eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
165.6هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 💯✍🏻رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: اگر سوره انشقاق را برای زنی که زایمانش سخت شده بنویسند و بر او بیاویزند یا برای او بخوانند به زودی فارغ می شود 💯✍🏻امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: سوره انشقاق را برای زنی که درد زایمان گرفته بنویسند و بر او آویزان کنند به زودی زایمان می کند ولی انجام دهنده این عمل باید پس از زایمان به سرعت این سوره را از ایشان بردارد. همچنین اگر این سوره را بر حیوان بیاویزند آن را از همه آفات نگه می دارد و اگر بر دیوار منزل نوشته شود از شرور و آفات دور نگه می دارد. 📚 تفسیرالبرهان، ج5، ص 615 🌿🌺🌿 💥 💥 💫به جهت (شخصی ) که بسیار خواب است و در مسایل دینی و دنیای خود کاهلی و سستی می نماید دو آیه آخر سوره طور : آیات 48 و 49 سوره طور وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْيُنِنَا وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِينَ تَقُومُ ﴿۴۸﴾ وَمِنَ اللَّيْلِ فَسَبِّحْهُ وَإِدْبَارَ النُّجُومِ ﴿۴۹﴾ را در ظرف شیشه ای با آب سیب و زعفران بنویسد و این نوشته را با گلاب بشوید و قدری سرکه انگور به آن اضافه نماید و آن شخص در وقت خواب اندازه دوقاشق از آن بخورد و تا سه شب این را ادامه دهد که در کار دین و دنیای خود نشاط پیدا می کند ان شاء الله 📖منبع : کلیات مفاتیح الحاجات ص 232
⊰━━━⊰ ≼ِ✺ ✺≽ ⊱━━━⊱ 🗓 ۱۰ مهر | میزان ۱۴۰۳ 🗓 ۲۷ ربیع الاول ۱۴۴۶ 🗓 1 اکتبر 2024 🌹 متعلق است به: 🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام 🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام 🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام 📆 روزشمار: ▪️7 روز تا ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام ▪️11 روز تا ولادت امام حسن عسکری علیه السلام ▪️13 روز تا وفات حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها ▪️37 روز تا ولادت حضرت زینب سلام الله علیها ▪️45 روز تا شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها (روایت 75روز) ❇️ روز ۱۰۰ مرتبه : یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین "ای مهربان‌ترین مهربانان" ❇️ خواندن روز باعث می‌شود که حاجت روا شوید این ذکر به نام علی بن الحسین علیه السلام و محمد بن علی علیه السلام و جعفر بن محمد علیه السلام می‌باشد بنابراین رعایت شده است در این روز امام خوانده شود. ❇️  (یا ) ۹۰۳ مرتبه بعد از نماز صبح موجب می‌شود. 📚 شب : طبق آیه ی ۲۸ سوره می‌باشد. ✅ برای و دادن روز مناسبی است. ⛔️ برای و روز مناسبی نیست. ⛔️ برای گرفتن روز مناسبی نیست. ✅ برای روز مناسبی است‌. ✅ برای و روز مناسبی است. ⛔️ برای و روز مناسبی نیست‌‌‌. ⛔️ امشب برای خوب نیست. ✅ برای رفتن روز مناسبی است. 🔰 زمان :از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر. 🔹امروز روز خوبی است. 🔹امروز برای شروع کارها روز مناسبی است. 🔹دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان خوب است. 🔹کسی که در این روز بیمار شود زود بهبود یابد. 🔹کسی که امروز گم شود زود پیدا میشود. 🔹کشاورزی و باغبانی وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است. 🔹خرید و فروش و تجارت،انجام شود.سودمند خواهد بود. 