eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.7هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
658 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفاقت با شهدا
🌷شهید مدافع حرم رضا عادلی 🌷 ولادت : 1368/12/10 شهادت :1394/11/11 🌹 سوریه ، عملیات آزاد سازی نبل و
از نماز هایش مشخص بود به اینجا تعلق ندارد مدام توصیه میکرد با خبر شهادتم بی تابی نکنید و مثل حضرت زینب صبور باشید هر گاه از سوریه تماس میگرفت نصف زمان را با من صحبت می کرد و نصف دیگر با همسرش🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦ شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری ️غالبا آن گذرے که خطرش بیشتر است میشود قسمت آنکه جگرش بیشتر است... ولادت: ۷۴/۱/۲۶ شهادت : ۹۴/۸/۲۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفاقت با شهدا
♦ شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری ️غالبا آن گذرے که خطرش بیشتر است میشود قسمت آنکه جگرش بیشتر است
برخی از خصوصیات : 🔸فوق العاده شوخ طبع و خوش خنده بود.😄 🔹خیییییییلی مهربون و دل رحم...☺️ 🔸دنبال حتی کوچکترین کار خیر...😇 🔹بااااا ادب🙂 🔸بیشتر از سنش مسایل پیرامونش رو متوجه میشد و درک بالایی داشت. 🔹خیلی امروزی بود😎. به تیپ و ظاهرش ، همونطور که باطن براش مهم بود ، خیلی اهمیت میداد. مثلا یه نمونه ش: عاشق موهاش بود😁 🔸نترررررس و شجاع 🔹برای رفاقت هرچقدر داشت خرج میکرد ، مالی و جانی! 🔸خانواده دوست و عزیزدردونه خونه😊 🔹خیلی انعطاف پذیر بود ، تقریبا با همه می جوشید. 🔸شدیدا ولایتی بود و مطیع رهبر 🔹هیاتی بود و هروله کردن تو روضه رو خیلی دوست داشت. و علاقه زیادی به هیات ریحانه النبی (س) و هیات رایه العباس (ع) پیدا کرده بود. 🔸با غیرت 🔹خیلی راستگو بود.😌 🔸اهل گردش و تفریح😉 🔹اصلاااا آدم آرومی نبود😅 🔸خیییییلی صبور بود. 🔹عااااشق شهید رسول خلیلی بود. 🔸امامزاده علی اکبر چیذر ، کهف الشهداء و مقبره الشهدای شهرک شهیدمحلاتی رو خیلی دوست داشت. 🔹اعتقادات مذهبی قلبی اش خیلی زیاد بود ، بدون اینکه تو ظاهر بخواد نشون بده 🔸عاشق عکاسی بود 📸 ، خودش می گفت: "آدم باید عکس بگیره یادگاری بمونه که اگر دو روز دیگه نبود ، دو تا عکس ازش باشه" 🔹تا حد زیادی از هیچکس چیزی به دل نمیگرفت ، بدی دیگران رو فراموش میکرد و در مقابل؛ خوبیاشون رو به خاطر میسپرد... 🔸وقتی یکی با رهبر یا سپاه مخالف بود ، اصلا سکوت نمیکرد ولی طوری با زبان و بیانش برخورد و بحث میکرد که طرف مقابل تاثیر منفی نگیره و خودش هم جبهه ی خیلی معترض نمیگرفت. 🔹خادم الشهدا بود... 🔸ترک محرمات و انجام واجبات... روی این موضوع با هیچکس شوخی نداشت. 🔸خیلی با معرفت بود ، هر جای زیارتی هم که میرفت پیام میداد و یاد میکرد. 🔹تا جایی که میشد حرفش رو میزد.خیلی رک بود و با کسی رودربایسی نداشت. 🔸به زندگی و زندگی کردن خیلی امیدوار بود و لذت بردن از زندگی رو دوست داشت ولی اصلا از یاد مرگ غافل نبود. 🔹عاشق و سینه سوخته ی حضرت زینب سلام الله علیها بود و برای ظهور آقا صاحب الزمان (عج) رو انتخاب کرد ، تا حرف!... و آخر هم زیر پرچم بی بی موند و شد یکی از علمداران ظهور... . 🔺برگرفته از نکته ها و خاطرات بیان شده از دوستان شهید .
