#نماز_براى_رفتن_است_نه_ماندن!!
🌷....نيمه شب عمليات كربلاى پنج است. هادى حسن گروهانش را در بلندى كانالها در راه رسيدن به مواضع پيش بينى شده هدايت مىكند. پيامى از سر ستون به عقب فرستاده مىشود و از پِى اش صداى شالاپ شالاپ كف دستها كه بر خاك كانالها مىنشيند به گوش مىرسد. سپس پيشانى و پشت دستها لمس مىگردد.
🌷....چهرهها خاكى مىشود و دستهاى خاكى تواماً بالا مىرود آنچنان كه عظمت خداى را بيانگر مىشود: الله اكبر و بعد دستها مىافتد. بدن متواضع مىشود، مىشكند و از شدت فقر و حقارت در برابر معبود بدن مچاله مىگردد و دستها به زانو مىرسد.
🌷مجتبى طاهرخانى كه پيشاپيشم در حركت است. آرام سرش را بر مىگرداند و پيام رسيده را در گوشم زمزمه مىكند: نمازه. سرم را بر مىگردانم و پيام را در گوش [ديگرى] زمزمه مىكنم: نمازه. بچهها مشغول شدهاند. همه در حين راه رفتن تيمم مىكنند و در حين راه رفتن نماز مىگزارند.
🌷حتى شيخ على كه پيشنماز گردانمان است نمىماند و در حين راه رفتن نماز مىخواند كه اگراينگونه نبود از ره مىماندم. چنانچه عدهاى ماندند. غافل از اينكه نماز براى رفتن است نه ماندن. آنها ماندند تا با آب وضو بگيرند و سر فرصت مهرشان را روى زمين بگذارند اذان و اقامهاشان را بگويند و با گشادگى خاطر نمازشان را بخوانند ولى وقتى كه سر از سجده برداشتند قافله رفته بود...
🌹خاطره اى به ياد فرمانده شهيد هادى حسن
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#طنز_جبهہ😁
پُست نگهبانۍ رو
زودتر تَرک ڪرد!
فرمانده گفت :
۳۰۰تا صلوات جریمته!
چند لحظه فکر ڪرد.
وگفت: برادرا بلند صلوات!
همه صلوات فرستادن
گفت: بفرما
از۳۰۰ تا هم بیشتر شد ...😂📿
#شهید_ابراهیم_هادی♥️
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#حرف_حساب 🌱
ماهمیشـهفڪرمیکنیمشھدا
یهکارِخاصیڪردنکه
شھیدشدن ...
نهرفیق...
خیلیڪارهارونڪردنکه
شھیدشدن((:🖐🏼
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#عاشقانههایهمسرانشهدا 💞
گفت:
تا روزی که جنگ باشه...
منم هستم...
میخوام ازدواج کنم💍
تا دینم کامل شه...
تا زودتر شهید شم🙄
مادرشم گفت:
"محمدعلی مال شهادته…
اونقده میفرستمش جبهه…
تا بالاخره شهید شه...
زنش میشی..؟؟
قبول کردم☺️
لباس عروسے نگرفتیم...
حلقه هم نداشتم...
همون انگشتـر نامزدی رو برداشتم💍😌
دو روز بعد عقد...
ساکشو بست و رفت😔
یه ماه و نیم اونجا بود...
یه روز اینجا...😢
روزی که اعزام میشد گفت:
تو آن شیرین ترین دردی
که درمانش نمیخواهم ❤️
همان احساس آشوبی
که پایانش نمیخواهمـ😍
"زود برمیگردم"
همه چیو آماده کرده بودم؛
واسه شروع یه زندگے مشترڪ💕
که خبر شهادتش رسید...😭
حسرت دوباره دیدنش...
واسه همیشه موند به دلم...😔
حسرت یه روز...
زندگی کامل با او....💔
#همسر_شهید
#شهید_محمدعلی_رثایی
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#معبود_یگانه
برای رسیدن به خدا
برای رسیدن به شهدا
برای رسیدن به لذت حلال
برای رستگاری
برای موفقیت
برای هر کاری ترک گناه فقط لازمه✅
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش امیر هست🥰✋
*از تعزیه خوانی تا شهادت در سوریه*🕊️
*شهید امیر علی محمدیان*🌹
تاریخ تولد: ۱۳۷۱
تاریخ شهادت: ۲۱ / ۱۰ / ۱۳۹۴
محل تولد: تهران
محل شهادت: خان طومان
🌹مادرش← اميرعلی دربارهی كارهايی كه میكرد خيلی حرف نمیزد🍂 *و كسی هم نميدانست كه او حقوقش را خرج نيازمندان ميكند🥀تنها دارايی اميرعلی يك موتور بود🏍️ كه آن را هم با قرض خريده بود🏍️ وقتي هم رفت به من سفارش كرد اگر برنگشتم آن را بفروشيد و بدهیهای مرا بدهيد*🌷 از همه خداحافظی كرد و حلاليت طلبيد🍂 *مدت زيادی در سوريه نبود كه خبر شهادتش را آوردند*🕊️ همرزم← دشمن كه حمله كرد هركدام از ما پناه گرفتيم💥 *اميرعلی پايش تير خورد و روی زمين افتاد*🖤 خواستيم كمكش كنيم، نگذاشت. گفت برويد، من خودم را به شما ميرسانم🍃 *اما ديگر كسی خبری از او ندارد🥀اميرعلی خيلی حضرت فاطمه(س) را دوست داشت💚و هميشه میگفت دلم ميخواهد مثل مادرم حضرت زهرا(س) گمنام باشم*🌷دوست← *او تعزیه خوان بود☘️ و در روز عاشورا به جهت اینکه درشت اندام بود همواره در تعزیه ها نقش شمر لعنت الله علیه♥️❌را اجرا می کرد*🍃 اما وقتی خیمه ها را آتش می زدند🔥 *گوشه ای می نشست و اشک می ریخت*🥀در نهایت او در سوریه *به دست تکفیری ها به شهادت رسید💥و پیکرش پیدا نشد و مفقود ماند*🕊️🕋
*جاویدالاثر*
*شهید امیر علی محمدیان*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
Zeynab:Roos..🖤💔
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