🌸خاطره ای زیبا از زبان مادر بزرگوار شهید عارف کایدخورده:🌸
"در یکی از سفرهای زیارتی که به عتبات عالیات داشتم با عارف تماس گرفتم و سفارش کردم که به آبادان بیاید ومواظب پدرش باشد چون خواهرش دست تنها بود و من نگران حال همسرم بودم و عارف به شوخی به من گفت یک شرط دارد که هرچه اصرار کردم چیزی نگفت اما با خودم عهد کردم که هرچه بخواهد برایش میگیرم. بعداز چند روز مجددا با عارف تماس گرفتم وبعداز احوالپرسی گفتم حالا شرطت را بگو چون فکر میکردم سوغاتی میخواهد ولی عارف گفت : اول اینکه نایب الزیاره من و دوستان شهیدم باش و بجای دوستان شهیدم نماز بخوان و بعد هم برو بین حرم حضرت اباعبدالله الحسین (ع) و حضرت ابوالفظل العباس"ع" و رو به قبله دستانت را به دعا بالا ببر وبا صدای بلند خطاب به حضرت بگو که *"من پسرم را نذر خواهرتان کردم" ...*
پس از چند جمله که به شوخی با پسرم رد و بدل کردیم این کار را کردم چون میخواستم عشق اورا به ائمه ببینم و مشاهده این عشق برایم لذت بخش بود و سپس به عارف گفتم: "پسرم من سالهاست خودم و شماها و زندگیم را نذر ائمه کرده ام و آثار مثبت آنرا در زندگیم دیده ام
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊@baShoohada 🕊
5.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش علی هست🥰✋
*شهیدی که بهشت را نخواست*🍃
*شهید علی مصطفی حیدر*🌹
تاریخ تولد: ۲ / ۱۰ / ۱۳۷۳
تاریخ شهادت: ۹ / ۶ / ۱۳۹۵
محل تولد: روستایسکسکیه / لبنان
محل شهادت: سوریه
*🌹شهید زینبی، علی مصطفی حیدر🍃با نام جهادی جواد🍁 داوطلبانه برای دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها✨ به سوریه رفت🕊️رسانههای لبنانی به واسطه چهره درخشان✨ و دلنشین این مجاهد شهید✨ از او با عنوان «قمر جنوب» یاد میکنند✨او طی نبرد با «مزدوران سعودی💥 به شهادت و بال در بال ملائک گشود🕊️ بعد از شهادت تکه کاغذ کوچکی از جیب «علی حیدر» پیدا شد📃و حاوی آخرین نوشتهی او است که به خون پاکش نیز آغشته شده🥀🩸 در این دست نوشته آمده است:* 🍃"أنا یا سیدی لا أریدها جنة الأنهار والخلد والنعیم، لیس زهداً بما عندک؛ بل طمعاً بما هو أفضل لدیک. أنا یا سیدی جنتی فی جوار أبی عبد الله"🍃 *«ای مولای من! من بهشت و نعمت ها و درختان و جاودانگی اش را نمیخواهم🥀من به چیزی بزرگ تر طمع دارم🍃 بهشتِ من، بودن در کنار اباعبدالله(صلوات الله علیه) است»💚راوی← بیاید وقتی گناه کردیم نگوییم جوانی کردیم!🥀 چراکه علی اکبرِ امام حسین هم جوان بود🥀شهدایی که رفتند هم جوان بودند🥀این شهید زینبی به زیبایی به آرزویش رسید🌷و میهمان سفره امام حسین(ع) شد*🕊️🕋
*شهید علی مصطفی حیدر*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*Zeynab:Roos..🖤💔*
هدایت شده از آرامش دلم تنها خداست
tafsir_yasin_5.mp3
18.04M
#تفسیر سوره یس ✨
#جلسه پنجم
#واعظ استاد عالی🎤
🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋
https://eitaa.com/joinchat/1130168404C9e93fa7632
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش ناصر هست🥰✋
*پیوند آسمانی شهید و همسرش*‼️🕊️
*شهید ناصر ورامینی*🌹
تاریخ تولد: ۱۳۴۵
تاریخ شهادت: ۳۰ / ۱۲ / ۱۳۶۶
محل تولد: شیراز
محل شهادت: دشت خرمال
*🌹مادرش← ناصر میخواست دوباره به جبهه برود🕊️ گفتم: خانمت باردار هست🥀پیش خانمت باش🥀گفت: مامان من دیگه برنمیگردم🕊️ ازدواج کردم تا یادگاری ازخودم داشته باشم🍃 فرزندم دختر هست واسمش هم بزارید فاطمه🌷با خانمش قرار گذاشته بود که اگر شهید شود🕊️ بعداز 2 سال که شیر دخترش را داد همسرش را هم به او بِپیوندد‼️فاطمه به دنیا آمد ودوران شیردهی تمام شد🍂 تا اینکه ناصر به خواب همسرش آمد🍃 و لباس عروسی به همسرش داد✨ وگفت:حالاوقتشه بیا !!🕊️ من و پدر ناصر و عروسم با کاروانی راهی قم شدیم🚌 که در مسیر تصادف کردیم🥀10روز توی بیمارستان بود🥀بارها سر قبر ناصر رفتم گفتم: ناصر تو از خدا بخواه خانمت خوب بشه🥀یه شب اومد به خوابم گفت:مادر این قدر اصرار نکن ما باهم عهد بستیم🍃 پیمانم را نمی شکنم میخوام ببرمش🕊️وسرانجام به ناصر پیوست.🕊️یه شب به خوابم اومد گفت:مادر ناراحت نباش🥀یه خونه خوبی تو باغ دارم🌳 که دوتا تخت داره،یکیش مال باباست🛏️ یکیش هم مال شما هست🛏️اگر بخوای بیقراری کنی دیگه به شما نمیدن.🥀او در عملیات والفجر 10 بود که به شهادت رسید*🕊️🕋
*شهید ناصر ورامینی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
*Zeynab:Roos..🖤💔*
صبح زود از منزل پدرم بیرون آمدم و به بانک رفتم. تلگرام محسن روی گوشی من هم نصب بود تا اگر پیام مهمی بیاد به او اطلاع بدهم. مدام پیام میآمد و دوستانش میگفتند یا حسین یا ابوالفضل. نگران شدم.همان ملعون پشت سر آقا محسن ایستاده بود. ابتدا خندیدم چرا که دوستان محسن شوخ بودند و با خودم گفتم که چقدر دوستانش بیکار هستند. گوشی را بستم، اما در یک لحظه مجدد پیام را باز کردم و دیدم روی پیراهنش نوشته: جند خادم المهدی. من نفهمیدم. حالم بد شد افتاده بودم روی زمین و خودم را میزدم.تصورش را نداشتم. خبر شهادتش را اگر میشنیدم اینگونه نمیشدم. اسارت را نمیتوانستم تحمل کنم. دیدم این عکس واقعی است. دیدم تک تک خبرنگارها این عکس را منتشر کردند
۷۰ هزار ختم سوره حمد گرفتم که آقا محسن شهید شود. خودم خبر اسارتش را به همه دادم. خبر را خودم فهمیدم. وقتی رفتیم منزل نزدیکهای سحر بود که گوشی را باز کردم و دیدم در یکی از گروهها نوشته شده «شهید بیسر شهادتت مبارک.» دوباره گریه کردم. فردی به من زنگ زد و گفت: «مگه خودت نخواستی که به سپاه برود و به آرزویش برسد؟ الان شهید شده مثل امام حسین(ع) شهید شده است.»
🥀🥀🥀🥀🥀
🕊 @baShoohada 🕊
هدایت شده از آرامش دلم تنها خداست
tafsir_yasin_6.mp3
16.5M
#تفسیر سوره یس ✨
#جلسه ششم
#واعظ استاد عالی🎤
🦋🍃🦋🍃🦋🍃🦋
https://eitaa.com/joinchat/1130168404C9e93fa7632