eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
165.5هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
❣ سلام دوستان عزیز میشه لطفا کنید بگید حزر کبیره امام جواد علیه السلام کجایی مفاتیح هست یاشماکه دارید توی گروه بذارید من گشتم پیدا نکردم برای سلامتی و ظهور امام زمان صلوات راه اندازی کنیم 💚❣💚❣💚❣💚❣💚❣💚❣ سلام توروخدا پیام منوتو گروه بزارین چون واقعاکمک نیاز دارم وازخواهراهم خواهش میکنم بهم مشورت بدین تا بتونم جوابی برای مشکلم داشته باشم، عزیزان من ۳۸ سالمه وهجده ساله ازدواج کردم ۹سال اول بچه دار نشدم وبعداون دوتا دختر۹ و۶ ساله دارم حالا همسرم هی اصرار داره که ما دوباره بچه داربشیم وچون خودش تک پسره میگه امیدبخدا یه پسربدنیابیاریم ولی من مشکلم اینه که حاملگیه خیلی سختی دارم باید بعد حاملگی رحمموبدوزن تا سقط نداشته باشم ویا کل ۹ ماه رو باید آمپول هپارین بزنم تا خونم لخته نشه ودوباره مشکل لختگیه خون نداشته باشم چون تو دوتا حاملگیم اینکارهارو کردم قبل دختر بزرگم بخاطر این مشکلات سه تاسقط داشتم واین کارها منوخیلی اذیت میکنه ومن قبول نمیکنم که دوباره این همه استرس رو داشته باشم ازیطرف هم به همسرم حق میدم میگم اون حق داره که طعم پسردارشدن رو بچشه،ازیطرف هم‌وزنم بالای نود هس وهمسرم تاکید به لاغری دارن ومن هم خیلی ارادم ضعیفه تصمیم میگیرم لاغربشم ولی فردای همون روز قولم به خودموفراموش میکنم بازهم میخورم باشگاه هم یه ماه میرم دیگه نمیرم البته بیشتر درگیردرس بچه هام هستم حالاسوالم اینه که عزیزان به من یه راهکاربدین که چطور بتونم خودمولاغر کنم ویا برای مشکل حاملگیم یه مشورت بدین که آیا حق بامنه یا همسرم؟ توروخدا بهم کمک کنین چون خیییلی نیاز به همفکریه شما عزیزان دارم😔😔 💚❣💚❣💚❣💚❣💚❣💚❣ سلام لطفا مشکل من رو هر چه زودتر داخل کانال بزارید من یه مدت هست اصلا حالم خوب نیست نه جسمی نه روحی سنو آزمایش همه چیز انجام دادم ولی مشکلی نداشتم هر چقدر فکرمیکنم بنظرم برم پیش دکتر تب اسلامی که خودشون تشخیص بدن که چه مشکلی دارم ولی دکتر تب اسلامی خوب نمیشناسم من از شیراز پیام میدم لطفا اگه دکتر تب اسلامی خوب میشناسین که از روی زبان یا چشم یا نبض تشخیص بده بهم معرفی کنین واقعا درمونده شدم ایدی ادمین🌱👇🏻 @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-•• لطفا دوستانتونو راهنمایی بفرمایید🙏🏻
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
پیرزن بدون مقدمه رفت سر اصل مطلب‌..از دخترتون جهیزیه نمیخوایم..همه وسایل عروس مرحومم سر جاشه و با هم
یکی دو سال به همین روال گذشت و بچه های حبیب چون بابا خیلی کم بالا سرشون بود آتیش پاره هایی شده بودن که یه محله از دستشون آرامش نداشت..خانوم بزرگ هم حسابی از دست و پا افتاده بود و نمیتونست بدوئه دنبال بچه ها و یه مدت هم بود ترکه ی آلبالوش گم شده بود.. یه روز که توتیا داشت رخت خواب ها رو به خواست خانوم بزرگ بیرون میریخت که دوباره بچینه ترکه آلبالوی خانوم بزرگ پیدا شد.. ترکه پیدا شدن همان و کتکی که به مدت طولانی انتظار بچه ها رو میکشید همان.. خانوم بزرگ هیچ به روی خودش نیاورد که ترکه رو پیدا کرده و منتظر شد تا بچه ها دست از پا خطا کنن..طولی نکشید که یکی از کوزه های ترشی مورد علاقه خانوم بزرگ رو شکستن و توی همون انباری انقد از خانوم بزرگ ترکه خوردن که تا دو روز بعدش نتونن از جاشون تکون بخورن..ولی داستان به همینجا ختم نشد...خانوم بزرگ وسط کتک زدن به خس خس افتاد و همین که ترکه آخرو برد بالا که با شدت بیاره پایین، یه آخ گفت و افتاد... توتیا خانوم بزرگ رو به کوکب سپرد و رفت دنبال آب قند ..ولی کار از کار گذشته بود و خانوم بزرگ سکته کرده بود و مرده بود... حبیب رو توی راه برگشت باربری بود که تونستن خبرش کنن و اونم خودشو زودتر رسوند.. حبیب برای اولین بار توی این چند سال گریه می کرد و وقتی فهمید مادرش به خاطر کارای بچه ها حالش بد شده، تصمیم گرفت کمتر بره باربری شهر دور و بیشتر بالای سر بچه ها باشه... بچه ها دیگه به اجبار از توتیا هم حرف شنوی داشتن چون دیگه خانوم بزرگی نبود که بگه حق نداری از گل نازکتر به بچه های من بگی... حبیب هم همیشه حق رو به توتيا میداد و میدونست بچه هاش چه آب زیرکاه هایی هستن. این بین کوکب کم کم داشت میشد کمک دست توتیا و اونو مادر خودش می دونست.. توتیا هم با وجود اون مادری رو یاد گرفت... حالا به جز ثریا، توتیا یه دخترم داشت که اگه داداش هاش پرش نمیکردن، هیچ اذیتی برای توتیا نداشت.. چند سال به همین روال گذشت و توتیا به وضع زندگیش عادت کرده بود و یکی یکی واسه پسرا زن می گرفتن و راهیشون میکردن... حبيب واسه همه پسراش خونه ساخت و سر یه کار مشغولشون کرد...واسه کوکب هم یه جهیزیه مناسب در حد چند تا صندوقچه تهیه کرد ولی توتیا هر بار زیر پای حبیب نشست تا کوکب رو سن پایین شوهر نده...گفت بزار درسشو بخونه...درسش توی مدرسه خیلی خوبه...و هر بار حبیب کوتاه میومد و خواستگارا رو رد می کرد.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
👨🏻‍⚖ ‍ 🔴در چه شرایطی امکان حذف نام همسر پس از عقد وجود دارد؟ 🔻براساس ماده 33 قانون ثبت‌احوال در شناسنامه مرد یا زن آخرین نکاح و طلاق یا بذل مدت و در صورت تعدد زوجات آن تعداد ازدواج که به قوت باقی است، منعکس خواهد شد، همچنین ازدواج و طلاق بائن غیرمدخوله نیز با درخواست هر کدام از زوجین قابل حذف است. 🔻بنابرِ مقرره جدید سازمان ثبت احوال کشور در خصوص حذف نام همسر از شناسنامه، "چنانچه فردی با همسرش متارکه کرده باشد، با انتخاب همسر دوم و ثبت رسمی ‌ازدواج و ثبت شدن نام او درشناسنامه‌اش می‌تواند به اداره ثبت احوال مراجعه و درخواست برای حذف نام همسراول را ارائه دهد. 🔻حذف نام زوج از شناسنامه زوجه تنها در صورتی امکان پذیر است که در دوران عقد جدایی انجام شده باشد و دوشیزه‌بودن زوجه مطابق احکام قضایی و سند طلاق قابل استنباط باشد. همچنین اگر همسر فردی فوت کند، در صورت ثبت شدن ازدواج، فرد می‌تواند با مراجعه به ادارات ثبت احوال نسبت به حذف نام همسر فوت‌شده از شناسنامه‌اش اقدام کند. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🍁 پیش رفیقم بودم ، می گفت چرا خیلی شاد و سرخوشی امروز؟ حقیقتا نمی دونستم چرا حالم خوبه. الان که برگشتم خونه، داشتم فکر می کردم واقعا چرا امروز حالم خوبه؟ یادم اومد صبح که با تاکسی داشتم جایی میرفتم ، ماشین پنچر شد و چون وقت داشتم به راننده کمک کردم تا لاستیک ماشینش رو تعویض کنه. خیلی ازم تشکر و تعریف کرد ، حقیقتا حس خیلی خوبی بود ، وقتی هم پیاده شدم هر چقدر که اصرار کردم کرایه رو نگرفت. راننده با لبخند گفت: همین که رفیق نیمه راه نبودی و کمکم کردی خودش برام یه دنیا ارزش داره. ضمنا من ازت ممنونم سر صبحی حالم خوب شد با این معرفتی که به خرج دادی. اتفاق خارق العاده ای نبود ، ولی همین کار کوچک، هم حال منو خوب کرده و هم حال راننده رو :) بعضی وقتا حالت خوبه ولی نمیدونی اما دلیلش میتونه چیزهای خیلی کوچیکی باشه که زیاد هم اهمیت نمیدیم بهشون! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
💚 🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❣ سلام دوستان عزیز میشه لطفا کنید بگید حزر کبیره امام جواد علیه السلام کجایی مفاتیح هست
🌸 سلام خدمت دوستان گلم می‌خواستم به خواهر گلم که ۳۸ ساله هستند دو تا دختر دارند شوهرش بچه می‌خواست بگم عزیزم منم ۳۸ سالم هست دو تا بچه دارم یه دختر ۱۶ و یه پسر ۱۰ ساله منم سر هر حاملگی باید ۹ ماه تموم را استراحت میکردم در ضمن دو تا سقط و یک مرده زایی هم داشتم سر پسرم هم عمل سرکلاچ انجام دادم اما حالا دوباره حامله هستم یک هفته دیگه ماه ۶ تموم میشه در ضمن شکر خدا این حاملگی از همه بهتر بود حالا که دارم سنگین خیلی داره سختم میشه اما بچه‌ها کمک حالم هستند شما هم اصلا نگران نباشید ان‌شاالله به امید خدا اگه فرزند سوم را می‌خواهید اقدام کنید چون هر چه سن آدم بالاتر برا حاملگی سخت‌تره از دوستان گلم التماس دعا دارم 🤲🤲 ✨✨✨✨✨✨✨✨ سلام عزیزی که حرز امام جواد علیه السلام میخواستن اپلیکیشن این حرز هست می‌تونید نصب کنید و صوتی هم گوشش بدید اول حرز هم با سوره حمد شروع میشه البته اینا واسه حرز کبیر هستن🌺 برا تعجیل در ظهور مولامون صلوات بفرسین💛 ✨✨✨✨✨✨✨✨ سلام درمورد اون خانم ۱۶ ساله که پسر عموشون اومده خاستگاریشون و قبلا معتاد بوده . عزیزم اگر شما به ایشون علاقه ندارید ، اصلااااا قبول نکنید . آره ممکنه ایشون دوباره معتاد شه و هیچ تضمینی وجود نداره که ایشون ترک کردن . حرف خانوادتونم کاملا غلطه که میگن گناه داره😒 اونا دلشون برا پسر عموتون میسوزه و برا دخترشون نمیسوزه ؟ خلاصه هرگز قبول نکنید حتی از روی دلسوزی های دیگران هم خودتون رو قربانی نکنید و درمورد خاستگار😑 عزیزم شما هنوز ۱۶ سالتونه و خیلیی راه در پیش دارید، خاستگار هم زیاده نگران نباشید . ضمنا ازدواج نکردن بهتر از اینه که با کسی که دوستش نداری و تازه قبلا معتاد بوده ، ازدواج کنید 😤 موفق باشی😘 ✨✨✨✨✨✨✨✨✨ سلام درمورداون خانمی که میگن چکارکنم همسرم خیانت نکنه..