eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
165.9هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸 به روایت خانم بهرامی وکیل پایه یک دادگستری در دو بخش✅ سیمین توی یه خانواده نابسا
در این بین پدر صفر فوت میکنه و به صفر یه ارث خوبی میرسه. با بخشی از اون پول برای زړی یه ماشین میخره و یه آرایشگاه میزنه. تا اینکه طاقت سیمین تموم میشه و دعواشون اوج میگیره. صفر سیمین رو اروم میکنه میگه بیا بشین کارت دارم.. سیمین من عاشق زړی شدم زری هم همین طور... از شوهرشم که طلاق گرفته، من میخوام باهاش ازدواج کنم.. زری با وجود تو مشکلی نداره توام یا باید بپذیری یا مهریه ات رو ببخش طلاقت بدم برو. سیمین جا میخوره که این چقدر وقیح شده که بعد از ۱۴ سال و با وجود ماندانای ۳ ساله داره این حرفو میزنه . سیمین میگه امکان نداره صفر هم میگه هرجور راحتی.. خلاصه صفر یواشکی و با دوز و کلک با زری ازدواج میکنه و کلا قید سیمین و ماندانا رو میزنه. سیمین انقدر تحت فشار بود و افسرده که یه دو ماهی میفته توو خونه. یاسمن یکی از دوستای سیمین به دادش میرسه. سیمین رو از خواب غفلت بیدار میکنه و منو بهش معرفی کرد. سیمین مستاصل اومد پیش من ماجرا رو تعریف کرد. شروع کردیم دنبال کارهای سیمین رو گرفتن، برای مهریه اقدام کردیم و چون صفر زن دوم گرفته بود رفتیم برای طلاق سیمین دادخواست دادیم . در همین حین که دنبال کارهای مهریه سیمین بودیم که صفر رو ممنوع الخروج کنیم دیدیم ای دل غافل صفر خان با زری از ایران رفتن. رفته بودن ترکیه..هرچی هم داشته فروخته و برده و حساب رو هم خالی کرده .. جالبه بدونید سیمین و ماندانا رو هم ممنوع الخروج کرده بود😯 بعد از مدتی که ابلاغ براش رفته بود به سیمین زنگ زد. که من برای همیشه از ایران رفتم بر نمیگردم طلاقت هم نمیدم انقدر بمون تا موهات رنگ دندونات سفید بشه سیمین خیلی آشفته شد و بهم ریخت.. بهش گفتم نگران نباش به نفع ماست. صفر نمیدونست که این خبرا هم نیست. چون بدون اجازه سیمین و دادگاه با زری ازدواج کرده بود برای سیمین حق طلاق ایجاد شده بود. با ثابت کردن این موضوع تونستیم طلاق سیمین و حضانت ماندانا رو بگیریم. صفر رو هم بابت مهریه ممنوع الخروج کردیم که اگر برگشت ایران نتونه دوباره خارج بشه. که همین اتفاق هم افتاد بعد از ۵ماه صفر رو پیدا کردیم. نگو اومده ایران خونه زری رو بفروشه موقع برگشت فهمیده ممنوع الخروجه . و روانه زندان شد. میگفت مهریه ندارم استعلام گرفتیم و نتونست مهریه قسطی پرداخت کنه . مهریه سیمین ۱۱۴ تا سکه بود. مجبور شد برای آزاد شدن و رفتن به ترکیه کل مهریه سیمین رو پرداخت کنه. خلاصه اینم آخر و عاقبت صفر خان و سیمین ساده و بی پشتوانه .. به سیمین گفتم با این پول برای خودت یه کاری راه بنداز و ماندانا رو بزرگ کن . نگران دخترش بود که اگر بزرگ شد و سراغ پدرش رو گرفت چی بگم؟ گفتم هیچی خیلی ساده بگو بابات رفته تو مادر خوبی باش اون به پدرش فکر نمیکنه . ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🌸 سلام شرمنده مزاحم شدم ادمین جان میخاستم بپرسم اون خانمی که جواب اون آقا رو دادن و گفتن جاریشون ناراحتی اعصاب داشته و تيمارستان بستری شده وبهش شوک دادن الان وضیعیتشون چطور هست خوب شدن چون منم خواهرم مشکل اعصاب داره دکترا گفتن بعد از تعطیلات بیارید بستری کنید شوک هم میخان بدن. ممنون از ادمین عزیز و همه همراهان 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 سلام وعرض تبریک عیدبه محبوبه خانم واعضای گروه ببخشیدمن یه چادرمشکی خریدم