#حمزه_سیدالشهدا
اشعار مقتل حمزه ی سیدالشهدا.(ع)
چه بهم ریخته شد .گوشه ی میدان بدنت
وای من مُثله شده .باسره نیزه ها تنت
ذره ذره بدنت بود که افتادبه خاک
خون شده از اثر ضربه ی چکمه دهنت
جای سنگ وورم چکمه به پیشانی توست
دست وپایت بشکست و شده غارت بدنت
وسط معرکه ای نیزه به قلبت زده اند
سر فرصت شده مُثله همه اعضای تنت
مردک پست سیه پوست تو راکردشکار
لشکری آمدو زدچکمه به روی دهنت
چشم تو تار شده .جنگ احد ریخت بهم
چه بگویم بخدارفت به یغمابدنت
یک عبا داشت نبی .براو کردکفن
عمه جانش صفیه تاکه نبیند بدنت
تاب دیدارتن مُثله ی تو درمانیست
اشگ پیغمبروآن شال عباشد کفنت
حضرت حمزه تنت راچه بهم ریخته اند
وای من خورده بهم باسره نیزه بدنت
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
____________________________
✅کانال سبک وشعرباب الحرم👇
http://eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f
🔴بامابه روزباشیدهم سبک هم شعر👆
#حمزه_سیدالشهدا
یاحضرت حمزه به شـمــا گریه نمودم
دربزم عزایــت به خدا گریه نمودم
ای پشت وپناه به لشکر جنگ پیمبر
بــاعشق تودر بــزم عزاگریه نمودم
ای یک نفره رقیب یک لشکر دشمن
با این همه غم بهرشماگریه نمودم
تــا کوه احددرغـــم تنــهاییــت هر روز
صد حــنــجره فریــاد صـدا گریه نمودم
یاحضرت حمزه توفقط شیر دلیری
از حــرمت خـــون شــهـــدا گریه نمودم
تولشگرپیغمبری وشیره نبردی
ازداغ غمت در همه جا گریه نمودم
درهجر رخت آیــنــه فــریــاد بــر آورد
زین گریه ببین، تا به کجــا گریه نمودم
توسید انصارشهیدان خدایی
ای شیر احدبهره شما گریه نمودم
چندیست کـه زنـدانی اندیشهی خویشیم
با ذهــن پــر از عطــر دعا گریه نمودم
ای شیراحددربدره نام توهستم
برنام توباشور ونوا گریه نمودم
بانیزه ی آن مرد سیه پوش فتادی
ازداغ غمت در هــمه جــا گریه نمودم
گویاجگرت را زن پستی.زده دندان
(مجنون)شدم و بهرشماگریه نمودم
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی
,,,,,,,,,,شهادت حضرت حمزه (ع),,,,,,,,,
,,,,,,,,,,,, 15 شوال سال سوم هجری ,,
به همراه 69 نفر ازمسلمانان. به شهادت رسیدند
__________
____________________________
✅کانال سبک وشعرباب الحرم👇
http://eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f
🔴بامابه روزباشیدهم سبک هم شعر👆
#حمزه_سیدالشهدا
دلی درد آشنادارم برای حضرت حمزه
همه ایل و تبار من فدای حضرت حمزه
به هر جاصحبتی باشد اگرازمردجنگ آور
نمایان میشود ردی. زّ پای حضرت حمزه
همه اسلام پیغمبر.به لطف یک ابرمرد است
دمش بوده دم مشکل گشای حضرت حمزه
اگر جنگ احدشیری چوپیغمبر در اوباشد
دمش شد برکته ذکره و نوای حضرت حمزه
اگرلطف خدابا او بپاگشته یقین دارم
که این اعجاز بوده از عطای حضرت حمزه
اگر اسلام پیغمبر ز چاه کینه بر افتاد
طنابش بوده یک نخ از عبای حضرت حمزه
ز رزمش تاکه بشنیدم،به خودمن با یقین گفتم
که بوده تخت هرشاهی گدای حضرت حمزه
عنایت میشود کامل؛به میدان آن زمانی که
نوای مصطفی باشد صدای حضرت حمزه
به هنگام وداع او .نبی مصطفی (ص)دارد
به لب ذکر قشنگ و دلربای حضرت حمزه
به عالم دلخوشی من.گدایی دره یار است
که هستم خاک نعلین و گدای حضرت حمزه
*الهی روزی (مجنون).شود طوف مزار دوست
کنم سجده به خاک دلربای حضرت حمزه
_آرمین غلامی(مجنون)
____________________________
✅کانال سبک وشعرباب الحرم👇
http://eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f
🔴بامابه روزباشیدهم سبک هم شعر👆
___________________
,,,,,,,,,,شهادت حضرت حمزه (ع),,,,,,,,,
,,,,,,,,,,,, 15 شوال سال سوم هجری ,,
به همراه 69 نفر ازمسلمانان. به شهادت رسیدند
