eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
167.3هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 ستاره سلام از وقتی که با حمید آشنا شدم دقیقاً از همون اول آشناییمون  حمید
❤️🍃 ستاره اما حقیقت چیز دیگه‌ای بود از درون ناراحت بودم و نمی‌خواستم بروز بدم دعواهای ما سر دیر اومدن‌های شوهرم تمومی نداشت هر بار که بهش اعتراض میکردم همش می‌گفت به خاطر شما هست و یکم دیگه تحمل کنی درست میشه اما این وعده‌ها هیچ وقت قرار نبود عملی بشن آرزوی یه زندگی معمولی رو داشتم در عوض که شوهرم کنارم باشه حاضر بودم هر کاری بکنم  حمید درست بشه ولی درست شدنی نبود  برای مادرم گفتم که حمید انگار با کارش ازدواج کرده تو به من گفتی اگر با حمید ازدواج کنم خوشبخت میشم و اون مرد کاری هست مامان من رو حساب حرفهای تو زنش شدم ولی الان خسته شدم و کم‌ اوردم  من تو زندگیم تنها چیزی که ندارم حمید هست. مادرم یکم فکر کرد و گفت تو احمقی خودشو میخوای چیکار؟ با پولش خیلی راحت زندگی کن مردم از خداشونه شوهرشونو نبینن و فقط پول بیاره براشون اونوقت دختر من نشسته میگه ی زندگی معمولی میخوام ولی حمید تو زندگیم پررنگ باشه. به حرفهاش اهمیتی ندادم خیلی دلم می‌خواست که یه زندگی عادی داشته باشم با یه شوهری که بتونه زیاده خواهی‌هاشو کنترل کنه و ما مجبور نباشیم همیشه توی تنهایی خودمون زندگی کنیم دلربا نیاز به پدر داشت ولی پدرش فکر می‌کرد که تنها نیاز ما همون کارت بانکیشه، یکی دوبار مادر شوهرم به خونمون اومد و وقتی که دید حمید نیست به جای اینکه بره شوهرم رو نصیحت کنه که کمتر کار کنه برای زن و بچت وقت بگذار بیشتر با من لج کرد  بیشتر با من لج شد کنایه‌های مختلف می‌انداخت چند باری هم خیلی رک بهم گفت به خاطر زیاده خواهی‌ها و قر و فر تو پسر من مجبوره شبانه روزی کار کنه که از پس مخارجت بر بیاد اگه یه مقدار قناعت کنی و درست زندگی کنی  بچه من مجبور نیست تمام زندگیش رو بذاره پای کار کردن.  بهش گفتم شما چون از اول خودت همیشه از پسرت همه چیز خواستی دوست داشتی که همه چی داشته باشی شوهرت برات مهیا نمی‌ کرده مینداختی گردن شوهر من به خاطر همین از اول اینجوری بار اومده که فقط کار کنه الانم چون رفته تو ذهنش فکر می‌کنه که زندگی فقط کار کردنه این چیزا از کودکی نشأت می‌گیره خانم الان تو شرایط من نیستی و نمی‌دونی من چه جوری دارم زندگی می‌کنم پس لطفاً منو قضاوت نکن.  تازه خانم بدش اومد و بهش برخورد انتظار داشت که من بهش بگم حرفت درسته و مقصر این اوضاع منم همون موقع رفت و زنگ‌ زد به حمید تمام این حرفها رو براش تعریف کرد که منو خراب کنه اما حمید بهش گفته بود مامان چرا وقت منو خودتو بخاطر این حرفها میگیری؟ زن من اینجوری حرف‌ نمیزنه  مادرشوهرم داشت اتیش مگیرفت ولی من دلم خنک شد.  