گشایش بخت
بازگشت خواستگاری که رفته
دو دستور مجرب:
1) دعاي يستشير را ۴۰ روز پشت
سر هم (بعد از نماز صبح) با توجه
و تدبُّر در معني آن بخوانند.
اگر یک روز فراموش شود ،
باید ختم را از نو آغاز نماید .
2) مداومت درخواندن آیه 74
سوره فرقان:
«رَبّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیّاتِنا
قُرّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتّقینَ إِمامًا
.فاجعه ای که برای دختر شش ماه رخ داد🔺
سلام. من یه زن 38 ساله ام دوازده ساله ازدواج کردم، خدا بعد ده سال یه دختر بهم داد، حالا بماند که چقدر بارداریم سخت بود،الان دخترم شش ماهشه،اما بدبختی ما از جایی شروع شد که من و شوهرم کرونا گرفتیم، مادرشوهرم واسه اینکه بچه مریض نشه برد پیش خودش، هر روز چند بارم تصویری بچه امو میدیدم، سه روز اول خوب بود، از روز چهارم من هربار زنگ میزدم میگفتن بچه خوابه، حياطه، حمومه و هربار یه بهونه، من به دلم بد افتاده بود، میترسیدم بلایی سرش اومده باشه ،صداش میومد ولی تصویری نمیزاشتن ببینمش....
داشتم از فکر و خیال دیوونه میشدم
از یه طرف مریضی از یه طرف این قضیه حالموبدتر کرده بود
بالاخره تحملم تموم شد
با همون وضع از خونه زدم بیرون که ببینم چه بلایی سر بچه م اومده
رفتم در خونه ی مادرشوهرمو زنگو زدم
برادر شوهرم درو باز کرد و با دیدن من چند قدم رفت عقب
داد کشیدمو دخترمو صدا کردم
با سر و صدای من مادر شوهر و پدر شوهرمم اومدن بیرون
دنبال دخترم میگشتم که اونو بغل پدر شوهرم دیدم
اولش نشناختمش
موهاشو با تیغ زده بودن
گوشاشو سوراخ کرده بودن
و یه کبودی هم کنار صورتش بود
مادر شوهرم دقیقا کارایی رو با بچه م کرده بود که چند وقت بود بهم میگفت ولی من میگفتم زوده
برای همین بچه رو ازم قایم میکردن
واقعا آدم تعجب میکنه از دست نامردیه بعضیا😒
@azsargozashteha💚
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی❤️ @azsargozashteha💚
سلام من یه پسر پنج ساله دارم، هر وقت با شوهرم بحثم میشه سریع میره میذاره کف دست مامانش اونم میگه بندازش بیرون خودم بچه تو بزرگ میکنم زن نباید رو حرف شوهرش حرف بیاره
حالا حرف ما بحث سر دخالتای خودش و دخترشه متاسفانه ما همه توی یه ساختمونیم
که الهی پام قلم میشد هرگز نمیومدم اینجا
به همه چیز من گیر میده چرا گلدونای جلوی در واحدتو زیاد آب دادی آبش ریخته تو بشقاب زیرش این باعث میشه لجن بندازه
میاد تو خونه میگه چرا کیسه زباله میخرین حیفه پولتون از فروشگاه که خرید میکنی توی اون کیسه ها بریز کیسه نخر
چرا باماشین شوهرت میری بیرون بنزین گرونه چرا بچت انقد شلوغ میکنه
پسر من یه پسر شیطونه که از دیوار راست بالا میره و بدغذا و بد قلقه
چند بار که بحثمون شد شوهرم رفت مامانشو اورد بالا بهش گفتم مامان جان پسرتم اومد بت گفت بهش بگو به سن بلوغ رسیدی بچه داری مشکلتو با زنت خودت کل کن نه اینکه پاشی بیای بالا
ولی در جوابم گفته اگه نمیتونی شوهرتو راضی نگهداری برو خونه بابات
بچتم خودم بزرگ میکنم
اینسری که دعوامون شد شوهرم از خونه رفت بیرون فهمیدم دوباره رفته ننشو بیاره
منم سریع ۳تا چایی ریختم تا رسید بالا گفتم میدونستم پرهام رفته شمارو بیاره منم از قبل ۳تا چای ریختم دور هم بخوریم
گفت نمیتونی خونه زندگیتو بچرخونی خون کردی به دل بچه م بزار برو
گفتم حتما اینکارو میکنم
پسرمم خواب بود لباسامو برداشتم رفتم بیرون
همه تعجب کردن شوهرم گفت کجا میری اینوقت شب ،مامانش گفت بزار بره خودم برات آشپزی میکنم بچتو نگهمیدارم
منم گفتم خدا خیرت بده با اجازه من رفتم
الان سه هفتس دارن التماس میکنن برگردم،جواب تلفنشونو نمیدم به خانوادمک گفتم اجازه ندادم درو روشون باز کنن،پیامکاش هس برگرد بیا غلط کردم ما از پس سامیار برنمیایم بیتابی میکنه لب به غذا نزده مامانم هر کار میکنه بچه نه غذا میخوره نه چیزی
به خاطر بچه برگرد غلطکردیم
منم پیام دادم هر وقت خونه جایی دیگه رهن کردی اسبابو بردی ریختی توش بعد زنگ بزن بیام باهات زندگی کنم
پیام داده اخه چجوری به این سرعت تو برگرد من درستش میکنم
منم گفتم فقط خونه جدید میام
به خاطر ندیدن بچه م روانی شدم دارم میمیرم ولی نمیتونم کوتاه بیام پیر شدم از دست دخالت و متلک
الهی خدا نسل بچه ننه هارو ببره هر چیزی تعادلش خوبه افراطیش بده
از تازه عروسا که هنوز داغن خواهش میکنم لطفااااا بفهمن زندگی تو ساختمون خانوادگی سختیای خودشو داره اگه شوهرتون بچه ننه اس چنین خطایی نکنین از من گفتن
@azsargozashteha💚
4_342206205118120681.mp3
506.5K
سوره #بقره❤️
صفحه ی ۲🌹
@azsargozashteha💚
🔴راز صدقه ی متفاوت 🔴
یکی از مسلمانان بیمار شد، نذر کرد که اگر سلامت شود مزد کار روز جمعهاش را به نیّت پدر و مادرش که از دنیا رفته بودند، صدقه بدهد...او پس از مدّتی، هنگامی که بیماری اش رفع شد به نذر خود وفا کرد، تا این که در یکی از روزهای جمعه، هر چه دنبال کار رفت، کاری پیدا نکرد، در نتیجه آن روز ،مزدی به دست نیاورد تا به نیّت پدر و مادرش صدقه بدهد.از یکی از علما پرسید: پولی برای نذرم ندارم، چه کنم؟...آن عالم پیشنهاد جالبی به او داد و گفت : « امروز از خانه بیرون برو، پوست خربزه یا علف خشکی را پیدا کن و آن را مقابل حیوان بارکش گرسنه ای قرار بده تا آن را بخورد
این کارتو هم میتواند صدقه ای باشد
4_342206205118120682.mp3
1.27M
سوره #بقره❤️
صفحه ی ۳🌹
@azsargozashteha💚
،
خرداد امسال مادریک قاتل که اعدام شده بود با مراجعه به دادسرای امور جنایی تهران ادعا کرد پسرش را زنده به خاک سپرده اند و خواست تا برای کمک به او دستور باز کردن قبر پسرش را صادر کنند.
جوان اعدامی سال 88 در یک درگیری خیابانی پسر جوانی را به قتل رسانده بود و پس از بازداشت از سوی دادگاه کیفری استان تهران به اعدام محکوم شده بود که در نخستین روزهای خرداد ماه او به دار مجازات آویخته شد.
25 روز از اعدام پسر جوان می گذشت و مادرش در این مدت در خواب می دید که پسرش زنده است و از آنها می خواهد که کمکش کنند و این در حالی بود که خاله و خواهر پسر اعدامی زمانیکه به بالای سر قبر این جوان رفته بودند از داخل قبر صداهایی را شنیدند.
خاله پسر اعدامی نیز که همراه مادرش به دادسرای امور جنایی مراجعه کرده بود به بازپرس پرونده گفت: شب قبل از اینکه به بهشت زهرا بروم خواهرزاده ام را در خواب دیدم و مردی با موهای فرفری و سیبیل دار نیز در کنارش ایستاده بود و درخواست کمک می کرد.
وقتی به بهشت زهرا رفتم وبالای سرقبر خواهرزاده ام رفتم صدایی شنیدم و شروع به جیغ و فریاد کردم که مردم گفتند به سراغ مسئول آن بخش بروم و او را درجریان بگذارم و زمانیکه به سراغ مسئول آن بخش رفتم دیدم همان مرد مو فرفری ای است که در خواب دیدم.
خانواده اعدامی در حالی اصرار به بنبش قبر پسرشان داشتند که پزشکی قانونی مرگ وی را تایید کرده بودند و بازپرس پرونده عنوان داشت که انسان تا مدت زمان 4 روز می تواند زنده بماند واین در حالیست که 25 روز از این زمان می گذرد.
اما مادر وخاله پسر اعدامی گوش این حرفها نمی دادند وپافشاری می کردند تا این که در این مرحله بازپرس جنایی دستور داد تا تیمی از ماموران هلال احمر همراه دستگاه زنده یاب به بالای سر قبر پسر جوان بروند و موضوع را رسیدگی کنند.
بدین ترتیب تیمی از ماموران هلال احمر با دستگاه زنده یاب به بالای سر قبر پسر جوان رفته و پس از تحقیقات ، دستگاه زنده یاب هیچ نشانی از زنده بودن قاتل در این قبر نداد.
بنا به این گزارش، این پرونده پس از تحقیقات فنی مختومه اعلام شد.
رد دستی مرموز
" همسر من از حمام بیرون آمد و من را صدا کرد تا چیز عجیبی را به من نشان دهد. روی آینه یک اثر دستی بسیار عجیب و مشخص وجود داشت. همسرم تازه از سفر برگشته بود و من مدتی تنها زندگی میکردم. هرکدام از ما دستمان را کنار این اثر دست گذاشتیم، اما هیچ کدام به آن اثر دست جا مانده روی آینه شبیه نبود. من هنوز نمیدانم که این اثر چگونه و از کجا روی آینه حمام ما نقش بست. "
تا اینکه کم کم سردی شوهرم را به خودم احساس کردم و این اتفاق ماه بعد هم تکرار شد
داشتم دیوانه میشدم فکر میکردم جن توی خانه است و این کار اوست چون کس دیگری در خانه ی ما تردد نمیکرد
به پیشنهاد برادرم دوربین کوچکی را توی کمد اتاق جاساز کردم و دیدم وقتی هرماه به شهر پدری ام سفر میکنم زنی به همراه شوهرم به خانه ی ما می اید
و من این موضوع را وقتی فهمیدم که سه سال از ازدواج پنهانیشان میگذشت😔