eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
72 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
چه شب هایی رقیه از فراقت، سخت در تب بود چه تقدیری که وصل ما، خرابه، در دل شب بود چنان تار است چشمانم که باور کن نفهمیدم سکینه شانه زد موی مرا یا عمه زینب بود همیشه وقت دیدارت لباسِ خوب پوشیدم حلالم کن اگر امشب لباسم نامرتب بود چه شب ها که گرسنه ماندم اما شکر حق کردم رقیه محضر پروردگارِ خود، مؤدب بود اسیر ظالمی بودم که بی علت کتک می زد میان لشگر کوفه به بی رحمی ملقب بود نپرس از ازدحام مردم و بازارِ طولانی چه بازاری! چه بازاری! شلوغ و پر مخاطب بود نمیگویم در آن مجلس چه گفت آن مردک شامی فقط بابا بدان که دخترت خیلی معذب بود به جای این همه هجران، تو را محکم بغل کردم خلاصه این بغل کردن، مرا پایان مطلب بود شاعر:
زمینه و زمزمه🎙 حضرت رقیه (سلام الله علیها ) سلام بابا...بیا بنشین به دامانم سلام بابا...ببین در کنج ویرانم سلام بابا سلام بابا . ببین گیسو سپیدم من به آغوشم . تورو آخر کشیدم من پدر جانم از اون شب که. ..کتک خوردم چشام تاره منو بد زد... لباسامم پر از خاره پدر جانم خبرداری شبا رو خاکا می خوابم ببین کرده موهای سوخته بی تابم پدرجانم ✍قاسم نعمتی باحذف دو بند
زمزمه🎤 زبا ن حال حضرت رقیه (علیها سلام) عمه بیا تماشا یارم ز ره رسیده گردیده میهمانم امشب سر بریده خوش آمدی پدرجان امشب دراین خرابه ازشوق دیدن تو جانم بلب رسیده بابا در انتظارت شب تا سپیده بودم این روز را من ای کاش هرگز ندیده بودم بابا ببین رسیده هنگام چیدن گل با دیدن سر تو حالی نداره بلبل گردیده روی ماهم مانند لاله نیلی باشد بصورت من آثار ضرب سیلی بابا بدست دشمن اگرچه من اسیرم دور سرت بگردم پروانه سان بمیرم امشب در این خرابه ذکر پدر بگیرم اشک غم از دو چشمم شب تا سحر بگیرم گرد فراغ رویت بنشسته بر عذارم امشب غمی ندارم هستی تو در کنارم بابا چرا نیامد اکبر برادر من ساقی نموده پر غم از غصه ساغر من ممنونم ای پدر جان از من خبر گرفتی دختر ناز خود را امشب به بر گرفتی با اشک دیده شویم غبار روی ماهت آتش زند بجانم شرار هر نگاهت ✍شیدا نیشابوری گوشواره:باباحسین حسین جان
غزل مصیبت حضرت رقیه(سلام الله علیها) دست از سرم بردار من بابا ندارم زخمی شدم بهر دویدن پا ندارم گیسو سپیدم احترامم را نگهدار سیلی نزن من با کسی دعوا ندارم باشد بزن، چشم عمو را دور دیدی من هیچ کس را بین این صحرا ندارم زیبایی دختر به گیسوی بلند است مثل گذشته گیسوی زیبا ندارم این چند وقته از در و دیوار خوردم دیگر برای ضربه هایت جا ندارم تا گیسوانم را زدستانت درآرم غیر از تحمل چاره ای اینجا ندارم گفتم به عمه از خدا مرگم بخواهد خسته شدم میلی به این دنیا ندارم گیرم که پس دادند هر دو گوشوارم گوشی برای گوشواره ها ندارم شیرین زبان بودم صدایم را بریدند آهنگ سابق را به هر آوا ندارم در پیش پایم نان و خرما پرت کردند کاری دگر با شام و شامی ها ندارم با ضربه پا دنده هایم را شکستند کی گفته من ارثیه از زهرا ندارم نشناختم بابا تو را تغییر کردی امشب دگر راهی به جز افشا ندارم گویی تنور خولی آتش داشت آن شب خیلی شده ترکیب رویت نامرتب
4_5794309261995541827.mp3
420.2K
🏴سبک نوحه زمینه شهادت بی بی حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها 🏴بند اول پرستوی حسینم و شکسته بال و پر من خونیه چشم تر من رو خاک ویرون سر من دختر پادشاهم و شده خرابه جای من گریه کنید برای من برای غصه های من سر پدر اومده دیدنم۲ رسیده وقت پَر کشیدنم۳ من الذی ایتمنی،ابتا 🏴بند دوم ریحانة الحسینم و شدم به رنگ ارغوان خسته و پیر و ناتوان که قامتم شده کمان عزیزة الحسینم و بعد پدر شدم اسیر پای برهنه این مسیر شدم با طعنه ها حقیر محله ی یهودی بُردنم۲ به زجر بی حیا سِپُردنم۳ من الذی ایتمنی،ابتا 🏴بند سوم بشین به روی دامنم بگم چی اومد به سرم نگم چی شد با معجرم زخمه تمومه پیکرم زخمه تمومه پیکرم سوخته پدر موی سرم سو نداره چشم ترم نداره قوت کمرم ای پدر ای ماه رو نیزه ها۲ سرت رو کی بریده از قفا۳ من الذی ایتمنی،ابتا 🙏التماس دعای خیر ✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
_بنت الحسین_علیها_السلام 🌹 آنقدر سنگ زدن تاکه سرت شکسته شد ازهمان مشت ولگد.بال وپرت شکسته شد نشود پاک ازآن صورت تو .ضربت دست زیرشلاق ولگدها کمرت شکسته شد بخدا ازسره نی .بودحواسم به همه وای دیدم گل من.گل سرت شکسته شد دختر شامی وآن طعنه وآن زخم زبان صبرکردی دخترم اما پرت شکسته شد توکه از حرمله وزجر ندیدی خیری دختر فاطمه هستی.زیورت شکسته شد تا پدرگفتی عزیزم روی نی گریان شدم خوردی از زجر لگد. چون سپرت شکسته شد میکشم نازه تورا تاکه دهم تسکینت درد دل کردی که بغض حنجرت شکسته شد باسر غرقه بخونم رازها گفتی .گلم درده دل کردی که بغض حنجرت شکسته شد وای دیدی دخترم قنداق خونی علی این همه خاطره ها در نظرت شکسته شد گفت (مجنون) که حسین.معجر او دست نخورد ازاصابت گشتن سنگی سرت شکسته شد👉 📓شاعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی). 🙏🍀🌹🙏🍀🌹🙏🍀🌹.
_بنت الحسین_علیها_السلام_ 🌹 خرابه بودورقیه دلش پُردرداست هوای سینة دختر،خدا،عجب سرداست ستاره ها همگی ازرقیه باخبرند میان یک نگهش آسمانی ازدرداست گل خرابه نشینی،ولی چه خوش بوئی خزان نشسته بررویت جمال توسرداست عدوزده به رُخ تو،ولی سپر داری قسم به جان اباالفضل،که عمّه چون مرد است نوای سینة مجنون،همیشه ازشام است خرابه برسردختر،خدا چه آورداست 📕📕شاعر..آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی).. ____________________________ کانال اشعار مجنون کرمانشاهی:
_بنت الحسین_علیها_السلام 🌹 لب خشک توواین آب گوارا،دیدنی است سرنازت به رویِ نیزه ی اعدا،دیدنی است آمدی تاکه کنی داغ مرا،تازه پدر آن ترک خوردگیِ گوشة لبها دیدنی است یادداری بغلم کردی وهی بوسیدی سرِتودربغل ،ای معنی رؤیا دیدنی است چه بلائی به سرت آمده ای باباجان حنجربریده ونیزة اعدا دیدنی است توکه استاد مَنی،درهمة صبروبلا دخترت دربین این گرگانِ صحرا دیدنی است دل مجنون همه جاتنگِ غمِ رقیّه است نازدانه ،غم تودراین بلایا دیدنی است 📕📕شعر..آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی).. ____________________________ کانال اشعار مجنون کرمانشاهی:
شام غریبان ای سری که در سحر با دخترت هم صحبتی شب نرو جای دگر، شام غریبان دعوتی به عمو جانم بگو شد مجلس تدفین بیا غیرت الله حرم، از نیزه ها پایین بیا ای که جاری در نگاه توست ، صد دریا غزل وقت غسل من شده، آبی بیاور لااقل گوش من پاره ست ای پاره بدن ، کم آه کن رو به قبله نه ، سرم را رو به قتلگاه کن هر تکان این بدن ، دردسر تلقین شود خاک را طوری نریزی سینه ام سنگین شود خاک، من را از تو دورم کرده هق هق می کنم زود از بالای قبر من نری ، دق می کنم ای کسی که هر خزانی را بهارش می کنی ترس از تاریکی من را چه کارش می کنی بر مزارم آمدی، با یک لب بهتر بیا فاتحه خوان رقیه ، با علی اصغر بیا وارث روی کبود مادرت زهرا منم سفره داری که گرسنه رفت از دنیا منم آسمانی بودم و ویرانه ماوای من است قبر پروانه ست هرجایی که شمعی روشن است
. ای روضه خوان ِغربت ِقبر کریم ها شاه غریب ، وارث صبر کریم ها‌ بین بقیع، صاحب بزم عزا شدی زائر برای مظهر جود خدا شدی وقت عزای جدّ کریم تو مجتباست اما بقیع، بی علم و بیرق عزاست این روزها که گشته دل کلّ مؤمنین آماده ی زیارت ایّام اربعین گریه کنی به دور حصارش نمانده است جز تو کسی کنار مزارش نمانده است حالا به روی خاک حریمش نشسته ای از بی کسی شبیه حسن دل شکسته ای مثل حسن تو هم شده ای شاه بی سپاه صحرانشین فاطمه، لبریز اشک و آه اما دلیل اشک حسن داغ کوچه بود آن کوچه ای که صورت مادر شده کبود یک بی حیا رسید و به یکباره جان گرفت از فرصت نبودن حیدر توان گرفت جمع ِ تمام کینه ی او مشت بسته شد بد زد که گوشواره ی مادر شکسته شد از آن به بعد بر رخ مادر نقاب دید روی کبود حوریه را در حجاب دید از آن به بعد روز خوشی مجتبی ندید در روضه های کوچه ی غربت قدش خمید راحت شد آخر از غم جانکاه مادرش وقتی که شد شهید جنایات همسرش با زهر کینه پاره جگر شد اگر حسن او را نموده غسل و کفن شاه بی کفن دیگر نرفته بر سر سرنیزه ها سرش در زیر نعل تازه نمانده ست پیکرش ✍عبدالمحسن علی مهدوی نسب ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam