#داستان_زندگی 🌸🍃 مریم میگفت شما همتون دروغ میگید.مامان گفت: پول از کجا بیاریم که النگوهارو بدیم.محمد خندید و گفت: زن من رو بفرستید بلده پول در بیاره.همه ساکت شدند.اما خودش اول بلند بلند خندید بعد زد زیر گریه و گفت: امیر کو؟؟؟مامان گفت: خونه خالشمحمد گفت: میدونه من باباش نیستم؟؟؟شایدم هستم!!!کی میدونه؟؟؟ تو میدونی مریماومد سمتم و خودم رو جمع کردم و صورتم رو تو دستم پنهون کردم و زدم زیر گریه و گفتم: بخدا...گفت: خفه شو تو شیطانییکم تو اتاق راه رفت.نشست..بلند شد...خندید...گریه کرد....آروم و بی کس بهم زل زد...بعدم رفت.به چشم میدیدم داره دیوونه میشه.خدا لعنتت کنه نرگس.اونشب برای من و آدمهایی که به نوعی به من ربط داشتند صبح نمیشد.عمو تا صبح هزار بار زنگ زد خونه بابا و گفت محمد رو پیدا نمیکنند.منم نگرانش بودم.از بس کتک خورده بودم جون نفس کشیدن نداشتم.یه گوشه تو خودم کز کرده بودم و همه زندگیم مثل یک فیلم از جلوی چشمم میگذشت.بابا حالش بد بود مامان سر سجادش گریه میکرد و من رو نفرین میکرد.نمیدونستم من دیگه نفرین کردن داشتم منی که زندگی و آبرو و حیثیتم نابود شده بود.دلم پرمیکشید امیر رو بغل کنم اما دلم نمیخواست تو این شرایط منو ببینه.محمد قبل رفتنش به مامان و بابا گفت:باید عین النگوها رو پس بدن مگرنه هر روز میاد در خونشون.بابا توی حیاط راه میرفت و سیگار میکشید.انتظار بیجا و احمقانه ای بود ولی دلم میخواست فقط یک نفر فقط یک نفر کنار من هم مینشست ازم میخواست براش حرف بزنم و محرم دردام باشه.هیچ تصوری از آینده تو ذهنم نبود.وقتی به آینده فکر میکردم یک مشت ابر سیاه و غلیظ میدیدم و بس،که دور سرم میچرخیدند.فقط به این امیدوار بودم که محمد امیر رو پس نزنه و اجازه بده کنارش بمونه اینطوری حداقل به بچه خودم ظلم نکرده بودم.تو افکار خودم غرق بودم که نزدیکای صبح خوابم برد.نمیدونم چقدر خوابم برد که احساس کردم دستی داره به صورتم کشیده میشه.از ترس جا پریدم .امیر بود.تو بغلم گرفتمش و بوسیدمش.یه نگاه کردم کسی خونه نبود.گفتم: مامان جون و آقاجون کجان؟؟گفت: نمیدونم مامان.چی شده؟؟؟گفتم هیچی حل میشه.چند دقیقه بعد مامان و بابا اومدن بابا به امیر نگاه نمیکرد اما مامان نه مثل گذشته بود.مامان اومد سمتم و گفت: زنعموت گوشی تلفن دستشه به همه فامیل داره میگه.تو چیکار کردی باما!!؟؟؟با زندگیمون...با آبرومون...با زندگی داداش و خواهرت...با آیندمون....با بچه بی گناهت.اشکام از صورتم ریخت پایین ،تنها کسی که حق داشت سرزنشم کنه مامان بود چون چندبار میخواست محرم دردم باشه اما من نخواستم #ادامه_دارد.. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

#پرسش_اعضا 🌸🍃 سلام دوستان لطفاً راهنماییم کنید روی پیشانیم یه لک قهوای بزرگ داره فکر میکنم از قرص‌های ضد بارداری است وپاک هم نمیشه تورو خدا بگین یه دکتر پوست خوب توی مشهد آدرس بدین یا بگین چی کار کنم ممنون میشم کمکم کنید #ایدی_ادمین 👇❤️ @adminam1400

#همسرداری 🌿 #آقایان_بخوانند ⛔️⛔️خيلی مهم⛔️⛔️ 🔵 آقایون محترم اگر همسرتون از اعضای خانوادتون #گله کرد بزارید به پای درد و دلش با شما و مقابلش جبهه نگیرید. برید سراغ #حل این موضوع 👈اول خوب به حرفاش #گوش بدین و آرومش کنید و حالا بشینید به فکر حل موضوع بیفتید. ببینید #مقصر شما هستید؟؟؟🤔🤔 ❌بله اقای محترم شاید مقصر خودتون هستید ❌ 🔹ایا اجازه دادین کسی جدا از #خانواده دونفره شما پاشو از گلیمش درازتر کرده ... و باعث شده #دل همسرتون بشکنه و تلخی ش در رابطه شما هم نمایان بشه ؟ 🔹شما چند بار در نظر دادن دیگران تو زندگیتون در #جمع گفتید هر چی همسرم بخواد و با مشت به دهن گوینده زدید؟ 🔹جدا از احترام به دیگران باید یاد بگیرید که #الویت اول و آخر شما همسر شما هست. وقتی توی جمع چیزی گفتن یا در پشت سر همسرتون... 🔴فورا حالت دفاع از خانمتون رو بگیرید تا دیگران بفهمن شما مضحکه دست دیگران برای #تفریح نیستید. شاید ممکن است دیگری از حسادت رابطه شما به تفریح پرداخته باشد. حتی اگه لازم بود بشینید با اعضای خانوادتون #صحبت کنید و گوشزد کنید که خانمتون و (خودتون) از یک رفتاری ناراحت هستید. لطفا در این قضیه جدی باشید و پشت همسرتون باشید نه روبه روش. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

#پاسخ_اعضا 🌸🍃 سلام خانمی که گفته بودند دکتر نوریان برای بچشون آمپول سیتی کولین نوشتن اگه میشه لطف کنید آدرس و شماره تلفن دکتر رو بدین 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام عزیزم خدا قوت داستان مریم حرس هممون و در آورد واقعا زن اینقدر ضعیف و نفس کاش ایجور زنا مادر نمیشدن، حیف محمد که اصلا با این ازدواج کرد، اینقدر مشکلات زیادی تو اکثر زندگیا هست که اصلا به تنها کاری که زن یا شوهر فکر نمیکنن خیانت هست... اگر بجای اینقدر خوش و بش کردن و شماره گرفتن از این و اون، محبت به شوهرش میکرد و به اون تلفن میزد و قربون صدقه اش میرفت و هم خواب خوبی براش بود الان تمام زندگیشو به پاش می‌ریخت ...با این حالی فهمیده خیانت کرده اونو داره میبخشه. واقعا بعضی از خانمها باید تجربه زندگی با افراد معتاد داشته باشن تا قدر این زندگیا رو بدونن خودشون کار میکنن...بچه رو اداره میکنن...به طور کلی هم مرد خونه ان و هم زن خونه...نه محبتی میبینن نه از مرد نه از خونواده اون نه کمکی میکنن و هزاران مشکل دیگه ولی هیچ وقت به این کثافت کاریا فکر نمیکنن و خیلیم مقیدن افسوس به این مریم خانم ایشالا از این به بعد آدم بشه 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 برا خانمی که ۴ تا بچه دارن بگم که عزیزم خواهر منم ۴ تا بچه داره دوتا به فاصله یک سال و سومی هم دوقلو شدن همه اندازه همن باید به ۴ تا درس یاد بده...هر روز لباس بشوره...خونش روزایی کسی قرار نیست بیاد به هم ریزه همیشه سینک پر ظرفه ...عزیزم ناشکری نکن به خدا توکل کن و صبح زود بیدار میشی وضو بگیر و بیرون با خدا دوستانه حرف بزن تا بهت توان و تحملی که داده رو بیشتر کنه...این چه حرفیه نمیگم سخت نیست ولی چرا خجالت بکشی بلانسبت شما مگه حرومین که خجالت بکشی اینا هم بزرگ میشن فردا برا خودشون کس و کاری بهم میزنن و بهشون افتخار میکنی و تمام این مشکلات و یادت میره...به این فک کن اگه خدایی نکرده یه دونه داشتی و مریض بودو مرتب دنبال دکتر دوا درمون بودی اون موقع اوضاع بهتری داشتی که میبایست هنوز جلو کس و ناکسم دست دراز کنی به خاطر هزینه دکتر...اینارو مد نظر بگیر و خدا رو هزار مرتبه شکر کن و هر کار میکنن هیچی نگو با خوبی جداشون کن...هر کسی هم خونت بیاد میدونه بچه کوچک چقد شیطون و تمیزی برداشت نمیکنه خدا دوست داشته ۴ تا بهت داره...کسانی هستند سالهاست آرزوی بچه دار شدن به دلشون مونده...پس تحمل کن خدا اجرتون میده...همش قسمت خالی لیوان و نبین 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 اون خانمی که گفتن دخترشون تو سن کم ازدواج کرده عزیزم شما تو آشناها یا درو همسایه بگردین شاید کسی شرایط دخترتون داشته که الان زندگیشو جمع و جور کرده باشه بهشون بگین که با دخترتون صحبت کنن و تجربیات خودشون در اختیارش بزارن شاید دختر شما به خاطر سن کمش نتونسته شوهرشو دلگرم زندگی کنه و این دوتا به هم محبت آنچنانی ندارن و ی جورایی زندگیشون بی روح شده که دخترتون اینجوریه مطمعنا دامادتونم همچی حسی داره ولی به روز نمیده 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام به حبیبه خانم عزیز در جواب خانمی که گفته بودن کتاب معجزه شکر گذاری چه طور میتونم پیدا کنم....بانو جان این کتاب و دیجی کالا داره ،داخل سایتش بشین و کتاب و ببینین اگر دوست داشتین سفارش بدین، خیلی راحت و بدون درد سر🔹🌸 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام راجع به اون دختر کوچولو که دچار سوزش وسوختگی هست ،مادر عزیز دگه بچه رو با صابون نشور ، فقط آب خالی چون صابون نه تنهاباعث التهاب میشه بلکه باکتری‌های مفید رو هم ازبین میبره، برا تسکین درد اونو تو وان آب گرم بزار بعدا خشک کن وپماد بزن شاید ادرار بچه تند باشه خنکی بهش بده کاکل زرت خوبه وهم ادرار رو صاف میکنه روزی یکی دو بار استکان کوچک بده بخوره ، خاکشیر با گلاب خطمی عناب شاتره و... در ضمن با دستمال توالت وکاغذی هم خشک نکن که حساسیت وتشدید میکنه ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

#یک_نکته_از_هزاران 🌱 وصلت دو جوان در خانواده شعیب (علیه السلام) به سادگی صورت گرفت و بدون هیچگونه مانعی ـ پس از انقضای تعهد ـ زوج جوان راهی شدند. موسی(علیه السلام) به مشیت خدا در خانه فرعون زیست و به دست همسر مؤمنه او ـ آسیه ـ پرورش یافت و جوانی نیرومند و غیور بار آمد.او به مظلومیت تعدادی انسان‌های مستضعف بدست قبطیان می‌اندیشید و همواره به حمایت و دفاع از ستمدیدگان برخاست تا آنجا که یکی از قبطیان را به هلاکت رساند. مردی از دور رس شهر با سرعت آمد و گفت:«ای موسی مردم نقشه قتل تو را می‌کشند از شهر بیرون برو که من خیرخواه تو هستم». موسی(علیه السلام) نگران و با بیم و امید و دعاگویان از شهر خارج شد:«پروردگارا! مرا از چنگ ستمگران رهایی بخش». موسی (علیه السلام) در حالی که رو به سوی مدین کرده بود، گفت:«خداوندا مرا به راه راست هدایت خواهد فرمود». او بر سر چاهی رسید و فوجی از مردم را دید که رمه‌ها و گوسفندهایشان را آب می‌دادند و دو بانویی را دید که کناری ایستاده‌اند.با همان احساس حمایت از مظلوم، از حال آنان جویا شد.گفتند:«پدر ما سالخورده است و ما می‌خواهیم روستاییان و مردان ، از کنار چاه دور شوند و آنگاه ما گوسفندانمان را سیراب کنیم». موسی (علیه السلام) گام جلو نهاد و یک تنه گوسفندان آنان را آب داد و از نهر کنار آمد و در سایه‌ای نشست و به دعا و نیایش پرداخت بعد به خدا عرضه داشت:«ربّ إنّی لما أنزلت إلی من خیر فقیر؛ پروردگارا! من به خیری که به من نازل فرمایی نیازمندم».(سوره قصص، آیات 28 و 24) دختران نزد پدر رفتند و قصه را بازگفتند:«و یکی از آن دو بانو به سوی موسی آمد ـ در حالی که با شرم و حیایی تمام گام برمی‌داشت ـ تا پیام پدر را به او رساند». پدرم شما را فرا می‌خواند تا دستمزدتان را به شما بپردازد. موسی نزد شعیب آمد و سرگذشت خود را بر وی تعریف کرد.شعیب گفت:«نترس! از مردم ستمگر نجات یافته‌ای». یکی از آن دو دختر شعیب پیشنهاد داد:«پدر! او را اجیر بگیر که او نیرومند است و امین». شعیب این سخن را که نوعی تمایل به ازدواج را نشان می‌داد شنید و گفت:«من می‌خواهم یکی از این دو دخترم را به عقد ازدواج تو درآورم و تو باید هشت سال برای من کار کنی و اگر خواستی ده سال و من نمی‌خواهم بر تو زحمت افزایم و مرا از شایسته کاران خواهی یافت». موسی(علیه السلام) گفت: «خدا به آنچه بین ما گذشت وکیل است». زمان موعود به پایان رسید و موسی همراه همسرش با شعیب خداحافظی کرد و به جانب طور به راه افتاد و مرحله دیگری از زندگی پر مسؤولیت موسی(علیه السلام) که آغاز نبوّّت وی باشد ـ شروع می‌شد. این قصه قرآنی سراسر نشان از عفت، بزرگی و عقل و درایت است. 1. عفّت و پاکدامنی و شرم و حیا در جامعه انسانی باید حکفرما باشد و طلایه این امر مهمّ،دختران پاکدامنند که در عرصه اجتماع جز به ضرورت آشکار نشوند و با فرهنگ ابتذال و برهنگی حدود عفّت عمومی را نشکنند و نظر مردان هوسران را با طرز راه رفتن‌،سخن گفتن و دیگر رفتارهای اجتماعی، به حریم زندگی و شخصیتی خویش نکشانند.1 2. سخن گفتن زن و مرد و یا دختر و پسر نامحرم با یکدیگر اگر به مقاصد صحیح و لازم باشد، اشکالی ندارد به شرط آن که از چهار چوب ضرورت و عفت عمومی فراتر نرود. دختران شعیب(علیه السلام) با صلابت و متانت، با موسی(علیه السلام) برخور کرده و پیام پدرشان را که شرم و حیا بود به وی رساندند و جز این هم، شایسته ایشان نبوده است، چرا که برخی رفتارها و حرف زدن‌های دختران و بانوان با مردان و پسران نامحرم گاهی آن چنان با ناز و کرشمه و سبکسری صورت می‌گیرد که حسّ خفته شهوت طرف را بیدار می‌کند و او در وی طمع می‌ورزد.«فیطمع الّذی فی قلبه مرض؛ آنکه در دل بیماری (شهوت) دارد به وی طمع کند».(سوره احزاب، آیات 33 و 32) 3. از مجموع قصه چنان برمی‌آید که دختر شعیب موسی را به عنوان یک شوهر ایده آل پسندیده است و سربسته و با کنایه حرف دل را با پدر در میان گذاشته،پیشنهاد اجیری موسی را داده است و آن را با امتیازاتی همچون: نیروی بازو و تقوا و امانت داری توأم ساخته است. قوت بازوی او را از برداشتن سنگ بزرگی که سی، چهل نفر آن را تکان می‌دادند، فهمیده بود! امّا امانت!دختر شعیب در آن باره گفت:«او در جلو حرکت می‌کرد و ما از پشت سر می‌آمدیم تا نظرش براندام ما به هنگام راه رفتن نیفتد». ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

#پرسش_اعضا ❤️🍃 سلام علیکم بزرگواری مسئله بشدت حادبرای خانواده ام پیش اومد ک نمیدونیم چطورحلش کنیم، پسربزرگ من ک ی دختر 4 ساله داره مهندس هم هست توی جنوب زندگی میکنن هرازمدتی ک رستش شروع میشه میاد پیش مامتوسفانه فقط ی روز اونم ظهرپیش مامیمونه من وباباش تنهاییم چقد روزشماری میکنیم تا رستش شروع بشه ولی متوسفانه اینجا ک میاد فقط میره با بچه های فامیل ک هم سن وسال خودشون هستن متاهل هم هستن میرن اونجا شب نشینی دارن، مثلا ساعت 4 صبح میان خونه یااصلا نمیان فرداش هم ی صبونه میخورن دوباره میرن من شوهرم جرات نمی‌کنیم بگیم نرید فقط شوهرم اخمش توهم میکنه ولی چ فایده اونا کارخودشون میکنن خیلی هم ازنظرمالی بما کمک میکنن ولی چ فایده😔والا ما حضورخودشون میخایم مادوست دارم نوه مون پیشمون باشه ولی خونمون نمیمونن همش میرن دوراونا واقعا دیگه دارم دیونه میشم ازاون طرف شوهرم غرمیزنه ازاون طرف دوست ندارم عروسم ونوه ام بااونا باشه چون عروسم چادری بودالان کم حجاب شده موندم چکارکنم چنددفعه با زبون بی زبونی ی چیزایی ب عروسم گفتم ولی انگار ن انگار توروخدا اگه دعایی مدنظرتونه بهم بگید تا بخونم ک رفت وآمد شون ب صفربرسه یا چطوری حالیشون کنم چون ک اصلا صلاح نمیدونم نوه ام عروسام با اینگونه افراد باشن خدایا خودت کمکم کن وبهترین راه بهم نشون بده التماس دعا توروخدا زودبهم خبربدید مسئله مرگ وزندگی درپیشه😭😭😭😔😔 ❓🌸❓🌸❓🌸❓🌸❓ سلام خدمت دوستان خوب کانال دست همگی دردنکندکه اینقدربادلسوزی جواب همه رامیدهیدخواهش میکنم سوال من رااورژانسی پاسخ دهیدازحبببه خانم هم کمال تشکررادارم که اینقدروقت میگذران برای همه پسری دارم ۲۵ساله که ازبچگی علاقه زیادی به کبوترداشت زمان بچگی نمیگذاشتم بیاره کوچک بودوحریفش میشدم ولی وقتی به سن نوجوانی رسیددیگه حرفم راگوش نکردوکبوتراوردبالای پشت بام خونمون ویک همسایه دیواربه دیوارداریم که میگه کبوترهابرای ماشده ازارواذیت رفته ازدست ماشکایت کرده البته این راهم بگم پسرم هفته ای دوبارمیرفت پشت بامشون راجارومیکرد خلاصه خیلی دروغ سرهم کرده ورفت شکایت کرده منهم به پسرم میگم اینها راجمع کن ولی به هیچ صراط مستقیمی حرف گوش نمیدع والبته صبح میمیره سرکاربعدازظهرمیاد ازانهایی که نیست که همش بالا باشه رفتم باهمسایه ازدوستی باهاش صحبت کردم گفتم جوان هست هرجوانی یک جورجوانی میکنه ولی گوش نکرد حالا میترسم بیان ازطرف دادستانی کبوترهاراجمع کنندببرن وپسرم سردشمنی باهمسایه بلندکندواین راهم بگم اطراف ماچندین خانواده هستندکبوتردارن ولی کسب کارشون ندارد ازشماکمک میخاهم چکارکنم بخداخسته شدم کمکم کنیدخداخیرتون دهد #ایدی_ادمین_جهت_ارسال_پرسش_پاسخ 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

‍ ⚜روايت امام عسکری(عليه السلام)پیرامون امامت و غیبت حضرت مهدی(علیه السلام)⚜ ✳ احمد بن اسحاق نقل می کند: بر امام حسن عسكرى(عليه السلام)وارد شدم و مى خواستم از جانشين پس از وى پرسش كنم. ▪️ ایشان آغاز سخن كرد و فرمود: اى احمد بن اسحاق خداى تعالى از زمان آدم (عليه السلام)زمين را خالى از حجّت نگذاشته است و تا روز قيامت نيز خالى از حجّت نخواهد گذاشت،به واسطه اوست كه بلا را از اهل زمين دفع مى كند و به خاطر اوست كه باران مى فرستد و بركات زمين را بيرون مى آورد. 🔹عرض کردم : اى فرزند رسول خدا امام و جانشين پس از شما كيست؟ ▪️حضرت شتابان برخاست و داخل خانه شد و سپس برگشت در حالى كه بر شانه اش كودكى سه ساله بود كه صورتش مانند ماه شب چهارده مى درخشيد. 🔹فرمود:اى احمد بن اسحاق اگر نزد خداى تعالى و حجّت هاى او گرامى نبودى اين فرزندم را به تو نمى نمودم،او همنام و هم كنيه رسول خدا(صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) است،كسى است كه زمين را پر از عدل و داد مى كند،همچنان كه پر از ظلم و جور شده باشد. 🔽 اى احمد بن اسحاق! مَثَل او در اين امّت مثل خضر و ذو القرنين است،او غيبتى طولانى خواهد داشت كه هيچ كس در آن نجات نمى يابد مگر كسى كه خداى تعالى او را در اعتقاد به امامت ثابت بدارد و در دعاء به تعجيل فرج موفّق سازد. 🔹احمد بن اسحاق می گويد، عرض کردم: اى مولاى من آيا نشانه اى هست كه قلبم بدان مطمئن شود؟ ▪️آن كودک به زبان عربى فصيح به سخن درآمد و فرمودند: 💠«أنا بقيّة اللَّه في أرضه و المنتقم من أعدائه»💠 سپس فرمودند: اى احمد بن اسحاق!پس از مشاهده جستجوى نشانه مكن! 🔹احمد بن اسحاق می گويد: من شاد و خرّم بيرون آمدم و فرداى آن روز به نزد امام عسكرى(عليه السّلام)بازگشتم و عرض کردم: اى فرزند رسول خدا!شادى من به واسطه منّتى كه بر من نهاديد بسيار است،بفرمایيد آن سنّتى كه از خضر و ذو القرنين دارد چيست؟ ▪️فرمودند: اى احمد!غيبت طولانى. 🔹عرض کردم: اى فرزند رسول خدا!آيا غيبت او به طول خواهد انجاميد؟ ▪️فرمودند:به خدا سوگند چنين است تا به حدّی كه اكثر معتقدين به او بازگردند و باقى نماند مگر كسى كه خداى تعالى عهد و پيمان ولايت ما را از او گرفته و ايمان را در دلش نگاشته و با روحى از جانب خود مؤيّد كرده باشد. 🔽 اى احمد بن اسحاق! اين امرى از امر الهى و سرّى از سرّ ربوبى و غيبى از غيب پروردگار است،آنچه به تو عطا كردم بگير و پنهان كن و از شاكرين باش تا فردا با ما در علّيّين باشى. 📗منبع: کمال الدین/جلد۲/باب۳۸ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

#پرسش_اعضا ❤️🍃 میشه سوالمو بزارین ،دخترم نه سالشه دکتر غدد براش هورمون رشد تجویز کرده ولی من میترسم آخه دکتر اطفال ی بار گفت ک عوارض داره باعث دیابت میشه نمیدونم چکار کنم اگه دوستی اطلاعاتی داره یا استفاده کرده لطفا دریغ نکنه ممنونم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام وقتتون بخیر انشاءالله که حالتون خوب باشه ممنون از کانال خوب شما نهایت تشکر دارم ابرو هام خیلی کم هستن اگه کسی از روغن گیاهی استفاده کرده وپرپشت شده بگه ممنون میشم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام سلام ببخشید اگه میتونید راهنمایی کنید من در تهران دکتر خوب میخام کسی میشناسه ادرس یاشماره تلفن بده از دکتر و اگه مشکل من را داشتید راهنمایید کتید چکار کنم من فیبروم و چسبندگی داشتم عمل لاپاراسکوپی کردم الان رفتم عکس رنگی رحم انداختم میگن لوله هات بستست چندسال پیش عمل ابدو گردم نمیدونم ازونموفع بسته شده یا نه نمیدونم الان ی دکتر جراح خوب میخوام لوله هام باز کنه ممنون میشم راهنماییم کنید ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام وقت بخیر لطفا تو گروه بزارید ببینم مشهد کسی هست که حرز امام جواد داشته باشه و معتبر باشه ...آدرس و شماره تلفن... ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خداقوت من یه سوالی داشتم من یه پسر هشت ساله دارم که اصلا نمیتونه از خودش دفاع کنه مثلا یه همسایه آیی داریم خیلی پسرمو اذیت می‌کنه هم زبانی مسخرش می‌کنه هم یه چندباری دست روش بلندکرده حالا تقاضای من از دوستان عزیزم اینکه کسی دعایی ذکری چیزی بلده که یکم پسرم شجاع بشه و از خودش دفاع کنه یا اینکه چیکار کنم باهاش هرچی باهاش صحبت می کنیم میگه باشه مامان اما بازهم همونه خیلی نگرانشم خدا خیرتون بده امیدوارم ادمین جان پیام من راهم در گروهشان بزارن تا دوستان عزیزم منم راهنمای کنن پیشاپیش ممنونم از راهنماییتون ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام وقت تون بخیر ،بچه شش ساله دارم به محض این که می‌خوابه سر و گردنش شروع به عرق کردن می‌کنه تا جایی که تو خواب باید با سشوار سرش را خشک کنم اگه خوابم ببره سرما میخوره از کوچیکی همین مسئله را داشت لطفاً راهنماییم کنین سپاس گزارم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام وقت بخیر دوستان دخترم 11 ماهشه، قطره آهن ایرانی میدم دندوناش سیاه شده، دوست دارم سفید بشن دندوناش و میترسم دچار پوسیدگی بشن، چه تجربه ای دارید؟؟ ممنون از گروه خوبتون🌹 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام .ممنون از کانال خوبتون .تورو خدا پیام منو زود تر بزارید خیلی غصه دارم ۴۲ سالمه ۲۳ ساله ازدواج کردم شوهرم اوایل باهام خوب بود الانم میگه دوست دارم ولی انقد آزارم میده میگه با خانوادت رفت وآمد نکن حتی گاهی جایی میره در رو روم قفل میکنه میگه اینطوری خیالم راحت تره میدونم نمیری خونه بابات یا خواهرات نمیتونن بیان از برادرم که متنفره هر روز بهشون فحش وبد وبیراه میگه بعدش میگه تو هم بهشون بد بگو پیش بقیه همش بدشونو میگه نمیدونم وسواس گرفته انگار یه کینه تو دلشه منم به اونا چیزی نمیگم همش میترسم بقیه به گوششون برسونن دعوا یا آبرو ریزی بشه اینم هر روز توهین وتحقیر میکنه بچه های بیچارم ازش میترسن اعصابشون خورد شده همش استرس داریم. تو رو خدا اگه کسی راه کاری ذکری بلده بگه شاید کینه ی بیخودی این مرد از خانوادم از بین بره 🙏🙏 ببخشید طولانی شد ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام دوستان🌹 ی سوال دارم برا آب مروارید چشم جز عمل جراحی راه دیگه ای هس ک بشه بدون انجام جراحی آب مروارید درمان کرد لطفا اگه تجربه ای دارین اشتراک بذارین🙏 اجرتونبا مهدی فاطمه... ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام دوستان گل ی سوال ازدوستان کسی می دونه چکارکنم آزمایش رفتم روماتیسم نبوده ولی ب محض اینکه آب ب پاهام برسه دردمیگیره مثلا حیاط یاحمام بشورم وپاهام خیس بشه بعدش خیلی دردمیکنه لطفا اگه چاره ای بلدین کمک کنین خداخیرتون بده ان شالله ظهوراقامون🤲🤲 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام ممنون از کانال خوبتون من دختر مجرد 33 ساله،کیست تخمدان سمت راست دارم،دکتر زنان قرص داده ولی فایده نداره ،یک بسته رو ک مصرف کردم چندتا دیگه از بسته دیگه شروع کردم ک پریود شدم و الان 15روزه خونریزی دارم دارو گیاهی بابونه و وزم و رازیانه هم خوردم کیستم نیفتاده از دوستا خواهش میکنم اگه کسی تجربه ای داره بگه ممنون از همگی #ایدی_ادمین_جهت_ارسال_پرسش_پاسخ 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽

من ایلماهم عروس خون بس تو این کانال سرنوشت خودمو براتون گفتم 😭😭😭 به خاطر تموم شدن جنگ دو طایفه، عروس خان بزرگ شدم. نه برام عروسی گرفتن نه کل زدن. منو بدون هیچ مراسمی فقط با یک چادر سفید راهی خونه بخت کردن.😔 همه با ترحم و دلسوزی نگاهم می‌کردن، عروس خون بسی محکوم به سیاه بختی بود. نه عزیز دل شوهرش بود نه ارج و قربی پیش خانواده همسرش داشت. تا به حال داماد رو ندیده بودم. منتظر اومدن داماد بودم که با ورود داماد و با دیدن چیزی که دستش بود از ترس زبونم لال شد...🔞 ادامه ماجرا این جاست اگه دلشو نداری نیا بخون😭😭😭😭👇 https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf داستان های واقعی #تجربه_واقعی #درد_دل #واقعیت

🌷بسم الله 🌷 ما ۱۶سالهِ هر روز⏰ صبح ها در بینُ الطلوعین پای تدبر قرآن محفل برگزار کردیم 🌹🌹🌹 دراین کانال شما .... با قرآن .........ختم قرآن سحرگاهی هر روزه دارید با قرآن .........در پخش زنده تدبر در قرآن هرروزه شرکت می کنید با قرآن ........تغییراتی سریع در خود احساس می‌کنید با قرآن........صوتهای کوتاه شاد هر روزه دارید با قرآن ........مسابقات شرکت میکنید با قرآن .........مشاوره رایگان میگیرید با قرآن ........سیاست می آموزید مناجات سحرگاهی، تقویم نجومی ،کانال شاد و متفاوت و معنوی https://eitaa.com/joinchat/1686110466C88d8b794d3 بزنید اینجا و فقط یک هفته مهمان ماشوید احساس غریبی مکن اینجا که رسیدی این کلبه ناچیز تعلق به تو دارد 👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1686110466C88d8b794d3

🌞روزی یک صفحه قران بخوانیم🌞 سوره #یاسین❤️ جزء #بیستو_دوم🍃 صفحه ی ۴۴۱🌼 @azsargozashteha💜

ترجمه☀️🍃