eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
167.4هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
💜🍃 سلام بر دوستان عزیز وحبیبه جان ممنون بابت گروه خوبتون دوستان من یه هفته دیگه مصاحبه برا استاد حوزه دارم ولی خیلی استرس دارم لطفا ذکر یا دعایی برای رفع استرس وموفقیت در مصاحبه برام بفرستید ممنون میشم زودتر جواب بدید چون فرصت ندارم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام روزتون بخیر و خسته نباشید یه سوال داشتم از عزیزان گروه من تا حالا نه سرکتاب گرفتم نه دعا چن روز پیش همسرم یه کار جدید بهشون پیشنهاد شد ایشون هم رفتن سر کار جدید منم از دفتر آیت الله مکارم تو اصفهان استخاره گرفتم خیلی خوب بود ولی بازم نگران بودم دوباره از یه شیخ تو قم استخاره گرفتم بد اومد سه باره گرفتم بد اومد چهار باره گرفتم بد اومد😔😔😔 بعد به یه اقایی که دعا مبگرفت تماس گرفتم گفتم ببینه آینده کار جدیده خوبه یا نه ایشون هم با دریافت اطلاعات گفتن که خوبه و آینده داره حالا من ۲ تا سوال دارم ۱-به کدوم استخارهام توجه کنم؟ ۲-از اینکه به اون اقا زنگ زدم خیلی پشیمانم میترسم نیروی منفی جذب زندگیم بشه چیکار کنم؟ ؟به راهنماییتون نیاز دارم❤❤❤❤❤❤❤❤🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏 از پریشب که زنگ زدم به اون اقا هم بچه کوچیکم تب کرده(خودم احتمال میدم مال دندونش باشه چون ۱سالشه) و هم دیروز تا حالا روی دست چپش ورم کرده و تکونش نمیده😭😭😭 لعنت خدا بر دل سیاه شیطان که ذهن آدم رو به همه جا میکشونه🙏🙏🙏🙏🙏🙏 مامان متین و ماهان ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام ادمین عزیز لطفاً پیام منو اورژانسی بزارید که وقت مون‌کمه و تا یازدهم وقت داریم پدرم آب مروارید چشمش خیلی گذشته بردیم دکتر تو بیمارستان دولتی عمل کنه دکتر گفت دو تا عمل داره عمل پلک بعد آب مروارید پلک رو عمل کرد الان میگه یک بار هم باید مجرای اشکش عمل بشه بعد آب مروارید پدرم 75 سالشه هر بار باید چند بار برا عمل بریم بیمارستان چند بار هم بعد از عمل بریم مطب یک چشم 3 تا عمل بعد چشم بعدی و همه این مراحل پدرم هر بار به زور و التماس می‌بریم نمیره خسته شده دوستان اگه راه حل دارید برا باز کردن مجرای اشک لطفاً راهنمایی کنید ممنون از لطف شما ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خانمی که گفتن شوهرشون عمل سیاتیک کردن و پای چپشون لاغرتر شده بود بعد عمل پاشون نرمال شد به حالت قبل برگشت ؟ و اینکه این عمل سخته ؟ ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خسته نباشید اون خانمی ک گفتن یه دکتر هست توی قم طب سنتیه برای زگیل درمان داره لطفا شماره تماسی یا پیجی چیزی اگه داره بزارید ممنون ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ دختری دارم ۱۹ساله که خیلی زودناراحت وعصبی میشه الان نزدیک ۷ماهه ازدواج کرده وخیلی هم همدیگر رو دوست دارن وخانواده پسره خیلی اذیتش میکنن وخیلی ناراحت است رفتارش خیلی بد شده وهمش بلاهایی که به سرش دادن شکایت داره وبا آنها هم قطع رابطه کرده من چیکارکنم که این خانواده وکارهاشون رو فراموش کنه وشاد باشه . 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️🍃 سلام این کف پای من لطفا عزیزان هرکی اطلاع داره خواهش میکنم بخاطر خدا راهنمایی کنه کرم کانلادولازدم هیچ فایده نداره نوره هم زدم خواهشمند هرکی بلده من راهنمایی کنه خیلی میسوزه وقتی راه میرم 👇❤️ @adminam1400