👇 جهت مثل خوری/ خوری/ / بازی/ / / وآزار/ وهر عمل خلاف شرعی رو که بفکرتون میرسه ساعت عمل کردن مابین اذان واقامه نماز صبح ویا بعداز نماز صبح ویا بعداز نماز شب عمل کردن با نه فقط برای امتحان کردن ذکر شریف یا رو 161 بار بخونین سپس بگین خدایا فلانی زاده فلانه رو از فلان کار منع کن 7 روز یا شب تکرار کنین در یک زمان مشخص وببینین خدا برای دل شما چه میکند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❣ پدرم دوستی داشت که بهش می گفتند ممد سرگردان . می گفتند آن قدیم ها، جوان که بوده عاشق دختری می شود از همسایه ها. دختر از یک خانواده خلوت و ساکت بوده. از آن خانواده ها که با بقیه دمخور نمی شوند، سرشان به لاک خودشان است ..کم حرف و بی حاشیه و بی آزارند و از زور بی صدایی، کند ذهن به نظر می رسند. اهل محل به این خانواده می گفتند "طفلکی ها" و ممد، عاشق دختر طفلکی ها بود. دختر هر روز جوجه هایش را می برده توی زمین خالی پشت خانه می چرانده. ممد می ایستاده و از دور دختر را نگاه می کرده، توی رویاهای آینده اش که برای رفقا تعریف میکرده، دختر زنش بوده، یک پسر داشته اند به اسم "طاهر" و طاهر قرار بوده دکتر بشود "هرطور که شده"... وقتی دختر که از کنارشان می گذشته ساکت و سربه زیر میشده. حتی یکبار به دختر کمک می کند که یکی از جوجه هایش را که گم شده بوده پیدا کند، ولی باز هیچ کلامی بینشان ردوبدل نمی شود. ممد، اسطوره ی عشق در سکوت بوده. تا اینکه یک تابستان، ممد و خانواده چند روزی می روند شهرستان و وقتی برمی گردند خانواده‌ی طفلکی ها از آن محل رفته بودند. نه آدرسی، نه تلفنی، نه حتی اسم و رسمی. ممد خیره می شود به در بسته ی خانه‌ی طفلکی ها، هاج و واج، بهت زده... بعد از روی دیوار می پرد توی خانه و چند دقیقه که می گذرد اهل محل، صدای زار زدن ممد را می شنوند که می پیچد توی خانه ی خالی و از روی دیوارها می ریزد بیرون. و کمی بعد در باز می شود، ممد بیرون می‌آید در حالیکه یک جوجه ی کوچک با پرهای خیس توی دستش است. و بعد از آن ممد جوجه را می گذارد توی سبد، سبد را می بندد ترک دوچرخه و سرگردان می شود پی پیدا کردن صاحب جوجه.. انگار که با لنگه کفشی برود پی سیندرلا.. چند ماه بعد وقتی ممد به محل برمی گردد جوجه برای خودش مرغی شده و دختر پیدا نشده بوده. ممد هر روز مرغ را می برد زمین خالی و خودش تکیه به دیوار پشتی خانه می نشست و زمین کاویدن و نوک زدن مرغ را نگاه می کرد. هرچند وقت یکبار هم مرغ را میگذاشت توی سبد، می رفت، چند هفته ای ناپدید می‌شد و بعد برمیگشت، با مرغ، بی‌دختر. روزی که جنازه‌ی مرغ را توی زمین خالی پشت خانه دفن میکرد رو کرده بود به رفقایش گفته بود "دیگه پیش نمی گردم" و نگشته بود. اما سرگردان مانده بود، چشمهایش سرگردانی را فریاد می زد.. بیست سی سال بعد، وقتی ممد مرد، توی اتاقش یک دسته روزنامه پیدا کردند. روزنامه های اعلام قبولی های کنکور که ممد طی سالها، هرسال خریده بود و با مداد قرمز، دور اسم همه ی طاهر های قبولی پزشکی خط کشیده بوده... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#دردو_دل_اعضا 💚 سلام ۵ ساله عقدم با دخترداییم البته دو سالش رفت و آمد داشتیم با هم حرف میزدیم سه سا
🌸 خسته نباشید میخواستم در مورد اون آقایی که همسرش رو طلاق داده و خواهرش خونش رو بالا کشیده صحبت کنم آقای محترم چرا الکی خودتو عذاب میدی؟اولا در مورد همسر سابقت میخواستم بگم که خدارو شکر کن که قبل از اینکه بچه ای داشته باشید رفته چون مشخصه همچین آدمی ذات نداره گاهی وقتا ما آدما اشتباه میکنیم ملاک شما اشتباه بوده به ذات آدما توجه کن ، در مورد خواهرت بشین باهاش منطقی حرف بزن البته حواست باشه که بچه و شوهرش نباشن یه روز که تنها بود باهاش صحبت کن بهش بگو من به تو اعتماد کردم اگه به خونه عادت کردی که اشکال ندارع خونه رو به اسم خودم بکن اجاره بده همینجا بمون تا منم با پول اجاره ی تو برای خودم خونه اجاره کنم . اگه هم نشد که از راه قانونی پیش برو . ببینید شما یه اشتباهی کردی با اون خانوم عقد کردی الان متوجه شدی که اشتباه کرده بودی خداراشکر که زود هم متوجه شدی ، الان وقتشه به خودت بیای همسرت رفت به درک لیاقت نداشت جوری زندگی کن که حسرت بخوره و بگه کاش نرفته بودم ، زندگی ادامه داره شما میتونی خیلی موفق بشی البته اگه خودت بخوای ، اگه دوست داری با یه مشاور خوب هم صحبت کن . من خودم خیلی پیش مشاور میرم نتیجه هم داره . موفق باشی 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 سلام در جواب اون آقایی که خواهرشون خونشون بالا کشیده شما میتونید از دو راه وارد بشین و دو شکایت مختلف انجام بدین . مثل خیانت در امانت و یا بابت اینکه خانه به نام کردین پولی دریافت نکردین شکایت کنین و معادل پول خونه دریافت کنید . اگر خواستین آیدی من از ادمین بگیرین بیشتر راهنماییتون میکنم و انشالله بتونین حقتون زنده کنید . یا علی 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 سلام در جواب اون آقایی که خواهرشون خونشون بالا کشیده شما میتونید از دو راه وارد بشین و دو شکایت مختلف انجام بدین . مثل خیانت در امانت و یا بابت اینکه خانه به نام کردین پولی دریافت نکردین شکایت کنین و معادل پول خونه دریافت کنید . اگر خواستین آیدی من از ادمین بگیرین بیشتر راهنماییتون میکنم و انشالله بتونین حقتون زنده کنید . یا علی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
💚 سلام خدمت دوستان در کانال , منم خواستم مشکلمو بنویسم بلکه به دست شما دوستان حل بشه من پنج ساله ک ازدواج کردم با خانواده شوهر زندگی میکنم یکی از عقایدشون اینه ک حتما حتما باید عروس با خانواده شوهر زندگی کنه تابع حرف اونا باشه و هر کاری ک میخود بکنه باید اول اجازه اونا رو بگیره یعنی این وسط شوهر و اجازه شوهر هیچ هس , ما هم عروس داشتیم ک با خانواده زندگی کرده ولی همچین عقاید رو نداریم همه عروسامون اول زندگی با خانواده خودم زندگی کردن ولی اصلا یک روز ندیدم ک مادرم بخاد تو زندگیشون