براعیدکلی پولش ودادم رفتیم بیرون گلی شدلک سفیدافتاده روش هرچقدرمیشورم پاک نمیشه حالااعضای گروه اگه راه کاری دارن ممنون میشم 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 سلام خدمت اعضای خوب کانال سال نو همگی مبارک باشه. من سوال دارم از خدمت شما اینکه: من چون بیماری رماتیسم مفاصل دارم میخوام بدونم از شماها یا اطرافیانتون کسی هست که این بیماری رو داشته باشه و دیگه این مریضی درمان شده بهبود پیدا کرده به کل از بین رفته باشه و چجوری و نحوه درمانش بوده؟ با طب جدید یا سنتی بوده ؟ و اگر پزشک طب سنتی و طب جدید می شناسید که درمان میکنه و به کل این بیماری رو به درمان میرسونه به من هم معرفی کنین؟ خیلی ممنونم پیشا پیش از کمک و راهنمایی شما خیر ببینین الهی🙏🙏🙏🙏🙏🌹🌹🌹 ایدی ادمین🌱👇🏻 @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
دوستان عزیزم نظر ،پیشنهاد و انتقاد در جهت بهبود مطالب کانال رو به ادمین عزیزمون حبیبه جان بگید لطفا👇🏻🌱 @habibam1399 خوشحال میشیم که محتوای کانال رو باب میل شما تنظیم کنیم😍👆🏻
🌸 فکر کن‌ یه فیلم از گذشته‌ت پخش میشه؛ خودتو می‌بینی با تمام تغییراتی که تو زندگیت کردی، تمام اشتباهاتت مثل یه فیلم میاد جلو چشمت، احساساتی که خرج آدمای اشتباه کردی، حرفایی که باید می‌گفتی و نگفتی آدمایی که بودن و رفتن، یه سری تصویر که میخندوندت یه سری صحنه که به گریه می‌ندازتت، عاشق شدنت، تلاش کردنت، به قهقرا رفتن احساساتت... این‌ فیلم، کل هدفیه که تو به خاطرش اومدی تو این دنیا. می‌تونی طوری نقش بازی کنی که لایق اسکار باشه یا انقدر سطحی بازی کنی که تهش بگی حیف این‌ همه انرژی که صرف این زندگی کردم! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌸 سلام شرمنده مزاحم شدم ادمین جان میخاستم بپرسم اون خانمی که جواب اون آقا رو دادن و گفتن
🌹 سلام . در جواب اون دوستی که رماتیسم دارن مامان من هم همین بیماری رو داشت و خیلی هم بد حال بود از شدت کمردرد اصلا نمی تونست هیچ کاری انجام بده و یک سال کاملا از کار افتاده بود😔😔 از طریق دکتر طب جدید که پیگیری کرد به هیچ نتیجه ای نرسید به عنوان دارو مسکن بهش دادن که فقط درد رو ساکت می کرد و در واقع درمان نبود.اخر سر هم گفتن فقط یه درمان داره اونم یه آمپولیه که هر شش ماه یک بار باید تزریق کنه که سیستم ایمنی بدن رو کلا از کار میندازه.چون رماتیسم گاهی یه بیماری خود ایمنی هست(اون امپول هم قیمتش هر کدوم چند میلیون بود) این ماجرا مال یه سال قبل از کروناست و من خداروشکر می کنم که ما اون موقع پولش رو نداشتیم و مامانم تن به این کار نداد که اگر اینکارو می کرد با اومدن این بیماری زنده نمی موند 😭 بعد از اون از طریق طب سنتی درمان رو شروع کرد و خیلی جواب گرفت.الان فقط گاهی اوقات که خیلی به خودش فشار بیاره دردش شروع میشه. نحوه درمانش هم پرهیز از سردی هست.یعنی کلا هوای سرد،آب سرد و مخصوصا غذاهای سرد هست و در عوض باید به گرمی ها رو بیارید. زیاد توی هوای سرد نمونید دست ها و بدن زیاد با آب سرد تماس نداشته باشن و مهمتر از اینها غذاهایی با طبع گرم بخورید که بحثش خیلی مفصله... حتما به یه دکتر طب سنتی خوب مراجعه کنید. با آرزوی بهبودی شما🌺 لطفا برای حاجت روایی منم ۳صلوات بفرستید. ممنون 🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 سلام خدمت ادمین عزیز و اعضای محترم کانال درموردخانمی که برای بستری شدن در بیمارستان روانی و انجام دادن الکتروشوک نگران بودن عرض کنم برادر من 4سال به ببماری وسواس فکری شدید مبتلا بودن هرچقدر دارو دادیم بهتر نشدن در حدی که داشتن قدرت حرکت و تکلم هم از دست میدادن تا اینکه لطف خدا شامل حالمون شد و با دکتر نوربالا زاده آشنا شدیم تحت نظرایشون در بیمارستان امام خمینی تهران بستری شدن و دکتر 12 جلسه الکترو شوک تجویز کردن که با انجام 8 جلسه برادرم کاملا خوب شدن و مرخص شدن و الان به زندگی عادی برگشته وکار میکنه و داروهاشون به نصف رسیده (فقظ عوارضش این بود که خاطرات بستری و درمان فراموش کردن) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🌹 وقتی با همسرم تصمیم به جدایی گرفتیم زنم گفت بچه تم نمیخام مال خودت .گفتم من که از خدامه بچم پیش خودم باشه اما می خوام بدونم که چرا بچه تو نمیخوای در جوابم گفت به خاطر اینکه هیچ وقت روی خوشبختی نبینی هیچ زنی تو رو با وجود یه دونه بچه کوچیک قبول نمیکنه چرا کسی که بخواد باخت بده و بسوزه من باشم بزار اون شخص تو باشیی در حالی که مریم همسر جدیدم با آغوش باز دختر من و پذیرفت خیلی باهم رابطشون خوب بود و همیشه هوای دختر منو داشت بعد از عقدمون روابط خیلی قوی تر و پر از عشق شده بود طوری که من هر روز صبح که از خواب بیدار می شدم با خودم میگفتم مطمئنی خواب نیستی؟ همه چیز خیلی عالی پیش می رفت . اینکه دخترم هیچ وقت دیگه بهانه مادرش نمیگرفت عجیب بود برامون. تا اینکه یه اتفاق همه چیز رو خراب کرد یعنی من اصلا فکر نمی کردم که عمر خوشی و خوشحالی تو زندگی من بتونه انقدر کوتاه باشه شنیدین میگن بعضی زندگی ها طلسم شدن واقعا زندگی من دقیقا از همون زندگی هاست چون تا آمدم خوشی کنم همه چیز خراب شد داستان از این قراره که مريم به من گفت بیا برای خودمون ...👇🏻👇🏻🔞 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
دو روزی شایان پیش مادرم بود تا دردو ورمم کمتر شد و شایان و اوردم خونه دیگه خودم می تونستم به بچه و ک
وقتی برگشتم کلی سوغاتی و لباس واسه ی عبدلله و شایان اوردم. برای خودم اینقدر لباس و کفش اوردم که تا چند سال خرید نکنم. عبدلله از همون اول زندگیمون با اینکه وضع مالیش اوایل زندگیمون خوب نبود تا همین حالا که در امدش خوب شد سعی میکرد هیچ کمبودی نداشته باشم. از هیچ خرج و محبتی نسبت به منو زندگیش دریغ نمی کرد. شاید اولش یکم گیر میداد ولی بعدش راضی میشد. شایان که دانشگاه قبول شد عبدلله براش یه اپارتمان کوچیک هدیه خرید. به نام خودش زد. قرار شد که اجاره بده و کرایه خونه و پول پیش و برای خودش خرج کنه هم سرمایه اش باشه هم در امدش باشه. شایان پسر خوب و ارومی بود اصلا شر و شور نبود . یه جورایی اخلاقش مثل عبدلله بود. با شروع شدن درس و دانشگاه شایان دوستهای جدیدی پیدا کرد و هنوز یه ترم نگذشته باهاشون رفت و آمد میکرد و صمیمی شده بود. به عبدلله گفت دوست داره اپارتمانی که براش خریده تخلیه کنه و وسایل بچینه و برای خودش خونه مجردی داشته باشه..با دوستاش راحت باشه. عبدلله راضی نبود گفت تو که يدونه پسری خواهرو برادری نداری که مزاحمت بشن ، من و مامانتيم تو این خونه به این بزرگی.. دوستات بیان خونه اتاقتم که بزرگه اگه لازمه کلا اتاقهاي بالارو خالی میکنیم برای تو و دوستات که راحت باشيد. من که اکثرا سرکارم مامانتم که پایینه یا بیرونه کاری به شما نداره عزیزم. شایان قبول کرد و از اون روز بالا رو کامل در اختیار شایان گذاشتیم طبقه پایین و یکی از اتاقهارو برای خودمون آماده کردم و اتاق خودمون هم در اختیار شایان گذاشتیم دوستهای شایان می آمدند و میرفتند. خونه ی ما شده بود محل درس خوندن و ایکس باکس بازی کردن و... با هم بودند و تنهاییه شایان و پر میکردن. یکی از همکلاسی هاش از شهرستان آمده بود و اینجا خوابگاه گرفته بود. رفیق فابریک شایان بود و اکثراخونه ی ما بود و خیلی خوابگاه نمی رفت. عبدلله از اینکه شایان همیشه تنها بود خیلی ناراحت بود ولی حالا که یه دوست خوب پیدا کرده بود و خوشحال بود وقتی صدای خنده اش از طبقه بالا میاد از خوشحالی شایان شاد بود. عبدلله عاشق بچه ی زیاد بود دوست داشت صدای خنده ی بچه ها تو خونه بپیچه برخلاف من ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۴۴۷ @azsargozashteha💚 صفحه ی جدید امروز صبح ارسال نشده بود
4_297669198144867381.mp3
985.2K
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۴۴۷ @azsargozashteha💚
🌸 ❣خودتان باشید ‌نه فتوکپی و رونوشتِ همدیگر ! خودتان را از روی دستِ دیگران ننویسید ! باور کنید چیزی که هستید ، بهترین حالتی است که می توانید باشید ! بعضی ها ، ساکتشان دلنشین است ، بعضی ها پرحرفشان ! بعضی ها ، باچشم و موی سیاه ، زیبا هستند ، بعضی ها با چشمان رنگی و موی بلوند ! بعضی ها ، با شیطنت دل می برند ، بعضی با نجابت ... جذابیتِ هرکس منحصر به خودش است ! باورکنید رفتار و خصوصیاتِ تقلید شده و مصنوعی ، شخصیتتان را خراب می کند . تا می توانید ، "خودتان" باشید !🍃🍃🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
🌸 سلام، سال نو مبارک🌺 تشکر و خسته نباشید از بابت زحمت و صبوری شما ♥️ حال قشنگتون از سرگذشتهای شیرین شاد و سرگذشتهای تلخ خاطر شما رو مکدر میکنه💐 لطفاً، مشکلات عزیزانی رو که میزارین ازآنها بخواین از تجربیات و راهنمایی ها که دوستان براشون میزارن، نتیجه رو بگن که بدونیم چکار کردن و چی شد خواهش دیگه اینکه، دوستان تجربیات خود را در مورد مشکل عزیزان میفرستن، گاهاً میبینم که همه تجربیات و پیشنهادها رو مدیران عزیز تو کانال نمیزارن، اگه میشه همه رو برای شخصی که درخواست کمک کرده بفرستن، تا در جریان همه تجربیات و نظرات دوستان قرار بگیرن خوشحال میشیم که همه نظرات رو بخونن و هر موردی را که صلاح میدونن در زندگی بکار ببرن ان شاءالله که کارساز باشه و باعث حل مشکل بشه چالش هاتون خیلی باحال و جالبه، ممنون از حُسن سلیقه تون☺️ : دوستان گلم تمام پاسخهایی که در کانال قرار نمیگیره به پی وی شخص سوال کننده ارسال میشه خیالتون راحت❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡 سلام خانمی که روماتیسم مفصلی دارن بگم من خودم سالها درگیر بودم و مادرم همینطور یچیز مهم اینکه لبنیات از نظر طب سنتی برای مفاصل خوب نیست بر خلاف گفته پزشکان امروزی .چون سرد هستن و باعث سردی بیشتر مفاصل میشن اگرم خواستین استفاده کنید حتما با عسل یا دارچین یا خرما و از این قبیل و اینکه حتما به دکتر طب سنتی مراجعه کنید و از درمانهای ساده بهره ببرید و خودتون رو درگیر داروهای شیمیایی یا کورتونی نکنید 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 سلام خانمی که چادر مشکی اش لکه سفید افتاده ... رنگ مشکی مخصوص لباس و البسه بگیر معمولا پودر هست و طرز استفاده اش روش نوشته ، همون قسمت چادرت رو مشکی کن 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 سلام سال نو بر همه شما عزیزان مبارک.انشاءالله که سال جدید و قرن جدید پُر از اتفاقهای خوب برای همه مردم کشورم باشه.در جواب اون خانم عزیزی که گفتن خانم برادرشون بند رخت رو گذاشته رو تراس،عرض میکنم که چیکار به کارش دارین بزارین لباساش رو آویزون کنه،وقتی شما میدونین که از اول باشما لج بوده،پس چرا خواهر عزیزم زندگی رو به کام خودت و مادر بزرگوارتون،تلخ میکنین،اصلا شاید داره از قصد اینکار و انجام میده تو شما رو حرص بده که البته فکر میکنم موفق هم بوده.همه فامیلاتونم میدونن که طبقه دوم برای اون خانواده هست و همه از بی سلیقگیه ایشون میگن .پس سر چیزهای الکی اوقاتتون رو تلخ نکنین.هرکسی روش زندگیش رو خودش انتخاب میکنه مگه ایشون به شما گفتن که چرا تو تراس خونتون رو پُر از گل کردین؟؟؟پس شما هم نباید تو نوع چیدمان خونه و تراسشون دخالت کنین.خواهش میکنم هیچوقت برادرتون رو درگیر مشکلاتتون نکنین اون بنده خدا رو وسط ماجرا نزارین.با سپاس.برای سلامتی و فرج صاحب الزمان صلوات🌹🌹 ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#دردو_دل_اعضا ❤️ سلام وقتتون بخیر من کانالتون رو توی ایتا دیدم و چنتا از داستانا رو خوندم خواستم
ولی جواب محبت منو با فحش دادن به همون ضامنا جبران کرد و خانوادش بدتر از خودش بودن. بعد از عید قرار بود عروسی بگیریم ولی تقریباً یه ماه پیش دعوایی شدیدی کردیم سر اینکه این آقا بمن کفت چون من میخوام برا تو سرویس طلا بخرم تو هم باید مدال و زنجیر طلا بخری واسم ما رسم داریم که از نظر من کاملاً غیر منطقی بود گفتم من همچین کاری نمیکنم تو هم نخر مگه طلا رو واسه من میخری تو هر زمان که نیاز به پول داشته باشی و بخوای طلا بفروشی من نمیتونم مانعت بشم ولی سر همین موضوع یه دعوای بزرگی راه انداخت که حتی کتک کاری هم شد و اینبار دیگه نتونستم کوتاه بیام و رفتم درخواست مهریه کردم یعنی اول بهش گفتم بریم توافقی جدا شیم من مهریه رو میبخشم تو هم برو وامت رو تسویه کن که از خدا خواسته قبول کرد ولی بعدش من پشیمون شدم چون تو آخرین دعوا حرفای خیلی زشتی بهم زد تهمت زد بهم برا همین نتونستم خودمو قانع کنم که بزارم اینقدر راحت بره الان وکیل گرفتم و مهریه و نفقه رو اجرا گذاشتم ولی بابت وام ازدواجش نکرانی دارم همش خودمو سرزنش میکنم که چرا بی دلیل و اینقدر راحت به این آدم اعتماد کردم و حتی بعد عقد که یه سری چیزا رو فهمیدم چرا باز کوتاه اومدم خواستم باهاش ادامه بدم ،چرا ضامن وام ازدواجش شدم چرا ادامه بدم چرا مدت آشنایی رو بیشتر نکردم و....؟ این پیامو اگه تو کانالتون منتشر کردید تمام حرفم اینکه راحت به حرف اعتماد نکنید من اعتماد کردم و چوبشم خوردم هنوزم نتونستم خودمو نجات بدم یعنی هنوز اول راهم. با هزار امید و آرزو نشستم پای سفره عقد بهترین دوران زندگی منو نابود کرد و چیزی که نصیبم شده وکیل و راهروهای دادگاهه که بتونم حقو حقوقمو از این آدم دروغگو و نمک نشناس بگیرم. اینم اضافه کنم که به لحاظ تحصیلی من فوق لیسانسم و ایشون دیپلم و از لحاظ ظاهری هم نسبت بهش بالاترم ولی من نخواستم بر اساس ظاهر تصمیم بگیرم با خودم میگفتم پسر سالمیه اهل دود و رفیق بازی نیست مستقله از بچگی کارکرده عرضه داره یه زندگی خوب برام بسازه برا همین انتخابش کردم اوایل اعتماد بنفسش خیلی پایین بود ولی من بهش اعتماد بنفس و جسارت دادم ولی بر علیه خود من استفاده کرد طوری که فکر می کرد من در حدش نیستم و اون لطف کرده که با من ازدواج کرده به لحاظ سنی فقط ۷ماه از من کوچکتر بود ولی تو دعوا نهایت پررویی بمن گفت که تو از وقت ازدواج و زایمانت گذشته و ترشیده ای یه مرد باید به چه درجه از پستی برسه که بتونه این حرفا رو به زنش بزنه هر چقدرم که عصبانی باشه این حرفا فقط یه گوشه از تلخیاییه که این آقا وارد زندگی من کرده و هر بار که به حرفای زشتش فکر میکنم بیشتر خودمو سرزنش می کنم. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••