eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
167.8هزار دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
1.2هزار ویدیو
13 فایل
داستان زندگی آدمها👥 شما فرستاده ایید⁦👨‍👩‍👧‍👦⁩📚⁦ کانال فروشگاهیمون☘️👇 https://eitaa.com/joinchat/2759983411Cdc26d961b4 تبلیغات پربازده👇✅ https://eitaa.com/joinchat/3891134563Cf500331796 ادمین گرامی کپی از مطالب کانال حرام و پیگرد دارد❌❌❌
مشاهده در ایتا
دانلود
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 مهسا با دیدن حمید لبخند روی لبام خشک شد ...حمید لبخندی زد و گفت خداروشکر میبین
🌸🍃 مهسا واقعا دلیل این رفتارای حمید رو متوجه نمی‌نمیشدم با خودم میگفتم یعنی حمید که داره این رفتارا رو میکنهبخاطر علاقه اش نیست به منه ؟...یعنی حمید به من علاقه مند شده؟...آخه هیچ جوانی بجز این توی ذهنم نمیومد ولی به خودم تلنگری زدم و گفتم مهسا خاک تو سرت !...کمتر خیال پردازی کن...آخه حمید اگه تورو دوست داشت با منصور آشنا نمیکرد اون حتما ناراحته که زندگی خواهرش رو خراب کردی و الان خودت داری خوشبخت میشی! توی خیالاتم غرق بودم که منصور از حمام اومد بیرون و سراغ حمید رو گرفت و من گفتم رفته و بعد منو رسوند خونه منصور ازم خواست صبور باشم تا ببینم میشه مادرش رو راضی کنه یا نه و بهم گفت اگه مامانش قبول نکرد منو ول نمیکنه ! بخاطر همین حرفاش دلم لر...زید رفتم خونه اون سر گیجه هنوز همراهم بود ولی کمتر شده بود روزها میگذشت و منو منصور کم و بیش در ارتباط بودیم و بهم میگفت صبر کن تا مامانمو راضی کنم محسنم چند باری اومد دم در خونمون و خواست منو ببره ولی بابام نزاشت و وقت صی...غه امون داشت تموم میشد از حمیدم خبری نداشتم حدودا یک ماه گذشت تا اینکه یه روز که داشتم حیاط رو جارو میکردم سرم گیج رفت و افتادم ! بازم با صدای مامانم چشمام رو باز کردم اینقدر نگران شده بود داشت میلر.زید بهم گفت مهسا این سرگیجه هات نرمال نیست...پاشو بریم دکتر ! قبول کردم و تا خواستم برم داخل مامانم پرید جلو و گفت مهسا ..محسن به تو نزدیک شده؟...چند بار؟ تا مامانم گفت دلم هُری ریخت حتی تصورشم واسم وحش... ناک بود نمیخواستم حتی ی درصدم به خودم احتمال بدم که من از محسن باردارم و با خودم میگفتم با ی بار چیزی نمیشه اخمامو توهم کشیدم و گفتم وا ...مامان...مشخصه که حامل ه نیستم یه سر گیجه اس! مامانم قبول کرد و من رفتم آماده شم ...عادت ماه.انه ام عقب افتاده بود و من میگفتم پیش میاد دیگه ولی دلشوره داشت خف‌...ه ام میکرد نفهمیدم چجوری آماده شدم و رسیدم بیمارستان فقط ی جمله ی دکتر رو یادمه :مهسا خانم شما یک ماه و نیمه باردارید...دارید مادر میشید تبریک میگم! تا این جمله رو شنیدم بغضم راه نفسمو بست کل اتاق دور سرم میچرخید ،دستم رو گرفتم به میز دکتر تا نیفتم ! همه جا جلوی چشمام تار شده بود ! آخه اتفاق کمی نیفتاده بود ...این حاملگی یه حاملگی عادی نبود!...یه بارداری بود که میتونست سرنوشت منو به کل عوض کنه حواسم به چیزی نبود و بی اختیار اشکام میریختن و صدای مامانم رو می‌شنیدم که میزد تو سر خودش و میگفت بدبخت شدیم ...آواره شدیم ...خیر نبینی مهسا ...مگه نگفتی چیزی نیست ! همونجا باز سرم گیج رفت و افتادم وقتی چشمام رو باز کردم مامانم رو با چشمای قر...مز بالای سرم دیدیم در حالی که ی دلش خو..و..ن بود یه دلش گریه خودشو کنترل کرد و دستی روی سرم کشید و گفت عیب نداره ... چیزی نشده که ...من میدونم تقصیر تو نیست...نگران نباش من صحبت میکنم همه چیو تموم میکنم میریم خونه ! منظورش رو فهمیدم ازم میخواست که این بارداریو تموم کنم منم با اینکه میگفتم گ.ناهه ولی باخودم گفتم اگه چشماش رو باز کنه گ.ناه بزرگ تری گردن منه آخه اصلا مشخص نبود آینده اش چی میشه ! شمام رو بستم و فقط از چشمام اشک می‌ریخت تا دکتر اومد داخل و گفت عزیزم خوبی ؟...شوهرت و خودت شرایط مناسبی برای بچه دار شدن ندارید ؟...میخوای آدرس یه خیریه رو بهت بدم؟ زیر لبم گفتم کاش اینجوری بود ! تا رفت سراغ حدس بعدیش که از یه مرد غیر از شوهرم باردار شدم! نفس عمیقی کشید و گفت میتونی ازش شک..ایت کنی و باهاش ازدواج کنی !...خیلی ساده اس! تا منم که فش...ار زیادی رو تحمل میکردم کنترل خودم رو از دست دادم و گفتم من اینو نمیخوام ...فهمیدین ؟...اصلا نمیخوام امروز باید از زندگیم بره ! دکتر با دلسوزی نگاهم کرد و گفت خب این ی عمل غیرقا..نوییه و ما انجامش نمیدیم عزیزم ! تا اینو گفت بلند زدم زیر گریه و دستای مامانمو گرفتم و ملتمسانه گفتم مامان ترو خدا ...مامان من نمیخوام بر گردم خونه ی محسن ...منو از دست از این خلاص کن ...حالا باید چکار کنم ؟ مامانم گفت مهسا آروم باش ...خیلی ساده اس ...از خالت کمک میگیرم اون آدرس داره دختر خالت یادت نیس! تا اینو گفت یه کم آروم شدم و گفتم من عمرا دیگه به خونه ی محسن برنمیگردم به هر قیمتی که شده ! .... ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام به همه خواهش میکنم من هر سوالی میزارم نمیزارید گروه ولی اینو بزارید ایا کسی بو