رفاقت با شهدا
♦ شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری ️غالبا آن گذرے که خطرش بیشتر است میشود قسمت آنکه جگرش بیشتر است
⭕️ سربازِ آقا باید... هر شب حوالی ساعت ١٢ با صدای خش خش ساک ورزشی‌اش که روی زمین کشیده میشد، متوجه آمدنش میشدم🚶. نا نداشت از خستگی. من که حق میدادم بهش. هر کس باشد از اول صبح برود دانشگاه پیِ درس و بحث، هشتِ غروب برسد خانه و تمام ماندنش به قدر عوض کردن لباس👕و برداشتن ساک باشگاهش باشد و باز با عجله برود و تا نیمه شب هم تمرین کند، معلوم است دیگر رمقی نمیماند برایش.😞😢 دوره‌ی آموزشی دو ساله و تمرینات سخت ورزشی را با شوق و لذت گذراند. چون اعتقادش بود: « باید سالم باشه و بدنی قوی داشته باشه💪. وقتی آقا ظهور کنه برای سپاهش بهترین‌ها رو انتخاب میکنه.»🌺 شهید محمدرضا دهقان🌸 به روایت مادر شهید 📚 کتاب ابووصال •┈┈••✾•🍃•✾••┈┈•
رفاقت با شهدا
♦ شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری ️غالبا آن گذرے که خطرش بیشتر است میشود قسمت آنکه جگرش بیشتر است
《بسم الرب الشهداء والصدیقین》 📚 💔 رابطه ات با مهدیه بهتر بود یا با محسن؟ برای مهدیه برادر کوچک بودی و برای محسن برادر بزرگتر ‌. همان قدر که هوای مهدیه را داشتی هوای محسن را هم داشتی ؟ یا زور می گفتی؟ من که از همه چیز با خبرم. می دانم همراه محسن که بودی شیطنتتان ضرب در دو نمی شد . به توان می رسید ‌ آن روز هایی که قرار بود با موتور دنبالش بروی معمولا تاخیر می کردی .‌محسن هم خسته و گرسنه به خیال این که فراموشش کرده ای پا توی خیابان می گذاشت اما تو بی هوا با سرعت زیاد جلوی پایش ترمز می کردی و حسابی می ترساندی اش. اما به قول محسن با خنده هایت جایی برای دلخوری و ناراحتی باقی نمی گذاشتی. طفلک به این مردم آزاری هایت عادت نمی کرد. هر روز بساط همین بود . هر روز هم اجازه نمی دادی .‌کلا این شگردت بود در مواجهه با همه آدم ها . اصلا مگر می شد از تو دلخور شد؟ آدم هایی مثل تو اگر نباشند ،دنیا هم رنگ می بازد. همه چیز سیاه و سفید می شود. تو اذیت می کردی اما محسن به دل نمی گرفت . نه که محسن معمولا کسی از تو چیزی به دل نمی گرفت . حالا هم برای همه شان فقط یک آه مانده و یک جای خالی... 🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼 خرید اینترنتی Manvaketab.ir 📞مرکز پخش 02537840844 📲پیامکی 3000141441 🏭مراجعه به کتابفروشی‌های سراسر کشور 🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽🔼🔽
رفاقت با شهدا
♦ شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری ️غالبا آن گذرے که خطرش بیشتر است میشود قسمت آنکه جگرش بیشتر است
💌🍃... دوسال پیش باهم رفته بودیم بهشت زهرا، یکی از مهمترین تفریحات و عاشقانه هایش با شهدا😍تمیز کردن سنگهای مزار و چیدن گل روی آن بود.۸🌺🍃 رسیدیم به مزار شهید محرم ترک، رفت نشست کنار مزار و گفت: "سریع اینجا از من عکس بنداز ☺️ با تعجب گفتم : "چرا اینجا😳؟ پاشو کنار آقارسول ازت عکس بگیرم! "☺️ گفت :" نه! شهید ترک کلید فتح شهدای ایران توی سوریه ست!👌 آقارسول و آقامحمودرضا هم اینجا عکس دارن! ازم عکس بنداز که بعد از پخش کنی..."🕊🍃 عکس انداختم اما به او خندیدم و گفتم: اگر به عکس انداختن بود، الان نصف تهران شهید بودند!!😄 گاهی فکر می کنم چقدر لحظه پروازش را دور میدیدم. حالا سه شهید کنار مزار محرم ترک عکس دارند!!! 🍃 # راوی: خواهر شهید محمدرضا دهقان🌹🍃
رفاقت با شهدا
♦ شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری ️غالبا آن گذرے که خطرش بیشتر است میشود قسمت آنکه جگرش بیشتر است
💌🍃... یکی از رفقا و هم دانشگاهی هایش تعریف می‌کرد که با محمد پینت بال می‌رفتیم. به شوخی به شهید دهقان گفتم: آقا همه تیرها عین این بازی‌های کامپیوتری به سر و کله من خورد. او گفت: اشکال نداره داداش! چه چیزی بهتر از اینکه بی سر شهید شوی. خودم گلوله بارانش کرده بودم، به شوخی گفتم چیزی نصیب تو نمی‌شود محمد! همه تیرهایی که نثارت کردم به سینه و پهلو‌هایت خورد. وقتی که پیکرش را آوردند و نحوه شهادتش را فهمیدم نابود شدم. با خودم فکر کردم اشتباه از من بود که گمان می‌کردم چیزی به تو نمی‌رسد. : دوست شهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفاقت با شهدا
♦ شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری ️غالبا آن گذرے که خطرش بیشتر است میشود قسمت آنکه جگرش بیشتر است
🍃🌺بسم رب الشهدا و الصدیقین🌺🍃 خستگی ناپذیر دو کوهه مسئول پشتیبانی بود و کارش سخت و پرتحرک بود. از هشت صبح تا هشت شب خادمی بود و از نه شب تا یازده شب هم بازدید از گردان تخریب بود که باید با زائران خواهر همراهی می کردیم و پای ثابت این کار، او و یکی از دوستان بودند. تازه ساعت دوازده شب تا چهار صبح کنار رادیو دوکوهه باید پست می دادیم. هیچ وقت نمی نالید و با عشق و علاقه کار می کرد.خلوص نیت در عملش بود و خستگی نداشت.همیشه برای انجام کارها داوطلب بود. بنیه قوی و بدن سالمی داشت که او را سر حال نگه می داشت تا وظیفه خادمی اش را به نحو مطلوبی انجام دهد. راوی:دوست شهید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حلقه آتش🔥 گاهی از دست بعضی آدمها ناراحت میشدم و درد و دل میکردم و گله مندی داشتم.😞 میگفت که خدا عاقبت همه ما را ختم به خیر کند. آتش دارد دورمان حلقه میزند❗️و به این شکل به من می فهماند که نکنم.☝️ 📝|نقل شده از محمدرضا دهقان امیری🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفاقت با شهدا
♦ شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری ️غالبا آن گذرے که خطرش بیشتر است میشود قسمت آنکه جگرش بیشتر است
📚| شیوه خاصی برای درس خواندن داشت که تحت هیچ شرایطی آن را تغییر نمیداد! برایش فرقی نمیکرد سه روز یا سه ساعت به امتحان مانده باشد کتاب را میخواند بعد خلاصه نویسی میکرد؛همان خلاصه نویسی ها را مطالعه میکرد. درتبادل اطلاعات درسی خلاصه نویسی هایش را در اختیار دیگران قرار میداد به این شیوه مطالعه علاقه داشت برای درس خواندن حرص نمیخورد و با آرامش رفتار میکرد. پ.ن: امام صادق(ع) فرمودند: دوست ندارم جوانی از شمارا جز بر دو گونه ببینم: دانشمندیادانشجو
رفاقت با شهدا
♦ شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری ️غالبا آن گذرے که خطرش بیشتر است میشود قسمت آنکه جگرش بیشتر است
من یادمه ما هروقت می‌رفتیم حرم امام رضا (ع) (محمد صحن اسمائیل طلا رو خیلی دوست داشت ) جای خاصی رو داشتیم . بهش می‌گفتیم ما همه اینجا می شینیم وقتی می دید ما کجا نشستیم بعد می رفت شروع می کرد کردن به قول خودش ،کیفیت زیارتش تو حرم امام رضا (ع) همیشه به این حالت بود . آنقدر دور حرم تو حیاط ها می چرخید یه موقع ده دور ،هفت دور . طوری که پاهاش درد می گرفت شاید ساعت ها طول می‌کشید و من همیشه می گفتم این چه وضع زیارت کردنه ! بشین یه جا دعا بخون ،نماز بخون بهش میگفتم که چیکار می‌کنی ؟ می گفت : من آنقدر دور آقا می گردم تا آقا خودش به من بگه حالا بسه حالا اینجا بشین و با من حرف بزن و بعد می شینم حرفامو می زنم
رفاقت با شهدا
♦ شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری ️غالبا آن گذرے که خطرش بیشتر است میشود قسمت آنکه جگرش بیشتر است
🍃💌 محمدرصا هشت ساله بود که پدر بستری شد بیمارستان.🚨 مادر مارا دور هم جمع کرد تا ختم صلوات بگیریم برای سلامتی پدر. سهم محمدرضا هم هزار صلوات بود. تسبیح 📿را برداشت و شروع کرد. پنج دقیقه⏰ نگذشته بود که گفت: تموم شد!😳فرستادم. زنگ بزنید بیمارستان اگه هنوز خوب نشده، باز بفرسم. تعجب کردیم :چطوری انقدر زود فرستادی؟🤔 جلوی ما بفرست ببینیم! گفت: فرستادم دیگه اینجوری: یه صلوات، دو صلوات، سه صلوات،...😐😄 کلا استعداد داشت در کاشتن لبخند بر لب دیگران!!!☺️ 🌹
رفاقت با شهدا
♦ شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری ️غالبا آن گذرے که خطرش بیشتر است میشود قسمت آنکه جگرش بیشتر است
🔴 سخنان_رهبری عزیز را گوش می داد و پیگیری می کرد❗️ پرینتشان را می گرفت و زیر سخنان ایشان خط می کشید📝. اگر به اینترنت دسترسی نداشت، روزنامه می خرید. می نشست و با دقت مطالعه می کرد. بین مطالب چاپ شده در روزنامه ها مقایسه می کرد و می گفت این روزنامه سخنان حضرت آقا را حذف کرده😞 و یا فلان روزنامه همه فرمایشات را کامل چاپ کرده است.👌 📕نقل از مادر شهید محمدرضا دهقان ✌️🕊
رفاقت با شهدا
♦ شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری ️غالبا آن گذرے که خطرش بیشتر است میشود قسمت آنکه جگرش بیشتر است
《تنها ارثیه》 روی مسئله چادر و حجاب خیلی حساس بود. تاکید داشته که ایراد چادر مگر چیست که این زن ها سرشان نمی کنند. تکیه کلامی داشت که می گفت :یک چادر از حضرت زهرا(س) به خانم ها ارث رسیده است. بعضی زن ها لیاقت داشتن این تنها ارثیه از دختر پیامبر(ص) را هم ندارند تا آن را حفظ کنند،دوست داشت که خانم ها با حجاب و چادری باشند.💞 نقل از :(مادربزرگوارشهید)
رفاقت با شهدا
♦ شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری ️غالبا آن گذرے که خطرش بیشتر است میشود قسمت آنکه جگرش بیشتر است
💌🍃... ❤️ دوره فتوشاپ را می‌گذراندم و در حد مقدماتی کارهایی انجام می‌دادم. یکی از کارهایی که از آن لذت می‌بردم😊، نوشتن اسم خودم روی سنگ مزار شهدا به عنوان بود. وقتی عکس طراحی شده‌ام را در گروه دوستان خودم در یکی از شبکه‌های اجتماعی گذاشتم، همه خوششان آمد. تعداد زیادی از بچه‌های عاشق شهادت پیدا شدند، اما من دلم❤️ به سمت او کشیده شد. محمدرضا هم درخواست داد تا برایش طراحی کنم. وقتی آن عکس را فرستادم، خیلی خوشحال شد و به جای خالی محل شهادت اشاره کرد. گفتم حالا شهید بشو تا محلش مشخص شود. قبول نکرد و گفت که محل شهادت را سوریه بنویس، نوشتم. آن‌موقع تخیل بود✨، اما به واقعیت تبدیل شد. آن عکس در شبکه‌های اجتماعی خیلی معروف شد.🎈
رفاقت با شهدا
♦ شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری ️غالبا آن گذرے که خطرش بیشتر است میشود قسمت آنکه جگرش بیشتر است
🌺 حدودای 4 صبح بود. نزدیکای اذان... خسته شده بودیم از بس حرف زدیم😅 کم کم میخواستیم خداحافظی کنیم...🙈✋ بهش گفتم مزاحم نماز شبت شدم در همان حال گفت :دعا کن ما نماز یومیه رو از دست ندیم ...نماز شب پیشکش...🙂 {ترک محرمات و انجام واجبات} سر این موضوع با هیچ کس شوخی نداشت... کلا سر هم 20 تا نماز قضا داشت.... اونم نماز صبح بود. تازه دسته بالا گرفته بود!!! خلاصه در جوابش گفتم :تو ام دعا کن تو این راه،شهدا دستمون رو بگیرن و راهِ مستقیم رو بهمون نشون بدن...😢 گفتش من کی باشم که دعا کنم...☺️
رفاقت با شهدا
♦ شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان امیری ️غالبا آن گذرے که خطرش بیشتر است میشود قسمت آنکه جگرش بیشتر است
💌🍃... همیشه از من می خواست تا دعا کنم که شهید شود حتی وقتی دانشگاه بود پیامک می فرستاد که مامان یادت نرود دعا کنی شهید شوم و هر بار در جواب می گفتم نیّتت را خالص کن تا شهید شوی نیّتش را خالص کرد و شهیدشد...🕊🕊🕊 راوی :مادر شهیـد محمـدرضا دهقـان🌷 •┈┈••✾•♥️•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا