eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
48 ویدیو
568 فایل
🔸فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 👈زیر نظر گروه جهادی باب الحرم و کانال متن روضه 🆔 @babolharam_net آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5985822167256796390.mp3
4.59M
چی بگم از سختیای قافله کاش بابا جون بالای نی نبودی هی عقب افتادم و هی رسیدم پیش چشمم هی بودی هی نبودی بااینکه سوخته موهات هنوزم از همه باباها سری بیا باهم حرف بزنیم حرفای بابا دختری رو نیزه دست دشمنی ولی بابایی منی من الذی ایتمنی بابا بابایی شنیدم یه شهری تو راهمونه کاش یکم با ماها مهربون باشن کاش بفهمن که ماهم مسلمونیم کاشکی مرهم واسه زخممون باشن الهی که نذارن که چشمی آروم بباره با خودش کاشکی یه دختر واسه من چادر بیاره با خودش سنگینه دست دشمنو سنگینه گوشای منو خوب بلدن سنگ زدنو بابا بابایی منو باز پیدا کنی یه شب بابا خودتو هرجوری که شد برسون تاول پامو فراموش می کنم اگه باز بیای بریم به خونه مون بیا بریم یه جایی که هیشکی حرفی از آشوب نزنه وقتی که قرآن میخونی روی لبت چوب نزنه برای رگای حنجرت سوختگی موی سرت میمیره آخر دخترت بابا بابایی
𓄂𝐻𝑍𓆃: 🔰 مانده در سینه ام کوه دردی شد کار میهمان کوچه گردی دست اهل کوفه دیدم نیزه و شمشیرو سنگ است یابن زهرا چون مدینه کوچه های کوفه تنگ است 🔰ای حسین جان۲ جز طوعه مردی را من ندیدم طعنه ها از کوفیان بشنیدم صحبت از دروازه باشد ظلم بی اندازه باشد ای به قربان تن تو حرف نعل تازه باشد 🔰ای حسین جان۲ ((شائق)) 🎆 ای برادر بیا تا برگردیم جان خواهر بیا تا برگردیم قلبم از غصه دوتاشد تا که بر پا خیمه ها شد دارم انگاری می بینم که سرت از تن جدا شد 🎆حسین جانم۲ یوسفم دل نگرانت هستم نگران و پریشانت هستم بیم آن دارم ببینم غرق خون پیراهنت را کاش بمیرم تا نبینم زیر مرکبها تنت را 🎆حسین جانم۲ ((شائق)) ⚡️ دیدن دخترت دیر آمدی حالا که من شدم پیر آمدی واکنی گر بر روی من هر دو چشم خون فشانت جای لگدهایشان را می دهم امشب نشانت ⚡️ای پدر جان۲ صد دفعه بین ره جان سپردم دستم بسته بود وسیلی خوردم دست من در سلسله بود پای من پر آبله بود تا خرابه جای اکبر همسفرم حرمله بود ⚡️ای پدرجان۲ ((شائق)) ✨ دو هدیه ای گل بهرت آوردم با دست خود هر دو را پروردم هر دو تا گر جان ببازند سرفراز سرفرازند مرکبا جای تو ای کاش بر تن این دو بتازند ✨ای برادر تو کعبه ای من مُحرم دردم با لاله هایم دورت می گردم جان زهرا ده اجازه تا روند و غم نبینند مادر خود را میان جمع نامحرم نبینند ✨ای برادر ((شائق)) ▪️ ای عمو دیدم از دور افتادی طوری افتادی گفتم جان دادی آمدم دیدم که قاتل با لگد میزد به سینه استخوانهای تنت شد مثل بانوی مدینه ▪️ای عموجان۲ مثل اسپند بر مجمر پریدم از حرم تا قتلگه دویدم بر تن پاکت عموجان هر دو دست من سپر شد منکه افتادم کنارت حرمله هم با خبر شد ▪️ای عموجان۲ ((شائق)) 🔳 من لاله ای از آل هاشمم من یتیم مجتبی قاسمم غم بوده صبرو تابم تشنه ی یک جرعه آبم من گُلم امّا گرفتن با سُم مرکب گلابم 🔳ای عمو جان۲ ای عمو جان دلم بی تنگ است نُقل دامادی من از سنگ است یابن زهرا کن نگاهم دیدنی شد قتلگاهم شد ز قطره قطره خونم لاله باران حجله گاهم 🔳ای عموجان۲ ((شائق)) ▪️ تشنه جان میدهد طفل مستم دست و پا میزند روی دستم غربتم دیدن ندارد غنچه ام چیدن ندارد بس که پر خون گشته رویش جای بوسیدن ندارد ▪️لای لای علی۲ من نفس های تو می شمارم روی رفتن به خیمه ندارم ای عزیز نازنینم ای تو یار آخرینم ترسم اینه بعد دفنت من سرت بر نی ببینم ▪️لای لای علی۲ ((شائق)) 🔳 دیده بگشا ای لاله ی خوشبو آمد بابایت با سر زانو پهلوی مثل گُل تو بر نوک نیزه سپر شد تا که دستم بر تنت خورد پیکرت پاشیده تر شد 🔳ای اکبرم۲ لرزه افتاده بر پیکر من شد بیابان پر از اکبر من پاره پاره پیکرش را می کند عمه تماشا بین این قوم علی کُش شد جوانم ارباً اربا 🔳ای اکبرم۲ ((شائق)) 🔲 بی تو دیگر پناهی ندارم بی تو دیگر سپاهی ندارم بی تو جان از پیکرم رفت قوّت از چشم ترم رفت رفتی و با رفتن تو حرمله سوی حرم رفت 🔲من غریبم۲ راضی مشو به زینب بخندن راضی مشو که دستش ببندن خیزو بین چشمم پُر آب است صحبت از شام خراب است ای علمدار غیورم صحبت از بزم شراب است 🔲من غریبم۲ ((شائق)) ▪️ ▪️ از خیمه تا گودالت دویدم صدای مادرت را شنیدم نیزه داران حرامی دور جسمت حلقه بسته گشتی از بس نیزه باران استخوانهایت شکسته ▪️مظلوم من۲ دیدم شکسته آیینه ی تو زانوی قاتل بر سینه ی تو پیکرت را پیش چشمم با نوک پا پشت و رو کرد بی حیا با کهنه خنجر روی رگهایت فرو کرد ▪️مظلوم من۲ ((شائق)) 🏴 شام غریبانت آتشم زد پیکر عریانت آتشم زد سر بریده از سر نی حال ما را کن نظاره می دود در بین صحرا دخترت با گوش پاره 🏴مظلوم حسین۲ کاش بعد از تو من زنده نمانم از بس غم دیدم دیگر کمانم من خودم دیدم برادر پیکرت در زیر پا رفت من امانت دارم اما دخترت در زیر پا رفت 🏴مظلوم حسین۲ ((شائق))
🎤 سبک و شعر: ✅ نوحه سنتی حضرت مسلم 🔻 شاعر: مرحوم علی‌اکبر خوشدل تهرانی 1️⃣ بند اول بین که مسلم چه عاشقانه جان می‌دهد گاه قتلش ندا به کوفیان می‌دهد نی گَهِ خواری است/ روز بیداری است واحسينا وا غریبا 2️⃣ بند دوم من فرستادهء امام آزاده‌ام بهر جانبازی و شهادت آماده‌ام باهدف زنده‌ام/ با شرف زنده‌ام واحسينا واغریبا 3️⃣ بند سوم چون به عشق حسین درین دیار آمدم شادم ار بر سر چوبهء دار آمدم عاشقی این بود/ وه چه شیرین بود واحسينا واغریبا 4️⃣ بند چهارم شد شعار همه مدافعان حرم به فدای سر حسین و زینب سرم وارث حيدريم/ تابع رهبريم واحسينا واغریبا ✅ نوحه سنتی ورودیه 🔻 شاعر: مرحوم علی‌اکبر خوشدل تهرانی 1️⃣ بند اول وارد کربلا