پاسخ اعضا 🌺 ‌ سلام برای دختر خانم ۱۷ ساله ای که با مادر وبرادرش درگیر ومیگی که ماهی600بیشتر بهت نمیدن من یه خانم متاهل هستم ماهی 400 تومن یارانه م بعنوان پول توجیبی دارم کلی ذوق میکنم😅😅😅بعد شما دختر مجرد 600 تومن براتون کم!!!مطمئن باش دعوا و گیر دادن خانوادت با شما از سر دوست داشتن شماست چون دوستون دارن نگرانتون هستن شماهم بهشون حق بدید اونا هم آسیب دیده هستن مادرتون همسرش رهاش کرده بچه هارو باید تنهایی بزرگ کنه بفکر مسائل اقتصادی باشه یا مشکلات بچه داری؟شما هم اونارو درک کنید باشگاه خوبه برو ولی دنبال هنر ومهارت باش .الان بری سرکار چه شغلی بشما میدن!؟بجز فروشندگی کار دیگه ای هم میتونید بکنید!!؟خوب واقعا محیط بعضی فروشگاه‌ها وبوتیک ها اصلا جالب نیست .بجای این شما همت کنید وخوب درس بخونید یا برید دنبال مهارت مثلا کیک وشیرینی پزی بعد سفارش بگیرید بفروشید هم خونه هستی محیط امن هم شغل خیلی خوبی با روحیه دختر وخانمها جور درمیاد یا برید خیاطی وطراحی لباس اونم خیلی خوبه .ولطفا حال مادرتون و درک کنید زن مثل مرد نیست اون چون پایبند بچه ودلبسته بچه ها هست نمیتونه بره دنبال زندگی خودش وازدواج کنه یا حتی کاری کنه 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 سلام درجواب خانم که گفته بودن ۹سال پیش بچه داشتن والان بچه ندارن وسینه هاشون شیرمیده میگم خواهرگلم منم اصلابچه نداشتم ومشکل شماراداشتم پستان‌هام شیرمیداد رفتم دکترازمایش انجام دادم پرولاکتینم بالا بودوهمین باعث شده بود قرص گابرگولین ۵دادمیخورم شیرنمیده برویدازمایش بدین 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 جواب اون خانم عزیزی که قصد داره به خاطر فقر و مشروب خواری شوهرش بچه سومش را سقط کنه!!! عزیزم خدا تو قرآن فرموده از ترس فقر بچه هاتون را نکشید،از پیامتون معلومه که خدا ترس هستید ،عزیزم مطمئن باش. با ورود این بچه راه های فرجی برات باز میشه البته با توکل به خدا،بیا با خدا معامله کن بگو خدا جونم که خودت از وضعم آگاهی من به خاطر امر تو بچه ام را نگه میدارم ،تو هم خدایی خودت را نشونم بده،حتما جواب میگیری،اگه این جنین را سقط کنی تا آخر عمرت خودت را سرزنش میکنی و گرفتار میشی ،دوست عزیز 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 خانمی که بچه سوم بارداری ..وشرایط بچه ی سوم نداری...عزیزم..شما بارداری..وباید قبول کنی که با این شرایط بد باردار شدی...قبل از حاملگی باید فکر میکردی که نکردی....هدیه ای هست که خدا داده..از خدا هم بخاه..شرایط برایت مساعد بشه...این هم بدون ..ممکنه با این بچه همه جوره زندگیت تغییر کنه..... 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 در رابطه با بعضی از خانم ها ... زندگی سختی های خودشو داره ‌...نباید تو زندگی خودتون وابسته یکی کنید ..دوستش داشته باشید ولی وابسته نشید...خدا هم به بخدایش..باید التماس کنی تا دعا رو برآورد کنه..اینا که دیگه بنده خدان ..هیچ انتظاری ازشون نیست...بخدا اینقدر زندگی ارزش نداره که خودتو اینقدر ناراحت یا درگیر کنید....یکی خیانت می‌کنه .ذاتش خیانت هست ..یکی خسیس هست اونم ذاتش خساست هست ..هرکسی یه عیبی داره ..حالا یکی بدتر یکی بهتر..اول برای خودتون زندگی کنید ..دوم. هم خودتون وابسته نکنید ...سوم برای خودتون یه منبع درآمد درست کنید حتی به مقدار کم... 🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸🔹🌸 سلام دختر خانم ۱۷ساله گفتن ک مادرش ماهانه ۶۰۰ب کارتش واریز میکن...عزیزم من پسرم یه سال از شما کوچیکتر همه خرجشو میدیم ولی پولی ب حسابش نمیریزیم....تو را خدا بدون ک مادرت دشمنت نیست و با مادرت صمیمی و دوست شو ....هنوز خدایی نکرده بدون مادر نشدی که دنیا برات جهنم تر شه....مگر من مادر ۳فرزندم ماهانه پول میگیرم....نه خدا شاهد...من با داشته های ناچیزم حتی با یه استکان چایی دلم را آرام میکنم....قدر مادرت بدون...مادرت بی شک زجر کشیدس ᯽────❁────᯽ @azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 محمدبن مغیث از كشاورزان سالخورده مدینه بود می گوید: یك سال خربزه و خیار و كدو در زمین مزروعی خود در كنار چاه عظام كاشتم ، زراعت خوب شد، ولی وقت فرارسیدن محصول نزدیك گردید، ملخ ‌های بسیار آمدند، و همه زراعت مرا خوردند، دو شترم نیز از بین رفت و در مجموع 120 دینار خسارت دیدم . در همین بحران در جایی نشسته بودم ، ناگهان امام كاظم (ع) را دیدم به پیش ‍ آمد و سلام كرد و فرمود: حالت چطور است ؟ از زراعت چه خبر؟ گفتم : صبح كردم مانند كسی كه همه زراعتش درو شده ، و چیزی باقی نمانده است ملخ ‌ها، ریختند و همه را نابود كردند . فرمود: چقدر خسارت دیده ای ؟ عرض كردم : 120 دینار خسارت دیده ام . به غلامش عرفه فرمود: برای ابن مغیث 150 دینار به اضافه دو شتر جدا كن و به او تحویل بده آنگاه به من فرمود: 30 دینار با دو شتر اضافه بر خسارت تو دادم . عرض كردم : مبارك باشدت به اینجا تشریف بیاورید و برای من دعا كنید وارد شد و برای من دعا كرد... آن دو شتر بر اثر زاد و ولد بسیار شدند و آنها را به ده هزار دینار فروختم و زندگیم پربركت گردید . 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 مامون عباسی (هفتمین خلیفه عباسی) گوید: روزی عده ای با اجازه وارد بر پدرم هارون الرشید شدند، موسی بن جعفر نیز به مناسبتی به آنجا آمده بود، پدرم تا او را دید به او نگریست و از همه جا غافل گردید و تنها چشم به او دوخته بود تا او وارد گردید، وقتی كه نزدیك آمد، پدرم كمال احترام را به او كرد و دو زانو در برابرش نشست و احوالش را پرسید و او (امام) فرمود: خیر است . هنگام خداحافظی پدرم با كمال احترام او را بدرقه كرد. به پدرم گفتم : دیدم به گونه ای با این مرد ناشناس رفتار كردی كه با هیچ كس ‍ رفتار ننموده ای ! این مرد چه كسی بود؟. هارون گفت : بنی هذا وارث علم النبیین ، هذا موسی بن جعفر بن محمد: پسرم این وارث علم پیامبران ، موسی بن جعفر بن محمد بود، اگر علم صحیح و استوار می خواهی در نزد این شخص است . مامون گوید: در همین هنگام محبت دودمان پیامبر در دلم جای گرفت . ولی امان از غرور و ریاست دنیا كه مانع از آن شد تا این پدر و پسر، حق محبت را ادا كنند، بلكه به عكس ، امامان بحق را شهید كردند. 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 فقیری به حضور امام كاظم (ع) آمد و عرض كرد: تهیدست هستم مرا از تهی دستی و فقر نجات بده ، اگر صد درهم پول داشته باشم ، با تجارت و خرید و فروش خود را از فقر و ناداری نجات می دهم . امام كاظم (ع) با روی خوش و لبخند، به او فرمود: من از تو یك سؤ ال می كنم ، اگر پاسخ صحیح دادی ، ده برابر خواسته تو را به تو خواهم داد. فقیر عرض كرد: بپرسید. امام كاظم (ع) فرمود: اگر بنا باشد تو در دنیا برای خود آرزوئی كنی ، چه آرزو می كنی؟ فقیر گفت : آرزو می كنم توفیق انجام حقوق برادران دینی بیابم ، و برای حفظ دین و برادران دینی ، قانون تقیه را رعایت كنم . امام كاظم (ع) فرمود: چرا دوستی با ما خاندان را، آرزو نمی كنی . او عرض كرد: این صفت در من هست ، خدا را برداشتن چنین نعمتی سپاس ‍ می گویم ، و از درگاهش می خواهم ، تا خصال نیكی كه ندارم به من بدهد. امام كاظم (ع) فرمود: پاسخ نیكی دادی ، آنگاه دو هزار درهم (كه 20 برابر خواسته او بود) به او داد و فرمود: این پول را در خرید و فروش مازور به كار ببرید زیرا كالای خشك است (و كمتر آسیب پذیر است (. به این ترتیب به او كمك كرد، و او را برای تجارت و كسب و كار تشویق و راهنمایی فرمود. داستانهاي شنيدني از چهارده معصوم(عليهم السلام)/ محمد محمدي اشتهاردي
⭕️سنگسار شدن یک زن توسط شوهرش ساعت 7:30 😔 دیروز تو تهران میخواستن حکم رو اجرا کنن، خیلی وحشتناک بود! زن رو گذاشته بودن تو چاله و تا سینه زیر خاک بود به شوهرش التماس میکرد که ببخشتش، اما مرد دستش را پر از سنگ کرده بود و منتظر دستور قاضی بود و با تمام انزجار نگاهش میکرد و میگفت که باید قصاص بشه زن التماسش میکرد، اما مرد فقط دنبال قصاص بود و فریاد میزد و به زن لگد میزد... کاملا دچار جنون شده بود و میگفت مگه من چیکارت کرده بودم و خودش رو میزد. خیلی دردناک بود... ترس در چشمان زن موج میزد و با صدای بلند داد میزد که منو ببخش، بخاطر دختر کوچیکمون منو ببخش، قول میدم که جبران میکنم... عده ای داد میزدن ببخشش و عده ای دیگر میگفتن بکشش! شوهر رو به قاضی کرد و گفت حکم رو اجرا کن، قاضی به زن گفت که وصیتی نداری؟ زن گفت فقط به من اجازه بدید یک بار دیگه بچه ی خودم را شیر بدم... بچه ی ۲۰ ماهه را براش آوردن و زن را از خاک بیرون کشیدن تا به بچه شیر بدهد. اما در عین ناباوری ....👇🔞 https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf چه صبری داری خدا😭👆
