eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
48 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
باد در عرش که پیچید خبر شکل گرفت از پر و بال ملک فرش گذر شکل گرفت نور خورشید به شب خورد..،سحر شکل گرفت آسمان پرده برانداخت..،قمر شکل گرفت ماه از جلوه ی گیراش چه حظی می برد علی از فرط تماشاش چه حظی می بُرد نخل پر برکت توحید ثمردار شده نسل تابنده ی خورشید،قمردار شده کهکشان های خداوند خبردارشده پدر خاکیِ افلاک پسردار شده صورتش هودج نور است..،پدر می بوسد دست آب‌ور خود را چِقَدَر می بوسد ابرویش جلوه‌ی ربّ است اُبُهَت دارد زلف او آیه ی نوری است که حرمت دارد چشم او ابر بهاری است که رحمت دارد نام او جامِ طهوری است که شربت دارد صاحب شهد شکرریزِ سبو می آید چِقَدَر نام اباالفضل به او می آید گونه ی آینه بر دوده ی آهش خیره چشم فانوس به پیچ و خم راهش خیره برکه ی آب به رخساره ی ماهش خیره پلک باران به تماشای نگاهش خیره آسمان خیره به چشمان تر این ماه است چشم او چشمه ی توحیدی آل الله است رشته‌ ی وصلت عُشاق،نخ دامن او رختی از جنس پر و بال ملک بر تن او دَرِ جنّات عَدَن،دُکمه ی پیراهن او ساقه ی طاقِ فلک بازوی شیر افکن او غرشش غرش طوفانیِ شاه عرب است پسر شیر خدا،شیر نباشد عجب است هرکه در زندگی اش غصه ی بسیاری داشت اگر از خانه ی مولا طلب یاری داشت بی گمان با پسرش نیز سر و کاری داشت سیزده ساله چه رزم علوی واری داشت سیزده ساله یلِ با جَنَم حیدر شد وارث بر حق تیغ دو دم حیدر شد دست عباس به دامان امام حسن است سند قلب اباالفضل به نام حسن است سالیانی است که درگیر مرام حسن است گرچه ساقی است ولی تشنه ی جام حسن است چِقَدَر خصلت دلدار به دلبر رفته کرم حضرت ساقی به برادر رفته ساحل امن یقین بود که دریا را ساخت شانه اش بود که زُلف شب یلدا را ساخت کوهی از غیرتِ حساس به زهرا را ساخت دامن اُمِّ بَنین حضرت سقا را ساخت گیسویش را به سر زلفِ حسینِ خود دوخت کاشف الکرب شدن را به اباالفضل آموخت آفریده شده عباس برای زینب سینه ی او سپر دفع بلای زینب جان عشاق اباالفضل،فدای زینب ما گدایانِ حسینیم،گدای زینب همگی بنده ی عشقیم به عباس قسم پاسبانان دمشقیم به عباس قسم سیل اشکیم به دنبال نمِ دریایش دست ما را برسانید به اعطینایش این که خوانده است حسین بن علی آقایش ارمنی های محلّه اند علم‌کِش هایش هرکه را جَذبه ی این عشق به زنجیرش کرد نمک سفره ی عباس نمک گیرش کرد کاش ما را به ردای کرمش وصل کنند مثل وصله به نخِ شال غمش وصل کنند مثل پَر،کنج ستون علمش وصل کنند دست ما را به ضریح حرمش وصل کنند تا که آب و گِلمان خرج عزایش باشد تنمان تکه ای از صحن و سرایش باشد آبرو داده به سرچشمه،به دریا،دستش از زمین پُل زده تا عرش مُعَلّی،دستش مرده را زنده کند همچو مسیحا،دستش چقدر مُعجزه ها خلق شده با دستش آن که از خاک درش کور شفا می گیرد با همان دستِ قلم دست مرا می گیرد سرو سبز علویّات برومند شده شانه ی او به بلندای دماوند شده چهره اش بانی پیدایش لبخند شده خطبه خوان حرم امن خداوند شده مکه را شیفته ی عشقِ امام خود کرد کعبه را بنده ی اعجاز کلام خود کرد آیه ی نور به پیشانی او مکتوب است با وجودش بخدا وضع حرم مطلوب است بین اطفال حسین بن علی،محبوب است سر دوشش چقدر حال رقیه خوب است طفل از ذوق تماشای عمو پر می زد هر زمان بوسه به دست علی اصغر می زد آه!از لحظه ی شومی که بلا نازل شد بین مهتاب و حرم ظلمت شب حائل شد اشک افلاک فرو ریخت زمین ها گِل شد کار برگشتن سقا به حرم مشکل شد دامن شیر به سرپنجه ی کفتار گرفت ناگهان تیغ به بازوی علمدار گرفت رود فریاد زد ای اهل حرم..،دریا سوخت مطمئناً جگر تشنه ی دخترها سوخت وسط معرکه ی جنگ دل بابا سوخت آخرین مشک که افتاد زمین..،سقّا سوخت چقدر بعد علمدارِ حرم هق هق کرد بنویسید رباب از غم اصغر دق کرد @babollharam
آغاز می کنم سخنم را به نام ماه دم می زنم دوباره ز لطف مدام ماه سر می زنم به دور سرایش تمام سال شعبان که می شود به خدا در تمام ماه... ...خیره به دست رازق باب الحوائجم چون دست گیری است فقط در مرام ماه فردا که می رسد همگی غبطه می خورند هم اولیاء و هم شهدا بر مقام ماه در سجده خواستم که در این شام با شکوه کلب سرای دوست شوم یا غلام ماه دار و ندار خود همه را بذل می کنم هر بنده را مرید ابالفضل می کنم تا که صدای شیر دلاور شنیده شد لبخند بر لب اسدالله دیده شد تبریک را به حضرت ام البنین بگو کوه ادب ز کوه ادب آفریده شد با صد امید ارمنی آمد به مجلسش عباس مشتری است، یقین کن خریده شد این چشم کال ما به نوایی نمی رسید با آب مشک حضرت ساقی رسیده شد کف می زنیم و باز کمی گریه می کنیم دیوانگی ما به کجاها کشیده شد دینم کنار ماه فقط کامل است و بس صحن دلم به نام ابوفاضل است و بس عمری دخیل و سائل کاشانه ات شدیم مست از سبوی کوثر میخانه ات شدیم از بس به ما بزرگی و شوکت رسانده ای معتاد بر مواهب پیمانه ات شدیم ما پست ها کجا... تو کجا... پس خودت بگو اصلا چه شد که ما همه دیوانه ات شدیم؟! حاشا به تو اگر که مریض از درت رویم امشب که جمع، بین شفاخانه ات شدیم آتش بزن تو این همه پَر را کنار خود حالا که شمعی و همه پروانه ات شدیم بالای کعبه خطبه بخوان بنده ات شویم ما آمدیم تا که پناهنده ات شویم در کاروان عشق سپاه عقیله ای این روزها محافظ راه عقیله ای در لفظ عام اگر چه که ماه قبیله ای اما علی الخصوص تو ماه عقیله ای در این مسیر قوت قلب رقیه ای در این مسیر ضربِ سلاح عقیله ای فکر کسی به هتک حریمش نمی رسد تا علت شکوه نگاه عقیله ای گیرم که روی نیزه رَوی باز حیدری در مجلس یزید، پناه عقیله ای ای تو رکاب زینت بیت ابوتراب آبی بریز، تشنه شده کودک رباب @babollharam
طفلان هنوز چشم براه رسیدنت چشم رباب، چشم علی، چشم خواهرت یک دختر سه ساله در خیمه مانده است درانتظار دیدن لبخند آخرت اما زبس که بر بدنت تیر خورده است جایی نمانده است براین جان پرپرت ام البنین نبود بگیرد سر تورا زهرا گرفته رأس تورا جای مادرت با تو کسی به کوچۀ غم ها گذر نکرد با تو کسی به قامت زینب نظر نکرد @babollharam
امشب براي فاطمه گوهر رسيده است شادي به قلب و جان پيمبر رسيده است حيدر نظاره كن كه دلبر رسيده است مژده بده حسن برادر رسيده است كوري چشم دشمن زهرا و مرتضي حالا دوباره فاطمه مادر شده خدا او آمده تا كه خدايي كند مرا مشغول كسب و كار گدايي كند مرا بال و پرم دهد هوايي كند مرا امشب زلطف كرببلايي كند مرا او آمده تا كه مرا مبتلا كند عاشق ترين گدا كند و پر بها كند اي مدعي جذبه ي روحاني اش ببين بالاترين رتبه ي عرفاني اش ببين از كودكي قاري قراني اش ببين عشاق اين قبيله ي سلماني اش ببين مجنون اگر كه خواستي ز ايراني اش بخوان اسلام ما همه زمسلماني اش بدان اين بزم عيش بايم چه عالي است اينقدر عالي است كه گويا خيالي است فطرس به گريه گفت كه بالم چه بالي است ! جايش چقدر خواهر ارباب خالي است اين بزم عيش بي مي و ساغر نمي شود كامل بدون تك يل حيدر نمي شود آن تك يلي كه علمدار كربلاست ساقي خيمه ها و سپهدار كربلاست اميد بچه هاست و سردار كربلاست عشق حسين و زينب و غمخوار كربلاست از مادر ادب ادب آفريده اند يك بار جز احد ز او كي شنيده اند وقتي رسيد شادي به اين انجمن رسيد پايان غصه و درد و محن رسيد خنده به لبهاي حسين و حسن رسيد حيدر به غمزه گفت - عجب ...مثل من رسيد سائل بياوريد كرم بي حساب شد دوران مستي و مي و جام و شراب شد كودك كه در خانه ي مولا بزرگ شد با مهر و حب حضرت زهرا بزرگ شد تحت تعلم حسنين تا بزرگ شد شيري براي روز مبادا بزرگ شد مشكي به دوش گرفت و به آب زد مرحم به زخم هاي وجود رباب زد رفت و نيامد و به حرم التهاب شد روياي اب بود كه ديگر سراب شد با تير حرمله علي اش تا كه خواب شد شرمنده از خجالت او افتاب شد حالا حسين يكه و تنها و دشمنان صحبت ز سنگ هاي زمخت و سر سنان مظلوم واقع شد عاقبتش هم غريب شد عيساي خانواده شد و بر صليب شد در سجدههاي عاشقي خدالتريب شد جرمش چه بود حسين كه شيب الخضيب شد ؟ زينب كه بعد از او پيام آورش شده يك شيرزن كه يك تنه خود لشگرش شده مسافر
ای قبله ی عوالم بالا حسین جان ای شعله شعله آتش دلها حسین جان حا سین و یا و نون خدا یا حسین جان ماییم و هر نفس نفس ما حسین جان یک واژه است لذت دنیا حسین هرچه به دل به سینه به سر داشتی علیست ذکری که در تمام سحر داشتی علیست نامی که در گشودن در داشتی علیست جانت علیست هرچه پسر داشتی علیست ای سر به پات رفته به مولا حسین جان چشم تو گشت و از همه ما را خطاب کرد لطفش بلند که کار صواب کرد هرکس که بندگی تو را انتخاب کرد او را نگاه مادرت عالی جناب کرد گفتیم بعد حضرت زهرا حسین جان آشفته زلفم و تبِ طوفانم آرزوست کنعانم آرزوست سلیمانم آرزوست یک بار از لب تو حسن جانم آرزوست با خون رقم زنم که دو سلطانم آرزوست امشب بیا بزن رگ ما را حسین جان مست است آنکه بر درِ میخانه ایستاد مرد است آنکه تا تَهِ پیمانه ایستاد سر نیست آن سری که روی شانه ایستاد در پای عشق تو که مردانه ایستاد؟ آن کیست غیر زینب کبری حسین جان تو میرسی و با تو خبر ها یکی یکی لبخند میزنی به پسرها یکی یکی افتاده اند پیش تو سرها یکی یکی با ماه هاشمیت قمرها یکی یکی عباسَ نوکرم شبِ فردا حسین جان شعرم رسیده است به ابیات آذری هَر کیم اِلَر مَحضَرِ آقامَ نوکری زهرا اِلَر خادِمَ عباسَ مادری زینب ئاری نَقَدَ اَبَلفَضل یاوری نقش اولدی روی بیرق سقا حسین جان ما پیر میشویم شبیهِ حبیبِ تو شبهای جمعه ایم پُر از بوی سیب تو امشب سلامِ ما به لبِ بی نسیبِ تو ما را که کُشته است صدای غریب تو جان خواستی به چشم بفرما حسین جان _لطفی
ناز دستان تو را دستان زهرا می‌کِشند آش نذری تو را هم ارمنی‌ها می‌کِشند در جوارت منتِ بیچاره‌ها را می‌کِشند دل ، ابالفضلی نمی‌ماند برایش ماتمی یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی مَشک وقتی می‌چکد تقدیر می‌ریزد بِهم دست وقتی نیست در تَن شیر می‌ریزد بِهم حق بده این چشها را تیر می‌ریزد بِهَم دختران را بعدِ تو زنجیر می‌ریزد بِهَم بر زمین اُفتاده‌ای بد جور آقا درهَمی... یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی @babollharam
گفت ایوان نجف : سلطان حسین جان ما ای جان سن قربان حسین مادرم من را به دستش تا گرفت ماجرای ما همانجا پا گرفت کربلایت در دلِ ما جا گرفت کار عشق و عاشقی بالا گرفت دست ما را حضرت زهرا گرفت درحرم گفتیم آقا جان حسین جان ما ای جان سن قربان حسین ای دل از این زخم پنهانی بخوان چند بیت عمان سامانی بخوان یاد زینب از پریشانی بخوان از وداعی سخت بارانی بخوان رفت پیراهن ، زِ عریانی بخوان من کی‌اَم عمان بی سامان حسین جان من ای جان سن قربان حسین "خواهرش بر سینه و بر سر زنان رفت تا گیرد برادر را عنان در قفای شاه رفتی هر زمان بانگِ مَهلاً مَهلَنَش بر آسمان اهل دل را آتش اندر جان زنان"۴ بی تو ای وای من و طفلان حسین صبر کن ای جان سن قربان حسین ۱.تضمینی از مولوی ۲.اشاره ای به آیه مبارکه نور ۳.حدیثی از امام مجتبی علیه السلام ۴.ابیاتی از گنجینه ی اسرار عمان سامانی لطفی
زیبای ولادت امام حسین (ع) و شور سوم شعبان شد زمین پُر از نوره با قدم ارباب شادیِ ما جوره آمده راه نجات ما آمده آب حیات ما زیارت کربلای تو شد باقی الصالحات ما حسین زهرا خوش آمدی (۴) باز دل عاشق ها پَر زده سوی تو مست وِلا گشته دل از سبوی تو عشقی نداریم به غیر تو بمیریم چون زُهیر تو همیشه هر جا و هر زمان بر لب ما ذکر خِیر تو حسین زهرا خوش آمدی (۴)
زیبای ولادت حضرت ابوالفضل (ع) و شور چارم شعبان شد صفای دل اومد ساقیِ سرمستان ابوفاضل اومد دل شده امشب پا بست تو شد هر دو عالم سرمست تو با اشک و با خنده مرتضی بوسه زده بر دو دست تو یا ابوفاضل خوش آمدی (۴) ذکر تو یا عباس شفای هر دَرده عشقت ابوفاضل دل همه رو بُرده تویی تو تنها ملاک ما یاد تو خواب و خوراک ما دعای اِکشِف کُروبَنا حک شده روی پلاک ما یا ابوفاضل خوش آمدی (۴)
میلاد امام حسین و حضرت ابوالفضل و امام سجاد (علیهم السلام) آی عاشقا ، امشب زهرا عیدی میده به هممون یک کربلا (۲) دل و دلبر اومده ، از همه سر اومده اربابم یعنی حسین ، گل حیدر اومده نبی شده دلشاد ، به یُمن این میلاد میزنه فُطرس مَلَک به شوق او فریاد آی عاشقا ، امشب زهرا عیدی میده به هممون یک کربلا بَه که ارباب اومده ، باده ی ناب اومده به شب تار دلم ، مَه و مهتاب اومده منم گدای تو ، می شم فدای تو تموم زندگیِ من وقف ِ برای تو آی عاشقا ، امشب زهرا عیدی میده به هممون یک کربلا عشق دلخواه اومده ، وزیر شاه اومده بنی هاشم و بگو ، براشون ماه اومده غرق گل یاسم ، فدای عباسم مست یل کرببلا خدای احساسم آی عاشقا ، امشب زهرا عیدی میده به هممون یک کربلا مروه و صفا اومد ، مکه و منا اومد مظهر عبادت و رحمت خدا اومد امشب شدم آزاد ، رو لب من فریاد رسیده از راه مولا سیدنا السجاد آی عاشقا ، امشب زهرا عیدی میده به هممون یک کربلا
ولادت امام حسین حضرت ابوالفضل امام سجاد علیهم السلام بَه بَه که خدا یک گوهری آورده آن کس که نگاهش دل مولا بُرده چون صورت او آینه ی وَجه خداست دائم به لبش بوسه ی حیدر خورده 🌺🌸🌺🌸 عباس علی یاس مُعطر آمد امید حسین ، یاور خواهر آمد بَه بَه چه جمالی چه قد و بالایی اُلگوی ادب ، هیبت حیدر آمد 🌺🌸🌺🌸 سجادِ حسین ، ماه درخشان آمد اُلگوی دعا ، مظهر ایمان آمد چون مادر تو عروس زهرا گشته یعنی پسر بانوی ایران آمد
زیبای ولادت حضرت سجاد (ع) و شور پنجم شعبان شد عید تو مولا شد خونه ی آقامون با تو مُصفا شد میلاد تو میلاد دعاست یاد تو آقا یاد خداست صحیفه ی پُر زِ نور تو برای درد همه دواست حضرت سجاد خوش آمدی (۴) در شب میلادت دل حسین شاده بر لب ما ذکرِ حضرت سجاده تو ماه زیبای هر شبی تو بهترین ذکر هر لبی تو هستی هستیِ عالمِین تویی که هم پای زینبی حضرت سجاد خوش آمدی (۴)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حضرت ابوالفضل چگونه وصف کنم یک جهان شجاعت را چگونه نقش زنم چشمه ی عبادت را چگونه ثبت کنم لحظه های طاعت را چگونه رسم کنم راه رسم غیرت را اگر تمام ادیبان زتو قلم بزنند به اذن حیدر کرار از تو دم بزنند تویی که برهمه ی خلق مقتدا هستی توی که درادب و فضل منتها هستی تویی که قوت بازوی مرتضی هستی تویی که ساقی و سقای کربلا هستی وزیر کشور عشقی و شاه علقمه ای تو نورچشم علی و عزیز فاطمه ای کیم من آن که شدم ریزه خوار احسانت کیم من آنکه که همیشه اسیر وحیرانت کیم من آنکه کنم جان خویش قربانت کیم من آنکه که بود دست من به دامنت حوائج همه ی خلق را روا کردی مرا زبدو تولد شما دعا کردی گدای کوی توام بی پناه آمده ام به شوق دیدن نیمه نگاه آمده ام به خاکبوسی تو سر به راه آمده ام دلم شکسته ببین روسیاه آمده ام بیا و روز قیامت مرا شفاعت کن دوباره مثل همیشه بیا عنایت کن دلم هوای تو کرده هوای آن حرمت هوای سینه زنی زیر بیرق و علمت هوای روضه آن دست و بازوی قلمت چو شمع آب شوم از گدازه های غمت به قفل بسته دل ها فقط کلید تویی شفیع محشری و بر همه امید تویی عمود خیمه ی زینب چرا شکسته شدی چو فرق خونی حیدر زهم گسسته شدی چنان خسوف قمر، باز بازو بسته شدی زغصه های مدینه تو زار و خسته شدی زند شراره به قلبم صدای غمگینت ببین که فاطمه آمد کنار بالینت مشهدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ماه عشق است ماه عشّاق است ماه دل‌های مست و مشتاق است در میخانهٔ کرم شد باز الدخیل این حریمِ رزاق است ریزه‌خوارش فقط نه اهل زمین جرعه‌نوشش تمام آفاق است بی‌حساب است فضل این ساقی شب جود و سخا و انفاق است بین دل‌های بیدلان امشب با سر زلفِ یار میثاق است «قبره فی قلوب من والاه» حرمش قبله‌گاه عشّاق است ماه شعبان رسید! ماه سه ماه کربلا می‌رویم! بسم الله السلام ای پناه مُلک و مکان در یدِ قدرتت عنان جهان رفته قنداقه‌ات به عرش خدا تشنهٔ پای‌بوسی‌ات همگان در طوافت قیامتی شده است می‌رسد هر فرشته با هیجان پَر قنداقهٔ تو می‌بخشد پر و بالی به فطرس نگران از سرانگشت پاک مصطفوی جرعه جرعه بنوش شیرهٔ جان خواند جدّت «حسینُ منّی» را «وَ أنا مِن حسین» را تو بخوان با تو جود و شجاعت نبوی‌ست ای شکوه حماسه‌های عیان در نمازت شبیه فاطمه‌ای بین میدان علی‌ست جلوه‌کنان چشم‌های تو مرز خوف و رجاست قَهر و مِهر تو آتش است و امان رحمت محض! یا ابا الأیتام! پدری کن برای عالمیان ای که آقایی تو بی‌حد است باز ما را به کربلا برسان شب جمعه شمیم سیب حرم منتشر می‌شود کران به کران روضه‌هایت بهشت اهل ولاست چشم ما چشمه‌های کوثر آن «وَ مِنَ الماءِ کُلَّ شَیءٍ حَی» اشک‌ها از غمت همیشه روان السلام ای شهید روز دهم السلام ای امام تشنه‌لبان تا ابد در فراز، پرچم توست خون سرخت همیشه در جَرَیان کربلای تو از ازل بوده‌‌ست مبدأ حرکت زمین و زمان شب سوم رسیده‌ای، ای ماه السلام علیکَ ثارالله السلام ای نگین عرش برین سروِ بالا بلند اُم بنین جذبه‌های نگاه هاشمی‌ات ماه را می‌کشد به سوی زمین عبد صالح! مُواسِیاً لله! پدر فضل! روح حق و یقین! به حضورت گشوده دست، فلک به قدوم تو سوده عرش، جبین وقت هوهوی ذوالفقار علی‌ست به روی مرکب حماسه نشین می‌شود با اشارهٔ‌ تو دو نیم هر کسی آید از یسار و یمین زینبت «إن یکاد» می‌خواند آسمان محو هیبت تو! ببین کاشف الکرب اهل‌بیت نبی! بازوان تواند حصن حصین ماه من! بازوی رشید تو را که برافراشته‌ست بیرق دین ـ زده بوسه علی به گریه چنان چیده از آن حسین بوسه چنین سائلان تو بی‌شمارند و ... گوشه چشمی به ما! بس است همین شب جود و کرامت و بذل است شب چارم شب اباالفضل است السلام ای حقیقت جاری روح تقوا و زهد و بیداری سید السّاجدینِ شهر رسول عبد مسکینِ حضرت باری روزهایت مجاهدت، ایثار نیمه‌شب‌هات بخشش و یاری در مناجاتت ای صحیفهٔ نور آیه آیه زبور می‌باری همه مجذوب ربّنای تواند محوِ این سِیْر و این سبک‌باری گوش کن این صدای داوود است که به شوق تو می‌شود قاری پا برهنه به حجّ که می‌آیی کعبه را هم به وجد می‌آری خطبه‌های تو تیغِ برّانند ثانی حیدری و کرّاری در مصاف تو سهم دشمن تو چیست غیر از مذلّت و خواری وارث عزت و سخای حسین ای که بعد از عمو، علمداری به محبان خود نظر فرما بیشتر موقع گرفتاری رو سیاهی من گذشت از حدّ تو برایم مگر کنی کاری در نماز شبت دعایم کن تو عزیزی تو آبروداری دلم از بند هر غم آزاد است شافع من امام سجاد است
دریای عشق همدم ساحل نمی شود بی نُقل یار گرمی محفل نمی شود بیدل شدن طریقه ی عشاق کربلاست هر آدمی که عاشق و بی دل نمی شود ای ساقی حسین سرم زیر پای توست هر که تو را شناخت که عاقل نمی شود از کودکی به پای امامت نشسته ای بی خود کسی خدای فضائل نمی شود ساقی خانواده علمدار بی نظیر کرب و بلا بدون تو کامل نمی شود بعد از تو انعکاس حسین بن فاطمه دیگر کسی حسین شمایل نمی شود روز ازل که نام تو را جار می زدند نقش مرا به نام علمدار می زدند داری دل ترک زده را بند می زنی با زلف ماه فاطمه پیوند می زنی بالا بلند عشق،تو با خاک پای خود طعنه به ارتفاع دماوند می زنی پیشانی تو قبله ی خورشید می شود وقتی به نام فاطمه سربند می زنی وقتی میان ابروی خود می زنی گره آتش به آسمان خداوند می زنی معلوم می شود غضبت برطرف شده با دیدن رقیه که لبخند می زنی خود را به آب و آتش صحرای کربلا تا اهل خیمه تشنه نباشند می زنی مثل همیشه در دل صحرا الم بزن حس غرور زینب کبری الم بزن @babollharam
باز انگار جهان حادثه در سر دارد شهر یثرب سبدی یاس معطر دارد جبرئیل است که تکبیر مکرر دارد کودکی آمده که هیبت حیدر دارد چه جمالی چه کمالی چه قد وبالایی ماه مجنون و تو لیلا تر از لیلایی وصف اوصاف تو از عقل فراتر باشد چون که مدح تو فقط کار برادر باشد عاشق آن است که آیینه دلبر باشد یعنی عباس خودش یک تنه حیدر باشد تیر ما گر بخورد کنج هدف خوب تر است کربلایی شدن از راه نجف خوب تر است آمدی با دل دریا که تو دریا باشی آمدی نور دل حضرت مولا باشی میر و سردار و پناه دل آقا باشی تا که بر تشنه لبان حضرت سقا باشی یاد دادی به همه شیوه ی جانبازی را از تو آموخته ام غیرت و سربازی را راهی علقمه سقا شده ماشاالله دشت در دشت چه غوغا شده ماشاالله جنگ خیبر شده٬مولا شده٬ماشاالله بیش از پیش چه زیبا شده ماشاالله تیغ می راند و تکبیر اباعبدالله ذکر لاحول ولا قوة الا بالله چراغ زاده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گرچه سرگرمِ کسب و کارش بود نان خورِ رزق کار و بارش بود او که با عالمِ خودش می‌ساخت روز و شب با غمِ خودش می‌ساخت آری این مرد، ارمنی بود و داستانش شنیدنی بود و سر او گرمِ کارگاهش بود گرچه او معتقد به راهش بود سال‌ها هرچه او به دست آورد خرج بیماری عزیزش کرد سرِ شب تا به خانه بر می‌گشت دردهایش شبانه بر می‌گشت غرق اندوهِ همسرش بود و پسرش بین بسترش بود و چشم را رود نیل می‌بیند پسرش را علیل می‌بیند نه دگر ناز می‌کند این گُل نه زبان باز می‌کند این گُل به امیدش چه روز و شب‌ها رفت هر طرف بر درِ مطب‌ها رفت به مریضش فقط حواسش بود خواهشش بود التماسش بود ولی افسوس غم عذابش کرد رفت بر هر دری جوابش کرد ناگهان بغضِ سال‌ها وا شد چشم‌هایش هجومِ دریا شد هق هقِ بی امان، امانش بُرد عاقبت دردها توانش بُرد مدِّ چشمش به آسمان می‌خورد شانه‌هایش فقط تکان می‌خورد کاش با هیچ کس چنین نشود مردی اینقدر شرمگین نشود چه جوابی به همسرش بدهد؟ چه امیدی به دخترش بدهد؟ گفت با زخمِ این جگر چه کنم گفت با خود که بی پسر چه کنم خویش را کنج خانه‌اش حِس کرد دستی آنجا به شانه‌اش حِس کرد یک نفر گفت غم اگر سخت است گرچه بیماریِ پسر سخت است غم اگر سخت‌تر ز الماس است کارِ عالَم به دست عباس است هرکه از درد بود جان به لبش دست خالی نرفته از مطبش گفت با او که کو کجا برویم؟ گفت باید به کربلا برویم نام او جانِ تازه‌اش بخشید تازه جان بر جنازه‌اش بخشید بار خود را گرفت بر دوشش پسرش بود بینِ آغوشش ناگهان بی اراده راهی شد همره خانواده راهی شد رفت...با آه و اشک، کرببلا رفت میدانِ مشک کرببلا چه هوایی در آن غروبی داشت سر به آن درب‌های چوبی داشت همه با احترام می‌رفتند همه غرق سلام می‌رفتند گرچه او خواهشی فراوان داشت حس آرامشی فراوان داشت نذرهایش شنیدنی بودو ارمنی بود و دیدنی بودو بِین زُوّارِ بی قرارِ ضریح با پسر رفت تا کنارِ ضریح یک نفر الدخیل می‌گوید یک نفر یا کفیل می‌گوید یابنَ حبل‌ُالمتین کسی می‌گفت یا‌بنَ ام‌ُالبنین کسی می‌گفت با مریض و علیل آنجا رفت تا ضریحِ بلندِ آقا رفت تا که می‌خواست شرح حال کند قبل از آنیکه او سؤال کند پسرش را که دید غوغا کرد پسرش حرف زد، زبان وا کرد در کنار ضریح جایش بود باورش نیست روی پایش بود یک مسیحی دوباره درمان شد ارمنی آمد و مسلمان شد محترم رفت و محترم برگشت ساعتی بعد از حرم برگشت رفت تا خانه‌ی پُر از یاسش رفت او با امیرعباسش
عالم از نور ولایت منجلی است جشن میلاد حسین بن علی است ای امیر و سید و مولا حسین روز میلادت مبارک یا حسین یا حسین ای میوه قلب رسول نازنین فرزند زهرای بتول ای امیرالمومنین را نور عین مجتبی را جانشینی یا حسین یا حسین ای آبروی کائنات ای که باشد یاد تو رمز نجات گفت پیغمبر که ای جان بهشت سروری تو بر جوانان بهشت آن حدیثی که به جانم خوش نشست نص پیغمبر حسینٌ منّی است با ملائک همنشینی یا حسین حجت حق در زمینی یا حسین فطرس از نور تو بال و پر گرفت با نگاهت زندگی از سر گرفت دست لطفت را بکش روی سرم مثل فطرس سوخته بال و پرم ای که تو هستی امیر عالمین ناخدای کشتی دل یا حسین ای به قربان تو و ایثار تو عقل حیران مانده اندر کار تو کربلای تو پناه عاشقان سوی تو خیره نگاه عاشقان بهر من هم کن دعایی یا حسین تا که باشم کربلایی یا حسین هرکسی که کربلایی می شود بهر دین حق فدایی می شود کربلایی یعنی آن دلداده ای که بگیرد دست هر افتاده ای شور عاشورای تو الگوی ماست نهضت ما ریشه اش کرب و بلاست رهبر ما را خودت یاری نما نهضت ما را نگهداری نما سرور کل شهیدان یا حسین ای که هستی مرد میدان یا حسین حاج قاسم پیرو راه تو بود خادمِ صدّیق درگاه تو بود او که عمری لحظه ها را می شمرد عاقبت در راه عشقت جان سپرد هر که در عشق شما فانی شود عاقبت مثل سلیمانی شود @babollharam
ادب را حد اعلا میپسندد قدم را پشت بابا میپسندد ببین بالا بلند کربلا را خودش پایین پارا میپسندد