🐔 #مرغ_همسایه 🦆
🚨هرکی گفت چرا مثل کشورهای اروپایی و غربی تو پوشش و #حجاب #آزاد نیستیم ⁉️
✍بگید برا اینکه به نقل از BBC مثل زنان #انگلیس ۴۳ درصدی مورد بی حرمتی و آزار جنسی قرار نگیریم و مقدس و مورد احترام بمونیم
#غرب #اروپا
#جهاد_تبیین
#بچه_های_ایران|عضو بشید👇
https://eitaa.com/joinchat/4098556207Ccc9f007d2e
@fotros_dokhtaraneAyate quran 18_03-04-24_16-23-13-335_21_44.mp3
زمان:
حجم:
11.28M
🎧#جلسه_هجدهم
🔮#طرح_شگفت_انگیزترین
#آیاتکاربردیقرآن
📚 موضوع:
🔹چرا اسلام برای #رابطه_دختر_و_پسر قاعده و محدودیت قرار داده ؟
♦️چرا بجای اینکه خانما را با #حجاب تو جامعه محدود کند به آقایون نمیگه نگاه نکنن؟
🔸چرا مثل کشورهای دیگه رابطه ها را #آزاد نمیذارند؟
🔺محرم و نا محرم اصلا چه صیغه ایه؟
🎙حاج آقا رحیمی
⏰ ۱۱ دقیقه و ۱۹ ثانیه
با دور تند گوش بدید
✅ مجموعه فرهنگی جهادی #فطرس🇮🇷
🦋@fotros_dokhtarane
بچه های ایران 🇮🇷
🌹🕊 بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق 🕌 قسمت ۳۳ سعد بیخبر از خاطرم پرخاش کرد _
🌹🕊 بسم الله القاصم الجبارین🌹🕊
🕌رمـــــان #دمشق_شهرعشق
🕌 قسمت ۳۴
تا حتی #راه_خودکشی را به رویم ببندد.
تاکسی دقایقی میشد از مسیر زینبیه فاصله گرفته..
و #قلب من هنوز پیش #نام زینب جا مانده بود که دلم سمت حرم پرید
و #بی_اختیارنیت_کردم..
🌟اگر از دست سعد #آزاد شوم، دوباره #زینب شوم!
اگر حرفهای مادرم حقیقت داشت،..
اگر اینها خرافه نبود..
و این شیطان رهایم میکرد، دوباره به تمام مقدسات #مؤمن میشدم
و ظاهراً خبری از اجابت نبود..
که تاکسی مقابل ویلایی زیبا در محلهای سرسبز متوقف شد تا خانه
جدید من و سعد باشد...
خیابانها و کوچه های این شهر
همه سبز و اصلاً شبیه درعا نبود..
و من دیگر نوری به نگاهم برای لذت بردن نمانده بود که مثل #اسیری پشت سعد کشیده میشدم..
تا مقابل در ویلا رسیدیم...
دیگر از فشار انگشتانش دستم ضعف میرفت..
و حتی #رحمی به شانه مجروحم نمیکرد که لحظهای دستم را رها کند و میخواست همیشه #درمشتش باشم.
درِ ویلا را که باز کرد..
به رویم خندید و انگار در دلش آب از آب تکان نخورده بود که شیرین زبانی کرد
_به بهشت داریا خوش اومدی عزیزم!
و اینبار دستم را نکشید و با فشار دست هلم داد تا وارد خانه شوم و همچنان برایم زبان میریخت
_اینجا ییلاق دمشق حساب میشه! خوش آب و هواترین منطقه سوریه!
و من جز #فتنه در 🔥چشمان شیطانی سعد نمیدیدم..که به صورتم چشمک زد و با خنده خواهش کرد
_دیگه
بخند نازنینم! هر چی بود تموم شد، دیگه نمیذارم آب تو دلت تکون بخوره!
یاد دیشب افتادم که به صورتم دست میکشید و دلداری ام میداد تا به #ایران #برگردیم..
و چه راحت دروغ میگفت و آدم میکشت و حالا....
ادامه دارد....
🌹نام نویسنده؛ خانم فاطمه ولی نژاد
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
┅═🦋 #بچههای_ایران 🦋═┅
➕ عضو بشید 👇
🆔 کانال @b_iran 🇮🇷
❤️🤍💚