eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.7هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
662 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید حاج علی محمودوند🌷 💠💠💠 می خواهیم مانند امام حسین علیه السلام شهید شویم 🌷🌷🌷 شهید حاج علی محمودوند: از همه مظلومانه تر این بود که چند تا از مجروح ها خاک می‌ریختند روی خودشون. بهشون گفتم چرا خاک می ریزید رو خودتون؟ یکیشون گفت: مگه نمبینی عراقی ها اومدن داخل کانال و دارن به بچه ها تیر خلاص می‌زنن؟ ما نمی‌خوایم با تیر خلاص عراقی ها شهید بشیم! ما میخوایم با 【لب_تشنه】 عین ارباب امام حسین علیه السلام شهید بشیم. ما می‌خوایم از تشنگی برای آقا جون بدیم و شهید بشیم. 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▫️شهید حاج‌قاسم سلیمانی در وصف شهید حاج‌مهدی طیاری(فرمانده گردان ۴۱۹ لشکر ثارالله کرمان): اگر خدا توفیق داد و در آخرت با طیاری محشور شدم، حتی یک لحظه هم از او جدا نخواهم شد. 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باز دوباره صبح جمعه ای دیگر رسید دلم دل دل می کند برای ندبه ای دیگر... دلم لک زده برا گفتن متی ترانا و نراک؟! و چه بی معرفتیم ما !! انگار که مهدی زهرا برای اکثر ما فقط مختص جمعه هاست و الغوث الغوث گفتنمان فقط جمعه تا جمعه است . تمام هفته به کار و دنیای خویش سرگرمیم و غافل از ان ماهیم که مضطر ظهور است ... و خود را سینه چاک حضرتش می دانیم ،در صورتیکه راه و رسم عاشقی برنمی تابیم و همانا عاشق آن است که لحظه ای بی یاد معشوق به سر نکند و ما ان نیستیم... مولایم.... عزیز دلم... صاحب امرم... ای عشق بی پایان این عالم خلقت... به خدا دوستت داریم ... نگاه به غفلتمان نکن.... نگاه به بی معرفتیمان نکن... نگاه به مظلومی شیعیان کن... نگاه به خوبانی که رفتند و با قطره قطره خونشان به ما درس زندگی دادند نما ، برای ما نه.... برای این خون های پاک برگرد... ما هیچیم ...برای من و ما نه... برای رهبری که تنهاست و علم انتظار بردوش دارد برگرد... برای ما نه.... برای مظلومانی که بی پدر مانده اند ... برای شیعیانی که چشم به در مانده اند... برای مؤمنانی که در کوچه پس کوچه های این دنیا درمانده اند....برگرد.... مولای من.... این رفتن جمعه جمعه ها پیرمان کرد... این بودن و نیامدنت ، این چشم انتظاری...زمین گیرمان کرد😭 عزیز دلم دلم خوش است به دعای عهدی که می خوانم... دلم خوش است که نامم را در سیاهی لشکر دوستدارانت ثبت کرده ای و نام شیعه را یدک می کشم... دلم خوش است به تو ای مولای غریبان.... تو را به جان اولین مظلوم و مظلومهٔ عالم که دنیا بر مدار وجودشان می گردد تو را به جان مولایم علی و مادرمان زهرا.... تو را به حرمت این روز عزیز که هم جمعه هست و هم روز پیوند خوردن علی به فاطمه و فاطمه به علی....و چه زیبا تولد این حقیر امسال پیوند خورده با پیوندی آسمانی و کاش امروز هدیه ای متبرک به حرمت این روز بابرکت به این دخترک سراپا تقصیر عنایت فرمایند مولای مهربانم از گرد راه برگرد....و تو خود دعا برای ظهورت نما که دعای من اثر نمیکند ...انگار بار گناهانم آنچنان است که.... اللهم عجل لولیک الفرج حسینی... 💦🌧💦🌧💦🌧 @bartaren
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹حاج قاسم برای خرید کاپشن به همراه فرزندش به یک فروشگاه در خیابون ولیعصر رفته بود و چهره سردار برای فروشنده آشنا میاد و ازش میپرسه شما سردار سلیمانی نیستید؟ 🔸حاج قاسم میخنده و درجوابش میگه آقای سلیمانی میاد کاپشن بخره؟ فروشنده هم میگه منم تو این موندم. اون که قطعا نمیاد لباس بخره و براش میخرن میبرن. ولی شما خیلی شبیه به آقای سلیمانی هستید. ♦️بعد از اصرار فروشنده و سوالات مکرر، حاج قاسم در جواب میگه بله برادرمه و بخاطر همین شبیهش هستم. 🔅زمانی حاج قاسم کت رو در میاره تا کاپشن نو رو بپوشه و بپسنده، اسلحه‌ای که در کمر حاج قاسم بود رو فروشنده میبینه. فروشنده میگه نه تو خود حاج قاسمی و لو رفتی. ▪️فروشنده از اینکه سردار ازش خرید کرده خوشحال میشه و خیلی اصرار میکنه که پول نمیگیرم. حاج قاسم هم در جواب گفته بود اگه پول نگیری نمیخرم و میرم. ▫️فروشنده باورش نمیشد که معروف ترین ژنرال دنیا به همین راحتی بدون محافظ به فروشگاه اون اومده و بین مردم قدم زده. 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون حاج مهدی هست🥰✋ *تعبیر خواب...*🕊️ *شهید حاج مهدی طیاری*🌹 تاریخ تولد: ۳ / ۱ / ۱۳۳۸ تاریخ شهادت: ۲۳ / ۳ / ۱۳۶۷ محل تولد: کرمان،طوهان جیرفت محل شهادت: شلمچه *🌹همسرش← یک‌باره از خواب پریدم. دستانم می‌لرزید؛🍂خود را در صحرای بی‌انتهایی دیده بودم. دستی از میان ابرهای سپید به طرفم پایین آمد.🌥️ آن دست، گل ارغوانی زیبایی به طرفم گرفت.💐 تا آن زمان خوش رنگ‌تر از آن گل ندیده بودم.💫ناگهان بادی وزیدن گرفت🌪️و گل‌برگ‌های گل را دانه‌دانه جدا کرد و جلوی پایم ریخت.🍂 فردای آن شب حاج مهدی به خواستگاری‌ام آمد🎊 و ما در یکی از روزهای آبان ماه سال 1360 در زیر بارش تند باران با هم پیمان بستیم⛈️ تا همراه و همسری وفادار برای یکدیگر بمانیم.💞 بعد از مراسم، من به اندیمشک رفتم تا در بیمارستان صحرایی، امدادگر باشم 🌙و او به خط مقدم رفت.🕊️همرزم← "با سرو صدای اسرا از سنگرش بیرون آمد و از تشنگی اسرا با خبر شد.💦 قمقمه اش را درآورد و به طرف اسیرها گرفت.‼️بچه ها به محض مشاهده ی آن صحنه جلو دویدند و گفتند: حاجی، چه کار می کنی؟⁉️ مجروحان خودمان آب ندارند، بخورند، شما به اسیران دشمن آب می دهی؟💦 در حالی که آن سه اسیر بر سر قمقمه آب دعوا می کردند،🍃با روی خندان گفت: ما پیرو امام علی (ع) هستیم، باید شیوه امام را درکارمان پیش بگیریم.🌙امام علی(علیه السلام) با اسیران جنگی چه بر خوردی می‌کردند؟!🌙ما هم همان‌طور عمل کنیم.💫حاج مهدی فرمانده گردان ۴۱۹ لشکر ۴۱ ثارالله بود🌙 که در عملیات بیت المقدس 7 با اصابت ترکش💥 به شهادت رسید*🕊️🕋 *شهید مهدی طیاری* *شادی روحش صلوات*🌹💙 *zeynab_roo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید فرمانده گردان خانم حضرت زهرا سلام الله علیه به گفته سردار عبدالله عراقی. همت جبهه ها شهید محرم رحمانی وقتی نماز می خوند اشک چشمهاش درحالت قنوت در دستانش می چکید و دستهایش را خیس خیس می کرد . یکی از همرزم هاش بهش گفته من نور خدا را درون شما دیدم. با اینکه این شهید فرمانده گردان بودن ولی از ایشان هیچ عکسی حتی در سپاه نیست 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🖤🖤🌹🖤🖤🌹 🌹 ◾️هم مداح بود هم شاعر اهل بیت 💠می گفت : 🏴« شرمنده ‌ام که با سَر وارد محشر شوم و اربابم بی سر وارد شود ..» 