دوستم پوستش سفید و بدون هیچ لکی بود همیشه بهش حسودیم میشد ! تا اینکه اینو تو کیفش پیدا کردم اعتراف کرد ازاین کرم میزنه گفت به هیشکی نگو🤫 پرسیدم از کجا میخری ؟گفت ازاینجا👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 همشون ضمانت کیفیت دارن😍👆
❤️🍃 شوهرم عاشق موهای بلنده اما من موهام کم پشت بود و رشد نداشت هرچی می‌گفت امتحان میکردم چقد خرج کردم امااااااا با یه چیز خیلی ساده که تو خونه همه هست موهام تو یکماه رشد عجیب و پر شد خدا خیرش بده تو این کانال دیدم https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 انقدر موهام ناز شده 😍
❤️🍃 سلام دوستان. میخوام داستان زندگیمو براتون تعریف کنم. من زنی 37 ساله با دو فرزند دختر 9 ساله و پسر 3 ساله هستم. همسرم همسن خودمه و تقریبا آدم سرشناس و موجهی توی شهرمونه. ما یازده ساله ازدواج کردیم. زندگی پرتنشی رو گذروندم. اوایل ازدواج یه جای معتبر شاغل بودم و برای خودم کسی بودمـ. با همسرم که در یک محل هستیم اشنا شدم و زود ازدواج کردیم. همسرم خانواده مذهبی ولی بسیار پرجمعیت و رفت و آمدی داره. برعکس خانواده من که زیاد اهل رفت و امد نیستن. شاید باورتون نشه ولی توی خواستگاری من صد نفر تقریبا از اقوام و آشنایانش اومدن نشستن ولی خودمان کلا روی هم رفته هفت یا هشت نفر بودیم. پدرم بهم اخطار داد که این خانواده پرجمعیت و پردردسرن ولی من عاشق همسرم شده بودم. خلاصه ما ازدواج کردیم و من تایم کاریم از 8 صبح تا 4 عصر بود. ماه اول که همش در حال پاگشا شدن بودم ولی از ماههای بعدش پوستم کنده شد. هفته ای دو سه بار همسرم جوگیر شده بود و برای شام بیست سی نفر از اقوام رو دعوت میکرد. اونا هم از خدا خواسته دورهمی. خلاصه یه کاری کرد من مریض شدم و دیگه قید کار خوبمو زدم و نشستم در خانه. گذشت و اذیتهای زیادی از این شلوغیها دیدم. مادرشم به کنار وابسته پسراش بود و توقع خدمت کردن ازم داشت. منم خیلی براشون کار کردم و دیسک هم گرفتم توی اون مدت. و انگار که من اومدم پسرشو ازش دزدیدم. دوتا عروساش طلاق گرفتن و فرار کردن و فقط این وسط من عروس ماندم و زوم کردن روی من. توی این سالها از نظر بدنی بشدت افتاده شدم. خیلی به همسرم اعتراض میکردم ولی زود عصبی میشد و میگفت من عاشق مهمانم همینه که هستـ. هر روز اونا خونه ما یا ما خونه اونا. حتی نصف شب ول کن ما نبودنـد. اعتراض که میکردم منو از خانه بیرون میکرد و تحقیر زیاد دیدم. یه کاری کرد مخ منو زد و من مهریمو بخشیدم. در قبالش یه مدت پول بهم میداد که اونم قطع شد. یه مدت توی بارداری گیر داد زن دوم میخوام بگیرم. که منو مجبور کرد امضا کردم براش. مادرم مریض بود میترسیدم طلاق بگیرم اتفاقی براش بیفته چون بشدت با آبرو هستن. منم نمیتونستم بچه هامو ول کنم. چون شوهرم بشدت دوستشون داشت و نمیدادشون بهم.توی این سالها طلاهای زیادی براش فروختم حتی طلای ارثیه مادرمـ. تا اینکه شوهرم با اینکه سر بزیره دیدم توی گوشیش با یه خانم همکار متاهلش پیام عاشقانه رد و بدل کردن که منم بشدت دیوانه شدم و فشار این همه سال باعث شد بزنم به سیم اخر و درخواست طلاق بدم. توافقی توی دوهفته طلاق گرفتیمـ. منم پسرمو گرفتم به حضانت چون زیر هفت سال بود و دخترم هم موند پیش باباش. خانواده شوهرم بشدت باهاش دعوا کردن و گفتن بچه هات به ما ربطی ندارن و همه طرف منو گرفتن. خلاصه اونم از روی لج رفت یه زن مطلقه رو پیدا کرد عقدش کرد و بدون طلا و جشن بردش خونش.اون زنه هم یه دختر داشت که شوهرم راضی نشده بود اونو بیارن خونش.زنه گذاشته بودش خونه پدرش و اومده بود برای بچه های من مادری کنه.من هنوز طلاق نگرفته بودم که یکی از اشناها این زنه رو براش معرفی کردن و اونا هم چون شوهرم سرشناس بود گفتن عجب لقمه ی چربی.