#امام_رضا_ع_مدح_و_مناجات
این روزها که عاشقم و شاعرت شدم
شاید مسافر حرم خاطرت شدم
چندین تنور واژه لبم پُخت کرده است
حتماً کنار آتش دل، شاطرت شدم
چیزی نداشتم که کنم عرضه بر شما
وام از خودت گرفته ام و تاجرت شدم
مثل گدای سادهء دور و بر حرم
من هم دخیل دست دل عابرت شدم
هیئت بهانه است من احساس می کنم
تحت لوای بیرقتان، زائرت شدم
الحق به خال تو زده آهوی شعر من
یعنی شکار چشم دل ماهرت شدم
آئینه ها به گرد نگاهت نمی رسند
خورشیدها به چهره ماهت نمی رسند
من شعر را بخاطر مرقد سروده ام
آقا ببخش خوب و یا بد سروده ام
دور و بر حرم غزلم پرسه می زند
مثل کبوتر تو ز گنبد سروده ام
این بیت را میان نماز زیارتم
وقتی که اشک عشق درآمد سروده ام
طوف ضریح چشم شما را به رغم ناز
از هفت باغ آینه تا صد سروده ام
از بسکه در هوای تو در رفت و آمدم
امشب بهشت را شب مشهد سروده ام
تا آنکه یک نگاه کنی بر نداری ام
بیعانه نزد چشم تو باشد سروده ام
گلدسته های صحن نیازم شکسته اند
در بارگاه تو نشود رد سروده ام
مستم در این غزل، سرنخ دست چشم توست
با دل، قرار من سر بن بست چشم توست
دارد دلم طواف مزار تو را هوس
مُردم، به داد بغض فقیرانه ام برس
وقتی که دورم از حرمت بُهت می زنم
مثل کبوتری که دلش مانده در قفس
تاریخ شمسی لب من می رسد به تو
قبل از هزار قرن و پس از هشتمین نفس
آقا اگر شما غم من را نداشتی
این بینوا به زیر سر خود نداشت کس
بین رواق های نگاه تو گم شدم
آن گنبدی که برده دلم را کجاست پس؟
از بس که نور، محو زلالی روی توست
خورشید، نارسیده به تو می شود عدس
زیر زبان من کرمت مزّه کرده است
مزمزّه می کنم غزلی می شوم ملس
این زندگی، قشنگی لبخندهای توست
ترکیبِ بند بند من از بندهای توست
آجر شدند از نفست خشتِ خام ها
یعنی که پخته اند زتو ناتمام ها
از شهردار عشق، تراکم گرفته اند
بهر حضور در حرمت ازدحام ها
آقا به شوق دیدن صحنت ستاره ها
هرشام می روند لب پشت بام ها
یک عمر می شود بسرایند تا ابد
مشدی گری چشم تو را بامرام ها
بی تو به آستانه دریا نمی رسند
جریان رودهای زلال سلام ها
در دادگاه لطف شما تبرئه شدند
ایرادهای فنی شعر- اتهام ها-
چشمم به وام مهر رضا هست گرچه، ای
داراترین امام میان امام ها
خود را به راه ماندهءتان فرض میکنم
صدها کنایه از لبتان قرض میکنم
یک همت بلند چو آهو نداشتم
یا اینکه مثل مُشک، کمی بو نداشتم
پا داد لطفتان که شود زائر شما
اما برای آمدنم رو نداشتم
بی تو اگر که می شدم ای سلسبیل نور
یک چشم می شدم که دگر سو نداشتم
لطف شما اجازه نمی داد بشکند
نرخ ذخیره ای که به پستو نداشتم
یک عمر، این "منم منم ها "سروده شد
افسوس بعد این همه "ها" هو نداشتم
حالا که عجز من به نهایت رسیده است
دست مرا بگیر، گدایت رسیده است
شاعر : #رضا_دین_پرور
ــــــــــــــــــ
«کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم»
@babollharam
#حضرت_عبدالعظیم_حسنی_ع
چشم پر گریه ای که رزق من است
علتش بندهء خدا شدن است
وصلِ یوسف به بوی پیرهن است
دست
سائل به دامن حسن است
هرچه داریم جام و بادهء اوست
سید شهرری نوادهء اوست
گله ام از دیار کرببلاست
دل تنگم دچار کرببلاست
آرزویم غبار کرببلاست
هرکسی بیقرار کرببلاست...
می رود تا مزار عبدالعظیم
می نشیند کنار عبدالعظیم
عاشقم بر بلای لاجَرَمش
روزی ام شد گدایی از کرمش
من دخیل عبای محترمش
تا به کی دور باشم از حرمش
از زمانی که کربلا بسته است
همه درها به روی ما بسته است
باورم شد اجل رسیدنی است
مرغ جانم دگر پریدنی است
حال و روزم خراب و دیدنی است
به حسین اشک من خریدنی است
شِکوه را پیش دلبرم ببرید
قبل مرگم مرا حرم ببرید
جام عشق است ابتلای حسین
سر من نذر خاک پای حسین
خانه ام خانهء عزای حسین
همهء هستی ام فدای حسین
دل در خون نشسته آوردم
کمری که شکسته آوردم
جگرش سوخت، لشکرش افتاد
آی مردم! برادرش افتاد
فرق او ریخت، هی سرش افتاد
بغلش کرد پیکرش افتاد
طاقت و استقامتش کم شد
روزگار حسین درهم شد
بعد عباس، ماجرایی شد
ته گودال، سر صدایی شد
شمر آمد عجب بلایی شد
خنجری کُند رونمایی شد
مادرش آمده، چه آمدنی!
سراو شد جدا، چه سر زدنی!
گفت عریان شدی و چاره که نیست
پسرم آن لباس پاره که نیست
زخمهای ترا شماره که نیست
نظرت بر حرم اشاره که نیست
دست زینب به روی معجرش است
لشکری حمله ور به زیورش است
شاعر: #رضا_دین_پرور
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_زمان_عج_مناجات
#رضا_دین_پرور
▶️
ای عرش و فرش، گوشه ای از ماسوای تو
پر می زند دوباره دلم در هوای تو
محتاج آمدم دم دارالشفا بیا
من خوب می شوم به خدا با دوای تو
نشناختم ترا وسط روضه ها ببخش
تو آمدی و پا نشدم پیش پای تو
تو بوده ای مراقب دلشوره های من
من بوده ام مسبّب دلشوره های تو
یاایها العزیز دری باز کن فقط
تنها شده میان جماعت، گدای تو
سوی گناه رفته ام و قهر کرده ای!
دردسر است نوکری من برای تو
دست مرا بگیر که آلوده ام ولی
مهمان سفره حسنم با دعای تو
می گفتی ای عزیز دلم کاشکی شبی
این هم ضریح و تذکره ی سامرای تو
ما را ببر سحر دمِ سرداب سامرا
جانم فدای چهره ی مشکل گشای تو
حق دلم وصال شما بود، ادا نشد
راه زیارت حرم ِبسته وا نشد
@babollharam
#کانال_سبک_شعر
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت
آن شب که از جام لبت انگور می ریخت
در پیش پاهای تو کوه طور می ریخت
از چهرهء مشکل گشایت نور می ریخت
لیلا تمام غصه ها را دور می ریخت
اشک دو چشمت عمه را بی تاب می کرد
زهرا تو را تقدیم بر ارباب می کرد
اسرار قرآن در تجلّی تو گُم بود
اشک تو تفسیر "سَقاهُم رَبُّهُم" بود
تصویر حج در برکه ای نزدیک خُم بود
عشق حسین و خواهش روز دهم بود
از خاک پای تو طلا می آفریدند
از ذکر لبهایت دعا می آفریدند
این قدّ و بالا قدّ و بالای حسین است
این نور سیما نور سیمای حسین است
لبخندهای تو مسیحای حسین است
نام قشنگت نام بابای حسین است
تو آمدی هرچه گدا آقا شد امشب
تو آمدی آقای ما بابا شد امشب
یک طیف در دنیا سعادت می پسندند
یک قوم تسبیح و عبادت می پسندند
یک عده مجنونند ارادت می پسندند
ما را گدای خانه زادت می پسندند
لیلاترین لیلای عالم دلبری کن
حیدر که بودی یاعلی، پیغمبری کن
الله، اسم اکبرش را در تو دیده
حیدر روی پیغمبرش را در تو دیده
زهرا جلال حیدرش را در تو دیده
زینب حیای مادرش را در تو دیده
یکبار علی اکبر نوشتم پنج تن شد
خواندم ترا ابن الحسین، ابن الحسن شد
از عرش می گیرم سراغ یاربت را
تشنه شدم توحیدِ اذکار لبت را
تقدیس خواهم کرد کار هر شبت را
آنجا که می گیری رکاب زینبت را
زهرا به تو اجر عبادت داده اکبر
این کار را عباس یادت داده اکبر
میخواستم پیدا کنم شور و شعف را
گم کرده ام در بین مضمون ها هدف را
دیوانه ام برهم زدم هر وعده صف را
دیدم به عشق چشم تو خواب نجف را
گرچه نخوردم باده اما مستِ مستم
این چشم مست تو چه کاری داده دستم
عمامه بسته بر سرِ اکبر، ابالفضل
دارد روی لب یکسره اکبر، ابالفضل
در کربلا بال و پرِ اکبر، ابالفضل
از میمنه تا میسره اکبر، ابالفضل
اسم شب عباس و اکبر یاعلی بود
در اصل، در کرببلا سقا علی بود
بیگانه رفت از کوی تو دردآشنا نه
من می روم از عالم از پیش شما نه
درمان کن امراض دلم را با دوا نه
سال هزار و چارصد، بی کربلا نه
پایین پا بر عاشقانت جا ندادند
سهمیهء شش گوشهء ما را ندادند
آمد حسین و گفت نایی که نداری
ممنونم از دست جدایی که نداری
زانو کشانم پیش پایی که نداری
من ماندم و این تکه هایی که نداری
افتادنت در بین صحرا دردسر داشت
ای کاش میشد بوسه از کام تو برداشت
افتادی و بی معطلی آتش گرفتم
بابا در این مستاصلی آتش گرفتم
دیدم تو را هرجا علی آتش گرفتم
عمه کنار من ولی آتش گرفتم
مرگ من و داغ تو با هم بود اینجا
صد تا عبا هم داشتم کم بود اینجا
شاعر: #رضا_دین_پرور
#امام_زمان_عج_ولادت
#امام_زمان_عج_مناجات
#نیمه_شعبان
دوباره مستی من بی حد و عدد شده است
مسیر شوق مرا آسمان بلد شده است
ز بنده های خدا دور، چشم بد شده است
شکوفه های بهشتی، سبد سبد شده است
دوباره عید رسیده، زمان دیدار است
دلم خوش است به اسمی که قاب دیوار است
میان میکده ها غصه استحاله شده
دوباره غورهء نارس هزار ساله شده
سبو و می به لب مست ها حواله شده
چه کوثری است که در کاسه و پیاله شده
رسیدنم درِ میخانه بی معطّلیَ است
شراب، خنده ء زهرا و خندهء علیَ است
ستاره نیست در افلاک! ریسه بندان است
قشنگ تر ز قمر، ماهِ نیمه شعبان است
عروس فاطمه خوش باش، قولِ قرآن است
همین پسر که نمک دارد و نمکدان است...
رسیده نورِ دو دنیای ما همه بشود
همیشه تاج سر آقای ما همه بشود
چه محشری شده والشمس و الضحا شدنت
مبارک است تجلّیِ ربنّا شدنت
شروع غیبت تو نه، بی انتها شدنت
امام حاضرِ سردابِ سامرا شدنت
مدار چرخش این زندگی است، حرکت تو
رسیده روزی عمرم فقط به برکت تو
قناتِ خشک شدم! پس کجایی اقیانوس
جهنم است برایم بهشتِ بی طاووس
حرم همیشه به یاد تو می روم پابوس
توکربلا، تو نجف، مکه و مدینه و طوس
ضریح چشم تَرِ عاشقان پُر از گره است
گدای سامره ات بیقرار تذکره است
چه خوب میشود از تو به ما امان برسد
نشانِ خیمه ات ای یارِ بی نشان برسد
جواب نامه ام از چاه جمکران برسد
قرار بود ظهورت به دادمان برسد
چه قرن ها که شروع و تمام شد بی تو
چه لقمه ها که حلال و حرام شد بی تو
رها شدیم! بیا در حصارمان بکشی
شبیه شیخ مفیدت به کارمان بکشی
دوباره دست به چشمان تارمان بکشی
از این مجالس عصیان کنارمان بکشی
از اشتباه زیادِ همه نرنجیدی
همیشه دردسرت داده ایم و بخشیدی
اگرچه جشنِ تو جای گله گذاری نیست
درون سینهء من قلب بیقراری نیست
ز دوری تو مرا اشک های جاری نیست
بهار آمده اما دلم بهاری نیست
نیامدی و خودم را دگر نمی بخشم
فراق را ز خودم بیشتر نمی بخشم
گدای صاف و صمیمی سابقت نشدم
رفیق بی کلک و خوب و صادقت نشدم
خجالت از تو کشیدم که لایقت نشدم
تو عاشقم شدی اما من عاشقت نشدم
قرارِ آخرِ هفته همیشه یادم رفت
من آبروی ترا هم به باد دادم رفت
فدای تو بشوم که پر از غم و دردی
دروغ گفتن من را به رو نیاوردی
در این زمانهء نامردها، خودت مردی
همیشه بارِ گناه مرا سبک کردی
میان عشق من و تو اگر مغالطه شد
مرا خرید علی و حسین واسطه شد
شاعر: #رضا_دین_پرور
#مناجات_با_خدا در #شب_سوم #ماه_مبارک_رمضان
نشسته ام رمضان را کنار خوان رقیه
منم گدای همین لطف بیکران رقیه
اگرچه رانده شدم از همه ولی به امیدی
رسانده ام سر خود را به آستان رقیه
نمیزند لب خود را به لقمه ای که حرام است
هر آنکه میخورد از رزق آب ونان رقیه
خداکند نزنم باز زیر قول وقرارم
و سربلند بمانم در امتحان رقیه
گره گشایی ما روضه های سوم ماه است
که میهمان خدائیم و میهمان رقیه
به ناله های منِ تحبس الدعا نظری کن
به نالهء ابتا یاحسین جان رقیه
نشسته ام سر سجاده واکند به دعایش
زبان لال مرا لکنت زبان رقیه
کمان شده قد من با گناه های زیادم
مرا ببخش قسم بر قد کمان رقیه
به خاک چادر زینب قسم که در صف محشر
تمام گریه کنانند در امان رقیه
خمیده راه اگر میرود بخاطر این است
که خورده ضربِ لگدها به استخوان رقیه
گرفته است چه محکم به دست معجر خود را
رسیده آتش خیمه به گیسوان رقیه
شاعر: #رضا_دین_پرور
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#مناجات_با_خدا
#حضرت_زینب_س
#دعای_مجیر
بکش خط به روی گناه گنهکار
نظر کن به روی سیاه گنهکار
به آه پشیمان، به آه گنهکار
به شرمی که دارد نگاه گنهکار
شدم بد گرفتار، اجرنا من النار
بخر های و هوی مرا بار دیگر
نمانده برایم خدا چاره دیگر
ندارم بغیر از تو دلدار دیگر
ندارم عزیزم خریدار دیگر
فقط دارم اصرار، اجرنا من النار
گرفتار نفسم، گرفتار آتش
فتاده به جانم سر و کار آتش
به شانه کشیدم، فقط بار آتش
به خود تکیه کردم، به دیوار آتش
شده وقت اقرار، اجرنا من النار
مرا عفو کن که شب اعتماد است
زیادی فقیرم، گناهم زیاد است
اگر کار و بارم حسابی کساد است
حساب و کتابم به پای جواد است
کریم است بسیار، اجرنا من النار
برای همه لطف و جودی، مرا هم
برای همه خیر و سودی، مرا هم
از اول تو بخشیده بودی مرا هم
ببر تا نجف پس به زودی مرا هم
منم عبد فرّار، اجرنا من النار
غریبم ولی آشنای حسینم
غبارم ولی زیر پای حسینم
بدم، نوکر بی وفای حسینم
اسیر غم کربلای حسینم
بده وقت دیدار، اجرنا من النار
شنیدم مدینه در آتش گرفته
کمی گوشهء معجر آتش گرفته
سر و صورت مادر آتش گرفته
ببین فاطمه! حیدر آتش گرفته
علی سر به دیوار، اجرنا من النار
به امروز زینب، به فردای زینب
به شام غریبان، به احیای زینب
خدایا چرا سوخته پای زینب
جوابی ندارد تمنای زینب
بجز یار بیمار، اجرنا من النار
صدا زد برادر، پرم سوخت عباس
منم خواهر تو، سرم سوخت عباس
رقیه، حرم، پیکرم سوخت عباس
کمک کن به من معجرم سوخت عباس
کجایی علمدار، اجرنا من النار
#رضا_دین_پرور
.
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_چهارم_محرم
#مربع_ترکیب
زینبم! جلوهء ذات تو حسین
متحیّر ز صفات تو حسین
عاشق صوم و صلات تو حسین
آشنا با جملات تو حسین
سفره دار حَرَمت خواهر توست
بیقرار کرمت خواهر توست
ما دو تا گریه کنان حسنیم
مثل یک روح، میان دو تنیم
پیش هم درصدد سوختنیم
تا به کی حرف دو پهلو بزنیم
جان من، جان خودت، جان حسن
جان مادر، دل من را نشکن
آمدم پیش تو بهتر بشوم
جرعه ای مِی بده کوثر بشوم
مثل زهرای تو حیدر بشوم
با پسرهام دو لشکر بشوم
خواهشاً نهی موکد نکنی
دست خالی مرا رد نکنی
جان زهرا پُرم از خونجگری
مُردم از دلهُره و بی خبری
کاشکی دو پسرم را بخری
این دو را هم پی قاسم ببری
من به تنها شدنت حساسم
به خدا شیرتر از عباسم
سوختم! پیش تو پرپر نزدم
دم ز داغ علی اکبر نزدم
حرفی از پهلوی مادر نزدم
رو به تو موقع دیگر نزدم
بین این رفتن و ماندن چکنم؟!
تو که غصه بخوری، من چکنم؟!