🔹میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان خوب است. 🔹رسیدگی به ایتام  ونیازمندان و بیچارگان خوب است. 🔹صدقه دادن بسیار پسندیده است. 🔹رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در « سینه » است.باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد. 🔹مسیر رجال الغیب، جنوب میباشد.بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید.چون کسی در نزد شروع در شغلی و سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت):بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبِ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد.  ☜ صبح 04:36 اذان ظهر 11:54 ☜ مغرب 18:06 طلوع آفتاب 06:00 ☜ آفتاب 17:48 نیمه شب 23:12 🌺 🌺صلواتی که فضیلت بسیار برای آن نقل شده: روایت است که هر که سه مرتبه در بامداد و سه مرتبه در آخر روز آن صلوات را بخواند، گناهانش آمرزیده شود و شادی او همیشه باشد و دعایش مستجاب گردد، روزیش فراخ شود و بر دشمن غلبه یابد و در بهشت از رفیقان محمد(ص) باشد. اَللّهُمَّ یا اَجْوَدَ مَنْ اَعْطای وَ یا خَیْرَ مَنْ سُئِلَ وَ یا اَرْحَمَ مَنِ سْتَرْحِمَ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ فِی الْأوَّلینَ وَ صَلِ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِه فِی الْاخِرینَ وَ صَلِ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِهِ فِی الْمَلاَءِ الْأعْلی وَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِهِ فِی الْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ اَعْطِ مُحمَّدٍ وَ الَهُ الْوَسیلَهَ وَ الْفَضیلَهَ وَالشَّرَفَ وَالرَّفْعَهَ وَالدَّرَجَهَ الْکَبیرَهَ اَللّهُمَّ اِنّی امَنْتُ بَمُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ وَ لَمْ اَرَهُ فَلا تَحْرِمَنی فی الْقیمَهِ رُؤْیَتَهُ وَرْزُقْنی صُحْبَتَهُ وَ تَوَفَّنی عَلی مِلَّتِهِ وَاسْقِنی مِنْ حَوْضِهِ مَشْرَباً رَوِیّاً سائِغاً هَنیئاً لا اَظْمَأُ بَعْدَهُ اَبَداً اِنَّکَ عَلی کُلِ شَیءٍ قَدیرُ اَللّهمَّ اِنّی امَنْتُ بِمُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ لَمْ اَرَهُ فَعَرَّفْنی فِی الْجِنانِ وَجْهَهُ اَللّهُمَّ بَلَّغْ مُحَمَّداً صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ مِنی تَحِیَّهً کَثیرَهً وَ سَلاماً 🗓 مخصوص روز است‌‌. ⏰ ذات الکرسی عمود ۱۴:۳۲ 🤲 دعا خواندن در زمان ذات الکرسی میشود.
📸متن وصیت شهید سید حسن نصرالله 🔹بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم برای خیر دنیا و آخرت‌تان به شما وصیت می‌کنم که ایمان‌تان به رهبری حضرت امام خامنه‌ای (که سایه‌اش مستدام باد) قوی و محکم باشد.
🌸🍃 و یه نکته قابل توجه ،خدمت اون خانمی که گفتن من با خانواده شوهرم بی رنگ هستم و جوری رفتار میکنم که با حضور من حتی لباس خاص بپوشند و توی چیدن جهیزیه راهشون ندادم،خاهر گرامی ،شما داری چی رو به مردم ارائه میدی این حرفا از دور از شأن یه خانواده اصیل اسلامی هس،شما خودت خواهر هستی حتما،و اگر عروسی مثل خودت گیرتون بیا،آیا فاتحه ای نثار مادرشون و ذاتشون میکنید یانه،،،خاهر گرامی اونا هم امید و آرزو دارن زندگی پسر و برادرشون رو شیرین ببینند،یعنی چه که آموزشهای غیر انسانی میدی و از روانشناسی یهودی وارد زندگی ملت میکنی که میگن فقط خودمون و دارن مردم رو با دروغ از اسلام به دور میکنند ،بنظرم