#ابوقریب ۴
.. به راستی "وما ادریکم ابوقریب!"
ابوقریب را تازه ما بعد از ده سال پس از جنگ با اسم "زندان ابوقریب" در رسانه ها شناختیم.. این نام در قساوت و شقاوت، در بیرحمی و عداوت، در ردیف نام زندان "گوانتانامو"ست.. هرچی آدم سفاک و بی رحم و از داعش امروز بدتر، در زندان ابوقریب عراق و حومه آن جمع شده بودند.. حزب بعث، بعضی از بدن های پاک و بی جان رفقای شهیدم را با بی رحمی و با بستن سیم تلفن های جنگی و کابلی به دوپای آن ها کشان کشان به طرف گودالی می کشیدند تا در یک گور دسته جمعی آن ها را بدون هیچ احترامی تجمیع کرده و بر روی آنان خاک بریزند.. با بدن #شهید_کلانتری همین کار رو کردند..😭 در گوشه کنار این منطقه گرم و داغ، گروه گروه از شهدای ما رو در چاله های بزرگ و عمیق این بیابان می ریختند... با #شهید_مهدی_محبی ، #شهید_عباس_سیمایی، #شهید_مسعود_احمدلو، #شهید_نقی_مرادی، #شهید_بهزاد_شفق، #شهید_ابراهیم_نوری، همین کارو کردن..😭 تا کنون با گورهای دسته جمعی روبرو شده اید؟ 😭 من شده ام.. شده تا حالا رفقای شهیدتو با دست خودت از داخل گور، با بدن های باد کرده و پوسیده، آروم آروم بیرون بیاورید تا بدن از هم نپاشد؟.. این هم سهم ما جامانده ها شد..😭 داشتیم بدن #شهید_مهدی_محبی رو از گودال درمیاوردیم که مچ دستش رو که از خاک بیرون زده بود دیدیم و گرفتیم، آروم آروم، بقیه بدن رو هم کشیدیم بیرون ولی در اثر پوسیدگی، مچ دستش کنده شد.. تو بگو دلم از جا کنده شد..😭 ..زود اونو تو چفیه گذاشتیم تا به پیکرش ملحق کنیم.. تقریبا هر چاله ای پنج شیش پیکر شهید بود... دونه به دونه، چاله به چاله.. بدن ها رو بیرون می اوردیم.. مواظب بودیم تا پیکرها از هم پاشیده نشن.. هر کدومو که میاوردیم بیرون، با پلاک، شناسایی میکردیم و مشماپیچ میکردیم..و با اشک چشم و آه دل اسماشونو مینوشتیم.. بعد هم در گوشه ای از مشماشون می نوشتیم "رفقا شفاعت"..😭 این تفحص، تقریبا بعد از چهار پنج روز بعد از شهادت بچه ها توو فکه بود.. (تیر سال ۶۷) میشه گفت اولین گروه تفحص غیر رسمیی بودیم که برای آوردن جنازه رفقامون وارد منطقه فکه شدیم...
@ba_rofaghaye_shahidam
🌷رفقایشهیدم..
همرزمان عزیزم در عملیات
#تنگه_ابوقریب (شب ۲۳ تیر سال ۱۳۶۷)
#شهید_حمیدرضا_معیا
#شهید_سلیم_حقی
#شهید_محمود_نیکوحرف
#شهید_سیدعباس_سیمایی
#شهید_نقی_مرادی
#شهید_مسعود_ملا
#شهید_اصغر_کلانتری
#شهید_مسعود_احمدلو
#شهید_مهدی_حیدری
#شهید_ابراهیم_نوری
#شهید_مهدی_محبی
#شهید_بهزاد_شفق
@ba_rofaghaye_shahidam
با رفقای شهیدم🌷
بشنوید از من #جامانده
درباره #تنگه_ابوقریب
#لشگر_عملیاتی۲۷
#گردان_عمار
برگسوم؛
.. به راستی "وما ادریکم ابوقریب!"
ابوقریب را تازه ما بعد از ده سال پس از جنگ با اسم "زندان ابوقریب" در رسانه ها شناختیم.. این نام در قساوت و شقاوت، در بیرحمی و عداوت، در ردیف نام زندان "گوانتانامو"ست.. هرچی آدم سفاک و بی رحم و از داعش امروز بدتر، در زندان ابوقریب عراق و حومه آن جمع شده بودند.. حزب بعث، بعضی از بدن های پاک و بی جان رفقای شهیدم را با بی رحمی و با بستن سیم تلفن های جنگی و کابلی به دوپای آن ها کشان کشان به طرف گودالی می کشیدند تا در یک گور دسته جمعی آن ها را بدون هیچ احترامی تجمیع کرده و بر روی آنان خاک بریزند.. با بدن #شهید_کلانتری همین کار رو کردند..😭 در گوشه کنار این منطقه گرم و داغ، گروه گروه از شهدای ما رو در چاله های بزرگ و عمیق این بیابان می ریختند...
با #شهید_مهدی_محبی ، #شهید_عباس_سیمایی، #شهید_مسعود_احمدلو، #شهید_نقی_مرادی،
#شهید_بهزاد_شفق،
همین کارو کردن..😭
تا کنون با گورهای دسته جمعی روبرو شده اید؟ 😭 من شده ام..
شده تا حالا رفقای شهیدتو با دست خودت از داخل گور، با بدن های باد کرده و پوسیده، آروم آروم بیرون بیاورید تا بدن از هم نپاشد؟.. این هم سهم ما جامانده ها شد..😭
داشتیم بدن #شهید_مهدی_محبی رو از گودال درمیاوردیم که مچ دستش رو که از خاک بیرون زده بود دیدیم و گرفتیم، آروم آروم، بقیه بدن رو هم کشیدیم بیرون ولی در اثر پوسیدگی، مچ دستش کنده شد.. تو بگو دلم از جا کنده شد..😭 ..زود اونو تو چفیه گذاشتیم تا به پیکرش ملحق کنیم.. تقریبا هر چاله ای پنج شیش پیکر شهید بود... دونه به دونه، چاله به چاله.. بدن ها رو بیرون می اوردیم.. مواظب بودیم تا پیکرها از هم پاشیده نشن.. هر کدومو که میاوردیم بیرون، با پلاک، شناسایی میکردیم و مشماپیچ میکردیم..و با اشک چشم و آه دل اسماشونو مینوشتیم.. بعد هم در گوشه ای از مشماشون می نوشتیم "رفقا شفاعت"..😭 این تفحص، تقریبا بعد از چهار پنج روز بعد از شهادت بچه ها توو فکه بود.. (شب ۲۳ تیر سال ۱۳۶۷ شمسی) میشه گفت اولین گروه تفحص غیر رسمیی بودیم که برای آوردن جنازه رفقای شهیدمون وارد منطقه فکه شدیم... ادامه دارد..
#جامانده
@ba_rofaghaye_shahidam