#امام_حسین #مدح_امام_حسین
#اعیاد_شعبانیه
جبرئیل آمد از سما امشب ،
می زند از شعف به هم شهپر
همه دنبال او ملائکه ها ،
صف زده گرد خانه ی حیدر
هر چه در آسمان ستاره که هست ،
می درخشند کنار یکدیگر
نکند حق برای دوم بار ،
کرده کوثر عطا به پیغمبر
که نهیبی به خود زدم گفتم ،
من به بیداریم و یا خوابم
که ز گهواره این ندا آمد ،
تو مرا نوکری ،من اربابم
فُطرس از بعد این همه حسرت ،
صاحب بال و پر شد از کَرَمَش
می برد لذت دو عالم را ،
به دو چشمش اگر نهد قدمش
گرچه نا قابلم ولی قلبم ،
شده مشتاق یک نگاه کَمَش
به خدا عاقبت به خیر شود ،
پاگذارد هر آنکه در حرمش
هر که دارد به سینه مهرش را ،
جایگاهش بود بهشت برین
تا قیامت گدای در گاهش ،
پادشاهی کند به عرش و زمین
هر چه در چهره اش نگاه کنی ،
چهره اش جلوه ای ز روی علیست
از میان ملائکه یکسر ،
با نگاهش به جستجوی علیست
خنده اش مو نمی زند با مادر ،
خُلق و خویش به خُلق و خوی علیست
می گشاید همین که آغوشش ،
بوی خوش می دهد که بوی علیست
به علی رفته هر که می نگرد ،
جود و احسان و هم مرام حسین
با دل شیعه می کند بازی ،
از همین کودکی مرام حسین
می کند مثل لاله پیغمبر ،
نوه ی نو رسیده را بویش
به چه عشقی و از تمام وجود ،
شانه مادر زند به گیسویش
هر چه نور بوده در عالم ،
تابَد از پشت پرده ی رویش
اگر این پرده را کنار زند ،
آسمان ها شوند پی جویش
دین و دنیا ببازد آنکس که ،
دوست دارد کسی به غیر حسین
از قیامت دگر نمی ترسد ،
هر که دارد به سینه مِهر حسین
به مسیحی بگو بیا و ببین ،
جلوه ای از خدای عیسی را
ای یهودی ببین به گهواره ،
باعث معجزات موسی را
پیر عیسی بود همین کودک ،
که شفا می دهد مسیحا را
به روی دست مصطفی بینید ،
این تجلی طور سینا را
هر که شد عاشق حسین هرگز ،
حرفی از عشق دیگری نزند
هر که شد گدای کوی حسین ،
در خانه ی دگری نزند
او ردم گر کند خدا نکند ،
یا که از خود جدا ،خدا نکند
هر چه دارم من از عنایت اوست ،
دل به او بسته ام رها نکند
گر چه خوارم اگر چه پَستَم من ،
نکند او مرا دعا نکند
شب میلاد می زنم صدا او را ،
جان دهم گر مرا صدا نکند
جمع ما یک شب از عنایت او ،
اگر او از همه رضا باشد
سال دیگر ولادت ارباب ،
وعده ی ما به کربلا باشد
نگران بود مادرت تا دید ،
بوسه زد مصطفی به حنجر تو
پدرت با خبر از این که شود ،
قطعه قطعه تمام پیکر تو
گریه می کرد مجتبی به آن روزی ،
که جدا می شود زتن سر تو
سر و جان تمام علمیان ،
به فدای تن مطهر تو
شده از کودکی به هر محفل ،
گریه کردن به تو سعادت من
من ز خاک کمترم اگر که شود ،
سر موئی کم از ارادت من
🔸شاعر:
#سعید_خرازی
___________________
#حضرت_زهرا_زمزمه
#زمزمه
ای هم نفس بنگر علی ، تنهای تنها مانده است
یک خانه ی آتش زده ، باقی برایم مانده است
همان بهتر باشی و از من رو بگیری
همان بهتر با غم حیدر خو بگیری
بگو ذکر یا علی تا نیرو بگیری
همان بهتر دستِ خود بر پهلو بگیری
حبیبم ، غریبم(۲)
می بینم از شب تا سحر ، پهلو به پهلو می شوی
دیدم سَرِ سجاده ات ، زانو به زانو می شوی
به پا خیز از بسترت ای بانوی خانه
دوباره رونق بگیرد این آشیانه
بگیر از چشم علی اشک دانه دانه
بنه مرهم بر روی زخم تازیانه
حبیبم ، غریبم(۲)
کی غنچه ی نشکفته را ، با ضربه ی پا چیده است
کی بر گِره افتادنِ ، کار کسی خندیده است
که دیده یک نوجوان از عمرش شود سیر
که دیده بانوی هجده ساله شود پیر
تو رفتی و شد فضایِ این خانه دلگیر
فتادم از پا تو یا زهرا دست من گیر
حبیبم ، غریبم(۲)
ای روشنای دیده ام ، شبها تو بیداری چرا
با هر نفس از سینه ات ، خون می شود جاری چرا
چرا پنهان می کنی جای زخم مسمار
چرا زهرا دست خود می گیری به دیوار
برای من هم سپر بودی هم طرفدار
به جان زینب زرخسارت پرده بردار
حبیبم ، غریبم(۲)
#سعید_خرازی