تازه مادر زنه باهام تماس گرفت و گفت شوهرت توی خواستگاری دخترم همش تعریفتو میده و میگه مشکلی نداشتی و خوبی و همش اختلافات ریز بینتون بوده.منم به مادره گفتم من هیچی ندارم بگم برید خودتون تحقیق کنیدـخلاصه بچه ها بیشتر پیش من بودن و منم مادرم چون توی این مدت فوت کرده بود. پدرمم بشدت افسرده و روی تخت بود. خلاصه امدم خانه پدرم. پدرم همش میگفت بچها تو نیار اینجا بده پدرشونـ. منت غذایی که به بچه هام میداد رو میخوردـجهنمی شد خونه پدرم برام. شوهرم بخاطر اینکه از روی لجبازی زن گرفته بود سه روز بعد از اینکه زنه رو اورد خونش شروع کرد پیام به من که نمیتونم فراموشت کنم و دارم دیوانه میشم و گریه میکنم. و کار هرشبش این بود که برام پیام عاشقانه بده. منم بهش میتوپیدم. بخاطر بچها هم نمیتونستم بلاکش کنم. خلاصه به گفته دخترم که پیششون بود شروع کرد با اون خانمه دعوا کردن و گیر دادن بهش. منم اینطرف گریه برای وضعیت بچه هامـ. دخترم می امد پیشم و میدیدم افسرده شده و برام گریه میکنه و منم دلم خون. پولی نداشتم خونه جدا بگیرم ببرمشون پیش خودم. خواهرای شوهرم می اومدن دم درمون یا زنگ میزدن به خواهرام برام گریه میکردن و لعن برادرشان. یه ماه بعدش دیدم شوهرم رفته زنه رو طلاق داده. خلاصه دوماه عقد بودن که یه ماه خونش بود و یه ماه قهر خونه باباش دنبال کارای طلاقش. طلاق رسمی گرفتن دوباره برگشت پیشم و التماس بیا برگرد. تمام اشناها و در و همسایه محلش نمیدادن. تعریف نباشه زن خانه دار و اهل زندگیم. همه بهش میگفتن چه طلایی از دست دادی. خلاصه بگم منم بخاطر بچه ها دوباره مهریه خوب زدم و توی عده رجوع کزدم بهش تا درکنار بچه هام باشم. الان خداروشکر خیلی بهتریم و خیلی از اخلاقای منفیشو کم کرده.
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام بر دوستان عزیز وحبیبه جان ممنون بابت گروه خوبتون دوستان من یه هفته دیگه مصاحبه
پاسخ اعضا 🌺 ‌ خانوم عزیزی که میخوای بچتو سقط کنی وقتی نطفه بسته بشه حتی یک روزم باشه سقط کردن برابر قتل انجام دادن تو رو خدا این کارو نکن من خودم تو سن40 سالگی برا بار چهارم باردار شدم اینقدر گریه کردم ولی الان خیلی خوشحالم پسرم11 سالش همدمم هستش پسرای دیگم زن گرفتن تورو خدا این کارو نکن بعدن دچار گرفتاری های بدی میشی پشیمانی سودی نداره خدا هوای بنده هاش داره شاید با اومدن بچت صاحب خونه شدی خیلی هارو دیدم که به مریضهای بدی دچار شدن به خاطر این کار اعصابتون خورد نکن به بچه آسیب میرسه ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام دوستان عزیز وقت همگیتون بخیر روز همتون نورانی دختری از دیار کریمان👇👇 دختر یکی از فامیل هامون حامله نمیشد بهش چند تا توصیه کردم باردار شد البته تمام توصیه هام از یکی از نابغه های طب سنتی به اسم استاد احسانیان هست به این طریق سه شب اول پریودی حتما باید شب باشه چون دارو تو طول روز یه جور خاصیت داره در شب جور دیگری، سه شب اول پریودی دم نوش شوید میخوری به این طریق دوقاشق شوید خشک رو می‌ریزی داخل کتری کوچک دولیوان آب میریزی توش وقتی زیرش رو کم کن وقتی دولیوان آن یک لیوان شد زیرش رو خاموش میکنی وقتی ولرم شد یک قاشق عسل بهش میزنی نوش جان میکنی چون عسل حمال دارو هست، رحمت به شدت پاکسازی میشه گرم میشه وبه راحتی حامله میشی واینکه روزی یکبار نماز استغفار رو میخونی آخرش تا شش ماه صد در صد حامله میشی شک نکن یه آقای اهل نفسی میگفت تا بحال 900 زن وشوهر عقیم با نماز استغفار دارای فرزند شدند خدای بالا سر شاهده زندگیتون از این رو به اون رو میشه با نماز استغفار، یعنی صدر در صد حامله میشید البته فامیل ما دوقلو باردار شد اینقدر بچه دوست داشت نماز استغفار رو اصلا ترک نکرد ونتیجه گرفت دختر مهتاب 😍🌺 ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 خانمی که برادر شوهرت بی احترامی میکنه و شوهرت دفاع نمیکنه منم همین مسئله رو دارم حتی بدترش خواهرانه نصیحتت میکنم: شوهرت شخصیتش جوریه که دفاع از زن رو ضعف میدونه شایدم ازشون میترسه بروز نمیده؛ هرگز نمیتونی عوضش کنی مطمین باش ؛ رسیدم که میگم شما خودت باید از خودت دفاع کنی هرچه قدر توقعت از همسرت بیشتر بشه ؛ فاصلت از اون بیشتر میشه هر زنی باید مقتدرانه خودش حقش بگیره ببین دقت کن در حضور شوهرت از خودت دفاع کنی؟ یا وقتی که اون نیست به نظرم این بهتره جور بی ادبی دیگران رو شوهرت نباید بکشه بعدش هم روی شخصیت ایمان و صلابت و اقتدارت کار کن تقاضای دفاع کردن از همسر ؛ نوعی گدایی محبت هست هر چی سنت بالاتر بره راهش رو بهتر پیدا میکنی این مسئله تو ذهن خودت بزرگ نکن به شرطی با گذشت روزگار به خون هم تشنه بشن ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام ....در رابطه با مهریه سول کرده بودن ....مهریه تا ۱۱۰تا سکه حکم جلب داره بیشتر از این حکم جلب صادر نمیشه مگر اینکه همسرشون اموالی داشته باشن توقیف کنن بابت مهریه ...در غیر این صورت اقساط پرداخت میشه ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام خدا قوت در جواب اون خانمی ک شوهر پر حرف دارن ذکر صم بکم و۳ تا بار سوره ی قل هولله دار بخون فوت کن بهش تا کم حرف بشه ᯽────❁────᯽ @azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🍎 🔖مصرف ماکارونی ؛ بایدها و نبایدها 🔸ماکارونی فرآورده‌ای است از آرد گندم و پس از هضم در بدن خلطی غلیظ ایجاد می‌کند که منجر به احساس سنگینی و خواب‌آلودگی می‌شود. 🔹مواد زائد ناشی از هضم ماکارونی در بدن غلیظ، چسبنده و سنگین هستند که تدریجاً در بافتها و مجاری بدن انباشته می شود و به مرور منجر به بروز بیماریهایی مانند 🔻 کبد چرب، پرفشاری خون، انسداد عروق، سنگ کلیه، سنگ کیسه صفرا و... می‌گردند. 💠چند نکته مهم 1️⃣ ⛔️مصرف همزمان ، ، یا با ماکارونی ممنوع است و عوارض را تشدید می‌کند. 2️⃣ مزاج‌های ( ) و ( ) باید در مصرف ماکارونی حد اعتدال را بیشتر از سایر مزاج‌ها رعایت کنند. 3️⃣ ضروری است در زمان طبخ ماکارونی از پودر و برای کاهش عوارض جانبی ماکارونی استفاده شود. 4️⃣ توصیه می‌شود هنگام سِرو غذا، ماکارونی با سبزیجاتی مانند ، ، و خورده شود. 🍎🍎🍎🍎🍎🍎 🔖تقویت مو با روغن کندش 📌کندش گیاهی با گل های زرد رنگ و ریشه ای قوی می باشد كه برای استخراج روغن استفاده می شود، بومي هندوستان بوده و همچنين این گیاه دارای بوی تند و تیز و طبیعت گرم و خشک می باشد. 🔸یکی از مهمترین خواص روغن کندش درمان ریزش مو، تغذيه و تقويت رشد موها می باشد همچنين تقويت رشد ابرو‌ها و م‍ژه‌ها از دیگر خواص روغن کندش است. 🌀طريقه مصرف: 🔸روغن را یک شب در میان روی پوست سر خود به ارامی ماساژداده وبعد از يك تا دو ساعت شستشو دهید. 🔸استعمال موضعی روغن کندش به دلیل طبع گرم آن به رفع بی‌حسی دست و پاها و برای درمان فلج و لقوه مفيد مي باشد. 🔸روغن كندش خاصیت ضد التهاب داشته و برای تسکین درد‌های مفصلی و عضلانی،روماتیسم، سیاتیک، پادرد وكمردرد، سينوزيت و …مفيد است. ⛔️موارد احتياط مصرف: استفاده خوراکی ممنوع است. طبیعت کندش گرم بوده و جهت افراد گرم مزاج بيشتر از سه بار در هفته استفاده نشود. جهت افراد زیر ٢سال، خانم های باردار و شیرده بهتره استفاده نشود. 🖊دكتر زهره صابری(متخصص طب سنتی ) 🍎🍎🍎🍎🍎🍎 🧠 مغز ها، مغز را تقویت می کنند. 👈 پنیر برای مغز خیلی خوب است اما اگر بخواهیم جذب مغز بشود باید با گردو مصرف کنیم. 🧀 پنیر و گردو بهترین تقویت کننده مغز است به دلیل اینکه مغز بلغمی است و بلغم را دوست دارد و اگر بخواهیم گرما دهیم باید لطیف باشد که مغز گردو یا روغن گردو این خاصیت رادارند. 👈 پس از گردو برای تمام مغزهای جوان، اطفال، کهنسالان و زنان شیرده بادام خوب است. 👈 افراد متفکر و کسانی که افسرده اند بادام استفاده کنند، اول بادام درختی و با فاصله زیادی از آن 🥜 بادام زمینی خوب است. 👈 پسته و 🌰فندق پس از بادام درختی رتبه بندی می شوند. 👈 بادام برای افرادی که استرس دارند بسیار مفید است زیرا توانایی استرس پذیری 🧠مغز را افزایش می دهد. ✅ «برگرفته از بیانات ارزنده حکیم حسین خیراندیش، پدر طب سنتی»
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 عاطفه صدای خنده های مشتاق بچگیمون توی گوشم می پیچید و انگار بهم توان میداد تا او
🌸🍃 عاطفه چشام پر از اشک شد و گفتم نه خدا نکنه آتنا گفت چیه حالا که فرستادیش توی آتیش دلت براش سوخته؟ تا صدای زنگ در بلند شد فوری امیدوار گفتم خودشه درسته خانواده مرندی بودن رقیه خانم مائده سیامک زهرا همشون بجز سروش رقیه خانوم که تشویش صورت خندانش رو فرا گرفته بود بغلم کرد و کنار گوشم آهسته گفت ببخشید عزیزم سروشم الانا میرسه قطره اشکم چکید روی روسریش اون نمی‌دونست این خود من بودم که باعث نیومدن سروش بود چهره های نگران از نبود سروش پشت هیاهوی نمایشی پنهان شده بود و به قول آتنا مقصر همه اینها من بودم با قلبی نگران و حس عذاب وجدانی وصف ناپذیر به اتاقم پناه بردم به آسمون دست ساز اتاقم چشم دوختم و آهسته گفتم کاش امشب ستاره درخشان این آسمون تو باشی نمیدونم چقدر گذشته بود که دیگه صدای مهمونها رو میشنیدم که واضح سراغ سروش رو می گرفتن و این آقای مرندی بود که پاسخ هایی برای رد گم کنی می داد برای دلگرم کردن بقیه از اومدن قطعی سروش با اشک پرده رو کنار زدم پنجره رو باز کردم تا نفسی بگیرم تصمیمم رو گرفته بودم باید به بقیه اعتراف میکردم سروش کجاست گناه من نباید خانواده‌ها رو بیشتر از این نگران می کرد به خصوص رقیه خانوم رو که یک مادر بود چشم روی هم گذاشتم و مصمم برای گفتن حقیقت نفسی گرفتم اما همین که خواستم از پنجره فاصله بگیرم سروش رو ایستاده مقابل چارچوب در دیدم بی قرارتر از روز بیمارستان برای به هوش اومدنش آهسته صداش زدم که جلوتر اومد اما بازم بی هیچ حرفی فقط گذرا نگاهم کرد اونشب وقتی منو سروش بعد از اونهمه ماجرای تلخ و مشکل کنار هم نشستیم حس هیجان انگیزی نداشتم از خودم دلخور بودم و اینو خوب میدونستم که سروش هم همین حس رو داره لبخندی که به لب داشت هیچ شبیه قبل نبود غمگین و البته برای من معنادار بود حتم داشتم با اون همه تلاشی که کرده تصوری جزء این از اون شب داشت تلاشش رو با درخواست احمقانه‌ام نادید گرفته بودم و شب نامزدیمون رو با خاطره‌ای تلخ براش به جا گذاشتم دلم میخواست میتونستم باهاش حرف بزنم اما اون چهره گرفته که سعی در خوب نشان دادن داشت مانعم میشد هر دو ساکت و گرفته کنار هم نشسته بودیم تا برای هم بشیم طولی نکشید که با صدایی آرام و پر از بغض با دلی گرفته و قلبی پر از دلجویی بله رو با نگاه در چشمان عزیز و البته پدر و مادرم به سروش گفتم و امیدوار بودم بعد از اون بتونم فرصتی پیدا کنم برای بخشش اونم از جانب کسی که حالا همسرم شده بود بچه های مدرسه تنها کسانی بودن که اون شب صحبت و البته خنده های دروغین سروش رو داشتن با اینکه دیگه به عقد هم در اومده بودیم اما بازم هیچ حرکت و رفتار خوشحالی از سمت سروش عایدم نشده بود سرزنش های گاه و بی گاه آتنا با دیدن رفتار قابل تشخیص سروش برام تمومی نداشت حتی زمانی که با دوربین آقا حجت ازمون عکس میگرفت راستش ترسیده بودم از اینکه احساس سروش رو که حالا محرمم شده بود نداشته باشم از اینکه دیگه لبخند و صدای آرومش رو برای خودم نداشته باشم از این که شریک زندگیم منو بابت اون درخواست نبخشه بغض کرده بودم و هیچ جوری نمی تونستم رفتارش رو هضم کنم یا حداقل نادیدش بگیرم تا زمانی که فرصت توضیح داشته باشم وقت شام سفره هایی که عزیز حسابی زحمتشو کشیده بود توی حیاط پهن شده بود و همه‌ی مهمون ها دور تا دور سفره نشسته بودن و چیزی نخورده از عزیز متشکر بودن که عزیز توی آشپزخونه یه دیس غذا دست سروش که در حال کمک بود داد و گفت برای شما  توی اتاق عاطفه سفره پهن کردم با شنیدن حرف عزیز نگاهمون بهم تلاقی شد من خجالت زده خودم رو سرگرم چیدن لیوان‌ها کردم اما سروش گفت بله ممنون مائده لیوان‌ها رو از دستم گرفت و گفت عروس که شب نامزدیش کار نمیکنه بده من لیوات هارو میبرم رقیه خانوم لبخند پهنی زد و گفت برو عروس قشنگم برو شام تو بخور تا به عزیز نگاه کردم همونطور که واضح اونم ازم دلخور بود گفت مائده راست میگه فقط دو تا لیوان برای خودتون ببر تو اتاق با تردید دستگیره رو باز کردم و وارد اتاق شدم سفره کوچیک و رنگارنگی اونجا پهن شده بود اما خبری از سروش نبود کنار سفره نشستم و به غذاها چشم دوختم که سروش همونطور که آستین هاشو پایین می‌کشید وارد اتاق شد بی دلیل نگاهم رو ازش دزدیدم که درست مقابل نشست برام غذا کشید و گفت بسم الله بفرما نمیتونستم بی تفاوت باشم قبل اینکه چیزی بخوره بی مقدمه پرسیدم پشیمون شدی؟ کوتاه خندید اما سریع لبخندش جمع شد و گفت شاید قسمت بوده امشب اینطوری بگذره گفتم حق داری ازم دلخور باشی اما می خوام دلیل کارم رو بدونی نگاهم کرد و گفت در موردش صحبت نکنیم هان؟ چطوره؟ گفتم ولی من نمیخوام شما رو... بغض بی جامو فرو خوردم و گفتم از وقتی برگشتی انگار یک آدم دیگه شدی فقط گفت ببخشید
❤️🍃 سلام وخداقوت به دوستان مجازی خانمی که گفتین من سالها درحق همسرم کوتاهی کردم وهمسرم گوشزد میکرد بوی عرق میدی یالباس خوب نمیپوشی وبالاخره زن صیغه میکنه عزیزم منم همین مشکل برام پیش اومد شوهرم پولشو محبتشوهمچیوخرج خونوادش میکرد بهحرفم گوش نمیکرد همه من سیاست زنانه نداشتم بعدسالهافهمیدم همسرم بای زن مطلقه دوست شده وتمام وقتشو پولشوعشقشوصرف اون زن ازخدا بی خبرشوهرموکشیده بودطرف خودش نه باماغذامیخوردنه جایی میومد۹۹درصددست اون بودبالاخره من فهمیدم همش دعواودعواباخره تواین دعواهابچهام اسیب شدیددیدن دخترکوچکم نوجوان بوداون بچه ومن افسردگی گرفتیم ومن حال بچموکه دیدم بشدت حالم بدترشدتموم بدنم عصبی شده بودمعدم دندون قروچه میکردم وازغذاافتادم دست اززندگی کشیده بودم قدرتی نداشتم برای کارخونه فقط به زوری غذایی برا بچهام درست میکردم دلم میخاست بمیرم ولی بازبخاطربچهای بیگناهم به خودم اومدم ولی بعداز۱۰ سال ردپای اون خیانت هنوزتوزندگیمه قرص ارام بخش میخورم دختر ازجون بهترم همیشه توخودشه......... وهمسرم بیاداون زنه بودهرکاری میکردم ازش دست نمیکشید من دعانویسو نمیرفتم سارغش ولی مجبورشدم رفتم گفتم دعایی کن شوهرم به اون زنه خونه خراب کن سردرشه انگاراب رواتیش بودونسبت به اون زنه سردشدخداروشکرالان هم من چسبیدم به شوهرم هم اون چسبیده به زندگیش ولی اثاراون زخم هنوز بامن ازخدامیخام هیچ کس نسبت به زندگیش خیانت نکنه ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ سلام خدمت همه اعضای کانال و ادمین عزیز برای خانمی مینویسم که ۳۳ سالشه و ۳ تا بچه داریی از دست زن برادرت وزن باباتون و برادراتون ناراحتید،خدا مادرتون رو بیامرزه وهمچنین همه رفتگان رو عزیز دلم ، واقعا بعضی آدمها خیلی بی وفایی تو زندگی میبینن، اتفاقا منم دیروز دلم شکست البته خداروشکر که من خانوادم باهام خوبن و همچنین خواهرها و برادرهام، برادر کوچیکم یکسالی میشه که ازدواج کرده وخیلی خودش مهربونه ولی من تا دیروز زن داداشم رو نشناختم ،البته میدونستم که حرف میاره و میبره ولی برادرم نمیشناستش وخیلی هم دوستش داره ، خداروشکر زندگی خوبی دارن ،دیروز رفتم خونه برادرم که مادر زن برادرم هم خونشون بود و برادرم خونه نبود ،دیدم که زن برادرم اول خودش رو دور میگرفت و خودش رو با کار سرگرم کرد بعدش دیدم گوشیش دستش گرفته وداشت به مامانش که پیش من نشسته بود پیام میدادو وقتی پیام برای مادرش میرفت گوشی مامانش صدای بوق پیامش میومد وچندبار به مامانش گفت که گوشیش رو بهش بده ومادرش نگاه پیاما میکردو عکس العملی که من متوجه بشم رو نمیکرد حتی وقتی داشتم چایی میخوردم خونشون با پا به پای مادرش میزد و اشاره میکرد ومن متوجه شدم حالا نمیدونم مسخره چای خوردنم میکرد یاچیزدیگه ای، ولی من نه زشتم نه مشکلی دارم وازدیروز منم خیلی غصه خوردم وخیلی فکر میکنم و من این مساله رو فقط تو گروه مطرح کردم ودوست دارم که برادرم زندگی خوب و خوشی درکنارزنش داشته باشه واصلا راضی نیستم سرسوزنی اختلاف داشته باشن چون واقعا برادرم خیلی خیلی مهربونه و خیلی احترام من رو داره ، ولی دیروز دلم شکست😔😔😔