#شب_رقیه
سروی که خمیده اثرش را نزنید*
با تیشه ی غم برگ و برش رانزنید
مظلومه ای از شما اگر یاری خواست
ای قوم جفا بال و پرش را نزنید
طفلی که بهانه ی پدر را دارد
با سیلی خود چشم ترش را نزنید
زهرای سه ساله ی اباعبدالله ع
زخمی شده با سنگ ، سرش را نزنید
از دامن عمه اش جدایش نکنید
انقدر سر همسفرش را نزنید
زینب همه جا به جای او سیلی خورد
در پیش رقیه سپرش را نزنید
با کعب نی و سیلی زجر ملعون
زخمی که گرفته جگرش را نزنید
در پیش نگاه دختری غمدیده
با چوب لبان پدرش را نزنید
در کنج خرابه غم دنیا را دید
دق کرد همین که سر بابا را دید
*برداشتی از شعر استاد سازگار
"نخلی که شکسته ثمرش را نزنید"
#اسماعیل_شبرنگ