eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
166.7هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#درد_دل_اعضا❤️ سلام من یه خانم ۳۰ ساله ام ۱۰ ساله که ازدواج کردم ازهمون اول ازدواجم به مدت یکسال مج
❤️ سلام ادمین عزیز در مورد خانمی که سی سالشون هست و مادرشوهرشون دخالت میکنن میخواستم بگم عزیزم من واقعا درکت میکنم وقتی میخوندم با تک تک سلولهام درکت میکردم منم پنج سال با مادرشوهرم زندگی کردم البته برای من مادرشوهر نبود که دخالت میکرد چون مریص بود ولی برادرشوهرام و خواهرشوهرام عوصش رو دراوردن منم سعی کردم احترامشون رو نگه دارم چون فامیل بود اما این سکوتم اشتباه بود چون جایی که باید حرف میزدم و از حقم دفاع میکردم این کار رو نکردم و ده سال دچار افسردگی شدید شدم که تا پای مرگ رفتم و بارها و بارها مرگ رو تجربه کردم ازشون بدم میومد متنفر بودم اما بعدها برای اینکه حال خودم بهتر بشه سعی کردم ببخشم نه به خاطر اونها به خاطر حال خودم و یک جاهایی رفتم باهاشون حرف زدم و احساسم رو گفتم و اونها چون مقصر بودند فقط سکوت کردند من بهترین سالهای جوونیم رفت و دچار برخی مشکلات جسمی شدم اه مظلوم زمین نمیمونه اونها هم تاوانهای سختی رو پس دادند و به چشم خودم همه رو دیدم خدا رو شکر الان حالم بهتر شده کمتر میرم ولی بعصیاشون همچنان دست از کاراشون برنداشتن اما تا حالم بد میشه سعی میکنم زود خودم رو نجات بدم کمتر میرم میام واقعا ادمها چرا باید این همه بد باشن که با روح و روان دیگران بازی کنن از خدا برای خودم و تمام انسانهای جهان اگاهی میخوام تا سرشون تو زندگی خودشون باشه و با دیگران کار نداشته باشن چرا اینقدر سرک تو زندگی این و اون باید کشید و از خودمون عافل باشیم امیدوارم همه مثل یک انسان واقعی زندگی کنیم از خداوند برای دوست عزیزم ارامش میخوام تمرکزتون رو از روی مادرشوهر و ...بردارید چون بقیه سالهای خوبت هم از دست میره برای خودت زندگی کن انشالله خداوند همچین ادمهایی رو هدایت کنه ببخشید خیلط طولانی شد دوست عزیزم منو برد به گذشته مادرشوهرا خواهر شوهرا عروس میارید با امید میاد خونتون با دخالتهای بیجا عمر و جوونیشون رو ازشون نگیرید چون اوایل زندگی اسیب بخورن یک عمر با حال بد زندگی میکنن دیگه دید و حسشون سخته عوص بشه و حالشون دوباره مثل اول بشه @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#درد_دل_اعضا❤️ سلام من یه خانم ۳۰ ساله ام ۱۰ ساله که ازدواج کردم ازهمون اول ازدواجم به مدت یکسال مج
❤️ سلام در رابطه با خانمی که 30سالشونه و مادرشوهرشون اذیت میکنن عزیزم به نظرم احترام گذاشتن به کسی که ارزش و لیاقت احترام نداره بزرگترین اشتباهه.. شما از اول نباید همچین اجازه ای به مادرشوهرتون میدادین که اینقد عذابتون بدن باهرکی مثل خودش.. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در جواب خانمی که گفته مادر شوهرش خیلی اذیتش میکنه:بهشون بگو اگه بابام مهندس بود همچین کارایی میکردی؟