شما مشکل خودبینی و خود بزرگ بینی و غرور داری و خانواده شوهر رو رقیب خودت میبینی ،یادت باشه هر کاری کردی ،همون اندازه بیست ساله دیگه عروس و فرزندت باهات خواهند داشت،من خودم روانشناسی خوندم اما از علم اسلامی بهره میگیرم ،احترام همیشه نشان از بزرگی هست،و یادت باشه که امام رضا میفرمایند وای بر احوال کسی که آمد و رفت و بودنش زحمت و گلایه ی دیگران باشد از ما نیست،پس ذوق نکن اگر خانواده همسرت رو در تنگنا و عذاب قرار میدی هنر کردی،یه مشاوره خانواده برو تا نسل های بعد از خودتون رو مردمی تحویل دنیای الهی بدی ،و جوری زندگی کن که آرامش و خاب و خیال آسوده از اطرافیانت نگیری،اکر تند نکوهش کردم ،این هست که امثال افکار شما ها ،کاری کردین که مادر و پسر رو روبروی هم قرار بدین و حتما ذکر استغفار رو زیاد بخونید،هر چی مشاجره و مشاوره داشتم ،همه بیمار روانی محسوب میشدن و یه خلا و کمبود داشتن که سعی میکردن با مثلا تضعیف و تخریب خانواده شوهر ،همسرشون رو به سمت خودشون جذب کنن،که از عواقب این از خدا بی خبری ،یا شوهر یا خودشون یا خانواده هاشون بخاطر مشکلاتی که به وجود میومد ،راهی بیمارستان و بخش اعصاب و روان میشدن،پس با انسان بودن ،دیگران را به زندگی نباتی نفرستیم که فقط با داروهای اعصاب ،زندگی کنند 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱 سلام عزیزم جواب خواهر عزیزم که ۳ تا بچه داره ونمیتونه به خودش برسه عزیزم اولا شما سعی کن ساعت خوابتو کمتر کنی اونجور که از پیامت فهمیدم لباس شستن وغذا درست کردن و شیر اماده کردن برای بچت وگذاشتی برای زمانی که همسرت بیاد عزیزم غذا درست کردن گازو کم کن هم هواست به بچه هات باشه هم غذاتو درست کن میگی لباس نگفتی با دست یا لباس شویی اگه لباس شویی که همزمان که داری غذا میپزی لباس بنداز تو لباس شویی اگه با دست اول بخیسون تو اب تاید بزار یکی دو ساعت بمونه که بدون چنگ زدن زیاد وزود شسته بشن این کارهاتو زمانی انجام بده که شوهرت نیست وقتی میاد و بچه هارو میگیره هر ۱۵ روز برو ارایشگاه و موم زدن کاری نداره خودت موم بخر گرم کن چند بار بزنی خوب یاد میگیری نیاز نیست که هر روز ژیلت بکشی بعد یه دوش گرفتن کار ده دقیقه است نمیخواد دوساعت لیف بزنی کیسه بکشی ده دقیقه یه شامپو بزنی و یه کف صابون خالی بزن که وقتی کنار شوهرتی از تو راضی باشه میگی بچه قدو نیم قد اگه صبح ها فقط دو ساعت زودتر بیدار بشی تمام کارهاتو انجام میدی یا کوچیکه رو بخوابون اون دوتا باهم سرگرم باشن با اسباب بازی و به کارهات برس عزیزم یه مرد از این شرایط خسته میشه به مرور زمان چشمش زنهای رنگی رو میبینه یا یه ارایش ساده که یه مداد بگش تو چشمات یه رژ ملایم بزنی موهات مرتب باشه این ها واقعا نه وقت گیرن نه کاری به بچه داره این برمیگرده به خود شما که حوصله این کارهارو نداری میگی کمک ندارم اما شوهرت که وقتی خونه هست بچه هارو که میگیره تو همون ساعتها برو سالن زیبایی بهتره ساعتهای خواب و کارهاتو تنظیم کنی چون با این روش پیش بری زبونم لال چند وقت دیگه میای میگی شوهرم سر گوشش میجنبه بعد میگی خواارم ازش بخواه هر ۱۵ روز یا تو برو پیشش یا اون بیاد موم بزنه برات یا سالن ها این کارو انجام میدن به خودت و همسرت ظلم نکن باز میگم ساعت خواب وبیداریتو تنظیم کن تا زمانی که یه مادر با بچش بخوابه و با بچش بیدار بشه هیچ کاری نمیرسه من هم مادرم شبها تا یک یا دو درگیر کارهای خونه صبح ها هم بچه رو میفرستم کارها و به زندگیم میرسم عصرها به درس هاشون اگه بخوام با بچه هام بخوابم وبیدار بشم به هیچ کاری نمیرسم قرص تقویتی بخور که انرژی داشته باش انشالا موفق باشی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔖۷ اشتباه بزرگی که در مراقبت از دندان‌ها مرتکب می‌شویم فشار دادن مسواک روی دندان‌ها و غفلت از لثه‌ها از اشتباه‌های بزرگی است که در مراقبت از دندان‌ها مرتکب می‌شویم ‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام دوستان دختری هستم در دوران عقد که همسرم منو دوست داره، منم بهش علاقه مندم و را
پاسخ اعضا 🌙🌺 ‌ سلام دوستی ک گفتید برادرتون ۱ساله از همسرش جدا شده با یه پسر حاضر نیس ازدواج کنه خوب عزیزم ۱سال زمان زیادی نیس ایشون با یه خانم ک قبلا عشقشون بوده همسفرشون بوده همرازو همبسترشون بوده و وابستگی داشته کات کرده باید بهشون فرصت بدید ک کامل فراموشش کنن با خودشون کنار بیان بعد ان شاالله ازدواج کنن ازدواج ک پیرهن نیس امروز بپوشی فردا درش بیاری بندازی دور دوباره یکی دیگه برای ایشون هضم این شکست در زندگی مشترک زمانبره ازدواج ک زوری نمیشه 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام دوست عزیزی ک گفتی خونتون ب اسم پدرشوهرتونه همسرت عصبیه و میگی برو بنام خودت بزن میگه به تو مربوط نیس عزیزم شما هیچوقت خودت بهش نگو ب یه دوستی رفیقی فامیلی کسی ک بهش نزدیکه و قابل اعتماده بگو اروم اروم بهش بگه همسرت ب شما حساس شده اصلا پشت سر تونواده همسرت پیشش حرف نزن ک اگر بزنی تو این موارد ب حرفت گوش نمیده من ب شما حق میدم گاهی دلتون پر میشه ولی باید باذکاوت و سیاست کارتونو پیش ببرید 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 برای اون خانمی که گفتن بلا میباره برای خانواده شون بله مطمین باشن که چشم زخم خوردن وحتما باید رفع طلسم بشن یه کانالی داره استاد علیانی حافظ کل قران هست تو ایتا حتما عصو بشن و۷۲هزار تومان میگیره ورفع طلسم میکنه خیلی خوبه من خودم هم دادم وبرام رفع طلسم کردن 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام بر دختر خانمی که قاری و حافظ ۲۶ جز قران هستید.تبریک و هزارماشاالله به شما.عزیزم لازم نیس از گذشتت ریز وارد بشی.فقط بگو قبلنا این طوری نبودی چن ساله که زندگیت تغییر کرده و راه و روشتو عوض کردی.خودم ۱۳ سال ازدواج کردم اون وقتها هم لازم ندیدم یه سری مسایلو برا شوهرم بگم.هنوزم نگفتم.ارزشی نداره که بدونه.خوشبخت بشی.برا بچهای من دعا کن که تو خط قران و ...قرار بگیرند.🌹 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام در جواب دختر خانم 18 ساله ای که الحمدالله متحول شدن و الان حافظ قرآن هستن 😍👌👏 خواستم بگم اصلا و ابدا درباره گذشته شون ناراحت نباشن و ان شاءالله توبه شون قبول شده و گناه شون رو خدا بخشیده و هیچچچچ نیازی نیست شما برای همسر آینده تون گذشته تون رو تعریف کنید حتی خواهر گلم من ازت خواهش می کنم که تو دنیای واقعی که بقیه می شناسنت به هیچ عنوان کارهایی که با اون دختر خانمی که از محلتون رفتن و شما قبلا باهاش دوست بودین رو برای بقیه تعریف نکن❌❌❌ بگو که دوستم من رو وارد دنیای مذهبی هاکرد، راهنماییم کرد و کمک کرد حافظ قرآن بشم ولی تا آخر عمرت اصلا و اصلا و اصلا با کسی درباره اون مدتی که درگیر گناه و دوست ناباب بودید حرف نزنید کامل فراموشش کنید، چون شخصیت الان شما زمین تا آسمون با گذشته شما فرق کرده پس برای چی باید شرمنده باشید یا عذاب وجدان داشته باشید؟؟! شاید الان فکر کنی خدا گفته زنان پاک برای مردان پاک و اگه همسر آینده تون پاک باشه شما مدیونش میشید که در گذشته خطاهایی داشتید در حالیکه اصلا اینطور نیست چون الان شما توبه کردید و پاک هستید و آدم به خاطر چیزی که وجود نداره و گناهی که بخشیده شده مدیون خدا هم نمیشه چه برسه به بنده های خدا. متاسفانه خیلی از دخترخانم ها با سادگی به همسرشون به خاطر حس عذاب وجدان از خطاهای گذشته شون میگن و همسرانشون غالبا نه تنها درکشون نمی کنن بلکه سوءظن پیدا می کنن و مدام سرکوفت میزنن و در نهایت زندگیشون از هم میپاشه 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام دختر گلم که از دوران بلوغ گفتی الان حافظ26 جز شدی خیلی خوشحال شدم که الان اینقد مسیر قشنگی رو رفتی ونگران گفتن درباره گذشتت به خواستگاران هستی. عزیزم اصلا درباره گذشته ات گناهان گذشته از نظر شرعی نباید به کسی حتی خواستگاریت چیزی بگی. ان شاء الله خوشبخت عاقبت به خیر بشی ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️🍃 ، نرگس گفت حیف شد مرد خوبی بود، با خانم جون حرف میزد اما مخاطبش من بودم، قد
❤️🍃 نجمه یه ربع گذشت ولی خبری نشد، خسته شده بودم، بلند شدم و رفتم تو راه رو، شلوغ بود ولی خبری از اون آقا نبود، حتی اسم و رتبه ش رو هم نمیدونستم، از اتاق بغلی سراغش رو گرفتمو و گفتن رفته بیرون ، بیخودی اینهمه راه اومده بودم، واسه همون آقا ماجرای تلفن دیروز رو توضیح دادم و اون گفت باید با خود سرگرد حرف بزنید، چیزی از درجه ها سر در نمیاوردم اما همونم غنیمت بود که لااقل بتونم صداش کنم.. دوباره رفتم تو اتاق نشستم، به خودم گفتم ده دقیقه دیگه منتظر میمونم اگه نیومد دیگه میرم بالاخره اومد، یه تقه به در زد و رفت سر جاش نشست، گفت معذرت میخوام یه کار فوری پیش اومد، گفتم اشکالی نداره، خب چی شده؟ گفت چیز مهمی نیست، یه چندتا فرم و برگه ست باید پر کنید واسه بستن پرونده، مراحل قانونیشه... برگه ها رو گرفتمو پر کردم، بلند شدمو گذاشتمشون رو میزش و گفتم دیگه کاری با من ندارین، خیلی معذب بودم از مدل نگاه کردنش... گفت ممنون که تا اینجا اومدین خداحافظی کردمو از کلانتری اومدم بیرون، خیلی دور نشده بودم که یه ماشین کنارم بوق زد، سرمو انداختم پایین، دوباره بوق زد، خیلی ترسیده بودم ، اون اطرافم خلوت بود، هزار تا فکر اومد تو سرم، همش حس میکردم یکی الان از پشت سرم یه دستمال میذاره رو دهنم و بیهوش میشم، اینا تأثیر فیلم‌ بود فکر کنم... چندبار دیگه بوق زد تا آخر صدای باز شدن در ماشین اومد و بعدشم یه صدای آشنا که فامیلیمو صدا کرد... برگشتم طرفش، یه سمند سفید بود و صاحبش همون جناب سرگرد... یه لحظه دستمو بردم طرف کیفم، گفتم شاید چیزی جا گذاشتم، اومد نزدیک تر، گفت ببخشید مزاحمتون شدم، میشه من برسونمتون و چند دقیقه باهاتون حرف بزنم، صورتم داغ شد، با اینکه چیزی نگفته بود ولی من دست خودم نبود... گفتم هر حرفی دارین همینجا بگین، گفت خواهش میکنم.. دیدم بیشتر از این خوب نیست تعارف کنم، رفتمو سوار شدم، اونم نشست و راه افتاد، فاصله کوتاهی بود و نمیدونستم کی میخواد حرف بزنه، منم روم نمیشد چیزی بگم، نزدیک خونمون کنار خیابون وایستاد، سرشو انداخته بود پایین و به دستاش نگا میکرد، گفت نمیدونم چه جوری بگم.. دلم خیلی شور میزد... دلم میخواست از ماشین پیاده شم و فرار کنم، دستام یخ کرده بود...گفت اولین بار شما رو تو دادگاه محلاتی دیدم،یه گوشه نشسته بودین و آروم گریه میکردین، توجهم بهتون جلب شد، تاحالا  پیش نیومده بود اینجوری محو کسی بشم، پرسو جو کردم و فهمیدم دارین جدا میشین... دروغ چرا خورد تو ذوقم، بیشتر شبیه دختر بچه ها بودین.. متاهل بودین و ترجیح دادم بیخیال بشم... اون روز که اومدین کلانتری شکه شدم، بین این همه آدم چرا باید دوباره شما رو میدیدم....شاید باور نکنید اما تو این چند ماه همیشه همه جا صورتتون جلوی چشمم بود، بعد از این که از کلانتری رفتین اومدم دنبالتون، از همسایه هاتون سوال کردم و فهمیدم جدا شدین و با دخترتون زندگی می‌کنید...من نمیدونم چم شده، مثل پسر بچه های دبیرستانی شدم، شمارو که میبینم دست و پامو گم میکنم، حرف زدن سخت میشه برام، با مادرم صحبت کردم،خیلی خوشحال شد، چندساله آرزوش ازدواج منه... اگر شما راضی باشین...صورتم داغ داغ بود، نذاشتم حرفش تموم شه، از ماشین پیاده شدم، نمیدونستم باید چیکار کنم، تجربه همچین چیزی رو نداشتم، اصلا کسی تاحالا انقدر خوب باهام حرف نزده بود...رفتم خونه، دنبالم نیومد، وقتی رسیدم یه پیام داد بهم، نوشته بود من منتظر جوابتون میمونم.. ، نمیدونم سحر چی تو صورتم دید که فوری رفت برام یه لیوان آب قند درست کرد،هی می‌پرسید مامان چی شده، روم نمیشد حرف بزنم، چی بهش میگفتم، میگفتم ار مامانت خواستگاری کردن، نمی‌گفت از تو گذشته این کاارا ...به خیاطی زنگ زدمو گفتم امروز نمیام، تا موقع خواب همش تو هپروت بودم،اون شب تا صبح فکر کردم، باید یه جوابی میدادم، خجالت میکشیدم، انگار یه جرم بزرگ مرتکب شده بودم که یکی از من خوشش اومده بود...گفتم پیام میدم میگم من قصد ازواج ندارم، تو دلم یه جوری بود، نمیخواستم قبول کنم ولی انگار خوشم اومد بود از اینکه یه نفر منو دوسم داره، نه فریبایی وجود داره و نه خانم جونی که بخوان اذیت کنن.. گیج شده بودم، آخرم آفتاب داشت میزد که خوابم برد، دو سه روز گذشت و خبری ازش نشد، حال خودمو نمیفهمیدم، سرکار و تو خونه همه حواسم به گوشیم بود، تو خیابون همش منتظر بودم یکی صدام کنه... بدم میومد از خودم که انقدر سریع وا داده بودم، اما دست خودم نبود، دلم گرم شده بود به دوست داشتن یه مرد... روز چهارم بود که داشتم برمیگشتم خونه یه دفعه گوشیم زنگ خورد، شماره خودش بود، انقدر تو اون سه روز به گوشیم نگاه کرده بودم که حفظ بودم شمارشو... گفت سلام، هیچی نگفتم، گفت نجمه خانم .. قلبم ریخت، درست همونجا کف خیابون... ...
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#عاشقانه_با_شهدا ❤️🍃 زندگینامه شهید صادق عدالت اکبری ادامه✅ . بسیار شوخ طبع و مهربان بود، حتی بر
❤️🍃 زندگینامه شهید صادق عدالت اکبری ادامه✅✅ . وسایل را دادم به صادق و دوباره با او وداع کردم. مثل جان کندن بود برایم. من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم می رود. صادق نیروی آزاد بود، هر جا نیاز داشتند حاضر می شد. چون در هر حیطه ای تخصص داشت. صادق همانند پدرش (در دوران جنگ تحمیلی) در سوریه مأمور اطلاعاتی بوده است و چندین عملیات را شناسایی کرده و باعث اضمحلال توطئه های دشمن شده است. صادق حتی الامکان هر روز و گاهی یکی دو روز در میان تماس می گرفت. آخرین بار که با هم حرف زدیم ظهر روز جمعه بود. سوم اردیبهشت ماه 95- روزهای آخر به او می گفتم: «وقت آمدن زنگ نزنی به دوستت که بیاید دنبالت، تا از تهران بخواهی من طاقت دوری ات را ندارم که ماشین بیایی.» همه اش شوخی می کرد و می گفت: «نه پول هواپیما ندارم.» می گفتم: «من برایت می خرم.» می گفت: «ببینیم چه می شود...» تا اینکه در تماس آخر دوباره همین حرف را به صادق گفتم: «لطفاً خبر بده دوست دارم بیایم استقبال مدافع حرم عمه جان.» قبول کرد. این دفعه دیگر شوخی نکرد و گفت: «می آیی جانم!» دیگر کم کم حرف از آمدن بود و برگشتنش. از 9 اسفند تا چهارم اردیبهشت برای من یک عمر گذشت، ولی برای صادق همین 57 روز کافی بود تا به آرزویش برسد. همیشه به من می گفت: «خانم! دعا کن یک جوری شهید بشوم که حتی ذره ای از زمین را اشغال نکنم.» و من می گفتم: «نه من از خدا می خواهم که یک مزاری از تو برای من بماند.» خبر شهادت صادق خبر آمدنش را ابتدا خاله ام به من داد، اما او هم نمی دانست که شهید شده است. همسر خاله ام صمیمی ترین دوست صادق بود و شنیده بود که شهید شده، ولی به خاله ام نگفته بود. گفته بود صادق برمی گردد، برو کمک محدثه، من هم از شنیدن این خبر خوشحال شدم. تا خاله ام به خانه مان برسد، مادرشوهر و خاله همسرم آمدند، ساعت یک بعد از ظهر بود و من سخت مشغول تمیز کردن خانه بودم. اصلاً به فکرم نرسید که چرا مادر شوهر و خاله جانم باید به خانه ما بیایند. چون هر دو شاغل بودند و در آن ساعت هر دو باید مدرسه می رفتند. مادرشوهرم تا در را باز کردم رفت سمت گلخانه صادق. همسرم قرار بود بیاید و گل ها را یکدست کنیم. بعد از من پرسید: «خبری شده؟ چرا لباس کار پوشیدی؟» گفتم: «خب صادق دارد برمی گردد.» گفت: «می دانی که برمی گردد؟» گفتم: «بله.» مادر شوهرم متوجه شده بود که من خبری از شهادت ندارم. بعد مادرشوهرم نشست و گفت: «تو هم بیا بنشین.» گفتم: «نه لباس عوض کنم بعد.» مادرشوهرم گفت: «صادق مجروح برمی گردد.» من متوجه نشدم یا خودم حواسم نبود. گفتم: «یعنی از دوستانش مجروح شده و صادق او را می آورد؟» گفت: «نه خود صادق مجروح شده.» من باور نکردم. چون صادق آدمی نبود که اجازه بدهد کسی از جراحتش مطلع و ناراحت بشود. چون من در ذوق و شوق آمدنش بودم کمی درکش برایم سخت بود. بعد قسم شان دادم که حقیقت را بگویند و آنها هم گفتند که صادق به آرزویش رسیده است. بعد از شنیدن خبر شهادتش غسل حضرت زینب(س) کردم و لباس های سفیدم را با روسری سفیدی که برای استقبال عشقم خریده بودم، به سر کردم و رفتم پایین طبقه مادرشوهرم و نشستم و شروع به خواندن سوره یاسین کردم. هر شهیدی که قرار باشد از سوریه به کشور بازگردد حداقل سه روز طول می کشد، اما صادق شنبه ساعت 16: 45 به شهادت رسید و یک شنبه ساعت 19 تبریز بود. صادق چهارم اردیبهشت شهید شد و پنجم اردیبهشت به تبریز رسید و ششم اردیبهشت پیکرش از دید ما پنهان شد و زیر خاک رفت. در جنوب منطقه حلب با اصابت بیشترین تعداد ترکش به پشت سرش به شهادت رسیده بود. پشت سرش تخلیه شده بود. او همزمان با شهادت بی بی دو عالم به آرزویش رسیده بود. وصیت نامه شهید صادق عدالت اکبری🌻🍃 سلام مرا به رهبرم امام خامنه‌ای برسانید و به ایشان بگویید: از ایشان شرمنده‌ام چون که یک جان بیشتر نداشتم تا در راه دفاع از حریم اسلام و انقلاب تقدیم نمایم. فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم بنده عشقم و از هر دو جهان آزادم طایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراق که در این دامگه حادثه چون افتادم وصیت صادق به همسرش صادق وصیت کرده بود که بعد از