دشمنان بى نظير است .
صفوان مى گويد امام صادق عليه السلام به من فرمود: مواظب باش بر اين زيارت (عاشورا) پس به درستى كه من ضامن قبولى زيارت كسى هستم كه از دور و نزديك اين زيارت را بخواند و سعى او مشكور باشد و سلام او به آن حضرت برسد و محجوب نماند و حاجت او از طرف خدا بر آورده و به هر چه كه خواهد برسد و خدا او را نوميد بر نگرداند.
اى صفوان ! اين زيارت را به اين ضمان يافتم از پدرم و او از پدرش ... و او از اميرالمؤ منين و او از رسول خدا و او از جبرئيل و او از خداى تعالى نقل نمودند كه خداوند عزوجل به ذات مقدس خود قسم فرموده كه هر كس حسين عليه السلام را به اين زيارت از دور و نزديك زيارت كند، زيارت او را قبول مى كنم و خواهش او را مى پذيرم ، به هر قدر كه باشد و خواسته او را بر مى آورم پس ، از حضور من نوميد بر نمى گردد و او را با چشم روشن و حاجت بر آورده شده و فوز جنت و آزادى از دوزخ بر مى گردانم و شفاعت او را در حق هر كس كه شفاعت كند مى پذيرم . (جز در مورد دشمن ما اهل بيت ).
(در كتاب شريف مفاتيح الجنان در اين رابطه داستان هاى آموزنده و جالبى ذكر شده است كه طالبين مى توانند بدان رجوع نمايند).
🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱
مرحوم آيت اللّه شيخ عبدالنبى اراكى مى گويد: يكى از جنبه هاى حديث شريف ((ما أ وذى نبى مثل ما أ و ذيت هيچ پيامبرى آنچنان كه من اذيت شدم اذيت نشده )) آزار رسول اكرم صلى الله عليه و آله به وسيله حوادثى بعد از اوست يعنى آزار اهل بيت و شيعان آنان است . پيامبر از حوادث بعد از خود آگاه بود. پيامبر بسيار اندوهگين و غمگين بود براى همين خداوند متعال زيارت عاشورا را قرار داد، و فوايد آن را در دنيا و آخرت شناساند. سپس خواندن آن را تضمين نمود و بعد جبرئيل را فرستاد تا آن را براى سعادت رسول خدا و اهل بيتش و سعادت شيعيانش به آنها برساند:
اول : از فوايد اخروى بهره گيرند.
دوم : براى فوايد دنيوى به آن متوسل شوند.
براى همين امام جعفر بن محمد، به واسطه محمد بن على ، به واسطه على بن الحسين ، به واسطه حسين بن على ، به واسطه حسن بن على ، به واسطه على بن ابى طالب عليه السلام ، به واسطه پيامبر صلى الله عليه و آله ، به واسطه جبرئيل ، به واسطه قلم ، به واسطه لوح ، بواسطه خداوند متعال تضمين نموده كه هر كس نزد پروردگار حاجتى داشته باشد و اين زيارت را بخواند، خداوند متعال با قدرت مطلق و به فضل خويش بر محمد و خاندان محمد صلى الله عليه و آله و شيعيانش و دوستدارانش حاجتهاى آنها را بر آورده مى كند.
اين بنده ضعيف براى بر آورده شدن حاجت مشكلم شروع به خواندن زيارت عاشورا كردم ، و خداوند متعال به حُرمت آن بزرگان دعاى مرا پذيرفت ، و من تا كنون نمى دانم حاجتم چگونه بر آورده شد، لذا تصميم گرفتم به طور خلاصه و فهرست وار نحوه توسل را بنويسم تا اينكه هر كس حاجتى داشت به وسيله آن و به طور حتمى و بدون ترديد حاجتش بر آورده شود انشاء اللّه .
#داستان_یک_اشتباه ❌
شش ماهی از زایمان ناموفقم گذشته بود ولی نمیدونستم چرا انقدر حالت تهوع دارم
همسرم مدام بغلم میکرد و میگفت حتما خبراییه عشقم
همیشه م بهم روحیه میداد و میگفت تو دوباره مادر میشی
بهترین مادر دنیا هم میشی
بعدشم چشمکی بهم میزد و میگفت تو جواب دعاهای مادرمی
اما انگار خبری نبود چند بار ازمایش داده بودم منفی بود یه روز رفتم دستشویی که یه دفه مثل چند دفه ی قبل که سقط داشتم همون حالتا برام پیش اومد با وحشت همسرمو صدا کردم تا بیاد کمکم کنه. رنگ به رخسار نداشتم با کمک همسرم سرپا ایستادم
بوی خیلی بدی توی دستشویی پیچیده بود جوری که نمیشد نفس کشید وقتی چیزی رو که سقط شده بود دیدیم شاخ دراوردیم . من غش کردم ولی صدای همسرم رو میشنیدم که سریع زنگ زد به پلیس...👇🏻🔞
https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf
کانال مخصوص #متاهلین میباشد❌❌❌