شد پسر فاطمه (س) پرچمش روی دوش افسر علقمه با جوانان تمام/ با حریم و خیام واشهیدا واشهیدا 2️⃣ بند دوم گفت با همرهان که این زمین کوی ماست آخرین مسکن و مدفن نیکوی ماست این بود کربلا/ ارض کرب و بلا واشهیدا واشهیدا 3️⃣ بند سوم این زمین مقتل قاسم و اکبر بود قتلگاه من و تو ای برادر بود خواهد از ما فدا/ دین پاک خدا واشهیدا واشهیدا 4️⃣ بند چهارم کشته اینجا شود تمام انصار من شود این جا جدا دست علمدار من قاسم و جعفرم/ شیرخوار اصغرم واشهیدا واشهیدا ✅ نوحه سنتی حضرت رقیه (س) 🔻 شاعر: مرحوم علی‌اکبر خوشدل تهرانی 1️⃣ بند اول عمه جان! دیده‌ام خواب پدر این زمان رفت و از نزد من آن که مرا بود جان عمه مهربان/ زینب قهرمان واغریبا واغریبا 2️⃣ بند دوم داشتم با پدر از غم و محنت گله دادم او را نشان پای پُر از آبله ای که گفتی سفر/ رفته بودت پدر واغریبا واغریبا 3️⃣ بند سوم در ميان طبق سر پدر پيش رو آه از آن دم که دیده آن بریده گلو بر سر و روی باب/ بوسه زد با شتاب واغریبا واغریبا 4️⃣ بند چهارم ای پدر بعد تو اسیر عدوان شدم همچو گنجی نهان به کنج ویران شدم همرهت اى پدر/ دخترت را ببر واغریبا واغریبا ✅ نوحه سنتی فرزندان حضرت زینب (س) 🔻 شاعر: مرحوم علی‌اکبر خوشدل تهرانی 1️⃣ بند اول این دوزیبا پسر که عزمشان مرکب است دخت شیرخدا، مادرشان زینب است هر دو را زیب تن/ کرده مادر کفن واغریبا واغریبا 2️⃣ بند دوم شانه مادر زده به زلف و گیسویشان می‌کشد سُرمه بر نرگس جادویشان هردو قربانی‌اند/ بهر حق فانی‌اند واغریبا واغریبا 3️⃣ بند سوم هر دو گرم رَجَز، گریه‌کنان از دوعین که سروجان ما بود فدای حسین (ع) او بود شاه ما/ راه او راه ما واغریبا واغریبا 4️⃣ بند چهارم هر دو شهزاده تا زکینه گشتند شهید شه به بالین‌شان با غم و محنت رسید زد دو گل را به بر/ به حرم رهسپر واغریبا واغریبا ✅ نوحه سنتی حضرت قاسم (س) 🔻 شاعر: مرحوم علی‌اکبر خوشدل تهرانی 1️⃣ بند اول دِه اجازه عمو که سوی میدان روم چون علی اکبرت فدای قرآن شوم هم چو اکبر مرا/ کن در این ره فدا واشهیدا، واغریبا 2️⃣ بند دوم دست خطّ پدر بهر تو آورده‌ام بهر روزی چنین نجمه بپرورده‌ام عموی مهربان!/ ای مرا هم چو جان واشهیدا واغریبا 3️⃣ بند سوم شد به میدان و پشت اهل عدوان شکست تا که خود سینه‌اش زسمّ اسبان شکست شد چو از صدر زین/ واژگون بر زمین واشهیدا واغریبا 4️⃣ بند چهارم شه شدی حمله‌ور به جانب قاتلش تا که سازد رها زچنگ او کاکلش دشمن بی‌حیا/ قاتل پرجفا واشهیدا واغریبا 5️⃣ بند پنجم پسر فاطمه بین دو آیینه بود فرق آن منشق و شکسته‌زین سینه بود دو گلش پرپر است/ قاسم و اکبر است واشهیدا واغریبا ✅ نوحه سنتی حضرت علی اصغر (ع) 🔻 شاعر: مرحوم علی‌اکبر خوشدل تهرانی 1️⃣ بند اول نالهء شه شرر زد جگر خاره مرا در تکاپو فکند کودک گهواره را کای پدرجان! بیا/ بَر به میدان مرا وا غریبا وا غریبا 2️⃣ بند دوم ناوک حرمله کو که بگویم هدف کُند و حق دهد مرا مدال شرف خون مدال من است/ وصف حال من است وا غریبا وا غریبا 3️⃣ بند سوم هدیه‌ات خون من به آسمان‌ها رود بانگ مظلومی‌ام به کهکشان‌ها رود خون من برفشان/ به سوی آسمان وا غریبا وا غریبا 4️⃣ بند چهارم چون رسی بر رباب ای پدر از من بگو داد آبم عدو ولی ز خون گلو فارغی ای رباب/ دیگر از شیر و آب وا غریبا وا غریبا 5️⃣ بند پنجم دفن کن پشت خیمه ای پدرجان! تنم تا نیارد برون جسم مرا دشمنم تا که برگ نهال/ نشود پایمال وا غریبا وا غریبا ✅ نوحه سنتی حضرت علی اکبر (ع) 🔻 شاعر: مرحوم علی‌اکبر خوشدل تهرانی 1️⃣ بند اول اکبر نوجوان عازم میدان بود در قفایش روان خسرو عطشان بود این پدر شاه دین آن پسر ماه دین وا غریبا
سلام الله علیها سبک: شعر: 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ مسیر عمرم حکایت عشق میون قلبم حرارت عشق سلام نوکر با چشمای تر به کربلا و به حضرت عشق عمریه دارم ازت میخونم / تا که زندگیم حسینی شه سخته رو به راه بشم من امّا / فاطمه دعام کنه میشه در، هوای، شب روضه ها پر می‌گیرم من، برات، زیارت رو آخر می‌گیرم (یا حسین ۳ جان) ۳ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ فدای روی شبیه ماهت رقیه قربونی نگاهت نمونده معجر برای من تا بشه توو این لحظه فرش راهت با چشای خونی درمون کردی / دردایی رو که بی درمونه کی دلش اومده که اینجوری / موهای تو رو بسوزونه از، غم دوری تا کی باید اشک بریزم چه، بلایی، سرت اومده ای عزیزم (یا حسین ۳ جان) ۳ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ شکسته ابروت شکسته گونه روی لبات لکه های خونه بهم نگو که دیدم با چشمم می دونم آثار خیزرونه غم توی دلم شده مهمون و / لحظه ای نمی گْذره از من خیلی زخمیه سر تو بابا / وضع تو وخیم تره از من عاشقانه، سرت رو به آغوش می گیرم نذرم این بود، بیای و برا تو بمیرم (یا حسین ۳ جان) ۳
✅واحد شب سوم محرم 🔻علی صالحی 1️⃣بنداول سلم لمن سالمكم ، ابي عبد الله حرب لمن حاربكم ، ابي عبد الله يا ثار الله ، و ابن ثاره در وادي عشقت ، منم آواره 2️⃣ بند دوم تاج شاهان خاك پايت ، ابي عبد الله عرش الرحمان كربلايت ، ابي عبد الله صبح و مسا ، صلي عليك ما سرباز توايم ، يا حسين لبيك 3️⃣ بند سوم شادي قلب رقيه ، شده فكر من لعنت بر آل اميه ، شده ذكر من سيدتي ، يا مولاتي تو روشنائي ، دل ساداتي سلام الله علیها
✅زمینه شب سوم محرم 🔻بهمن عظیمی 1️⃣بنداول خوش اومدی ای مسافر من با سر رسیدی بخاطر من دخترت بمیره برای زخمای رو سرت باباجون مثل موی تو قلب دختر تو نداره دیگه سامون 2️⃣ بند دوم دنیای بی تو پر از عذابه دارم می میرم توی خرابه نا ندارم از جا بلند بشم بسکه سیلی خوردم بابا دیدمت تو رو روی نیزه ها کاشکی من می مردم بابا تو روشنائي ، دل ساداتي سلام الله علیها
