eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
165.5هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ سلام و درود خدمت اعضا کانال و ادمین عزیز ادم تا وقتی ک دردودل کسیو نشنوه میگه من بدبخت ترین ادم رو زمینم ولی تا میاد درودل بقیه رو میخونه تازه قدر نعمت هایی ک داره رو میدونه اومدم التماستون کنم واسم دعا کنین من ۲۱ سالمه چهارساله ازدواج کردم شوهرم۳۱ سالشه مشکل نازایی دارم خیلی دکترای زیادی رفتم چ طب سنتی چ فوق متخصص میگن تخمدانام ب حدی تنبلن مثل ی پیرزن۷۰ ساله من خیلی چاق نیستم پنج کیلو اضافه وزن دارم ک اونم خیلی ب چشم نمیاد چهارساله لب ب سردیو ماست و دوغ و خیار و.... نزدم اگه یجایی دلم خواسته خوردم کلی عذاب وجدان گرفتم من پری 🌹ودیام ب شدت نامنظمه و هرماه ده روز ک عقب میندازم با کلی امید میرم بی بی چک میگیرم بعد ک منفی میشه کلی گریه میکنم نذر و دعا و چله هم کلی انجام دادم از طرف اطرافیانم خیلی تو فشارم دیگه کم اوردم من پدر و مادرم خیلی خوب و با خدا و مهربونن جوری ک همه فامیل حتی طرف شوهرم رو سرشون قسم میخورن ولی من مقصر اصلی ک این بلاها سرم اومده و کلی آمپولو دارو شیمیایی ب قدری ک من بی مو الان کم مونده کف دستمم مو دربیاد همش مقصر مامانمو میدونم از اول رو نداد بهم محبت میکرد ولی هیچوقت راجب بهداشت زنان و این داستانا حرف نزد برام هیچوقت بهم نگفت این وقتا نباید سردی خورد نباید حموم رفت هیچوقت هیچی نگفت خالم چندبار شنیدم ک بهش گف این دختر خیلی عقب میندازه ببرش دکتر گف روی بچه رو باز نکن فک میکنه بزرگ شده ک مشکل زنانه داره🤦‍♀هردفعه ک آمپولای هورمونی میزنم شوهرم انقد ناراحت میشه ک داره ب بدنم ضرر میرسونه میگه مقصر مامانته با خودخواهیاش من هیچوقت نگفتم ک مامانم اینجوری رفتار کرده خودش میفهمه ک مامانم ب دختر اجازه نمیده روش باز شه فقط ی دفعه ب مامانم گفتم خداروشکر فقط یدونه دختر دارین منو بدبخت کردی بسه همین چون دلم نمیخواست دلش بشکنه عاشقشم ولی اون باعث شده من عذاب بکشم مادرشوهرمو میبینم ک ۶۰ سالشه انقد با دختراش راحته حسودیم میشه پریود ک میشن واسشون پونه دم میکنه هی گیر میده جوراب بپوشین این موقع ها نمیزاره سردی بخورن اونوقت مامان من تازه ۴۰ سالش شده اینجوریه البته مامانم فقط با من اینجوریه با داداشام خیلی راحته داداشم ۹ سالشه هی میگه میخوام برات زن بگیرم یا میگه منو بیشتر دوس داری یا زنتو یا داداش بزرگم ۱۶ سالشه باهاش شوخی میکنه راجب زن گرفتنو اینا درصورتی ک من روم نمیشد اسم پسر مجرد فامیلو جلو کسی بگم یا نگاهش کنم میدونم همینا باعث شد من تو این جامعه پاک بمونم ک حتی صدای نامحرم ب گوشم نخوره ولی ظلمم بهم شد خواهش میکنم برام دعا کنین هرچه زودتر مادر بشم یکساعت پیش بی بی زدم منفی بود الان داغونم فقط نفس حق شماها میتونه آرومم کنه فقط سالمو صالح باشه بچم مهم نیس جنسیتش دعا کنین برام🙂دعاکنین ترجیحا دوقلو باشه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ سلام من متولد ۶۴ ام. دختر بزرگ خانواده و یه برادر و یه خواهر کوچیکتر از خودمم دارم. یه خانواده معمولی هستیم از هر نظر. نه فقیر بودیم نه پولدار نه بی دین و ایمون نه مذهبی. حتی درس خوندنمم برخلاف علاقه ی مامانم که دوست داشت درسخون باشم متوسط بود. راستش من هیچوقت میلی به درس خوندن نداشتم همش دنبال قرتی بازی بودم البته به خودم نمیرسیدما دوست داشتم همش مامانم و خواهرمو آرایش کنم. به آرایشگری علاقه داشتم اما خب تو زمان ما مخصوصا تو فرهنگ خانوادمون کسی که میرفت آرایشگری یا آرایشگاه