eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
48 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 روضه های فاطمیه بکائون خمسه در کلام امام صادق (علیه السلام) شیخ صدوق رحمه اللَّه در کتاب خصال، به سندش از امام صادق علیه السّلام روایت کرده: افرادی که فوق العاده گریه کردند پنج نفر بودند: آدم، یعقوب، یوسف، فاطمه، دختر حضرت محمّد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم و علی بن الحسین علیهم السّلام. حضرت آدم از فراق بهشت به قدری گریه کرد که اثر اشک در دو گونه مبارکش نظیر جوی باقی ماند.حضرت یعقوب به قدری از فراق یوسف گریه نمود که چشمان خود را از دست داد و بدو گفتند: به خداوند سوگند یوسف را از خاطر نخواهی برد تا آنکه افسرده یا نابود گردی. حضرت یوسف به قدری برای پدرش یعقوب گریست که اهل زندان ناراحت شدند و به وی گفتند: یا باید شب گریان و روز ساکت شوی و یا اینکه روز گریان و شب ساکت باشی. یوسف با یکی از پیشنهادهای ایشان موافقت نمود. حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در فراق پیغمبر به قدری گریه کرد که اهل مدینه خسته و ناراحت شده به او گفتند: تو به واسطه کثرت گریه ات ما را اذیّت می کنی. لذا حضرت زهرا (سلام الله علیها) از مدینه خارج و به سوی قبر شهدا می رفت، وقتی ناراحتی های قلبی خود را با گریستن خالی می کرد به سوی مدینه باز می گشت. حضرت علی بن الحسین علیهما السّلام مدت بیست یا چهل سال بر حضرت حسین گریست. هیچ غذایی در مقابل آن حضرت نمی گذاشتند مگر اینکه گریان می شد. کار آن حضرت به جایی رسید که یکی از غلامانش به وی گفت: ای پسر رسول خدا! فدای تو شوم، من می ترسم تو خود را (به واسطه کثرت گریه) هلاک نمایی! فرمود: چاره ای نیست جز اینکه از غم و اندوه خود به خداوند شکایت کنم. من چیزهایی را می دانم که شما نمی دانید. من یادآور قتلگاه فرزندان فاطمه علیها السّلام نمی شوم مگر اینکه گریه راه گلویم را مسدود می کند. متن عربی حدیث: ابْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنِ ابْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُهَیْلٍ الْبَحْرَانِیِّ یَرْفَعُهُ إِلَی اَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ ع قَالَ الْبَکَّاءُونَ خَمْسَهٌ آدَمُ وَ یَعْقُوبُ وَ یُوسُفُ وَ فَاطِمَهُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ وَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ ع فَاَمَّا آدَمُ فَبَکَی عَلَی الْجَنَّهِ حَتَّی صَارَ فِی خَدَّیْهِ اَمْثَالُ الْاَوْدِیَهِ وَ اَمَّا یَعْقُوبُ فَبَکَی عَلَی یُوسُفَ حَتَّی ذَهَبَ بَصَرُهُ وَ حَتَّی قِیلَ لَهُ تَاللَّهِ تَفْتَوُا تَذْکُرُ یُوسُفَ حَتَّی تَکُونَ حَرَضاً اَوْ تَکُونَ مِنَ الْهالِکِینَ وَ اَمَّا یُوسُفُ فَبَکَی عَلَی یَعْقُوبَ حَتَّی تَاَذَّی بِهِ اَهْلُ السِّجْنِ فَقَالُوا لَهُ إِمَّا اَنْ تَبْکِیَ بِاللَّیْلِ وَ تَسْکُتَ بِالنَّهَارِ وَ إِمَّا اَنْ تَبْکِیَ بِالنَّهَارِ وَ تَسْکُتَ بِاللَّیْلِ فَصَالَحَهُمْ عَلَی وَاحِدَهٍ مِنْهُمَا وَ اَمَّا فَاطِمَهُ فَبَکَتْ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ ص حَتَّی تَاَذَّی بِهِ اَهْلُ الْمَدِینَهِ فَقَالُوا لَهَا قَدْ آذَیْتِینَا بِکَثْرَهِ بُکَائِکِ فَکَانَتْ تَخْرُجُ إِلَی الْمَقَابِرِ مَقَابِرِ الشُّهَدَاءِ فَتَبْکِی حَتَّی تَقْضِیَ حَاجَتَهَا ثُمَّ تَنْصَرِفُ وَ اَمَّا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ فَبَکَی عَلَی الْحُسَیْنِ ع عِشْرِینَ سَنَهً اَوْ اَرْبَعِینَ سَنَهً -تردید از راوی است- مَا وُضِعَ بَیْنَ یَدَیْهِ طَعَامٌ إِلَّا بَکَی حَتَّی قَالَ لَهُ مَوْلًی لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّی اَخَافُ عَلَیْکَ اَنْ تَکُونَ مِنَ الْهَالِکِینَ الَ إِنَّما اَشْکُوا بَثِّی وَ حُزْنِی إِلَی اللَّهِ وَ اَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُونَ إِنِّی لَمْ اَذْکُرْ مَصْرَعَ بَنِی فَاطِمَهَ إِلَّا خَنَقَتْنِی لِذَلِکَ عَبْرَهٌ.(۱) ۱٫ کتاب خصال، ج ۱ ص ۲۷۲ و ۲۷۳ شماره ۱۵٫
🔷🔷🔷🔵🔵🔵🔵🔴🔴🔴🔴⚫️⚫️⚫️⚫️◾️◾️◾️◾️⬛️⬛️ عاقبت ماهم از اینجا سوی عقبا میرویم یک دو روزی فرصت ماست پس ز دنیا میرویم خسته ایم از ناجوانمردی این دهر فنا بهر آرامش بسوی باغ طوبا میرویم هرکسی در پهنه گیتی گزارد یادگار نقش ما ماند به دنیا زشت و زیبا میرویم گر که فردا را بسازیم از همین امروز خود شاد و مسرور با سر خویش عوض پا میرویم بهر پاسخ دادن اعمال خود روز جزا پای میزان عدالت خواه و ناخواه میرویم یوم الحسره روز بیچارگی غافل بود از چه رو بی خبران ما بی محابا میرویم دیو نفس ما فزون خواه و بشر تسلیم او از چه ما بی ماخدا در موج دریا میرویم کار ما از از بیخ و بن معیوب و ما خود غافلیم با چنین اعمال چه رویی. نزد مولا میرویم بارها فرموده در قران جهان گردد فنا چون رسد گرگ اجل ما هم از اینجا میرویم نوح رفت و شد سلیمان عاقبت تسلیم مرگ ما زبالائیم و آخر سمت بالا میرویم این غزل تقدیم آنان چون (صفا) آماده اند گر چه لایق نیستیم با حب طاها میرویم شاعر حاج قاسم جناتیان قادیکلایی
تمام عمر زداغت گریستم زهرا خداگواست که با گریه زیستم زهرا به انزوای غریبانه ی علی شب وروز چوشمع سوخته جانی گریستم زهرا تویی که عزّت ونامی مرا عطا کردی وگرنه بی تو ندانم که کیستم زهرا نه عاشقم که بگویم مدینه عشق من است نه رهروم به طریق تو چیستم زهرا زپا فکنده مرا بار معصیت امروز چگونه پیش تو فردا بایستم زهرا قبول می کنی اکنون بخوانمت مادر اگرچه آن چه که خواهی تو نیستم زهرا بگیردست «وفایی» خسته را درحشر که برحسین تو عمری گریستم زهرا
این سخن کم نیست دنیا صبحگاهی بیش نیست شهرپرآشوبِ امکان،کوچه‌راهی بیش نیست یوسف دل ر نگه دار از زلیخای هوس بگذرازدنیا که دنیا قعر چاهی بیش نیست کم بجو آب حیات از تیرگی‌های وجود تشنگی گاهی سراب ست،اشتباهی بیش نیست یابن آدم! روی گندمگون به روی خاک نه! گاه اسباب نزول دل، گناهی بیش نیست درصف میدان کجا از کاه باید کوه ساخت کوه ماییم ای دلیران!خصم کاهی بیش نیست روسپیدی‌های محشربا شرف آید به دست هرکسی ذلت پذیردروسیاهی بیش نیست دل حریم نور گردد با نگاه فاطمه آری آری! انتظار ما نگاهی بیش نیست با نگاهش سینۀ ما وادی أیمن شود هرچه داریم از تجلی‌های او روشن شود هر که فرمان داد در پیش خدا تسلیم را الحق از رفتار او آموخت این تعلیم را یازده آیینۀ او آفتاب روشن‌اند ساکنان سایه نُه چرخ و هفت اقلیم را کی به استقبال غیر از او پیمبر ایستاد در کجا دیدند جز او این همه تکریم را اوکه باشوقش هزاران سدره وطوبی شکفت او که با اشکش رقم زد کوثر و تسنیم را او که نامش آبروی دفتر تاریخ شد او که رنگین کرد با خون صفحۀ تقویم را رفت در آتش که گل‌های شهامت بشکفد این چنین باید که رفتن راه، ابراهیم را پیرو زهرا کجا ترسد دگر تهدید را پیرو زهرا هراسان کی شود تحریم را خطبه‌هایش یک به یک خوف ورجارازنده کرد ندبه‌هایش بانگ زد مرز امید و بیم را حال زهرا رفته و غم میهمان باغ اوست این زبان حال مولایم علی در داغ اوست از جهانی دل بریدم، دلبرم آمد به یاد در خروش افتاد سینه، کوثرم آمد به یاد شرحی از داغ شقایق در گلوی باد بود ناگهان اوراق سرخ دفترم آمد به یاد خواستم سیلاب خون ازدیده‌ام جاری کنم ناگهان اشک روان دخترم آمد به یاد آه ای دل! زائر پهلوی مجروحش شدم ناله‌ها در بین دیوار و درم آمد به یاد دست،بازوی تورم‌کرده را حس کرده است آن دفاع بی‌نظیر همسرم آمد به یاد ای دریغا چوبۀ تابوت بر دوش من است ای مدینه ماتم پیغمبرم آمد به یاد فاطمیه با غم ام‌البنین همراه شد آری آری! روضۀ آب آورم آمد به یاد... روز محشر دست‌های او شفاعت می‌کند رتبۀ سقا به روز محشرم آمد به یاد آرزومندیم با لطفش نظر بر ما کند دست‌های او گره از کار دل‌ها وا کند
نوحه حضرت زهرا سلام الله علیها ای فروغ آفرینش ای امیدِ اهل بینِش سرّ دنیا و مافیها حضرتِ امّ ابیها ای عرش حق را قائمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه... ای بهشتی یاسِ احمد لَیلَةُ القدرِ محمد مهرِ تابانِ هدایت ای فداییِ ولایت لطف و کرم را خاتمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه... ای سه شب از قوتِ تو سیر یتیم و فقیر و اسیر عالَمی بر سَرِ خوانَت سائلِ لطف و احسانت ای بر لبِ ما زَمزَمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه... قلبم و نورِ عین تو عاشقم بر حسینِ تو در هوایِ گنبدْ طلا می رَوَم تا کرببلا ای شهریارِ عالَمین جانم حسین جانم حسین... ۹۷ ✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼ 🔴بامابه روزباشیدهم سبک،هم شعر👆
... این قیاسات غلط است 🔶آیت الله العظمی سید احمد خوانساری در مجلس روضه ای شرکت کرده بودند. مداح پیری شروع به خواندن قصیده ای کردند که بیتی از آن اشاره داشت: مقام غلام سیاه سیدالشهدا در روز عاشورا, از مقام حضرت عیسی بن مریم برتر است! . 🔶آقای خوانساری باشنیدن این سخن با عصبانیت نگاهی به مداح پیر انداختند. مداح با دستپاچگی پرسید: آقا این حرف اشتباه است؟ آقا فرمودند: بله! مداح بیت را عوض کرد و بعد از منبر خدمت ایشان رسید آقای خوانساری فرمودند: (این قیاسات غلط است. ما در شعر و غیر آن ,حق قیاس کردن در مقامات را نداریم!) . . 🔶روزی در مجلسی در محضر آیت الله العظمی سید احمد خوانساری, مداحی شعری به این مضمون خواند: اگر حضرت علی (سلام الله علیه) آستین خود را تکان دهند, هزاران موسی از آن بیرون می ریزد! . 🔶حضرت آقا فرمودند: (این گونه سخن نگویید! حضرت امیر و حضرت موسی_ علیهما السلام_ با هم برادر بودند.) . 🔶منبع: کتاب صاحب نفس قدسیه (خاطراتی از آیت الله العظمی سید احمد خوانساری) مولف عبدالحسن بزرگمهر نیا . 🔶تصویر آیت الله العظمی سید احمد خوانساری رضوان الله تعالی علیه
🏴سلام،روضه شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) مداحی حاج محمود کریمی در بیت رهبری🏴 ◀️مجمع مداحان اهلبیت علیه السلام قم ▶️ ▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️ خواب در چشمان یثرب آمده مردمش خود را به خوش خوابی زده باد سرد درد بین کوچه ها هوهوی شبگرد بین کوچه ها احتضار از راه مخفی آمده رد شد از زیر در آتش زده خوب گوش بده... در میان خانۀ مولا چه بود باغبان بود و گل یاس کبود بانوی لولاک روی بسترش سر نهاده روی پای رهبرش قابض الارواح با روح الامین نوحه می خوانند بر بانوی دین مرغ شب فریاد هوهو میزند شب کنج حجره سوسو میزند سایه ای بروی دیوار گلی است سایۀ لرزان مولایش علی است زانویی زیر سر بانوی خود در بغل دارد دگر زانوی خود چشم دارد بر نگاه فاطمه شعله میگیرد ز آه فاطمه ناله ای آرام می آید به گوش می رود از هوش و می آید به هوش هر زمانی چشم خود را باز کرد با زبان دل سخن آغاز کرد کای همیشه همنشین فاطمه ای امیرالمومنین فاطمه ای که بر ارض و سماء هستی امیر جان زهرایت سرت بالا بگیر علی جان ... سر تو چرا پایین انداختی... سر تو بالا بگیر مولای من... آنکه باید این چنین باشد منم آنکه باید شرمگین باشد منم آخه؛ خواستم یاری کنم اما نشد بند حزن از دستهایت وا نشد کار من از تو حمایت بود و بس از رضای تو رضایت بود و بس من وِلایت را به جان دارم علی روی بازویم نشان دارم علی تو ولی داوری مولای من بر دو عالم سروری مولای من فاتح بدر و حنین و خیبری تو وصی مصطفایی، حیدری گردش آرام آرام نگات کرده ترسیم مدار کائنات ای پناه جان احمد در احد فاطمه آن روز مدیون تو شد خودش رو به صحنۀ جنگ احد رسوند مادر سادات... دید یه جایی همه جمعند... رسول خدا (جان عالم به فداش) روی زمین نشسته دارند زخمهای رسول خدا رو می بندند ... دور و بر پیامبر اکرم(ص)، امیرالمومنین علی(ع) ایستاده ... نود زخم کاری برداشته تمام بدن غرقابۀ خون... فاطمه (س) رسید خدمت پیغمبر، نگران، دلواپس... بابا حالتون چطوره... فرمود فاطمه جان امروز علی به داد من رسید... خیلی کمک کرد... هر جا اومدند حمله کنند علی جلو ایستاد... علی علی ... همه جا علی... وای وای چه کرده این علی... شیر میدان کارزار... علی امروز جان من رو نجات داده... جلو اومد مادر سادات... فرمود، پسر عمو انشاء الله یه روزی جبران کنم ... ای پناه جان احمد در احد فاطمه آن روز مدیون تو شد عهد کردم هر چه گویی آن کنم جان نثاری تو را جبران کنم علی جان؛ تیر غم هم گر بسویت می پرد باید از قلب من اول بگذرد شمع عالم لحظه ای خاموش شد فاطمه بار دگر بی هوش شد آه ... چه لحظات سختی... ساعتی نگذشت و چشمی باز کرد از دری دیگر سخن آغاز کرد گفت بشکن بغض خود آقای من گریه کن؛ راحت امشب گریه کن همپای من تا کی می خوای آروم گریه کنی... گریه کن بر من و بر ایتام من گریه کن بر طفل تشنه کام من گریه کن ای دست گیر عالمین بیشتر بر جان جانانم حسین(ع) گریه کن بر، بر زمین افتادنش گریه کن بر لحظۀ جان دادنش ... آه لحظات آخره دیگه... حضرت فاطمه(س) در بستر مرگ داره با علی(ع) درد دل می کنه... حرفهای ناگفته رو به علی(ع) میگه... یا علی(ع) این چند وقته من تو بستر بیماری بودم ... کارهای خونه موند... علی جان منو حلال کن ... آخه از بابام رسول خدا(ص) شنیدم اگه علی از تو راضی باشه خدا هم ازت راضیه... علی جان... خنده بر لبهای تو بیرنگ شد شرم دارم کار خانه لنگ شد من اگر بانوی خوبی بوده ام خواهشی از محضرت ننموده ام عمر تسلیم مشیت میکنم رفتنی هستم، این شب آخر وصیت میکنم آقا جان؛ نیمه شب غسلم بده با پیروهن نیمه شب کن پیکر من را کفن نیمه شب بر خاک بسپارم نهان ساعتی در پای قبر من بمان .... ای ... امیرالمومنین خدای مهربانیه... حضرت فاطمه فرمود ... آقا این بچه های من بی مادر میشن یه وقت نکنه باهاشون بلند حرف بزنی... فارغ از رنج و ملالم کن علی رفتنی هستم حلالم کن علی راستی چندی است ای نور دیده ام صوت قرآن تو را نشنیده ام اشک بسته راه چشمانت علی ای فدای صوت قرآنت علی گوش کن... با شما یاسین روایت می شود روح، فانی در ولایت می شود بعد هر یک حرف آه مرتضی می کند تقطیر کل سوره را حجره از قرآن مشعشع می شود آیه ها یک سر مقطع می شود هر چه آهنگ تنفس تندتر می زند نبض عوالم کندتر از تن حیدر همه نیروش رفت بار آخر فاطمه از هوش رفت کنار بدن فاطمه اش داره گریه میکنه.... یه وقت صدای هاتفی رسید راه را باز کنید ... یتیم های فاطمه دارند میان از مادر خداحافظی آخر و کنند... همه ملائکه کنار رفتند ... بچه های فاطمه اومدند خودشون رو بروی بدن بیجان مادر انداختند ... آه... من بمیرم برای اون بچه یتیمهایی
روضه حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها ✅ سيد مجيد بني فاطمه ⚫️ مجمع مداحان اهلبیت ◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️◼️ کی دیده که پرنده ای،کنارلونه گم بشه یه مادری توکوچه ای،که داره خونه گم بشه آخه چطور تو رو زده،( که خون به چشمت اومده)2 *میخوایم باهم برا مادرمون بخونیم ما نبودیم توکوچه داد بزنیم * ای جوان مرتضی *میگی بامن* ای جوان مرتضی،نیمه جان مرتضی *بگم بعدشو* قدکمان مرتضی ای جوان مرتضی *چه کنم اگه امشب نگیم کی بگیم * توی کمین نشسته و کمربه کینه بسته و *تومیگیری* یه نامه پاره پاره و یه گوشواره شکسته و *من از شما سوال دارم آی باغیرتا* بگوبه هرکی دشمنه،کسی زن و نمیزنه *میخوام امشب نفرین کنم الهی بشکنه دست مغیره، نامرد یه جوری به بازوی مادرم زد،که امام صادق فرمود: علت شهادت مادر ما از اون ضربه های متعدد قنفذ بود، اينقده به بازوهای مادر زد بازوهاش ورم کرده بود .چه قدر سخته آدم یه منبر براش درست کنن مردم رو دعوت کنن بیاد بالا منبر بگه مادرشو چه طور زدن، فقط یه جمله بهت بگم یه جوری زدن خانم 18 ساله دیگه نمیتونست خوب نفس بکشه....دیگه نتونست یه بارحسین رو بغل بگیره،بگم؟یاگوشتو بگیر یا زن و مرد داد بزنن* از آن روزی که سیلی خورده ام دشوار می بینم به چشم نیمه باز خود جهان را تار می بینم دلم میخواهد چشمانم نمی ديدند جایی را که خون محسن خود بر در و دیوار می بینم *آخ مادر،داد بزن،حالا که قراره روضه کوچه خونده بشه بزار بگم یکی میگه مادرمو نبرید،یکی میگه بابامو نبرید ،یکی میگه مادرمو نزنید،من زود میخام روضه رو جمعش کنم ،زینب بچه اس داره نگاه میکنه داره همه این حرکات مادروبه خاطر می سپره دید مادرش باپهلوی شکسته اومد همه رو کنار زد، حتی قنفذ هم نتونست جلوی مادرمونو بگیره ، اومدمسجد گفت: مگه زهرا مرده علی رو می برید؟ تا علی بیرون نیاد زهرا برنمیگرده، صحیح و سالم علی رو برگردوند تو خونه، یادگرفت گفت: باید منم مثل مادرم باشم، اماممو هرجا بردن برگردونم، زد از خیمه بیرون گفت: میرم گودال برش میگردونم، اما وقتی اومد نگاه کرد دید یه نانجیبی روسینه حسین......سری به نیزه .... بلند است دربرابر زینب،این دستت بیاد بالا امشب،اگر این شهر نفس میکشه به خاطر شما گریه کن هاس، به خاطر شماگریه کنای حضرت زهراس، دستتو بیار بالا،به عشق مادرش، امشب فرمود: علی جان! البته بهت بگم با یه چشم نگاه کرد،چون بعد کوچه یه چشمش باز نمی شد،آروم یه نگاه کرد گفت: علی! من از اون روز اولی که اومدم تو خونه ی تو، بابام هم سفارش کرد ازتو هیچی نخواستم، هیچی نخواستم ،اما الان یه خواهشی دارم، بگو قربونت برم، گفت:علی جان! منو شب غسل بده، منو شب کفن کن، علی جان! منو شب توقبر بذار، همه ي وصیتارو کرد، چرا چون تا قیامت بدونن چرا حبیبه ی خدارو شبونه غسل دادن .....یه نگاه کرد، اینو شماها نمی گیرید، زن ها بهتر میگیرن، یه مادر وقتی میخواد از دنیا بره، میگن: یه سن و سالی داره، میگه دخترمو شوهر دادم ،پسرم سر زندگیشه، اما من نمیدونم این روزگار چه کرد بافاطمه ؟ بچه های قد و نیم قد داشت، از خدا طلب مرگ کرد،یه نگاه کرد گفت :علی! بچه هامو به تومی سپرم، سفارش حسن رو کرد، سفارش کلثوم، اما سفارش حسین مثل نامش سفارشش یه جور دیگه بود ، گفت: علی جان شبا بالاسر حسین من یه کاسه آب بزار 🔴بامابه روزباشیدهم سبک،هم شعر👆
روضه جانسوز کوچه بنی هاشم امام حسن مجتبی علیه السلام فاطمیه حاج محمود کریمی مجمع مداحان اهلبیت ع بروزترین و قویترین پایگاه جامع مداحی 👇👇👇 فروارد به تمامی گروها.واتساب.تلگرام صدقه جاریه میباشد ➖⚫️◼️➖➖◼️◼️➖➖◼️⚫️➖ گذشت کوچه و یک کوچه ی دگر آمد چهل نفر همه رفتند و یک نفر آمد چنان بلند شدو دست سمت سر آمد به سوی فاطمه دیوار مثل "در" آمد.... همیشه کوچه غم اهل سوختن باشد خصوصا اینکه تماشا گرش حسن باشد حسن که ضربه ی سختی به طاقتش میخورد حسن که ضربه ی اصلی به غیرتش میخورد *چه خوب بود خودش فرمود که سیلی به صورتش ...* ولی از این همه بادی به صورتش میخورد همین نسیم حسن را هزار سال بس است برای گریه ی هر شب همین خیال بس است *اینم یه کوچه ، بارمون تو کوچه افتاده امشب ...* گذشت کوچه و یک کوچه ی دگر آمد *کوچه در و دیوارش چی بود؟* زسمت کوچه ی سر نیزه ها خبر آمد *دوره گودال جمعیت کوچه باز کردن* که شمر جای مغیره در این گذر آمد ولی نه روبروی او ، که پشت سر آمد قلاف ،خنجر و حنجر به جای بازو شد... شبیه مادرش آخر شکسته پهلو شد .... رسیدروضه به جایی که دیدنش سخت است به حنجری که یقینا بریدنش سخت است تنی که مثلح شود پا کشیدنش ..... صدای وای "بنی"شنیدنش سخت است .. اگر چه سخت سرت را ، ولی جدا کردن چنان که فاطمه را از علی جدا کردن .... *لحظه های آخر ، امام حسن ناله میزد ، آقاجان داری از هم و غم دنیا راحت میشی ، (اما من دارم میگما) اما ابی عبدالله عرضه داشت ، داداش برا چی داری اینطوری گریه می کنی ، فرمود حسین جان من دیگه دارم راحت میشم، اما لایوم کیومک یا اباعبدالله.... همین که تیر رها کرد ، تیغ می برد رفیق میزند و نارفیق می برد و بوسه گاه نبی را دقیق می برد عمیق بوسه زده ، پس عمیق می برد.... حسین ..... صدای فاطمه گودال را بهم زده است .... ✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼ 🔴بامابه روزباشیدهم سبک،هم شعر👆
۲۰۴ من از تو دورم ای دوست ، وصل تو را بخواهم تنها وصال رویت ، را از خدا بخواهم بیمار درد هجران ، در محفل فراقم با گوشه چشمی ای دوست ، از تو شفا بخواهم در تار و پود نفسم ، همواره ام گرفتار ای دستگیر عالم ، رمز رها بخواهم شهد محبتت را ، بر عاشقان چشاندی با یک نگاه من هم ، جام ولا بخواهم دانم حقیر و پستم ، من با تو عهد بستم پیمان شکستم اما ، از تو وفا بخواهم ای مهر عالم آرا ، ای ماه حسن دل ها پر روی تو ببینم ، از تو چها بخواهم همره شوق وصلت ، یک عقده مانده در دل من یک مدینه و یک ، کرببلا بخواهم ✼═══┅🔶🍁🔶┅═══ 🔴بامابه روزباشیدهم سبک،هم شعر👆
شور ساده حضرت زهرا سلام الله علیها مقام زهرا عظیم و بی نهایته کلام زهرا تجلّیِ هدایته پیامِ زهرا پیروی از ولایته امّ ابیها یا فاطمه یا فاطمه... باید به راهِ دین خدا فدا شدن شبیهِ زهرا فدای مُقتَدا شدن مثل شهیدان زائرِ کربلا شدن امّ ابیها یا فاطمه یا فاطمه... ای نورِ دیده یا فاطمه یا فاطمه قامت خمیده یا فاطمه یا فاطمه شدی شهیده یا فاطمه یا فاطمه امّ ابیها یا فاطمه یا فاطمه... گفتی به گودال غریب حسین غریب حسین ماندی چرا تو بی یار و بی مُجیب حسین غرقه به خون و شدی شَیبُ الخَضیب حسین غریب مادر شهید کربلا حسین... ۹۷ ✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼ 🔴بامابه روزباشیدهم سبک،هم شعر👆
روضه _ حضرت زهرا سلام الله عليها بنفس ...حاج ميثم مطيعی 🔴◼️◼️◼️⚫️➖ اي جان ِ حيدرت به فدايت، سخن بگو جانم به لب رسيد برايت، سخن بگو *زهرا! دل ِ علي برا حرف زدنت تنگ شده،زهراي من وقتي صورتت رو مي ديدم،غم هاي عالم از دلم مي رفت،غير اين مدت آخر كه قضيه بر عكس شد،وقتي صورت مباركت رو نگاه مي كردم،غم هاي عالم به دلم مي نشست،زهرا! دلم برا صداي ِ ملكوتيت تنگ شده،صدات غم از دل ِ علي مي بُرد.* جانم به لب رسيد برايت، سخن بگو *با علي حرف بزن، "کَلِّمینِی" . زهرا جونم وقتي نافله مي خوندي،صداي مباركت رو مي شنيدم،وقتي قرآن تلاوت مي كردي،وقتي علي رو صدا مي زدي:ياابالحسن!. اما زهرا الان كنار تربتت نشستم،يه صدا زدنت علي رو كشت،هنوز ناله ي يا فضه ي تو مانده به گوشم،اون لحظه اي كه فضه رو صدا كردي: "یا فضّةُ خُذینی وَ الله قَد قُتِلَ ما فی أحشائی." فضه به داد برس،محسنم رو كشتند.* اي جان ِ حيدرت به فدايت، سخن بگو جانم به لب رسيد برايت، سخن بگو در غربت مدينه تويي همدم ِ علي دل تنگ شد براي صدات،سخن بگو *زهراي من! الان با نشنيدن صدات دارم جون ميدم،نه تنها علي،بچه هاتم دارن مي ميرند،مثل فردا پسراش اومدن هي صدا زدن: "کَلِّمینِی يا اُما! فَـأَنـَا ابْـنُك الحُسَين،" اما امشب جواب بچه هاش رو داد،موقعي كه علي غسل رو تمام كرد،كفن كرد،بندهاي كفن رو بست، حسنين آمدند،ناله زدند، "کَلِّمینِی، کَلِّمینِی"،مي گفتند،يه وقت دست هارو از زير كفن بيرون آورد، دو تا آقازاده رو به سينه چسبانيد،اميرالمؤمنين قسم ياد كرد" أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّهَا قَدْ حَنَّتْ وَ أَنَّتْ" پسراش گفتن:با ما حرف بزن،اما زهرا ناله زد، مثل اون موقعي كه بين در و ديوار بود،زهرا،هميشه پدر صداي تو رو مي شنيد، غم از دل ِ بابا مي بردي،اما اون جا يه جور ديگه ناله زدي، :"یا أبَتاه! هکَذا یُفعَلُ وَ ابنَتِکَ"! ببين دارن با دخترت چه مي كنند.امشبم ناله زد، وقتي علي از غسل فارق شد،دست ها رو از زير كفن بيرون آورد،ناله زد،صيحه زد،اما زهرا با ناله ي تو ملائكه ي آسمان ها همه سوختند، ببين با دل علي چه شد؟ زهراي من موقع غسل و كفن ناله زدي،علي هم يه ناله اي زد، به همه گفته بود آروم گريه كنيد،مردم مدينه خبر دار نشن، شايد حيفش اومد بيان كنار جنازه ي مادر، صورت بچه هاش رو كبود كنند، اما يه وقت دست به ديوار گذاشت،شروع كرد هاي هاي گريه كردن،علي مگه بازوي ورم كرده اش رو نديده بودي؟ * در خاك نيست جاي تو،خاموش مي شوي من مي روم به خاك به جايت، سخن بگو *يه ذره با علي حرف بزن،دردهاي دلت رو به علي كه نگفتي،زخم هاي بي شمارت رو براي علي نشمردي،علي تنها مونده،روضه ام تموم ِ،شام غريبان هميشه روضه اش كوتاهه* هم صحبت هميشه ي جمع ملائك ِ اينك علي فتاده به پايت،سخن بگو *نميدونم شايد زهرا باهاش حرف نزد،يه وقت رو كرد سمت قبر پيغمبر،صدا زد:يارسول الله، شروع كرد با پيغمبر حرف زدن، "قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي" صبر ِ علي كم شده.زهراي من:* با بازوي ِ شكسته،تويي حامي ِ علي آه! اي شكسته دست ِ دعايت، سخن بگو اي خطبه ي فصيح تو چون روضه آتشين دنيا سكوت كرده برايت،سخن بگو 🔺🔹🔺 زهرا گذشت و خاطره هايش هنوز هست در مسجد مدينه صدايش هنوز هست 🔺🔹🔺 عصا سلاح ِ كليم است،ني سلاح علي علي به وقت حوادث عصا نمي گيرد عصاي فتح يدالله ذكر ِ يا زهراست بدون فاطمه فيض از خدا نمي گيرد *ده مرتبه همه بي بي رو صدا بزنند:يازهرا.....* مطیعی ✼═══┅🔶🍁🔶┅══ 🔴بامابه روزباشیدهم سبک،هم شعر👆
به نام خدا 🔶🔶هدیه به پیشگاه قطب عالم امکان، امام حاضر و ناظر و جهت تعجیل در فرجش، 🔷🔷🔷🔷🔷 اللهم عجل لولیک الفرج (3) رسیده فاطمیه وقت عزای مادر(2) رسیده فاطمیه روضهء دیوارو در(2) یا زهرا انت سیدة نساءالعالمین انت زوجة سید الوصیین انت ام الائمة المطهرین مادر ارباب بی سرمی به همه میگم مادرمی مادرمی اما بی حرمی یا فاطمه الزهرا(3) وا امّاه(2) وا امّاه.... 🔷🔷🔷🔷🔷 شعر و سبک : التماس دعا
نوحه حضرت زهرا سلام الله علیها به نبی ذکر لب،به علی زمزمه فاطمه فاطمه فاطمه فاطمه به شرف انتها،به کرم خاتمه فاطمه فاطمه فاطمه فاطمه ای که اهل عالمند،ریزه خوارِ خوانِ تو ریزه خوار خوانِ تو،سائلِ احسان تو ای که اهل عالمند،مُحرِمِ کوی شما سینه زن ها را بُوَد،روی دل سوی شما ای گل مصطفی،نورِ دیده مدد جان نثارِ علی،ای شهیده مدد مادرِ خستهٔ قد خمیده مدد جان نثارِ علی،ای شهیده مدد به نبی ذکر لب،به علی زمزمه فاطمه فاطمه فاطمه فاطمه به شرف انتها،به کرم خاتمه فاطمه فاطمه فاطمه فاطمه فاطمه فاطمه فاطمه فاطمه.... بوسه بر دستان تو،میزند ختم رُسُل ای که گشتی پرپر از،ظلم و کینه مثلِ گل پیش چشم مرتضی،چون شدی نقش زمین خاک غم بر سر نمود،زین عزا روحُ الامین غم به دل حاکی و،آه و واویلتا چادرِ خاکی و،آه و واویلتا زار و دلخسته ای،آه و واویلتا پهلو بِشکسته ای،آه و واویلتا به نبی ذکر لب،به علی زمزمه فاطمه فاطمه فاطمه فاطمه به شرف انتها،به کرم خاتمه فاطمه فاطمه فاطمه فاطمه فاطمه فاطمه فاطمه فاطمه.... ۹۷
نوحه به مناسبت رحلت علما عالِمی رفته از دارِ دنیا یادِ او گوییم با شور و غوغا آه و واویلا آه و واویلا... او سفر کرد و دل کند زاری اشکِ محبّین گردیده جاری آه و واویلا آه و واویلا... در فِقدانِ آن عَبدِ اِلٰهی یا حسین گوییم با سوز و آهی سالار زینب سالار زینب... یا حسین اِی که جانِ جهانی دلبندِ زهرا روحِ ایمانی سالار زینب سالار زینب... لب تشنه جانی در تن ندارد غرقِ خون است و کفن ندارد سالار زینب سالار زینب... در مقتل پرپر گشته چون لاله خواهرش زینب میزند ناله سالار زینب سالار زینب... خیز و بِنگر ای ماهِ یگانه دُشمَنَت آمد با تازیانه سالار زینب سالار زینب...