نفسی نیست که راحت بکشم
بنشین! نالهء حسرت بکشم
خاک پای تو به صورت بکشم
تا به کی از تو خجالت بکشم
گر که تیرم نخورد سوی هدف
می کشانم گله ام را به نجف
بفدای سر اصغر سرشان
بفدایت خودشان مادرشان
من گذشتم ز تن و پیکرشان
نذر این حنجر تو حنجرشان
تو فقط گوشهء گودال نیفت
باسپاهی سر جنجال نیفت
تو فقط نیزه، هماهنگ نخور
آب را با لب خونرنگ نخور
زیر پا از همه جا سنگ نخور
چکمه با پیرهن تنگ نخور
خواهرت هست، فقط آه نکش
وسط سینهء خود، راه نکش
کاش با شمر، برابر نشوی
کشتهء ضربهء خنجر نشوی
پیش چشم همه بی سر نشوی
غصه دار من و معجر نشوی
کاش بر پاره حصیری نروی
روی نیزه به اسیری نروی
#رضا_دین_پرور
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#مرثیه_حضرت_رقیه #مناجات_با_امام_زمان
شِکوه ها دارم از ایمانی که نیست
کُشت من را چشمِ گریانی که نیست
آی مردم! یار را گم کرده ام
خیمه دارم در بیابانی که نیست
از عذاب بچهء نااهل خود
نوح شد سرگرم طوفانی که نیست
ای بزرگ خاندان! ما بی کسیم
خانه ها ویران شده خانی که نیست
جای من را بر کس دیگر مده
چون که می ترسم از الآنی که نیست
معنی ناز و ادای نوکرت
هرچه باشد جز پشیمانی که نیست
مورم و جاروکش این روضه ام
کار دارم با سلیمانی که نیست
چون که مجنون حسینم شیعه ام!
بی خیال هر مسلمانی که نیست
در میان سفرهء ارباب مان
بی رقیه خیر و احسانی که نیست
ناخنش افتاد و با زحمت کشید...
شانه بر موی پریشانی که نیست
گفت بابا؛ اینهمه تیزی سنگ
ردّ مُهرت روی پیشانی که نیست؟
آخرش با آن دهان خونی اش
بوسه زد بر جای دندانی که نیست
🔸شاعر:
#رضا_دین_پرور
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#امیرالمومنین_ع_مدح
موریم که داریم سلیمان نجف را
دادند به ما کنج شبستان نجف را
من رعیت سلطان خراسانم و دارم
عمری به سرم منّت سلطان نجف را
افتاده بهشت از نظرش وقت سحرگاه
هر کس گذری داشت خیابان نجف را
عمریست نمک گیر علی هستم و دارم
در سفره افطاری خود نان نجف را
تا سجده کنی هرشب و هر روز به حیدر
معمار چنین ساخته ایوان نجف را
پرونده من را بده در دست یدالله
بعدش بنگر چهره خندان نجف را
باید که خدا از لب سرچشمه کوثر...
سیراب کند تشنه باران نجف را
والله وَ باالله وَ تاالله که داریم...
در سیر اِلی الله ، بیابان نجف را
دامان علی جای حسن،جای حسین است
پس گوش کن از عرش حسن جان نجف را
دستم نرسیده است به انگشتر مولا
دادند به من وصله دامان نجف را
با شوق زیاد و عجله آمده زهرا
تا باز کند روزه مهمان نجف را
باید بروم کرببلا گوشه گودال
آنجا که گرفتند همه جان نجف را
پیش تن عریان حسین گفت بنیّ
این کیست بهم ریخته ارکان نجف را
اینقدر نزن چنگ به مویی که سفید است
اینقدر نکش زلف پریشان نجف را
کو مکه کجا رفته مدینه که ببیند
کوفه به روی نی زده قرآن نجف را
#رضا_دین_پرور
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#مناجات
پای کوه عفو تو کوه خطا آورده ام
دست من خالی است پیش تو ترا آورده ام
ای که پوشاندی مرا وقت گناه و معصیت
کوله بار جرم خود را بیصدا آورده ام
دست و پاگیرم بکش روی سرم دستی فقط
بر سرم با دست خود خیلی بلا آورده ام
دل شکستم، آمدم حالا دلم را بشکنی
زیر و رو کن این بنا را، ربنّا آورده ام
قول دادی که ضرر کردم خودت جبران کنی
ظرف خالی را به امّید عطا آورده ام
هر کسی را که کسی را هم ندارد میخری
من ضمانت نامه از سوی رضا آورده ام
چادر خاکی زهرا را گرفتم آمدم
مادرم را واسطه پیش شما آورده ام
از شب قدر تو جاماندم خجالت می کشم
آبروی رفته پیش مرتضا آورده ام
حسرت چای نجف در سفره افطارم است
خواب دیدم که رطب از کربلا آورده ام
قبل اربابم حسین، عباس دستم را گرفت
باز حاجت زیر ایوان طلا آورده ام
گفت: باران که نیامد، تیرباران شد تنم
چند سوغاتی برای بچه ها آورده ام
هر دو مشکم پاره شد بین دو تا دست قلم
از همه شرمنده ام، فرق دوتا آورده ام
زودتر برگرد خیمه فکر معجر کن حسین
چون خبرهای بد از شام بلا آورده ام
#رضا_دین_پرور
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#مناجات
عاشقم کردی... نمیگویم که دلخونم نکن
آخرین شب های مهمانی است؛ بیرونم نکن
بازهم با غفلتم، شب را سحر کردم ببخش
از شب قدر تو جاماندم، ضرر کردم ببخش
آخرش دست گدا بر میوهء طوبی رسید
راه را گم کرده بودم، باز هم زهرا رسید
کیمیا میخواستم، او خاک چادر را تکاند
مادری کرد و کنار سفره اش من را نشاند
هرچه بد باشم ولی مادر به من وابسته است
گرچه من توبه شکستم، او دلم نشکسته است
من که با بی آبرویی آمدم در می زنم...
دست خالی چنگ بر دامان حیدر می زنم
هرچه من گفتم خطاکارم، گنهکارم...ندید!
با تمام آبروریزی، علی من را خرید
گفت در دستان من پروندهء جاری توست
اسم غفار خدا، قبل از گنهکاری توست
ای خدا ای کاش امشب تا سحر کاری کنی
آب باران نجف را بر سرم جاری کنی
قفل بر پایم بزن، تا قفل آهم بشکند
تیشه بر جانم بزن، قلب سیاهم بشکند
اشک کم اینجا برات صد برابر می دهد
روزی ام را حضرت موسی بن جعفر می دهد
بر سر این روزه دار از چه بلا آورده اند
پیکرش را روی تخته پاره ها آورده اند
استخوانش با عبای پاره اش درگیر بود
لحظه های آخری هم بر تنش زنجیر بود
من فدای آنکسی که دخترش حیران نشد
روی پل تشییع شد، اما تنش عریان نشد
درد دل می کرد آقای غریبم با حسین
فاطمه پشت جنازه داد می زد یا حسین
پاره پاره ذکر یارب، زیر پا افتاده بود
مصحف قرآن زینب، زیر پا افتاده بود
مادرش با قد خم، ناله به هامون می کشید
از دهان تشنهء او نیزه بیرون می کشید
#رضا_دین_پرور
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#امام_زمان_عج
#مناجات
#غزل
نمیدانم چه کردم که به هجرانت دچارم من
میان میکده هستم ولی بی اختیارم من
نمیدانم کجابودم، به کی گفتم دعایم کن
فقط آنقدر میدانم بجز تو کس ندارم من
خبردارم پریشانی ز دست این گناهانم
خبر داری پشیمانم خراب روزگارم من؟
نه بار و توشه آوردم، نه ظرف خالی آوردم
دو تا دست تهی دارم، ولی با اعتبارم من
گدایت نیمه شب دور و بر این خانه می آید
علی جان باز کن در را، بیا چشم انتظارم من
شنیدم بعد مرگم می بری روح مرا باخود
شنیدم دوستم داری که با تو همجوارم من
علی جان بوترابی و یداللهی که از اول
مرا از گل در آوردی ولی گرد و غبارم من
مرا از کعبه راندند و گمان کردند دلگیرم
چه بهتر به بیابان نجف سر میگذارم من
بغل کردی مرا یک شب، ضریحت را بغل کردم
از انگور تو خوردم که خرابم من خمارم من
توئی ممسوس ذات الله و ذات پنج تن حیدر
علی محتاج ذات اقدس تو بیشمارم من
میان سجدهء زهرا تجلی میکند اسمت
در انوارت نمی بینم بجز پروردگارم من
فقط سربند یازهرا به سربستی شب معراج
که مدهوش شمیم آن شهید بی مزارم من
به اذن فاطمه، دست مرا فوراً گرفت ارباب
به الطاف حسین بی سرت امیّدوارم من
شنیدم مادرش می گفت عزیزم سخت جان دادی
کسی آبت نداد اینجا بنیّ بیقرارم من
ز خیمه خواهرش می آمد و بر سر زنان می گفت
به زحمت نیزه ها را بر تن تو می شمارم من
تو افتادی به روی خاک و صد پاره شدی اینجا
تو را جمعت کنم با چه؟ ببین در انکسارم من
صدای نیزه داران و حرامی ها به گوشم خورد
میان این همه غوغا ببین در اقتدارم من
#رضا_دین_پرور
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#وداع_با_ماه_رمضان
چه شبهای خوبی که با تو سحر شد
نه سختی کشیدم، نه عمرم هدر شد
نگفتی گنهکار بیرون بماند
همین شد که شوقم به تو بیشتر شد
نه منت کشیده، نه زحمت کشیده
خجالت کشیده گدا معتبر شد
همه بار بستند، جز من که ماندم
چه خاکی به روی سر رهگذر شد
جز اینجا دگر سرپناهی ندارم
ببین سائلت باز هم دربه در شد
همه فرصتم رفت و دستم تهی شد
دوسر سود خالص برایم ضرر شد
چه خوش بودی ای سی شب افطار و گریه!
بسوزد فراق تو که دردسر شد
بنا بود در بین آتش بسوزم
علی تا که فهمید، فوراً سپر شد
گناه مرا بین چادر نهان کرد
عجب مادری! جای من خونجگر شد
فقط دست من می رسد به محرم
حسین جان بیا فرصتم مختصر شد
صدا زد بیا خواهرم، وقت تنگ است
بغل کن مرا باز، وقت سفر شد
برو کهنه پیراهنم را بیاور
برو که حسینت دگر محتضر شد
چرا خیره ماندی به زیر گلویم
ببین شمر از غصه ات باخبر شد
بکش دست بر موی پر پیچ و تابم
که تقدیر من خنجر از پشت سر شد
#رضا_دین_پرور
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#امام_رضا_علیه_السلام
#شب_جمعه
#غزل
سلام حضرتِ سلطان! سلام اقبالم!
شدم گدای حریمت، به خویش می بالم
فقط غبار ترا می کشم به چشم ترم
فقط مسیر ترا می روم در این عالم
دوباره درد خودم را نگفته یادم رفت
مرا کنار ضریحت شفا بده، لالم
به مستمندی ام اینجا همیشه مفتخرم
ز حاجت نگرفته همیشه خوشحالم
چو دامن تو گرفتم به دامت افتادم
چه خوب! در حرم تو شکسته شد بالم
غلامی تو شده کار هر شب و روزم
همیشه از کرم توست رزق هر سالم
از آن زمان که شده سفره ام بنام جواد
زیادتر شده والله برکت مالم
مرا بخر که محرم دوباره گریه کنم
دوباره فکر سیاهی و پرچم و شالم
اگر که قبل عزای حسین جان دادم
بیا عزیز دلم با حسین، دنبالم
صدای ضجهء مادر، همیشه محزون است
سرت به نیزه چرا رفته ماه گودالم؟!
لباس پاره تنت بود، کوفیان بردند
شهید بی کفنم از غم تو می نالم
#رضا_دین_پرور
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam