پسر اول گفتـــ:
_مادر جون برم جبهہ؟
گفتـــ:
_ برو عزیزم.❤️
رفتــ و والفجر مقدماتی شهید شد!
#شهید_احمد_تلخابی✨
پسر دوم گفتــ:
_مادر، داداش کہ رفت من هم برم؟
گفتـ:
_ برو عزیزم.💚
رفت و عملیات خیبر شهید شد! #شهید_ابوالقاسم_تلخابی ✨
همسرش گفتـــ:
_ حاج خانم بچهها رفتند،
ما هم بریم تفنگ بچهها روی زمین نمونہ،رفت و والفجر 8 شهید شد!💛 #شهید_علی_تلخابی ✨ مادر به خدا گفتـــ:
_ همه دنیام رو قبول کردے، خودم رو هم قبول کن.😔✋🏻
رفتــــ و در حج خونین شهید شد! #شهیده_کبری_تلخابی 💖
#دل_را_چنین_پایانے_آرزوس
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
شهیدی كه بدنش با اسيد هم از بين نرفت👆
مجید ملامحمدی ماجرای اسارت و شهادت شهید نوجوانی که بعد از 16 سال با بدنی سالم به وطن بازگشت را به نگارش درآورد:
شهید محمدرضا شفیعی مجروح که شد ، به اسارت دشمن در آمد و همانجا به شهادت رسید. بعثي ها او را دفن کردند و شانزده سال بعد ، هنگام تبادل جنازه ی شهدا با اجساد عراقی ، جنازه محمد رضا شفیعی و دیگر شهدای دفن شده رو بیرون میآورند تا به گروه تفحص شهدا تحویل دهند. اما جنازه محمد رضا سالم مانده ، سالمِ سالم...
صدام گفته بود این جنازه اینطور نباید تحویل ایرانیها داده بشه. اونو سه ماه زیر آفتاب سوزان گذاشتند ، اما تفاوتی نکرد. ، رو پیکرش آهک و اسيد پاشیدند ولی باز هم بیتأثیر بود..
مادرش و یکی از همرزم هاش که همیشه باهاش بود و کامل می شناختش می گفت می دونین برا چی جنازه ش سالم موند؟
گفت راز سالم موندن جنازه ش چند چیزه:
ـ اهتمام جدی به نماز شب داشت
ـ دائماً با وضو بود و مداومت بر غسل جمعه داشت
ـ هیچوقت زیارت عاشورایش هم ترک نمیشد
ـ هر وقت براي امام حسین(ع) گریه میکرد ، اشکهايش رو به بدنش میمالید
مادرش هم میگفت: به امام زمان (عج) ارادت خاصّی داشت و هر وقت به قم میاومد ، رفتن به جمکران را ترک نمیکرد.
نقل از کتاب قصه ستاره ها و ساکنان ملک اعظم/ ج2/ ص 76
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
🕊 فرمانده خستگیناپذیر جبهه میانی تفحص شهدا "سردار علیرضا گلمحمدی" بههمراه همرزمش "محمود حاجی قاسمی" به درجه رفیع شهادت نائل گردیدند.
💠 منَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ...
🌷 در شب لیله الرغائب، فرمانده دلاور جبهه میانی تفحص شهدا " سردار شهید علیرضا گلمحمدی" بههمراه همرزمش "محمود حاجی قاسمی" در جریان عملیات تفحص شهدا به درجه رفیع شهادت نائل گردیدند.
فرمانده شهید "علیرضا گلمحمدی" که برادر ایشان نیز در دوران دفاع مقدس به شهادت رسیده بود، چندین مرحله در جریان عملیات تفحص شهدا به درجه رفیع جانبازی نائل آمد و تا مرز شهادت پیش رفت.
تقدیر الهی بر این بود تا برات شهادتش در لیله الرغائب امضا گشته و به آرزوی دیرینهاش برسد.
شهید "محمود حاجی قاسمی" نیز از رزمندگان و جانبازان مدافع حرم بود که
بههمراه شهید گلمحمدی در زرباطیه عراق، در اثر برخورد با مین به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
#گذرے_برسیره_شہیــد
زن که وارد مغازه شد چهرهء محمود در هم رفت .
سرش را انداخت زیر ، لبش داشت زیر دندان هایش پاره می شد .
هرچه زن می پرسید :
پسته کیلویی چند ؟
جواب نمی داد .آخرش هم گفت :
ما جنس نمی فروشیم .
زن با عصبانیت گفت :
مگه دست خودته ؟ پس چرا مغازه ات را نمی بندی ؟
همان طور که سرش زیر بود گفت :
هر وقت حجابت را درست کردی بیا تا بهت جنس بدم .
شہیــد محمــود ڪــاوه
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
گفتم : «با فرمانده تون کار دارم.»
گفت « الان ساعت یازده است، ملاقاتی قبول نمی کنه.»
رفتم پشت در اتاقش . در زدم ؛
گفت « کیه ؟»
گفتم« مصطفی منم.»
گفت « بیا تو.»
سرش را از سجده بلند کرد،
چشم های سرخ ، خیس اشک . رنگش پریده بود. نگران شدم.
گفتم« چی شده مصطفی؟ خبری شده ؟ کسی طوریش شده ؟»
دو زانو نشست . سرش را انداخت پایین . زل زد به مهرش . دانه های تسبیح را یکی یکی از لای انگشت هایش رد می کرد.
گفت « یازده تا دوازده هر روز را فقط برای خدا گذاشته ام . برمیگردم کارامو نگاه می کنم . از خودم می پرسم کارهایی که کردم برای خدا بود یا برای دل خودم.»
روحانی شهید مصطفی ردانی پور
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
هدایت شده از آرامش دلم تنها خداست
4d974a4d93fd709743f0e18a1718194d0faecd5f.mp3.mp3
9.48M
#سبک_زندگی_شاد ۹
👈 بهشت و جهنم همین جاست!
بهشت یا جهنم؛
بواسطه ی قوانینی در همین عالَم، خَلق و اداره میشن!
❤️ تو هم می تونی بهشت رو در نَفسِ خودت تولید کنی و به شادی جاودانه برسی!
#استاد شجاعی 🎤
🎋🎋🦋🎋🎋
✨ @Lootfakhooda ✨
💐شهیدی که خودش مهمان های مراسم را دعوت می کند...💐
#شهید_سرتیپ_جواد_حاج_خدا_کرم
دختر شهید بزرگوار تعریف می کنند:
به مناسبت سالگرد پدرم یک تعدادی مهمان دعوت کرده بودم منزل و متأسفانه غیر از یک نفر آنها بقیه نیامدند...
من آن شب که مهمان هارا دعوت کردم و تشریف نیاوردند خیلی ناراحت شدم چون مراسم سالگرد پدرم بود و من خیلی دوست داشتم مهمان هایی که دعوت کرده ام تشریف بیاورند...
من به شدت گریه کردم و همان شب پدرم را خواب دیدم که ایشان آمده اند و پای تلفن نشسته اند...یک دفتر تلفن بزرگ جلوشان باز است و دارند تلفن می زنند...
از اتاق بیرون آمدم و بهشان گفتم: بابا چکاری انجام می دهید؟
گفتند: باباجان!چرا ناراحت می شوی؟ این مهمان هایی که برای مراسم من می آیند همه را من خودم دعوت می کنم و اگر نیامدند دعوت نشده اند، شما ناراحت نشو...
از آن سال هر کس را که برای مهمانی ایشان دعوت می کنم و تشریف نمی آورند اصلا ناراحت نمی شوم چون می گویم حتما پدرم ایشان را دعوت نکرده و مطمئنم که بهشت زهرا آمدن هم دعوت شهداست...
ان شالله خداوند توفیق ادامه دادن راه شهدا را به ما عنایت بفرمایند...
#نگاه_شهدا_را_به_خودمان_جلب_کنیم
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