🌷بعدِ شهادت . . . وصیتنامه‌اش رو آوردند ، نوشته بود : قـبرم رو توی کتابخونه‌ مسجد المهدی کَندم 🎋سراغ قبر که رفتند . . . دیدند که برای هیکلش کوچیکه! وقتی جنازه‌ش اومد، قبـر اندازه‌ ی اندازه‌ بود اندازه تنِ بی سرش ... ✍ راوی: حاج‌ کاظم محمدی مداح اهل بیت علیهم‌السلام 🥀 ۱۳۶۱🕊 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون برادر محمود هست🥰✋ *شهیدے ڪه مزارش سنگ قبر نمےپذیرد*🌙 *شهید عبدالصمد(محمود) فخّار*🌹 تاریخ تولد: ۱۳۴۰ تاریخ شهادت: ۲۷ / ۱۰ / ۱۳۶۵ محل تولد: کازرون فارس محل شهادت: شلمچه *🌹برادر شهید← برادرم وصیت کرده بود که قبرش مانند ائمه بقیع بدون سنگ قبر باشد🌙به‌همین دلیل بعد از شهادت هر بار که بنیاد شهید اقدام به ساخت سنگ و شناسایی قبر می‌کرد،💫سنگ قبر دونیمه می‌شد و از وسط می‌شکست‼️و تکرار این موضوع به این دلیل بود که شهید دوست نداشت سنگ و شناسه قبر داشته باشد.🍃ایشان همیشه علاقه خاصی به امام رضا(ع) داشت💫 و در اتفاقی عجیب و کم‌نظیر، پیکر وی به‌صورت اشتباهی،💫همراه شهدای مشهد به شهر مشهد منتقل شده بود.🕊️بعد از طواف شهید در حرم امام رضا(ع) از طریق نوشته‌ای که در لباسش جامانده بود،✍🏻نوشته شده بود که صمد فخار عاشق امام رضا(ع) و اهل کازرون فارس هستم🌙و از این طریق پیکر شهید به کازرون انتقال داده شد💫 و در واقع اشتباهی در کار نبوده، بلکه این عشق زایدالوصف شهید فخار، پیکر او را به حرم امام رضا(ع) رسانده بود.»🌙 مادرش← با بیان اینکه فرزندم دوست نداشت از او توصیفی صورت پذیرد،🍃عقیده داشت کار بدون ریا، خودنمایی و دور از تشویق دیگران و فقط برای رضای خدا صورت گیرد🌷و حتی وصیت وی هم که گفته مزارم خاکی و بدون شناسه باشد، برگرفته از همین روحیه بوده است.»🌙فرمانده شهید صمد فخار در مرحله ی سوم عملیات کربلای پنج بود که بر اثر اصابت خمپاره دشمن🥀💥 به آرزوی دیرینه‌ی خویش رسید*🕊️🕋 *شهید عبدالصمد(محمود) فخار* *شادی روحش صلوات*🌹💙 @zeynab_roos313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برادران عزیز غلامی . دو جانباز ۷۰ % هستند که کفش مشترک میگیرند یکی پای راستش قطع شده یکی پای چپش قطع شده شماره پاشون هم یکی است 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴یه آرزو داشت که همیشه به زبون می‌آورد می گفت : « می‌خوام روز عاشورایِ امام حسین، عاشورایـی بشم..». 🌹روز عاشـورا ....🖤 داشت جعبه‌های مهمات رو جا به‌ جا می کــرد ، که صدای انفجار بلند شد! وقتی گرد و غبار خوابید ، دیدم سرش از بدنش جدا شده...🕊😭 🌷سر جدا، پیکر جدا …. ✍ راوی: همرزم شهید 🥀 ۳۲انصارالحسین_همدان ۱۳۶۵🕊 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سروها ایستاده میمیرند✌️ موقعیت(محل‌شهادت) سرهنگ شهید مدافع‌حرم 💔 گفتم کلید قفل شهادت شکسته است یا اندر این زمانه، درِ باغ بسته است؟! خندیدوگفت‌:ساده‌نباش‌ای‌قفس‌پرست در بسته نیست، بال و پرِ ما شکسته است 📿هدیه به روح مطهر شهید صلوات 💐اللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد💐 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گفتم حاجی راستی چقدر حقوق می‌گیری؟ حاجی مبلغی را گفت که من بسیار تعجب کردم زیرا او یک سردار و فرمانده‌ نظامی بزرگ در ایران بود. گفتم حاجی این حقوق یک افسر جزء است نه یک فرمانده! یک سردار مثل شما در عراق سه برابر این حقوق می‌گیرد؛ با مزایای فراوان! حاجی به من گفت: شیخنا! مهم نیست فرمانده چقدر از کشورش می‌گیرد. مهم این است که چه چیزی به کشورش می‌دهد و خدای متعال چند برابر آن را به او خواهد بخشید و این یک سنت الهی حتمی است. شیخنا! ما به صورت موقت در این دنیا هستیم و ما و شما به سوی پروردگار کریم خود رهسپاریم. راوی: «سامی مسعودی» از فرماندهان حشد الشعبی برگرفته از کتاب مدرسه درس آموز حاج قاسم به نویسندگی محمد جان نثار 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰روایتی از آخرین روز زندگی حاج قاسم ♦️پنج‌شنبه(۹۸/۱۰/۱۲) - دمشق ساعت ۷ صبح ✍️با خودرویی که دنبالم آمده عازم جلسه می‌شوم،هوا ابری است و نسیم سردی می‌وزد. ♦️ساعت ۷:۴۵ صبح به مکان جلسه رسیدم. مثل همه جلسات تمامی مسئولین گروه‌های مقاومت در سوریه حاضرند. 🔹ساعت ۸ صبح همه با هم صحبت می‌کنند... درب باز می‌شود و فرمانده بزرگ جبهه مقاومت وارد می‌شود. با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی می‌کند ، دقایقی به گفتگوی خودمانی سپری می‌شود تا اینکه حاج‌قاسم جلسه را رسما آغاز می‌کند... هنوز در مقدمات بحث است که می‌گوید؛ همه بنویسن، هرچی می‌گم رو بنویسین! همیشه نکات را می‌نوشتیم ولی اینبار حاجی تاکید بر نوشتن کل مطالب داشت. ♦️گفت و گفت... از منشور پنج‌سال آینده... از برنامه تک‌تک گروه‌های مقاومت در پنج‌سال بعد... از شیوه تعامل با یکدیگر... از... کاغذها پر می‌شد و کاغذ بعدی... سابقه نداشت این حجم مطالب برای یک‌جلسه . 🔹آنهایی که با حاجی کار کردند می‌دانند که در وقت کار و جلسات بسیار جدی است و اجازه قطع‌کردن صحبت‌هایش را نمی‌دهد، اما پنجشنبه اینگونه نبود... بارها صحبتش قطع شد ولی با آرامش گفت؛ عجله نکنید، بگذارید حرف من تموم بشه... ♦️ساعت ۱۱:۴۰ ظهر زمان اذان ظهر رسید با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد! 🔹ساعت ۳ عصر حدود هفت ساعت! حاجی هرآنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم. پایان جلسه... مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبت‌کنان تا درب خروج همراهیش کردیم. خودرویی بیرون منتظر حاجی بود حاج‌قاسم عازم بیروت شد تا سیدحسن‌نصرالله را ببیند... ♦️ساعت حدود ۹ شب حاجی از بیروت به دمشق برگشته شخص همراه‌ش می‌گفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و خداحافظی کردند. حاجی اعلام کرد امشب عازم عراق است و هماهنگی کنند. سکوت شد... یکی گفت؛ حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرین! حاج‌قاسم با لبخند گفت؛ می‌ترسید بشم! باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد _ که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعه‌ست! _ حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم 🔹حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمرده‌شمرده گفت:میوه وقتی می‌رسه باغبان باید بچیندش، میوه رسیده اگر روی درخت بمونه پوسیده می‌شه و خودش میفته!بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضی‌ها اشاره کرد؛ اینم رسیده‌ست، اینم رسیده‌ست... ♦️ساعت ۱۲ شب هواپیما پرواز کرد ساعت ۲ صبح جمعه خبر شهادت حاجی رسید به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود. «در آن نوشته بود مرا پاکیزه بپذیر» 🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada