_کجایۍپسچرادستمونمیگیرے؟؟؟
منکہبهتگفتمازاینزمینبدممیاددلمآسموݧمیخواد🌱
+مݧهمینجامدرستکنارت✨
_چراگفتيولۍ...
+ولی کارات زمینیهـــ🖤
#رفیقشهید...🕊
#شہیدبابڪنورے♥️
روزتون شهدایی🌤
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
.
.
اگہ یه روز خواستے☝️🏻
تعریفے براۍ #شهید پیدا کنے..؛
بگو شهیــد یعنے بارانـ[🌧]
حُسْنِ باران این است کہ⇣
زمینے ست ولے🍃
آسمانے شده است
و به امدادِ زمین مےآید... :)
#شہیدبابڪنورے🌸
روزتون شهدایی🌦
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#خـاطره🎞
رفیقشهید:
تو دوره های اعزام باهم رفیق شدیم.
ومنم اون دفعه قسمت بود برم ولی بابڪ نشد بیاد
قبل از بابڪ داشتم میرفتم سوریه؛اون دفعه هرڪاری ڪردیم نشد یعنی قسمت نشد ڪه بره ،ازم قول گرفته بود خبرش ڪنم بیاد برای بدرقه.
گفتم: #بابڪجان ممڪنه زمانش بی وقت باشه و اذیت بشی
گفت:اشڪال نداره دوسدارم بیام
خلاصه اومد ویه خورده زود اومد ڪه یڪم بیشتر پیشه هم باشیم
موعود رفتن ڪه شد خداحافظی ڪردم سوار اتوبوس شدم وبعداز یڪ ربع اتوبوس حرڪت ڪرد ڪه ی دفعه ایستاد!!
همه تعجب ڪردن ڪه ممڪنه چه اتفاقی افتاده باشه ؟
ڪه دیدم بابڪ اومدبالا ازجمع معذرت میخوام بزارید آخرین عڪس بادوستم بگیرمو برم
یه سلفی باهامون گرفت و رفت😭😭
این آخرین باری بود ڪه میدیدمش،هرچند تلفنی باهاش در تماس بودم ولی ندیدمش تا اینڪه شنیدم رفته سوریه. خوشحال شدم ڪه تونست بره و بالاخره بالیاقت تراز ما بود و حضرت زینب خریدش.
💔🍁
#شهیدبابڪنورے❥❥●
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#خــاطره🎞
رفیقشهید :
هوا خیلی سرد بود...
ماهممون تو چادارا ۷یا۸نفری میخوابیدیم واقعا وحشتناک بودسرمای اون شبا ...
ساعت سه شب بود پاشدم رفتم بیرون،
دیدم یکی کنار ماشین باهمون پتو داره نماز شب میخونه!!
این چیزا رو ما تو واقعیت ندیدیم، توفیلمادیدیم!
اما من درمورد بابڪ دیدم ..
یه جوون عاشق ..♥️
بابڪ داشت تواون سرما باخداش حرف میزد...
#شهیدبابڪنورے
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀
@baShoohada
《زندگے چیست بھ جز
لحظہۍ خندیدن تو ؟!☺️♥️》
#شهیدبابڪنورے🌙
🥀🕊 @baShoohada 🥀🕊