eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.8هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
674 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6001110000267691621.mp3
1.95M
🗣✨ وقتےشما‌از‌این‌وان‌طعنه‌میخورید و‌لاجرم‌به‌گوشه‌اتاق‌پناه‌میبرید..😔 وباعکس‌های‌ما‌سخن‌میگویید و‌اشڪ‌میریزید.. به‌خدا‌قسم‌این‌جا‌کربلامیشود..💔 و‌برای‌هریڪ‌از‌غم‌هایِ‌دلتان این‌جا‌تمام‌شهیدان‌زار‌میزنند.....(: !🌱 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#⃣خاکریز خاطرات 🔸طنز جبهه🔸 ⚡️شیطنت های انفجاری⚡️ 🖊از اوایل جنگ با وجود کم بودن سن و سالش در جبهه حضور داشت به عنوان فرمانده گروهان چهره‌ی شناخته شده‌ای بود. در گردان کمیل لشکر المهدی (عجل الله تعالی فرجی الشریف) و سپس گردان ابوذر حضور فعال داشت. این فرد اصغر خراس بود. نامش با تله‌های انفجاری و اقدامات جسورانه عجین شده بود. هر یک از بچه‌ها که به او نزدیک می‌شد از شیطنت‌های او در هاله‌ای از ترس و ابهام به سر می‌برد. اگر کسی قصد وارد شدن به چادر یا اتاق او را داشت، برای اینکه در دام تله‌های انفجاری او گرفتار نشود، باید با دقت همه زوایا و خفایای چادر او را بررسی می‌کرد ، بعد وارد می‌شد. چرا که او تله‌های انفجاری خفیفی به کمک چاشنی مین کار گذاشته بود که در صورت منفجر شدن مانند بمب واقعی صدا تولید می‌کرد و حسابی طرف مقابل را می‌ترساند. حتی اتفاق افتاده بود که وی  کتابی را به دوستانش هدیه داده بود. پس از باز کردن، کتاب منفجر شده و بچه‌ها حسابی ترسیده بودند. او در انفجار و تخریب متخصص واقعی بود. بارها کارهایی را به صورت ابتکاری انجام داده بود که هم برای نیروها جالب بود و هم یک نوع آموزش تخریب محسوب می‌شد. کارهای او در آموزشها و مانورها کاربرد فراوان داشت. اگر چه دست ساخته‌های او در بسیاری از موارد باعث وحشت بچه‌ها می‌شد ولی در عین حال آنها از کارهای جالب او به وجد می‌آمدند و چیزهای بسیاری را از او می‌آموختند. این رزمنده متفکر و شجاع در نهایت در یکی از مانورهای بسیج به درجه رفیع شهادت نائل آمد و دوستانش را در سوگ خود نشاند. روحش شاد. __________ منبع: مسعود فرشیدنیا ، 📚کتاب گردان ابوذر ۱ ، انتشارات بونیز، ۱۳۹۰ «حماسه و شوخی های رزمندگان گردان ابوذر لشکر ۳۳ المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)» 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من دقایقی رانميشناختم ؛ ولی هر روز ميديدم که کسی می آيد و چادرها و آبگير ها را تر و تميز ميكند . با خودم فکر ميکردم كه اين شخص فقط چنين وظيفه ای دارد . يک روز هر چه چشم به راهش بودم تا بيايد و باز به نظافت و انجام وظايفش بپردازد ، پيدايش نشد و احساس کردم که او از زير کار شانه خالی ميکند . از اين رو ، خود به سراغش رفتم و گفتم: چرا امروز نيامدی؟! او در پاسخ گفت: چشم الان می آيم . مجاهدينی که نظاره گر چنين صحنه ای بودند سخت ناراحت شدند و گفتند ، تو چه ميگويی؟ او فرمانده لشکر است . من که از اين نظر احساس شرمندگی ميکردم ؛ در صدد عذر خواهی برآمدم . اما او بود که کريمانه و با متانت گفت: اشكال ندارد . و با خنده از کنار ماجرا گذشت...... 🌷شهید اسماعیل دقایقی🌷 یاد شهدا با صلوات🌷 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش حسن هست🥰✋ *خبر از شهادت🕊️ آخرین سلام🕊️* *سردار شهید حسن انتظاری* 🌹 تاریخ تولد: ۳ / ۱ / ۱۳۴۱ تاریخ شهادت: ۲۲ / ۱۲ / ۱۳۶۳ محل تولد: یزد / محله گنبد سبز محل شهادت: شرق دجله 🌹همرزم← هر شب متوسل به چهارده معصوم(ع) میشد و دعای توسل می‌خواند🌷او در جبهه دوبار مجروح شد🥀 *یك بار از ناحیه پا كه تمام ماهیچه‌هایش خرد شده بود🥀و یك دفعه هم تركش به او اصابت كرد* همسرش← دفعه آخری كه میخواست به جبهه برود. به من گفت: نوروز امسال خیلی جالب است🎍 *من شهید می‌شوم*🕊️🥀در دفترچه یادداشتی چیزی برایم نوشت *و گفت این آخرین خط از من است كه می‌بینی*✍️🥀همرزم← در شبی كه شهید شد *صد مرتبه سوره توحید را خواند*🌷موقع رفتن به عملیات *سربه سجده گذاشت و حدود یك ساعت گریه كرد كه زمین خیس شد*🥀قبل از رفتن به عملیات به رزمندگان گفت: *من امشب با خون خودم محاسنم را خضاب و یا حنا میكنم.»🕊️* سرانجام او مطابق حرفهایش در عملیات بدر *که فرمانده گردان امام علی(ع) بود به علت شلیك تیر مستقیم تانك🥀و اصابت تركش به پیشانی🥀 به شهادت رسید*🕊️ او صورتش را به طرف كربلا میكند💫 *و ذكر السلام علیك یا اباعبدالله(ع) را میگوید*🌷 و شهید میشود.🕊️🕋 *سردار شهید حسن انتظاری* *شادی روحش صلوات* 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰فرمانده شهیدی که معجزه‌ای در جبهه‌ها بود برادر شهید حمید‌رضا گلکار درباره مجروحیت شهید حمید‌رضا می‌گوید: حمیدرضا در عملیات رمضان مجروح شده بود ترکش ناحیه فک و دهانش را تکه تکه کرده بود، او را با هواپیما به بیمارستان منتقل کردند، ترکش در قسمت نخاع گردنش متوقف شده بود وقتی دکتر عکس رادیولوژی را دید گفت ،اگر می‌خواهید معجزه ببینید به این عکس نگاه کنید، اگر ترکش فقط یک میلیمتر جلوتر رفته بود نخاع او به طور کامل قطع می‌گردید.. واقعاً عجیب بود پزشک معالج نیز برای او گریه می‌کرد و می‌گفت: این جوان درد بسیار زیادی را تحمل می‌کند با این که نمی‌تواند صحبت کند ولی چشم‌هایش همه چیز را می‌گوید. 🌷شهید حمیدرضا گلکار🌷 فرمانده تیپ حبیب بن مظاهر شهادت: ۱۳۶۲/۱۲/۱۱ عملیات خیبر،طلائیه 📎پس از 9 سال پیکر مطهر و پاکش به خاک وطن بازگشت و در گلزار شهدای امامزاده محمد حصارک کرج آرام گرفت. 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
✨خدایا به رد پاهایشان به قطره قطره خونشان به قلب پر اضطرابمان به اشتیاق قلبشان قسم میدهیم جوانانمان را عاقبت به خیر بگردان و عاقبت مارا ختم به شهادت کن . ✨"اللهم الرزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک"✨ 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