eitaa logo
با رفقای شهیدم🌷
503 دنبال‌کننده
4.5هزار عکس
902 ویدیو
13 فایل
﷽ 🌷ازدفاع‌مقدس‌تادفاع‌ازحرم🌷 🍃وَمُرافَقةالشّهداءِمِن‌خُلَصائک🍃 عکس‌،فیلم‌وخاطره شیخ‌علےعزلتےمقدم #جامانده از شاگردان آیت‌الله‌حق‌شناس‌ره حاج‌شیخ‌احمدمجتهدی‌ره امام‌خامنه‌ای امروزفضیلت‌زنده‌نگه‌داشتن‌یادشهداءکمترازخود شهادت نیست. اصلی👈 @hazin14
مشاهده در ایتا
دانلود
دیدار با خانواده شهید مدافع حرم @ba_rofaghaye_shahidam
والدین همیشه سرافراز و نستوه @ba_rofaghaye_shahidam
ایشون همون برادر هستن که در همایش عطش افتخار همنشینی با این فرمانده عزیزم را داشتم. سال ۸۹ سردار یزدی هم اکنون فرمانده سپاه تهران هستن. @ba_rofaghaye_shahidam
۳ .. قبل از این که بریم کارون چادر بزنیم.. از هر دسته باید دو نفر برای این کار انتخاب می شدن.. مسئول دسته ما برادر بود که ..! شب، بچه ها رو توو اتاق (ساختمون دوکوهه) جمع کرد و ماجرا رو گفت.. دونفرم انتخاب کرد.. من خیلی از دست برادر صنعتی ناراحت شدم که چرا منو انتخاب نکرده..! آخه دوست داشتم زودتر برم نزدیک خط.. بهش گفتم این رسم بچه محلیه..؟ بهم گفت ی صلاحی میدونم که گفتم تو نری! گفتم چه صلاحی! همه آرزوشونه زودتر برن..! خلاصه با ناراحتی از کنارش رفتم.. فردا صبح یکی از دو نفری که دیشب انتخاب شده بود بره کارون، بهم رسید گفت برادر بیا تو به جای من برو کارون.. گفتم نه.!. مسئله ای نیست! گفت نه! دارم جدی میگم! من توو دوکوهه کار دارم میخام تا نیومدیم کارون کارامو انجام بدم.. تو به جای من برو منم توو این دوسه روز به کارام برسم.. منم از خداخواسته قبول کردم! اینقدر خوشحال شدم که توو پوست خودم نبودم.. گفتم خدا خیرت بده برادر 🌹 با خوشحالی اومدم به برادر صنعتی گفتم جور شد.. منم میرم کارون! خودش جاشو به من داد.. صنعتی همینجور خیره خیره منو نگاه میکرد..😳 گفت من صلاح نمیدونم تو بری! .. گفتم حالا که اون میخاد تو دیگه سخت نگیر!.ـ آهی کشید و گفت باشه! منم روشو بوسیدم و رفتم وسایلمو جمع وجور کردم و ساکمو بستم و با بچه ها هم خدا حافظی کردم.. با برادر که برادر صیغه ایم بود هم به گرمی خداحافظی کردم و سوار اتوبوس شدم و راه افتادیم.. به بچه ها گفتم تا دوسه روز دیگه همدیگرو می بینیم.. خداحافظ.. ولی زهی خیال باطل.. ظاهرا این خداحافظی تا قیامت بود.. نوشتن این جملات برام خیلی سخت و جانکاهه.. خدایا😭 کمکم کن😭 جاماندگی خیلی بد دردیه😭 اونم با دست خودت، خودتو جابزاری.. 💔 قلبم داره از جا کنده میشه و می نویسم💔 چی بگم😭.. وقتی ما کارون بودیم و رفقارو بردن فکه ... هم شهید شد و هم .. ای خدااا😭... @ba_rofaghaye_shahidam
نفر دوم از چپ، نشسته، . نفر ایستاده که سرش پایینه و کنارشم با چفیه، من @ba_rofaghaye_shahidam
تصویری از راهروی ساختمان گردان عمار دوکوهه سال ۶۷ . روزهایی که برای تفحص رفقای شهیدم میرفتیم منطقه . این دیوارنوشته نام شهدا، یادگار است. @ba_rofaghaye_shahid
چهره هایی که درخاطره #تنگه_ابوقریب....۱ نامشان برده شد.نفراول برادر #محمدی نفرسوم #شهید_مهدی_حیدری نفرپنجم برادر #داوود_فتحعلی اون ته،مابین نفرچهارم وپنجم هم من #جامانده #مقدم رودخانه ای که حدود ۳۰ کیلومتر پشت دوکوهه بود. @ba_rofaghaye_shahidam