وقتی آدم پولکی باشی همین میشه اگه هم میخوایی منو اذیت کنی منم میرم مهرمو میزارم اجرا تا بفهمی اگه هم بین بچه ها من و بقیه فرق میزاری دیگه حق نداری اگه اومدن اونجا برام دست پیغام بفرستی حالا اگه بابا منم کارگره دلیل نمیشه بهم بی احترامی میکنی الان پسر تو خیلی پولداره؟ ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام درمورد اون خانم ۳۰ساله که از خانواده شوهرش ناراضی بودن باید بگم عزیزم ناراحت نباش صبرداشته باش بیشتر زندگی ها اینطوریه مشکلات دارن با خانواده شوهر😢 ویه چیز دیگه اینکه وقتی مادرشوهرت تورو نمیپسنده خانوادت رو بهش همینو بگو که موقعی که اومدین خواستگاری چشمات رو باز میکردی منو خانوادم رو درست میدیدی که تو چه حدی هستیم چرا الان یادت افتاده که یه زندگی رو با بچه خراب کنی فقط به این دلیل که شما برترین(البته هر کس به نظر خودش خیلی عالیه ودیگران پایین ترن😁) انشالله که مشکلت حل بشه دعا کن که همیشه دعا کارسازه😊 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام عزیزم در مورد اون خانومی که ده ساله ازدواج کرده و خونه مادرشوهرش نمیره از دست اذیتاش عزیزم به نظر من با نرفتن کاری درست نمیشه و بدتر میشه.شما هراز چندگاهی با شوهرت برو خونشون و خیلی سنگین و رنگین و با وقار باش.هر حرفی نزن و اگه بهت حرف بدی زد در کمال احترام جوابشو بده.اصلا حرفها رو خونت نبر و به شوهرت نگو چون بدتر میشه.مردا این وسط نمیتونن بین مادر و زنشون انتخاب کنند .پس شما کاملا محترمانه همونجا جوابشو بده.اصلا داد و بیداد نکن،عصبی نشو و به شوهرت شکایت نکن از مادرش. چند بار که ببینند شما محترمانه جوابشونو میدی دیگه کم کم خودشونو جمع و جور میکنند و جلو دهنشونو میگیرن. در ضمن برای شوهرت در هیچ زمینه ای کم نذار و اصلا غر نزن .واقعا یک ملکه باش تا پادشاهت باشه تا هر اندازه مادرش ازت بد و بیراه بگه بازم ازت دفاع کنه.ولی خدای نکرده اگه برعکس این حرفا باشی شوهرت کم کم میگه آره مادرم راست میگه این زن به دردم نمیخوره و... عزیزم پس یادت نره که ملکه 👸👸باشی ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام خسته نباشید سال نو بر همگی مبارک ، در ارتباط با خانمی که با اخلاق مادر شوهرش مشکل داره پیشنهاد میکنم کانال استاد پناهیان و تنها مسیر آرامش رو دنبال کنید تا آرامش روحی پیدا کنید و البته راه حل مشکلتون رو ، اینو بگم که راه حل این مشکل فقط به دست خودتونه با بالابردن دیدگاهتون نسبت به زندگی ، عزیزم دنیا محل رنجه ، شما یکی رو معرفی کن که رنجی نداشته باشه رنج شما و شاید بشه گفت امتحان زندگی شما مادرشوهرتونه که به نظر میرسه بشدت بی ادب هستند و شما فقط با رعایت ادب بیشتر از سابق و تحمل نیش زبان مادرشوهرتون هم بچه هاتون رو با ادب تر بار میارید و هم مادرشوهرتون رو شرمنده اخلاق قشنگتون ، فقط صبور باید باشید تا نتیجه بگیرید ، مشکل شما رو من هم داشتم والان واقعا نتیجه بسیار خوبی گرفتم امیدوارم شما خانم عزیزم نیز موفق باشید ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ درباره خانمی که مادرشوهرش اذیتش میکنه شما هم احترامشو نگه دار هم خیلی راحت حرفتو بهش بزن به حرفاش توجهی نکن این ادما ارزش ناراحت کردن ندارن وقتی پیغام میفرسته شما هم مودبانه جوابشو بده ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام اون خانمی که مادرشوهرشون اذیتش میکرد و سی سال داشت. من خودم زیاد تجربه ی زندگی ندارم ولی یادمه یک خانومی بود که همین مشکل رو داشت و طبق نصیحت یه استادی برای رفع مشکلش، شب ها از خواب بیدار میشد و نماز شب میخوند و برای افرادی که اذیتش میکردن استغفار میکرد، اون خانم به من میگفت، شبای اول با نفرت استغفار میگفتم براشون، ولی کم کم که گذشت ارامش به قلب خودمم سرازیر شد و نفرت اون ها از دلم رفت و اوضاع بهتر شد. ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_چهلو_هفت شقایق اومد پایین و گفت هی هی هی ولش کن دخترخالمو بی ناموس بی غیرت، تو مردی که کلید
آروم گفت به کسی نگیا بخدا کسی بفهمه سرتو به باد دادی، حالام زیاد فضولی نکن. خودمو چسبوندم بهش گفتم خب به من میگفتی بیشتر کمکت کنم. توی اوسکل اگه کمک بکن بودی یک دهم به شوهرت شک میکردی. از حرفش ناراحت شدم و خودمو کشیدم عقب، دستمو گرفت و گفت لوس نشو، قبول کن خنگی دیگه! چطور تو به شوهرت شک نکردی آخه؟ گفتم منو سرزنش نکن ممکنه خودت گرفتار شی وقتی عاشق میشی همینه نمیفهمی، شکم کنی نمیخوای قبول کنی، میگن کسی که خوابه رو میشه بیدار کرد ولی کسی که خودشو زده به خواب نه! آدم عاشق کسیه که خودشو زده به خواب، خودتو جمع و جور کن بیا به پسره پیام بده. شقایق گفت اونوقت اگه دست رد به سینم بزنه چی؟ گفتم چی؟ تو هیچی از دست ندادی، کسی ام که نمیشناستت که مثلا بخواد آبروتو ببره ولی اگه نگی ممکنه تا آخر عمر حسرتشو بخوری که کاش گفته بودی بهش، به بدترین حالت فکر کن اونم اینه که برگرده بگه خانم محترم تو در شان من نیستی. شقایق زیر لب گفت غلط کرده کسی اینجور بهم بگه. گفتم خب زور که نیست باید آمادگیشو داشته باشی، ولی دیگه آخرش اینه که تکلیفت مشخص میشه هی نمیخوای قایمکی تعقیب و گریز راه بندازی. گفت یعنی تو جای من باشی بهش میگی که دوستش داری؟ گفتم معلومه که میگم گفت من نمیتونم گوشیشو گرفتم گفتم بسپارش به من… نوشتم سلام آقا پرهام حالتون خوبه؟ نپرسید چیکار داری یا چرا حالمو میپرسی اما سر بحثو خودش باز کرد، گوشیو دادم به شقایق و گفتم بفرما ادامه اش با تو.. اون شب هروقت سرمو از زیر پتو آوردم بیرون شقایق داشت پیام میداد و نیششم تا بنا گوشش باز بود. صبح وقتی من از خواب بیدار شدم شقایق نبود، گفتم جل الخالق این به زور پا میشه ها الان چش شده، دیدم شقایق در حالیکه از حموم برمیگرده و یه ماسک روی صورتشه داره از توی حموم میاد بیرون، با تعجب نگاهش کردم… @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_چهلو_هشت آروم گفت به کسی نگیا بخدا کسی بفهمه سرتو به باد دادی، حالام زیاد فضولی نکن. خودمو چ
