eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.7هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
670 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
...!! 🌷داشتيم مجروحين را براى اعزام به فرودگاه ترخيص مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌كرديم و به در پشت بيمارستان (راهرو بزرگ و پيشخوانى گرد و بزرگ آنجا بود) هدايت مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌كرديم. رفتم ملحفه بياورم تا روى مجروحى بكشم كه لباس نداشت. احساس كردم چادرم گير كرد. برگشتم. مجروحى كه روى برانكارد خوابيده بود، گوشه چادرم را نگه داشت. اشاره كرد: خواهر، آب! خواهر صبر كن! نشستم كنارش. روى برانكارد تخته بود؛ يعنى احتمالاً قطع نخاع بود. يك دستش قطع شده بانداژ بود. يك چشم تخليه شده بود و با پنبه آن را پر كرده بودند. چشم ديگر باند و چسب شده بود و يك سرم به او وصل بود. 🌷پرونده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش را نگاه كردم. بايد ناشتا مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌بود و آماده براى عمل. ضمناً چون پرواز داشت و براى اينكه تهوع پيدا نكند، بايد شكم خالى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌بود. گفتم: برادر، شما نبايد آب بخوريد. برايتان خوب نيست. گفت: ببين، زبانم مثل چوب خشك شده و تمام خاك است. يك قطره، فقط يك قطره آب بريز. اگر ندهى، سِرُم را در دهانم مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌گذارم. گفتم: صبر كن، دهانت را الآن مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌شويم. رفتم چند تا گاز استريل برداشتم و لب‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها و داخل دهان و روى زبانش را تميز كردم. ولى دست‌‌‌‌‌‌‌‌‌بردار نبود. دوباره با التماس گفت: خواهر، تو را به جان زهرا (س) همان دستمال را بچكان در دهانم. مُردم از عطش. دو روز است آب نخوردم. 🌷يك لحظه حماقت كردم و با غضب گفتم: چرا توجه ندارى؟ نبايد آب بخورى. تو رزمنده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى. كمى صبر داشته باش. مگر يادت رفته براى چه به ميدان آمدى؟ به ياد زهرا (س) به ياد امام حسين (ع) و يارانش و به ياد عباس (ع) كه همه تشنه رفتند و دم نياوردند، باش. ديگر از من آب نخواه!! لحظه‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى سكوت كرد. خوشحال شدم كه قبول كرد، ولى كاش لال مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌شدم و هيچ نمى‌‌‌‌‌‌‌‌‌گفتم. با آن حنجره‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى كه پر از خاك و خون بود و عطشان، شروع كرد روضه عباس (ع) خواندن. مجروح زياد بود؛ بدحال، بيهوش، نشسته، خوابيده. از همه جورش پر بود. گفتم: تو رو خدا آرام‌‌‌‌‌‌‌‌‌تر. مگر تشنه نيستى؟ آرام باش. حالت بدتر مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. 🌷ولى او صداى مرا نمى‌‌‌‌‌‌‌‌‌شنيد. با چشمى كه نداشت، مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌گريست. روضه عباس (ع) مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواند. همين‌‌‌‌‌‌‌‌‌طور كه سعى در آرام كردنش داشتم، نگاهم به نام او افتاد. بالاى پرونده‌‌‌‌‌‌‌‌‌اش نوشته بود: عباس.... آرزو مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌كردم كاش زمين باز مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌شد و مرا مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌بلعيد. به چه كسى، چه گفتم! آن هم من بى‌‌‌مقدار! واقعاً روح عباس علمدار (ع) در وجودش ديده مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌شد. به دو چشمش تركش خورده بود، يك دست قطع شده، نخاع قطع شده، لب عطشان.... 🌷تا وقتى كه سوار آمبولانسش كنند، روضه مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌خواند و گريه مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌كرد. هر چند دقيقه هم اين جمله را تكرار مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌كرد: من غلط كردم. خواهر، آب نمى‌‌‌‌‌‌‌‌‌خوام. قربان لب‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاى تشنه عباس (ع). جانم به فداى على‌‌‌‌‌‌‌‌‌اكبر(ع). آقا، غلط كردم. آب نمى‌‌‌‌‌‌‌‌‌خوام. 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
... ⁉️⁉️ 🌷✨ هنوز که هنوز است حمید باکری از عملیات فاتحانه خیبر بر نگشته...❗ 🌷✨ خبر دارید که غلامحسین توسلی آن دلیرمرد خطه جنوب مهمان نهنگ های خلیج فارس شد و برنگشت...❗ 🌷✨ از ابراهیم هادی خبری دارید...❗ بعد از اینکه یارانش را از کانال کمیل به عقب بازگرداند دیگر کسی او را ندید...❗ 🌷✨ از جوانانی که خوراک کوسه های اروند شدند، خبری دارید...❗ 🌷💞 هنوز از شلمچه صدای اذان بچه ها می آید...❗ 🌷✨ هنوز صدای مناجات رزمندگان از حسینیه حاج همت به گوش می رسد...❗ 🌷✨ هنوز خون روی وصیت نامه شهدا خشک نشده؛ خواهرم حجاب...❗ برادرم غیرت ...❗ 🌷✨ هنوز که هنوز است شهدا می ترسند از اینکه رهبرمان را تنها بگذاریم...❗ 🌷✨ و هنوز که هنوز است شهدا بند پوتینهایشان را باز نکرده اند و منتظر منتقم حسین علیه السلام هستند تا دوباره در رکابش شهید شوند...❗ 🌷✨ و هنوز که هنوز است مادرانی چشم انتظار جگر گوشه هایشان هستند...❗ 🌀ای کاش، بیاییم و به راه بیاییم .... شهدا را با ذکر صلوات یاد کنیم...🌹 💞💞اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم💞💞 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش ابراهیم هست🥰✋ *زائری که به آرزویش رسید*💛 *سردار شهید ابراهیم باقری زاده*🌹 تاریخ تولد: ۱ / ۱ / ۱۳۳۷ تاریخ شهادت: ۱۹ / ۱۰ / ۱۳۶۵ محل تولد: شیراز / کازرون محل شهادت: شلمچه 🌹همرزم←ابراهیم فرمانده گردان امام رضا شده بود🌷 *شب عملیات کربلای 5 بغض غریبی گلویش را گرفت*🥀و گفت رضا جان قربان غریبیت آقا دلم برای زیارت ضریحت یک ذره شده.🥀 *از یک طرف چشم به عملیات فردا دوخته بود و ازطرف دیگر دل وجانش در زیرگنبد طلایی رضا «علیه السلام» پرپر میزد*💛 فردای عملیات خبر شهادت ابراهیم مثل بمب همه جا پیچید🕊️ *هیچ کس از جنازه اش خبر نداشت*🥀 تلاش بچه ها برای پیدا کردن پیکرمطهرش بی نتیجه ماند🥀 *به گمانم باز مثل دفعه پیش پلاکش را دور انداخته بود*🥀 اما چند روز بعد همه چیز تمام شد *خبر ابراهیم را از مشهد آوردند*💛 حتی بچه های ستاد معراج هم باورشان نمی شد که تابوت فرمانده گردان امام رضا «علیه السلام» را باشهدای مشهد مقدس اشتباه بگیرند‼️ *پیکر چاک چاک ابراهیم به مشهد رسیده و ضریح مطهر آقا را هفت بار طواف کرده بود*💛 و اگر پیگیری بچه های لشکر نبود او برای همیشه درجوار قبر آقا و مولامون امام رضا «علیه السلام» آرام می گرفت🌷 *چه زیبا زائر امام رضا شد و چه زیبا به آرزویش رسید*🕊️🕋 *سردار شهید ابراهیم باقری زاده* *شادی روحش صلوات*💙🌹 Zeynab:Roos..🖤💔 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊🌷🕊🌷🕊 🕊🌷🕊🌷 🌷🕊 🕊 🌷 سر روی نی یکی از بچه های تفحص نقل می کرد : یه روز که دوستانش داشتن توی نی زار ها دنبال پیکر شهدا می گشتن، مشاهده می کنن که یه جمجمه روی یکی از نی ها هست …... یعنی نی رشد کرده و جمجمه رو هم با خودش بالا آورده… متوجه میشن که حتما زیر این نی باید پیکر یکی از شهدا باشه… وقتی پیکر رو پیدا می کنند توی وصیت نامه این شهید بزرگوار جمله ای نوشته بود و اون جمله این بود: 🌷دوست دارم مثل امام حسین(ع) سرم روی نی رود…🌷 شادی روح مطهر امام وشهدا صلوات 🌷 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5868276613241636151.mp3
4.27M
خاطره گویی شهدا ، حاج حسین یکتا دل آدمو میبره پیش آقا ابا عبدالله الحسین (ع)و شهدا اگه اشکی ریختی برا ظهور حجه ابن الحسن(عج) دعا کن .🌹 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤍" در محضـر شهیـد "... وقتی تو ڪار بهمون فشار می‌اومد یا خسته می‌شدیم ، بهمون می‌گفت: ثواب ڪار رو هدیه ڪنید به یڪی از اهل بیت (؏) ، اونوقت خستگی بهتون غلبه نمیکنه و شما بهش غلبه می‌کنید. 🔗 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا