eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
66 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم _امیرالمومنین(ع)_ 👌فوق زیبا _سینه زنی امیرالمومنین (ع)_۲ ♦️◾سه شنبه۲۳__اردیبهشت۹۹ مداح،،
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاسخ به شایعه: آیا ایرانی بود؟ برخی سربازان رسانه‌ای و که ریاکارانه لباس ایران‌دوستی به تن کرده و دم از زرتشت و کوروش و هخامنشیان می‌زنند، کرده‌اند که ابن ملجم، و نام واقعی‌اش بود! با این هدف، که درّ گرانبهای محبت را مفت مفت از چنگ مردم ایران بیرون آورده و آب نبات و به دست آنان بدهند. اما واقعیت: (فرمانده ) در زمان خلافت عُمر بن خطاب، به دست بن عمرو تمیمی کشته شد. یعنی بهمن جاذویه، حدوداً 25 سال قبل از شهادت امیرالمؤمنین علی (ع) در جنگ کشته شده بود. ابن ملجم هم نام واقعی‌اش عبدالرحمن بن ملجم مُرادی بود. او عرب و از عشیره بنی‌مراد بود(عمار یاسر هم از همین طایفه بود). رگ و ریشه ابن ملجم کاملا روشن است. او از فرماندهان لشکر مسلمین در زمان عمر بن خطاب و عثمان بود. چگونه ممکن است ابن ملجم همان بهمن جاذویه (فرمانده ساسانی) بوده باشد؟ با این تفصیل این ادعا که ابن ملجم همان بهمن جاذویه باشد، به راستی سخنی ابلهانه است. حاج آرمین غلامی
رفتی وزینب ازغم توناله سر دهد یک گوشه ای به وقت سحرسینه می زنم مادر نبودتاکه تسلادهد مرا رفتی ومن برای پدرسینه می زنم رفتی ویاد داده ای بابا به دخترت این زخم پرعمیق و مداوا نمی شود شمشیرآمدوسره بابا دریده شد چشمان بسته ی تو دگروا نمی شود باباتو گفته ای که شود زینبم اسیر می خواهم از بیان خودت گوییم سخن بابا تو گفته ای که حسینم رود ز دست می خواهم از زبان خودت گوییم سخن رفتی وگفته ای سر بازار می روم باباتوگفته ای که گرفتار می شوم رفتی وگفته ای به سرم سنگ می زنند درکربلا بدون علمدار می شوم 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) _____________
تورفتی از برما ای تمام دلخوشیم سه شب رسیده زداغ غمت تومیکشیم پدر زلطف تو دلخوش به زندگی بودم به‌هرطرف که روم عاشقانه میکِشیم بیابه خانه ببین بی تو درهمم بابا ببین نگرتو دگرقامت خمم بابا هنوز زخم غم مادرم به دل باشد هنوزمن زغم کوچه درهمم بابا سه شب شده که تو رفتی عزیز دل ز برم من از ضمیر دل خون گرفته باخبرم بیاد دست تووآن نوازشت هستم سه شب رسیده و اکنون ببین شکسته پرم مثال سوره مریم به غصه دمسازم به هرمصیبت وغمهای کربلا سازم غریب و بیکس و تنها دراین دیارم من به بوریا به کفن یا به بوسه پردازم تورفتی ودم رفتن به لب حسین داری خوشابه حال توبابا که نورعین داری کناره مادر پهلو شکسته‌ میمانی به کربلا توامیدی به عالمین داری چه گفته‌ای به من هر جا نگاه عباس است به هر نفس دل پرغصه آه عباس است چه گفته‌ای که ابوالفضل دست و پا گم کرد ولی بدان که حسین در پناه عباس است حواس اوهمه جا بوده سوی معجر من خوشم که دست نوازش نهاده بر سر من نگاه لطف برادر همیشه سوی من است ادب نگر که نگفته به من که خواهر من؟ اصالت ادبش محترم شمرده مرا به احترام کلام پدر برده مرا به غصه و غم اگرمبتلا شوم مرده‌ست به سینه از در دوستی تافشرده مرا تویی تو پشت و پناهم برادرم عباس تویی تو در همه جا یار ویاورم عباس تمام عمر مطیع امام خود بودی توخالق ادبی وتو باورم عباس غلامی (مجنون کرمانشاهی) ✅کانال سبک وشعر👇 🔴بامابه روزباشیدهم سبک هم شعر👆
☑️ مربع ترکیب بند (شب شهادت مولا) رفتی اتاق پر شده از بوی توپدر رفتی وپرکشیده دلم سوی توپدر رفتی زخانه، ای همه ی دلخوشی ما دارد دلم هوای مه روی توپدر یادش بخیر سایه ی سر بودیم پدر حالابدون تو بشود روزگار، سر سی سال در نبودن مادر ناله زدی پهلو به پهلویش پس آن در ناله زدی یادش بخیرسایه ی تو بود برسرم رفتی برای دوری دختر ناله زدی رفتی شکسته ای و دلت هم شکسته تر ای دل شکسته دخترخودرا بیا ببر دیدی چگونه مادر ما قد خمیده شد دیدی چگونه گیسوی مادر سپیده شد دیدی چگونه محسن خود را ندیدورفت درپشت درصدای نفسهاشنیده شد دیدم به کوچه قد تو بابا خمیده شد گیسوی من شبیه تو بابا سپیده شد بارفتن تو عطرپیمبر نمیرسد بارفتن تو جلوه ی کوثر نمیرسد مرهم برای این دل پرپر نمیرسد دیگر امیده دختر توسر نمیرسد بابابیا که مونس تو مادر آمده گویا که استخوان زگلویت در آمده بابابگوبه مادرم از غصه های ما از بی کسی به کوفه و این ماجرای ما ازسنگ دست شامی وبزم عزای ما بابابگو به مادرم ازاین بلای ما رفتی بگوکه زینب خود را دعا کند دلخسته ام بگو که مرا هم صدا کند این دیده زخم روی سرت را نگاه کرد یادحسین و گودی یک قتلگاه کرد شمروسنان مراچقدربی پناه کرد وحشت ز رقص خنجر مردی سیاه کرد تاشمرآمده... نفس مادرم گرفت غارتگری رسید وسره معجرم گرفت 🔸شاعر: غلامی (مجنون کرمانشاهی) ________________ ✅کانال سبک وشعر 🔴بامابه روزباشیدهم سبک هم شعر👆
غریبان شام غریبان علی شیر خداشد دربین محراب دعاحیدر فداشد شام غریبان فاطمه ا ز ره رسیده آمدبه دیدار علی قامت خمیده بهر غریبی تو آه از دل کشیده شام غریبان علی امشب رسیده با محسنش زهرا چه با زحمت رسیده با صورت نیلی مه عصمت رسیده زخم سرت تادید زینب باز افتاد دیدم به سختی حیدر دلخسته جان داد غلامی (مجنون کرمانشاهی) ✅کانال سبک وشعر👇 🔴بامابه روزباشیدهم سبک هم شعر👆
اشعارناب دوبیتی_حضرت زهرا(س)_شب قدر آفرینش  خاک پای فاطمه است  مست عطر جانفزای فاطمه است  گر خدا سر منشاء لطف و صفاست  آرزومند صفای فاطمه (س)  است  *  مقتدای كل عالم فاطمه است   در قیامت عشق خاتم فاطمه است  در هوای  عاشقی عشق  یار   مرتضا را  دم همه  دم فاطمه است  *  عالمین شد اشک ریز فاطمه  مریم عمران کنیز فاطمه  خادم درگاه او ،  حور و ملک  تا ابد حیدر ،  عزیز فاطمه  خالق  امروز و فردا  فاطمه است  عکس  و حسن حق تعالی  فاطمه است  تا خدا  جاری به جسم  مصطفاست  شاه دخت  شاه طه ها  فاطمه است  محرم راز و نیازی  فاطمه    با  خدایت غرق  رازی فاطمه  بر تشکر  کردن خالق همین   تا ابد مست نمازی فاطمه  *  عالمین سر مست یاس  فاطمه است  ماسوا  حیران حس فاطمه  است  در دبیرستان  عاشق پیشگی   ساقی  می  پای درس  فاطمه است  * قوت حیدر  به کار فاطمه است   ماسوا  هم  سربه دار  فاطمه است  خطبه گوی  آتشین حیدر است   مرتضا هم ذوالفقار فاطمه است  *  آنکه بر دل  عشق كارد  فاطمه است  همچو مادر  ،  مهر آرد  فاطمه است  آن گلی  که زیر  چنگ خارها   نام حیدر  را بیارد  فاطمه است  *  _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
😭 آفرینش خلق گردیده برایِ فاطمه شدبنای خلقت هستی بپای فاطمه تابه عرش حق تعالی میروم بالا شبی تابفهمم لحظه ای ازماجرایِ فاطمه اهل بیتم راهمه نذر عزایش میکنم ایل واجدادم فدای بچه هایِ فاطمه من قسم دادم خداراتاکه گردم فاطمی چون بدون او نمیگیرد دعایِ فاطمه بانوی عالم مرا امشب بخر درخیمه ات میرسد از جانب بالا صدایِ فاطمه طاقت روح وسیعش را ندارد آن بدن میشود تکثیر گویا جای جایِ فاطمه گفت پیغمبر رضای من رضای خالق است میشوم راضی همیشه در رضایِ فاطمه این جهان وآن جهان دارد رضایت نامه او هرکه شد دراین جهان عبدو گدایِ فاطمه _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم علی_ع 👌فوق زیبا سینه زنی شهادت حضرت علی(ع) ♦️◾چهارشنبه۲۴اردیبهشت۹۹_ مسجدسلمان فارسی_شهرک فرهنگیان فاز۲_مصادف با۱۹_رمضان مداح،،
4_5909024101850155054.mp3
4.03M
🔸 تلاوت جزء بیست و سوم قرآن کریم 🔹 از آیه ۲۸ سوره «یس» تا آیه ۳۱ سوره «زمر»
آبشار نور از دستار او سرشار بود با عبای روی دوشش کعبه ای سیار بود او مکرر دلبری می کرد از اهل بهشت شیوه اش این بود،زیرا حیدر کرار بود انعکاس نور رویش در رخ آیینه ها خالق سلمان و حجر ومیثم تمار بود کعبه رو میکرد بر ایوان آقای نجف پنج نوبت کعبه مشغول طواف یار بود خط به خط،نهج البلاغه نوحه خوان رفتنش روضه خوان روی زردش زردی دستار بود باغبان کهنه کار یاس،هنگام وداع درگلویش استخوان،دربین چشمش خار بود از نود زخم احد،بدتر در و دیوار شد از نود زخم احد،کاری تر آن مسمار بود زخم او تکثیر شد تا بی نهایت در حسین یکصد وده زخم نه،زخم تنش بسیار بود قبل از اینکه زخم،جانش رابگیرد جان سپرد چون سخن از کاروانی بر سر بازار بود محسن حنیفی
🔳لحظات پایانی عمر مبارک حضرت امیرالمومنین(ع) اصبغ بن نباته می گوید: وارد خانه علی علیه السلام شدم، دیدم علی علیه السلام یک پارچه زردی را به سر مبارکشان بسته اند و خون هم مرتب از سر مولا می ریزد و رخسار شریفشان زرد شده است؛ به گونه ای که من بین پارچه و صورت تشخیص ندادم. آن گاه فریاد کشیدم و خود را به دامن حضرت انداختم و او را می بوسیدم و اشک می ریختم. حضرت فرمود: «لَا تَبْکِ یَا اَصْبَغُ فَاِنَّهَا وَ اللَّهِ الْجَنَّةُ؛(۱) گریه نکن اصبغ به راستی و قسم به خداوند! این [حالی که می بینی، مرا در شرف ورود به] بهشت [قرار داده] است.» و به دخترش ام کلثوم که به شدت گریه می کرد، جایگاه خویش را گوشزد کرده، فرمود: «یَا بُنَیَّةُ لَا تَبْکِِین فَوَ اللَّهِ لَوْ تَرَیْنَ مَا یَرَی اَبُوکَ مَا بَکَیْتِ...؛ دخترم! گریه نکن! به خدا سوگند! اگر می دیدی آنچه را که پدرت می بیند، گریه نمی کردی.» عرض کرد: شما چه می بینید؟ فرمود: «می بینم که ملائکه و انبیاء عظام صف کشیده اند و همه منتظرند که من بروم ... .»(۲) و حسن ختام را جملات عاشق علی علیه السلام صعصعة بن صوحان قرار می دهیم. وی در حالی که یک دست بر قلب خود گذاشته بود و با دست دیگر خاک بر سر می پاشید، می گفت: «مرگ و شهادت گوارایت باد! که تولدت پاک و شکیبایی ات نیرومند و جهادت بزرگ بود. بر اندیشه ات دست یافتی و تجارتت سودمند گشت. بر آفریننده ات وارد گشتی و او تو را با خوشی پذیرفت و ملائکه اش به گردت جمع شدند. در همسایگی پیغمبر جای گزین گشتی و خداوند تو را در قرب خویش جای داد و به درجة برادرت مصطفی رسیدی و از کاسه لبریزش آشامیدی... .»(۳) 📚منابع: (۱): اسرار عبادت، عبدالله جوادی آملی، ص ۲۶۵ بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۲۰۴ (۲): بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۲۰۱ خصال شیخ صدوق، ج ۱، ص ۲۶۸ (۳): بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۲۹۵