داشت میگفتن سالم نیست البته دور از جون همه. این فکر قدیمی ای بود که یسریا تو ذهن بقیه میکردن. خلاصه خانواده منم اجازه ندادن که برم آموزش ببینم. خلاصه که با زور دیپلمو گرفتم دیگه بابام منو فرستاد کلاس کامپیوتر که تو خونه بیکار نباشم. یکی از دختر خاله هام که خیلی باهم جور بودیم بهش گفتم بیا باهم بریم اونم قبول کرد. راهش به خونمون دور بود اما به ذوق اینکه تنها نیستیم رفتیم. سمت آموزشگاه ما شرکت و کلاس های آموزشی زیاد بود. یه پسری دم یکی از اون شرکتا بود که میدیدمش همیشه ساعت تعطیلی ما با اون یکی بود. یه پسر سبزه و قدبلند و خوشتیپ بود که حس میکردم نگاه خاصی بهم داره تا اینکه اومد جلو و بهم شماره داد منم شماره رو تو هفت تا سوراخ سمبه قایم کردم که مامانم نبینه😅 تقریبا سه چهار هفته بعدش کرمم گرفت بهش زنگ بزنم و زدم و ازم خاستگاری کرد و منم هر وقت فرصت میشد بهش زنگ میزدم بعد چند وقت بابام تلفن و عوض کرد و از همینا که شماره میندازه گرفت اون موقع تازه اومده بود این تلفنا و من خیلی استرس داشتم که یه وقت شماره ای که پاک میکنم پاک نشده باشه و کسی بفهمه😅 مهرانم وقتی این رفتارای منو میدید بیشتر خوشش میومد. دیگه ۲۴ ساعته به مهران فکر میکردم. انقد مهربون و خوشرو بود که بهش دل بستم. بعد دو ماه گفت به خانوادم میخوام بگم بیان جلو دیگه میخوام مال خودم بشی و از این حرفا. من خیلی شناخت زیادی ازش نداشتم فقط میدونستم که سه تا بچه ان و با برادرش یه شرکت دارن و واقعا فکر میکردم شاید یکم از نظر مالی از ما بالاتر باشن. چند روز بعد از این حرفی که مهران بهم زد مامانش زنگ زد خونمون و قرار خواستگاری گذاشتن و قرار بود حرفی از دوستی من و مهران نزنن. شبی که اومدن خواستگاری فقط چهره ی خود مهران و باباش خنده رو و طبیعی بود مامانشو خواهرش با یه حالت چندشی به همه جا نگاه میکردن و مارو گوشه چشمی نگاه میکردن. زن داداششم که همش نیشخند داشت خیلی ناراحت شدم. همه خانوادم فهمیدن که مامانش بدش اومده و بعدها فهمیدم که اصلا به زور مهران اومده خواستگاری. فردای خواستگاری مامان و بابام رفتن تحقیق و تازه فهمیدیم که خانواده مهران نه یکم بلکه خیلی از ما بالاترن و مادرم میگفت خونشونو اگه ببینی موهای سرتم سیخ میشه. خواستگاری پنجشنبه شب بود و شنبه من رفتم آموزشگاه و همین که وارد شدم چشمام چهار تا شد خواهر مهران اونجا بود منو دید بدون اینکه حتی دست بده سلام کرد گفت بیا چند دقیقه حرف بزنیم بعد برو گفتم باشه. حرفایی بهم زد که احساس کردم چقدر خوار و کوچیک شدم، بهم گفت مامان من اصلا از این وصلت راضی نیست کلی برنامه ها برای برادرم داره قرار بود دختر داییمو براش خواستگاری کنه همون شبم به زور اومدیم خونتون که بعد از اومدن مامانم مطمئن شد که به درد هم نمیخورین، گفت میدونم مهران یه مرد رویاییه و ثروتشم چشاتو پر کرده ولی اومدم از طرف مادرم بگم که خودت بگی نمیخوام و قبول نکنی تا مهرانم بیخیال بشه. گفتم ببخشید کی گفته ثروت مهران چشمای منو کور کرده من تا همین دیروز نمیدونستم شما کجا زندگی میکنید و تازه فاصلمونو فهمیدم و تا الانم فقط بخاطر اینکه مهرانو دوست داشتم باهاش بودم اما از الان به بعد همه چی تموم شد برید به مادرتون بگید خیالش راحت باشه. تو همین چند جمله که داشتم میگفتم خواهرش یه نیشخندی داشت و یجوری نگام میکرد انگار من دارم دروغ میگم. بعد از اینکه رفت سر کلاس نرفتم و بغل دختر خالم هق هق میکردم. تایم کلاس که تموم شد رفتیم بیرون و مهرانو دیدم اشاره کرد برم پیشش. وقتی رفتم با خوشحالی داشت میگفت بابام چه عروسم عروسمی میکنه خیلی ازت خوشش اومده گفتم مادرت چی گفت اونم بیشتر بشناستت عاشقت میشه گفتم ولی مهران ببخشید من تا قبل از خواستگاری جوابم قطعی آره بود ولی الان نظرم عوض شده من نمیدونستم انقد باهم اختلاف طبقاتی داریم خانوادمم با این اختلاف رضایت نمیدن....‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ سلام ممنونم بااین کالان خوبتون منم سوالی داشتم من اهل همدانم پسرم۱۵سالش به برق خیلی علاقه داره میشه منو راهنمایی کنین کجابفرستم بره اموزش ببینه درضمن امسال میره کلاس۹دوست دارم فنی حرفه ای یادبگیره ممنون میشم راهنمایی کنین ❤️❤️❤️❤️ سلام.من یه دختر هشت ساله دارم که از وقتی رفت کلاس اول هر روز صبح که بیدارمیشدمیگفت شکم درد دارم وبعضی وقتا زردآب میاره بالا.خیلی دکتر بردیمش و سونوآزمایش انجام دادن ولی گفتن بچه هیچ مشکلی نداره.مدیرش گفت شایدبخاطراسترس رفتن به مدرسه باشه.ولی حالا که کرونااومده ومدارس تعطیل هستن بازم بعضی روزا باشکم درداز خواب بیدارمیشه وبعد چنددقیقه یهوخوب میشه ویا اینکه میاره بالا و بعدمیگه شکمم خوب شده. نمیدونم چکار کنم که از این شکم دردا راحت بشه.لطفااگه کسی راه حلی داره بهم بگه.دیگه واقعا خسته شدم ونمیدونم چکار کنم😔 ❤️❤️❤️❤️❤️ با سلام من دو تا سوال دارم از دوستان اولیش من یک پسر ۹ ساله دارم پر خور نیست که بگم دائم می خوره اما چاقه وشکم وباسن بزرگی داره خودشم خیلی ناراحته ورزشم می ره می خواستم ببینم راه حلی داره اخه نمی تونه رژیم بگیره که نخوره گفتم کسی راه حلی داره . ویک سوال دیگه من موهام حالت داره وموج داره می خوام صاف کنم اما کراتینه وصاف با دستگاه موهامو داعون کرد بدتر کسی راه حلی برای صافی مو داره ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام من پدرم مشکلی نداره که ربط داشته باشه ولی وزنش خیلی کم شده تو مدت یکساله، حدود یکی دو ساله خونه مونده هر دکتری ام ک رفتیم گفته ک مشکلی نداره و خیلی از غداهام نمیخوره لبنیات و بعضی موقع ها گوشت و اینا ورزش هم فعلا امکانش نیست که بکنه بدنش هم خیلی ضعیف شده در حدی که خیلی نمیتونه راه بره راهی برای اضافه وزن و خوب شدن حالش دارید؟ ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام ادمین عزیز لطفا مشکل منو هم بزار من ی دختر ۱۶ساله‌ام خیلی دوس دارم مستقل کار کنم و رو پای خودم وایسم اما پدرو مادرم به خاطر کرونا اجازه سرکار رفتن بهم نمیدن و هر چقدر هم بگید دنبال کار در منزل گشتم اما آخه اونم پیدا نمیشه 😿 دوس دارم تو این وضع کرونا که کار کردن برای پدرو مادرم که تو کار خیاطی هستن سخت شده من خودم بتونم از پس خودم بر بیام حالا از اعضای گروه خواهش میکنم اگه کار در منزل سراغ دارید منو هم راهنمایی کنید ساکن قرچک زیباشهر هستم ایدی ادمین 👇🏻🌹 @habibam1399 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
😍 😍 به دلیل تقاضای بالا و نیاز اعضای عزیز کانالهامون مبنی بر وجود متخصصین متبحر و مشاوره و ویزیت اعضای محترم مخصوصا کسانی که به هر دلیلی دسترسی یا فرصت مراجعه به رو ندارن ❤️ مدیریت مجموعه کانالهای ما تصمیم بر اجرای این کار ارزشمند فقط برای اعضای محترم و خانواده های عزیزشون دارن😍 ما از چهار متخصص طب اسلامی در این امر یاری گرفتیم و با درخواست ازشون با اینکه واقعا وقتشون پر بود ولی لطف کردن و هرکدام یک روز در هفته رو به اعضای ما اختصاص دادن که واقعا ازشون ممنونیم 💚🙏🏻🙏🏻 همچنین تمام داروها رو باهماهنگی مجموعه ی محیا برای عزیزان ارسال میکنیم چون داروها به راحتی در دسترس نیستن💚 ارسال دارو زحمت زیادی داره ولی به خاطر درمان و آرامش اعضای عزیزمون سختی ها برامون آسون میشه🙏🏻❤️ هماهنگی 👇🏻🌹 @habibam1299 لطفا همگی عضو بشید👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2947940371Ce7f0ec817a لینک کانال را به و عزیزان خود بدهید 👆🏻🌹 ظرفیت برای محدود است❌❌🙏🏻
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۱۸۰🌹 @azsargozashteha💚
4_452715601975052629.mp3
1.5M
🌞روزی یک صفحه بخوانیم 🌞 سوره ❤️ صفحه ی ۱۸۰🌹 @azsargozashteha💚
😍 😍 به دلیل تقاضای بالا و نیاز اعضای عزیز کانالهامون مبنی بر وجود متخصصین متبحر و مشاوره و ویزیت اعضای محترم مخصوصا کسانی که به هر دلیلی دسترسی یا فرصت مراجعه به رو ندارن ❤️ مدیریت مجموعه کانالهای ما تصمیم بر اجرای این کار ارزشمند فقط برای اعضای محترم و خانواده های عزیزشون دارن😍 ما از چهار متخصص طب اسلامی در این امر یاری گرفتیم و با درخواست ازشون با اینکه واقعا وقتشون پر بود ولی لطف کردن و هرکدام یک روز در هفته رو به اعضای ما اختصاص دادن که واقعا ازشون ممنونیم 💚🙏🏻🙏🏻 همچنین تمام داروها رو باهماهنگی مجموعه ی محیا برای عزیزان ارسال میکنیم چون داروها به راحتی در دسترس نیستن💚 ارسال دارو زحمت زیادی داره ولی به خاطر درمان و آرامش اعضای عزیزمون سختی ها برامون آسون میشه🙏🏻❤️ هماهنگی 👇🏻🌹 @habibam1299 لطفا همگی عضو بشید👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2947940371Ce7f0ec817a لینک کانال را به و عزیزان خود بدهید 👆🏻🌹 ظرفیت برای محدود است❌❌🙏🏻
❤️ ① 💯✍🏻هر گاه خواستی فروش اجناس مغازت زیاد بشه و در کار و کاسبیت موفق باشی عزیمت زیرا را بر کاغذی بنویس و نوشته را تا بزن و در مغازت قرار بده 🔴قاعده: نوشتن این عمل در روز پنج شنبه باشدو در هفته اول یا دوم ماه قمری بنویس و حتما موقع نوشتن باید بخور عود و زعفران روشن کنی قبل از نوشتن وضو بگیر و رو به قبله بنویس با جوهر روحانی در کاغذ سفید بدون خط بنویس در انتهای کاغذ امضای تعویذ هم انجام دهیدکه درکانال موجودهست ‼️دقت کنید درجائی که نوشته ۳مرتبه یعنی کلمه قبل راسه مرتبه تکرار بنویسی به عنوان مثال (جح۳مرتبه) که اینطور نوشته میشه جح جح جح یا(لقط۳مرتبه)که اینطور نوشته میشه لقط لقط لقط 💯ذکات این عمل مبلغ به اندازه ده قرص نان وجه نقد بیرون ذکات دهید .تا سه روز روزی ۲ رکعت نماز برای حضرت علی علیه السلام بخوانید تا هفت شب شبها یک بار سوره واقعه را بخوانید ❤️❤️❤️❤️❤️❤️ 💯✍🏻این هم نسخه ای برای فراموش کردن عاشق و یا رفع دلتنگی کسی که مبتلا به عشق شد و یا زیاد دلتنگ هست .مطمئنا بیشتر وقت زندگی روزانشو هدر میده و همیشه از کار و زندگی عقب میوفته.برای رفع این موضوع از نسخه زیر استفاده کنید👇 🍂برای اینکار ابتدا وضو بگیرید و 7 صلوات بفرستید و بعد سوره انشراح را به نیت رفع دلتنگی و یا فراموش کردن عشق بخوانید و در اخر هم 7 صلوات بفرستید 🍂و این عمل را در روز دو بار انجام بدید یک بار صبح و یک بار هم عصر هنگام 🍃و باید به مدت 14 روز این عمل را انجام دهید ⭐️سوره انشراح: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿١﴾ وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ﴿٢﴾ الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ﴿٣﴾ وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ ﴿٤﴾ فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿٥﴾ إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿٦﴾ فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ﴿٧﴾ وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ ﴿٨﴾ 🍀ذکات این عمل: روز چهاردهم صد بار ذکر بسم الله الرحمن الرحیم تلاوت کنید و 14 صلوات بفرستید و در اخر مبلغ به اندازه 4 قرص نان بیرون وجه نقد ذکات کنید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی_اعضا ❤️ #بخش_اول سلام من متولد ۶۴ ام. دختر بزرگ خانواده و یه برادر و یه خواهر کوچیک
گفتم حتی خانوادمم با این اختلاف رضایت نمیدن. قیافه مهران عوض شد گفت یعنی چی این حرفا چیه من خانوادتو راضی میکنم. گفتم مادر خودتو چی اونو چجوری میخوای راضی کنی.. وقتی اینو گفتم دوباره بغضم ترکید هی گفت چی شده منم گفتم که خواهرش اومده چیا گفته مهران کپ کرده بود بهم گفت تو با من قراره ازدواج کنی نه با مادرم مگه من بچم که مادرم بگه کیو بگیر اگه بخوان اینجوری کنن یه قرونم ازشون نمیگیرم برای مخارج عروسیم. با این حال بازم دلم راضی نبود و از اون طرف دختر خالم همش بهم میگفت مهم شما دوتایین بزار مامان و خواهرش هرچی میخوان بگن. منم دیگه تصمیم گرفتم کاری نکنم و بسپرم دست قسمت. با مهران خیلی کم حرف میزدم نمیدونم چجوری دوباره تونست خانوادشو فرستاد و بابام فقط بخاطر اینکه از خود مهران خیلی خوشش اومده بود قبول کرد. از همون روز اول مامانش شروع کرد به اذیت کردن میدونست ما ضعیفیم گیر داد که مراسم عقد باید تو تالار باشه مهمونای ما زیادن. از اونور بابام میخواست قرض بگیره از یه طرف دیگه مهران لج کرد گفت اصلا جشن عقد نمیخوایم بگیریم. آخرشم باباش مردونگی کرد و گفت صندلی اجاره میکنیم تو باغ خودمون جشن عقد میگیریم مامانش خیلی حرص خورد شب جشن عقدم کاری کرد که کل فامیل فهمیدن به من راضی نیست به خانواده و فامیل من بی محلی میکرد اصلا آدم حسابشون نمیکرد جاریم و دختر دایی شوهرم (همونی که میخواستن براش بگیرن) وقتی میومدن وسط برقصن از کارگر اسفند گرفت و آورد دور سرشون چرخوند بهشون شاباش داد اما دریغ از یه شاباش که به من بده. فردای عقد از خاله و عمه و زن دایی همه زنگ زدن که چرا دخترتو دادی بهشون وقتی مامانش راضی نیست، خیلی اذیتم کردن با تیکه هاشون. خونه ای که مهران داشت ۱۶۰ متر بود همینجوریشم جهاز گرفتن سخت بود برای همچین خونه ای چه برسه به اینکه مامانش سفارش میداد میگفت فلان چیز و حتما باید داشته باشین اگه نداشته باشین فامیلای ما مسخره میکنن من شبایی که از خونشون میومدم تا چند ساعت تو رختخوابم گریه میکردم اما مهران خیلی مردونگی کرد یه وقتایی که باهم میرفتیم جهاز بخریم به مامانم اجازه نمیداد حساب کنه میگفت مال خونه ماست خودم میخوام حساب کنم. منم که کلی خرکیف میشدم از اینکه هواداره و انقدر خوش ذاته. خلاصه دوره عقدم وحشتناک بود من کلا ماهی یبار خونشون میرفتم ولی همون یبارم یجوری رفتار میکرد که انگار من نیستم ولی برعکس مثل پروانه دور جاریم میچرخید کاملا معلوم بود یکسری کارا رو باهم هماهنگ کردن تا منو دق بدن سه تایی با خواهرش میشستن حرف میزدن جوری که انگار زن دیگه ای اونجا نیست منم خودمو یا با تلوزیون و میوه خوردن مشغول میکردم یا با مهران حرف میزدم تا اینکه یبار نزدیک عروسیمون وقتی خودمو مهران و مامانش بودیم، مامانش گفت برای کت شلوار عروسیت یه جا هست حرف اولو میزنه آدرس میدم برین اونجا خرید کنین (رسم ما اینه که خانواده عروس برای داماد کت شلوار عروسی میگیرن بخاطر همین از هر راهی سعی میکرد بهمون فشار بیاره) مهرانم گفت جاهایی که تو انتخاب میکنی گرونن مامان ما خودمون میریم یجا میگیریم.. یهو مامانش صداشو برد بالاااا گفت خاک برسرت نکنن که کت شلوار عروسیتو میخوای بری جای آشغالی بخری لیاقت نداری بی لیاقتی خودتو چند ماهه ثابت کردی. منظورش این بود که اومده منو گرفته، مهران منو نگاه کرد که ناراحت شدم دیگه شروع کرد داد و بیداد. مامانش افتاد به گریه همون لحظه دلم سوخت منم اشک تو چشمم جمع شد که یهو برگشت گفت خوب خرت کردن دارن ازت سواری میگیرن، به من نگاه کرد گفت آفرین خیلی زرنگ بودی فکر میکردم پسرم عاقله مثل داداشش یه زن هم سطح خودمون میگیره اما اومد تورو گرفت آفرین به این همه زرنگیت که خرش کردی.. همینجوری تند تند میگفت که منم فقط گریه کردم و بلند شدم برم حتی گریمم میگفت از سیاستمه! همون شب گفتم همه چی تمومه. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا ❤️ سلام ممنونم بااین کالان خوبتون منم سوالی داشتم من اهل همدانم پسرم۱۵سالش به برق خیلی ع
❤️ سلام دوست عزیزی که دختر خانمشون ۸ سالش دل درد دارن ، به مدت ۲۰ شب یه قاشق تخم بارهنگ رو با یه لیوان عرق نعناع در صورت یبوست نصف لیوان گلاب رو بذارن ده دقیقه جوش ریز بزنن شب قبل خواب با عسل شیرین کنه بدن دخترشون بخوره . اگه یبوست دارن داروی ملین طب اسلامی بگیر بدن دخترشون ، اگه کم اشتها هم هستن شربت اکسیر معده حکیم روا زاده رو هم بگیرن بدن بخور به امید خدا زود خوب میشن. ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام در رابطه با خواهر گلم که ۳۱ساله بود و می گفت تنبل شده نمی تونه زود بیدار بشه با اینکه زمان مجردی سرکار می رفته عزیزم حتما به پزشک مراجعه کن با نشانه هایی که گفتی که خیلی شبیه افسردگی می باشد اگه خدای نکرده پیگیری نکنی حاد بشه مکافاته زودتر پیگیری کن وتوکل کن به خدا خودت هم به خودت کمک کن علایمی که گفتی شبیه صاحبخانه دوستم بود البته ایشون آقا بودن و علایم حادتر او حوصله باز کردن در خونه را هم نداشت چند سال تو خونه افتاده بود مثل اینکه دیر تشخیص داده بودن ❤️❤️❤️❤️ سلام برای اون دختر خانم ۱۶ ساله ای که گفتن تو قرچک دنبال کار میگردن عزیزم من خودم تابستون ها هر روز ۱۰ تا و گاهی بیشتر در روز اسکاج میبافم و بازار کار خوبی هم داره سودشم خوبه شما تو خونتون میتونی در عرض ۳ روز ۱۰۰ یا ۱۵۰(یا بیشتر بستگی به خودت داره ) تومان فروش داشته باشی و خیلی راحت هستش ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام درباره خانمی که دختر ۸ ساله دارن وصبحا دل درد دارن و بعضی وقتا زرداب بالا ميارن منم پسرم اینجوری شده،چندوقت پیش گیلاس نشسته خورد،از همون موقع صبحا حالت تهوع داره،خودم احساس میکنم سردی معده داره،بهش پونه دم کرده میدم البته دکتر بردم،دکتر گفت خوردن زیاد بستنی،کاکائو،چیپس و پفک،نوشابه و دلستر و...به مرور اذیت کرده،الان با میوه نشسته خودشو نشون داده،یکسری دارو داد،بهش میدم،اما خودمم پونه دم کرده با نبات یا عسل شیرین میکنم میدم بخوره،پونه بهترین چرک خشک کن طبیعی هستش،هم معده رو گرم میکنه،شما هم اينکارو بکن انشاءالله زودتر خوب میشه ❤️❤️❤️❤️ سلام خدمت اون دختر خانم ۱۶ ساله ای که میخوان کار کنن اول از همه عزیزم شما باید سعی کنید درستون رو خوب و کامل بخونید حالا اگه به هر دلیلی ......نمیخواید بخونید میتونید دست بند با مروارید و مدل های مختلف درست کنید و بفروشید یا اینکه چرم دوزی یاد بگیرید و وسایل مختلف درست کنید و بفروشید ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام وقتتون بخیر اون خانمی که فرمودن پسرشون به برق علاقه داره و استان همدانن میتونن پسرشونو بفرستن اموزشگاه فنی حرفه ای دوره آموزشی میذارن معمولا رایگانه و اگرم شهریه داشته باشه شهریش خیلی کمتر از آموزشگاه آزاده اگر به سن انتخاب رشته رسیدن میتونن هنرستان رشته برق یا برق خودرو انتخاب کنن برادر من علاقه به برق و مکانیک داشتن برق خودرو خوندن و خیلی موفق هستن بازم میتونید با یه مشاور تحصیلی مشورت کنید ❤️❤️❤️❤️❤️ عزیزی که درمورد لاغری پدرشون گفتن. عزیزم اگه تست دیابت ندادن حتما بررسی کنید.چون بعضی افرادی که دیابت دارن دچار لاغری شدید میشن. اگر مشکلی نداشتن میگن عرق یونجه اشتها آوره. ❤️❤️❤️❤️❤️ خانمی که دختر ٨سالشون اول صبح حالت تهوع و دل درد داره. عزیزم به احتمال خیلی زیاد دخترتون بخاطر اضطراب اینجوریه.درسته که مدرسه مجازی شده بود ولی استرس های مخصوص خودش را داشت. شما حتما با یک مشاور کودک مشورت کنید.انشالله کمکتون می کنه. ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام دوست عزیزی که گفتن پسرشون به رشته برق علاقه دارن. عزیزم انشالله پسرتون که نهم راخوند برای دوره دوم میتونه مدرسه فنی حرفه ای بره که رشته برق داره.میتوید از آموزش پرورش منطقه خودتون اطلاعات مدارس را بگیرید.ضمنا بعضی از آموزشگاهها هم آموزش رشته برق را میدن.اون رو هم میتونی از توی اینترنت پیدا کنی. ❤️❤️❤️❤️❤️ برای خانمی که اهل همدانن و دوست دارن پسرشون برق یادبگیره تو شهر ماه آموزشگاه فنی و حرفه ای هست که کلاسهای زیادی رو رایگان آموزش میدن کلاسهای هنری و خیاطی و اشپزی و تعمیر خودرو و .... شاید تو شهر شما هم باشه ❤️❤️❤️❤️ سلام دوست عزیز که دختر 8سالش زرداب بالا میاره احتمال زیاد صفرا داره چون پدرشوهرمنم اینجوری هست دل درد بعداب زرد بالا میاره الان من خودم باردارم اینجوریم صفرا بالا میارم ببینیدوقتی معدش خالیه اینجوری میشه ❤️❤️❤️❤️ سلام کار در منزل مثل گلیم بافی آموزشش خیلی آسون و بازار فروش خوبی هم داره
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#قسمت_هفتادویک آروم و جدی گفتم اولا من حرفش رو نمیزدم چون یکبار گفته بودم لزومی نداشت هر روز تکرار
.. از بازوش گرفتم و گفتم مواظب باش.. صنم به دست من زل زد .. دستم رو عقب کشیدم .. مرضیه روبه روی صنم ایستاد و گفت خواسته بودی بیام اینجا و بگم راضیم از عقد تو و ... نگاهی پر از نفرتی به من انداخت و ادامه داد .. یوسف... من .. از امروز فقط توی سجل زن یوسفم .. تو فکر کن منی وجود نداره.. برگرد عمارت و زندگیت رو بکن .. صنم بین حرفش پرید و گفت درسته اون خونه و عمارت و ... یوسف .. از اول برای من بوده ، ولی .. مرضیه پوزخندی زد و گفت گفتم که از الان تا قیامت هم، مال تو... صنم آروم گفت اگر راضی نیستی من قبول نمیکنم ... _تو راضی میشی شوهرت رو با کسی نصف کنی؟ +من به خوشی و خوشبختی شوهرم فکر میکنم و راضی میشم... مرضیه لبش رو از حرص گزید .. پره های بینیش از حرص تکون میخورد ... رو به صنم کردم و گفتم وقتی مرضیه تا اینجا اومده یعنی رضایت داده، وگرنه دست و پا بسته و به زور که نیاوردمش.. مگه نه مرضیه؟؟ مرضیه چند لحظه تو چشمهام نگاه کرد و گفت خوشبخت باشید .. فقط شرط من یادت نره .. رو کرد به صنم و گفت من شوهر نصفه و نیمه نمیخوام .. تمام و کمال مبارکت باشه.. گفت و برگشت و به سمت در رفت ... صنم پرسید یعنی چی؟ نفهمیدم منظورش چی بود؟ +شرط گذاشته که دیگه حق ندارم پا به اتاقش بزارم .. گوشه ی آستین صنم رو گرفتم و ادامه دادم نمیدونه وقتی تو پیشم باشی ، زن دیگه ای به چشمم نمیاد.. چشمهای صنم مثل لبهاش خندید و گفت برو معطل نشه تو این گرما .. حامله است بنده خدا... دستی به صورتم کشیدم و گفتم مرضیه خیلی مظلوم و آروم بود، از رفتارش تعجب کردم.. صنم گفت طبیعیه یوسف... اونم مثل من ، خیلی دوستت داره .. الانم برو .. اینجا موندنت براش سخته .. +دیگه باید عادت کنه... وسایلات رو جمع کن .. پس فردا میام دنبالت بریم .. صنم لبخند دلفریبی زد و آروم هولم داد و گفت باشه.. حالا برو... خداحافظی کردم و بیرون زدم .. مرضیه گریه میکرد با دیدن من صورتش رو پاک کرد و زل زد به روبه رو... مرضیه رو رسوندم خونه و به آفت گفتم اتاقهای قبلیمون رو تمیز کنه و آماده بشه برای آوردن صنم .. مادر از ایوون با تاسف نگاهم میکرد و سرش رو تکون میداد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••
❤️ سلام ستاره خانم تا حالا مشکلاتی که فرستادم رو توی گروه نذاشتین ازتون عاجزانه خواهشمندم این مشکلات را بذارید اولین مشکلم اینه که پدر من ۴۵ ساله هست و کار سختی داره در و پنجره ساز هست و ساختمان سازی هم میکنن ایشون سردرد های شدیدی دارن طوری که چشم هاش قرمز میشه و زانو درد هم دارن و اینکه خیلی قرص های مسکن مثل ژلوفن قرص سر درد و قرص و پماد های دیگه‌ای استفاده میکنن آیاکسی اسم داروی گیاهی میدونه آخه خوردن قرص زیاد خیلی بده😭 دومین مشکلم این هستش که دختر خاله بنده سینه هاش کوچک و بزرگ هستش و۱۶ سال سن داره آیا کسی اینجوری بوده و حل شده و آیا درمانی داره ممنون🌷🌷🌷🌷 ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام ممنون از کانال خوبتون مشکل منم بزارید در گروه دوستان راهنماییم کنند ممنونم من پسر عمم خواستگارم هستش بعد نمیدونم خودش منو خواسته یا عمه ام گفته مثلا دختر خوبیه این حرف ها بعد اینم بگم که در خانواده ی ما مثلا دوست شدن و اینا نیس بعد پسر عمه ام درس خونده نیس کارش آزاده بعد در کنار کارش نمیدونم تفریحی یا .. قلیان کشیده بود عکس شو گذاشته بود اینستا الان من از شما میخام راهنماییم کنید جواب من برای این خواستگار م چی باشه بعد بابام هم راضیه یه جورایی میگه فامیله لطفا راهنمایی کنید ❤️❤️❤️❤️❤️ میشه این سوالم بذاری کسی میتونه راهنمایی کنه یه خواهروبرادرن که درسن ازدواجن اماکسی روندارن کمکشون کنه الان مشکلشون دندوناشونه که خراب شده واینطوری خجالت میکشن برای ازدواج اقدام کنن عزیزان اگه کسی دندانپزشک خوب توی قم میشناسه که قیمتش مناسب باشه لطفامعرفی کنین خیلی خجالت میکشن خدابه حق این روزکه میلادامام رضاعلیه السلام هست همه تون بخصوص متاهلان عزیزروخوشبخت وحاجت رواکنه خیلی دوس دارن ایمپلنت باشه ولی قیمتش خیلی زیاده اطراف قم هم بودعیبی نداره امام زمان آمین گوی دعاهایتان. خرابی دندوناشون طوریه که مجبورن بکشن ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام من صورتم جوش های سرسیاه داره مخصوصا رو دماغم هر چند مدت پاکسازی میکنم از خمیر دندانم استفاده کردم ولی فایده نداره بعضی از دخترا وخانم هارو میبینم خیلی پوست صاف شفافی دارن همش میگم چرا اینا ندارن جوش های سرسیاه یا چیکارمیکنن ک ندارن خانم ها یه روش بگید ک صورتم پاک شه شفاف بشه ک خودتونم تاثیرشو دیدی ممنون میشم ❤️❤️❤️❤️❤️ سلام مادر من اگزما دست داره روی دستش قرمز و ملتهب شده و وقتی به دستش دست میزنیم انگاری سوخته دستش جوش هم زده و شدید میخاره خیلی اذیت میشه😞 خواهش میکنم برای مامانم دعا کنید و به نیتش اول صلوات بفرستید و اگر راه حلی دارید که نتیجه داشت براتون، بگید ممنون از دوستان💕🌱 ایدی ادمین 👇🏻🌹 @habibam1399 دوستان لطفا راهکار بدید🙏🏻🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸{ @azsargozashteha} ••-••-••-••-••-••-••-••