eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
168هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
🌞روزی یک صفحه قران بخوانیم🌞 سوره #ص❤️ جزء 🍃 صفحه ی ۴۵۵🌼 @azsargozashteha💜
2731207.mp3
4.21M
🌞روزی یک صفحه قران بخوانیم🌞 سوره #ص❤️ جزء 🍃 صفحه ی ۴۵۵🌼 @azsargozashteha💜
🌱 چله بریدن زنان جهت رفع و چله بری زنان نوشته به خود اویزد «بسم الله الرّحمن الرّحیم لا اله الا الله الملکَ الحَقُ المبین قُل جاءالحق و ذَهَق الباطل انّ الباطِلَ کانَ ذهوقا وَ نُنَزّلُ من القران ما هُوَ شَفاءٌ وَ رَحمَة للمومنین برحمتک یا ارحم الراحمین شّرّ الربیعَ وَ هُوَ اللهُ العلیم وَ قُل جاءَ الشرّالربیعه باطِل وَ هُوَ السّمیع العلیم وَ قُل جاءَ الشرّالربیعه باطِل وَ هُوَ اللهُ العلیم وَ قُل جاءَ الشَرّ کُلِّ اشیاء باطل وَ هُوَ اللهُ العزیز الحمید یَوم یَنظَرون نضرَة النعیم» منابع: گوهر شب چراغ ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
📅 🗓 ۱۹ آذر | قوس ۱۴۰۲ 🗓 ۲۶ جمادی الاول ۱۴۴۵ 🗓 10 دسامبر 2023 🌹 امروز متعلق است به: 🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام 🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها) 📆 روزشمار: ▪️7 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز) ▪️17 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها ▪️24 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ▪️33 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام ▪️34 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام ❌ ۲۰ آذر ساعت ۱۴:۴۰ از برج خارج میشود. ✅ برای و دادن روز خوبی است. ✅ برای و روز خوبی است‌‌‌‌. ⛔️ برای گرفتن روز خوبی نیست. ⛔️ برای و روز خوبی نیست‌‌‌‌. ✅ برای روز خوبی است‌. ⛔️ برای و روز خوبی نیست‌‌. ⛔️ امشب برای خوب نیست. ⛔️ برای رفتن روز خوبی نیست‌‌‌‌‌‌. 🔰 زمان : از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب. 🔸امروز روز سختی است. 🔸شروع کارها متوسط است. 🔸دید وبازدید با دوستان و خویشاوندان خوب است. 🔸کسی که در این روز بیمار شود با سختی مواجه شود. 🔹کسی که امروز گم شود،پس از چند روز پیدا میشود. 🔹قرض دادن و قرض گرفتن اصلا خوب نیست. 🔹کشاورزی و باغبانی وآبیاری و خرید و فروش محصولات زراعی خوب است. 🔹در خرید و فروش و تجارت،از بعد از ظهر انجام نشود. 🔸میانجیگیری برای اصلاح ذات البین و رفع اختلافات دوستان و خویشاوندان خوب است. 🔸کسی که در این روز متولد شود،دانا و سعادتمند خواهدشد. اگر خدا بخواهد. 🔸رسیدگی به ایتام ونیازمندان و بیچارگان خوب است. 🔸صدقه دادن خوب است. 🔹رَک اَرقنوع یا به اصطلاح ماه ترکی، قوت روح، امروز در « پستان » است.باید مراقب بود که امروز به آن آسیبی نرسد. 🔹خواب در این شب دارای تعبیر است. 🔹مسیر رجال الغیب از میان غرب و جنوب میباشد.بهتر است هنگام حرکت به سمت محل کار یا در مکانی که حاجتی دارید رو به این سمت نهاده و از ایشان یاری بطلبید.چون کسی در نزد شروع در شغلی و سفری روی خود را به طرف ایشان کند و همت از ایشان طلبد، بدین نهج (صورت): بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم، اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا رِجالُ الغَیبِ. اَلسَّلامُ عَلَیکَ اَیَّتُهاَ الاَرواحُ المُقَدَّسَةِ. اَغیثُونی بِغَوثِهِ و اُنظُروُا اِلَیَّ بِنَظرَةٍ یا رُقَبا یا نُقَبا یا نُجَبا یا اَبدالَ یا اَوتادَ یا غَوث َیا قُطُب و به هر زبانی که خواهد، مطلب خواهد و شروع در مدعا کند، البته به مقصود رسد. 🔸 🔹 اذان صبح ۵:۳۲:۵۹ طلوع آفتاب ۷:۰۲:۳۶ 🔹 اذان ظهر ۱۱:۵۶:۵۲ غروب آفتاب ۱۶:۵۰:۵۹ 🔹 اذان مغرب ۱۷:۱۱:۱۰ نیمه شب شرعی ۲۳:۱۱:۵۹ 🌹 🌹 اگر حاجت و كار مهمي نزد شخصي داشتي و آرزوي برآورده شدن كار.مهم خود را داري و ميخواهي خداوند مهر شما را در دل آن كسي كه كار شما به دست اوست بياندازد و كار مهم شما را انجام دهد و حاجتت برآورده شود، شب جمعه دعاي ذيل را يكصد ويازده مرتبه قرائت كن و در اولين فرصت به دنبال حاجت خود برو كه به اذن خداوند جل جلاله برآورده است. آن دعا اين است: وَ ذَا النُّونِ اِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ اَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى فِى الظُّلُماتِ اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الظّالِمينَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِى الْمُؤْمِنينَ. ⏰ ذات الکرسی عمود ۱۱:۰۴ 🤲 دعا خواندن در زمان ذات الکرسی میشود. 🗓 مخصوص روز است‌‌.
❤️🍃 🍃🌻 شهید محمود کاوه☀️🍃 ذکر صد صلوات و قرائت زیارت عاشورا هدیه به روح بلند و جاودانه ی این شهید عزیز🌱 کسانی که در چله شرکت کردند لطفا تا شب انجام بدن 🙏 به امید حاجت روایی ان شالله🤲💜 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
زیارت-عاشورا-صوتی-–-کربلایی.mp3
2.68M
قرائت زیارت عاشورا❤️ صوتی 🌱 با نوای کربلایی 🌸🍃
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#چله_شهدا ❤️🍃 #شهید_چهاردهم🍃🌻 شهید محمود کاوه☀️🍃 ذکر صد صلوات و قرائت زیارت عاشورا هدیه به
🌸🍃 زندگینامه شهید محمود کاوه **تولد و کودکی سال ‌١٣۴٠ هجری شمسی در مشهد مقدس متولد شد. پدرش که از کسبه متعهد به شمار می‌آمد، در دوران ستمشاهی و اختناق، با علما و روحانیون مبارز، از جمله حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، شهید هاشمی‌نژاد و شهید کامیاب ارتباط داشت. وی که برای تربیت فرزندش اهمیت زیادی قائل بود، محمود را همراه خود به مجالس و محافل مذهبی و نماز جماعت می‌برد و از این راه فرزندش را با مکتب اهل بیت (ع) و تعالیم انسان‌ساز اسلام آشنا می‌کرد. کاوه دوران تحصیلات ابتدایی خود را در چنین شرایطی سپری کرد. از آنجا که خواست پدرش به هنگام تولد محمود، این بود که وی را در سلک صالحان و پیروان واقعی مکتب اسلام قرار دهد، با علاقه قلبی و مشورت پدر وارد حوزه علمیه شد و همزمان، تحصیلات دوران راهنمایی و دبیرستان را نیز ادامه داد. با شروع جریانات انقلاب، او که جوانی بانشاط، فعال و مذهبی بود با شرکت در محافل مساجد جوادالائمه(ع) و امام حسن مجتبی(ع) که در آن زمان از مراکز تجمع نیروهای مبارز بود، از هدایتها و تعالیم حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بهره‌های فراوانی برد و ره‌توشه‌های همین تعالیم را با خود به محیط دبیرستان و میان دانش‌آموزان منتقل کرد. او در دبیرستان به عنوان محور مبارزه شناخته می‌شد. با علاقه وافر، به پخش اعلامیه‌های حضرت امام خمینی(ره) می‌پرداخت و فعالانه در راهپیمایی‌ها و درگیری‌های زمان انقلاب شرکت داشت. نحوه شهادت محمود کاوه دهم شهریور ماه ‌١٣۶۵، روزی است که روح این سردار شجاع اسلام و سرباز وارسته حضرت بقیه‌الله الاعظم(عج) در عملیات کربلای ‌٢ بر بلندای قله ‌٢۵١٩ حاج عمران به پرواز درآمد، دل صخره و کوه، یاد و خاطره شجاعت او را در خود ثبت کرد. آن روز، کاوه مزد جهاد را که شهات بود، دریافت کرد و به بارگاه عزالهی فراخوانده شد. ویژگی‌های درخشنده او در تمام مدت خدمتش و در تصدی مسئولیت‌های مختلف درسی است بس بزرگ برای همه سربازان اسلام و پاسداران انقلاب اسلامی، تا با به کارگیری آنها و آراسته شدن به آن سجایای اخلاقی، نمونه‌هایی از لشکریان مخلص حضرت بقیةالله العظم(عج) باشند و خود را برای دفاع از حریم اسلام و ارزشهای متعالی آن، همواره مهیا و آماده سازند. حرکت فرمانده تیپ ‌١۵۵ شهدا به سوی شهادت طاقت و شدت دشواری که نیروهای عمل کننده خواه ناخواه با آن مواجه بودند و سبب شده بود پیروزی را نیز دور از دسترس ببینند، تیپ ویژه ‌١۵۵ شهدا، به خصوص فرمانده آن ، مؤمنانه و شجاعانه در عرصه درگیری وارد شدند. شهید امیری مقدم، راوی مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ در این تیپ، در گزارش خودش از عملیات کربلای ‌٢، درباره حرکت نیروها برای ادامه عملیات و سرانجام آن، چنین روایت کرده است: «تغییرات انجام شده در طرح مانور و عدم موفقیت کامل تیپ ویژه ‌١۵۵ شهدا در عملیات شب گذشته، موجب تردید در مسئولان، خصوصاً فرماندهان این تیپ شده بود. این تردید اگرچه در خود فرمانده تیپ (برادر محمود کاوه) نیز وجود داشت ولی وی با توجه به حساسیت زمان و مصلحت کل عملیات، این تردید را بروز نمی‌داد و به همین دلیل تصمیم گرفت برای زدودن تردیدها و تقویت روحیه عملیاتی در افراد تیپ،به همراه نیروهای عمل کننده در منطقه درگیری حاضر شود. وقتی که مسوولان تیپ از این تصمیم آگاه شدند درصدد برآمدند که وی را از این عمل باز دارند. فرمانده یکی از گردان‌ها (برادر صلاحی) برای منصرف کردن وی می‌گوید: «شما این کار را نکنید، آتش دشمن زیاد است، مسیر، بدمسیری است، خدای نکرده طوری می‌شود. «فرماندهی در جواب می‌گوید: «خب، اگر این طور است، ما هم شهید می‌شویم. اگر کار مثل شب گذشته بشود، ما هم حاضریم امشب شهید شویم.» به همان اندازه که خود وی در رفتن به خط درگیری مصمم بود، سایر مسوولان تیپ مخالف بودند. راوی تیپ ویژه‌١۵۵شهدا می‌گوید: «به هنگام اعزام گردان‌ها برای انجام ماموریت،ابتدا گردان امام حسین (ع)، سپس گردان امام سجاد (ع) در حالی که فرماندهی تیپ ( محمود کاوه ) پیشاپیش آنها قرار داشت، حرکت خود را برای تصرف ارتفاع ‌٢۵١٩ آغازکردند به هر ترتیب حدود ساعت یک بامداد که نیروهای پیاده پس از پیمودن مسافت فاصله خط خودی تا دشمن به زیر اهداف مورد نظر رسیدند تا با هماهنگی آتش خودی درگیری را شروع کنند در همین حین گلوله خمپاره کنار برادر کاوه به زمین اصابت کرد و او در جا شهید شد.» راوی‌ قرارگاه‌ حمزه‌ ـ(‌ع) (اسدالله‌ احمدی‌) به ‌ نقل‌ از فرمانده‌ لشکر ‌۵ نصر (محمدباقر قالیباف‌) نوشته ‌است‌: «در مراسم‌ تشییع‌ جنازه‌ شهید محمود کاوه‌، پدر وی‌ درخواست‌ حجت‌الاسلام‌ طبسی‌ تولیت‌ آستان‌ قدس‌رضوی‌ را مبنی ‌بر این ‌ که‌ پیکر شهید محمود کاوه‌ در حرم‌ مطهر حضرت‌ رضا(ع‌) و یا در یکی‌ از حجره‌های ‌ مخصوص‌ حرم‌ دفن‌ شود نپذیرفت‌ و گفت‌:«پسرم ‌ از ابتدا با بسیجی‌ها بوده‌ و بهتر است‌ در کنار آنها دفن‌ شود.»
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 🌻🍃 من ۱۴ سال ازدواج کردم همسرم کمی اخلاقش تند بود اما همون اوایل ازدواج بهم گفته بود که
❤️🍃 درودووقت بخیر دررابطه باخانمی که زنداداششون ۷تاسقط جنین داشتن ونجف آباداصفهان هستن عزیزم دکتر،پروفسورمیرداماد،خمینی شهرخیابان پروفسورمیردادماد.دکترمیرداماد،حتمایه نسخه برن، ☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️ سلام در جواب اون خاتمی که ازپدرشون گلایه داشتن که معتاد و بدهنه وبه ایشون و مادرشون فوش میده و خرجی نمیده و بفکز هیچی خواستم بگم غصه نخور خواهر فقط شما نیستی پدر منم دقیقا عین پدر شماست حتی صد برابر بدتر حالا پدر شما شاید خودش کارکنه خرج و هزینه عملشو بده ولی پدر من تو خونه نشسته عین لاکپشتی که سرشو تو لاکشس میبرع سرش تو گوشی دنبال مزخرفاته هزینه اینترنت و عملشم مادر بیچارم کار میکنه میده اخرسرم هرچی از دهنش در میاد بار منو مادرم میکنه از همچین ادم مزخرفی که به زمین و زمان رحم نمیکنه و فوشای ناموسی و بد میده ویه روانیه هیچ انتضاری نیست ماهم خسته شدیم از دستش اما سوال من از دوستان توی کانال اینه که حالا مابدرک چرا خدا به همچین ادمایی بخاطر خودشون رحم نمیکنه و میزاره با عذاب دا دن زن و بچه فو شو نازسزای بی دلیل با بدهنی کردن انقد بار خودشونو سنگین کنن خب همچین ادمایی نباشن که بیشتر به نفع خودشو من همیشه پیش خودم میگم حاضر تو جونی هفتاد بار هفتاد تیکه بشم ولی سر پیری مثل پدرم بخاطر مزخرفات به مقدساتم پشت نکنم و کسی و ازار ندم زندگی با این جور پدرا تا کی باید برای ما دخترا ادامه داشته باشه خدایا خستهایم من یکی دیگه از تحمل کردن خسته شدم دیگه مغزم نمیکشه ☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️ دوستان عزیزی که مشکل پوست و مو دارن دکتر علی نیکزاد تو اینترنت سرچ کنید آدرس مطبش میاد ولی تلفنی نوبت نمیده باید از ساعت ۱۲ بری مطب اسم بنویسی و بشینی خیلی شلوغه ولی کارش بیسته ☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️ عزیزم‌برای‌پسر‍ی‌که‌بدنش‌جوش‌میزنه‌و‌مادرش‌نگران‌هست‌‌عزیزم‌خواهر‌من‌هم‌همینطور‌بود‌بدنش‌جوش‌میزد‌وخارش‌میکرد‌‌‌‌دکتر‌گفته‌بود‌پشه‌زده‌به‌نیش‌پشه‌حساس‌هست‌‌مادر‌‌عزیز‌نگران‌نباش‌‌‌‌‌اگر‌هم‌از‌نیش‌پشه‌نباشه‌‌‌حتما‌از‌گرمی‌هست‌شما‌به‌پسر‌گلت‌خنکی‌بده‌مثل‌شیر‌خشت‌صبح.ناشتا‌بهش‌بده‌انشالله‌‌که‌نگرانی‌شما‌برطرف‌بشه‌امین ☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️ سلام‌عزیزان‌خانمی‌که‌ازسینه‌ش‌ماده‌سبز‌رنگ‌میاد‌چیز‌مهمی‌نیست‌‌دوست‌من‌همینطور‌بود‌‌دکتر‌زیاد‌رفت‌تمام‌دکترها‌گفته‌بودن‌چیز‌مهمی‌نیست‌اگه‌حامله‌بشی‌این‌ماده‌ازبین‌میره‌انشالله‌خداوند‌تمام‌مریضی‌هارو‌شفا‌بده‌امین ☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️ سلام وقت بخیر برای خانمی که از نجف اباد اصفهان گفته بودن مشکل زنداداششون که بچه هاش سقط میشن.خواهر من هم این مشکل را داشت دکتر نعمتی(زنان) شهرکرد تشخیص دادکه خواهرم خود ایمنی شدید دارند دارو های خیلی خاص بهشون دادن بعد از 15 سال دخترش به دنیا امد الان 3 سالهشه .حتما یه ویزیت بیان پیش دکتر نعمتی ☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️ سلام برای خانمی که بهشون گفتن نخاع همسرش آسیب دیده به نظر من چون نخاع خیلی حساس هست هرچه زودتر با یه پزشک حاذق مراجع کنید ودر طول این چند روز همسرتون اصلا کارسنگین انجام ندن وجسم سنگین برندارن سعی کنید براش گردن بند طبی ببندید که خیلی فشار به گردنش نیاد ونگران نباشید چون نظر دکترها باهم فرق میکنه ☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️ سلام برا خانمی که زن داداشش سقط زیاد داشته به نظر من از عطار قرص کمر بگیره دستور درست کردنش رو از عطاری بگیره واینکه وقتی سه ماهه اول بارداری هستن تحت نظر پزشک باید عمل سرکلاژ انجام بدن ☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️ سلام خدمت همه عزیزان خانمی که زنداداشش بچه هاش سقط میشوند مکن است همزاد داشته باشد باید نزد دعانویس معروف ومشهور یعنی در هرمنطقای که هست مورد تایید مردم آنجا باشد برودودعای قرانی بگیرد که البته قبل از بارداری باید دعا بگیرد وهمچنین در ماههای مختلف بارداری ادامه پیدا میکند تا وقتی که نوزاد متولد شود ☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️ خانمی که مادرشون زخم بستر گرفته با پماد زینک چرب کنید واز تشک مواج استفاده کنید خواهر زاده ام سه سال تو بستره قبلا زخم گرفت با همین روش درمان کردن البته یه پماد دیگه هم دکتر تجویز کرده بود نمیدونم چی بود حالت ژل داشت الان هم تا یه جایی بدنش قرمز میشه با زینک چرب میکنن الهی دعای خیر صاحب الزمان شامل همه مریضان بشه و خوب بشن ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 دستی تو موهاش برد و گفت:پس همه چیز رو بهت گفته نه؟! چیکار میکردم ؟اینقد اویزون
🌸🍃 بلند شدم و رفتم تو اتاق دنبال حسین و گفتم :بپوش بریم  گفت کجا  گفتم :خونه مینا پیش دخترت  حسین بدون هیچ حرف پس و پیشی قبول کرد و اماده شد و رفتیم سمت خونه مینا  تا اونجا یه کلمه حرف هم نزدیم .. حرفی برای گفتم نداشتیم  پیاده شدیم و رفتیم داخل ..تو حیاط حسین نگام کرد اما حرف نزد میشد فهمید منظورش رو دختر بچه به محض دیدن حسین اومد تو بغلش..بغضم گرفته بود .. رفتیم داخل .. مینا برامون چایی اورد  هممون سکوت کرده بودیم و فقط صدای مهرسا میومد که از خوشی سر از پا نمیشناخت از دیدن باباش.. بغضم ترکید و جلوشون زدم زیر گریه .. مینا برام اب اورد و گفت:نسترن جون توروخدا اینجوری گریه نکن ..من کاری به زندگی شما ندارم ..همین که یه کمک خرج باشه و گاهی بچه رو ببینه کافیه .. نگاش کردم و گفتم :پس خودت جی؟! با بغض سرش رو پایین اورد و گفت:هیچی..اون موقعی که تصمیم به نگه داشتن مهرسا کردم به همه چیز فکر کردم و این روزا رو میدیدم ..اینقد سختی کشیدم که برام مهم نباشه این فاصله  به حسین نگاه کردم و گفتم :نظر تو چیه ؟! حسین سرش پایین بود و حرف نمیزد  گفتم :شاید زود باشه برای تصمیم گیری..اما من هر جور فکر میکنم میبینم مهرسا نباید عین مینا بزرگ شه  نباید حسرت بخوره  من از زندگی حسین میرم و شما زندگیتون رو شروع کنید ..رسمی.. حسین با صدای بلند گفت:چی میکی نسترن ؟! بغضم رو صورت دادم و گفتم :حرف دلمه  مینا کفت:نه اون که باید بمونه تویی و اون که باید بره منم …اینجوری بهتره  گفتم :برای کی بهتره ؟برای من ؟تو؟حسین؟!پس آینده مهرسا چی،! حسین گفت:همه جوره پشتشم  لبخند تلخی زدم و کفتم :حضورت بهترین چیزیه که میتونی بهش بدی..تو خانواده داری حسین ..من اضافه ام . بلند شدم و کفتم :الانم میرم و شما باهم صحبت کنید .. حسین بلند شد و دنبالم اومد گفتم :میخوام تنها باشم خواهش میکنم چند روزی بدون اینکه حسین رو ببینم فک کردم ..به تموم روزای خوب و بدی که باهم میگذروندیم و نمیشه راحت از یه زندگی گذشت  ولی یه سری اتفاق ها هم فراموش نمیشن .. همه جوانب رو نگاه میکردم  من نمیتونم زندگیم رو با زن دیگه ای شریک شم و از طرفی هم دلش رو نداشت اون بچه بدون پدر بزرگ شه  من باید از حسین جدا میشدم  این بهترین کاری بود که نه غرور خودم خورد میکردم و نه یه بچه رو از زندگی نا امید .. گوشیم رو برداشتم و به حسین زنگ زدم .. با صدای گرفته جواب داد  گفتم باید ببینمت  به ادرسی که داد رفتم ..پر از دلهره بودم  پر از ترس و تنهایی .. انگار از تصمیم خودم مطمن نیودم  رفتم سر قرار تنها نبود  دختر کوچولوش هم همراهش بود  با لبخند به بچه نگاه کردم و گفتم :چرا تنها نیومدی؟! گفت:برده بودمش پارک ..تو که زنگ زدی از همونجا اومدم اینجا  اشکم ناخوداگاه سرازیر شد از اینکه اینقد بچش رو دوست داره  سرم رو پایین اوردم و گفتم :من تصمیمم رو گرفتم حسین .. تو زن و بچه داری..باید با اونا ادامه بدی..منم ادمی نیستم که بخوام رن دوم باشم ..من از زندگیت میرم بیرون  با بغض نگام کرد و گفت:خودت تنها تصمیم گرفتی؟! با اخم نگاش کردم و گفتم :اره ..همونجور که تو تنهایی این همه مدت بهم دروغ گفتی.. سرش رو پایین اورد و گفت:نمیتونم ازت بگذرم  پوزخند زدم و گفتم :از من میتونی بگذری اما تو مثل همیشه هم خر رو میخوای و هم خرما ..هم میخوای مینا و بچه ت رو داشته باشی و هم منو  ولی من دیگه نمیمونم .. سرش رو تکون داد و گفت:من قرار نیست با اون زندگی کنم ..فقط هواش رو نگه میدارم  خنده تلخی زدم و گفتم :این بچه چه گناهی کرده ؟!یه بابا نمیخواد که هر شب بیاد بغلش کنه ؟!به بابا نمیخواد ببرتش مدرسه ؟!یه بابا نمیخواد موهاش رو نوازش کنه و براش قصه بخونه ؟!یه بابا نمیخواد ؟! هیچی نگفت  چیزی نداشت که بگه حسین اشتباه کرده بود و باید تاوان اشتباهش رو میداد  باید حسین تاوان میداد نه این بچه ادامه دارد... ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌿 🔴این تمرین مناسب افرادی است که از رابطه عاطفی خود شکایت دارند. یک قلم و کاغذ بردارید و پاسخ این سوالات را یادداشت کنید: *سوال اول: چند ویژگی منفی افرادی که شما را بزرگ کرده اند و در دوران کودکی روی اعصاب شما بود را نام ببرید. بطور مثال: مادرم مشغول کارهای خودش بود و توجه خاصی به من نداشت، پدرم پرتوقع و کنترلگر بود و مدام من را با دیگران مقایسه می کرد. *سوال دوم: حالا چند ویژگی مثبت آنها را فهرست کنید. بطور مثال : مادرم کارهای شخصی من را انجام می داد و اجازه نمی داد من دست به سیاه و سفید بزنم. پدرم به ندرت به خواسته های من نه می گفت و هرچه می خواستم برایم فراهم بود. *سوال سوم: در دوران کودکی مهمترین خواسته شما چه بود و از نظر عاطفی برایتان چه معنایی داشت؟ مثلا دوست داشتم پدرم به من افتخار کند. یا مهمترین خواسته من داشتن دوچرخه بود و معنایش برایم این بود که بین همسالانم محبوب می شدم . *سوال چهارم: وقتی بچه بودید و اوضاع مطابق خواسته تان پیش نمی رفت چه رفتاری نشان می دادید؟ بطور مثال قهر می کردم، لج می کردم یا در تنهایی خودم گریه می کردم. *حالا برگردیم به زمان حال .‌‌‌.. آیا شما جذب افرادی می شوید که ویژگی های منفی سوال یک را دارا هستند؟ مثلا با آدم های سرد و بی توجه وارد رابطه می شوم (شبیه مادرم). آیا ویژگی های مثبتی که در جواب سوال دوم نوشتید را وظیفه همسر یا نامزد خود می دانید؟ مثلا باید تمام خواسته های من را فراهم کند چون در خانه پدرم اینطور بود. آیا توقعات شما از همسر یا پارتنرتان در واقع تلاش شماست تا همان نیاز عاطفی ارضاء نشده کودکی خود را برآورده کنید؟ مثلا انتظار دارم از هیچکسی جلوی من تعریف نکند تا احساس کنم به من افتخار می کند. آیا هنوز هم وقتی اوضاع برخلاف میلتان پیش می رود شبیه دوران کودکیتان رفتار می کنید ؟ مثلا قهر می کنم یا به طرف مقابل بی محلی می کنم. بعضی زوجین با شکایت از بی توجهی، سردمهری و خودخواهی طرف مقابلشان به مشاور مراجعه می کنند. می توان درک کرد شما در چنین روابطی چقدر تحت فشار هستید و مستاصل می شوید اما اگر پاسختان به یک یا چندتا از سوالات بالا مثبت باشد نشان می دهد که انتخاب این فرد و روش هایی که شما برای حل مسائلتان با او در پیش گرفته اید چندان تحت تاثیر عقل و منطق شما نیست و فرآیندهای ناخودآگاه شما در این میان نقش قابل توجهی بازی می کنند که می تواند به مشکلات شما دامن زده و مانع برآورده شدن نیازهای عاطفی شما شوند. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️ شهادتت مبارک با چند تا از بچه های سپاه توی یه خونه ساکن شده بودیم. یه روز که حمید از منطقه اومد به شوخی گفتم: «دلم می خواد یه بار بیای و ببینی اینجا رو زدند و من هم کشته شدم. اون وقت برام بخونی، فاطمه جان شهادتت مبارک!» بعد شروع کردم به راه رفتن و این جمله رو تکرار کردم. دیدم از حمید صدایی در نمیاد. نگاه کردم دیدم داره گریه می کنه، جا خوردم. گفتم: «تو خیلی بی انصافی هر روز می ری توی آتش و من هم چشم به راه تو. اون وقت طاقت اشک ریختن من رو نداری و نمی ذاری من گریه کنم حالا خودت نشستی و جلوی من داری گریه می کنی؟» سرش رو آورد بالا و گفت: «فاطمه جان به خدا قسم اگه تو نباشی من اصلاً از جبهه بر نمی گردم». شهید حمید باکری نیمه پنهان ماه، صفحه33 مقام معظم رهبری زن و شوهر هرچه بیشتر به هم محبت کنند زیادی نیست. آن جایی که محبت هرچه زیاد شود ایرادی ندارد، محبت زن و شوهر است. هرچه به هم محبت کنید خوب است و خود محبت هم اعتماد می آورد. مطلع عشق، صفحه 68 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