شهادتش و در مراسم تشییع سیاه نپوشم و سفید به تن کنم. می گفت برای تشییع کننده هایش که بسیار هم عظیم حضور داشتند لبخند بزنم و قوت قلب شان باشم. در مراسماتش به تأکید می گفت: «به جای خرما شیرینی پخش کنید و سر تشییع کنندگانم نقل بپاشید.» از من خواستند در جمع گریه نکنم و زینب وار بایستم. خواست تا ادامه دهنده راهش باشم. خواست تا عاشق ولایت فقیه باشم و بر ارادت و عشقش بر امام خامنه ای تأکید داشت. صادق همیشه این شعر را می خواند که: «کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود/ سّر نِی در نینوا می ماند اگر زینب نبود» صادق می گفت سختی های اصلی را شما همسران شهدا می کشید.»(بدون کمک و همراهی مادر شهید این کارها شدنی نبود.) ✅✅✅
✅🌸 ▪️احکام مُتولد شدنِ نوزاد 🔹سؤال: بچه ای که متولد میشود چه احکامی دارد بیان بفرمائید؟ ✅پاسخ: پس از تولد کودک مستحب است:👇🏻 ۱- (اگر ضرر نداشته باشد) نوزاد را بشویند. ۲- در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه بگویند. ۳- آب فرات و تربت سيدالشهداء (ع) به سقف دهانش بمالند. ۴- نام خوب بر او بگذارند. بهترین نامها، نامی است که بندگی خدای تبارک و تعالی در معنای آن باشد، مانند عبدالله، عبدالرحیم و ...؛ سپس نام پیامبران و امامان علیهم السلام از بهترین نامها است و در میان اسامی ایشان، نام مبارک محمد از فضیلت بیشتری برخوردار است، بلکه برای کسی که چهار فرزند پسر دارد، مکروه است نام هیچ یک از آنان را "محمد" نگذارد. ۵- روز هفتم سر فرزند بتراشند و به مقدار وزن موى او طلا يا نقره صدقه بدهند. ۶ - عده ای را دعوت کنند و ولیمه بدهند. ۷- اگر نوزاد پسر است، واجب است ختنه شود و مستحب است روز هفتم انجام شود و پس از آن ولیمه بدهند، جایز است ولیمۀ تولد و ولیمۀ ختنه در یک مجلس انجام شود. ۸- بسيار سفارش شده براى نوزاد عقيقه كنند، يعنى گوسفندى به نيّت مولود ذبح كرده و گوشت آن را به صورت خام یا پخته بين همسايه‌ها و ديگران تقسيم كنند یا میهمان دعوت کنند برای صرف آن. 🔹احکام عقيقه:👇🏻 ذبح عقیقه برای فرزند پسر و دختر مستحب مؤکد است. عقیقه باید گوسفند یا گاو یا شتر باشد. مستحب است نکات زیر برای عقیقه رعایت گردد:👇🏻 مستحب است براي پسر، حیوان نر و برای دختر، ماده باشد. مستحب است عقيقه روزهفتم ولادت انجام شود. اگر عقیقه تا زمان بلوغ فرزند انجام نشود، مستحب است خودش انجام دهد بلکه اگر در زمان حیاتش انجام نشد، مستحب است بعد از فوت برایش انجام دهند. مستحب است پا و ران عقیقه به قابله داده شود و أفضل از آن، این است که یک چهارم عقيقه به او داده شود و اگر پا و ران داخل در یک چهارم باشد، به هر دو مستحب عمل شده است و اگر دسترسی به قابله نباشد، سهم قابله به مادر داده شود تا آن را صدقه بدهد. 🔘توجه:👇🏻 خوردن گوشت عقيقه برای چند نفر کراهت دارد: ❌ ۱-کسی که عقيقه می‌کند. ❌۲-کسی که عقيقه برای او است. ❌۳- نان خورهای آن ها. صدقه دادن پول عقيقه کفايت از عقيقه نمی‌ کند. وتفاوت نمی‌کند گوشت عقيقه به صورت خام يا پخته تقسيم شود. اگر گوشت عقيقه پخته شود، جمعی از مؤمنين حداقل ده نفر، اگر بيشتر باشند افضل است دعوت شوند و پس از غذا برای فرزند دعا کنند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 نوع پوشش کمر و شانه‌ها در زمستان ♻ پوشش ، و پهلوها در آنقدر اهمیت دارد که عدم آن می‌تواند موجب بسیاری از دردها و صدمه به کلیه‌ها و مثانه شود. 👤حکیم خیراندیش