🏴سبک زمینه یا شور ایام اسارت آل الله مصیبت حضرت زینب سلام الله علیها
#زمینه_حضرت_زینب_س
#شور_حضرت_زینب_س
#ایام_اسارت
#درد_اسارت
🏴بند اول
درد اسارت،رو چاره ای نیست
داغ فراقت،رو مرهمی نیست
از خطبه ی من،فهمیده دشمن
مصیبت تو،غمه کمی نیست
کرب و بلا دیدم_کوفه جفا دیدم
بریده رأست رو_رو نیزه ها دیدم
ولی میخونم،ما رایت الا جمیلا
ما رایت الا جمیلا
🏴بند دوم
رو نی سرت رو،شکسته دیدم
به چوب محمل،زدم سرم رو
میدم سرم رو،ولی نمیدم
حتی یه نخ از،این معجرم رو
رو نی قمر دیدم_با چشم تر دیدم
خودم تو کربلا_داغ پسر دیدم
ولی میخونم،ما رایت الا جمیلا
ما رایت الا جمیلا
🏴بند سوم
دیدم که خونی،شده لب تو
نشد بشورم،لبت رو با اشک
تو گفتی آروم،باشم حالا من
دارم میریزم،چه بی صدا اشک
تو معبرا دیدم_سرت رو تا دیدم
افتاده از رو نی_به زیر پا دیدم
ولی میخونم،ما رایت الا جمیلا
ما رایت الا جمیلا
🙏التماس دعای خیر
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
4_5976824532894222440.mp3
728.6K
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
🏴سبک زمزمه یا زمینه یا شور اول ماه صفر ورود کاروان اسرا به شام
#زمزمه_اول_صفر
#زمینه_اول_صفر
#ایام_اسارت
#شده_ازدحام
🏴بند اول
شده ازدحام،سه روز پشت دروازهٔ شهر شام
یه عده واسه،کنیز اومدند و یه عده غلام
چراغونیه،که انگاری عیده توی شهر شام
همه اومدن،ببینن روی نیزه راس امام
واویلا امون،یه عده میگن که تماشا کنید
تماشا کنید،نگاه به سر روی نی ها کنید
واسه خونتون،برید و کنیزی تمنا کنید
به شام بلا_رسید کاروون
واویلا امون و واویلا امون
شده خون دله_صاحب الزمون
واویلا امون و واویلا امون
🏴بند دوم
غم بی حساب،بی بی زینب و بزم عیش و شراب
غم بی حساب،بی بی زینب و درد حفظ حجاب
آهای شامیا،ایشالله بشید روزی خونه خراب
به والله که،نداره تماشای ما هیچ ثواب
واویلا امون،قدی که شده خم تماشایی نیست
نخندید به ما،که در پای ما قوت و نایی نیست
نگید خارجی،به ما که به جز طبل رسوایی نیست
به شام بلا_رسید کاروون
واویلا امون و واویلا امون
شده خون دله_صاحب الزمون
واویلا امون و واویلا امون
🙏التماس دعای خیر
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
🌴نخـل سوخـته🌴
کانال شعرو سبکهای (سائل)
4_5866080815506523166.mp3
881.5K
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
4_5969677737378449574.mp3
899.4K
🏴سبک زمینه یا زمزمه یا شور اول ماه صفر مصیبت اهلبیت علیهم السلام ورود کاروان اسرا به شام بلا
#زمینه_اول_صفر
#شور_اول_صفر
#ایام_اسارت
#کاروان_رسید
🏴بند اول
مصیبتً ما اعظمها
و اعظم رزیتها
فی الاسلام الشام الشام الشام
کاروان رسید،ای وای به شام
دوره اسرا،کردن ازدحام
تموم شهر،چراغونی شد
آماده واسه،مهمونی شد
اهل بیت پیغمبر و سنگ روی بام
اهل بیت پیغمبر و دیده ی عوام
اهل بیت پیغمبر و مجلس حرام
واویلا،امون از شام
مصیبت ما اعظمها...
🏴بند دوم
کاروان رسید،با سرت به شام
ای وای رسید،خواهرت به شام
مردم شهر،با طعنه میگن
به همدیگه،اینا خارجی ان
اهل بیت پیغمبر و بازار یهود
اهل بیت پیغمبر و شامی حسود
اهل بیت پیغمبر و صورت کبود
واویلا،امون از شام
مصیبت ما اعظمها...
🏴بند سوم
ای وای رسید،دخترت به شام
دخترت رسید،با سرت به شام
مردم شهر،با نگاهِ هیز
اومدن واسه،بردنِ کنیز
اهل بیت پیغمبر و شام پر بلا
اهل بیت پیغمبر و اون خرابه ها
اهل بیت پیغمبر و اون طشت طلا
واویلا،امون از شام
مصیبت ما اعظمها...
🙏التماس دعای خیر
✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
4_5886386733687249842.mp3
1.19M
#امام_حسین_شور
#وداع_با_محرم_شور
حسرت دوباره کارِ روزای پیشِ روم شد
آقای من چقد زود محرمت تموم شد
دستای مادر تو بود
که رو دوشم علم گذاشت
نوکرتو ببخش آقا
اگه براتو کم گذاشت
باید که با تو درد ما دواشه
بیچاره اونکه از درت جداشه
الهی این محرمی که گذشت
محرم آخر من نباشه
ای جانم حسین...
رو سر کل عالم سایه ی سروریته
روزای خوب عمرم روزای نوکریته
براتو گریه میکنم
تا عشقمو نشون بدم
عاقبتم به خیر میشه
اگه تو روضه جون بدم
تموم آبرومو از تو دارم
سرم رو زیر پای تو میزارم
تا که بیفتم روی پات بمیرم
لحظه ی جون دادن بیا کنارم
ای جانم حسین ...
بال فرشته فرشِ صحن و سرات حسین جان
قطعه ای از بهشته کرببلات حسین جان
الهی تا نفس دارم
به زیر این علم باشم
بنویس اسممو آقا
که اربعین حرم باشم
فدای تو بشه الهی جونم
کرببلاتو باز بده نشونم
از زائرای اربعینت امسال
آقا خدا کنه که جا نمونم
ای جانم حسین...
#عبدالزهرا
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
امروز با لب های خشکیده
دائم به فکر دختری بودم
بی تاب تر از روزهای قبل
دل خون طفل مضطری بودم
امروز روز سوم ما بود
ما که فدای دخت اربابیم
والله امشب تا سحرگاهان
از داغ این روضه نمیخوابیم
لب های خشک ما کجا داند
درد لبان تشنه ی او را..؟
کی میشود فهمید قدری از
درد و عذاب زخم ابرو را..؟
هرشب فقط ذکر لبش این بود:
عمه چرا بابا نمی آید؟
عمه بدان این دختر تنها
دنیای بی بابا نمی خواهد
هرشب فقط مرگ از خدا میخواست
این روزها مانند زهرا” بود
عجل وفاتی روی لب هایش
چشمش ولی دنبال بابا بود
کنج خرابه سر به روی خاک
تازه کمی آرام شد خوابید
ناگه صدای دلبرش آمد
عطر نفس های پدر پیچید
بابا رسید ، اما فقط با سر”
با صورتی زخمی و خون آلود
چشم رقیه ، بین آن `صورت”
محو لبان خیزرانی بود
حالا خرابه سرد و ساکت شد
سر را گرفت و چشم ها را بست
بعد از هزار و چند سال حالا
نام و نشانی از رقیه هست
این آخرین حرف است ای مردم:
و دختر ارباب خوبی هاست
هرکس که انکارش کند حتما
ننگی به پیشانی این دنیاست
پوریا باقری
#سوم_صفر
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
4_5956421883460060078.mp3
4.32M
#اربعین
🔹🔹🔹🔹🔹🔷🔷🔷🔷
دو عالم شور و شین است
عزادار حسین است ۲
دو باره غم بپا در اربعین شد
رسیده کاروان دلها غمین شد
خداوندا چه شوری گشته بر پا
عزا در آسمانها و زمین شد
(دو عالم شور و شین است
عزادار حسین است ۲)
دو باره ناله نی در نوا شد
نوا و ناله ها در نینوا شد
عزاداران بنالید وبسوزید
دو باره شور غم در کربلا شد
(دو عالم شور و شین است
عزادار حسین است )۲
چهل روز است عالم غم گرفته
سراسر نوحه و ماتم گرفته
چهل روز است با شور حسینی
صدای سینه زنها هم گرفته
(دو عالم شور و شین است
عزادار حسین است )۲
چهل روز است زینب بی قرار است
چهل روز است بر مرکب سوار است
چهل روز است و از داغ عزیزان
پریشان و غمین و داغدار است
(دو عالم شور و شین است
عزادار حسین است )۲
چهل روز است ای سالار زینب
شب و روز است گریه کار زینب
چهل روز است من منزل به منزل
تو را دیدم به نی غمخوار زینب
(دو عالم شور و شین است
عزادار حسین است )۲
چهل روز است و زینب بی شکیب است
چهل روز است زینب غم نصیب است
چهل منزل سرت سالار زینب
بر روی نیزه ها شیب الخضیب است
(دو عالم شور و شین است
عزادار حسین است )۲
حسین جان خواهر زارت سکینه
کتک خورده چو بانوی مدینه
چه آمد بر سر آل پیمبر
چهل منزل همه از بخل و کینه
(دو عالم شور و شین است
عزادار حسین است )۲
🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷
میلاد جان پور
وای از نگاه بی خرد بی مرام ها
null
وای از نگاه بی خرد بی مرام ها
بر نیزه بود جاذبه انتقام ها
بازی کودکانه اطفال گشته بود
پرتاب سنگ از وسط پشت بام ها
آن روز از تمامی دیوار های شهر
با سنگ می رسید جواب سلام ها
در مدخل ورودی آن سرزمین درد
از بین رفته بود دگر احترام ها
وای از محله های یهودی نشین شهر
وای از صدای هلهله و ازدحام ها
یک کاروان به ناقهٔ عریان گذر نمود
آهسته از میان نگاه امام ها
بر نیزه های گمشده در لابه لای دود
هجده سر بریده نشسته بدون خوود
در سرزمین شام خزانِ بهار بود
از گریه جاده ها همگی شوره زار بود
ناموس اهل بیت به صحرای بی کسی
بر ناقۀ بدون عماری سوار بود
در بین ناقه های یتیمان هاشمی
هجده عدد ستاره دنباله دار بود
آن روز نیزه دار سر حضرت حسین
تنها به فکر جایزه و کسب و کار بود
در جمع کاروان کف پاهای دختری
زخمی تکه سنگ وَ یا این که خار بود
صف های چند بد صفتِ تازیانه دار
دور و بر کجاوه زینب قطار بود
گویا که بود لعل لب و مغز استخوان
آماده معانقه با چوب خیزران
دروازه پر ز لهو و لعب ساز و هلهله
رقاصه های شهر به دنبال قافله
تجارها برای خرید و فروش سر
بنشسته اند بر سر میز معامله
از روی نیزه ها به زمین می خورد مدام
آن سر که با سه شعبه جدا کرد حرمله
از بس رقیه دخترمان تازیانه خورد
در استخوان گردنش افتاده فاصله
با چادری که پاره و یا تکه تکه بود
در زیر تازیانه اَدا کرد نافله
در بین بغض و ناله و فریاد بی کسی
گفتم میان آن ملاء عام با گله
نقل و نبات دور سر اهل کاروان
عید آمده برای تماشا چیانمان
یک عده در میان زمین های دور شهر
مشغول جمع آوری چوب خیزران
یک عده هم دوباره برای ادای نذر
می آورند مجمر خرما و تکه نان
انگار کاسب یکی از کوچه های شهر
طشت طلا فروخته با قیمت گران
اکبر مؤذن حرم آل فاطمه
وقت صلات بر سر گلدسته سنان
شب ها سه ساله دخترمان گریه می کند
از درد پا و درد سر و درد استخوان
با خود همیشه حجمه زنجیر می کشد
شب های سرد پهلوی او تیر می کشد
اسم خرابه آمد و روحم شرر گرفت
قلبم گرفته بود کمی بیشتر گرفت
در داخل خرابه نه گودال قتلگاه
گنجشک پر شکسته ما بال و پر گرفت
انگشت های سوخته دختر حسین
خاکستر از محاسن سرخ پدر گرفت
رأس بریده با نگه گریه آورش
از ما سراغ مقنعه و زیب و زر گرفت
شکر خدا که حضرت شیب الخضیبمان
با پای سر دو مرتبه از ما خبر گرفت
تا بوسه زد به گونه بابا رقیه مرد
مأمور سر رسید و طبق را گرفت و برد
خوابیده بود کودک معصوم بی صدا
دندانه های محکم زنجیر دور پا
بعد از زیارت سر پر گردش پدر
افتاد روی خاک و سفر کرد تا خدا
گل یک طرف و بلبل آن یک طرف دگر
لب، گونه نقطه های تلاقی جدا جدا
دختر درست مثل پدر بی کفن ترین
زیرا که دید واقعه تلخ بوریا
یک مشت گوش پاره و روی سیاه و زرد
سوغات ما برای شهیدان کربلا
از شعر هم توان بیان را گرفته اند
این واژه های سیلی و زخم و سه نقطه ها
من عارفم مجاور نخ های پرچمش
تا هر زمان اجازه دهد می نویسمش
#اسرا_شام
باورت می شد ببینی خواهرت را یک زمان
باورت می شد ببینی خواهرت را یک زمان
دست بسته، مو پریشان، مو کنان، مویه کنان
باورت می شد ببینی دختر خورشید را
کوچه کوچه در کنار سایه ی نامحرمان
نه لبی مانده برای تو نه جای سالمی
من که گفتم این همه بالای نی قرآن نخوان
چه عجب!طشتی برای این سرت آورده اند
ای سر منزل به منزل ای سر یحیی نشان
تا همین که چشم تو افتاده بر چشمان ما
چشم ما افتاده بر لبهای زیر خیزران
ای تمامی غرور من فدای غیرتت
لطف کن این مرد شامی را از این مجلس بران
این قدر قرآن مخوان این چوب ها نامحرمند
شب بیا ویرانه هر چه خواستی قرآن بخوان
#اسرا_شام
آنان به قلب خون شده جز غم نذاشتند
چیزی برای خواهر تو کم نذاشتند
مهمان شام بودم و بر میزبانیم
یک لحظه چشم خویش روی هم نذاشتند
جز سنگ و تازیانه و سیلی و کعب نی
بر زخم های وا شده مرهم نذاشتند
وقتی که آستین شده معجر برای من
یعنی که هیچ چیز برایم نذاشتند
دیگر چه وقت حرف عبا و امامه است
وقتی به دست های تو خاتم نذاشتند
دیدی چطور که آل پیمبر عزیز شد
در مجلسی که دخترک تو کنیز شد
با دست بسته هست ولی دست بسته نیست
گر چه سرش شکسته ولی سرشکسته نیست
هرچند سربه زیر... ولی سرفراز بود
زینب قیام کرده چون از پا نشسته نیست
رنج سفر ،خطر، غم بازار،چشم شوم
داغ سه ساله دیده ولی باز خسته نیست
حتی اگر به صورت او سنگ می خورد
هیهات بند معجرش از هم گسسته نیست
چشم او در اثر حادثه کم سو شده است
کمرش خم شده و دست به زانو شده است
بیت بیت دل او از هم پاشیده شده
صورتش در اثر لطمه خراشیده شده
گفت برخیز که من زینب مجروح توام
چند روزیست که محو لب مجروح توام
این چهل روز به من مثل چهل سال گذشت
پیر شد زینب تو تا که ز گودال گذشت
این رباب است که این گونه دلش ویران است
در پی قبر علی اصغر خود حیران است
گر چه من در اثر حادثه کم می بینم
ولی انگار دراین دشت علم می بینم
دارد انگار علمدار تو برمی گردد
مشک بر دوش ببین یار تو برمی گردد
خوب می شد اگر او چند قدم می آمد
خوب می شد اگر او تا به حرم می آمد
تا علی اصغر تو تشنه نمی مرد حسین
تا رقیه کمی افسوس نمی خورد حسین
راستی دختر تو...دختر تو...شرمنده
زجر...سیلی...رخ نیلی...سرتو شرمنده
وای از دختر و از یوسف بازار شدن
وای از مردم نا اهل و خریدار شدن
سنگ هایی که پریده است به سوی سر تو
چه بلایی که نیاورده سر خواهر تو
سرخی چشم خبر می دهد از دل خونی
وای از آن لحظه که شد چوبه ی محمل خونی