ولادت: 1335/11/17
شهادت : 1362/12/17
محل شهادت: جزیره مجنون، عملیات خیبر
مزار: گلزار شهدای رفسنجان قطعه 1 #شهید_سیدحمید_میرافضلی
#سید_پا_برهنه
آقا حمید قصه ی ما جوون بود
و با کله ای پر از باد، لات های محله کلی ازش حساب می بردند.
خلاصه بزن بهادری بود برای خودش
یـه روز مادر این آقا حمید، ایشون
رو از خونه بیرون انداخت و گفت:
برو دیگه پسر من نیستی، خستـه شدم از بس جواب کاراتـو دادم...
همه همسایه هـا هم از دستش کلافـه شده بودند، تا اینکه برادرش #شهید شد وحمید تحت تاثیر پیکر برادر...
روزی از روزها یـک راننده ی کامیون
بهش میگه حمید تو نمیخوای آدم شی؟
بیا با من بریم #جبهه....
حمید میگه اونجـا من رو راه نمیدن با این سابقه...
راننده به حمید میگه تو بیا و ناراحت نباش...
سیدحمید مـا مدتی بعد برمیگرده رفسنجان، اولین جا هم میره پیش دوستاش کـه سر کوچه بودن، میگه بچه ها من دارم میرم جبهه!
شماها هم بیائید؛ میگه بچه ها خاک
بر سر من و شماها، پاشیم بریم
ناموسمون در خطره...
اومد خونه از مادر حلالیت طلبید
و خداحافظی کرد و رفت...
به جبهه کـه رسید کفشاشو داد به یکی و دیگه تو جبهه کسی اونو با کفش ندید می گفت: اینجا جاییه که خون شهدامون ریخته شده، حرمت داره و معروف شد به سید پا برهنه...
اونقدر موند تا آخر با #شهید_همت دوتایی سوار موتور هدف قرار گرفتن و رفتن پیش سیدالشهداء...
(عملیات خیبر سال 62)
منبع: کتاب پابرهنه در وادی مقدس
#شهید_سیدحمید_میرافضلی
#سید_پابرهنه
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#سبڪ_زندگی_شهدایی
💠 #خستگی_مانع_محبت_نشود
✍ شب اومد خونه چشماش از بیخوابی شدید، سرخ بود. رفتم سفره بیارم ولی نذاشت. گفت: امشب نوبت منه، امشب باید از #خجالتت در بیام. گفتم:تو بعد از این همه وقت خسته و ڪوفته اومدی... نذاشت حرفم تموم بشه بلند شد و غذا رو آورد. بعد غذای #مهدی رو با #حوصله بهش داد و سفره رو جمع ڪرد. بعد چایی ریخت و گفت: «بفرما».
#شهید_همت
📙به مجنون گفتم زنده بمان،
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 بچهها! شهید همت بشید
🌷 همسر شهید همت: اگه پیکر شهید همت چشم داشت تعجب میکردم.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🎥 برای رسیدن به #امام_زمان مواظب چشمهایت باش
#شهید_همت
🥀🕊 @baShoohada 🕊