دلربا هر روز بزرگتر از قبل می‌شد و حوصله‌اش سر می‌رفت دلم می‌خواست از لحظه به لحظه زندگیش درست استفاده کنه برای پر کردن وقت دخترم کلاس های مختلف ثبت نامش کردم که حداقل کمتر توی خونه باشه و غصه نخوره که پدرش هیچ وقتی براش نمیذاره دخترم خیلی بابایی بود ولی حمید نبود که براش وقت بذاره و بهش محبت کنه. چند ماهی بود برا دخترم یه معلم خصوصی زبان گرفته بودم که خیلی هم جوون بود. ظاهرش ادم بدی نبود هر روز بعد از ظهر ساعت چهار میومد خونمون و توو اتاق دلربا یک ساعت با هم زبان کار میکردن. گاهی اوقاتم بین درس ی موضوع خنده داری پیش میومد میخندیدن و صواشون بیرون میومد چهار ماه که از کلاس زبان گذشت،کم کم متوجه شدم دخترم که همیشه لباس های تنگ و جلف میپوشید الان لباس های راحت و گشاد میپوشه و سعی می‌کنه زیاد توو چشم نباشه.هر روز که می‌گذشت بیشتر به کارهاش شک میکردم و مخصوصا اینکه،اقای ناصری هم چند وقتی بود خونمون نمیومد و کلاس رو تعطیل کرده بود.تا اینکه یه روز گفت مامان چند وقت پیش که شما برا مراسم ترحیم رفته بودید بهشت زهرا و توو خونه کسی نبود رفتم از یخچال برا خودم و آقای ناظری میوه بیارم که یهو دیدم پشتم وایساده ازش پرسیدم چیزی لازم دارید براتون بیارم اما رفتارش ی جوری بود انگار صدام رو نمیشنید  نگران شدم میترسیدم همون چیزی که توی سرم هست و به زبون بیاره فقط میخواستم حرف بزنه و مطمئنم شم که چیزی نشده دخترم همش مضطرب بود و گریه می‌کرد دلم براش می‌سوخت یه چیزی توی سرم بود و از خدا می‌خواستم که اون نباشه گفت مامان اگه یه روزی تو بمیری من چیکار کنم؟  بغلش کردم به خودم فشارش دادم گفتم دخترم مامانها که نمی‌میرن مامانها همیشه زنده‌اند پیش بچه‌هاشونن  گفت پس چرا مامان آقای ناظری مرد؟  جا خوردم پرسیدم یعنی چی؟  گفت مامان آقای ناظری که پشت سرم بود حرفای بی‌ربط زیاد میزد همش زیر لب یه چیزایی زمزمه می‌کرد که آدم نمی‌فهمه چیه ولی یه دفعه بهم زل زد و گفت مامانم مرده من نمی‌تونم بیام بعدم از اینجا رفت. ... ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
سلام ایام به کام❤️ 😍 بدترین شوخی که دیگران باهاتون کردن چی بوده؟؟؟ 🤦🏻‍♀ واکنش شما چی بود؟؟ اگه اتفاق بدی هم افتاده برامون تعریف کنید😢 منتظرمااااا😅 ادمین 👇🌹 @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🍏 🛑 دلایل ضعف و تنبلي تخمدان‌ها ❌باز گذاشتن پهلوها هنگام خواب و قرار گرفتن در معرض هواي سرد ❌شستشوي ظروف و البسه، بدون بستن پیش‌بند و رسیدن رطوبت به ناحیه شکم و پهلوها ❌استحمام در زمان پریودی ❌پوشیدن لباس زیر پلاستيکي و الیاف مصنوعي، همچنین لباس‌هاي زیر چسبان و تنگ ❌عدم استفاده از نوره زرنیخ‌دار و استفاده از پودرهاي موبر بدون زرنیخ سوپرمارکتی و داروخانه‌ای ❌تحریك جنسي و عدم ختم شدن آن به ارگاسم کامل هنگام مقاربت جنسي ❌مصرف سردی‌جات، ترشی‌ها و لبنيات، چای سیاه و قهوه، نسکافه، مرغ و ماهي و فست‌فودها بطور مداوم ❌داشتن یبوست و عدم دفع مدفوع راحت و بطور کامل ❌راه رفتن با پاي برهنه یا نشستن روي سطوح سرد همچون فرش ماشيني و موکت، سنگ و سرامیک، موزائیک، خاک، چمن و.... ❌خوردن سردي‌جات ‌خصوصاً وعده شام و صبحانه در ایام قاعدگي ❌خوابیدن روی تختخواب یا تشک‌هاي پلاستيکي ❌خشک نکردن ناحیه تناسلي بعد از طهارت گرفتن ❌استفاده زیاد و دائمی از رنگ موهاي شيميائي و صنعتي ⚜️ نکته مهم👇 💢بر خلاف طب رایج امروزي، درمان قطعي تمام بیماری هاي زنانه از جمله كساني كه كيست تخمدان دارد بايد نكاتي را رعايت كنند. 1- چربي با ترانس بالا نخورند مثل خامه ،سرشير،كيك خامه اي ، سرخ كردني ،تفت دادني ، روغن جامد بهترين روغن براي اين افراد روغن زيتون است كه يك قاشق با ناهار و يك قاشق با شام ميل كنند. 2- اسانس هاي شيمياي نوشابه هاي گازدار ،اب ميوه هاي شيميايي 3- كافئين زياد ، قهوه ، چايپر رنگ و مانده ،شكلات ،كاكائو و نسكافه هم ايجادكيست ميكندو هم لحن صفراوي را ايجادمي كند و قرص هاي بارداري هم باعث ايجاد سنگ صفرا در انا مي شود . 4- اگر اضافه وزن دارند و پر خوري و بد خوري دارند بايد آن را درمان كنند . 5-كم تحركي ،كه باعث ايجاد كيست مي شود ، تجمع پروتئين در مفصل زانو مي شود . مورد ديگر فست فود و غذاهاي صنعتي است كه در طول زمان ايجاد كيست تخمدان مكند. موارد كه براي اين افراد مناسب است : درمان هاي مختلف طبيعي: 1- مصرف كل اسطوخودوس: يك قاشق چايخوري را در يك استكان آب جوش ريخته صبح ميل كنند. 2- خوردن هفت برگ كاسني و يا يك قاشق مربا خوري پودر كاسني و يا يك استكان عرق كاسني بدون اسانس. 3- يك حجامت خاص :روز شنبه از دو ران و وسط ران روز دوشنبه بالاتر از وسط رن و روز پنج شنبه از مهره آخر كمري و فقط يكبار اين حجامت را انجام دهند.خوردن كاسني را تا وقتي ادامه دهند كه كيست از بين برود و زماني كه خانم باردار شد ديگر لازم نيست درمان را ادامه دهد .مورد ديگر عسل همراه با آب ليمو ترش تازه است كه در درمان كيست تخمدان استفاده می شود * ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ آموزش مــــــاسک پوست برای لایه برداری‼️ 🎥 دڪتر زارعی 📲لطفا انتشار دهید😊👌 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌻🍃 سلام یه سوالی داشتم از عزیزان گروه تو رو‌خدا اگه کسی قطعی راه حلی میدونه دریغ نکنه ایا دستی که رد خود زنی داره وچند سالی ازش گذشته ایا با جراحی یا راههای دیگه پاک میشه ردشون یانه لطفا اگه کسی از این موردها داشته راهنمایی کنه خدا خیرتون بده یا اینکه دکتر خوب اگه سراغ دارین معرفی کنید ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خوب هستید..من چهل و یک ساله هستم.وقصد بارداری دارم یک دکتر زنان خیلی خوب اگه تو کرج میشناسید معرفی کنید .بچه اولم یک کم مشکل داره.برای همین میترسم. ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام به ادمین عزیز یه سوال داشتم اگر کسی می دونه راهنمایی کنه بواسیر دارم خیلی اذیت میشم آیا دارویی هست که بواسیر خوب بشه غیر اینکه عمل انجام بشه آخه کسایی که عمل کردن راضی نبودن ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام وقت بخیر لطفا... خواهش میکنم... این پیام بنده رو بزارین گروه شایدهم وطن هام بتونن کمکم کنن. بنده یه نوزاد دارم که حدود 4 الی 5 ماهه هست از تقریبا ماه اول به بعد توی خواب یه چیزی اذیتش میکنه به محض اینکه دیگه خابوندمش چشماش با اینکه بسته هست سریع بالا پایین میاد و نفس نفس میزنه. رنگش گاهی اوقات زرد و سفید میشه و گاهی هم. ناله ای در همون حین میکنه که معلومه خیلی داره اذیت میشه توی این وضعیت دست به سر و صورتش میکشم انگار جون نداره و روح از تنش جدا شده.. دیگه وقتی تو این شرایط میبینمش اعصابم بهم میریزه و از اینکه این طفل معصوم اینقد زجر میکشه میام که بمیرم. بارها گریه کردم و چندین بار معوذتین می‌خوانم و فوت میکنم اسفند دود میکنم قران باز میکنم میزارم بالا سرش حتی دوبار هم دعا پیش سید گرفتم ولی همونجوریه دقیق نصف خابش همینجوریه باور کنید بیشتر موهها سرم از غصه این وضعیت تو این چند ماه سفید شدن خواهش میکنم هر کسی میتونه کمکم کنه دعاگوتون هستم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام باتشکر ازکانال خوبتون بنده لثه هام تحلیل رفته دندان پزشک گفته بایداز کام یاسقف دهانم جراحی کنند واگذارند به لثه ام اگرچه کاری هست که بنده عمل نکنم ممنون میشم ازراهنماییتون اورژانسی هست ۵۷ سالم هست ❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خوب هستید کسی توگروه جایی روسراغ داره برا بارداری پسردار شدن دکتری روسراغ دارید که صددرصد نتیجه بده حالا چه کاشت باشه چه ازروش تغذیه باشه 👇🌻 @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌸🍃 سلام خسته نباشین پسرم ۲۲سالشه مشکلی نداره فقط آزمایش داده rbcیک مقدار بالاس میخواستم ببینم چی بخوره rbcپسرم ۵/۸٠هست 👇🌻 @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌻🍃 سلام یه سوالی داشتم از عزیزان گروه تو رو‌خدا اگه کسی قطعی راه حلی میدونه دریغ نکنه
پاسخ اعضا🌙🌺 سلام ب دوست عزیزی ک خواستگارش اخلاق نداره و... عزیزم سریع بکش کنار ی مدت ک ازش دور شی ازسرت درمیا مردی ک اخلاق نداره بایدازش فرار کرد هرچندپروفسور باشه.والسلام... ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام دخترخانمی که خاستگار داری و۱۱سال بزرگترازخودته وغیرتی وبداخلاقه به چی دلت خوش کردی آخه به دوریال پولش ای بابا من که خاستگارم ۸سال بزرگتربودوجواب نه شنیدمیخواست خودشوبکشه وخیلی دوسم داشت که توفامیل زبان زد بود ۶ماه ک گذشت خودشو نشون داد بددل بداخلاق بددهن‌.رفیق باز اهل مشروب وتریاک.خیانت کرداونم بیشترازصدبار فقط واسه دوست دختراش دست'دلباز واسه من ن پول تو جیبی ن خریدی سالی یبارفقط حتی خوراکی هم بگیره واسه خونه بی محلی مکنه و غرغربهم. چشم دیدن خانوادم نداره 😔 .وای وای نگم براتون ک چه سختیای کشیدم باگذشت ۲۰ سال همچنان همینه هیچ تغییری هم نکرده .پس خواهشن خودتو گول نزن اینا با محبتم رام نمیشن هرچی بیشتربهش محبت میکنم بیشترخودشو میگیره ومحل نمیده.باوجودبچه مجبورم بسازم بسوزم😢التماس دعا ازهمگی🙏 ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام و خسته نباشی💐دختر خانمی که خواستگار غیرتی داره و مونده تو دو راهی و باباش جواب اوکی داده ولی خواهراش نه خواهر من به نظر من اینکار و نکن چون خیلی زود پشیمون میشی تازه بعد ازدواج گیر دادناش چند برابر میشه من خودم یکیشو دارم اگه به عقب برگردم عمرا این کارو نمی کنم چون ادم از پا درمیاد صبر عیوب میخواد حالا عزیز دل هر چی خودت میدونی ❤️❤️ ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام من باشم با این شخص ازدواج نمیکنم چون ملاک اصلی تو زندگی فقط اخلاق و بس کسی که اخلاق نداره انگار هیچ نداره به ندای قلبت گوش نده و باعقل و فکر و درایت انتخاب کن بهترین شخص که هم مومن باشه و هم بااخلاق این نظرمن بود دوست عزیز حالا خود میدانی ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 سلام ادمین جان خوبی مخاطبم اونیه که خواستگارش11سال ازش بزرگتره عزیزم مغزت و خواهرات درست میگن اون صفات و مشخصاتی ک شما گفتین روانشناس یا روانپزشک نیازه.. زنش بشی بعد یه مدت تو مسیر دادگاهی واسه طلاق نمونه ش داماد ماست خواهرم رو بیچاره کرده خواهرم نفهمی کرد بچه دارشد الانم داره میسوزه و میسوزه و میسوزه😔 ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 خانمی که گفته بودند خاره پاشنه دارن چندین مرتبه کف پاهاشون رو محکم بکوبند زمین مال من دوروزه جواب داد ازاعضای همین گروه گفته بودند خداخیرشون بده الان یکساله راحتم انشالا هم که شما جواب بگیرید ☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃☀️🍃 باسلام خدمت حبیبه خانم ، ادمین عزیز و همه اعضای محترم در جواب دختر گلم که خواستگارشون ۱۱ سال از ایشون بزرگتره به عنوان یک مادر ۶۲ ساله که در این راه به قول گفتنی استخوان ترکوندیم میگم دخترم در اینجا حرف عقلت رو گوش بگیر ، من هم مثل شما از ۱۶ سالگی با یکی از اقوام دور که ۴ سال از من بزرگتر بود ازدواج کردم ، و تا الآن که صاحب دختر و پسر و عروس و داماد شده ام هنوز دست از اخلاقای زشتش برنداشته که هیچ حتی روز بروز هم بدتر میشه من که باورم نمیشه کسی بتونه ذات خودش رو عوض کنه و بعد ها تو زندگی اخلاقش تغییر کنه به حدی اخلاق بد و زننده داشت که واقعا روی زندگی پسر و دخترم تاثیر گذار بود و زندگی آنها از هم پاشیده شد به بدترین شکل بچه ها چپ و راست من رو مقصر میدونن و میگن چرا با اخلاق گند بابام ساختی و طلاقت رو نگرفتی که ما هم پاسوز شما نشیم خلاصه دخترم احساسات رو بذار کنار ، من هم از همان دوره نامزدی همه چی رو فهمیدم ولی متأسفانه از حرف مردم میترسیدم که بخوام نامزدی رو هم بزنم ولی الآن دوره فرق کرده حرف مادر و خواهران رو گوش کن والسلام ببخشید خیلی طولانی شد با امید حاجت روائی همه عزیزان و به راه راست هدایت شدن جوانان اللهم عجل لولیک الفرج 🤲 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
21.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دمنوش برای سرماخوردگی و سرفه شدید🍵 فصل پاییز و زمستون با این دمنوش خیلی سریع سر پا میشی😍 مواد لازم : سیب ۱ عدد چوب دارچین ۱ تکه هل ۱ عدد نوش جان💕 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 ناصرالدین شاه در سفر خراسان ، به هر شهری كه وارد می شد، طبق معمول ، تمام طبقات به استقبال و دیدنش می رفتند. موقع حركت از آن شهر نیز او را مشایعت می كردند تا اینكه وارد سبزوار شد. در سبزوار نیز عموم طبقات از او استقبال و دیدن كردند، تنها كسی كه به بهانه انزوا و گوشه نشینی از استقبال و دیدن امتناع كرد حكیم و فیلسوف و عارف معروف حاج ملا هادی سبزواری بود. از قضا تنها شخصیتی كه شاه در نظر گرفته بود در طول راه مسافرت خراسان او را از نزدیك ببیند، همین مرد بود كه تدریجا شهرت عمومی در همه ایران پیدا كرده بود و از اطراف كشور، طلاب به محضرش ‍ شتافته بودند و حوزه علمیه عظیمی در سبزوار تشكیل یافته بود. شاه كه از آن همه استقبال و دیدنها و كرنشها و تملقها خسته شده بود، تصمیم گرفت خودش به دیدن حكیم برود. به شاه گفتند:حكیم ، شاه و وزیر نمی شناسد شاه گفت :ولی شاه ، حكیم را می شناسد جریان را به حكیم اطلاع دادند، تعیین وقت شد و یك روز در حدود ظهر، شاه فقط به اتفاق یك نفر پیشخدمت به خانه حكیم رفت ، خانه ای بود محقر با اسباب و لوازمی بسیار ساده . شاه ضمن صحبتها گفت :هر نعمتی شكری دارد، شكر نعمت علم ، تدریس و ارشاد است ، شكر نعمت مال اعانت و دستگیری است ، شكر نعمت سلطنت هم البته انجام حوایج است ، لهذا من میل دارم شما از من چیزی بخواهید تا توفیق انجام آن را پیدا كنم . من حاجتی ندارم ، چیزی هم نمی خواهم . شنیده ام شمایك زمین زراعتی دارید، اجازه بدهید دستور دهم آن زمین از مالیات معاف باشد. دفتر مالیات دولت مضبوط است كه از هر شهری چقدر وصول شود. اساس آن با تغییرات جزئی به هم نمی خورد. اگر در این شهر از من مالیات نگیرند همان مبلغ را از دیگران زیادتر خواهند گرفت ، تا مجموعی كه از سبزوار باید وصول شود تكمیل گردد. شاه راضی نشوند كه تخفیف دادن به من یا معاف شدن من از مالیات ، سبب تحمیلی بر یتیمان و بیوه زنان گردد به علاوه دولت كه وظیفه دارد حافظ جان و مال مردم باشد، هزینه هم دارد و باید تاءمین شود. ما با رضا و رغبت ، خودمان این مالیات را می دهیم . شاه گفت :میل دارم امروز در خدمت شما غذا صرف كنم و از همان غذای هر روز شما بخورم ، دستور بفرمایید نهار شما را بیاورند. حكیم بدون آنكه از جا حركت كند فریاد كرد:غذای مرا بیاورید فورا آوردند، طبقی چوبین كه بر روی آن چند قرص نان و چند قاشق و یك ظرف دوغ و مقداری نمك دیده می شد جلو شاه و حكیم گذاشتند. حكیم به شاه گفت :بخور كه نان حلال است ، زراعت و جفتكاری آن دسترنج خودم است شاه یك قاشق خورد اما دید به چنین غذایی عادت ندارد و از نظر او قابل خوردن نیست ، از حكیم اجازه خواست كه مقداری از آن نانها را به دستمال ببندد و تیمنا و تبركا همراه خود ببرد. پس از چند لحظه ، شاه با یك دنیا بهت و حیرت ، خانه حكیم را ترك كرد. داستان راستان/استاد مطهري ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❌ شش ماهی از زایمان ناموفقم گذشته بود ولی نمیدونستم چرا انقدر حالت تهوع دارم همسرم مدام بغلم میکرد و میگفت حتما خبراییه عشقم همیشه م بهم روحیه میداد و میگفت تو دوباره مادر میشی بهترین مادر دنیا هم میشی بعدشم چشمکی بهم میزد و میگفت تو جواب دعاهای مادرمی اما انگار خبری نبود چند بار ازمایش داده بودم منفی بود یه روز رفتم دستشویی که یه دفه مثل چند دفه ی قبل که سقط داشتم همون حالتا برام پیش اومد با وحشت همسرمو صدا کردم تا بیاد کمکم کنه. رنگ به رخسار نداشتم با کمک همسرم سرپا ایستادم بوی خیلی بدی توی دستشویی پیچیده بود جوری که نمیشد نفس کشید وقتی چیزی رو که سقط شده بود دیدیم شاخ دراوردیم . من غش کردم ولی صدای همسرم رو میشنیدم که سریع زنگ زد به پلیس...👇🏻🔞 https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf کانال مخصوص میباشد❌❌❌
⭕️اهل شدن فرزند سرکش⭕️ از حضرت امام صادق (ع) نقل است که اگر فرزندتان سرکش شده اخلاق و رفتارش تغییر کرده و به حرف شما گوش نمیدهد با اعتقاد تام و باور کامل ، این سوره مبارکه را(107) مرتبه با نیت خالص و توجه به خدا بخواند فرزندان وی مطیع و فرمان بردار آنها میشوند👇👇💯 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 کمتر از۲۴ساعت اثرشو میبینید😳👆خیلیا باهاش حاجت گرفتن🤲
❤️🍃 با سلام من دختری هستم مجرد و سی و دو ساله. مشکل من با بعضی رفتارای زن داداشمه. من دوست دارم خانواده متحدی باشیم و اونا مدام بیان خونمون و با هم باشیم. اما وقتی مادرم دعوت میکنه بیان خونمون کمکی نمیکنن. یکی از زن داداشام که شورشو در آورده میشینه یه گوشه و یا با بچه ها بازی میکنه یا حرف میزنه یا سرشو میکنه تو گوشیش. اگه میوه یا هر چیز دیگه هست من باید برم و بیارم و بعدا هم جمع کنم. گاهی سرش خوش بیاد کمک میکنه اما بقیه موارد قیافه میگیره و میشینه. میره تو آینه نگاه میکنه که یه دفعه شالش به هم نخورده باشه. به هر صورت من خسته میشم و با خودم میگم مگه من خدمتکارم که باید جلوی اونها خم و راست بشم. مهمون غریبه نیستن که ، باید اونا هم کمک بکنند. ضمنا وقتی میخواد بره ،اگه یه دونه نایلون کوچیک دستشون باشه، رو میکنه به داداشم و میگه اینو بیار. (( این نایلون مگه چقدر وزن داره ! اینقدر سنگینه! )) جلوی نا محرم در رفتار با بچه های اقوام خودشو لوس میکنه و میگه باید بوسم کنید و من قهرم باهاتونو و ... که لحنش مناسب فضا نیست. جالب اونجاست که چون خودشو لوس میکنه بچه ها میرن دورشو و نازشو میخرند. در حالیکه من با وجود اینکه مهربونم با بچه ها اما چون خودمو تو اون شرایط لوس نکردم اینقدر عزیز نیستم برای بچه ها. با داداشمم نمیشه حرف زد.فوری جوش میاره و جبهه میگیره. چند وقت پیش مهمون غریبه داشتیم و مامانم مجبور بودن بشینن کنار مهمونا و درست نبود پاشن. من فقط مثل گارسون میرفتم و میمودم و زن داداشمم اصلا به روی خودش نمیاورد و مهونا جلوم  احساس شرمندگی میکردن که من میرم و میام و مثال ها ی دیگه. البته من یه زن داداش دیگه هم دارم که اون حداقل غیرت داره و کمک میکنه تا حدی. دلم میخواد بهم کمک کنید و بگین چیکار کنم با این نازای زن داداشم. یه سوال دیگه ما خانواده ای هستیم که اهل آرایش نیستیم و منم مخالف این کارم چون نامحرمو جذب میکنه و ... اما زن داداشم تو جمع ما که میاد چون آرایش میکنه صورتش تو ذهن میاد . من دلم نمیخواد در آینده که ازدواج کردم شوهرم بهم بگه فلانی خوشگله و یا اینکه ... در این مورد باید چیکار کنم 💜❓💜❓💜❓💜❓💜❓ سلام من 2 سال و خورده ای پیش نامزد کردم و یک سال بعد از نامزدی هم عقد کردیم و هنوز خونه خودمون نرفتیم . من حدود 20 سال و همسرم حدود 25 سالشه. و من دانشجوی سال آخر کارشناسی هستم. 2 برادر شوهر دارم که بزرگتر از همسرم هستن و ازدواج کردن و خونشون طبقه بالای خونه ی پدر شوهرم هست. و تقریبا اغلب اوقات جاری هام پایینن. برادر بزرگه متولد حدود 60 هست ولی زنش از من هم کوچیکتره ولی برادر وسطی با همسرش تقریبا توی یه رنج هستن و خانومشم البته خیلی با شعوره. ولی این زن برادرشوهرم که پسر اول هست و از منم کوچیکتره خیلی یه جوریه... من از شوهرم دورم چون برای تحصیل به یه شهر دور میرم. و همین باعث میشه به شوهرم یکم حساس هم باشم. اوایل فکر میکردم رفتار جاریم طبیعیه و من خیلی حساسم. مدام با شوهرم دعوا میکردم که چرا براش اینکارو کردی... چرا میبریش کلاس ... ؟ چرا میری دنبالش؟؟ و کلی جنگ و دعوا ... راستش هر بار که میدیدمش-جاریم رو- بجای صحبت از خودش یا شوهرش و اینطور چیزا میومد از شوهر من تعریف میکرد. فلان کارو کرد اینطوری کرد. این چیزو گفت... و بیخودی بدون هیچ دلیلی یهو میدیم یه ماجرا تعریف میکنه که آخرش بگه آره بعد فلانی-شوهر من- زنگ زدم بیاد دنبالم و.... ولی من تصمیم گرفتم که دیگه این چیزا اذیتم نکنه و اهمیت ندم. ( هیچ وقتم جلوش کم نمیاوردم که فکر کنه آره من ناراحت شدم فقط گوش میکردم ) تا اینکه برداشت گفت یه روز داشتم عکسای عروسی رو تو تلویزیون نگاه میکردم یهو فلانی -شوهر من - اومد تو دید که من دارم عکسارو نگاه میکنم و تو اون لحظه عکس مردونه بود فکر کرد کلا فقط عکس مرداست گفت قطع نکن میخوام نگاه کنم منم نمیدونستم چیکار کنم با خودم میگفتم الان عکس من میاد... الان میاد... بهش گفتم چه مسخره!! خوب بهش میگفتی داداش اینا قاطی، عکسهای منم هست و قطع میکردی.. حرفی واسه گفتن نداشت واسه همین جواب نداد و ادامه داد : بعد یه دفعه عکس من اومد و تا عکس منو دید سریع خاموش کرد و رفت. نمیدونم هدفش ازین حرف چی بود. فقط اون لحظه اصلا خودمو ناراحت نکردم و انگار که حرفش اصلا برام مهم نبود. اومدم خونه اصلا بهش فکرم نکردم. ولی شب یه عالمه خواب ناجور دیدم. روز بعد به این موضوع خیلی فکر کردم دیدم با منطق من درست در نمیاد. با خواهرم در میون گذاشتم. اون گفت وقتی آدم اینو میشنوه به لودگیه جاریه پی میبره و پاکی آقای شما.