eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.7هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
658 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش مصطفی هست🥰✋ *چِریکِ دانشمند*💫 *شهید مصطفی چمران*🌹 تاریخ تولد: ۱۰ / ۷ / ۱۳۱۱ تاریخ شهادت: ۳۱ / ۳ / ۱۳۶۰ محل تولد: تهران محل شهادت: دهلاویه 🌹معروف به دکتر چمران، فیزیک‌دان، فعال سیاسی از فرماندهان ایران در جنگ ایران و عراق و ... بود🌷کلام شهید← *خدایا مرا به خاطر گناهانی که در طول روز با هزاران قدرت عقل توجیهشان میکنم ببخش!‏*📿 همسرش که زنی مومن و لبنانی بود میگوید: اهواز خیلی گرم بود☀️ و پای مصطفی توی گچ *پوستش به خاطر گرما خورده شده بود و خون می‌آمد*🥀اما میگفت: *«چطور کولر روشن کنم وقتی بچه‌ها در جبهه زیر گرما می‌جنگند☀️ او حتی حاضر نشد کولر را روشن کند»*💫 همرزم← همه رزمندگان را در كانالی پشت دهلاویه جمع كرد،سخنش که تمام شد، *با همه خداحافظی كرد*✋🏻در نزدیك‏ترین نقطه به دشمن، پشت خاكریزی ایستاد خمپاره مثل باران میبارید💥 *تركش خمپاره به پشت سر دكتر چمران اصابت كرد*🥀و تركش‏های دیگر به دو یارش كه در كنارش ایستاده بودند برخورد کرد🥀 *فریاد و شیون رزمندگان و برادران باوفایش به آسمان برخاست*🥀او را به بیمارستان سوسنگرد منتقل کردند🏥 و پس از مداوای اولیه راهی اهواز شدند سرانجام در یک کیلومتری اهواز *بر اثر خون‌ریزی شدید*🥀🖤 *یكی از ارزشمندترین انسان‏ها،انسانی علی‏‌گونه*✨به ملكوت اعلی پیوست🕊️🕋 *شهید دکتر مصطفی چمران* *شادی روحش صلوات* 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍ خاطره_شهدا ««بخاطر عروس خانمی که تو ماشین بود»» یه موتور گازی داشت که هرروز صبح و عصر سوارش میشد و باش میومد مدرسه و برمیگشت . یه روز عصر که پشت همین موتور نشسته بود و میرفت ، رسید به چراغ قرمز . ترمز زد و ایستاد . یه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد رو جک و رفت بالای موتور و فریاد زد : الله اکبر و الله اکــــبر ... نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب . " اشهد ان لا اله الا الله ... " هرکی آقا مجید و نمیشناخت غش غش میخندید و متلک مینداخت و هرکیم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکرد که این مجید چش شُدِه ؟! قاطی کرده چرا ؟ ! خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن و آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید ؟ چطور شد یهو ؟ حالتون خوب بود که ! مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت و گفت : "مگه متوجه نشدید ؟ پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروس توش بی حجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن . من دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان داره گناه میشه . به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه . دیدم این بهترین کاره !" همین! 📚 "برگی از خاطرات شهید_مهدی_زین_الدین 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5893452255536875202.mp3
7.64M
‌ ‌ ‌ ✨شهیدے ڪه با نویسنده زندگینامه اش تماس گرفت و راهنمایے اش ڪرد 🌷 📞سلام علیڪم... من براے ترساندن نیامدن بلڪه آمده ام براے اداے حقے ڪه اینک بر ذمه تو افتاده است✨ دانلود 👌 دعا 😭 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5839427472533225641.mp3
13.69M
💫😍 پر از حس خوب 🎈🎀 با صدای شهید حسین معز غلامی 💐 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ سلام دوستان مهمون اامشب مون داداش مصطفی هست🥰✋ *شهیدی که خبر شهادتش را امام زمان(عج) به او داد*💚🕊️ *شهید سید مصطفی حبیب پور*🌹 تاریخ تولد: ۱۰ / ۱۰ / ۱۳۴۳ تاریخ شهادت: ۲۵ / ۱۲ / ۱۳۶۶ محل تولد: خوزستان / دزفول محل شهادت: عراق 🌹همرزم← همرزمی خوابی دیده بود که تعریف میکرد برای دوستش💭 و دوستش متعجبانه گفت: «من هم دیشب عیناً همین خواب را دیدم💭 *که من، تو و سید مصطفی در چمنزاری هستیم و سیدی به ما می­گوید: هر سه نفرتان افتخار شهادت می­یابید، او کسی نبود جز امام زمان(عج)*💚 هر دو عجولانه و مشتاق گفتند: برویم پیش مصطفی اگر او هم چنین خوابی دیده شهادتمان حتمی است🕊️رفتند سراغ سید مصطفی و گفتند سید دیشب تو چه خوابی دیده­‌ای؟💫او مثل کسی که رازش بر ملا شده باشد،گفت: چه خوابی مگر در خواب حرفی زده­‌ام؟ دوستانش گفتند: پنهان نکن، خوابت را تعریف کن💫 وقتی سید شروع به تعریف خوابش کرد💭 هر سه نفر با هم زار زار به گریه افتادند🥀 *او همان خوابی را تعریف می­کرد که دوستانش دیده بودند*💚 آن سه نفر سه سید بزرگوار *سید هبت الله فرج الهی، سید رضا پور موسوی و سید مصطفی حبیب پور بودند که به شهدایی معروف شدند که خبر شهادتشان را امام زمان(عج) در یکشب به آنها داده بود*💚مصطفی در سرمای شدید نماز شب را خالصانه میخواند📿در نهایت او *با گلوله هایی به قلبش*🥀🖤به شهادت رسید🕊️🕋 *شهید سید مصطفی حبیب پور* *شادی روحش صلوات* 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
4_6017350981010852036.mp3
5.94M
🔊 صوت کامل لایو اینستاگرامی استاد رائفی پور 🔮 « گپ و گفتگوی صمیمی با نوجوانان » 📥 5 MB 📅 پنجشنبه، ۲۹ خرداد ۹۹ 🍃 🌼🍃 @takhooda 🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ‼️از زبان همه خونواده های میگم... 👈نمیگذریم از اون دختری که به راحتی با پا میگذارد روی پاک ما!😔💔 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
🌸هوالعزیز وبهار تمام چهله ها،بسیار مجرب که به اجابت نزدیک🌻 👌زمان شروع از اول ماه تا دهم ذی الحجه روز عید قربان می باشد 👌این مدت زمان را چهله کلیمیه گویند چون حضرت موسی پیامبر قوم یهود در این مدت به کوه طور رفت وآنجا چهله گرفت و آنجا بود که جلوه ای از خدا را مشاهده نمود 👌این چهله در برآورده شدن حوائج بسیار موثر است وبه حاجت نزدیک است 👌آیت الله جوادی آملی: در طول سال. آدم می تواند چله بگیرد، ولی بهار تمام چله ها این ۴۰ شب است؛ یعنی از اوّل ذی القعده تا دهم ذیحجّه، 👌 آدم مواظب دهانش باشد که غذای بد وارد نشود؛ مواظب زبانش باشد که حرف بد نزند؛ مواظب گوشش باشد که حرف بد نشنود؛ مواظب چشمش باشد که نگاه بد نکند؛ در کل مواظبت کند که هیچ گناهی نکند 👌این چله از روز اول ذی القعده مورخه سه شنبه ۳ تیر ماه مصادف با ولادت مبارک فاطمه معصومه سلام الله علیها وجُعلت فداها تا عید قربان یعنی ۴۰ روز. 👌هر ختمی هم که دوست دارین، میتونین بگیرین. برای برداشتن چله ذیعقده یکی از اذکار وسوره زیر پیشنهاد شده 1⃣ سوره های فجر، فتح، محمد 2⃣ جامعه کبیره، جامعه صغیره 3⃣ ذکر لااله الاالله روزی۱۰۰۰ مرتبه 4⃣ صلوات روزی ۳۵۰ مرتبه 5⃣ ذکر یابصیر ۳۰۳ مرتبه 6⃣ آیه رب ادخلنی مدخلأ صدق واخرجنی مخرج صدق وجعلنی من لندک سلطانأ نصیرأ روزی۱۰۰ مرتبه 7⃣ استغفار روزی ۷۰ مرتبه 8⃣ زیارت وارث ا 9⃣ زیارت عاشورا 🔟 خواندن قران 🍃 🌼🍃 @takhooda 🦋
هدایت شده از آرامش حس حضور خداست
سلام همراهان گرامی همونطور که میدونیدازامروز بهارچله نشینی شروع میشه هرچله ای رودوست داشتین ازامروزمیتونین شروع کنین ازهمه تون التماس دعادارم زیارت عاشورا حدیث کسا صلوات ال یس نادعلی و...... این اذکارهم پیشنهادخودمنه 👇👇👇 🌷شـیخ رجبعلی خـیاط: هـزار بار تا چـهل شب بــرای ایـجاد دوسـتیِ خــداوند متعال در دل از سفارشات حضرت شــیخ بود. ✔️ 📚شرح چهل حدیث ص ۲۹۱ 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 🌹🍃 لذت بردن از نماز🍃🌹 💜👈🏻شخصی از حضرت آیت الله بهجت پرسید : نماز برایم مانند جریمه دادن است چه کنم ؟ ایشان فرمودند : زیاد بگویید : ✨« وَ رَبُکَ الغَنیُّ ذوالرّحمه – سورۀ انعام،آیۀ 133 » ، ✨ یعنی : « و پروردگار تو بی نیاز و رحمتگر است ». 📚منبع : گوهرهای حکیمانه،ص17 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 💠 شیخ رجبعلے خیاط ؛ هر شب ۱۰۰ بار جهت غلبه بر نفس بخوان ❀ يا زكّيُ الطّاهِرَ مِنْ كُلِّ آفَةٍ بقُدْسِهِ ❀ منبع: کیمیاے محبت ۱۹۳ 🍃 🌼🍃 @takhooda 🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6050999734787637452.mp3
1.24M
🌸یاد ایامی که اندر دل نوایی داشتیم با کفن پوشان جبهه ماجرایی داشتیم نسال الله منازل الشهدا... یا شهدا ادرکنا! 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفاقت با شهدا
مهدی ایمانی فردویی متولد سال 1362 هجری شمسی بود و البته این افتخار را داشت که به مدت 14 سال، خادم آستان مقدس فاطمی (س)، مسؤول انتظامات صحن مقدس صاحب الزمان (عج) و در خدمت زائران حرم حضرت فاطمه معصومه (س) باشد. و اما یکی از نقاط عطف زندگی مهدی ایمانی در سال 1394 اتفاق افتاد؛ آن جا که باجناق وی، یعنی قاسم غریب به عنوان یک نیروی مدافع حرم در سوریه به شهادت رسید و همین امر سبب شد تا شوق اعزام به سوریه و درآمدن در جرگه مدافعان حرم، بیش از پیش در دل مهدی طنین اندازد. او در آن ایام، شب و روز نمی شناخت و همواره تلاش داشت تا خانواده و بویژه همسرش را برای رفتن به سوریه متقاعد کند تا این که همسر شهید قاسم غریب از خواهرش خواست با قبول اعزام مهدی به سوریه، این آتش را در درون وی فرو نشاند و به آرامش وی کمک کند. این اعزام اما آغاز یک راه عاشقانه بود؛ چراکه مهدی بعد از دو بار رفتن به سوریه و بازگشت به وطن، به همسرش اینچنین می گفت: «دیگر دست خودم نیست؛ باید باز هم بروم ... .» اینچنین بود که این اعزام ها ادامه یافت تا اینکه در یکی از این اعزام ها، خاطره جالبی پدید آمد؛ آن جا که مادر این شهید، آن را چنین تعریف کرده است: «مهدی در آغاز سفری که در آن به شهادت رسید؛ آنچنان خوشحال از قم می رفت که من چنین خوشحالی در 34 سال عمرش از وی ندیده بودم و البته امروز هم اگر گریه می کنم؛ برای او گریه نمی کنم چراکه دعا کردم تا هرچه به خیر و صلاح فرزندم است اتفاق بیفتد.» این معرفت و بزرگی البته در سخنان پدر مهدی ایمانی هم موج می زند آن جا که مهدی را امانت الهی می داند که خداوند با شهادت به عنوان برترین پایان زندگی، این امانت خود را تحویل گرفته است. او در حالی سفرهای متعدد به سوریه داشت که به نقل از دوستانش، عطش شهادت روز به روز و ماه به ماه بیشتر در درون وی شعله می کشید و وقتی هم که به شهادت رسید کسی از دوستانش تعجب نکرد چراکه همه وی را مستحق شهادت در راه خدا می دانستند و او را کاملا برای این پایان شکوهمند آماده می دیدند. مهدی در نهایت در چنین روزهایی برای همیشه جاودانه شد تا امروز پدر و مادر، همسر و فرزندانش به نام های فاطمه، علی و محمد و البته همه مردم قم و همه مردم ایران زمین، ادامه دهنده راه روشن وی باشند. یکی از یادگارهای شهید مهدی ایمانی فردویی، وصیت نامه به جای مانده از وی است که آغازش با صلواتی بر حضرت مادر (س) است: «اللّهم صلّ علی فاطمه و ابیها و بعلها و امّها و بنیها و السّرّ المُستودَع فیها بعدد ما احاط به علمُک». مهدی همچنین در این وصیت نامه با ابزار شرمندگی به ساحت مقدس شهدا به دلیل دیر پی بردن به درک حقیقت وجودی شان؛ به گریه های شبانه خود اشاره می کند و می نویسد: «از خدا و ائمه معصومین (ع) و شهدا ممنونم که به گریه های شبانه من جواب دادند و مرا به عنوان مدافع حرم حضرت زینب (س) و حرم دختر سه ساله امام حسین (ع) برگزیدند.» این شهید والامقام در بخش دیگری از این وصیت نامه، فرزندان خود را به ترک گناه، انجام واجبات دینی و همچنین بهره بردن از توسل به حضرات معصومین (ع) سفارش می کند و البته از دوستانش نیز می خواهد تا همیشه به یادش باشند و برایش زیارت عاشورا بخوانند. شهادت این شهید والامقام، پیام های تسلیت سرداران و مسؤولان لشکری و کشوری را هم به دنبال داشت که یکی از این پیام ها، پیام سردار سرلشکر عزیز جعفری، فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود که سردار در آن، این شهید مدافع حرم را به عنوان «عارف ولایتمدار» و «سلحشور مؤمن انقلابی» معرفی کرده است. و امروز، این خادم و مدافع سرافراز حرم، در گوشه ای از حرم قم و در صحن امام رضا (ع)، در خانه ابدی خود سکونت یافته است؛ با این توضیح که پسرش، همان لباس خادمی او را – که مُزیّن به عکس پدر است – بر تن دارد و با خدمتگزاری به مهمانان بانوی کرامت؛ تداعی گر این شعر است: رفتید ولی به یاد ما می مانید در خاطر سرخ لاله ها می مانید سرباختگان راه عشق! ای شهدا ما رفتنی هستیم و شما می مانید 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 👈ازدواج شهید مدافع حرم و همسرش به واسطه 🌷 💠 شهدا حاجت میدن👇👇 🔹سوم دبیرستان بودم و به واسطه علاقه ای که به شهید سید مجتبی داشتم، در خصوص زندگی ایشان مطالعه📖 می کردم. این مطالعات به شکل کلی من را با ، آرمان ها و اعتقاداتشان بیش از پیش آشنا می کرد👌. 🔸شهید علمدار گفته بود به همه مردم بگویید اگر دارید، در خانه شهدا🌷 را زیاد بزنید. وقتی این مطلب را شنیدم🎧 به شهید سید مجتبی علمدار گفتم: حالا که این را می گویید، می خواهم دعا کنم خدا یک مردی را قسمت من کند که از سربازان (عج) و از اولیا باشد. 🔹حاجتی که با عنایت ادا شد و با دیدن خواب ایشان، باهمسرم که بعدها در زمره شهدا🕊 قرار گرفت، آشنا شدم. 🔸یک شب خواب را دیدم که از داخل کوچه ای به سمت من می آمد و یک جوانی همراهشان بود👥. شهید لبخندی زد😊 و به من گفت (ع) حاجت شما را داده است و این جوان هفته دیگر به تان می آید. نذرتان را ادا کنید✅. 🔹وقتی از خواب بیدار شدم زیاد به خوابم اعتماد نکردم🚫. با خودم گفتم من بزرگ تر دارم و غیرممکن است📛 که پدرم اجازه بدهد من هفته دیگر کنم. غافل از اینکه شدنی خواهد بود👌. 🔸فردا شب سید مجتبی به خواب آمده و در خواب به مادرم گفته بود : جوانی هفته دیگر به خواستگاری می آید. مادرم در خواب گفته بود نمی شود، من دختر بزرگ تر دارم پدرشان اجازه نمی دهند❌. شهید علمدار گفته بود که این کارها را آسان می کنیم☺️. 🔹خواستگاری درست هفته بعد انجام شد. طبق حدسی که زده بودم مقاومت کرد اما وقتی همسرم در جلسه خواستگاری شروع به صحبت کرد🗣، پدرم دیگر حرفی نزد🚫 و کرد و شب خواستگاری قباله من را گرفت✔️. 🔸پدر بدون هیچ رضایت داد✅ و درنهایت در دو روز این وصلت جور شد و به یکدیگر درآمدیم.  همان شب خواستگاری قرار شد با صحبت کنم. وقتی چشمم به ایشان افتاد تعجب کردم و حتی ترسیدم😨! طوری که یادم رفت سلام بدهم. 🔸یاد خوابم افتادم. او همان بود که شهید علمدار در خواب😴 به من نشان داده بود. وقتی با آن حال نشستم، ایشان پرسید اتفاقی افتاده است⁉️ گفتم شما را در خواب همراه دیده ام. 🔹خواب را که تعریف کردم شروع کرد به گریه کردن😭. گفتم چرا گریه می کنید؟ در کمال تعجب او هم از خودش به شهید علمدار برای پیدا کردن و متدین برایم گفت☺️. راوی:همسر شهید 🥀🥀🥀🥀🥀 🕊 @baShoohada 🕊