eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
165.6هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال تعبیر خوابمون 👇🤍 https://eitaa.com/joinchat/1319240024C241ce5aee0 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
https://eitaa.com/joinchat/3184198244Cc3222866c7 👆👆👆 این کانال با این همه حجم رضایت از از خانم ها💃 ایتا رو ترکونده☄🔥💥 عضو بشو مطمئنم پشیمون نمیشی😎
💜🍃 سلام عزیزم خداقوت حتما پیغام منوبزارید واسه اون خانمی که گفتن خونه مادرنرفتم وعروسی داداشم اولآ صبر کردن وتحمل کردن بخاطر بچه هاش خوبه ولی عزیزم تاکی بنظرتون بیست سال تحمل کردید اقاتون عوض شده جز اینکه خودتون داغون شدید مگه شما چندسال داشتید که الان بیست سال تحمل کردید پس کی احساس خوشی و خوشبختی کردید من خودم روزهای اول تا دوسه سال بعدعروسی همسرم حتی روی جوراب نازک حساس بود خلاصه هی گوش کردم گفتم غیرت داره و ...‌. دیدم نه روز به روز عوض تشکر که بگه ممنون به حرف گوش میکنی حتی روی روسری رنگی حساس شد من با سن ۱۹ سالگی خیال داشت مانتومشکی شال مشکی ارایش ساده که چه بشه مگه به جای خون اومدم خونه این اقا تصمیمگرفتم حقیقت گوش کنم بدتر میشه اومدم اول همه شروع کردم لباس روشن خریدن ارایش درحد خودم و ..... گیر داد ولی گفتم من همینم نمیخوام برو طلاقم بده اوج جوانی ام داغونم کردی .... حتی میرفتیم جایی یا مسافرت گیر میداد نمیرفتم کاری میکردم که اونم نمیرفت بنظرم کم کم ۸۰ درصد عوض شد الان خیلی روشن نمیکنم مثل سفید و قرمز مثلا مانتو رنگ سبز آبی کرم رنگ میپوشم من که جلوش وایستادم وگرنه الان شکسته وداغون شده بودم اخه ادم تاکی بسازه وبسوزه .... حتی بعضی ها گفتن افرین به این صبوری بله منم تحسین کردم ولی مگه این خانم دل نداره مگه خوشی و محبت لازم نداره صبوری تاکی همین غصه خوردن ها بعد مدتی میشه بیماری ام اس بیماری اعصاب بیماری فشارخون و قلبی و ..... بازم میگه صبر مهم ولی درجوابش طرف مقابلت وقت بزاره نه تو بیست سال بسوزی و اون هیچ 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 در جواب خانمی که گفتن بچشون یک سال و چند ماهشه و فقط شیر خودشونو میخوره و ضعیف و لاغره عزیزم از یکسالگی ببعد شیر مادر فقط یک مکمل و غذاهای مقوی باید بدید به بچه من دستوری براتون می‌مینویسم که هزینه زیادی نداره ولی هم از لحاظ قد و هم وزن عالیه آرد گندم کمی تفت بدید میشه سویق گندم کنجد رنگ تیره کمی تفت بدید که بشه سویق و بعد آسیاب کنید سنجد که هسته و پوسته و گوشتش آسیاب شده باشه (از داروگیاهی میتونید تهیه کنید) اینم تفت بدید تا بشه سویق سنجد و در آخر بادام درختی رو پوست بکنید و بایک رنده ریز رنده کنید بادام نیازی به تفت دادن نداره اینهارو از هر کدوم ۱۰۰ گرم تهیه کنید ۴نوع پودر رو باهم مخلوط کنید تو شیر پاستوریزه یک قاشق بریزید و کمی هم عسل بریزید تا طعم خوبی پیدا کنه این رو روزی سه بار به بچه بدید از سوپ ها که توش پای مرغ و قلم گاو داخلش باشه زیاد استفاده کنید خیلی ناراحت میشم و واقعا متاسفم برای مردی که زورشو به یک زن نشون میده اونم زنی که بچه شیرخور داره اینه که اگه سنگ به رومون بباره کمه یک مادر باردار یا زن شیرده پیش خدا خیلی اجر و قرب دارن اصلا اگه بلایی نازل نمیشه چه بسا بخاطر وجود این عزیزان لطفا بیشتر هوای همدیگرو داشته باشیم اگه کسی بچه ضعیفی داره تو سرش نکوبیم که شیر من چرب بود بچم تپل بود این چه وضعیه بلکه خیلی دلسوزانه بهشون راهکار بدیم هیچ مادری لاغر یا ضعیف بودن بچه شو نمیخواد ببخشید خیلی طولانی شد سلامتی و تعجیل در فرج مولامون صلوات ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌿 ⭐️چرا مردها کم احساس می شوند؟ اغلب مردهایی که در معرض استرس شدید قرار دارند در خود فرو‌می‌روند ، سکوت می‌کنند و بی‌احساس می‌شوند تا مسئله ی خود را به شکلی حل کنند. از آن جایی که طبیعت اصلی مرد ، مردانه و مذکر است برای مبارزه با استرس به این نیاز دارد که خود را از معرکه عقب بکشد و مدتی را به تنهایی بگذراند. این رفتار قدرت مردانه او را تشدید و تقویت می‌کند. بنابراین زمان مناسبی برای رسیدگی به واکنش‌های عاطفی و احساسی نیست. اغلب مردها در برخورد با استرس ابتدا با احساسات خود قطع رابطه می‌کنند تا بتوانند به طور عینی و منطقی با مسئله پیش آمده برخورد کنند. زن‌‌ها از این رفتار مردها به هراس می‌افتند زیرا اگر قرار باشد زنی با احساسات خود قطع ارتباط کند باید به قدری ناراحت باشد که بخواهد کسی را رد کند اما این موضوع در مورد مردها صدق نمی‌کند در حالی‌که مردها خود به خود در واکنش به استرس با احساسات خود قطع رابطه می‌کنند. مرد توانایی آن را دارد که در لحظه‌ای در خود فرو برود و سکوت اختیار کند به همین شکل می‌تواند در لحظه‌ای از این حال خارج شود. وقتی مردها متعادل‌تر می‌شوند برای آن ها صحبت درباره ی این‌که از چه موضوعی ناراحت بودند ساده‌تر می‌شود. وقتی مرد از دنیای سکوت و تنهایی بازمی‌گردد ممکن است حرفی برای گفتن نداشته باشد زیرا ممکن است به این نتیجه رسیده باشد که دلیل و موضوعی برای ناراحت شدن وجود ندارد. در اغلب موارد وقتی مرد از سکوت و انزوا خارج می‌شود و می‌گوید که همه چیز خوب و عالی است ، بهتر است زنش به این گفته او اطمینان کند و در شرایط آرام قرار بگیرد. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 گاهی ممکن است با جملاتی از قبیل “زندگی ما چشه؟ زندگی فلانی رو ببین”، “خوشی زده زیر دلت”، “ما باهم مشکلی نداریم تویی که مدام بهانه می‌گیری” و مواجه شوید. در این شرایط احتمالا دیدگاه شما و همسرتان نسبت به زندگی مختلف است و و درک درستی از نیازها و مشکلات یکدیگر ندارید. در این شرایط به جای جملاتی مثل “شاید برای تو این وضعیت افتضاح خوب باشه ولی من عادت به همچین زندگی ندارم”، “تو و خونواده‌ات شاید این شرایط براتون اوکی باشه برای من نیست”، “بله تو با داشتن من همه چیز برات خوبه ولی جای من نیستی ببینی چی می‌کشم” که قفط آتش تفرقه را بینتان شعله‌ور می‌کند می‌توانید بگویید: “خیلی خوشحالم که از زندگیمون راضی هستی همین به من انگیزه می‌ده بخوام شرایط رو بهتر کنم و کنارت منم به این رضایت برسم”، “خیلی خوشحالم که فکر می‌کنی زندگیمون خوبه ولی راستش من تو بعضی از مسائل یه مقدار با تو نظرم فرق داره و فکر می‌کنم اگه مشاوره بگیریم خیلی بهتر بشم و رضایت جفتمون بالاتر بده”، “همین خبر خوبی و من رو مصمم‌تر می‌کنه که مشاوره بگیرم چون جدیدا یه سری مشکلات حل نشده ندارم که حس می‌کنم اگه ادامه‌دار بشه این رضایت از زندگی توام کم کم کمرنگ بکنه ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌻🍃 سلام خسته نباشید ، میشه سوال منم تو گروه بزارید تو این ایام فاطمیه بلکه گره ی مشکل منم حل بشه دوستان دلم خیلی گرفته ، پدر و مادرم 36 ساله ازدواج کردن توی همه ی این سالها بابام مامانم رو مثل یه اسیر جنگی خون به جگر کرده ، به مامانم اجازه نمیده هیچ کجا بره ، حق نداره خونه همسایه روضه بره یا مسجد بره یا خونه ی من که دخترشم یا خونه ی اقوام و فامیل ، به شدت بد دل ، به شدت بد دهن ،کینه ای ، دست به زن ، معتاد و..... دائم پدر و مادر مامانم رو فش میده ، از بچگی شاهد کتک خوردن مامانم بودیم با سیم رادیو یا شلنگ و کمر بند به شدت میزد ، من و خواهر برادرم کوچیک بودیم و مامانم نمی‌تونست مارو ول کنه بره الآنم که بزرگ شدیم به خاطر اینکه هیچ پشتوانه مالی نداره ، پدر و مادرش هم خیلی پیر هستن و خرج خودشونو بزور در میارن ، از بابام فقط خاطره اینو دارم که همیشه خدا می نشست پای منقل و مواد میکشید انگار نه انگار زن و بچه ش هیچ پیدا نمیکنن بخورند ، به مادرم هیچ اختیاری نمیده،حرف هیچ کس رو قبول نداره، دو شب پیش مامانم ازش پول خواسته بود که داداشم بره سیب زمینی پیاز گوجه بخره تا شام درست کنه ، اونقدر تف انداخته و فش داده که چندرغاز پول بده ، داداشم بزرگه ولی کار نداره و دستش تو جیب خودش نیست ، خیلی ناراحته ، اگه بخوام همه رو تعریف کنم یه کتاب میشه ، تو رو خدا ، تو این ایام فاطمیه سر نمازهاتون دعامون کنید که خدا گره زندگی ما رو هم وا کنه ، اگه بابام اصلاح شدنی هست خدا خودش اصلاحش کنه ، که فکر نکنم این اصلاح بشه ، به قول مامانم میگه خدا هم از خلقت این بشر پشیمونه ، دعا کنین داداشم یه کاری پیدا کنه بره سرکار از زیر منت و تف فش بابام بیاد بیرون ، از خانم فاطمه زهرا بخواهید مشکل ما رو هم حل کنه ، دیگه نمی‌دونیم باهاش چکار کنیم ، ممنون ،التماس دعا 🌸❓🌸❓🌸❓🌸❓🌸❓ با عرض سلام طی مشاجره که با خانواده شوهرم داشتم شوهرم با اینکه من در زندگی خیلی بهش محبت وخوبی کردم جلو خانوادش به من گفت اومدی دعوا کنی پاشو برو خونه هرچی مادر وخواهر وپدرش به من گفتن هیچ جوابی بهشون نداد ومن رو جلو اونا کوچک کرد از اون روز به بعد دیگه هیچ حسی بهش ندارم فقط بخاطر خدا وفرزندانم با او زندگی میکنم خیلی بی حوصله شدم وسواس فکری گرفتم نزدیک چهارماه هست هر کاری میکنم نمیتوانم بی احترامی که بهم کرده فراموش کنم وقتی فکر میکنم سر دردمیگیرم لطفا من رو راهنمایی کنید داستان زندگی خانواده من وشوهرم دو خانواده متفاوت هستیم خانواده من به عروس وپسرشون خیلی احترام میگذارند وازاونها حمایت مالی میکنند موقعه ای که ازدواج کردم شوهرم هیچ نداشت تا توانستم قناعت کردم خونه وزندگی براش دست آوردم بعضی از اقوام شوهرم به من میگویند ما فکر نمیکردم تو اینطور باشی من هر رفتاری که انجام دادم به تلافی رفتار مادر شوهرم بوده اگر بیمار میشد زیاد بهش اهمیت نمیدادم چون خودشون زیاد به ما اهمیت نمیدهند دلم میخاد اونم زنگ بزند وبرای ناهار ما را دعوت کند ولی این کار رانمیکند آنها توقع کمک مالی از شوهرم دارند درصورتی که شوهرم کارگر پیمانکار هست و ما به مخارج زندگی خود نمیرسیم وبعضی وقتها پدرم به ما کمک مالی میکند ولی شوهرم هیچ وقت پیش خانوادش حرفی نمیزنه از اون روز دیگه حوصله شوهرم رو ندارم واز صبح که بلند میشم هزارتا فکر به سراغم میاد هر کاری میکنم رفتار شوهرم رو فراموش کنم نمیتونم احساس میکنم با کاری که بامن کرد من رو جلو خانوادش بی ارزش کرده چون زن بدی نبودم با دار اندازش ساختم زندگی براش درست کردم هیچ وقت تو زندگی بهانه جویی نکردم لطفا من رو راهنمایی کنید چگونه فراموش کنم چون بچه های من امانت هستند باید بخاطر فرزندانم این زندگی راحفظ کنم 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 حسین با عصبانیت گفت:پس واسه همونه نمیزاری بهت نزدیک شم.. اخم کردم و گفتم :یعن
🌸🍃 دلابرام چایی نبات درست کرد یکم بهتر شدم اما کامل خوب نشدم  مامان خندید و گفت:ترسیدم گفتم نکنه تو عقد حامله شدی ابرومون رو ببری  اولش خندیدم  اما بعد رفتن مامان از اتاقم خودم به خودم شک کردم نکنه حام.له باشم ؟! پری.ودمم عقب افتاده بود .. شال و کلاه کردم و رفتم بیرون و از داروخونه بیبی چک گرفتم با ترس اومدم خونه و یواشکی تست کردم  با دیدن مثبت شدنش دنیا رو سرم  خراب شد .. نمیدونستم چیکار کنم  برداشتمش و اوردم از دستشویی بیرون و تو مشما گذاشتم  حسین سر کار بود بهش زنگ زدم گفتم کار واجب دارم و باید ببینمت  اونم گفت پایان وقت اداری میتونه و الان سرش شلوغه  اینقد استرس گرفته بودم نتونستم تو خونه بمونم  بهونه بیرون رفتن با حسین رو گرفتم و از خونه زدم بیرون  تو خیابون میچرخیدم  با خودم میکفتم حالا ازمایش بدم شاید تباشم  اما نه یه حسی بهم میکفت باردارم و بیبی چک هم که احتمال دروغ بودنش خیلی کمه  اشک میریختم خدایا چیکار کنم  عمدا تند تند راه میرفتم تا اگه بچه ای باشه از بین بره رفتم نزدیک بانک .. منتظر موندم  حسین که کارش تموم شد با دیدن من دم بانک تعجب کرد و گفت:اینقد مهمه که نذاشتی من بیام دنبالت ؟! سوار ماشینش شدم و با گریه گفتم :بدیخت شدیم حسین حام له ام  اول باورش نمیشد  بیبی چکی که تو مشما بود رو بهش نشون دادم  اونم چون اخلاق خانوادش رو میدونست اعصابش به هم ریخت و گفت:من که… حرفش رو بریدم و گفتم :ما هیچ جلوگیری ای نکردیم  گفت:از بین ببرش.. گفتم مگه الکیه ؟من اصلا نمیدونم کجا باید برم نمیخوامم کسی بفهمه نه از خانواده من نه از خانواده تو .. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 حضرت صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: عابدی از بنی اسرائیل سه سال پیوسته دعا می‎كرد تا خداوند به او پسری عنایت كند، ولی دعایش مستجاب نمی‎شد، روزی در ضمن مناجات عرض كرد: «یا رب اَبَعیدُ انا منك تَسْمَعنی اَمْ قَریب فلا تجیبنی» خدایا! آیا من از تو دورم كه سخنم را نمی‎شنوی یا تو نزدیكی ولی جوابم را نمی‎دهی. در خواب به او گفتند: مدّت سه سال است خدای را با زبانی كه به فحش و ناسزا عادت كرده و قلبی آلوده به ستم و نیّت دروغی می‎خوانی، اگر می‎خواهی دعایت مستجاب شود فحش و ناسزا را رها كن و از خدا بترس، قلبت را از آلودگی پاك كن و نیّت خود را نیز نیكو گردان. ای عمر به بد تباه كردی وی نامه خود سیاه كردی بیدار نمی‎شوی ز غفلت هشیار نمی‎شوی ز سكرت گوئی ز خدا خبر نداری وز روز جزا خبر نداری بس عاصی و دل سیاه گشتی غرق بحر گناه گشتی یك لحظه بفكر خویشتن آی چشمی ز درون جانت بگشای بنگر نیكو كه در چه كاری افتاده، پیاده یا سواری 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 عمرو بن حَمِق از اصحاب پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و از یاران شجاع و مخلص علی ـ علیه السّلام ـ بود كه سرانجام توسط دژخیمان معاویه دستگیر شد،‌ و در حصن موصل زندانی گردید، سرش را بریدند و نزد معاویه هدیه بردند. او هنگام جوانی برای پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ آب برد، پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ آن را آشامید و سپس این دعا را در حق او كرد: «اللّهم امتعه بِشَبابِهِ»؛ خدایا او را از جوانی بهره‌مند كن. این دعا آنچنان در حق او به استجابت رسید كه هشتاد سال از عمرش گذشت در عین حال موی سفید در سر و صورت او دیده نشد. او روزی به حضور امام علی ـ علیه السّلام ـ آمد، امام دید چهره او زرد شده پرسید: این زردی چیست؟ او عرض كرد: بر اثر بیماری است كه به آن مبتلا شده‌ام. امام علی ـ علیه السّلام ـ به او فرمود: ما از خوشحالی شما خوشحالیم، و هنگام اندوه شما غمگین هستیم، و برای بیماری شما بیمار می‌شویم و برای شما دعا می‌كنیم. مرا در تن بود تا جان علی گویم علی گویم چه در پیدا در پنهان علی گویم علی گویم به كامم تا زبان باشد زبان تا در دهان باشد بهر لفظ و بهر عنوان علی گویم علی گویم ز مهرش مست و حیرانم غم و شادی نمی‌دانم به هر دردی پی درمان علی گویم علی گویم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 از سوی خداوند به یكی از پیامبران به نام حزقیل كه سومین خلیفه موسی ـ علیه السّلام ـ در بنی اسرائیل بود الهام شد كه به فلان حاكم بگو پس از مدت اندكی می‌میری، حزقیل پیام خداوند را به او ابلاغ كرد. حاكم، سخت وحشت زده شده روی تختش به دعا و راز و نیاز پرداخت و به قدری هنگام دعا متوجه خدا بود كه ضعف بر او عارض شد و از روی تخت به زمین افتاد، و در دعایش می‌گفت: یا ربّ اَخّرنی حتی یَشبَّ طفلی و اَقْضی امری. ای پروردگار من به من آن قدر مهلت بده كه كودكم بزرگ شود و زندگی خودمان را سامان بدهم. خداوند دعای او را به استجابت رساند، و به حزقیل وحی كرد: برو به حاكم بگو مرگ تو را تا پانزده سال تأخیر انداختم. ای عمر من ای جان من، ای جان و ای جانان من ای مرهم و درمان من، ای جان و ای جانان من هم شادی از تو،‌غم زتو، زخم و از تو و مرهم زتو جان بلاكش هم زتو، ای جان و ای جانان من گاهی ز وصل افروزیم، گاهی ز هجران سوزیم گاهی دری، گه دوزیم، ای جان و ای جانان من ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🍏 🎃 انواع کدو و خواص آن در روایات: افرادی که کم عقلی دارند و دارند و یا به جهت سن بالا مغزش کوچک شده است و یا بچه ای که هنگام تولد به خاطر نرسیدن اکسیژن به مغز مبتلا به شده است، یا افراد مبتلا به ، و مانند این ها باید از خورشت استفاده کنند. 🔸 بیماری به جهت آسیب جن است. 🎃 کدو برای بچه های ناآرام و اوتیسمی های ناآرام حیاتی است و موجب آرامش آن ها می‌شود. در قرآن می‌فرماید: ﴿وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِبا﴾[سوره انبیاء، آیه۸۷] یعنی و ذا النون [يونس‌] را (به ياد آور) در آن هنگام كه خشمگين (از ميان قوم خود) رفت‌. حضرت یونس عصبانی و ناآرام بوده است. ﴿وَ أَنْبَتْنا عَلَيْهِ شَجَرَةً مِنْ يَقْطين‌ وَ أَرْسَلْناهُ إِلى‌ مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ يَزيدُون ﴾[سوره صافات، آیه۱۴۶و۱۴۷] یعنی: و بوته كدويى بر او رويانديم (تا در سايه برگهاى پهن و مرطوبش آرامش يابد) و او را به سوى جمعيّت يكصد هزار نفرى -يا بيشتر- فرستاديم‌. حضرت یونس از کدو تغذیه کرد و آرام شد. 👈 بنابراین به مقتضای قرآن، کدو عصبانیت و ناآرامی را از بین می‌برد. برای افراد و کم عقل خوب است زیرا کدو، مغز و عقل یعنی قدرت درک را زیاد می‌کند. حضرت یونس (ع) عصبانی بود و نمی‌توانست با وجود عصبانیت برگردد و مردم را به خدا دعوت کند لذا بعد از اینکه کدو خورد آرام شد و به سوی قومش رفت. همچنین پیامبر (ص) در مورد کدو می‌فرمایند که «عقل را زیاد می‌کند.» و اگر عقل زیاد شود عصبانی نمی‌شود. 🔺 آب کدو هم خوب است. کدو برای بیماری های و هم مفید است زیرا در این بیماری ها مغز کوچک می‌شود. کدوهای سبز هم خوب است ولی کدو تنبل بهتر است زیرا در روایت «دباء» یعنی کدو تنبل آمده است. کدو سفید هم خوب است و اینجا کم است. 💎 کلمه «قرع» و «دباء» به معنای کدو تنبل است ولی کلمه «یقطین» شامل تمام کدوها و کدو سبز هم می‌شود. کدو تنبل بزرگ شده کدو سبز است. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🕊 وصیت نامه شهید محسن وزوایی از شهادت واهمه ای نداریم.این منتهای آرزوی ماست.در جبهه ها مشاهده می کنم که چگونه خداوند به کمک رزمندگان اسلام می شتابد وانها را نصرت می دهد.به یاد دارم که در بهار سال 1360طی عملیات بازی دراز، با وجود انکه تنها شش نفر بودیم ، بر سیصد نفر غلبه کردیم.در جبهه ها روحیه ی ایمان و ایثار انچنان تجلی پیدا می کند که برای بی خبران از این معانی اصلا قابل تصور نیست.هنگامی که در بخشی از عملیات حرف از داوطلب برای شهادت به میان می اید،خدا گواه است، بین برادران بر سر اجابت ان دعوا می افتد.اینها همگی ارزشهایی هستند که مکتب اسلام به بشریت ارزانی داشته.از انجا که این حقیر بزرگترین افتخار خودم را عبودیت به درگاه حضرت احدیت می دانم،می خواهم بگویم: ای عارفان! ای عاشقان لقاءالله! ای معلمین اخلاق! و ای تمامی کسانی که مشغول ریاضت کشیدن برای نزدیکی به در گاه خدا هستید! به جبهه ها بیایید تا ببینید که چگونه برادران شما به ان درجه از نزدیکی به ساخت قرب خداوندی رسیده اندکه جوان تازه داماد پس از سه ساعت که از ازدواجش می گذرد، سراسیمه در جبهه حاضر می شود.آخر در کدامین مکتب چنین ارزش هایی را سراغ دارید؟ خدا را شاهد میگیرم هنگامی که طی عملیات سوم بازی دراز،روز 14 شهریور 1360در سرپل ذهاب به واسطه اصابت گلوله تانک دشمن زخمی شده بودم،خون زیادی از بدنم بر زمین ریخته شده بود.وقتی بنا به مشیت اللهی نجات پیدا کردم، در بیمارستان زجر و عذاب زیادی متحمل شدم، ان گونه که شاید قابل تصور نباشد،طوری که در یک شب 10 عدد امپول"والیوم 10" به من تزریق شد تا کمی ارام گرفتم. ام هنگامی که درد می کشیدم ، در عین زجر بدنی، از لحاظ روحی و معنوی لذت می بردم و احساس هرچه سبک تر شدن می کردم. مواقعی که پرستار مراقب من به طعنه و تمسخرمیگفت:" برای که این کارها را کردی؟ برای چه خودت را به این روز انداختی؟" دلم برای جهالت و بی خبریش می سوخت.بر ملامت او صبر کردم و به او گفتم: " توکل من به خداست و خدا خودش درست می کند." همین طور هم شد. والله وقتی کمی از فشار کارم کم می شد، در خودم احساس ضعف و کوچکی می کردم. ای ملت شهید پرور ایران! امروز، در شرایطی هستیم که لحظه ای غفلت، خیانت به اسلام و قران است.باید تا انجا که در توان داریم، برای خدا کوشش کنیم. امروز تمامی مزدوران و طاغوتیان به مقابله با انقلاب عزیز اسلامی برخاسته اند.در راس تمامی اینان ، به تعبیر امام "شیطان بزرگ امریکاست" و به دنبال او تمامی وابستگان دیگرش. پس، از خدا غافل مشوید، که پشیمانی سودی نخواهد داشت.ما به تعبیر امام ،"باید به تکلیف عمل کنیم" اگر توانستیم دشمن را در هم بکوبیم پیروز می شویم و اگر کشته هم بشویم ، شهید هستیم، این نیز خود پیروزی است.پس ما نباید نگرانی داشته باشیم. امت ما باید بداند از بزرگترین خطراتی که انقلاب را تهدید می کند، آفت نفوذ خطوط انحرافی در خط اصلی انقلاب، یعنی"خط امام" است.پس امام را دنبال کنید و امام را تنها نگذارید .شما امت مسلمان ایران در تاریخ جهان نمونه هستید.شما فرزندانی تربیت کرده اید که شهادت را بالاترین سعادت خود می شمارند و در تمامی مصاف ها،فقط روی پشتوانه ی الهی حساب می کنند.شکست در راه چنین حرکتی مفهومی ندارد. خدا را شکر می کنم که نعمت زجر کشیدن در راهش را نصیبم نمود. خدا را شکر می کنم که نعمت شرکت در عملیات، به منظور روشن کردن سرزمین های سرد و بی روح گشته از لوث وجود صدامیان اشغالگر را به نور خدایی، نصیبم فرمود.از خدا می خواهم که شهادت را در راهش نصیبم فرماید و انگاه که به مشیت الهی از این دنیای فانی رفتم،در زمره ی شهیدان به حساب ایم. از خدا می خواهم که مرا به حال خود وامگذارد که بنده ای حقیر و بون هستم. پروردگارا! به درگاه کسی غیر از تو نمی توانم روی بیاورم. اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک در خاتمه ، اگر توانستید جنازه ام را به دست بیاورید، ان را روی زمین های دشمن بیندازید تا اقلا جنازه ی من کمکی به حاکمیت اسلام کرده باشد. انشالله و من الله توفیق 26 اسفند 1360 ساعت 11 شب جبهه دزفول ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌸🍃 سلام به حبیبه بانو و دوستانی که ندیده ایم ولی دوستشان داریم 😘😘 من سرنوشت مریم رو کامل خواندم . درست که قضاوت کار درستی نیست و نباید نه مریم والبته هیچ کسی رو قضاوت کرد .واگن خواستیم کسی رو قضاوت کنیم .به قول معروف کفشی که اون پوشیده رو بپوشیم وراهی که رفته ده قدمی بریم . ولی در شرع و عرف و قانون هیچ سرزمینی این اجازه رو به کسی چه زن چه مرد فرقی نمیکنه نمیده که شرف و حثیت خودش رو برای انتقام از کسی به تاراج بده .(این کار مصداق این ضرب المثل هست که میگه سم بخورم همسایه بمیره) ما بجای اینکه خودمون رو به باد فنا بدیم بقیه رو متقاعد کنیم .مهمترین ثروت یک انسان شرف و آبرو هست .اگه رفت دیگه تمام زنانی که در سرزمین ما قربانی فکر غلط و خودخواهی خانواده های کوته فکر شده اند کم نیستن . ولی چقدر خویشتن دار و با آبرو زندگی کردن . من اگر شخصا زندگیم را برایتان بنویسم .شاید بیشتر شما برایم اشک بریزید ولی ساختم چون قربانی تصمیم نابجای پدر مستبد و زوگویی شدم که فقط خواست از جلو چشمش ‌گورمون گم بشه . سی سال است که به گناه نکرده زندانی زندگی شدم که آرزوی کوچکترین شادی به دلم موند ولی فقط صبوری و صبوری و توکل بخدا .نه اینکه بگم باید بسوزیمو بسازیم نه .من اگه پشتوانه داشتم و پای دخترم در میون نبود شاید این همه خفت و خواری تحمل نمی‌کردم . ولی هیچ گاه هم اجازه ندادم سر سوزنی شرفم خدشه داربشه فقط یک نصیحت به دختران و زنان سرزمینم میکنم عفت و شرفتون رو به بزرگترین ثروت و لذت دنیا هم تاخت نزنید . خدا خودش بلده با آدمایی که بهتون ظلم کردن چه جوری تا کنه . ببخشید طولانی شد شاید من هم روزی سرگذشتم را برایتان بنویسم . 🍃🔹🍃🔹🍃🔹🍃🔹🍃🔹 باسلام خدمت هم گروه عزیز که فرمودن من تعجب میکنم ازخانومایی که شوهراشون خیانت میکنن هیچکاری نمیتونن بکنن مرد پررو شده .فرمودن که شوهرشونو ترسوندن گفتن اگه خیانت کنی میام تواداره بادست خودت استعفا بدی .ببینید خواهرم الان شوهر من ۶ ساله بمن خیانت میکنه من رفتم دره مغازش به صاحب مغازه گفتم اونم درش اورد گف من به کسی که به زنش بدی کنه مغازه اجاره نمیدم .شوهرم نه تنها ادم نشد بدتر هم شد گف تو ابروی منو بردی بس هرری خونه ی بابات بادوتا بچه موندم خودش رفته کیفشو میکنه .اون زن هم بهش پول میده معطل نمونه منم شکایتبنا کردم ولی قانونم از خانوما زیاد حمایت نکرد فوقش شیش ماه زندان بود که اونم گفتم اگه بره زندان من خرج بچه هارو چجوری بدم که اونم رضایت دادم .بس خواهشا زود قضاوت نکنید.بس شما قدر شوهرتونو بدونید که دوستون داره و بی وفا نیس . .این جور مردا که خیانت میکنن اگه ابرو براشون مهم بود که هیچوقت خیانت نمیکردن برن باکس دیگه .الان شوهر من توفامیل اسمش دراومده خودش میگه به یه طرفمم نیس کی چی درموردم میگه مهم خودمم خوش باشم .😔😔😔😔خواهش میکنم ازدوستای گلم هر کی این پیامو خوند یه صلوات به مشگل منم بفرسته شاید اون زن دست ازسرشوهرم برداره برگرده چون واقعا بچه ها پدرشونو دوس دارن نمیخان من طلاق بگیرم همش میگن بابا خوب بود مامان اون زن نمیزاره بابا برگرده زندگیمون 😔😭😭دلم کباب میشه به حرفشون .التماس دعای ویژه .دلم خیلی گرفته دعام کنین خواهشن .😔😔😔😭 🍃🔹🍃🔹🍃🔹🍃🔹🍃🔹 سلام به حبیبه خانم و تمامی دوستان خوبم که شما رو ندیدم ولی برای همتون حدیث کساو قرآن و صلوات که خواستید براتون خوندم مشکل من اینه که برادری دارم بینهایت پسر خوب و دلسوزیه و مجرد ولی همش چشم زخم و حسادت بقیه بیچارش کرده🥹 همش سنگ میندازن جلو پاش و میخوام از همتون براش صلواتی بفرستید که خدا کمکش کنه خدا عزیزتون رو براتون حفظ کنه براش حدیث کسا و چله زیارت عاشورا و .. خوندم🤲 نمیدونم گره کار از کجاست بخدا بریدم فقط توکلم به خدا و چهارده معصوم هستش خدا میدونه که چقدر به قلبهای پاکتون ایمان دارم خودم از تجربه هاتون استفاده کردم و نتیجه گرفتم خواهش میکنم التماس میکنم😭😭 هر کدومتون قسمت شد رفتید کربلا به جون خانم رقیه قسم بدید آقا رو بگین چرااا من روزیم نشده که بیام کربلا 🥹🥹 چند بار تو خواب دیدم که رفتم و یه بار خود آقا رو نمیدیدم ولی فقط صداشون و کلاه جنگی که به سرشون بود که پرداره رو دیدم خودشون گفتن خوش اومدی 😭 ولی هنوز روزیم نشده هرروز کارم گریه است بقیه هم فهمیدن تا حالا نرفتم شوهرم هم میگه صبر کن با هم بریم ولی نمیدونه من دارم آب میشم و از عشق کربلا دلم پر میزنه و دیوونه شدم توروخدا با قلب پاکتون برای من و برادرم دعااااا کنید دست همتون رو میبوسم دعااا کنید خدا گره از کارمون بازکنه شاید نیت شما بگیره قول میدم اگر مشکلم حل بشه به نیت همتون زیارت و نماز انجام بدم تو کربلا اگه روزیم بشه🤲 منو یادتون نره مامان آرش هستم التماس دعااا ❤️❤️🥺
🌻🍃 سلام اورژانسی اورژانسی من همسر چندسال بود دستها و گردن و کمرش درد میکرد دیروز ام آر ای گرفتن نشون دکتر دادند ،دکتر گفته نخاع گردنت آسیب دیده باید هرچه سریعتر عمل کنی که پیشرفت نکنه حالا همسرم خییلی می‌ترسه ‌میگه بدتر نشه یا فلجم نگنه ،ممنون میشه راهنمایی کنید یا اگر دکترجراح مغز و اعصاب خوب در کرج یا تهران می‌شناسید معرفی کنید در ضمن تو بیمارستان دولتی باشه چون میبینه تکمیلی نداریم وهزینه عمل خییلی بالاست خداخیرتون بده ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام لطفا پیام من را بگذارید کانال تا دوستان من را راهنمایی کنند پسر16ساله دارم که خیلی زود عصبانی میشه واز خانه میزنه بیرون و همه اس فکر مردن خودکشی توی سرش هست با کوچکترین چیز به هم میریزد حتی دیروز یواشکی داشت ماشین پدرش بر میداشت که فرار کنه که زنگ باباش زدم اومد چند ساعت رفت بیرون بدون اینکه جواب تلفن بده خیلی ناراحتم تورو خدا دعا وذکری هست بگید تا بخونم التماس دعا از همگی ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام وخسته نباشید.ممنونم از حبیبه خانم وخانمهای محترم گروه ببخشید سوالی داشتم و اینکه پسرم توسن بلوغ هست ومدام جوش‌های سرسیاه میزنه اینارو واسش پاکسازی میکنیم ولی بازم درمیاد حتی داخل گوشش هم هست و حتی پشت سرش خاستم اگه کسی میتونه راهنمایی کنه خدا خیرتون بده. ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام حبیبه خانم عزیز خانمی ۴۳ ساله هستم کتف راستم خیلی دردمیکنه ام ارآی دادم دخترک ته آرتروزشدیددارم دیسک گردن وکمرهم دارم کلی دارومصرف میکنم مدتی هست پاودست چپم گاهی اوقات حالت بی حسی میگیره جوری که باید چپم نمیتونم کارای ظریف کاری انجام بدم پامم حالت خستگی وبی حسی داره چیکاربایدبکنم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام وقتتون بخیر ببخشید در مورد واریس پا میخواستم از دوستان کمک بگیریم و یه دکتر مربوط به این مشکل رو در کرج بهم معرفی کنند،ممنون ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خدمت اعضا گروه وحبیبه جان..وتشکر از گروه خوبتون..فقط خواهشاً همگی جواب یه سوال رو ندید وبقیه سوال هارم جواب بدید..خواهشاً اگه کسی می‌تونه ومیدونه به بقیه هم کمک کنه..ممنون...والا مشکل زنداداشمه.بنده خدا حدود پونزده سالی هست که ازدواج کرده و هفت تا سقط جنین داشته..بزرگترین سقطشم جنین هفت ماهش بود...هر دکتر ودرمونی بگید انجام داده و دکتر میگه جواب همه ی آزمایش هاش خوبه ونه خودش نه داداشم مشکلی دارن..فقط نمی‌دونم چه حکمت ومشکلبه بچه براش نمی‌مونه.دوتایی دیگه نا امید شدند واز فکر بچه بیرون اومدند..حالا اول اینکه با نفس های گرمتون براشون دعا کنید و اینکه کسی نظری راه حلی نداره براشون..خدا اجر دنیا و آخرت بهتون بده..و اینکه ما نجف آباد اصفهانیم دکتر خوب هم سراغ داشتید معرفی کنید🙏🙏🙏🙏🙏 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام عزیزم تورو خدا این سوال اورژانسی برام بزارید🔴🔴🔴🔴 تک گروه دخترم دوازدهم تجربی در امسال برا کنکور هم میخونه هرچه میخونه تلاش می کنه فردا که میره سر امتحان از استرس همه چیز یادش میره قبلا کمی استرس داشت برا درس ولی امسال بدتر شده امسال هم که میدونید ۵۰ در صد معدله .تورو خدا بگید چکار کنم این استرس گند نزنه به معدل کنکور آیندش بعد این ۱۲ سال درس زحمت اگه دکتر ببرم باید دکتر چی ببرم یا چی بهش بدم خلاصه دوستان مجازب خواهش می کنم اگه تجربه ای راهکاری داره بگه ممنون از شما🙏 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❌❌مهم حتما بخونید لطفا❌❌❌ سلام خدمت دوستان عزیز و اعضای بزرگوار کانال ایام به کام دوستان گلم به دلیل حجم بالای پاسخ اعضا و محدودیت در ارسال روزانه یه تصمیمی گرفتیم 👇 پاسخ هایی که شما به سوالات میدین ممکنه چند روز طول بکشه که در کانال ارسال بشه چون باید به جز پاسخ اعضا مطالب دیگه ای هم در کانال بزاریم و به این خاطر که اعضای محترممون زودتر به پاسخشون برسن تصمیم گرفتیم یه کانال دیگه اختصاص بدیم به این قضیه یعنی اونجا فقط مختص پاسخ اعضا باشه پاسخ هایی که توی کانال اصلیمون جا نداریم بزاریم رو اونجا قرار میدیم یعنی یه بخشیش در همین کانال و تعدادی دیگه ش در کانال دیگه ای قرار میگیره فقط دقت کنید عزیزان هردو کانال رو چک کنید حتما ❌❌❌👆👆چون در هر دوکانال پاسخها تکراری نیستند ممنون میشم همگی اون کانال هم عضو باشید برای دسترسی بهتر به پاسخها✅✅✅👇👇👇👇 در ضمن اینجا مخزن میشه برای دسترسی بهتر به مطالبی که میخواید بعدا پیداشون کنید😍✅ https://eitaa.com/joinchat/3518169438Cd5294f4139 عضو بشید همگی🙏👆 کانال خصوصیه دوستان و مختص اعضای خودمونه🌸 🙏🌸
و ❤️ هیچ وقت به گوشی عباس دست نمیزدم ولی اون روز بلافاصله بعد از رفتنش موبایلش رو که هنوز توی بازی بود رو برداشتم و رفتم توی پیامهاش .. اسم نرگس رو مامان پسرم سیو کرده بود .. دستهام میلرزید .. پیامهای اخیرشون رو خوندم .. نرگس تو همه ی پیامهاش عباس رو عباس جونم خطاب کرده بود و دلم میخواست الان نزدیکم بود و تکه تکه اش میکردم .. آخرین گفتگوشون همین یک ساعت پیش بوده که نرگس گفته بود نگرانم بچه به دنیا بیاد و یک دونه لباس نداره تنش کنیم .. عباس جواب داده بود نگران نباش نرگس گلی فردا میریم هر چی لازمه میخریم .. دیگه چیزی نمیدیدم .. عباس .. عباس من .. به کسی غیر از من هم گفته بود گلی ... مگه من فقط گل عباس نبودم .. دیگه حتی یک ثانیه نمیتونستم و نمیخواستم عباس رو ببینم .. سریع ساک کوچکی برداشتم و وسایل شخصیم رو جمع کردم .. در تمام این مدت اشکهام بی اختیار میریخت و باعث کند شدن کارم شده بود .. وسط سالن مانتو میپوشیدم که عباس برگشت .. با تعجب نگاهم کرد و پرسید مریم .. چی شده .. چرا گریه میکنی .. قدمی به سمتم برداشت که بلند داد زدم سمت من نیا .. عباس هم با صدای بلند پرسید چی شده؟ کی بهت حرفی زده؟ با دست اشاره ای به موبایلش کردم و گفتم اون ... حرفهای خصوصیت با نرگسسس گلییی جونت رو بهم گفت .. ساکم رو برداشتم و دیگه منتظر یک کلمه حرف از جانب عباس نشدم و از خونه زدم بیرون .. 👇👇👇 ادامه 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2674983167C1a6cf754d5 داستان عباس و مریمه ها😍🙈👆🏻 ترکونده کل رو💪🏻 کاملش سنجاق شده😍✅✅✅