__________ #
#حمزه_سیدالشهدا
ای آشنای غربت پیمبر
چشیده جرعه از سبوی کوثر
تو بهترین مدافع ولایی
شهید روزگار لافتایی
تو حامی حقیقی رسولی
تو دلخوشی حضرت بتولی
تویی مدافع غیور اسلام
نشان فخری و غرور اسلام
هر آنکه دیده رزم بی امانت
ادب کند به غیرت جوانت
تویی تو شیر بیشه ی شجاعت
طلایه دار عشقی و اطاعت
به لشگر نبی تویی علمدار
دلت ز عشق مرتضاست سرشار
عموی با وفای مصطفایی
فدایی حسین و مجتبایی
تو شاهد نبرد ذولفقاری
تو مایه ی غرور و افتخاری
به معرکه تو صاحب حکایات
علی به رزم تو کند مباهات
چنان سِتَبر سینه ات سپر بود
که سهم نیزه ی ستم جگر بود
دلت اگر ز تیر کین نشان داشت
آُحُد به زیر پای تو امان داشت
چه همّتی که در ره ولایت
شهید عترتی، امید عصمت
شهادت تو منحصر به فرد است
به مُثله گشتنت هزار درد است
اگرچه میخ سینه را ندیدی
چه نیزه ای به سینه ات خریدی
ندیده ای نشان زخم سیلی
ندیده ای کبود، یاس نیلی
امان ز درد پهلوی شکسته
امان ز ریسمان و دست و پای بسته
امان ز گریه های بیت الاحزان
امان ز سوز ناله های لرزان
چه آفتی به گلشن فدک خورد
مگر چه شد که فاطمه کتک خورد
#محمود_ژولیده
____________________________
✅کانال سبک وشعرباب الحرم👇
http://eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f
🔴بامابه روزباشیدهم سبک هم شعر👆
#حمزه_سیدالشهدا
اشعارشهادت حمزه ي سيدالشهدا..
لشکرآل نبی رازیب وزیور حمزه بود
دراحدآن مظهر الله اکبر حمزه بود
کشتی سلم و نجات ازاوبه ساحل میرسد
آنکه عشقش کرده دلها را مسخر حمزه بود
آن عزیز کردگاری راکه براجرای عدل
جان و سر کرده فدای دین و داور حمزه بود
یک تنه یک لشگراست وباعث پیروزی است
آنکه همواره شده ناجی لشگرحمزه بود
اونموده بر علیه ظلم دشمنها قیام
باعث ویرانی کاخ ستمگر حمزه بود
نعره ی حق گویی اش تا کاخ ظالم میرود
آنکه حتی میدهد در راه حق سر. حمزه بود
گرکه نخلستان دین شد آبیاری .خون اوست
چهره ی زیباگر آزاده پرور حمزه بود
بارها با جان و دل جنگید در راه خدا
آنکه باجنگش شهادت شد میسر حمزه بود
دراحدشدپیکرش مثله بدست مردکی
آنکه شدزنده به آیین پیمبر حمزه بود
باسره سرنیزه ای نقش زمین افتاده بود
هست وبوده لشگرو.جان پیمبر حمزه بود
کاش(مجنون)یک شبي زائربه قبر اوشوي
بعدحیدر.یک دلاوربین لشگر حمزه بود
_آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
____________________________
✅کانال سبک وشعرباب الحرم👇
http://eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f
🔴بامابه روزباشیدهم سبک هم شعر👆
بسم الله الرحمن الرحیم
#حمزه_سیدالشهدا
◾گریز روضهی قتلگاه
حمزه بانیزه ای زپا افتاد
در پیش چشم مصطفی جان داد
زخم تنش واشده درمیدان
روی سرش نبی به سوگ افتاد
روی او همچو ماه تابنده است
پاره پیکر ز کینهی هنده است
عریان گشته تن وسر وبدنش
داغش بر سینهی نبی زنده است
دیدم غم از روی نبی ریزد
دیدم ماتم سوی نبی ریزد
رنگ رخ نبی پرید از غم
غصه ها از کوی نبی میریزد
کناره جسم بی سرش آمد
پیش آن گل پرپرش آمد
ندید ه جسم او اگرخواهر
اوبا چشم پر اخترش آمد
با خار وخس تنش پوشیدند
بین عبا پیکر او دیدند
خواهر او ندید جسمش را
از دور وبوسه از تنش چیدند
دیدم تنی به قتلگه افتاد
روی خاکا پیکر شه افتاد
زینب واین همه حرامی وای
بر خاک تیره روی مه افتاد
گودال ونیزه ای سپاهش بود
به سوی خیمه ها نگاهش بود
رگهای سر بریده شد ازهم
درحنجره بریده آهش بود
جسم بی سر تو دیده ای خواهر
از داغ غم خمیده ای خواهر
مشتاق بوسه ای درآن گودال
به رگهای بریده ای خواهر
از نیزه ها و تیر وآن خنجر
پاره پاره، شدی تو ای ،بیسر
دعوای خولی و سنان و شمر
بودازبهره غارت آن پیکر
.
#مثنوی
#شهادت_حضرت_حمزه علیه السلام
اثر #مجتبی_صمدی_شهاب
باز هم دل شد به دام غم اسیر
میخورد بر سینه از غم موج تیر
باز دل در سوگ دلداری نشست
سرو رعنایی ز جور و کین شکست
زنده شد یاد احد در ذهن و جان
یاد حمزه آن شهید قهرمان
او عموی با وفای احمد است
یاور دین خدای سرمد است
حمزه ای که بود سردار سپاه
دین حق را بود او پشت و پناه
با دلی روشن ز حق آگاه بود
پشت گرمی رسول الله بود
مرد حق بود و دلیر و صف شکن
سخت می ترسید از او اهرمن
دشمن از او کینه ای دیرینه داشت
بغض او را در درون سینه داشت
عاقبت آن فانی راه خدا
کشته شد با دست قوم اشقیا
امشب این دل از غمش بی تاب شد
دیده ها از سوز دل پر آب شد
از احد آن سرزمین غم فزا
می رسد فریاد صد وا ویلتا
حمزه افتاده به خاک و خون ز کین
سرخ شد از خون پاک او زمین
غسل شد جسمش میان خاک و خون
نیزه از جسمش نمی آید برون
می چکد خون از لب و از حنجرش
مثله گردیده ز کینه پیکرش
تا به خاک و خون قرینش یافتند
سینه اش را تا جگر بشکافتند
هرکه جسم حمزه را اینگونه دید
آه جانسوز و حزینی بر کشید
گفت با خود یا رب این مجروح کیست
جای سالم در تن این کشته نیست
تا رسول اله بشنید این خبر
ناله زد جانسوز ،از عمق جگر
یک ردا انداخت روی پیکرش
تا نبیند جسم او را خواهرش
یا رسول اله وای از کربلا
وای از آن ماتم و آن ماجرا
وای از آن لحظه که با سوز و آه
خواهری آمد درون قتلگاه
زینب آمد دید یارش را به خاک
زد گریبان را ز اوج ناله چاک
سوخت از بس ناله ها زد از محن
دید یارش سر ندارد در بدن
کند گیسو زین مصیبت از سرش
بوسه باران کرد در خون حنجرش
#حضرت_حمزه
#حمزه_سیدالشهدا
.......................................................
.
#حمزه_سیدالشهدا
نیزه ای آمد به قلب حمزه، آن شوکت شکست
آن صلابت، آن شجاعت، آن همه هیبت شکست
دور از چشم نبی، افتاد علمدارش زمین
آن شکوه و هِیمنه، در موجی از حیرت شکست
ناگهان پیچید در دشتِ اُحد این مرثیه
تک سوارِ یل، یلِ پیغمبر رحمت شکست
در یمینِ جبهه میجنگید حیدر، یک تنه
در یسارِ جبهه یک سردار ، یک امّت شکست
فرصتَش را مغتنم دید و جگرخواره، رسید
سینۀ شیر رسولُ الله، بی مُهلت شکست
چون جگرخواره دلِ آن شیر، بر دندان کشید
مُثله شد آن قامتِ چون سَرو، آن عزت شکست
تا به بالین عمو آمد پَیمبر آه آه
بر کمر دستی گرفت و گفت: این قامت شکست
یادم آمد از علمدار رشید کربلا
از غمش پشت حسین آنروز با شدّت شکست
بی علم، بی دست، با صورت، زمین افتاده بود
گفت آقاجان؛ غرورم پیش این ملت شکست
من شنیدم سنگ بارانت کنند این کوفیان
خوب شد پیشانی اَم پیش از تو با ضربت شکست
من نباشم تا ببینم زینبت را میزنند
وای از آندم که حریم بانوی عصمت شکست
وای اگر گویند؛ حمله بر حرم آزاد شد
آه از آن ساعت که دشمن در حرم حرمت شکست
گوشواره، دستبند، خلخال، اینها جای خود
حرمت معجر شکست و حرمت عترت شکست
یا ز غم باید بمیرم، یا رَود از دیده خون
مهدیا!!! بازآ که دیگر حرمت غیرت شکست
🔸شاعر:
#محمود_ژولیده
____________________________
#حمزه_سیدالشهدا
ای آن که نور عشق و شرف در جبین توست
روشن سرای دل زچراغ یقین توست
تو حمزه ای و آینه ی جان مصطفی
عشق و امید در همه جا همنشین توست
در یاری رسول خدا، جان دشمنان
آتش گرفته از نفس آتشین توست
مهر رسول نور تو را برده سوی نور
این رشتۀ سعادت و حبل المتین توست
بر روی مرگ خنده زدی در شب وداع
تا گفت مصطفی که شب آخرین توست
ای سرو سربلند و سرافراز باغ دین
از چه به خاک غم ،سر شور آفرین توست
ازآن زمان که ریخته خونت به روی خاک
صحرای لاله زار احد شرمگین توست
ای مصحف عظیم رشادت ، شهادتت
حسن ختام و مطلع فصل نوین توست
از اشک فاطمه زدل خاک گل دمید
آن جا که زیر خاک تن نازنین توست
آمد احد«وفایی» وگفتا که این حریم
تصویری از شجاعت و عزم متین توست
🔸شاعر:
#سیدهاشم_وفایی
____________________________
#حمزه_سیدالشهدا
گمان نمی کنم این روح پیکرم باشد
تنی که مُثله شده در برابرم باشد
گمان نمی کنم این تکه های پخش شده
همان عموی رشید پیمبرم باشد
بدن مگر بدن کیست این چنین شده است؟!
اگر خدای نکرده برادرم باشد...!
چرا عبای پیمبر نمی گذارد تا
دوباره روشنی دیدۀ ترم باشد؟
*
فدای خواهر مظلومه ای که نالان گفت:
کنار کشتۀ گودال مو پریشان گفت:
*
گمان نمی کنم این زیر نیزه افتاده
حسین فاطمه یعنی برادرم باشد
تو را خدا بگذارید بوسه اش بزنم
که قول می دهم این بار آخرم باشد
کفن که نیست عبا نیست، بوریا هم نیست؟!
بد است بی کفن این مرد محترم باشد
برای آن که روی پیکرش بیاندازم
نمی شود بگذارید معجرم باشد؟
🔸شاعر:
#علی_اکبر_لطیفیان
___________________________
#حمزه_سیدالشهدا
بوی خون آید از دل صحرا
خاک عالم به سر چه رخ داده
بین لشگر به پاشده غوغا
حمزه دیگر ز پای افتاده
مصطفی را خبر کنید آید
تاکه دستان هنده(لع) را گیرد
دیراگر آیداز تماشای
بدن پاره پاره می میرد
یوسفی گیر گرگ افتاده
وای بر حال پیکر حمزه
فکرپوشاندن تن او باش
آید از راه خواهر حمزه
زخم این سینه را به هم آور
بر دعا دست خویش بالا کن
زود بر پیکرش عبا انداز
فکر گیسوی خواهرش را کن
سرزمین احد غبار آلود
گرچه از شور و گریه ها غوغاست
حمزه و هر بلا سرش آمد
گوشه ای از غروب عاشوراست
کی به پیش نگاه این خواهر
تشنه لب سر ز تن جدا کردند
بهر تشییع پیکری بی سر
ده نفر نعل تازه آوردند
🔸شاعر :
#قاسم_نعمتی
___________________________