💜🍃 سلام خواهری عزیزی که در مورد نیوفیبدک پرسیده بودم اصلا در نداره وهیچ مشکلی هم ایجاد نمیکنه من دختر یک ساله بود فهمیدم نمی شنوه بردمش شنوایی سنجی نواری که کرفتن فهمیدن دکتر کم شنوایی داره بعد یک جا بند نمیشد کفتاردرمانی وکاردرمانی شروع کردم توی کفتار درمانی دکترش کفت دخترم پیش فعاله بهش ریتالین میدادم آروم میشد وباهاش کار می‌کرد دکتر تا سن ۹ سالگی کفتار درمانی بردم درمان شد خیلی خوب اعلا صحبت میکنه تا خودمون نکیم کسی نمی‌فهمه که دخترم سمعک داره ریتالین خودمون دیکه قط کردم نزاشتم بخوره همیشه هم استرس داشتم میرفتم ننه پیش فعال باشه وبعدا توی زندکیش مشکلی براش پیش بیاد با یه دکتری آشنا شدم و کفت ببرش نیوفیبدک مشخص میشه دخترت پیش فعاله یا نه من بردم خدارو شکر دیدم پیش فعالی بچم درمان شده بچم علائمی از پیش فعالی نداره شرمنده عزیزم زیاد شد خواهری گلم خواهشن تا مطمعن نشدید به بچتون پیش فعاله بهش ریتالین ندید دستگاه نیوفیبدک مشخص میکنه اکر بچتون پیش فعال باشه وقتی مطمعن شدید بعدا دارو شروع کنید بدید به بچه بچه رو درمان کنید یه شماره میدم زنگ بزنید برای کسانی که میخوان بفهمن بچشون پیش فعال هست یا نه ۰۹۳۶۶۴۴۹۰۰۶ دکتر یلدا یوسفی متخصص نیوفیبدک هستن باهاشون تماس بگیرید ایشون تهران هستن 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام در جواب به خانمی که مایع گوشش تکان خورده و دچار سرگیجه شده باید به متخصص گوش و حلق و بینی مراجعه کنند. باید یک مدت کاملا استراحت کنند و قرص بتا سرک ( خارجی ) استفاده کنند( با تجویز پزشک)، ان شاء الله که خوب می شوند من خودم تجربه کردم خوب شدم. برای من هم دعا کنید. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام، در رابطه با خانمی که بچه ۸ ساله اش آلرژی دارند یک قرص گیاهی به نام آلتادین که تو دارو خانه ها هم هست .این قرص مکیدنی است،شما می توانید این قرص را تهیه کرده روزانه چند تا به بچه بدهید تا بمکد ( با تجویز پزشک)،ان شاالله که کاملا خوب می شوند من خودم تجربه کردم مثل آب روی آتش است، من اوایل حتی ساعتی یک قرص می جویدم ،عوارضی هم ندارد .برای تعجیل در فرج آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف صلوات بفرستید 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 سلام خدمت ادمین گروه و شما دوستان مجازی دوستان خوبم پسرم بعداز گرفتن دیپلم اعتمادبه نفسش رو از دست داد و به طوری که نه ادامه تحصیل داد و نه کار ازهمه ی شما دوستان میخوام بانفسای گرمتون براش دعا کنید که ان شاالله فرجی بشه و یه کارخوب پیداکنه و سرگرم بشه سلامتی و فرج اقاامام زمان صلوات 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 خانمی که بچش مدام سرفه میکنه تو قفسه سینه شو با روغن سیاه دانه ماساژ بده آویشن و گل پنیرک بهش بده بخوره بعدن از این جلیقه ی بافت همش تنش باشه تا به قول مادر جونم پشت شونش گرم باشه☺️ 🍃🔹🍃🔹🍃🍃🍃🍃🍃🔹 دوست عزیزی ک واسه بخیه دست راهکار خواستن ک جای بخیه ها نمونه ژل ترمیم کننده کنتراکتیوبکس عالیه حتما استفاده کنید 🍃🍃🍃🍃🍃🔹🔹🔹🔹🍃 سلام خدمت حبیبه خانم گل و همه دوستان مجازی 🌹 عزیزان من همه پیاما رو میخونم و براتون دعا میکنم و حتی وقت نماز و خواندن زیارت عاشورا برا رفع مشکلات و برآورده شدن حوائج اعَضای گروه دعا میکنم ان شاءالله خداوندحقیر لایق بدونه و مستجاب کنه و اما دوست عزیزی ک درباره مشکل پدر نوشته ک ی چشمش نابینا شده و الان زانوش شکسته و چیزی نمیخوره و روده هاش مشکل پیدا کرده واقعا متاثر شدم ،نمتاسفانه پدر و مادر من فوت شدن 😔 ولی ازته دل برا سلامتی پدر بزرگوار شما دعا کردم و حمد شفا ، آیه الکرسی و حدیث کسا خوندم ان شاءالله خدا بابا رو براتون نگه داره ؛ سلامتی بهش برگردونه و خیلی زودزود بیای داخل گروه خبر سلامتی شون اعلام کنید 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام میخواستم ب اون دوستی ک گفتن چهار سقط داشتن رفتن پیش دکتر افلاطونیان ایا پیش این دکتر درمان و حامله شدن ؟ چون منم همچین مشکلی دارم میخواستم برم پیششون اگه امکانش هست میخواستم با این دوستمون ی مشورت داشته باشم 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 باسلام ازکانال خوبتون اون خواهری که گفته بودن پسرشون ۸سالشه وسرفه میکنه برن پیش دکترشریعتی فرمجتمع خورشیدخیابان شمس ابادی اصفهان من پارسال دخترم همین جوری بودیه نوبت بردم خوب شدخمینی شهرهم مطب داره 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام خانمی که توده در دو تا سینه هاتون دارید برید گوگل پیج پروفسور خیراندیش در رابطه با درمان سرطان سینه دستورهایی داره اونا رو اجرا کن انشاا...که نتیجه بگیری 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام وقتتون بخیر برآب خواهری که گفتن پسر ۸ سالشون مشکل ریه دارن و بچه سرفه میکنه اگر موقعیتشو داره بچه رو ببر سمنان دکتر متخصص داخلی حسن گوشه کارش عالیه تو گوگل بزنه حسن گوشه میاره نویت بگیره بچه رو ببره ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
🌱 دوستان و آشنايان شهيد قدوسى (ره )، آن عالمِ مجاهد قدر ناشناخته ؛ درباره وى چنين نوشته اند: ((... او حتّى به مستحبّات ومكروهات ، بسيار اهميّت مى داد. نماز شب را براى روحانى لازم مى دانست . يك شب در مسجد گوهر شاد با نگرانى خاصّى مى فرمود: برايم بسيار ناگوار و غير منتظره بود كه شنيدم ؛ يكى از اساتيد مدرسه [حقّانى ] مقيّد به نماز شب نيست . با ايشان صحبت كردم ، معلوم شد سبكى معده را در شب رعايت نمى كند.(54) ((... تَهَجّد و نماز شب ، و دعاهاى متنوّع و مأ ثور، جايگاه خاصّى نزد او داشت . كمتر مجلسى بود كه قدوسى در آن سخن گويد: ولى نماز شب و اهميّت آن مطرح نشود. او معتقد بود طلبه اى كه نتواند خواب و بستر گرم را رها كرده ، براى نماز شب از آن بگذرد، در آينده از خيلى چيزها نخواهد گذشت ... او ريا را آفت اخلاص مى دانست و در عين حال مى گفت : گاهى شيطان با همين حربه ريا، نفس را بر شما حاكم مى سازد. و به اسم اين كه ((شايد ريا شود)) مانع نماز شب شما مى شود و جلو مناجات و دعاى شما را مى گيرد... عصر روز عرفه ، با اين كه براى درس اهميّت فوق العاده اى قائل بود، كلاسها را تعطيل مى كرد تا طلاّب ، دعاى ((عرفه )) بخوانند. براى محصّلين پيك نيك مسجد ((جمكران )) تشكيل مى داد تا در آن مسجد دعا و نماز برگزار شود. محبوبترين و والاترين محصّل مدرسه ، مطرح مى كردند، اگر به جاى نماز شب و دعا به مطالعه پرداخته شود، بهتر خواهد بود؛ مى گفت : ولى حضرت آية اللّه العظمى خمينى مى فرمودند: نماز شب وقت چندانى نمى گيرد و بدين وسيله ضرورت تعبّد را در كنار تعلّم ، گوشزد مى كرد. او مى گفت : طلبه اى كه هنگام نماز شب بيدار باشد و نماز شب نخواند از اشرار خواهد بود.)) ((... اين مرد بزرگ و مربّى نمونه ، نماز شبش ترك نمى شد و هر وقت شب بيدار مى شد تجديد وضو مى كرد و بعد مى خوابيد، چون خود را در محضر خداوند مى ديد.)) خوشا به حال اين ستارگان پر نور شبهاى ظلمانى و مصاديق اين دو آيه شريفه : ((كانُوا قَليلاً مِنَ الْلّيْلِ ما يَهْجَعُونَ، وَ بِالاَْسْحارِهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ)). - شبها اندكى مى خفتند و سحرگاهان آمرزش مى خواستند. امام على عليه السلام ، درباره اين گونه انسانها مى فرمايد: - ((خوشبخت و سعادتمند آن كه : فرائض پروردگار خويش را انجام دهد. رنجها را - مانند سنگ آسيا - خورد كند. شب هنگام از خواب دورى گزيند. آنگاه كه سپاه خواب حمله مى آورد، زمين را فرش و دست خود را بالش ‍ قرار مى دهد، در زمره گروهى كه بيم روز بازگشت ، خواب از چشمشان ربوده و پهلوهاشان از خوابگاهشان جا خالى كرده است و لبهايشان به ذكر پروردگارشان در زمزمه است . ابرهاى گناهان بر اثر استغفار مداومشان بر طرف شده است . آنانند حزب خدا، همانا تنها آنان رستگارانند. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
💜🍃 سلام خدمت اعضا گروه یه سوال داشتم خواهش میکنم راهنماییم کنید ایا ازدواج یه دختر مجرد بااقاپسری که سه ماه عقد کرده وطلاق گرفتن درست هست یانه لطفآ نظرتونو بگید ممنون ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام وقت بخیر خانمهای عزیز میشه لطفا پاسخ بدید: من یه کودک ۱۴ ماهه دارم خیلی کم وزنه حدود ۸ کیلو هست ، تو خواب هم همش میپره دست و پاش یهو میپره اذیت میشه بچه نمیدونم با این کم وزنیش چه کار کنم لطفا اگه کسی تجربه ایی مشابه داره به اشتراک بزاره ممنون از لطفتون ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام لطفاً هر کس تجربه ش رو داشته کمکم کنه یه مدت التهاب دهانه رحم دارم چند ماه دارو مصرف میکنم بهتر میشه ولی دوباره برمی گرده 😔😔 خیلی نگرانم هر بار هم میرم دکتر همون دارو ها رو تکرار میکنه چند بار هم تست پاپسمیر گرفتم تازگیا بعد نزدیکی لکه دارم خدا خیرتون بده ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خدمت عزیزان یه خواهشی دارم از کرمانی‌های عزیز میشه هر کسی که لینک کانال آموزش پته دوزی ، اعم از پیشرفته یا مبتدی ویا پرسش و پاسخ و داره ایدی شو برامون تو کانال یا اگه ادمین عزیز مقدور بود براشون برای اين حقیر بفرستند ممنون میشم از لطف و صفا تون 🙏🙏🙏💖 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام حبیبه خانم لطفا سوال منو تو کانال بذارید خواهش می کنم😭😭 چه دعایی باید بخوانم که پدر شوهرم خونه رو بفروشه چون موقعی که خواستگاری اومد گفت این خونه برا پسرمه ولی بعدش زد زیر همه چیز خیلی بازیمون داده الان ۸ ساله بهمون گفته ولی خیلی الان داره اذیتمون میکنه . ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خدمت حبیبه خانم وهمه ی خواهرای گلم من سی سال دارم رفتم دندون پزشکی گفت که شش تا دندون آسیایی بایدبکشی جایگزین بایدایمپلنت بزاری خیلی نگرانم میخواستم من وراهنمایی کنیدتاحالاازشما کسی دندون مصنوعی یا ایمپلنت گذاشته ممنون میشم راهنماییم کنید خیلی دوستون دارم❤️منم باشم مامان جانان خانم ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام ببخشید پسر من ۳وشش ماه هست اما هنوز بعضی موقع ها خودشا مخصوصا شبا خیس میکنه لطفا راهنماییم کنید ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خدمت دوستان می خواستم ببینم برای درمان میگرن ازطریق طب سنتی راهکا ری داریدباتشکرازپاسختون ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام خدمت دوستان عزیز و ادمین جان خدا خیر دنیا و آخرت بشوم بده ببخشید من یه سوال داشتم پسرم موهاش خیلی چرب هست و هر نوع شامپو گیاهی و شیمیایی مارک خوب که بگین استفاده کرد ولی فایده ای نداشت خواستم از شما بپرسم کسی راهکاری برای موهای چرب دارد خیلی حرص میخورد برای شادی روح اموات صلوات 🌹🌹 ❓❓❓❓❓❓❓❓❓❓ سلام وخسته نباشید خدمت حبیبه خانم عزیز می خواستم بگم من یه داداش دارم 29سالشه به حرف پدر مادرم گوش نمیده کلا لج باز و یه دنده هست حرف از ازدواج می زنیم بهونه میاره قبول نمیکنه دوستان ناباب زیاد داره فک کنم معتاد هم شده سر کار نمیره ..خیلی دعا براش گرفتیم بی فایده بوده سر براه نشده مامانم خیلی براش غصه می خوره مادر پدرم تو روستا زندگی می کنند هرچی بهش میگن بیا با ما زندگی کن همین جا کار کن میگه من روستا رو دوست ندارم می خوام برم شهر ..رفته شهر یه خونه اجاره کرده همون جا مونده اصلا هم نمیاد میگه سر کار میرم ولی هیچ پولی نداره نمی دونیم چکار می‌کنه .. همسایه اش میگه بعضی شبا اصلا خونه نمیاد بعضی وقتا هم 2نصف شب میاد می خواستم بپرسم کسی راه حلی دعایی ذکری بلده این سر براه بشه به فکر زندگی بیفته ممنون از کانال خوبتون 👇❤️ @adminam1400 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
☀️🍃 جستجو آب با وجود خطر پرسش :آیا در صورت وجود خطر لازم است برای آب جستجو نماید؟ پاسخ :هرگاه در مکانی قرار دارد که اگر به جستجوی آب برود خطری او را تهدید می کند جستجو لازم نیست، ولى اگر بتواند مقدارى جستجو کند همان مقدار لازم است. جستجوی آب قبل از وقت نماز پرسش :اگر قبل از وقت نماز به جستجوی آب برود آیا لازم است در هنگام نماز دوباره جستجو نماید؟ پاسخ :هرگاه قبل از وقت نماز جستجو کند و آب پیدا نکند چنانچه تا وقت نماز در همان‏جا بماند لازم نیست دوباره به جستجوى آب برود مگر این‏که تغییرى در اوضاع محل پیدا شده باشد و همچنین اگر براى یک نماز جستجو کند براى نمازهاى دیگر تا تغییرى پیدا نشده جستجو لازم نیست. نائب گرفتن برای جستجوی آب پرسش : آیا نیابت یک نفر از طرف شخص یا اشخاصی برای جستجوی آب جایز می باشد؟ پاسخ : انسان مى‏تواند شخص دیگرى را که مورد اطمینان اوست به جستجوى آب بفرستد و نیز اگر یک نفر از طرف چند نفر برود کافى است. انجام تیمم با علم یا احتمال به وجود آب در محل دورتر پرسش :اگر مکلف یقین به وجود آب در مکانی دورتر داشته باشد چه وظیفه ای دارد؟ پاسخ :هرگاه اطمینان دارد که آب در محلى دورتر از این مقدار، موجود است و وقت نماز نیز تنگ نشده، باید به سراغ آن برود، مگر این‏که مشقّت‏ فوق‏العاده‏اى داشته باشد، ولى اگر احتمال دهد یا گمان داشته باشد که آب در فاصله دورتر است جستجو لازم نیست. مقدار لازم برای جستجوی آب پرسش :به چه مقدار برای یافتن آب باید جستجو نمود؟ پاسخ :هرگاه انسان در شهر و آبادى باشد و آب پیدا نکند باید آنقدر جستجو نماید تا از پیدا کردن آب مأیوس شود، امّا اگر در بیابان است چنانچه کوهستانى و یا زمین پست و بلند است یا به واسطه درخت و مانند آن عبور از آن مشکل مى‏باشد باید در هر یک از چهار طرف به اندازه پرتاب یک تیر که در قدیم با کمان پرتاب مى‏کردند به جستجوى آب رود و اگر زمین هموار و بى مانع است باید در هر طرف به اندازه مسافت دو تیر جستجو کند، ولى هر طرفى که یقین دارد آب نیست جستجو لازم ندارد و هرگاه بعضى از چهار طرف هموار و بعضى پست و بلند است باید در هر طرف طبق دستور خودش عمل نماید. مضر بودن آب و خاک برای صورت پرسش :اگر شخصی به خاطر جراحی در صورت، هرگونه تماس آب و خاک با صورت او ضرر داشته باشد برای وضو و غسل چه وظیفه ای دارد؟ پاسخ :در فرض سوال کافی است بر روی سنگ صیقلی تمیزی تیمم کند و اگر آن هم ضرر داشته باشد بدون وضو و تیمم نماز بخواند و احتیاطا بعدا اعاده کند. وظیفه کارگر در صورت محدودیت وقت برای نماز و داشتن مانع پرسش :ما در شرکتی کار میکنیم ۵الی۱۰دقیقه وقت نماز داریم و صاحب شرکت رسما اعلام کردن اگر از این زمان بیشتر از زمان کار بزنیم حلال نمیکنند حالا بعضی ها در این وقت کم صورتشان کثیف یا روغنی یا حاوی مواد آرایشی است که امکان و وقت پاک کردن آن را ندارند آیا میشود درهمان حال تیمم کرد؟(با مسئولین هم صحبت شده ولی به بیش از این مقدار وقت رضایت نداده اند) پاسخ : در فرض سوال باید تیمم کرد و تا می توانند از چیزهایی که صورت را آلوده می کند و مانع وضو است، بپرهیزند. ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️😍 سلام دوستان گلم مهربانی فقط مادرم ،یعنی اگه بتونه به هرکی کمک میکنه به خداولش کنی جونشم فدای بقیه میکنه من همیشه عصبانی هستم ازدست خوبیهاش به برادرشوهر،به جاری ،به فامیل وغریبه همسایه ولی چندسال درگیردیابت هست مادرم 😭 واینکه مادرشوهرمم گاهی به هرکی بتوکه کمک میکنه ولباس باش خوراکی باش یا وسیله زندگی ،ولی به من که کمک میکنه کلی منت سرم میزاره میگم کاش نمیکردی🤪🤪توروخدا کارهای خوبتون بامنت بی اجرنکنید،واینکه چندشب پیش روموتورکلاه پسرم افتاد وسط خیابون پسرم بادادوبیدادگفت کلام کلام یه جونی خداخیرش بده ماروصدا زدماهم تادورزدیم رفت برداشت داددستمون منم برای سلامتی خودش وخانوادش آیتلکرسی خوندم کلا اگه کسی درحقم خوبی کن برای دفع بلا ازخودش وخانواده وعزیزانش آیت الکرسی نذرمیکنم امیدوارم خداهم قبول کن 🙏🙏🙏واینکه پسرم هرروزکه پدرش ازخانه میره بیرون خیلی داوبیدادمیکنه که منم ببرصبح دنبال پدرش باپای لخت دویدتوکوچه من بدوپسرم بدویهودیدم قیب شدیه پیرمردی خداخیرش بده صدازدنترس بیا داره میدوه اینورتارفتم بگیرمش گلوش خشک شدپسرم منم ازاون بدتراین پیرمردمهربون گفت صبرکن رفت به نوش گفت یه کیک ویه آب میوه برامون آورد خداخیرش بده منم دعاش کردم ،واینکه یه روزبه شدت کمردردبودم وبایددخترم رومیبردم مدرسه هواهم نیمه بارونی باورکنیدازشدت کمردرددولابودم یهودیدم یه ماشین بوق زدگفت بریم منم میرم همون مدرسه فرمش بامال دخترم یکی بودخداخیرش بده منورسوندواقعااون روزحالم بدبودخدایاهرجاهستن این ادم هایارویاورشون باش🙏 💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜 سلام حبیبه خانم مهربان و درود سلام به همه دوستان🙏 آرزو میکنم تک تک شما دوستان همیشه شگفت زده و خوشحال از الطاف خداوند مهربان و مهربانی انسانهای خوب و عزیز خدا باشید در جواب چالش مهربانی باید بگم من ۴۱ سالم هست و امروز ادعا میکنم شاید جزو دسته ایی از بندگان خدا باشم که طوری امتحان و آزمایش الهی شدم که هر کسی طاقت و توانش و نداره زندگیم یک کتاب قطور ار درد و رنج و تجربه و ...اینهاست اما اما در کنارش خداوند مهربان تو اوج دلشکستگیهام انقدر بهم معجزه از مهربونی و لطف خودش و بنده های مهربانش نشون داده...واقعا ازش ممنونم یک مورد بگم...سال ۹۷ بود پسرم بعد از ۱۲ روز بستری تو بیمارستان شهرمون عازم شد بیمارستان قائم مشهد انقدر بیخوابی کشیده بودم و خودم ۴۰ روز زائو یعنی دیگه نمیتونستم یک شب دیگه بیدار باشم اونجا یک مادر خیلی جوان از هم اتاقیها گفت برو امشب راحت بخواب من مراقب پسرت هستم من ۱۲ شب اومدم صبح زود رفتم ،این خانم عزیز و مهربان تا صبح به دو تا بچه رسیده بود خدا شاهده تو شهر غریب و دست تنها انقدر این لطفش حالمو خوب کرد تا وقتی نفس میکشم دعاگوشم ،ملیکا سبزواری هر جا هستی دست مهربون خدا پشتت باشه🥰😘🙏 خیلی مهربونیها نصیبم شده و هنوزم میشه واقعا انسانیت و مهربانی تنها چیزی هست برای آدمها میمونه مهربان باشیم❤️پناه دلهای شکسته حتی به اندازه ی کم،گاهی ذره ای خوبی حال یه آدمو دنیایی عوض میکنه و خدا خیرو برکت میده خارج از تصور ما ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
⛔️دعای پایبند کردن شوهر به زن و زندگی⛔️ اگر شوهر به زن دیگر تمایل پیدا کرده یا از زنش سرد شده و مالش را جای دیگری خرج میکند یا مدام بداخلاقی میکند و محبتی به همسرش ندارد و بی حوصله یا خسیس شده این دعا را بنویسد و در لباس خود نگه دارد ، شوهرش میل به زن دیگری نمیکند و از غریبه سرد میشود و محبتش به همسرش چند برابر میشود..👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3033399661Cce36688bbf انقدر این دعا قویه که یه روزه اثرشو میبینید😳👆
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#پرسش_اعضا 💜🍃 سلام خدمت اعضا گروه یه سوال داشتم خواهش میکنم راهنماییم کنید ایا ازدواج یه دختر مجر
❤️🍃 در مورد خانمی که میگه شوهر قلیون میکشه عزیزم این ناراحتی نداره الان دیگه قلیون کشیدن عادی شده من یکی از فامیل هامون شوهرش شیشه ،هروئین میکشه خداروشکر کن عزیزم بعد فامیل ما هم داره باهاش زندگی میکنه چقدر سخته 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام به حبیبه خانم واعضای خوب گروه خدا هممونو عاقبت بخیر کنه درموردخانمی که ازسینشون خون میادشما باید برید پیش دکترلعبت گرانمایه جراح سینه هست بایه عمل کلیک خوب میشید من ۲۶ سال پیش انجام دادم عالی بود 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام وقت بخیر در مورد کسی که سرگیجه شدید داره و مایع گوشش تکون خورده منم تقریبا دوسال پیش اینجوری شدم و ۷ ماهه باردار بودم دوروز هم بیمارستان بستری شدم ولی دکترا هیچ کاری نتونستن بکنن بالاخره مامانم چند قطره روغن زرد حیوانی(ما به ترکی ساری یاغ میگیم) به هر دوتا گوشم با قطره چکان انداخت بعد اون دیگه حالم خیلی بهتر شد اگه میشه تو کانال بزارید تا این دوستمون هم امتحان کنند 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام خسته نباشید برا اون خانومی که فرمودن عروسش یبوست داره باید گل محمدی بزارن چند قل بزنه دو استکان بخوره من خودم سزارین شدم یبوست داشتم چند روز خوردم آب رو آتیش بود لطفا بزارین گروه 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 ⭕️ سلام بر مدیر محترم کانال و همراهان عزیز خدا قوت ...من خانمی هستم که گفتم خواب میبینم نوشته بودم که فقط برا خانواده ام خواب میبینم و بیشتر اتفاق های فردا رو میبینم ...اگه خدا بخواد و بخوام و نیت کنم به نیت هم بخوابم خواب میبینم ولی کمتر این کارو میکنم و اول از خالق مهربانم اجازه میگیرم .. عزیزان من جواب نفری را دادم که گفته بود چکار کنم خواب نبینم گفتم دیدن بعضی خوابها سعادته مثلا شهدا و ...تعجب کردم نزدیک ده نفر خواستین به نیتتون خواب ببینم من که شما رو نمیشناسمم دو شب به نیت یکی از شما خواب دیدم اندازه ای بعد خواب حالم دگرگون بود یکیش مرگ ناخواسته ی یکی بود که اون طرف اصلا فکر نمیکرد بمیره وارد جزئیات نمیشم یکیش زدو خورد و خرابی که انگار ترو خشک بپای هم سوختن و ‌..البته بعضی اوقات اینها تعبیر داره که باز مثلا مرگ حتما مرگ شخص نیست اتفاقی که افتاده به اندازه ی مرگه...نمیتونم تو گروه اینارو بگم خواهشا دیگه نگین به نیتمون خواب ببین من فقط براتون دعا میکنم منم مثل شما یه فرد عادی با یه زندگی عادیم که بچه دارم و دغدهای زندگی خودم ..با تشکر از درک بالای شما دوستان⭕️ 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام ب همگی. در جواب خانمی که پسر ۸سالشون آلرژی داره همش سرفه میکنه شما شروع فصل پاییز و زمستون که میشه حتتتتتتما براش موقع بیرون رفتن حتی توو حیاط باید از شال گردن استفاده کنه جلو بینی ودهانش ببنده که هوای سرد وارد ریه ش نشه؛خوب خوب میشه دختر من همینطور بود هرچی دکتر بردم خوب نمیشد تا این که یه پزشک حاذق گفت دارو نمیخواد پیشنهاد شال گردن داد الحمدلله کاملا خوب شده 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام خانمی که کرمان فوق تخصص زنان میخوان خانم دکتر ویکتوریا حبیب زاده هستن که فلوشیپ نازایی دارن . دکتر ربابه سادات حسینی هم در زمینه ناباروری کار میکنند آدرسشون بلوار بهشتی کوچه ۱۱ ساختمان بزرگمهر و نوبت دهی اینترنتی هم دارن . ممنونم از شما🙏🙏🙏 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 سلام خدمت همه عزیزان در جواب خانمی که فرمودن فرزند دو قلو دارن یکیشون لکنت داره باید عرض کنم منم فرزندم لکنت شدید داره همه ی راها هم امتحان کردم از طب سنتی تا نوار مغز و دکتر اعصاب هیچ فایده ایی نداشت فقط و فقط گفتار درمان خوب، یزد دو درمانگر عالی هستن که بسیاری از کسانیکه لکنت داشتن را درمان کردن دکتر برزگر و دکتر حسینی نصب بصورت انلاین هم برای کسانیکه راهشون دوره اموزش دارن ادرس هم سه راه شحنه کلنیک نگاه نو واقعا کارشون عالیه مشاور رایگان هم دارن که فرزندان رو تشویق و همراهی میکنن 🔹🔹🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 سلام به ادمین محترم و همه عزیزان. خانمی که گفتن مایه ی گوش یکی از آشناهاشون تکون خورده . برای این که مایه ی گوش سر جاش بیفته یک راه حل عملی داره که روی بیمار انجام میدن و بیشتر از چند دقیقه طول نمیکشه . خواهر زادم دکتر هست و این کار رو روی یکی از آشناها جلو چشم من انجام داد و خدا رو شکر سر درد و سر گیجه ای که طرف داشت همون لحظه خوب شد . بدون هیچ قرص و دارویی . البته باید کسی که این کار رو انجام میده بلد باشه وگرنه احتمال بدتر شدن هست. الهم صلی علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم🤲
❤️ امضای کفن🌸🍃 آیت‌الله نوری همدانی از مراجع عظام تقلید خاطره‌ای از امضای کفن سپهبد سلیمانی از آخرین دیدار با این سردار سرافراز بیان کرد. این مرجع تقلید اظهار داشت: حاج قاسم سلیمانی مکرر در دفتر ما رفت‌وآمد داشت، در آخرین دیدار بعد از ملاقات رسمی گفتند که همه بیرون بروند من با شما کاری خصوصی دارم، بنده و ایشان در اتاق ماندیم. حاج قاسم از کیف کفنش را آورد و به بنده گفت که کفن من را امضا کنید و نام خود را بنویسید و ما هم امضا کردیم، بعد هم گفت می‌خواهم به‌عنوان خداحافظی چند رکعت نماز پشت سر شما بخوانم.  بعد از دیدار بنده از ایمان و بصیرت ایشان منقلب شدم و عشق و علاقه به جهاد و شهادت داشت، در زمان خداحافظی سردار سلیمانی را در آغوش گرفتم و آیه" مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا" را قرائت کردم و با چشمان اشک بار خداحافظی کردیم.   بوسیدن پای مادر ( از خاطرات شهید حاج قاسم سلیمانی )🌸🍃 مادربزرگوار سردار حاج قاسم سلیمانی که از دنیا رفتند، پس از چند روز با جمعی از خبرنگاران تصمیم گرفتیم برای عرض تسلیت به روستای قنات ملک برویم. با هماهنگی قبلی، روزی که سردار هم در روستا حضور داشتند، عازم شدیم. وقتی رسیدیم ایشان را دیدیم که کنار قبر مادرشان نشسته و فاتحه می‌خوانند. بعد از سلام و احوالپرسی به ما گفت من به منزل می‌روم شما هم فاتحه بخوانید و بیایید.  بعد از قرائت فاتحه به منزل پدری ایشان رفتیم. برایمان از جایگاه و حرمت مادر صحبت کرد و گفت: این مطلبی را که می‌گویم جایی منتشر نکنید. گفت: همیشه دلم می‌خواست کف پای مادرم را ببوسم ولی نمی‌دانم چرا این توفیق نصیبم نمی‌شد. آخرین بار قبل از مرگ مادرم که این‌جا آمدم، بالاخره سعادت پیدا کردم و کف پای مادرم را بوسیدم. با خودم فکر می‌کردم حتماً رفتنی‌ام که خدا توفیق داد و این حاجتم برآورده شد.  سردار در حالی که اشک جاری شده بر گونه‌هایش را پاک می‌کرد، گفت نمی‌دانستم دیگر این پاهای خسته را نخواهم دید تا فرصت بوسیدن داشته باشم. از ابتدای جنگ دو ابزار مهم درکوله‌پشتی‌ام بود🌸🍃 حضور مؤثر حاج قاسم سلیمانی در قرارگاه کربلا و خاتم الانبیاء در دوران پایانی جنگ و پس از آن در منطقه‌ی شرق کشور، وی را به عنوان یکی از فرماندهان عالی رتبه‌ی سپاه مطرح کرد. به همین سبب در سال ۷۶ از سوی سردار سرلشکر دکتر سید رحیم صفوی ایشان به عنوان فرمانده‌ی نیروی قدس، انتخاب و معرفی شد. در این مرحله، فصل جدیدی از زندگی این سردار دلاور سپاه اسلام رقم خورد. به یاد دارم در جلسه‌ی معارفه، اولین جمله‌ای که گفت، این بود: "از ابتدا که وارد جنگ شدم دو ابزار مهم درکوله‌پشتی‌ام بود: ۱- خلوص، ۲- توکل.  همیشه با این دو، خودم را آماده‌ی خدمت کرده‌ام." او به جای دیگری وصل است🌸🍃 روضه‌هایی زیادی برای حاج قاسم خواندم اما یک مرتبه، برای قرائت دعای عرفه در کربلای معلی حضور داشتیم که حاج قاسم با ما تماس گرفت و گفت: فلانی اگر خسته نمی‌شوی، می‌خواهم روضه‌ای برای ما بخوانی. در حالی که ایشان فرمانده همه ما بود، با حالتی متواضعانه از ما خواست تا روضه‌ای برای او بخوانیم و من گفتم این افتخاری برای من است که روضه برای شما بخوانم. به همراه جمعی به فراز گنبد حرم امام حسین(ع) رفتیم که دیدم حاج قاسم آن‌جاست و ابومهدی المهندس نیز در حال قرائت زیارت عاشورا بود. تمام حدود ۲/۵ ساعت که دعا و روضه خواندم، شانه‌های حاج قاسم می‌لرزید. روضه که تمام شد، حاج قاسم به ابومهدی گفت: جلو بایست تا نماز بخوانیم. او گریه کرد که قبول نمی‌کند اما سردار گفت من به تو می‌گویم و ما نماز به امامت ابومهدی خواندیم و در طول نماز هم حاج قاسم شانه‌هایش می‌لرزید.  به همراهانم گفتم، بی‌خود نیست تمام ابرقدرت‌ها از این مرد می‌ترسند. او به جای دیگری وصل است. خاطره آیت الله العظمی جوادی آملی از آخرین دیدار سردارسلیمانی🌸🍃 ایشان با اشاره به خاطره سفر سال گذشته شهید سردار سلیمانی به قم، اذعان داشتند: ایشان پارسال که آمده بود قم، یک دیداری با آقایان داشت، وقتی به مؤسسه آمد، عده‌ای هم همراهش بودند، بعد از اینکه آن آقایان تشریف بردند گفت: حاج آقا من کار دارم، گفتم بفرمایید! من دیدم آن پارچه را از جیبش درآورد، گفت این کفن من است، شهادت بدهید! ما چه صلاحیت داریم که شهادت بدهیم! یک کسی که عمری به قرآن خدمت کرده است، آبروی ما را حفظ کرده، امنیت ما را حفظ کرده، ناموس ما را حفظ کرده، دین ما را حفظ کرده، شرف ما را حفظ کرده، نظام ما را حفظ کرده، حرف‌های امام را حفظ کرده، حرف‌های رهبر را حفظ کرده است! ما گفتیم خیلی خوب! امضا کردیم، خدایا تو شاهدی گفتیم «هو الشاهد»؛ خدایا تو شاهدی! این عزیز ما کارگزار توست!
🍏 🌐 توصیه هایی جهت و : 🔰 جهت چربی خون حتما باید روغن مصرفی خود را عوض کنید 🔆 روغن های برتر: 1️⃣  روغن زیتون    2️⃣  روغن شحم گاو  3️⃣ روغن زرد گاوی 4️⃣ روغن ارده کنجد    5️⃣ روغن کنجد 🔹 مصرف روغن زرد برای افراد بالای ۵۰ سال توصیه نمی شود، همچنین روغن زرد در فصل پاییز و زمستان کمتر مصرف شود 🔸بین غذا به هیچ عنوان آب ننوشید، بعد غذا آب بنوشید مگر بعد از غذای چرب یا گوشت که تا یک ساعت آب ننوشید. (مصرف شربت امام رضا علیه السلام مانعی ندارد) 🔹 در شب حتما نشسته آب میل کنید، در روز ایستاده نوشیدن بهتر است 🔸مصرف دم کرده شوید توصیه می شود.      🔹مصرف شربت اسفرزه توصیه می شود 💠 داروهایی که جهت درمان کبد چرب و چربی خون توصیه می شود: 1️⃣ دم کرده سنای مکی  (معمولاً ۷ الی ۱۵ بسته توصیه می شود) 🔹 کاربرد: درمان همه بیماری ها، مسهل، ضد اسهال، درمان کبد چرب 🔸 روش مصرف: دو قاشق در آب جوش دم کرده نوشیده می‌شود، هر سه روز یکبار استعمال شود. 🔴 مصرف سنا برای خانم های باردار ممنوع است 🔴 مصرف سنا برای خانم های شیرده توصیه نمی‌شود، در صورت مصرف سنا حتما دم کرده رازیانه در کنار آن استفاده کنند. 2️⃣ چربی خون (معمولاً یک الی دو قوطی توصیه می شود) 🔹 کاربرد: برای درمان چربی خون 🔸 روش مصرف: هر شب موقع خواب به اندازه یک قاشق چای خوری میل شود. 🔴 ملاحظه: مصرف این دارو برای خانم های باردار ممنوع می باشد. 3️⃣  مرکب یک 🔹 کاربرد: به اذن خداوند تبارک و تعالی نافع برای بیماری های کبد (خارش بدن از کبد است) سودا و صفرا و بلغم و یرقان درد معده و تهوع و استفراغ (ویار) و تب و برسام (التهاب دیافراگم) و ترک دست و پا و پروستات و سنگ مثانه، اسهال خونی و شکم درد و گرمای سر و یرقان 🔸روش مصرف: روزی دو مثقال صبح ناشتا (ظرف به سه قسمت تقسیم بشود هرروز یک قسمت مصرف شود) . روزی که این دارو مصرف میشود از خوردن خرما، ماهی، سرکه، سبزیجات خودداری شود. 📚حتمابخوانیدوفورواردکنید: 👈 ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻛﻠﻴﻪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﻭ ﺗﻮﺩلی هاﻯ ﺁﻥ، تغییراتی درمثانه ایجادمی کند⚠️ 👈 ﺩﺍﺧﻞ ﺷﺪﻥ به حماﻡ ﺑﺎ ﺷﻜﻢ ﭘُﺮباعث ﻗﻮﻟﻨﺞ می گرﺩﺩ⚠️ 👈 حمام کردنﺑﺎ ﺁﺏ ﺳﺮﺩ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻣﺎﻫﻰ، ﺑﺎﻋﺚ ﻓﻠﺞ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ⚠️ 👈 ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺗُﺮﻧﺞ(بالنگ) ﺩﺭ ﺷﺐ، ﭼﺸﻢ ﺭﺍ ﭼﭗ می کند⚠️ 👈 ﺟﻤﺎﻉ ﺑﺎ ﺯﻥ ﺣﺎﺋﺾ، ﻃﻔﻞ ﺭﺍ به خطر ﺟﺬﺍﻡ ﻣﻰ ﺍﻧﺪﺍﺯﺩ⚠️ 👈 ادرار ﻧﻜﺮﺩﻥ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻋﻤﻞ ﻣﺠﺎﻣﻌﺖ، ﻣﻮﻟﺪ ﺳﻨﮓ ﻣﺜﺎﻧﻪ می گرﺩﺩ⚠️ 👈 ﺟﻤﺎﻉ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺟﻤﺎﻉ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻏﺴﻠﻰ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ باشد ﻃﻔﻞ ﺭﺍ به جنوﻥ ﻧﺰﺩیک می کند⚠️ 👈 ﺯﻳﺎﺩ ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻍ ﺧﻮﺭﺩﻥ، ﻣﻮﺟﺐ ﺑﺰﺭﮔﻰ ﺳﭙﺮﺯ ﻭ ﺑﺎﺩ ﺳﺮ ﻣﻌﺪﻩ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ⚠️ 👈 ﺧﻮﺭﺩﻥ ﮔﻮﺷﺖ ﺧﺎﻡ، ﻣﻮﻟﺪ ﻛﺮﻡ ﻣﻌﺪﻩ ﺍﺳﺖ⚠️ 👈 ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺍﻧﺠﻴﺮﻛﻪ ﮔﻨﺪﻳﺪﻩ ﻭ ﺳﻴﺎﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ، تولیدشپش می کند⚠️ 👈 ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺳﺮﺩ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ غذای ﮔﺮﻡ، ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺭﺍ ﻓﺎﺳﺪ ﻭ ﺧﺮﺍﺏ ﻣﻴ ﻜﻨﺪ⚠️ 👈 ﺯﻳﺎﺩ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﮔﻮﺷﺖ ﮔﺎﻭ ﻭ ﺣﻴﻮﺍﻧﺎﺕ ﻭﺣﺸﻰ، ﻣﻮﺟﺐ ﻛﻨﺪﻯ ﺫﻫﻦ ﻭزوال ﻋﻘﻞ ﻭضعیفی ﻓﻬﻢ ﻭ ﻛﺜﺮﺕ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﻰﻣﻰ ﺷﻮﺩ⚠️ 👈 اگرﺧﻮﺍستی به حمامﺑﺮﻭﻯ ﻭ ﺩﭼﺎﺭ ﺳﺮﺩﺭﺩ ﻭ ﺯﻛﺎﻡ ﻧﺸﻮﻯ، ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺘﻦ ﺩﺭ ﺁﺏ، یادوش گرفتن، ﭘﻨﺞ ﺟﺮﻋﻪ ﺍﺯ ﺁﺏ ﮔﺮﻡ ﺗﻤﻴﺰ ﺑﻨﻮﺵ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺩﺭﺩ ﺳﺮ ﻭ ﺩﺭﺩ ﺷﻘﻴﻘﻪ ﺳﺎﻟﻢ بماﻧﻰ⚠️ لطفابه اشتراک بگذارید☝️ تادوستان وعزیزان شماهم از این مطالب بهرمندشوند ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد🔞⛔
#داستان_زندگی 🌸🍃 مهسا واقعا دلیل این رفتارای حمید رو متوجه نمی‌نمیشدم با خودم میگفتم یعنی حمید
🌸🍃 مهسا آروم تر شدم و مامانم رفت تا کارای حصابداری رو انجام بده تا من مرخص شم با اینکه دلهره داشتم ولی با خودم میگفتم میرم از دستش خلاص میشم و با منصور ازدواج میکنم خلاصه از بیمارستان ترخیص شدم و رفتم خونه منصور بهم زنگ میزد ولی ازش خجالت کشیدم که جواب بدم از طرفی که جواب میدادم نمیتونستم که جلوی گریه ام رو بگیرم و منصور از همه چیز باخبر میشد درسته بودن یبار منو با منصور قبول کرد درسته دیوانه وار عاشقم بود ولی با این اوضاع که مامانش با من مخالف بود نمیدونستم اگه این موضوع رو بفهمه واکنشش چیه ! مامانم فوری به خالم زنگ زد و خالم گفت که اون دکتره دیگه انجام نمیده و گفت میپرسه یکی دیگه رو پیدا میکنه ! دو روز گذشت و کار شب و روز من شده بود گریه کارای سنگین میکردم یا با مشت به شکمم میزدم تا ازش خلاص شم ولی نمیشد حتی ی بار خودمو از چهارتا پله پایین انداختم ولی نمیشد تا اینکه یه روز که مامانم بیرون بود بابام گفت مهسا برو از سر کوچه نوشابه بخر با غذا بخوریم من که دو سه روز بود از خونه بیرون نرفته بودم گفتم میرم یه نفسی تازه میکنم یه مانتو مشکی و شال مشکی پوشیدم به خودم که نگاه کردم توی آینه قیافم شبیه به روح شده بود از خونه زدم بیرون و چند قدمی دور شدم که گرمای یک دست رو جلوی دهنم احساس کردم چشمام درشت شدن و میخواستم داد بزنم ولی نمیشد تا صدای محسن ترسم رو ده برابر کرد مهسا خوبی خانومم؟دلم واست یه ذره شده بود میدونستم تلاشم بی فایده س به خاطر همین دیگه داد نزدم و فقط تقلا میکردم از دستش خلاص شم تا محسن گفت نترس کاریت ندارم ولت میکنم فقط اومدم چند تا چیز بگم اگه ساکت باشی و گوش بدی واسه همیشه از زندگیت میرم بیرون اشکام دستای محسنو خیس کرده بود محسن دستشو از دهنم برداشت و گفت قربونت برم که اینقدر حساسی ،مهسا من خیلی دوستت دارم باور کن هیچکسو به قدر تو دوس ندارم بیا برگرد بیا بریم سر زندگیمون اصلا میخای بیتا رو طلاق بدم ؟ تو فقط بیا من عقد دائمت میکنم اون منصور تو رو نمیخاد که ببین وقتی این همه مال و اموال داشته باشه فقط با تو می مونه؟ ولت میکنه ۵ سال دیگه چهل سالت میشه بیا بریم بچه دار شیم بچه مونو با عشق بزرگ کنیم من جونمو واسه تو و بچه مون میدم فقط بهم بگو برمیگردی مهسا بهم بگو میای با من با اینکه شاید اگه قبلا بود حرفای محسن خیلی برام وسوسه برانگیز بود اما این بار تنها چیزی که میخواستم دور شدن از محسن بود دلم میخواست با منصور یه زندگی آروم رو بسازیم چشمام پر از اشک بود به محسن گفتم حرفات تموم شد ؟...میزاری برم؟ محسنم گفت خب ...خب برو ...ولی بدون یه روزی پشیمون میشی و بر میگردی ! به حرفاش توجه ای نکردم و فقط به سمت خونمون دویدم میخواستم برم میخواستم از دست محسن خلاص شم رفتم داخل خونه و توی اتاق نمیتونستم با یه بچه توی شکمم ادامه بدم منتظر موندم تا مامانم بیاد که از قضا خیلی زود رسید اومد پیشم و گفت دخترم خوبی ؟ گفتم مامان ترو خدا یه کاری کن و محسن اومده بود اینجا !...اگه بفهمه من باردارم دست از سرم برنمیداره ! مامانم زد رو لباش و گفت خدا مر...گم بده!نگران نباش آدرسشو از خالت گرفتم فردا میریم ! نفس عمیقی کشیدم و گفتم فردا همه چی تمومه! مامانم رفت بیرون و منم چشمام رو بستم و خواستم یکم بخوابم که گوشیم زنگ خورد منصور بود جواب ندادم چند روز بود هرچی زنگ و پیام میداد جواب نمی‌نمیدادم میدونستم همه چیو لو میدم اگه باهاش حرف بزنم سه چهار بار زنگ زد و من جواب ندادم تا اینکه بار پنجم گفتم بزار گوشیمو خاموش کنم که شماره ی حمید رو دیدم ! نمیدونم چرا ولی اونموقع حس کردم تنها مرد مورد اطمینان حمیده...حس کردم میتونه با حرفاش یکم بهم آرامش بده گوشی رو برداشتم صداشو که شنیدم آرامش عجیبی به قلبم نشست حمید گفت مهسا خوبی ؟...منصور نگرانته ...چرا هرچی زنگ میزنه جوابشو نمیدی ...داره میاد خونتون ! تا اینو گفت دلم هُری ریخت اگه منصور میومد اینجا محال بود باخبر نشه من نمیتونستم جلوی گریه هامو بگیرم به حمید گفتم حمید تورو خدا نزار بیاد ...یه کاری کن حمید نگران شد و با لحن کنایه آمیز گفت اون که عشقت بود حالا چرا میگی نیاد ؟ با خودم گفتم حمید دوس داره من از زندگی خواهرش برم محاله ماجرای بارداریمو به محسن بگه و کاملا قابل اطمینانه و شاید بتونه کمکم کنه بهش گفتم حمید من باردارم..منصور نباید بفهمه محسنم همینطور .فردا میرم تمومش میکنم و این قضیه تموم میشه ! حمید تا این جمله ام رو شنید مکثی کرد و گفت باباش محسنه؟ از این حرفش دلم گرفت !...یعنی تصوراتش راجب من چی بود ! بهش توییدم و گفتم مشخصه که باباش محسنه ! .... ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
❤️😍 سلام راجع به چالش مهربانی،🌸 چند سال پیش ما چند تا خانواده بودیم که به سمت مشهد می‌رفتیم شب به شهر میامی رسیدیم دنبال جا می‌گشتیم برای اقامت اونشب،گفتیم مسجدی حسینیه ای بریم استراحت کنیم،آدرس گرفتیم و رفتیم سمت حسینیه اعظم شهر میامی،، حسینیه را پیدا کردیم،ولی وقتی رسیدیم درب بسته بود و خادم تشریف نداشت،خلاصه پرس و جو کردیم،شماره تلفنشون را پیدا کردیم و تماس گرفتیم،ایشون گفتند خودم نیستم،ولی یه نفر را میفرستم در را براتون باز کنه چند دقیقه بعد آقای متشخصی اومدند و به ما خوش آمد گفتند،و از ما خواستند بریم خونه‌شون،از ما انکار و از ایشون اصرار،، بالاخره ما مهمون ایشون شدیم، سه تا خانواده بودیم، ایشون یه قسمت از خونه‌شون را برای مهمان در نظر گرفته بودند که در اختیار ما قرار دادند،، باور کنید،یخچال و فریزر پر از مواد غذایی،، پذیرایی ،وسایل خواب،حمام و ملزوماتش،، ما را قسم دادند هر چی خواستیم برداریم و استفاده کنیم، هیچوقت این لطفشون را فراموش نمی‌کنیم. متاسفانه شماره همراهشون را گم کردیم و چند سال هست نتونستیم باهاشون تماس داشته باشیم آقای اصغری و خانواده محترم،هر کجا هستید دست در دست اهل بیت ع باشید ان شاءالله.. 💜💜💜💜💜💜💜💜💜 سلام برای چالش مهربانی منم میخواستم بگم شوهر منم کارگره باموتور میره سرکار یه روز سرکار بوده کلاه کاسکت شو میدزدن وقتی اومد خونه گفت کلاه کاسکت امروز دزیدن خیلی ناراحت شدم گفتم هیچ وقت مواظب وسیله هات نیستی حالا تو این بدبختی وبی پولی از کجا کلاه کاسکت پیدا کنم تودیوار رو نگاه کرده ی کلاه پیدا کردم گفتم قیمتش خوبه آدرس گرفتم زنگ زدم گفتم تخفیف داره گفت قیمتش مقطوع هس رفتم برای خرید وقتی رفتم فروشند کلاه رو اورد بهمون داد پول رو خواستم بهش بدم هیچی پول قبول نکرد هرچه هم اسرار کردم بازم پول نگرفت گفت مال شما فقط برای سلامتی خانوادم دعا کنین منم هر وقت شوهر سرش میکنه یا چشمم ب کلاه میفته دعا گوش هستم انشالله هرجا هست خانوادش صحیح وسلام باشن خدا همیشه هوای بنده هاشو داره دستای مهربانی هم هنوز هستن 😍 💜💜💜💜💜💜💜💜💜 سلام در مورد چالش مهربانی که گذاشتید من و یاد خاطره ای انداخت گفتم بد نباشه که بگم درست سال ٨٧ بود من و همسر جان تصمیم گرفته بودیم با کلی سختی و وام یه خونه ی ۵٠ متری بخریم درست یادمه خونه هم معامله کرده بودیم 3 تومن کم داشتیم به هر دری می زدیم جور نمی شد، یه شب که محرم بود همسرم رفته بودند هیئت عزاداری، دوستشون به همسرم گفته بود چرا اینقدر ناراحتی همسرم هم داستان رو براشون تعریف کرده بود ایشون هم گفته بودند خدا بزرگه ان شالله درست میشه، این مرد نازنین فرداش با همسرم تماس گرفتند و گفتند اداره ی ما قرار هست وام 3 میلیونی بهمون بده با اینکه خودشون احتیاج داشتند گفتندشما کارتون واجب تر از کار من هست این وام و من به شما میدم، باورتون نمیشه انگار دنیا رو به من و همسرم دادند درست به مدت سه سال همسرم هر ماه قسط وام و واریز می کرد به حسابشون، درست از اون قضیه ١۵ سال می گذره و من و همسرم محبت این مرد بزرگ و هیچ وقت فراموش نمی کنیم و همیشه به خوبی ازش یاد می کنیم این مرد بزرگوار کسی نبود جز شهید محمد رضا جبلی که درفروردین سال ٩۵ جز شهدای مدافعین حرم حضرت زینب شدند واقعا شهادت حقشون بود ایشون ساکن تهران محله ی آذری هستند. ممنون میشم فاتحه ای نثار روح بزرگشون بفرستید🌺🌺🌺 ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