رفاقت با شهدا
یکبار با حمید آقا داشتیم میرفتیم بیرون که بحث تقلب در امتحانات وسط کشیده شد، من گفتم دانشگاه اگه تقل
#خاطراتجبهه📖
🔹خاطره ای از حمید اقا🌸🍃
باجوانهای فامیل هیات حضرت ابوالفضل(ع)بودم بعدازتمام شدن هیات حضرت ابوالفضل(ع)باید بلافاصله میرفتیم تابه هیات خیمه العباس(ع)میرسیدیم فاصله بین دوهیات زیاد نبود ولی بخاطرکمبود وقت باماشین میرفتیم یک ماشین داشتیم تعدادمان یک ماشین جانمیشدیم بچه سینه زنی داشتند بسیارعرق کرده بودند تادورزدیم دیدم حمیداقاوبچه هانیستند توجه کردم دیدم فقط من باپدربزرگوارشهید حمید سیاهکالی مرادی ماندیم بعدازهیات پرسیدم چی شد فرمودند مسابقه دو همه دویدند باید اماده باشیم فقط نباید شعاربدیم اقا بیا اقابیا حمید اقاازمنتظران اقاامام زمان (عج)بودند زمانی که میگفت اقابیا حس عجیبی میگرفتندوامادگی جسمانی برای حضور دررکاب اقاامام زمان(عج)راحفظ میکرد
راوی:از اقوام شهید عزیز🌷
#شهیدحمیدسیاهکالیمرادی
🥀🕊 @baShoohada🕊
بیخوابی زده بود به سرم. رفتم توی محوطهی پادگان دوکوهه قدم بزنم. از دور افرادی را دیدم که در حال شستشوی دستشوییها بودند. با خودم گفتم: خدمتکارهای پادگان چرا نیمه شب مشغول کار شدند! نزدیکتر رفتم. خشکم زد! باور کردنش مشکل بود. احمد متوسلیان، حاج محمود و حاج ابراهیم همت بودند که در حال شستن دستشوییها بودند!
#شهید_محمود_شهبازی
🥀🕊 @baShoohada🕊
بارها می گفتم : خدایا من چگونه بفهمم که محمد از من در مورد تربیت فرزندش راضی هست یا نه ؟ شبی وی را خواب دیدم که خیلی شاد و خوشحال است و با یک حالت خاصی از من تشکر می کند به او گفتم : چه شده که این قدر خوشحالی و بابت چه چیزی از من تشکر می کنی گفت: از اینکه توانستی بهتر از آن چیزی که من انتظار دارم عمل کنی ، گفتم چه چیزی را می گوئی واضح صحبت کن گفت در مورد تربیت فرزندمان صحبت می کنم فکر کنم اگر خودم زنده بودم نمی توانستم اینگونه او را تربیت کنم واقعا از توتشکر میکنم مرا شرمنده کردی من که از این موضوع بسیار خوشحال شده بودم ناگهان از خواب بیدار شدم .
راوی← همسر شهید
🌷سردار شهید محمد نصرتی.
مسئول طرح و عملیات تیپ امام صادق(ع) از لشکر ۵ نصر خراسان
🥀🌷تاریخ شهادت ۱۳۶۲/۱۲/۴.
🌴عملیات :خیبر.جزیره مجنون.
🌷پیکر این شهید عزیز بعد از حدود ۱۷ سال به وطن برگشت و در جوار آرامگاه شهید مدرس کاشمر و در کنار دیگر همرزمانش آرام گرفت.🕊
#شهید_محمد_نصرتی
#شادی_روح_پاکش_صلوات
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
عظمت کار شهدا این است ؛
شهدا از آرزوها و راحتی ها گذشتند (:♥️
- مقام معظم رهبری
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
هدایت شده از چرم دستدوز ડꪖꪀꪖ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به خدا اعتماد کن🙂♡
🪡@sana_Leatherbags
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍ی کم زیبــایی ببینیم.......🥲
امر به معروف دخترِ کشف حجاب سر مزار شهدا توسط #دختــران_انقلــاب
#شهید_محسن_حججی
🍃
🦋🍃 @takhooda ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید بنده خالص خداست (:🌸
- حاج قاسم
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
دختر خانوما 😊 خانومهای عزیز و باکلاس
#آقایون خوش ذوق 🛍
اگه شما هم از اون دسته آدم هایی هستید که به دنبال کارهای خاص میگردید 🎁
پیشنهاد میکنم یه سر به کانال مون بزنید
#ذهن آرام ☺️ انرژی مثبت و انگیزشی ⚡️
👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1758068790Cb493204a3a
رفاقت با شهدا
یکبار با حمید آقا داشتیم میرفتیم بیرون که بحث تقلب در امتحانات وسط کشیده شد، من گفتم دانشگاه اگه تقل
💠همسر شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی مرادی
🌷 وقتی کسی مبلغی قرض میخواست، حتی اگر خودش آن مبلغ را در اختیار نداشت، از شخص دیگری قرض میگرفت و به او میداد تا آن فرد مجبور به تقاضا کردن از افراد دیگری نباشد...
بسیار دستگیر فقرا بود و همیشه به شخص فقیری که ابتدای کوچه بود، کمک میکرد، به خاطر دارم که شبی به بیرون از منزل رفت و بازگشت او طولانی شد،،،
وقتی علت را پرسیدم متوجه شدم پولی برای کمک به آن فقیر نداشته و برای اینکه شرمنده او نشود، چند کوچه را دور زده و از مسیر دورتری به خانه آمده است...
در تمام مأموریتها قرآن را به همراه داشت...
🌷همسرم فرمانده مخابرات و مسئول فرهنگی گردان سیدالشهدا(ع) بود و گرچه خودش علاقهای بهعکس گرفتن از خود نداشت؛ امابرای گردان عکس و فیلم تهیه میکرد
آن روزها هم لباس نظامیاش را به خانه آورده بود و تعداد زیادی عکس با لباس نظامی گرفت؛ در حالیکه برای لباس نظامی ۹ قطعه عکس نیاز نبود، وقتی علت این کار را باوجود بیعلاقگیاش به عکس گرفتن از او پرسیدم در پاسخ گفت که:
این عکسها لازم میشود و از سپاه میآیند و میبرند؛ موضوعی که پس از شهادتش به واقعیت پیوست
رفاقت با شهدا
یکبار با حمید آقا داشتیم میرفتیم بیرون که بحث تقلب در امتحانات وسط کشیده شد، من گفتم دانشگاه اگه تقل
از اول نامزدیمون...💍
با خودم کنار اومده بودم که من،
اینو تا ابد ڪنارم نخواهم داشت...💔
یه روزے از دستش میدم...😞
اونم با #شهادت...
وقتی كه گفت میخواد بره...🚶
انگار ته دلم ،آخرین بند پاره شد...💔
انگار میدونستم ڪہ دیگه برنمیگرده...
اونقد ناراحت بودم...
نمیتونستم گریه کنم...
چون میترسیدم اگه گریه ڪنم،
بعداً پیش ائمه(ع) #شرمنده شمـ 😞
يه سمت #ايمانم بود و
يه سمت #احساسم...
احساسم ميگفت جلوش وایسا نذار بره...❌
ولی ایمانم اجازه نمیداد...
یعنی همش به این فکر میکردم
که #قیامت...
چطور میتونم تو چشماے #امیرالمؤمنین(ع)نگاه کنم و...
انتظار شفاعت داشته باشم...😕
در حالےکه هیچ کاری تو این دنیا نکردم...
اشکامو که دید...😢😭
دستامو گرفت و زد زیر گریه و گفت...😭
"دلمو لرزوندی ولی ایمانمو نمیتونی بلرزونیـــــا..."
❌از لینک زیر غافل نشین دیگه نمیزارمش♥️↷
https://eitaa.com/sana_Leatherbags/296
📣جاکلیدی#رایگان با حکاکی اسم یا حسین(ع) در ایام محرم🖤
رفاقت با شهدا
یکبار با حمید آقا داشتیم میرفتیم بیرون که بحث تقلب در امتحانات وسط کشیده شد، من گفتم دانشگاه اگه تقل
🌸این ویژگیها عین حقیقت است و اغراق و کلیشه نیست!🌸
شکم، چشم و زبان را همیشه و بهویژه در مهمانی ها حفظ میکرد
همسرم هرگز نماز اول وقت و نمازشبش ترک نمیشد؛ از غیبت بیزار بود؛ اینکه میگویند، کسی پای خود را مقابل #پدر و #مادر دراز نمیکند، در مورد همسرم صدق میکرد؛
خواندن دعای عهد کار همیشگی او بود، هرروز صبح پیش از رفتن به محل کار حتما #قرآن تلاوت میکرد...
🔴عشق واقعی آن است چیزی را بپسندی که محبوبت را راضی میکند؛ من هم از علاقه و شوقش برای رفتن به سوریه و شهادت آگاه بودم و به همین دلیل برای رفتنش رضایت قلبی داشتم...
متولد ۱۳۶۸
شهادت: ۴/آذر/۹۴
#زندگی_به_سبک_شهدا
رفاقت با شهدا
یکبار با حمید آقا داشتیم میرفتیم بیرون که بحث تقلب در امتحانات وسط کشیده شد، من گفتم دانشگاه اگه تقل
💠 برایش صبحانه آماده کردم ٬ برگشت رو به من گفت :« آخرین صبحانه را با من نمی خوری ؟!»
خیلی دلم گرفت 😔گفتم :« چرا این طور میگی ٬ مگه اولین باره میری ماموریت ؟!»
موقع رفتن به من گفت :« فرزانه سوریه که میرم بهت زنگ بزنم ٬ بقیه هم هستن ٬ چطوری بگم دوستت دارم ؟ بقیه که می شنون من از خجالت آب میشم بگم دوستت دارم »😍
به حمید گفتم :« پشت گوشی بگو یادت باشه !من منظورت رو می فهمم »❤ قرار گذاشتیم به جای دوستت دارم پشت گوشی بگوید یادت باشه !
خوشش آمده بود ٬ پله ها را می رفت پایین بلند بلند می گفت :« فرزانه یادت باشه !»
من هم لبخند می زدم و می گفتم :« یادم هست !»😊
شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
شهید سیاهکالی ❣