با تعجب نگاهش کردم، گفتم انگار دیشب خیلی خوش گذشته، تو رو چه به ماسک؟ گفت این ماسک خیاره، میگن پوستو شفاف میکنه. گفتم نه درحالی که سیگار میکشی، اون باعث میشه پوستت خراب شه. گفت سطل آشغالو نگاه کن.. سطلو نگاه کردم، تمام پاکتای سیگار شقایق افتاده بود تو سطل زباله. گفت ببین ستاره من میخوام تغییر کنم، راستی آخر این هفته میخوام برم کوه تو میای..؟ چشمامو از تعجب باز کردم و گفتم کوه؟ گفت آره پرهامم میاد، اون گفت بریم. گفتم آهان نه بدم میاد تو کوه با سهیل آشنا شدم، بدم میاد بیام کوه.. گفت حالا من تو کوه میخوام با پرهام آشنا شم دیگه توروخدا بیا بخدا میترسم سوتی بدم، باید یاد بگیرم درست صحبت کنم لفظ قلم شم. دستاشو گرفتم و گفتم شقایق من خیلی دوست دارم تو با پرهام اشنا شی و خوشبخت شی، حداقلش اینه که مهسا از حسادت میمیره ولی خودت باش شقایق، خود خودت اینجوری بهتره راحت تری، بعدا با طرفت دچار مشکل میشی بزار اول کاری خود واقعیتو قبول کنه، تو اهل ناز و کرشمه نیستی تو اهل آرایش نیستی، الانم آخر هفته بیا ساده بریم همونجور که هستی. قبول کردم آخر هفته باهاش برم کوه، این چند وقتم شقایق همیشه سرش توی گوشی بود، گفتم مطمئن شه سهیل یه وقت توی اون گروه نباشه. گفت نه نیست پرسیدم پرهام سر خیابون اومد دنبالمون. یه اکیپ ده نفره بودن، به شقایق گفتم هیچ میدونی اگه تو زن این شی خواهرشوهرت میشه هووی من؟ گفت آره راست میگی ولی خب من کاری با خواهرش ندارم من خودشو میخوام، میخوام با خودش زندگی کنم. گفتم اینا خیلی عوضین. توی راه پرهام و شقایق کلا همش باهم بودن، همه دیگه مطمئن شدن که این با پرهامه، به پرهام گفتم الان مهسا بفهمه برات دردسر نشه؟ گفت دردسر؟ چه دردسری مگه مهسا به من نون میده؟ گفتم من خواهرتو چندباری ترسوندم و تهدیدش کردم وقتی که فهمیدم با شوهرم دوسته! لبخندی زد و گفت خوب کاری کردی سزای آدمی که با مرد متاهل میریزه روهم همینه. نمیدونم از ته قلبش میگفت یا برای خودشیرینی که بگه با باقی مردا فرق داره.. بهم گفت من کوچیکتر از اینم که نصیحتت کنم ولی به نظرم بیخیال مهریت شو و خودتو نجات بده، تا کی میخوای فشار عصبی متحمل شی؟ سهیلو بسپار به کارما و چوب روزگار که دمارشو درمیاره. گفتم نه آقا پرهام اتفاقا به نظر من حق دادنی نیست گرفتنیه، منم حقمو میخوام از سهیل بگیرم و درگیر دادگاهشم. @azsargozashteha💚
میروم خوب که دلتنگ شدی می آیم با دلت صادق ویکرنگ شدی می آیم دوستم داری واین را زدلت میخوانم با شب حادثه همسنگ شدی می آیم دوستت دارم وباور نکنی میمیرم با تب عشق هماهنگ شدی می آیم عاشقی فرصت یکباره در این شب زدگیست مست آوای شباهنگ شدی می آیم ریختم این همه احساس به پای دل تو صلح جو از طلب جنگ شدی می آیم بین مافاصله ای نیست واز عشق پراست میروم خوب که دلتنگ شدی می آیم @azsargozashteha💚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎◍⃟💛◍⃟💜◍⃟💚💚💚
❤️ سلام عزیزم میخوام بگم عروس جدیدمون داره هممونو دق میده از وقتی عقد کردن یکسال بیشتر میگذره و ایشون مدام خونه ما هستن تیکه متلک هرچی بهش بگیم فقط لبخند میزنه اصلا جواب آدمو نمیده. شما فرض کن یه نفر چقد میتونه پررو باشه که بعد عقدش دیگه نره خونه باباش میگه دلم تنگ بشه زنگ میزنم اونا بیان اینجا به مامانم میگه الهی فدات شم مامان جون خوشگلم شب مرغ بزار مامانم اینا رو شام گفتم بیان مامانم میگه کاش مارم آدم حساب میکردی قبلش میپرسیدی شاید میخواستیم جایی بریم یا هرچیزی میگه اونا از خودتونن بعد هار هار میخنده مامانمم دیگه جوابشو نمیده چون اصلا بهش برنمیخوره یا جلو بابام لباسای خیلی راحت میپوشه بابام داره فوتبال نگاه میکنه میگه آقاجون ۶۰ سال فوتبال دیدی چی شد بده من سریال ببینم بابام خیلی بی زبونه میده بهش ما حرص میخوریم بهش میگم تو باید لاغری تضمینی بزنی چون همه رو از حرص زیاد آب میکنی لاغر میکنی میگه من دوستتون دارم این چه حرفیه بابام وضع مالی خوبی داره ولی اون شب به داداشم گفت به این امید نباش که اون یکی خونه بدم تو بری بشینیا به فکر خونه اجاره کردن واسه خودت باش من اونجارو میخوام بدم مستاجر بشینه یهو این عروس ما برگشت گفت ما هم یه مستاجر مامانم گفت با این تفاوت که شما پول نمیدین گفت نه پول نداریم که اگه نخواستین اونجارو بدین به ما من اینجا راحت ترم همینجا کنارتون میمونم تازه جهازم لازم نیست بیارم بخدا مغزم داغ کرد بهش گفتم ماشالله عجب رویی داری تو دختر گفت عاشقتم مامانم گفت نه ما همین یک سالم که شما اینجایی راحت نبودیم وای بحال یک عمر برگشت گفت خب کم کم عادت میکنین به جون مادرم بعضی وقتا دلم میخواد چکو بخوابمونم تو گوشش داداشمم ماسسسسست! مثل بابامه! بی زبون! ما واقعا داریم از دست این عروس عاصی میشیم دوره زمونه برعکس شده اون مارو اذیت میکنه فقط غذاهای گوشتی میخوره! توروخدا راهکار بدین مارو کلافه و دیوانه کرده بیش از حد پررو و ریلکسه. ایدی ادمین 👇🌹 @habibam1399
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام عزیزم میخوام بگم عروس جدیدمون داره هممونو دق میده از وقتی عقد کردن یکسال بیشت
❤️ سلام عیدتون مبارک واااااااای خدا یه دل سیر به این پیام اخری که خواهرشوهره از دست عروس عقدی دق کرده خندیدم آقا تو رو خدا به این عروسشون بگن یه کانال بزنه برا یه مشت عروس بی سر زبون بدبخت مث ما اسمشم بذار صد و یک راه برای ضله کردن خانواده شوهر😂😂😂😂😂 والا به قران 😁 خیلی ام عروس عالییی دارین چیه بنده خدا با همه چیتون داره می سازه از حرفاتون هم که ناراحت نمیشه حالا خوب بود بقول خودتون تیکه می انداختین یه شر به پا می کرد تازه چه اشکال داره به نظر من وقتی پدرتون وضع مالیش خوبه یه کمکی اول زندگی به پسرش بکنه مگه جای دوری می ره آدم گاهی به کسی که نمیشناسه کمک می کنه تو قرآنم سفارش شده اول ارحام و اقوام رو کمک بدید بعدم میگی برادرم ماست حرفی نمی زنه آخه مگه به ضررشه که حرفی بزنه اول زندگی زنش قانعه می خواد با خانواده شوهر زندگی کنه یا یه خونه مفتی جور کنه 😜😁 بنظرم شاید درسته این عروس خانم خیلی راحته اما چرا از جنبه مثبتش نگاه نمی کنید کاش آدما همیشه جنبه مثبت اطرافیانشون رو ببینن تازه مگه نمی گین ریلکسه شما هم راحت اگه کمکی می خواین ازش بخواین مثلا آبجی جون بیا باهم ظرفا رو بشوریم یا دختر جان امروز گوشت خونه نداریم بیا کمک بده غذا سردستی درست کنیم یا امروز جارو باتو یا اگر جایی می خواین برید و مادرش می خواد بیاد بگو عزیزم کار داریم امشب و کنسل کن فردا دعوت کن و.... ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ در مورد خانمی که از عروسشون شاکی بود میخواستم تجربه ای رو بگم یکی از فامیلهامون چند تا عروس داره بسیارسنگین و باوقارند تا اینکه برای یکی از پسراش عروسی رو انتخاب کردکه هم خانوادش هم خودش بسیار پر رو بودند هر کی عروس رو میدید یکم وایمیستاد به حرفاش و خودش با تعجب نگاه میکرد چون بعید بود همچین عروسی رو انتخاب کنن جواب همه رو میداد خیلی خیلی گستاخانه همسرش بسیار اروم و متینه البته رفته بودن خواستگاری یکی از نزدیکامونه میگفت ما رفتیم دختر رو ببینیم مادرش عاقد و تمام مراسم رو تدارک دیده بود 😂 و تا چای اورد بدون اینکه نظر خانواده داماد رو بدونن میگه دیدم عاقد اومد و همه چیز رو بسرعت تموم کردن میگفت فقط دهنم باز مونده بود همه میگفتن چقدر پررو هست جوابش تو استینشه یکی یک چیز میگفت ده تا میگفت اما نمیدونم چطور باهاش رفتار کردن الان برعکس شده اونقدر متین باکلاس موقر و هر چی بگم کم گفتم خونه داریش عالی حالا فقط عاشق این عروسشه باهاش همه جا میره عروسه عاشقه مادرشوهرشه به نظر من خیلی خصوصیات خوبم داره این عروس همین که کینه ای نیست و دوستون داره یک حسن یزرگه اما جدا کنید خیلی بهتره انشالله عروسی بشه که میخواین من طرفدار عروسا هستم😂چون خانواده شوهرم باهام رفتار خوبی نداشتن خودم از خدا میخوام مادرشوهر خوبی بشم عاشق اینم که عروس داشته باشم امیدوارم عروس خوبی داشته باشم🙏😍 ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام اون خانمی که گفتن عروس پرویی دارن والا این رفتار دیگه از هرچی پرو بودن گذشته ایندفعه که گفت من اینجا راحت ترم بگید ما ناراحتیم 😁😁 اینجور کسایی باید جوابشون رو بدی 😁 وگرنه همین اش و همین کاسه 😅 همینجوری ادامه داره ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ اون خانمی که عروسشون یکساله پیششون هست و تیکه و متلک رو برمیگردونه میخواستم بگم به برادرش بگه که یک زن کامل هم عقل داره هم ادب داره و هم دل مرد رو داره، این خانم که نشون داده عقل نداره و الا بدون گفتن خودش درک میکرد، ادب هم نداره و الا با گفتن خودش رو جمع میکرد، اگه برادرشون این خانم را میخواد که زیر بار مسؤولیت بره و خرج خودش رو جدا کنه ، اگر هم نمیخواد طلاقش بده . و الا زندگی با کسیکه نه عقل داره نه ادب نه حتی دل مرد رو برده کار عاقلانه ای نیست. اینم بگم که تحقیق قبل از ازدواج و زن گرفتن از خانواده اصیل و شریف بخاطر همین مسائل است ولی حالا که اتفاق افتاده ادامش دیگه نده.
داستان های واقعی و میخای؟ بیا اینجا👇👇🔞 https://eitaa.com/joinchat/2729115697Ca1050d30df داستانهای واقعی و و... میخوای بیا اینجا👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2188509274C9b8b76b961 هر دو کانال مال خودمونه دوستان 😍😋 و فقططططط داستانه ،لذت ببرید ❤️ @azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_چهلو_نه با تعجب نگاهش کردم، گفتم انگار دیشب خیلی خوش گذشته، تو رو چه به ماسک؟ گفت این ماسک
غروب با شقایق برگشتیم خونه. توی اینستا داشتم بالا پایین میچرخیدم که یدفعه به یه پست خوردم که مرگ کسی رو تسلیت گفته بود، بالا پایینش کردم و چک کردم، بهنام مرده بود…!! نمیدونم چرا یدفعه نفسم دیگه بالا نیومد و خشکم زده بود شقایق هرچی میزد تو گوشم خشک بودم، اصلا درک نمیکردم، من باید خوشحال میبودم ولی برعکس شقایقو بغل کردم و اشک ریختم، این همه بدی بهم کرده بود ولی عوضش من اشک میریختم، شقایق میگفت برا خودت بود که گریه میکردی، یاد زجرایی که بهت داد افتادی برا همین گریه میکردی، هرچی که بود شوکه شده بودم، گفتم شقایق نکنه اینم نقشه اس یه وقت هاا؟ اینا خیلی مکارن من تا نبینم باور نمیکنم. همون موقع خسته و کوفته پا شدیم بریم دم خونشون مطمئن شیم، سوار شدیم و رفتیم در خونشون، خبری نبود نه پارچه ای نه چیزی.. شقایق گفت بیا نگفتم نقشه جدیده که علتشم مشخص نیست، خوبه فهمیدیم حالا باید منتظر بشینیم بفهمیم نقششون چیه که این کارو کردن. به شقایق گفتم بیا یه سرم بریم در خونه مامان سهیل ببینیم چه خبره. گفت دیدی که در خونه بهنام اینا خبری نبود در خونه سهیل چه خبری میتونه باشه، پس بهنام نمرده و این یه نقشه اس که نمیدونم قراره چه اتفاقی بیوفته. به دلم افتاده بود باید برم اونجا، دور زدیم و رفتیم، از بیرون کوچه میشد داخل کوچه رو دید، که دم خونه مامان سهیل پر از آدمه.. سهیل، پسرخاله ها داییاش همه بودن و مشکی پوشیده بودن و صدای قرآن میومد، مطمئن شدیم که این بار هیچ نقشه ای در کار نبوده راست راستی بهنام مرده.. شقایق مبهوت بهم گفت نکنه قضیه تورو به بابات گفته سهیل یه بلایی سرش آورده، به این قوم الظالمین نمیشه چیزی گفت.. گفتم والا نمیدونم یعنی تو میگی بخاطر اونه؟ گفتم به پرهام بگو از مهسا بپرسه. اخمی کرد و گفت به پرهام بگم به مهسا پیام بده؟ عمرا، اصلا بهنام بره به درک هرجور که میخواد مرده باشه، یادت نیست چقدر اذیتت کرد، فلج شده بودی؟ یا مرده یا ایشالا که به فجیع ترین شکل ممکن کشته باشنش به تو چه؟.. و دور زدیم و برگشتیم. توی دلم استرس داشتم، به شقایق گفتم نکنه کار بابای من بوده که یه بلایی سرش آورده، آخه بابام خیلی اصرار کرد که خونه نمونم بیام خونه شما. گفت چرت و پرت نگو بابات مال این حرفا نیست، غول تشن هست ولی عاقله، مگه احمقه بیاد اینو بکشه. ولی استرس ولم نمیکرد، هشت شب بود که به شقایق گفتم دلم طاقت نمیاره بیا بریم خونه ما. خلاصه اون موقع شب شقایقو مجبور کردم بریم خونه ما، هرچی در زدم باز نمیکردن، تا اینکه... @azsargozashteha💚
❤️ سلام عزیزم من خیلی دلم گرفته دلم میخوادبایکی دردودل کنم وچون تو کانال شماهیچکسی همدیگه رونمیشناسه بهترین جاعه برای ادمای غریب من خیلی تنهام خیلی خیلی پدرمن ادم خیلی خوبیه ولی اخلاق تندی داره ومتاسفانه وقتی اعصابش خرده فقط سرمن خالی میکنه منوکتک نمیزنه ولی حرفاش بدترازهزارتاکتکه من دخترخوبیم نه دوست بدی دارم نه چیزی ..هرنرفی میزنه من گوش میدم ولی من دهه هشتادی ام اخلاقیاتم باپدرم که دهه شصتی فرق داره مدل من بااون متفاوته اون فکرمیکنه چون دخترهای همکاراش قران حفظ کردن منم بایدحفظ کنم!!درصورتی که خودش اصلاقران روحفظ نیست!من چادری ام ونمازخون ویه مدت قران حفظ میکردم ولی بعدیه مدت خسته شدم ودیگه قران حفظ نکردم ازاون به بعد همش سرکوفت میزنه که همه دختردارن منم دختردارم!منم ادمی نیستم زیرحرف بمونم گاهی انقدراعصابموبهم میریزه که خودم حس میکنم قلبم داره وامیسته وخیلی پیش میادکه نفسم میگیره.انقدررونرو من راه میره که مجبورمیشم جوابشوبدم ووقتی میدم میگه خیلی پررویی!من مامانموخیلی دوس دارم وباهاش راحتم خیلی خانم خوبیه بارهاتوجمع گفتم مامانم خیلی صبوره که بااخلاق بدماکنارمیاد.بابامن یکم حسوده ومیگه چرابامامانت اینطوری برخوردمیکنی وبامن بدرفتارمیکنی!خب شماقضاوت کنیداون وقتی پدرومادرشدمیبینه من مثل اشغال میندازه دورمن جوش دارم همش بهم میگه خیلی زشتی همش جوش داری بهدمن مجبورم بکم ارایش کنم.مارفته بودیم عیددیدنی مثلاخونه عموش اینا بعددامادایناهی منونگاه میکردومیگفت خیلی چهره نورانی داری بعدبابامن گفت:کرماش خوبه والاانقدرسفیدنیست!!!!!!!بعدتوماشین بهش میگم چراگفتی من ناراحت شدم میگه من ازاین به بعدبایدنواسم باشه که توبدت میادیانه من هرچی بخوام بگم میگم!اقامنم خیلی ناراحت شدم!وقتی رفت بیرون منم دیگه طاقت نیاوردم گریم گرفت جلواین مامان باباش گریه کردم!ایناهم هی ماس مالی میکردن! مم دیگه خستم نمیدونم چیکارکنم فقط الان ازسرناچاری دارم باشمادردل میکنم. @azsargozashteha💚
❤️ ســلام ممنون میشم پیام من رو بزارید کانالتون تا اگر کسی میتونه کمکم کنه😢🙏 من ۱۹سالمه و نامزددارم.نامزدم ۳۲سالشه و مشاوراملاک و سوپری میوه داره. با نامزدم خیلی خوبم هم صبور هست و درکـــم میکنه هم خیلی خوش اخلاقه ولی مـــادرم خیلی اذیتم میکنه همش حرف میزنه میگه ازدلتون بمونه عروسی کنین😞اخه چن وقت پیش ک رفتیم برای خرید عید خوده مادرم گفت خواهر نامزدت بـیاد وگرنه نامزدم کاری نداره که.بعدم توی همه کارامون دخالت میکنه. من اصلا دلم میخاد نامزدم فعلا هیچی طلا نگیره تا خونمون رو کاملا درست کنیم .پیش مادرشوهرم باشم تا وسایلای لوکس بخریم برای خونمون ولی مادرم میگه نه و خیلی حرف میزنه تاجایی ک دلم میخاد شناسناممو بردارم برم پیش نامزدم😞.لطفا بگید چکار کنم با مادرم😔 ایدی ادمین 👇🌹 @habibam1399 لطفا پاسخ ها کوتاه باشد🌹🙏