#فرمانده_ى_نفوذى...!!
🌷آنقدر زرنگ و با شهامت بود که حاج محمد بروجردی و ناصر کاظمی، وقتی دیدنش به عنوان نفوذی فرستادنش تو حزب کومله. رفت خودش رو در حزب جا کرد و شد مسئول پرسنلی حزب. تمام اطلاعات و اخبار ضد انقلاب رو کامل استخراج کرد.
🌷وقتی کارش تمام شد و برگشت سپاه، ضد انقلاب پشت هم شکست میخورد. تمام آمار و اخبار حزب رو تخلیه کرده بود. بعدها فهمیده بودند که او همان محمود کاوه فرمانده نامدار سپاه در کردستان بوده.
🌹خاطره اى به ياد فرمانده شهيد محمود كاوه
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
ســـــلام ..
♨️اومدم چند ڪلامے باهات حرف بزنم.😊
نمیدونم الان چیـا ڪم دارے⁉️
ڪجـاهاے زندگیت گره داره⁉️
ناراحتیـت چیا هست⁉️
نمیدونم چقدر تلاش ڪردے برے #سمت_خدا..
نمیدونم چقدر برا #امام_زمانت دلـ💔ـواپسے..
چقدر دلت هوایے میشہ برا اومدنش..😔
♨️چند تا حرف دارم برات
ڪہ اگہ خوب دل بدے
شاید یہ جا پیدا ڪنے
ڪہ برے دردودل ڪنے
غصه هاتو ڪم ڪنے
دیگہ هے نگے من ڪہ تنهـام☺️
👈هر وقت دلتــ💔ــ ـگرفت از آدما،
دلت تنگ شد براے یہ رفیق مهربون💞
ڪہ بتونے حرفاتو بهش بگے
برو سر مزار #شهـــــدا...🌷
اونجا یہ #دوست_شهید برا خودت انتخاب ڪن، سر مزارش حرفاتو بزن..
اگہ نمیتونے برے، بگرد دنبال شهیدے ڪہ #نگاهش تورو نگہ میداره...👌
باهاش #رفیق شو😊
حرفاتو بهش بزن..
اصلا رودربایستے نڪنیااا
همہ رو بگــــو
بےتعارف..
این رفیق با بقیہ رفقات فرق دارهااا😌
حتے اگہ غصہ هات😓 سر اشتباهات خودت بود..
نمازت قضا شد،
غیبت شنیدے،
نگاهت بہ خطا رفت⛔️
برو بهش بگــو
ڪہ دلت شڪستہ از گناه📛،
بگو غم دارے برا دورے از #خدا،
بگو دستتو بگیره..
بهش بگو :👥
من یہ رفیق شهید🕊 دارم
اونم #تویے؛هوامو داشته باش😔
تویے ڪہ زنده اے
تویے ڪہ دنیا رو چشیدے و دردامو میفهمے..
آخ اگــہ ڪہ دلــت بشـڪنہ... 😔
خودش خریدار دلتــ❤️ــہ
حتما امتحانش ڪن 👌
#شهدا_زنده_اند...✌️
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
🔴 داستان #شهید_سلیمانی و رانندهتاکسی
💠 در خاطره ای جالب که خود #شهید_سلیمانی مطرح کرده بودند وی گفته بود: یک بار از ماموریتی بر میگشتم و منتظر نماندم تا ماشین برایم بفرستند پس از یکی از رانندههای تاکسی فرودگاه خواستم من را به جایی که میخواهم ببرد. سوار تاکسی شدم در میان راه راننده جوان گهگاهی به من نگاه میکرد اما ساکت بود اما انگار میخواست چیزی بگوید آن وقت من از راننده سوال کردم آیا من شبیه یکی از آشنایان شما هستم؟ راننده برای بار دوم به من نگاه کرد و از من پرسید آیا شما یکی از نزدیکان #سردار_سلیمانی هستی؟ آیا رابطه یا نسبتی مثلا برادر یا پسر خاله اش هستی؟ به او گفتم من سردار سلیمانی هستم. راننده جوان خندید و گفت با من شوخی میکنی؟ سردار سلیمانی خندید و گفت: نه شوخی نمیکنم من خودم سردار سلیمانی هستم. راننده گفت: به خدا قسم بخور و من قسم خوردم که؛ به خدا من سردار سلیمانی هستم.
راننده ساکت شد و چیزی به من نمیگفت پس از او سوال کردم چرا ساکتی؟ دوباره چیزی به من نگفت. از او سوال کردم با سختی و گرانی زندگی و مشکلات دیگر چطور سر میکنی؟ راننده جوان به من نگاه کرد طوری که در نگاهش حرف و کلامی بود و به من گفت اگر تو خود سردار سلیمانی هستی پس من هیچ مشکلی ندارم.
#شهید_سلیمانی این قصه را مطرح کرده بود و گفته بود؛ اگر مسئولین به درد و رنج مردم توجه کنند و اهتمام بورزند مردم هم با آنها همکاری میکنند و ملت ما بهترین سرشت و ذات را دارند و فهیم هستند و مسائل و امور را به خوبی درک می کنند.
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
🔴 تبیین مقام شفاعت #شهید_سلیمانی در کلام رهبر انقلاب در سال ۸۴
💠 در منزل شهید محمدرضا عظیم پور در سال ۱۳۸۴ داماد بزرگ خانواده، جواد روحاللهی، از رهبر انقلاب درخواست میکند: که انشاءالله فردای قیامت همه ما را که اینجا هستیم شفاعت کنید. #رهبر_انقلاب میگویند: "ما چهکارهایم که شما را شفاعت کنیم؟ پدر و مادر شهید باید من و شما را شفاعت کند.... ما سعادتمان به این است و آرزویمان به این است مشمول شفاعت خوبانی از قبیل: این شهدا و امثال اینها باشیم.
سپس رهبر انقلاب خم میشوند و با نگاهی به حاج قاسم سلیمانی میگویند: "این آقای حاج قاسم هم از آنهاییست که شفاعت میکند انشاءالله" حاج قاسم #سلیمانی سر پایین میاندازد و با دو دست صورتش را میپوشاند. رهبر انقلاب فرمودند: "بله! از ایشان قول بگیرید، به شرطی که زیر قولشان نزنند!"
همه میخندند، همه به جز سردار سلیمانی که خجالتزده سر به زیر انداخته. رهبر انقلاب ادامه میدهند: "چون امکانات ایشان، امکانات قول دادن و شفاعت کردنشان، الان خیلی خوب است. (یعنی حالت مجاهدت او در جهاد اصغر و اکبر) اگر همین را بتوانند نگه بدارند، مثل همین چهل، پنجاه سالی که نگه داشتهاند؛ خیلی خوب است. این هم یک هنریست که ایشان دارند...بعضیها خیال میکنند که در دورهی سازندگی و توسعه و نمیدانم فلان و فلان، دیگر باید آن قید و بندهایی که اول کار داشت را رها کنند. نفهمیدند که هر دوره ای که عوض میشود، تکلیفها و نوع مجاهدت عوض میشود؛ اما روحیه مجاهدتی که آن روز بوده، آن نباید عوض بشود. روحیه مجاهدت اگر عوض شد، آدم میشود مثل آدمهایی که وقتی جنگ بود، در خانههایشان پای تلویزیون نشسته بودند فیلم خارجی تماشا میکردند."
لحظاتی سکوت میشود و جمعیت حاضر به فکر میروند. جواد روحاللهی [داماد خانواده] میگوید: چند ماه بعد از آن دیدار، ماه رمضان، در مراسم افطاری هرساله حاج قاسم به بچه های جبهه و جنگ همان جلویِ در از ایشان قول #شفاعت خواستم. حاجی میخواست دست به سرم کند، که گفتم: حاجی! والله اگر قول ندهی، داد میزنم و به همه مهمانها میگویم آقا درباره تو آن روز چه گفتند؟ #حاج_قاسم که دید اوضاع ناجور میشود؛ گفت: باشد، قول میدهم؛ فقط صدایش را در نیاور!
