eitaa logo
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
25.7هزار دنبال‌کننده
15.5هزار عکس
10.7هزار ویدیو
103 فایل
❤️تازمانیکه سلطان دلت خداست 💛کسی نمیتوانددلخوشیهایت را ویران کند. 💙با خـدا باش پادشاهـ👑ـــی ڪن 💚بی خـدا باش هرچہ خواهی ڪن تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1898250367C031c8faa73
مشاهده در ایتا
دانلود
حرمت ها را شاید روزی، جــایي به دلیلي مجبور باشيم به هم سلام ڪنیم... همیشه به حد یک سلام هم شده نگه داریم. سلام و درود؛ صبح بارانی شما همراهان بخیر و شادی
📚 یکی از روزها حیوانات جنگل دورهم جمع میشن تا مدرسه‌ای درست کنن. خرگوش، پرنده، سنجاب و مارماهی شورای آموزشی مدرسه را تشکیل دادن. خرگوش اصرار داشت که دویدن جزء برنامۀ درسی باشه. پرنده معتقد بود که باید پرواز نیز گنجانده شود. مارماهی هم به آموزش شنا معتقد بود و سنجاب اصرار داشت که بالا رفتن از درخت نیز باید در زمرۀ آموزش‌های مدرسه قرار بگیره. شورای مدرسه با لحاظ کردن همۀ پیشنهادات دفترچۀ راهنمای تحصیلی مدرسه رو تهیه کرد و بعد قرار شد همۀ حیوانات همۀ درس‌ها را یاد بگیرن. خرگوش در دویدن نمرۀ بیست گرفت، اما بالا رفتن از درخت برایش دشوار بود و مرتب از پشت به زمین می‌خورد. دیری نگذشت که در اثر یکی از این سقوط‌ها مغزش آسیب دید و قدرت دویدن را هم از دست داد و حالا به‌جای نمرۀ بیست، ده می‌گرفت و در بالا رفتن از شاخۀ درختان هم نمره‌اش از صفر بالاتر نمی‌رفت. پرنده در پرواز عالی بود، اما نوبت به دویدن روی زمین که می‌رسید نمرۀ خوبی نمی‌گرفت، مرتب بال‌هایش می‌شکست و دیری نگذشت که در درس پرواز هم نمره‌ای بهتر از ده نصیب او نشد. در کار دویدن هم مرتب صفر می‌گرفت. صعود از تنۀ درخت‌ها هم برایش سخت بود. جالب اینجاست که تنها مارماهی کندذهن می‌توانست درس‌های مدرسه را تا حدودی انجام دهد و با نمرۀ ضعیف بالا برود. اما مسئولین مدرسه خوشحال بودند که همۀ دانش‌آموزان، همۀ دروس را می‌خوانند. ما به این داستان می‌خندیم اما واقعیتی است که وجود دارد. همۀ تلاش ما بر این است که همه را مثل هم کنیم. درحالی‌که وظیفۀ راستین آموزش، باید یاری‌رساندن به فرد باشد تا او منحصربه‌فرد بودن خود را کشف کند و به‌سوی تکامل خود یگانه‌اش پیش رود. ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌❤️@ba_khoodabaash1
‌‎‌‌ .. 👈 تا برق قطع نشود قدر داشتن برق را نمی دانیم. 🔸تا شوفاژ خراب نشده و آب گرم هست نمی فهمیم دوش گرفتن چه موهبتی می تواند باشد. 🔹تا وقتی تنمان سلامت است نمیفهمیم ‌یک دندان خراب، یک سردرد تخیلی، یک دیسک کمر ناقابل می‌توانند چه روزگاری از آدم سیاه بکنند. 🔸تا وقتی شب کار‌ نباشید نمیفهمید گذاشتن سر روی بالش چقدر رویایی و لذتبخش است. 🔹تا وقتی پدر و مادر هستند نمی فهمیم خشم و غیظ و قهرشان هم چقدر دوست داشتنی است. 🔸برای حس کردن خوشبختی شاید خیلی امکانات‌نیاز نباشد. 🔹فکر کردن به این که فقط تو از بین میلیونها موجود شانس زندگی کردن پیدا کرده ای ، خودش می‌تواند یک قوت قلب بزرگ باشد. 🔸فکر‌کردن به این که زندگی هرچند سخت و هرچند کوتاه به تو فرصت بودن داد و آن میلیون های دیگر حتی همین فرصت کوچک را هم نداشتند اگر لبخند به لب نیاورد ولی ما را کمی فکری که می تواند بکند. 🔹بعد شاید بشود از چیزهای کوچکِ زندگی، از چیزهای خیلی کوچک مثل یک لامپ روشن بالای سر، یک دوش آب گرم، یک تن سالم، یک خواب راحت و یک‌ خانواده بیشتر لذت برد. 🔸بله آدمی قدر داشته هایش را تا وقتی که دارد نمی داند و هیچ بعید نیست ما آدمهای همیشه ناراضی، ما خدایگان نِک و ناله، ما رهروان هیچ وقت نرسیده به سرمنزل مقصود، وقتی قدر را بفهمیم که دیگر زنده بودنی در‌ کار نیست. ✍ بابک اسحاقی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‎❤️ ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
 آدم‌هایی‌ که ما را ترک می کنند سه‌ دسته اند یک گروه آنهایی که بر میگردند گرچه نه آنها دیگر همان آدم‌های سابق هستند و نه ما گروه دوم کسانی‌ هستند که هرگز بر نمی‌گردند چه آنهایی که نمی‌خواهند ، چه آنهایی که نمی توانند گروه آخر آنهایی هستند که باید دعا کنیم آنچنان پلهای پشت سرشان را خراب کنند که اگر هم بخواند ، نتوانند برگردند. خطر ناک‌ترین گروه سومی‌‌ها هستند . چون موقع رفتن طوری ما را میشکنند ، که ما تا مدت‌ها در کما می‌‌مانیم و خیلی‌ دیر می‌‌فهمیم که برای چه آدم‌های بی‌ ارزشی اشک ریختیم ، احساس گناه کردیم، از خود گذشتگی کردیم ، و تا مرز نابودی ، زندگی‌ را فدا کردیم ... خیلی‌ دیر میفهمم ... خیلی‌ دیر ... ولی‌ یک روز میفهمم ... چیزی که هرگز نمی‌فهمیم این است که اصلا چه چیز این آدم‌ها را آنقدر دوست داشتیم؟؟؟؟ روزی که آدم‌های بزرگتری ، با ارزش‌های والاتری وارد زندگی‌ ما شدند ، آن روز قدرِ خودمان را بیشتر می‌دانیم. ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌❤️@ba_khoodabaash1 🌸🍃🌸🍃🌸
🌷🌷🌷 🌂تقدیم به همه ی خانومایی که داداش دارن... داداش داشتن خودش یه زندگیه. داداش داشتن یعنی به جون داداشم راست میگم. یعنی به جون داداشم که میخوام دنیا نباشه. یعنی ....اق دادااااااااشمو عشقه یعنی.....میگه اجی اینی که پوشیدم بهم میاد خوبه؟ یعنی......دعوا،کتک کاری ،خنده ،اشتی یعنی ......فوتبال نگاه کردن وکل کل های باحال یعنی.......روت غیرت داره یعنی .....کسی نگات کنه مرگش حلاله یعنی......همه بهت میگن تو ابجیشی برو باهاش حرف بزن راضیش کن یعنی.....یعنی انقداذیتش کنی کفری بشه داد بزنه مامااااان بیا اینو جمش کن یعنی......تنها پسری که بهت نارو نمیزنه یعنی ......نمیزاره زمین بخوری یعنی .....اجی من عاشق شدم جون من برو مامانو راضیش کن یعنی.....جوجو پاشو یه چایی بریز ببینم بزرگ شدی یا نه یعنی......بیکس و تنها نیستی یعنی......مراقبته یعنی.....پشتت وایساده مثل کوه یعنی.......کسی هست که به پشت گرمیش زندگی میکنی یعنی...........یکی هست که تا ته ته ته دنیا باهاته سلامتی همه داداشا❤️👏👏👏 ‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‎❤️ ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
‍ 🔴یکی از نشانه های اخرالزمان در آن روزگار است که خداوند، آنها را به چهار بلا مبتلا سازد . 🌿نخست: تجاوز به ناموسشان و دوم: هتک حرمت از ناحیه زورمندان و ثروتمندانشان ، 🌿سوم: خشکسالی، چهارم: ظلم و ستم از جانب زمامداران و قاضیان. اصحاب از سخنان آن حضرت سخت به شگفت آمدند و گفتند : یا رسول الله ! مگر آنها بت پرست هستند؟ پیامبر فرمود : آری هر پول و درهمی به نزد آنها بتی است که در حد پرستش به آن تعلق خاطر دارند. ‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‎❤️ ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‎❤️ 🔸درسهای زندگی 🔸 هر کس به دیگران تهمت می زند، یک روز به شما هم تهمت می زند. 🔸 هر کس به دیگران دروغ می گوید، یک روز به شما هم دروغ می گوید. 🔸 هر کس راز دیگران را برای شما فاش می کند، یک روز راز شما را هم برای دیگران فاش می کند. 🔸هر کس به دیگران مدام شک دارد، یک روز به شما هم شک پیدا می کند. 🔸هر کس به دیگران فحاشی می کند، یک روز به شما هم فحاشی می کند. 🔸 هر کس دیگران را به خیانت متهم می کند، یک روز شما را هم به خیانت متهم می کند. 🔸هر کس دیگران را ناپاک می داند، یک روز شما را ناپاک خواهد دانست. 🔸این هر کس، هر کس که می خواهد باشد اگر تردید دارید هنوز روزش نرسیده. می رسد. 🌼این سخن سعدی زیباست : هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد بی گمان عیب تو پیش دگران خواهد برد ─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─ ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
زندگي کردن با مردم اين دنيا ... همچون دويدن در گله اسب است تا مي تازي با تو مي تازند زمين که خوردي، آنهايي که جلوتر بودند... هرگز براي تو به عقب باز نمي گردند و آنهايي که عقب بودند، به داغ روزهايي که مي تاختي تو را لگد مال خواهند کرد! در عجبم از مردمي که بدنبال دنيايي هستند که روز به روز از آن دورتر مي شوند وغافلند از آخرتي که روز به روز به آن نزديکتر مي شوند... ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
ای انسان، خوب نگاه کن غرور و تکبر را کنار بگذارید... به چه چیز خود می نازید که ابتدا نطفه ای نجس بودید و انتها لاشه ای بدبو... ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫ببین مرگ چقدر غیرمنتظره میاد و هیچ کاری هم نمیشود کرد. ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
‍ ✅علت شباهت فرزندان به عمو یا دایی ✅سوال یک مرد یهودی از امام علی(ع) وپاسخ جالب ایشان 👈ایشان میفرمایند:هرگاه نطفه مرد زودتراز نطفه زن خارج شودودررحم قرار گیردفرزندبه عموشبهات داردومنشا پیدایش استخوان ورگ همین نطفه است 👈واگرنطفه زن زودتروارد رحم شودبچه به خاله ودایی شباهت داردوهمین نطفه منشاپیدایش مو وپوست وگوشت است 💫پیامبر(ص)نیز میفرماید:هرگاه اب سفید(منی)مرد بر اب زرد زن غلبه کندفرزند پسر میشود! 💫البته اگر به معنای این حدیث توجه کنیدشباهت وجنسبت جنین به غالب شدن اب(منی)یکی از زوجین به همدیگر بستگی دارد! 🔬نظر علم جنین شناسی ✅معمولا ژن هایی غلبه می کنند که یا غالب یا تعدادشان از یکی بیشتر یا مشابه (ژن های مغلوب) یا ژن های وابسته به جنس باشند. ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
📚 یکی از روزها حیوانات جنگل دورهم جمع میشن تا مدرسه‌ای درست کنن. خرگوش، پرنده، سنجاب و مارماهی شورای آموزشی مدرسه را تشکیل دادن. خرگوش اصرار داشت که دویدن جزء برنامۀ درسی باشه. پرنده معتقد بود که باید پرواز نیز گنجانده شود. مارماهی هم به آموزش شنا معتقد بود و سنجاب اصرار داشت که بالا رفتن از درخت نیز باید در زمرۀ آموزش‌های مدرسه قرار بگیره. شورای مدرسه با لحاظ کردن همۀ پیشنهادات دفترچۀ راهنمای تحصیلی مدرسه رو تهیه کرد و بعد قرار شد همۀ حیوانات همۀ درس‌ها را یاد بگیرن. خرگوش در دویدن نمرۀ بیست گرفت، اما بالا رفتن از درخت برایش دشوار بود و مرتب از پشت به زمین می‌خورد. دیری نگذشت که در اثر یکی از این سقوط‌ها مغزش آسیب دید و قدرت دویدن را هم از دست داد و حالا به‌جای نمرۀ بیست، ده می‌گرفت و در بالا رفتن از شاخۀ درختان هم نمره‌اش از صفر بالاتر نمی‌رفت. پرنده در پرواز عالی بود، اما نوبت به دویدن روی زمین که می‌رسید نمرۀ خوبی نمی‌گرفت، مرتب بال‌هایش می‌شکست و دیری نگذشت که در درس پرواز هم نمره‌ای بهتر از ده نصیب او نشد. در کار دویدن هم مرتب صفر می‌گرفت. صعود از تنۀ درخت‌ها هم برایش سخت بود. جالب اینجاست که تنها مارماهی کندذهن می‌توانست درس‌های مدرسه را تا حدودی انجام دهد و با نمرۀ ضعیف بالا برود. اما مسئولین مدرسه خوشحال بودند که همۀ دانش‌آموزان، همۀ دروس را می‌خوانند. ما به این داستان می‌خندیم اما واقعیتی است که وجود دارد. همۀ تلاش ما بر این است که همه را مثل هم کنیم. درحالی‌که وظیفۀ راستین آموزش، باید یاری‌رساندن به فرد باشد تا او منحصربه‌فرد بودن خود را کشف کند و به‌سوی تکامل خود یگانه‌اش پیش رود. ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌❤️@ba_khoodabaash1
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
داستان #زری_خانم 🈹🗯 #قسمت_دوم ادامه داستان.. زری عروسی کند و قال قضیه کنده شود اما زری قسم می خور
🈹🗯 ملا گفت: آهای رسول بی حیا، تو شاگرد من بودی من به تو قرآن یاد دادم، تو بالای حرف من حرف می زنی؟ شما نادان ها که می خواهید بروید دنبال فخر رازی توی مرغ فروشی لرد محله بگردید، فخر رازی یک شاعری است که چند صد سال است مرده است و این بچه طفل معصوم چند تا شعر فخر رازی یاد گرفته، تازه این شعرها را هم من یادش دادم. عباس که تازه سرنخی پیدا کرده بود و می خواست برود و شکم فخر رازی را بدرد هاج و واج شده بود. عباس گفت: ملا، تو قسم بخور که فخر رازی شاعر بوده و چند صد سال است که مرده. ملا گفت: بخدا، به پیر به پیغمبر، به قرآن قسم که فخر رازی شاعر بوده و مفسر قرآن و صدها سال پیش مرده است. عباس گفت: دروغ می گویی. ملا گفت: چرا دروغ بگویم؟ قسم می‌خورم که فخر رازی که تو می خواهی بروی شکمش را پاره کنی استخوانهایش هم پوسیده. حالا هم شما دو تا برادر بلند شوید از خانه بروید، تا زنها موضوع خواهرت را معلوم کنند. رسول گفت: به ده می روم ولی اگر بفهمم که این عفریته را دکتر برده اید او را می کشم خودم را هم می کشم. عباس دوباره داغ کرد و گفت: می دانید چرا این اسم رفیقش را نمی گوید؟ چون به نظر من این کار کار یک نفر نیست، کار چند نفر است. رسول به عباس گفت: تو دیگر خفه شو. عباس و رسول پریدند به هم و کتک کاری مردها شروع شد. بزن بزن. عباس به رسول می گفت: تو اصلاً داماد شده ای و توی ده زندگی می کنی، به شهر نیا و فضولی نکن. من هر روز باید توی این کوچه خیس عرق بشوم و سرم را زیر بیندازم. همه جوانهای محل مرا که می بینند، نگاهشان را بر می گردانند. دیروز اصغر رضا شومال به من گفت... 🗯داستان های جالب و خواندنی در کانال
‍ 👈پروردگار چه کسانی را دوست دارد؟! 💫 ”نیکوکاران“ زیرا الله متعال می فرماید: «و الله نیکوکاران را دوست دارد» (آل عمران/134) 💫”صبر کنندگان“ «و الله صابران را دوست می‌دارد» (آل عمران/146) 💫”پرهیزگاران“ زیرا الله متعال می فرماید: «بی گمان الله پرهیزگاران را دوست می‌دارد» (توبه/4) 💫 ”عدالت پیشگان“ زیرا الله متعال می فرماید: «بی گمان الله عدالت پیشگان را دوست می‌دارد» (مائده/42) 💫”توکل کنندگان به الله“ «بی گمان الله توکّل‌کنندگان را دوست می‌دارد» (آل عمران/159) 💫 ”توبه کنندگان و پاکان“ »زیرا الله متعال می فرماید: «بی‌گمان الله توبه‌کاران و پاکان را دوست می‌دارد» (بقرة/222) 💫 ”جهاد کنندگان در راه الله“ زیرا الله متعال می فرماید: «بی گمان الله کسانی را دوست می‌دارد که در راه او متّحد و یکپارچه در خطّ و صفّ واحدی می‌رزمند، انگار دیوار سربی بزرگی هستند» (صف/4) 👈 ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
📚 ﺩﻭ ﺗﺎ ﺧﺎﻧﻢ ﺗﻮ ﻣﺤﻞ ﮐﺎﺭﺷﻮﻥ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﺍﻭﻟﯽ: «ﺩﯾﺸﺐ، ﺷﺐ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺑﻮﺩ. ﺗﻮ ﭼﻪ ﻃﻮﺭ؟» ﺩﻭﻣﯽ: «ﻣﺎﻝ ﻣﻦ ﮐﻪ ﻓﺎﺟﻌﻪ ﺑﻮﺩ. ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﻇﺮﻑ ﺳﻪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺷﺎﻡ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻭ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺭﻓﺖ و افتاد رو تخت ﻭ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﺑﺮﺩ. ﺑﻪ ﺗﻮ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﮔﺬﺷﺖ؟» ﺍﻭﻟﯽ: «ﺧﯿﻠﯽ ﺷﺎﻋﺮﺍﻧﻪ ﻭ ﺟﺎﻟﺐ ﺑﻮﺩ. ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪ ﺧﻮﻧﻪ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﯾﻪ ﺩﻭﺵ ﻣﯽ‌ﮔﯿﺮﻡ ﺗﻮ ﻫﻢ ﻟﺒﺎﺳﺎﺗﻮ ﻋﻮﺽ ﮐﻦ ﺑﺮﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﺎﻡ. ﺷﺎﻡ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺧﻮﺭﺩﯾﻢ ﺗﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺮﮔﺸﺘﯿﻢ ﻭ ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﻣﻨﺰﻝ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻭ ﺑﺎ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﺮﺩﻥ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﯾﺎﯾﯽ ﮐﺮﺩ.» از قرار، همسران این دو خانم نیز همکار هم بودند و داشتند درباره دیشب صحبت می‌کردند. ﺷﻮﻫﺮ ﺍﻭﻟﯽ: «ﺩﯾﺮﻭﺯﺕ ﭼﻪ ﻃﻮﺭﯼ ﮔﺬﺷﺖ؟» ﺷﻮﻫﺮ ﺩﻭﻣﯽ: «ﻋﺎﻟﯽ ﺑﻮﺩ. ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺷﺎﻡ ﺭﻭﯼ ﻣﯿﺰ ﺁﺷﭙﺰﺧﻮﻧﻪ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﺷﺎﻡ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻡ ﻭ ﺑﻌﺪﺵ ﺭﻓﺘﻢ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻡ. ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺗﻮ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﯼ ﺑﻮﺩ؟» ﺷﻮﻫﺮ ﺍﻭﻟﯽ: «ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﺷﺎﻡ ﻧﺪﺍﺷﺘﯿﻢ، ﺑﺮﻕ ﺭﻭ ﻗﻄﻊ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﭼﻮﻥ ﺻﻮﺭﺕ ﺣﺴﺎﺑﺸﻮ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ. ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﯾﻢ ﺑﺮﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺷﺎﻡ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ. ﺷﺎﻡ ﻫﻢ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮔﺮﻭﻥ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪ ﻭ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﯾﻢ ﺗﺎ ﺧﻮﻧﻪ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﺮﮔﺮﺩﯾﻢ. ﻭﻗﺘﯽ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﺧﻮﻧﻪ ﯾﺎﺩﻡ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﻕ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺷﻤﻊ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻨﻢ.» ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺍﺧﻼﻗﯽ: گول شکل ظاهری زندگی دیگرانو نخورید.شاید شما خوشبختتر از کسی هستید که همیشه حسرت زندگیشو دارید. ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌❤️@ba_khoodabaash1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃حوالی سی تا چهل سالگی فهمیدم هرچه زیستم اشتباه بود حالا می‌فهمم، 🍃چیزی بالاتر از سلامتی چیزی بهتر از لحظه حال بااهمیت‌تر از شادی باارزش‌تر از رویاهای قشنگ 🍃و در صدرِ همه نفسهایی که نفهمیده دَم و بازدَم می‌شدند نیست... 🍃حالا می‌فهمم یک کبدِ سالم چند برابر لیسانسم ارزشمند است 🍃دیسک کمرم از متراژِ خانه، آرامش روحم از تمامِ نگرانی‌هایم، زمانم از همه‌ ناشناخته‌های آینده‌ٔ نیامده‌ام، شادی‌ام از تمام لحظه‌های عبوسم، امیدم از همه‌ یأس‌هایم باارزش‌تر بود... و چقدر یک ثانیه بیشتر کنار فرزندم زنده بمانم ارزش تمام شغلها را دارد... قدر لحظه‌هایمان را بیشتر بدانیم ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
✨﷽✨ ✍شیطان در زمان بیماری و فقر به انسان حمله می‌کند تا اعتقادات او را از او بگیرد، چون انسان در این دو حالت تحت فشار و از خدا منتظر کمک است؛ ولی غافل است خداوند هر فقر و بیماری را از روی حکمتی برای تربیت انسان بر او وارد می‌کند تا متنبه شود و از معصیت و ناشکری حق تعالی دست بردارد، ولی شیطان بر انسان خواطر می‌زند که خداوند تو را با آن که عبادت او می‌کنی دوست ندارد و بی‌دلیل آزارت می‌دهد. بخصوص در زمان بیماری که انسان قادر به عبادت نیست او را خلع سلاح می‌کند تا بیشتر حمله‌ورش شود. برای همین است انسان در فقر و بیماری مستعد خشونت و عصبانیت و خشم در اثر خواطر شیطان است. آنچه مهم است باید بدانیم اگر شیطان در این مرحله حساس و خطیر برای ایمان هر فرد اگر موفق شود و نتیجه گیرد و انسان را از خدا دور کند او را به معصیت خدا هم تشویق خواهد کرد، پس بیشتر بر او مسلط شده و تحت امرش قرار خواهد داد. و نکته بسیار مهم آن است که بعد از مدتی اگر عافیت برگردد و فقر با ثروت زایل شود، هرگز آن ایمان و معنویتی که شیطان از انسان ربوده است آن را باز پس نخواهد داد. برای همین در کلام وحی و حدیث است که دعا کنید از فتنه‌ها و امتحان‌های گمراه کننده، خداوند شما را دور نگهدارد. پس در زمان بیماری و فقر و شداید زندگی که فتنه های گمراه کننده به تعبیر مولای متقیان هستند ، مواظب باشیم و همیشه به خدا پناه بریم که شیطان ایمان ما را با خود نبرد که اگر برد، با برگشت عافیت و رفع بیماری و برگشت ثروت و رفع فقر ، آن چه از ما برده است بر ما بر نمی گرداند. ‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌❤️@ba_khoodabaash1
📚 هنگام غروب، پادشاه از شکارگاه به سوی قصر خود روانه می شد . در راه پیرمردی دید که بارسنگینی از هیزم بر پشت حمل میکند لنگ لنگان قدم بر میداشت و نفس نفس صدا میداد پادشاه به پیرمرد نزدیک شد و گفت : مردک مگر تو گاری نداری که بار به این سنگینی میبری .هر کسی را بهر کاری ساخته اند. گاری برای بار بردن و سلطان برای فرمان دادن و رعیت برای فرمان بردن . پیرمرد خند ه ای کرد و گفت : اعلی حضرت، اینگونه هم که فکر میکنی فرمان در دست تو نیست . به آن طرف جاده نگاه کن. چه میبینی؟ پادشاه: پیرمردی که بارهیزم بر گاری دارد و به سوی شهر روانه است . پیرمرد: میدانی آن مرد، اولادش از من افزون تر است و فقرش از من بیشتراست؟ پادشاه: باور ندارم، از قرائن بر می آید فقر تو بیشتر باشد زیرا آن گاری دارد و تو نداری و بر فزونی اولاد باید تحقیق کرد . پیرمرد : اعلی حضرت آن گاری مال من و آن مرد همنوع من است .او گاری نداشت و هر شب گریه ی کودکانش مرا آزار میداد چون فقرش از من بیشتر بود گاری خود را به او دادم تا بتواند خنده به کودکانش هدیه دهد . بارسنگین هیزم، باصدای خنده ی کودکان آن مرد، چون کاه بر من سبک میشود . آنچه به من فرمان میراند خنده ی کودکان است و آنچه تو فرمان میرانی گریه ی کودکان است! ‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌❤️@ba_khodabaash1
حضرت محمد (ص) فرمودند : نخستین عامل جهنمی شدن امت من دو چیز میان تهی است. گفتند : آن دو چیز کدام است؟ حضرت فرمود : شهوت و دهان. 📚.خصال شیخ صدوق صفحه 78 ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
✅ﺑﯿﻮﮔﺮﺍﻓﯽ ﺷﯿﻄﺎﻥ حتما بخونید : ﺍﺳﻢ : ﺍﺑﻠﯿﺲ ﻟﻌﻨﺘﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﺳﮑﻮﻧﺖ ﻓﻌﻠﯽ ﺍﺵ : ﻗﻠﻮﺏ ﻏﺎﻓﻠﯿﻦ ﺳﮑﻮﻧﺖ ﺍﺻﻠﯽ ﺍﺵ : ﺟﻬﻨﻢ ‏( ﺩﻭﺯﺥ ‏) ﺩﺭﺟﻪ ﺍﺵ : ﺭﺟﯿﻢ ﺭﺍﻧﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ : ﻣﻨﺎﻓﻘﯿﻦ ﺩﺷﻤﻨﺎﻧﺶ : ﻣﺴﻠﻤﯿﻦ ﻃﻌﺎﻣﺶ : ﻃﻌﺎﻡ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﺴﻢ ﺍﻟﻠﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﻧﺸﻮﺩ ﺁﺭﺯﻭﯾﺶ : ﮐﻔﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺷﻌﺎﺭ ﻋﻤﻠﺶ : ﻧﻔﺎﻕ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ ﺑﯿﻦ ﻣﺴﻠﻤﯿﻦ ﺍﺫﯾﺖ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﺵ : ﺍﺳﺘﻐﻔﺎﺭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ‏( ﺗﻮﺑﻪ ﮐﺮﺩﻥ ‏) ﻭﻋﺪﻩ ﺍﺵ : ﻓﻘﺮ ﺍﻭﺍﻣﺮﺵ : ﺍﻣﺮ ﺑﻪ ﻓﺤﺸﺎ ﺧﺪﻣﺎﺗﺶ : ﺯﯾﻨﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺑﺪ ﻣﺼﺪﺭ ﺭﺯﻗﺶ : ﻣﺎﻝ ﺣﺮﺍﻡ ﻣﺪﺕ ﺧﺪﻣﺖ : ﺍﻟﯽ ﺭﻭﺯ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﻫﻤﮑﺎﺭﺍﻧﺶ : ﺷﯿﻄﺎﻥ ﻫﺎﯼ ﺍﻧﺴﯽ ﻭ ﺟﻨﯽ ﺁﻧﭽﻪ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺵ ﻣﯿﺎﻭﺭﺩ : ﺳﺠﺪﻩ ﻣﻮﻣﻦ ﺑﻪ ﺍﻟﻠﻪ ﻣﺘﻌﺎﻝ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺪ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ : ﺫﮐﺮ ﮐﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﺘﺮﺳﺪ : ﻣﻮﻣﻦ ﻭ ﭘﺮﻫﯿﺰﮔﺎﺭ ﺍﺯ ﺁﻭﺍﺯﯾﮑﻪ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯿﮑﻨﺪ :اذان ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: هیچ‌کس نیست که بر ده نفر یا بیشتر، ‌ ریاست و امارت داشته باشد مگر اینکه او را روز قیامت در حالی می‌آورند که دستش به گردنش بسته است؛ پس اگر چنانچه آدم بود و تقصیری متوجّه او نبود، او را رها میکنند و اگر چنانچه بدکار و گناهکار بود، غل و زنجیرش افزایش پیدا میکند 📚امالی طوسی، مجلس دهم، ص 246 👈 ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
🌺دوستان خوبم صبحتون 🌼به زیبایی قلب های پاکتون 🌺روزگارتــون بــه وقـت 🌼عـشــق و مــهربـــانـــی 🌺ساعت هاتون به رنگ امید 🌼و لحظه هاتون گرم محبت 🌺و سرشار از زیــبـایی بـاشه 🌼صبح یڪشنبه‌تون بخیر و نیکی
توکل بر خدايت کن؛ کفایت میکند حتما؛ اگرخالص شوی با او؛ صدایت میکندحتما؛ اگربیهوده رنجیدی؛ ازاین دنیای بی رحمی؛ به درگاهش قناعت کن؛ عنایت میکندحتما؛ دلت درمانده میمیرد؛ اگرغافل شوی ازاو؛ به هروقتی صدایش کن؛ حمایت میکند حتما؛ خطا گر ميروي گاهی؛ به خلوت توبه کن با او؛ گناهت ساده میبخشد؛ رهایت میکند حتما؛ به لطفش شک نکن؛ اگر دنيا حقيرت کرد؛ تو رسم بندگی آموز؛ حمایت میکند حتما؛ اگرغمگین اگرشادی؛ خدایی راپرستش کن؛ که هردم بهترینها را؛ عطایت میکندحتما ... 👈 ✨✨✨ 🌸 @ba_khodabash1 🌸 ✨✨✨
یروز به پدرم زنگ زدم , هر روز زنگ می‌زنم و حالش را می‌پرسم. موقع خداحافظی حرفی زد که حسابی بغضی شدم گفت:"بنده نوازی کردی زنگ زدی". وقتی که گوشی را قطع کردم هق هق زدم زیر گریه که چقدر پدر خوب و مهربان است. دیشب خواهرم به خانه‌ام آمده بود ,شب ماند, صبح بیدار شدم و دیدم حمام و دستشویی را برق انداخته‌است . گاز را شسته‌است , قاشق و چنگال‌ها و ظرف‌ها را مرتب چیده‌است و .... وقتی توی خیابان ماشینم خاموش شد اولین کسی که به دادم رسید برادرم بود... و منو از نگاه ها و کمک های با توقع رها کرد... امروز عصر با مادرم حرف می‌زدم , برایش عکس بستنی فرستادم .مادرم عاشق بستنی‌ست گفتم بستنی را که دیدم یادت افتادم . برایم نوشت:"من همیشه به یادتم...چه با بستنی...چه بی بستنی". و من نشسته‌ام و به کلمه‌ی "خانواده" فکر می‌کنم ، که در کنارِ تمامِ نارفاقتی‌ها، پلیدی‌ها و دورویی‌های آدم‌ها و روزگار، تنها یک کلمه نیست، بلکه یک دنیا آرامش و امنیت است. ... قدر خانواده هاتون رو بدونید ... ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌❤️@ba_khoodabaash1
👑بـا خـــدا بـاش پـادشـاهے ڪن👑
داستان #زری_خانم 🈹🗯 #قسمت_دوم ادامه داستان.. زری عروسی کند و قال قضیه کنده شود اما زری قسم می خور
🈹🗯 ملا گفت: آهای رسول بی حیا، تو شاگرد من بودی من به تو قرآن یاد دادم، تو بالای حرف من حرف می زنی؟ شما نادان ها که می خواهید بروید دنبال فخر رازی توی مرغ فروشی لرد محله بگردید، فخر رازی یک شاعری است که چند صد سال است مرده است و این بچه طفل معصوم چند تا شعر فخر رازی یاد گرفته، تازه این شعرها را هم من یادش دادم. عباس که تازه سرنخی پیدا کرده بود و می خواست برود و شکم فخر رازی را بدرد هاج و واج شده بود. عباس گفت: ملا، تو قسم بخور که فخر رازی شاعر بوده و چند صد سال است که مرده. ملا گفت: بخدا، به پیر به پیغمبر، به قرآن قسم که فخر رازی شاعر بوده و مفسر قرآن و صدها سال پیش مرده است. عباس گفت: دروغ می گویی. ملا گفت: چرا دروغ بگویم؟ قسم می‌خورم که فخر رازی که تو می خواهی بروی شکمش را پاره کنی استخوانهایش هم پوسیده. حالا هم شما دو تا برادر بلند شوید از خانه بروید، تا زنها موضوع خواهرت را معلوم کنند. رسول گفت: به ده می روم ولی اگر بفهمم که این عفریته را دکتر برده اید او را می کشم خودم را هم می کشم. عباس دوباره داغ کرد و گفت: می دانید چرا این اسم رفیقش را نمی گوید؟ چون به نظر من این کار کار یک نفر نیست، کار چند نفر است. رسول به عباس گفت: تو دیگر خفه شو. عباس و رسول پریدند به هم و کتک کاری مردها شروع شد. بزن بزن. عباس به رسول می گفت: تو اصلاً داماد شده ای و توی ده زندگی می کنی، به شهر نیا و فضولی نکن. من هر روز باید توی این کوچه خیس عرق بشوم و سرم را زیر بیندازم. همه جوانهای محل مرا که می بینند، نگاهشان را بر می گردانند. دیروز اصغر رضا شومال به من گفت... 🗯داستان های جالب و خواندنی در کانال