دخالت کنه یا بخاد زور بهشون بگه منم چون تو همچین خانواده ایی زندگی کردم فک کردم خانواده شوهرمم همینطورن چون اشنا بودن و میشناختمیشون و تحقیق کرده بودیم هیچ چیز بدی ازشون نگفتن ! من حتی بخام برم دیدن خانواده ام اونم هفته ایی یکبار باید اول هماهنگ کنم باهاشون اجازه بگیرم اولاش ک ب شوهرم میگفتم ک برم میگفت ب مادرم بگو بعد چند بار صحبت و اینجور حرفا ک شما شوهر منی ن مادرت بهتر شد ولی باز هم ی سری چیزا هس , اینکه اولویت همه پسراشون و بیشتر شوهر من چون کوچیکشونه خانواده اشونه یعنی هیچ استقلالی از خودشون ندارن مسافرت بخاییم بریم حتما با اونا ... حرف محبت بحث دعوا قهر فایده نداشته شوهرم اوایل تا حرفی میزدم میزد بهم ولی بعد از تعهد پدر و مادرم دیگه دست روم بلند نمیکنه ولی اوضاع اونجوری ک میخام نیس, یعنی چیز زیادی نمیخام فقط استقلال شوهرمو میخام اینکه از لحاظ فکری و مالی ب خودش متکی باشه !خورد و خوراکمون با خانواده شوهرمه و بخاطر همین همه کارای خونه با منه پخت و پز بشور تمیز کردن مادرشوهر فقط ب کارای شخصی خودش میرسه من خودم تحصیلکرده هستم و تو بهترین شرایط استخدام میتونستم قبول بشم و مشغول ب کار بشم ولی باز مانع شدن یعنی ب صورت غیر مستقیم از طریق شوهرم در صورتی ک خواستگاری من ب ایشون گفته بودم و ی چیز دیگه ایی ک هس من متاسفانه یا خوشبختانه فرزندی ندارم بارها به طلاق فکر کردم چون زندگی ک میخاستم این نبوده هر چقدر هم سعی میکنم ک بسازم باهاشون احساس میکنم از خودم دور میشم از اهدافم ! اینم بگم احترام منو دارن خانواده شوهر ک خیلی جیزا رو ک با عروسای دیگه انجام میدادن با من انجام نمیدادن من ب شدت به بی احترامی نسبت ب خودم.حساسم برای همین سعی میکنم کاری نکنم ک بی احترامی بشه بهم , جاری های دیگمم بعد چند سال تونستن خودشونو با دعوا و زور از خانواده جدا کنن ولی باز دستوراتشونو تو زندگی میبینم!کسی بوده ک مثل من بوده چه کار کردین برای زندگیتون ? ایدی ادمین🌸👇🏻 @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❣ فراموش کردن سخته، خیلی سخته... انتظار سخت تره، خیلی سخت تر... اما سخت تر و دردتر از انتظار و فراموشی، بلاتکلیفیه! اونجایی که بی حرف ولت می کنه و میره و تو سرگردون می مونی بین رفتن و موندن... دو قدم میری و سه قدم برمیگردی... سه قدم میری و چهار قدم برمیگردی... آخرشم نه میتونی بری، نه حقشه که بمونی! برزخِ بلاتکلیفی از خود آتیش جهنم هم جهنم تره؛ هرموقع داشتین می رفتین تکلیف طرفتونو مشخص کنین و بعد بزنین به چاک... اینجوری یا جون میده توی غیر ممکنِ فراموشی و راهشو میکشه و میره، یا می‌شینه منتظر به امید اون روزی که صبح دولتش بدمه و برگردین... خلاصه هیچکسی رو توی بلاتکلیفی رها نکنین که بدتر و لاعلاج تر ازش دردی نیست توو دنیا! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۳۳۶ 🌹 @azsargozashteha💚
4_297669198144867084.MP3
1.07M
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۳۳۶ 🌹 @azsargozashteha💚