📙کتاب «کریمانه» روایت حضور مقام معظم رهبری در منازل شهدای استان کرمان انتشارات صهبا نشر ۱۳۹۵
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش عباس هست🥰✋
*عقاب تیزِ پرواز با تابوتی سَبُک*🕊️
*خلبان شهید عباس دوران*🌹
تاریخ تولد: ۲۰ / ۷ / ۱۳۲۹
تاریخ شهادت: ۳۰ / ۴ / ۱۳۶۱
محل تولد: شیراز
محل شهادت: بغداد
🌹دوست← عباس ۳۲ ساله *با ۱۲۰ پرواز برون مرزی رکورد پرواز در دوران جنگ در عرض یک سال را شکست*💫 تیرماه سال 61 برای انجام مأموریت حاضر شد. *هدف موردنظر او بغداد بود*💥قصد داشت، با ناامن کردن شهر از انجام کنفرانس سران کشورهای غیرمتعهد در این شهر جلوگیری کند *و مانع رسیدن صدام به اهداف شومش شود*💥 عباس از سد دفاع هوایی پایتخت عراق گذشت *و شهر را بمباران کرد*💥 *اما اصابت موشک بعثیها باعث شد، هواپیما آتش بگیرد*🔥 او به طرف پالایشگاه الدوره پرواز کرد✈️ تمام بمبها را بر روی پالایشگاه فرو ریخت، *عقب هواپیما در آتش میسوخت*🔥 او در آخرین لحظات با یک عملیات استشهادی هواپیما را به ساختمان دشمن کوبید تا به اهدافشان نرسند✈️ *و او بین شعله های آتش🥀در 30 تیرماه 1361* به شهادت رسید🕊️ بعد از این واقعه *تبلیغات صدام نقش بر آب شد*💫 20 سال گذشت🥀 *بعد از 20 سال چشم انتظاری🥀دشمن راضی شد که تکهای از استخوان بجا مانده را تحویل بدهند🥀تنها قطعهای از استخوان پا به همراه تکهای از پوتین او به میهن بازگشت*🌷 و تاریخ 10 مرداد 81 او را در شیراز به خاک سپردند🕊️🕋
*سرلشکر خلبان*
*شهید عباس دوران*
*شادی روحش صلوات*
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
#عاشقانه_های_شهدایی
🌸هروقت که از ماموریت میومد،به تلافی اینکه دل منو به دست بیاره، گوشه سفره غذامون یه قلب کوچیک با گلهای رز درست میکرد.منم دیگه به تلافی اون،قرار گذاشتم هربار که بیام گلزارش، براش یه قلبی با گل رز درست کنم....
🌸یبار که از ماموریت های زیادش،خیلی ناراحت بودم،به من گفت خانوم قول میدم جبران میکنم،یه کوچولو هم که شده جبران میکنم.
روز پنجشنبه بود،من همش تو ذهنم میگفتم میخواد فردا مارو جایی ببره.میخواد یه کاری انجام بده...
صبح شد، دیدم پاشده خودش ناهار قرمه سبزی گذاشته.آشپزیشم خوب بود.
گفت امروز تو اصلا با غذا کاری نداشته باش،گفت موقعی که میخوام سفره رو بچینم،میری تو اتاق نمیای،سفره که چیده شد شما بیا...
🌸بعد که اومدم دیدم سفره رو قشنگ چیده.یه گوشه سفره یه قلب با گل رز درست کرده بود. اصلا نفهمیده بودم کی رفته گل رز گرفته ...
✍راوی: همسرشهید
#شهید_محمدحسین_میردوستی 🌷
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
Hamed Zamani - Eshghe Paak(128).mp3
2.93M
🌸عشق پاک 🌸
اول ذی الحجه سالروز ازدواج حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مبارک باد.❤️
🍃
🌼🍃 @takhooda 🦋
تو هیچی نیستی!
چشمشان که به مهدی افتاد، از خوشحالی بال درآوردند. دورهاش کردند و شروع کردند به شعار دادن: «فرمانده آزاده، آمادهایم آماده!» هر کسی هم که دستش به مهدی میرسید، امان نمیداد؛ شروع میکرد به بوسیدن. مخمصهای بود برای خودش.
خلاصه به هر سختیای که بود از چنگ بچههای بسیجی خلاص شد، اما به جای اینکه از این همه ابراز محبت خوشحال باشد، با چشمانی پر از اشک به خودش نهیب میزد: «مهدی! خیال نکنی کسی شدی که اینا اینقدر بهت اهمیت میدن، تو هیچی نیستی؛ تو خاک پای این بسیجیهایی...».
#شهید_مهدی_زینالدین
📗کتــاب 14 سردار، ص30-29
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
در مزار شهدا
به مصاحبه با رزمندهها، که از تلویزیون سیاهوسفیدشان نشان میداد، خیره شده بود. صدای آهنگران در گوشش طنینانداز شده بود. داشت نقشه میکشید. تصمیم گرفت راز دلش را به خواهرش، مريم بگويد؛ اما مریم نپذیرفت که او هم مثل دیگر برادرانش به جبهه برود. گفت: باید صبر کنی برادرامون بیان؛ بعد اگه بابا راضی شد، بری.
بعدازظهر همان روز با هم رفتند مزار شهدا. قبرها را به خواهر نشان داد و گفت: تو اگه جای خواهر این شهدا بودی، دوست نداشتی دیگران برن و از خون برادرت پاسداری کنن؟! مریم بغضش گرفته بود، سکوت کرد و...
#شهید_محمدرضا_نجفی
📗شب امتحان، ص27
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