eitaa logo
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
32.9هزار دنبال‌کننده
19.5هزار عکس
14.9هزار ویدیو
149 فایل
❤️تازمانیکه سلطان دلت خداست 💛کسی نمیتوانددلخوشیهایت را ویران کند. 💙با خـدا باش پادشاهـ👑ـــی ڪن 💚بی خـدا باش هرچہ خواهی ڪن تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1898250367C031c8faa73
مشاهده در ایتا
دانلود
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
‍❤️ #نسیم_هدایت 💌 #قسمت_بیست_و_یکم ✍🏼روزگار به همین منوال میگذشت زندگی آرومی در #پناه_اسلام دا
‌❤️ 💌 ✍🏼فهمیدم قصد داره حالا بماند از کجا فهمیدم ولی اصل همون رفتن بود خیلی سخت بود ولی اینبار از دفعه قبل سخت تر بود... 😔شب اومد خونه من توی آشپزخونه بودم و داشتم میکردم وقتی اومد تو منو دید خیلی ناراحت شد گفت چرا گریه میکنی؟ گفتم نمیدونم... همینطوری فقط کمی فکر کنم فهمید که من فهمیدم داره میره مثل مرغی که سرش رو بریده باشن آروم و قرار نداشت همش توی خونه میومد و میرفت همش قدم میزد خیلی ناراحت بود که نتونست بخوره چند تا قاشق الکی گذاشت توی دهنش منم همینطور چند تا قاشق خوردم گفت بلند شو بریم بیرون کمی هوا بخوریم بلند شدم رفتیم بیرون.... یه دونه ملیس خرید برام فقط یه دونه خرید گفتم چرا دوتا نخریدی گفت من نمیتونم بخورم قسمش دادم که تو هم بخور 2 قاشق کوچیک گذاشت توی دهنش و دیگه نخورد... گفت تو بخور من نگاهت کنم اینطوری بیشتر دوست دارم انگار من میخوردم و آقا مصطفی بهم میکرد سرش رو گذاشت رو فرمون و نگاهم میکرد توی چشماش یه بود با یه عمیق خیلی ناراحت بود میتونستم این رو احساس کنم.... وقتی تمومش کردم گفت دیگه بریم خونه رفتیم و آقا مصطفی گرفت که بخونه اون شب برخلاف همه شبها خوابید اما یه جور خاص خوابید دستهاش رو گذاشت روی سرش قشنگ احساس میشد که چقدر ناراحت و دلواپس هستش خیلی ناراحت بود.... 😔اون شب من خوابم نمیبرد رفتم توی جیبهاش رو خالی کردم که لباسهاش رو بشورم تا تمیز باشه فهمیدم هیچی نداره حالا میدونم که چرا فقط یه دونه ملیس آورد... 😭نمیدونستم چیکار کنم صبح شد و نرفت سر کار گفت کمی کار دارم باید رو به راهش کنم رفت بیرون تا ظهر بر نگشت ظهرش که بر گشت گفت بشین کارت دارم خیلی خوند و زیادی رو تعریف کرد منم نمیخواستم کنم چون اگه گریه میکردم نمیتونست بره و منصرف میشد هیچی نگفتم حتی یک کلمه فقط گوش دادم... خیلی سخت بود که خودم رو نگه دارم الان اگه بره خیلی سخت تر دفعه قبل بود چون من بودم بلاخره در آخر تمام حرفهایش را گفت که من باید برم همینکه این رو گفت نتونستم خودم رو نگه دارم سرم رو پایین انداختم و کردم و گریه کردم قلبم میسوخت خیلی زیاد.... 😭هیچ درمانی هم نداشت خودش هم ناراحت شد خیلی زیاد گفت تورو خدا گریه نکن خودت میدونی نمیتونم دوام بیارم گفتم چشم از اعماقم بودم گفت شب بریم خونه پدرت خداحافظی کنم زنگ زدم بهشون خونه نبودن گفتم که اشکال نداره نمیریم شب خونه خودمون میشینیم شب کمی رفتیم بالا خونه مادر شوهرم با هم کمی نشستیم گفت مادر یه کاری دارم نمیدونم کی بر میگردم اونها هم گفتن باشه برو به سلامت سفرت خیر باشه به سلامت بری و برگردی.... 😢خدایا اینو که میگفت کردم مادر شوهرم که نمیدونست چرا ناراحتم ولی گفت چیه دخترم باهم دعواتون شده ؟ گفتم نه بخدا خودم ناراحتم چون میره و منم تنها میمونم اونم گفت خیلی زود میگذره زود بر میگرده هیچ کس از خبر نداشت و نمیدونستن شاید دیگه هیچ وقت نبینمش.... 😔رفتیم پایین آقا مصطفی بازم مثل دیشب خوابید و حرفی نزد منم در عوض ساکش رو آماده کردم چه کار سختی بود با هر لباسی که میذاشتم توی ساکش چند قطره هم روانه اش میکردم من داشتم ساک ئعزیزترین کس زندگیم رو میبستم که بره از پیشم... از خواب بلند شد و رفت بیرون از و هیچ خبری نبود منم نخوردم کمی قبل از شام برگشت خونه گفت آماده شو بری خونه پدرت نفسم بند اومد خیلی خیلی سخت نفس میکشیدم وای داره میره گفتم حالا مجبوری بری گفت ازت نداشتم.... دیگه هیچی نگفتم توی ماشین بودیم و رسیدیم خونه پدرم همینکه خونه رو دیدم تکه تکه شد فقط به هم دیگه کردیم گفت میخوام یه چیزی بهت بگم یه شب توی نصف شب جلوی پنجره اتاق خودت منتظرم باش اینو بدون که برمیگردم چون یکی رو دارم که منتظرمه چشمام داشت داد میزد که میخواد کنه اما من اراده ام خیلی قوی تر از این حرفها بود چون میدونستم که میره مطمئنم که میره پس چرا ناراحتش کنم در این لحظات آخر.... 😔گفت نمیخوای بری ؟ نمیتونستم پیاده بشم اصلا دستهام توان نداشت که دستگیره در رو باز کنه من مصطفی این رو بدوون نمیتونم بدون تو کنم.من تنهاام بایک بچه توی شکمم مصطفی نرو... توی با خودم حرف میزدم بلاخره برادرم اومد در رو باز کرد از هیچی خبر نداشتن اما اومدن خداحافظی همان حرفهایی رو که به مادرش گفته بود به من هم گفته بود پیاده شدم اما نمیتونستم روی پام بایستم میدونستم هم نمیتونست پیاده بشه یه خداحافظی آرومی با مادرم کرد و رفت تا وقتی دور شد بهش کردم آه آه آه آه آه.... 😭نفس های رفت خدایا حالا چطور بکشم. ✍🏼 ... ان شاءا
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
‍ ❤️ #نسیم_هدایت 💌 #قسمت_سی_و_سوم 😭یالله فقط نیم ساعت وقت هست تا #جدایی چیکار کنم #آرزو میکردم
‍❤️ 💌 ✍🏼با مادرش خداحافظی کرد و قطع کرد مادر شوهرم خیلی عصبانی و ناراحت بود ومن هم که گریه میکردم اوضاعمون کاملا بهم ریخت... مادر شوهرم شبها میومد پیشم با من بخوابه خیلی و گلی بود هیچ کس انقدری که برای من میکشید ، نکشید هر وقت میحرید اول میومد سهم من رو میداد بعد میبرد برای خودشون خیلی مهربون بود... 😔هر شب تا صبح میخوندم و گریه میکردم والله تا ساعت 8 صبح یکسر قرآن میخوندم خیلی دلم پیدا میکرد. دیگه از مصطفی خبری نشد تا دو هفته پدر و مادرم هم هر شب میومدن و ازم میخواستن برم اونجا کنم اونجا چون همه به خاطر من به سختی می افتادن ولی اگه اونجا بودم دیگه همه نگرانم نبودن منم قبول نکردم ، دوست داشتم خونه خودم زندگی کنم کنار مصطفی بعد از 2 هقته بازم زنگ زد تمام مصطفی رو پاک کردم... وقتی اینو بهش گفتم خیلی شد ازش پرسیدم که از خراکی هایی که فرستادم هنوز مونده؟ گفت نه بابا همون روز اول تموم شد اینجا خیلی آدمهای و هست همون روز اول تموم شد البته هر کس یک ذره بهش دادیم تا به همه برسه... 😞خیلی بودم گفتم ای کاش همه اش رو میفرستادم ، وقتی با مصطفی حرف میزدم انگار رو با تمام ثروتش به من یک نفر دادن ولی بعدش زود قطع میکردم.... 😔به همین هم راضی بودم ، یه روز که بیرون بودم گوشیم زنگ خورد دیدم مصطفی است از حرف زدن جلوم رو ندیدم پام گیر گرد به جدولهای کنار جاده و با گوشی افتادم زمین وگوشی خاموش شد. 😭دستام و هر دو زانوم زخمی شد اما ناراحت بودم که نتونستم با مصطفی حرف بزنم هم که وضعیتم رو دیدن به جای کمک قاه قاه انقدر ناراحت بودم همونجا نشستم و کردم و هرجوری بود گوشی رو سرهم کردم ولی دیگه زنگ نزد... 😔با همون وضعیت رفتم خونه دلم پر بود چون در اون مدت کم که مصطفی رفت خیلی کشیدم خواهران به جای همدردی باهام واینکه ببینن من چقدر در سختی ام همه اش وقتی منو میدیدن حرفهای ناخوشایند میزدن و یا پشت سرم حرف در میاوردن و خودم بس نبود حتی تا این حد پیش رفتن و میگفتن شوهرش رو فرستاد تا هر گندکاری دوست داره بکنه پناه بر الله.. مصطفی هم خیلی باهام همدردی میکردن به جز یکی از خواهر شوهرهام که گاهی اوقات بقیه رو علیه من میشوروند ، جاریم هم که کنار دستم بود همیشه . ❤️اما هیچکس مصطفی نمیشد مصطفی هر هفته زنگ میزد بهم گفت برگرد خونه پدرت اینجوری هم برای او راحته و هم منم دیگه نیستم منم گفتم چشم...برگشتم اونجا 😔اوضاعم از قبل بدتر شد خیلی و شدم هر روز یک میگرفتم وقتی میرفتم دکتر میگفتن بخاطر اعصابه راست هم میگفتن ، تقریبا داشت 8 ماه میشد که مصطفی رفته بود. ✍🏼 ... ان شاءالله
📜امیرالمومنین امام علی علیه السلام می‌فرماید: 💠روزی پیامبر خدا بر ما وارد شدند فاطمه زهرا در کنار دیگ نشسته بود و من مشغول پاک کردن عدس بودم پیامبر خدا وقتی دید در حال کمک کردن هستم خوشحال شد و فرمودند «یا اباالحسن» عرض کردم «لبیک یا رسول الله» 🔸فرمودند : «به سخنانی که به تو میگویم گوش بده که من هر چه میگویم امر خدایم هست. 🌷هیچ مردی در خانه به همسرش کمک نمی‌کند مگر اینکه به تعداد هر مویی که در بدنش هست عبادت را برای او می نویسند » 💠پیامبر خدا در ادامه فرمودند:« عبادت یک سال که روزهایش را روزه گرفته و شب هایش را به شب‌زنده‌ داری گذرانده برای او می نویسند و خدا ثواب صابرین را به این شخص عطا میکند » 📚منبع : کتاب در محضر مجتهدی ج۱ ( آیت الله مجتهدی تهرانی) ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
4.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شیطان🔥 ، تهدید جدید نهاد خانواده در ایران است. هولناک 💚 ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
♥️ أحسَنُ النّاسِ إيمانا أحسَنُهُم خُلُقا و ألطَفُهُم بِأهِلهِ ♥️ ‌ باايمان ترين مردم، خوش اخلاق ترينِ آنها و بامحبت ترین شان با خود است. 💕 ‌ 📕 بحار الأنوار، ج ۷۱، ص ۳۸۷ ‌ ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨ .
♥️ أحسَنُ النّاسِ إيمانا أحسَنُهُم خُلُقا و ألطَفُهُم بِأهِلهِ ♥️ ‌ باايمان ترين مردم، خوش اخلاق ترينِ آنها و بامحبت ترین شان با خود است. 💕 ‌ 📕 بحار الأنوار، ج ۷۱، ص ۳۸۷ ‌ ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
🔸وقتی که را به دخترم آموختم اما عفاف را به پسرم نیاموختم به پسرم یاد دادم که حیا و نجابت فقط مخصوص زن است 🔸وقتی که به دخترم گفتم که باید به برادرش احترام بگذارد اما به پسرم نگفتم که به همان اندازه به خواهرش بگذارد برتر بودن مردانه را به پسرم یادآوری کردم 🔸وقتی که دخترم را برای یک ساعت دیر آمدن به خانه بازخواست کردم اما به پسرم اجازه دادم که آخر شب به خانه برگردد به پسرم آموختم که او بر خلاف خواهرش می‌تواند خطا کند 🔸وقتی که ورزیدن را برای نادرست دانستم اما از رابطه داشتن پسرم با دختری ذوق زده شدم که پسرم بزرگ شده بودن را به پسرم آموختم 🔸وقتی که از کودکی به دخترم یاد دادم که زن باشد، ، و فداکار باشد اما به پسرم فقط آموختم که قوی و قدرتمند باشد تنها نامی از را به پسرم آموختم نه مسئولیت خانواده را وقتی... 🔸بله...من هم مقصرم که را به درستی انجام ندادم من هم به عنوان یک ، مقصرم که به جای اصلاح خودم و صحیح فقط به جامعه ام انتقاد کردم...جامعه هرگز به خودی خود درست نمی‌شود...جامعه نمونه‌ بزرگی از همان خانواده است. ⚘|❀ ❀|⚘ ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
♥️ أحسَنُ النّاسِ إيمانا أحسَنُهُم خُلُقا و ألطَفُهُم بِأهِلهِ ♥️ ‌ باايمان ترين مردم، خوش اخلاق ترينِ آنها و بامحبت ترین شان با خود است. 💕 ‌ 📕 بحار الأنوار، ج ۷۱، ص ۳۸۷ ‌ ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
✨﷽✨ 🔴 بلایای خانمان برانداز در جلد بیست و سوم (وسائل الشیعه)، صفحه دویست و دو دارد که " قسم دروغ " کار خودش را انجام می دهد. مرحوم کلینی (رضوان الله تعالی علیه) از وجود مبارک امام_باقر (سلام الله علیه) نقل کرده است که (انّ فی کتاب علیّ (علیه السّلام) انّ الیمین الکاذبه و قطیعه الرّحم تذران الدّیار بلاقع). ، خانه سرا را ویران می کند، قطع هم دودمان را ویران می کند. مستحضرید یکی از چیزهایی که قرآن کریم خیلی رویش تکیه دارد، مساله " صله رحم " است؛ و این بخشی که لعنت می کند، مربوط به کسی است که (یقطعون ما امر الله به ان یوصل)*. دین برای نظام خیلی حرمت قائل است؛ این محرمیت را، این حرمت را، این حقوق متقابل اعضاء خانواده را، این اطاعت فرزند از پدر و مادر را، این رعایت پدر و مادر حقوق فرزند را، این فرزند داری را، فرزند آوری را اینجور دین حفظ کرده، برای اینکه جامعه از همین خانواده سامان می پذیرد، عواطف را خانواده تامین می کند. لذا فرمود: اگر کسی این صله رحم را، این روابط قوم و خویشی را، این اساس قبیلگی و خانوادگی را تا آنجایی که به عنوان رحم هستند، فرمود: لعنت بر کسی که (یقطعون ما امر الله به ان یوصل). صرف اینکه سالی یک بار، فروردین که شد؛ آدم یک سری به یکدیگر بزند، این صله رحم نیست! حال یکدیگر را با خبر بودن، مشکلات یکدیگر را حل کردن. از توفیق یکدیگر خوشحال شدن، زیر بال یکدیگر را گرفتن؛ این جزء وظیفه دینی ماست. و اگر خدای ناکرده انسان این رحامت را قطع کند، مشمول همین آیه می شود که (یقطعون ما امر الله به ان یوصل). در این جمله نورانی فرمود: (قسم دروغ) و (قطیعه رحم) تذران الدیار بلاقع من اهلها، و آنوقت بساط خانواده را جمع می کند. آیت الله جوادی آملی ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
✨﷽✨ 🔴 بلایای خانمان برانداز در جلد بیست و سوم (وسائل الشیعه)، صفحه دویست و دو دارد که " قسم دروغ " کار خودش را انجام می دهد. مرحوم کلینی (رضوان الله تعالی علیه) از وجود مبارک امام_باقر (سلام الله علیه) نقل کرده است که (انّ فی کتاب علیّ (علیه السّلام) انّ الیمین الکاذبه و قطیعه الرّحم تذران الدّیار بلاقع). ، خانه سرا را ویران می کند، قطع هم دودمان را ویران می کند. مستحضرید یکی از چیزهایی که قرآن کریم خیلی رویش تکیه دارد، مساله " صله رحم " است؛ و این بخشی که لعنت می کند، مربوط به کسی است که (یقطعون ما امر الله به ان یوصل)*. دین برای نظام خیلی حرمت قائل است؛ این محرمیت را، این حرمت را، این حقوق متقابل اعضاء خانواده را، این اطاعت فرزند از پدر و مادر را، این رعایت پدر و مادر حقوق فرزند را، این فرزند داری را، فرزند آوری را اینجور دین حفظ کرده، برای اینکه جامعه از همین خانواده سامان می پذیرد، عواطف را خانواده تامین می کند. لذا فرمود: اگر کسی این صله رحم را، این روابط قوم و خویشی را، این اساس قبیلگی و خانوادگی را تا آنجایی که به عنوان رحم هستند، فرمود: لعنت بر کسی که (یقطعون ما امر الله به ان یوصل). صرف اینکه سالی یک بار، فروردین که شد؛ آدم یک سری به یکدیگر بزند، این صله رحم نیست! حال یکدیگر را با خبر بودن، مشکلات یکدیگر را حل کردن. از توفیق یکدیگر خوشحال شدن، زیر بال یکدیگر را گرفتن؛ این جزء وظیفه دینی ماست. و اگر خدای ناکرده انسان این رحامت را قطع کند، مشمول همین آیه می شود که (یقطعون ما امر الله به ان یوصل). در این جمله نورانی فرمود: (قسم دروغ) و (قطیعه رحم) تذران الدیار بلاقع من اهلها، و آنوقت بساط خانواده را جمع می کند. آیت الله جوادی آملی 💚 ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨
✨﷽✨ 🔴 بلایای خانمان برانداز در جلد بیست و سوم (وسائل الشیعه)، صفحه دویست و دو دارد که " قسم دروغ " کار خودش را انجام می دهد. مرحوم کلینی (رضوان الله تعالی علیه) از وجود مبارک امام_باقر (سلام الله علیه) نقل کرده است که (انّ فی کتاب علیّ (علیه السّلام) انّ الیمین الکاذبه و قطیعه الرّحم تذران الدّیار بلاقع). ، خانه سرا را ویران می کند، قطع هم دودمان را ویران می کند. مستحضرید یکی از چیزهایی که قرآن کریم خیلی رویش تکیه دارد، مساله " صله رحم " است؛ و این بخشی که لعنت می کند، مربوط به کسی است که (یقطعون ما امر الله به ان یوصل)*. دین برای نظام خیلی حرمت قائل است؛ این محرمیت را، این حرمت را، این حقوق متقابل اعضاء خانواده را، این اطاعت فرزند از پدر و مادر را، این رعایت پدر و مادر حقوق فرزند را، این فرزند داری را، فرزند آوری را اینجور دین حفظ کرده، برای اینکه جامعه از همین خانواده سامان می پذیرد، عواطف را خانواده تامین می کند. لذا فرمود: اگر کسی این صله رحم را، این روابط قوم و خویشی را، این اساس قبیلگی و خانوادگی را تا آنجایی که به عنوان رحم هستند، فرمود: لعنت بر کسی که (یقطعون ما امر الله به ان یوصل). صرف اینکه سالی یک بار، فروردین که شد؛ آدم یک سری به یکدیگر بزند، این صله رحم نیست! حال یکدیگر را با خبر بودن، مشکلات یکدیگر را حل کردن. از توفیق یکدیگر خوشحال شدن، زیر بال یکدیگر را گرفتن؛ این جزء وظیفه دینی ماست. و اگر خدای ناکرده انسان این رحامت را قطع کند، مشمول همین آیه می شود که (یقطعون ما امر الله به ان یوصل). در این جمله نورانی فرمود: (قسم دروغ) و (قطیعه رحم) تذران الدیار بلاقع من اهلها، و آنوقت بساط خانواده را جمع می کند. آیت الله جوادی آملی ✨✨✨ @ba_khodabash1 ✨✨✨