✅واحد حضرت رقیه (سلام الله علیها) 🔻حامد بهبود 1️⃣بند اول خرابه شد غرق بوی یاس بابام اومد بی عمو عباس خدا میدونه تو دلم غوغاست ای عمه / ای عمه / ای عمه / معجرم کجاست؟ (2) پاهام دیگه تووُن نداره رقیه دیگه جون نداره ولی بازم الحمدلله / دیدم تو رو اگرچه خونی یا که منم ببر به همرات / یا قول بده پیشم بمونی بابا حسین بابا حسین جان 2️⃣بند دوم هواخواتم یک تنه خودم نمیشه برم حتی یک قدم روی لبهام این حرفه دم به دم ای عمه / ای عمه / ای عمه / زحمتت شدم شدم از این جدایی خسته بابایی دندونام شکسته ولی بازم الحمدلله / عمه میگه هنوز عزیزی اما برام سئواله بابا / چی میشه معنی کنیزی بابا حسین بابا حسین جان 3️⃣بند سوم سرت یک روز از رو نی افتاد کنار نیزه رباب جون داد سرت رو بغل کردم ای بیداد لگد زد / چه بد زد / همش زد / بر سرم فریاد چشام دیگه سویی نداره دخترکت مویی نداره ولی بازم الحمدلله نبودی تو شهر یهودی ایشالا چشمام بد میبینن ایشالا توو تنور نبودی بابا حسین بابا حسین جان سلام الله علیها
✅ شور حضرت رقیه سلام الله علیها ♦️ درد دل دختر شهید مدافع حرم با حضرت رقیه سلام الله علیها 🔻 کاری از محمد رسولی 1️⃣ بند اول برا خودم میخونم/ شبای بی قراری که من بابا ندارم/ تو هم بابا نداری اگه موهای سر مادر من سفید شده امید ما برای همیشه نا امید شده اگه من یتیم شدم همه دلخوشیم اینه که بابای من برا بابای تو شهید شده قربون حرم کوچیک تو / زندگیمه فدای تار موت روی پیشونی بابای من/ بوده همیشه اسم عموت سیدتی یا رقیه خاتون 2️⃣ بند دوم بابام بوده یکی از/نوکرای قدیمت همه کسم فدای/ دفاع از حریمت بخدا اگه سر از بدن ما جدا بشه خونمونو بریزن سوریه کربلا بشه همه خونوادمم فدا بشن برای تو نمیذاریم دوباره حرم تو خرابه شه ای فدای پدر و مادرت/جون منو پدر و مادرم افتخاره شدم بچهء/ یک شهید مدافع حرم سیدتی یا رقیه خاتون 3️⃣ بند سوم جاي خالي بابام/غصه هر شبيه رو قبر اون نوشتن/شهيد زينبيه براي من چيزايي كه براي تو بود نشد بعد بابا خونمون پره آتيش و دود نشد پدرم رفته ولي كسي منو كتك نزد صورت من كه مثه صورت تو كبود نشد هركي براي تو شهيد بشه/تو قيامته كه حالش خوشه كاش بشه براي تو جون بديم/غصه ي تو همه رو ميكشه سيدتي يا رقيه خاتون سلام الله علیها
✅ حضرت رقیه سلام الله علیها 🔻استاد حاج غلامرضا سازگار من کیستم سلاله‌ی دامان کوثرم من زینب سه ساله ی زهرای اطهرم باب الحسین فاطمه، باب الحوائجم بر سه امام، عمّه و فرزند و خواهرم از جانب امام زمانم سفیر شام تنها نه یک سفیر که پیغام آورم از کودکی مجاهد راه خدا شدم گویی برای کرب و بلا زاد مادرم تا بنگرید فاتح پیروز شام کیست یک لحظه رو کنید به قبر مطهّرم هم سنگر سه ساله ی زینب پس از حسین کرب و بلا و کوفه و شام است سنگرم گر رو به سوی حشر نیارند اهل بیت من یک تنه شفیعه ی فردای محشرم جای کفن به پیکر رنجور، وقت دفن پیراهن اسیری من بود در برم سنّم کم است و کوچکم امّا به اقتدار آیینه دار قاسم و عبّاس و اکبرم رخسار زرد، سرخ ز خون سرم شده لب های خشک، تر شده از دیدهء ترم آن شب به یاد فاطمه تا صبح گریه کرد زینب چو خاک ریخت بر اندام لاغرم... سلام الله علیها
✅ حضرت رقیه سلام الله علیها 🔻علی انسانی از خیمه ها که رفتی و دیدی مرا به خواب داغی بزرگ بر دل کوچک نهاده ای گرچه زمن لب تو خداحافظی نکرد می گفت عمّه ام به رخم بوسه داده ای من با هوای دیدن تو زنده مانده ام جویای گنج بودم و ویرانه نشین شدم ممکن نشد که بوسه دهم بر رخت به نی با چشم خود ز خرمن تو خوشه چین شدم تا گفتگوی عمّه شنیدم میان راه دیدم تو را به نیزه و باور نداشتم تا یک نگه ز گوشه ی چشمی به من کنی من چشم از سر تو دمی بر نداشتم با آنکه آن نگاه، مرا جان تازه داد اما دوپلک خود ز چه بر هم گذاشتی یکباره از چه رو، دو ستاره افول کرد گویا توان دیدن عمّه نداشتی من کنار عمّه سِتادم به روی پای مجروح پا و اِذن نشستن نداشتم دستی سیاه بی ادبی کرد با سرت من هم کبود دست روی سر گذاشتم با آنکه دستبرد خزان دیده ای و لیک باغ ولایت است که سر سبز و خرّم است رخسار توست باغ همیشه بهار من افسوس از اینکه فرصت دیدار بس کم است ای گل اگر چه آب ندیدی ولی بُوَد از غنچه های صبح لبت نو شکفته تر از جورها که با من و عمـّه شد مپرس این راز سر به مُهر، چه بهتر نهفته تر هر کس غمم شنید، غم خود زیاد برد بر زاری ام ز دیده و دل، زار گریه کرد هر گاه کودک تو، به دیوار سر گذاشت بر حال او دل در و دیوار گریه کرد ای مه که شمع محفل تاریک من شدی امشب حسد به کلبه ی من ماه می برد گر میزبان نیامده امشب به پیشواز از من مَرَنج، عمّه مرا راه می برد گر اشک من به چهره ی مهتابی ام نبود ای ماه، این سپهر، اثَر از شَفَق نداشت معذور دار، اگر شده آشفته موی من دستم بر شانه به گیسو رَمَق نداشت ویرانه،غصّه،زخم زبان،داغ، بی کسی این کوه را بگو، چون کاه چون کِشَد؟ پای تو کو؟ که بر سَرِ چشمان خود نَهم دست تو کو؟ که خار ز پایم برون کشد سیلی نخوره نیست کسی بین ما ولی کو آن زبان؟ که با تو بگویم چگونه ام دست عَدو بزرگ تر از چهره ی من است یک ضربه زد کبود شده هر دو گونه ام یکبار سر به گوشه ی ویران بزن، ببین من خاک پای تو به جبین می کشم بیا کن زنده یاد مادر خود را ببین چسان خود را از درد روی زمین می کشم بیا گر در بَرَت به پای نخیزم ز من مپرس اما ببخش، نیست توانی به پای من نه شمع در خرابه، نه تو گفتگو کنی مشکل شده شناختن تو برای من ای آرزوی گمشده پیدا شدی و من دست از جهان و هر چه در آن هست می کشم سیلی، گرفته قوّت بینایی ام من تا شناسمت به رخت دست می کشم ای گل، زعطر ناب تو آگه شدم، تویی ویرانه، روز گشته اگر چه دل شب است انگشت ها که با لب تو بوده آشنا باور نمی کنند که این لب همان لب است سلام الله علیها
✅ حضرت رقیه سلام الله علیها 🔻 علی اکبر لطیفیان پایش ز دست آبله آزار می کشد از احتیاط دست به دیوار می کشد در گوشه ی خرابه کنار فرشته ها "با ناخنی شکسته ز پا خار می کشد" دارد به یاد مجلس نامحرمان صبح بر روی خاک عکس علمدار می کشد او هرچه می کشد به خدای یتیم ها از چشم های مردم بازار می کشد گیرم برای خانه تان هم کنیز شد آیا ز پرشکسته کسی کار می کشد؟ چشمش مگر خدای نکرده چه دیده است؟ نقشی که می کشد همه را تار می کشد لب های بی تحرک او با چه زحمتی خود را به سمت کنج لب یار می کشد سلام الله علیها
✅ مدح و مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها 🔻 سعید نسیمی آیینه دار عصمت کبرا رقیه بالا نشین عالم بالا رقیه بابای او باب نجات امت است و باب ورود قلب این بابا رقیه دنیا اسیر دست های کوچک اوست فردا امیر عرصهٔ عقبی رقیه ابر کرم، باران رحمت، رود جود است عالم کویر تشنه و دریا رقیه با هر نفس از نای عاشق روضه خیزد دم یا حسین و بازدم هم یا رقیه هم‌ کوثر و‌ هم‌ کاف ها یا عین صاد است زینب ترین زهرای عاشورا رقیه با یک نگاه از گوشهٔ چشم کبودش حاجات ما را می کند امضا رقیه از اربعین جا ماند اما ماند رزقِ مشّایهٔ ما سینه زن ها با رقیه از کربلا تا شام با صدها مغیره شد قاب عکس روضهٔ زهرا رقیه دوران هجرانش سر آمد تا سر آمد بر زانویش بنشاند بابا را رقیه حالا خرابه هیئت و او ‌روضه خوان است گشته گریزش بوسه بر رگها رقیه سلام الله علیها ۱۴۰۱
دوباره قافله رفت و رقیه جا مانده! چه تند می رود! این ساربانِ وا مانده خدا به خیر کند! باز گم شدم بابا بیا ببین که فقط چند ردِ پا مانده بگو چه کار کنم! تا به عمه ام برسم؟ توانِ پایِ پُر از زخم، کربلا مانده خودت که داخلِ گودال گیر افتادی! عمو کجاست بیاید؟ ببین کجا مانده؟ به یاد دردِ لگدهای شمر افتادم دوباره چادر من دستِ خارها مانده بگو به مرگ، به فریاد دخترت برسد سه ساله فاطمه ای دست بر دعا مانده کجاست خنجر کهنه به دادِ من برسد؟ به جان سپردن من چند ربنا مانده؟ به این کفن که سرم هست، اعتباری نیست! پدر چه قدر برای تو بوریا مانده؟ وحید قاسمی @babollharam
دیدم به روی نیزه ها بابا سرت را دیدم به دست ساربان انگشترت را بابا بمیرم تشنه بودی بین گودال پوشانده تیر و نیزه ها آن پیکرت را بابا تو رفتی و حرم رفته به غارت خیلی کتک زد قاتل تو خواهرت را راس تو روی نیزه ها! باشد قبول است اما به روی نیزه ها زد اصغرت را دستان ما بستند و در بین اسیری هنگام رفتن دیده ام‌ بال و پَرَت را وقتی که افتادم حواست بود بابا؟ حتما تو دیدی حال و روزِ دخترت را بابا وَرَم دارد تمام صورتِ من سیلی زده یک مرد جنگی دلبرت را بابا نشان پیری از موی سپید است؟ گفتی تو روزی سرگذشت مادرت را آتش میان خیمه افتاد و سرم سوخت انگار سوزانده کسی موی سرت را من دخترم، باباییم، تقصیر من چیست؟ بابا بغل کن باز هم این دخترت را عبدِ کریم @babollharam
کار به نوحوُا رسید روضه به ناله کُنجِ تنور است آرزوی سه ساله لشکرِ کرب و بلا به کوفه رسیده چنگِ حرامی ست بینِ موی سه ساله سمتِ حرم نانِ خشک پَرت نِمودند بُغضِ عجیبی ست در گلوی سه ساله عمّه چرا می زنند سنگ به نیزه پیشِ نگاه تو پیشِ روی سه ساله صحبتِ آویز نیست حرفِ کنیز است کاش نَفهمد چه شد عموی سه ساله زخم شده گردنِ امیرِ اسیران رحم ندارد خدا عَدوی سه ساله شام چه ها کرده که سکونتِ کوفه شد وسطِ ندبه آرزوی سه ساله حسین ایمانی @babollharam
از در و دیوار ضربه خورده ام در سر بازار ضربه خورده ام یا تو خیلی زخم خورده بر سرت یا که من بسیار ضربه خورده ام در نماز نافله از چکمه ها وقت استغفار ضربه خورده ام بیشتر از هر کسی پیش سرت من ز نیزه دار ضربه خورده ام در میان ازدحام سنگها با تو ای دلدار ضربه خورده ام هر دفعه افتادی از نیزه زمین از غمت هر بار ضربه خورده ام از میان خیمه های سوخته تا به شام تار ضربه خورده ام کار دنیا را ببین آنقدر از زجر بی مقدار ضربه خورده ام من هم از این خیزران لعنتی مثل تو انگار ضربه خورده ام 🔸شاعر:
4_6006065490584143905.opus
180.1K
‍ . جواب واویلا واویلا واویلا واویلا بند ۱ عمه بریز آب روان آهسته روی پیکرش آرام تر حرکت بده اعضای جسم لاغرش دست به بازویش نزن خرد شده از سلسله زخمی شده پایش ز بس دویده پشت قافله از کربلا تا شام و کوفه دویده منزل به منزل درد و محنت کشیده از درد یک شب هم راحت نخوابیده بند ۲ عمه بریز آب روان آهسته آهسته ولی انگار که افتاده ای یاد غریبیّ علی شب بود و حیدر مانده بود با گریه های کودکان میزد به سر میگفت که: اسما بریز آب روان حیدر بمیرد ورم کرده بازویت با چه شکسته در پشت در پهلویت با من نگفته بودی نیلی شد رویت محمدعلی انصاری✍
علیهاالسلام فرازی از یک 🔹فیض نسیم🔹 این شنیدم که چو آید به فغان طفل یتیم افتد از نالۀ او زلزله بر عرش عظیم گر چنین است چه کرده‌ست ندانم با عرش آهِ طفلی که غریب است و اسیر است و یتیم از چه ویران نشدی ای فلک آن‌دم که شدند اهل‌بیت شه بی‌یار به ویرانه مقیم ساخت ویرانه‌‌نشین ظلم عدو قومی را که خداوند ثنا گفته به قرآن کریم... گشت آن سلسله را روز و شب و صبح و مسا آه و فریاد انیس و، غم و اندوه ندیم بود با یاد قد تازه جوانان همه را قدی از هجر دوتا و دلی از غصّه دو نیم دید در خواب رقیّه که به دامان پدر کرده جا با دلی آسوده ز هر وحشت و بیم بگُشودی دهن از شوق پدر بهر سخن بشکفد غنچه به وقت سحر از فیض نسیم... گشت بیدار و برآورد خروش و سر شاه، آمد از بهر تسلّای وی از لطف عمیم داشت از بهر پذیرایی مهمان عزیز نیمه‌جانی به تن و کرد همان دم تسلیم... @babollharam